eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
415 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
123 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙏🏻🌷 پیشاپیش و تهنیت باد ............. جهان اگرچه نفهمید و با خودش بد شد جهان اگرچه نبخشید و ظلم بی حد شد به لطف گوشه چشم تو و بصیرت خویش برای آمدن تو بسیج خواهد شد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به روستا رفتم تا آب و هوایی عوض کنم گفتند پیرمردی ساده دل، از چند ساعت پیش، همین فرصت آب و هوا عوض کردن را هم ندارد چقدر مرگ به ما نزدیک است و ما غافل! افق مرگ .......... آپارتمان ها قبرهای عمودی هستند شهرها قبرستان های عمودی و کره زمین، حدقه چشم مرده ای که پس از هزاران سال هنوز در حیرت مرگ است قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بمیرم برات مولا 😭 🤦🏻 قتلگاه ............ در خانه ی بعد فاطمه، چاه شده در کوچه ی بعد فاطمه، ماه شده هربار که کوبیده کلون در را در گوشه قتلگاه او آه شده قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 برای (ع) خاطرات کوچه 😭 ..... زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت با لگد کوبید را به دیواری که ریخت انتقام غزوه ها را از ، آخر گرفت باغبان خسته تا مسجد رسید و شوکه بود او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام مزد خدمت کردنش را خوب، گرفت تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت را گاه می دید و صدا می زد: « - قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت» تا نباشد حس غربت در دل معصومشان دست و را گرفت آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت سال ها از گفت و... را مغلوبه کرد درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا