😭🙏🏻 به باب الحوائج امام کاظم علیه السلام
آخ که جگرم سوخت😭
زندان مطامیر
....................
هیچ می دانی چه شکلی بوده زندان مطامیر ۱
پله پله، سقف کوتاه و نمور و تنگ و دلگیر
آسمان را جای دادن در چنین جایی چه سخت است
او ولی آبی ترین بود و نشد اینگونه تحقیر
وارد زندان شد و دیوار و در او را بغل کرد
دست و پا و شانه اش را بوسه زد از شوق، زنجیر
چشم هایش کهکشانی بود در شب های بی روح
از قنوتش نور می پاشید تا می گفت تکبیر
با تمسخر خواستند او را کنند از خویش غافل
شد به دستش قلب زندانبان و آن رقاصه تسخیر
تختِ هامان را به زیر آورد موسی مثل هارون ۲
تخت هارون را به زیر آورد موسی از همان زیر
#کاظم و #باب_الحوائج گفته اند او را ولی من
یوسف اهل ولا می خوانمش بی هیچ تفسیر
آن خلیلی که بتِ کبر و ریا را بر زمین زد
تا نمانَد شبهه ای باقی برای اهل تزویر
احمدی که صوت قرآنش، مسلمان کرد دل را
حیدری که فتح دل می کرد بی کشتار و شمشیر
صید آهو می کند شیر و... فقط این است کارش
شیر، در جنگل همان شیر است و در زندان همان شیر
غار تنهایی، حرایی شد برای مبعث او
تا جهانی را دهد با ربنای خویش، تغییر
نسل او تاکی بهشتی که سر از طوبی درآورد
مستی ما را ببین ای شیخ و بر ما خرده کم گیر
خوشه ای از او به مشهد، خوشه ای از اوست در قم
خوشه ای در جام شیراز و شده ایران از او سیر
تا خدا هست و خدایی می کند دنیا چنین است
سایه ای در چاه گاهی می شود ماهی جهانگیر
#محمد_عابدی
قم المقدسه
.......................................
۱. مطامیر، در واقع محل نگهداری غلات در زیرِ زمین و زندانی ست پلکانی با سقف بسیار کوتاه
عموما در عمق ۳۰ الی ۵۰ متری که زندانیان باید مدت حبس خود را بر روی پله های کم عرض آن بگذرانند و عملا نه حالت ایستاده دارند نه خوابیده!
۲. هامان، که شش بار در قرآن کریم از آن یاد شده، وزیر معروف فرعون بود و تا آن حد در دستگاه حکومت فرعون نفوذ داشت که در قرآن از لشکریان مصر، به لشکریان فرعون و هامان یاد شده است.
کانال اشعار آیینی 👇🏻
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
به پیشگاه #باب_الحوائج_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
آسمانی پر ستاره
........................
سایه ای از بدر، باقی مانده در چاهی عمیق
می زند لولای در، با حنجری بی پرده جیغ
آسمان می بارد اما مرگ بر این زندگی
قحطیِ سبزینگی دارد زمینِ پُر دریغ
هفتمین نور جهان، از ظلمتِ زندان گذشت
تا جهان با چشم او قدری کند طیِ طریق
چشم او #معصومه بود آن چشمه ی بی انتها
که سوال شیعیان را پاسخی می شد دقیق ۱
چشم او یعنی #رضا آن آهوی فیروزه ای
که پرستو شد به طوس و در رکاب دین، عقیق
آسمانی پر ستاره، سهم ماهِ #کاظم است
تا بماند روشن از نورش، شب از عهد عتیق
تا بگیرد عالَمی را با گُل لبخند خود
هرگز او بیرون نیاورد از غلافِ چشم، تیغ
کظم غیظش آب سردی بود بر زخم زبان
او که ابراهیم شد در آتشی از منجنیق
آن امامی که به راهش دید مستی را و گفت:
هرچه کردی... از امامت رو نگردان ای رفیق ۲
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#ولادت_امام_کاظم_ع
.......................................
۱. داستان مراجعه و پرسش جمعی از شیعیان حضرت و پاسخ دادن خانم فاطمه معصومه (س) و تایید آن توسط امام کاظم (ع)
۲. داستان جوان شرابخوار و امام کاظم (ع)
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak_15
🙏🏻🌷 تقدیم به #حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیهالسلام
#پناه
..............
در شبِ ظلمت همینکه جلوه گر شد روی ماهت
جان گرفت آیینه ی #بابالحوائج از نگاهت ۱
شد دلت زندانی #کاظم، سفر کردی به خویشت
با #رضا راضی شدی از انتخاب دلبخواهت
گوهر #تقوا گرفتی از #تقی با هر #قنوتت
دل به دریای #نقی زد نغمه ی جانسوز آهت
با خودت #عطر_حسن آوردی از #باغ_مدینه
جای پایت سبزه رویید و جهان شد رو به راهت
#سایه ها دنبال #نورت می دویدند و بریدند!
در شبِ «#سِکةالمَوالی»، در دل #سرداب و #چاهت ۲
آن #خوارجهای_ابتر، آمدند از #کوفهی_شر
چون تو هم مانند #حیدر، بود #دردِ_دین گناهت
روزها را روزه بودی و شبت پر بود از ابر
قطره قطره، شمع جانت آب می شد از جراحت
شیعیان را با همان حال نزارت، چاره بودی
بسترت، #مَنبر شد و در حسرتت ماند استراحت
#کفر، دارد بر تو #ایمان، از کلامت می هراسد
#بیم دارد از #امیدت، ترس دارد از سپاهت
#شهر_ری را نه، که ایرانی به دستت #تکیه دارد
این حرم یعنی #حسینیه، چه دارد تکیه گاهت!؟
هم پریشان #حسین و هم پریشان #حسن شد
هرکه دادت یک سلام و خیره شد بر بارگاهت
گفت یک #لوطی به آقا: «بچه ی پایینِ شهری...
که کبوتربازها را هم گرفتی در پناهت
#«طیّب» از خورشیدِ خشت گنبدت، شد آسمانی
آفتابا...! نقرهداغم کن که هستم روسیاهت»
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#ولادت_سیدالکریم_ع
..................................................
۱. عبدالعظیم حسنی در روز پنجشنبه چهارم ماه ربیعالثانی سال ۱۷۳ قمری، در زمان پیشوای هفتم شیعیان در شهر مدینه زاده شد.
۲. نجاشی به نقل از احمد بن محمد بن خالد برقی نقل کرده است که عبدالعظیم در حال فرار از سلطان، به ری آمد و در سرداب خانه یکی از شیعیان در محله «سِکة المَوالی» (کوچه و محله دوستان اهلبیت) ساکن شد. او در همان سرداب به عبادت میپرداخت، روز را روزه میگرفت و شب را به عبادت میگذراند. وی مخفیانه از منزل بیرون میآمد و به زیارت قبری میرفت که آن را قبر یکی از فرزندان موسی بن جعفر(ع) میدانست.
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15