😭🖤 تقدیم به #اباعبدالله_الحسین (ع)
بکِش
...............
روی بوم کربلا با عشق، محبوبی بکش
چند قطره خون بریز و روی مجذوبی بکش
با سیاهت، یک طرف هر چه بدی را جمع کن
با سفیدت، یک طرف را مطلقِ خوبی بکش
یک طرف تصویر کن شیرِ علی را در مصاف
یک طرف کفتار را با حال مغلوبی بکش
#ظهر_عاشورا پر است از روضه های حرمله
آه... ای نقاش، می دانم که آشوبی! بکش
چشم های آسمان را بعد تیری بر گلو
چشم های بی قرار و سرخ و مرطوبی بکش
ذره ای گودال را خواهی که بهتر حس کنی
ارّه ی کندی به دستت گیر و بر چوبی بکش
یک تن معصوم را بگذار زیر پای اسب...
پس چرا با مشت هی بر سینه می کوبی!؟ بکش
بیت آخر می کُشد ما را... فدای زینبش!
رأس مولا را کنار ظرف مشروبی بکش
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
به ساحت #کشته_اشک_ها
#اباعبدالله_الحسین (ع) 😭
اشک ها
..................
نام شعرم را چه بگذارم!؟ کتاب اشک ها-
انقلاب قلب ها یا انقلاب اشک ها!؟
دل، گلی پژمرده بود و آبیاری شد به اشک
دل شکست و باغبان، مست از گلاب اشک ها
در طلوع روشن یک ربنای بی ریا
می درخشد گوشه ی چشم، آفتاب اشک ها
ساحل دل را زلالی می دهد جزر و مدش
کارِ دریا می کند موج حباب اشک ها
شاعران، با واژگان طی طریقت می کنند
ما به معنا می رسیم از پشت قاب اشک ها
اشک پرسید از خودش: من کیستم!؟ گفتم: #حسین (ع)
نام او زیباترین است و جواب اشک ها
او #حسین است و #حسین است و #حسین است و #حسین
او #حسین است و #حسین و فتح باب اشک ها
او #حسین است و #حسین است و #حسین است و #حسین
آه، نام دیگرش: «#عالیجناب_اشک ها»
نامه اعمال ما را پر کن از نام #حسین
ای خدایی که خودت هستی ثواب اشک ها
رشته حبل المتین یعنی همین تسبیح اشک
ما که در چاهیم و دلخوش بر طناب اشک ها
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
💔 به روح چاک چاک #اباعبدالله_الحسین (علیه السلام) 😭
سوگواره
...................
او یک غزل نبود! که یک چهارپاره بود
او چهارپاره هم نه... که صد سوگواره بود
روحش نه کهکشان که جهانی دوباره بود
جسمش نه آسمان که شبی پر ستاره بود
از گوشه ی لبش، غزل ناب می چکید
او عشق بود و عشق از او استعاره بود
در قتلگاه، #قرآن می شد ورق ورق
در کوفه...شیخ، منتظر استخاره بود
گودال دید هر چه که #زینب ندید را
نفْسِ #رسول هم... نفسش در شماره بود
هی می بُرید شمر و... کمی دست می کشید
#زینب رسید و باز...! گلو نیمه کاره بود
در حین دست و پا زدن، از خون وضو گرفت
چندی گذشت... نوبت چندین سواره بود
تصویر کن خیام حرم را...! #سکینه را...!
وقتی سپاه منتظر یک اشاره بود
در دشتِ لاله های سفر کرده، باغ دید
دعوا سر کشیدنِ یک گوشواره بود
از چادرِ نسوخته، معجر درست کرد
#زینب برای اهل حرم، راه چاره بود
#باقر اگرچه تشنه... عطش را بهانه کرد
در علقمه، پیِ بدنی پاره پاره بود
#اصغر شبیه #اکبر با نیزه قد کشید
بالاتر از همیشه سر شیرخواره بود
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15