eitaa logo
آفتابگردان‌ها
526 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
هنوز کودکان تو برای جای خالی‌ات در انزوای جای جای خانه گریه می‌کنند یکایک حروف در کتاب‌ها هنوز هم بدون هر اشاره و نشانه گریه می‌کنند چه خوانده چشم‌های تو که خیس مانده آستین میان کوچه‌ها مگر چگونه خورده‌ای زمین چگونه باز پا شدی، چگونه بی‌صدا شدی که مردها برای تو زنانه گریه می‌کنند چه بود سرّ مخفی خسوف چند ماهه‌ات چه بود راز گریه و سکوت گاه‌گاهه‌ات چه بود راه کودکت، چه شد سپاه کوچکت که پا به ماه‌ها به این بهانه گریه می‌کنند هزار کوه زخم را به دوش می‌کشیدی و هزار زھر طعنه را به گوش می‌شنیدی و تمام بردبارها، تمام کوهسارها به پات با تکان تکانِ شانه گریه می‌کنند سیاه ماند چهره‌اش پس از تو روزگار شهر پر از مزار شد شبی پس از تو هر کنار شهر پس از به شانه رفتنت، پس از شبانه رفتنت برات یاکریم‌ها شبانه گریه می‌کنند @Aftabgardan_ha
سجاده‌ات را می‌گشایی راس ساعت تكبيرة الإحرام می‌افتد به پایت بر خاک قامت بسته‌ای و اهل افلاک از عرش می‌آیند با قصد جماعت با هر نفس تسبیح می‌گویی خدا را از «حاء» تسبیح تو می‌گیریم حاجت* آیینه‌ای و رو به مرآت الهی آیینه در آیینه‌ای! ای بی‌نهایت! همسایه‌ها در سایه‌ی لطف تو هستند باز است در این خانه درهای اجابت محشر به پا کن! شیعیانت را جدا کن! از مرگ باکی نیست ای روح شفاعت! نام تو را بردیم در غم‌های دنیا ما را صدا کن در هیاهوی قیامت * حاء حاجت هنوزشان در حلق جيم جودش بداده روزی خلق @Aftab_gardan_ha
ببخش اگر که حقیرم برای نام بلندت ببین چگونه می‌افتم به پای نام بلندت تو فاطمه، تو زکیه، تو انسیه، تو حمیده هزار جان گرامی فدای نام بلندت سعادت است تفاخر به این که از همه عالم نشسته است به دوشم همای نام بلندت در اوج سختی اگر که شکسته بال و پر من رسیده است به دادم دوای نام بلندت برات کرب و بلا را اگر به دست بگیرم گرفته‌ام همه‌چیز از لوای نام بلندت صدام کرد و ندیدم جواب «فاطمه»اش را ببخش اگر که حقیرم برای نام بلندت @Aftab_gardan_ha
حضرت عشق تو را روی زمین مهمان کرد ماه را صورت نورانی تو تابان کرد چادر خاکی تو باعث اعجاز شده روزبه را نخی از چادر تو سلمان کرد هم نفس با تو علی بود که بعد از هر جنگ زخم‌های بدنش را نفست درمان کرد دست شیطان به تو شلاق زد آن دستی که دشمن کور تو را صاحب نخلستان کرد گنج بودی و على قدر تو را می‌دانست او که از چشم زمان قبر تو را پنهان کرد @Aftab_gardan_ha
 آخر مدينه در خبری سرشکسته شد آمد خبر که حرمت کوثر شکسته شد آن روز هرچه شد به در خانه ربط داشت در سوخت، در نشست به خون، در شکسته شد تا آسمان رسید صدای شکستنش وقتی که پشت در، دل حیدر شکسته شد گل میخ تا نشست به گل، غنچه ناله کرد طوفان وزید و بال کبوتر شکسته شد تنها نه پشت در کمر یک نفر شکست با ناله‌هاش پشت پیمبر شکسته شد ای سوره ی صبور! چه شد بیعت غدير؟ دیدی چگونه بیعتش آخر شکسته شد؟ @Aftab_gardan_ha
من مسافری که مقصدش کجا نبود مرد شاعری که صِرفِ واژه‌ها نبود در شبِ سکوت، غنچه را شنیده بود طرد شد که:《شاعر زمان ما نبود》 رفت و آمدش شبیه سایه‌‌های هیچ در دل شکسته‌اش برو بیا نبود آسمانِ خنده‌اش شکفته و شگرف بغض‌های خفته‌اش برونگرا نبود سفره‌ی دلش برای دوستان فراخ پیشِ دیگران ولی گره‌گشا نبود این که بیت بیت گفت و گفت راست بود_ آینه، ولی تمام ماجرا نبود @Aftab_gardan_ha
باران شدن در خشکسالی کار من نیست عاشق شدن با دست خالی کار من نیست فهمیده‌ام این را که دیگر عشق‌بازی در برکه با ماه خیالی کار من نیست من در گلستان شاعری را دوره کردم بوییدن گل‌های قالی کار من نیست شهر شما زیباست اما دور بودن از روستاهای شمالی کار من نیست شالی به سر کن نازنین! ساکت نشستن در محضر انبوه شالی کار من نیست قلب شکسته مثل روز اولش... نه درمان این آشفته‌حالی کار من نیست @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
انتشار پوستر هشتمین دوره آموزشی شعر جوان کشور «آفتابگردان‌ها» شنبه ۱۹بهمن ۱۳۹۸ با حضور جمعی از مدیران موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب در نشست خبری هشتمین دوره آموزشی شعر جوان کشور از پوستر اختصاصی این دوره رونمایی شد. دوره آموزشی آفتابگردان‌ها که به همت دفتر شعر موسسه شهرستان ادب از سال ۱۳۹۰ راه‌اندازی و برگزار شده است امسال به هشتمین ایستگاه خود رسیده است. @Aftab_gardan_ha
در خانه‌ای که دم شده چای معطرت گرم است حس و حال دلم چون سماورت از خاطرات کهنه و تکراری‌ات بگو حظ می‌برم از این‌همه قند مکررت پاییزهای خانه‌ی تو چیز دیگری‌ست شاعرترم کنار درختان پرپرت مادر! منم! «ترانه*»ی دوران کودکی حالا ببین غزل شده‌ام در برابرت از این به بعد شانه نزن موی خویش را می‌ترسم آه... کم بشود مویی از سرت شعرم به یادگار بماند برای تو امضا... علاقه‌مند تو... راضیه... دخترت * نامی که مادرم در کودکی مرا با آن صدا می‌زد. @Aftab_gardan_ha
هر چه با وسواس بر آیینه برق انداخته آن دو تا چشم بدون برق را نشناخته! این زنی که دامنش از تور و پولک خالی است شاه‌ماهی بوده و با تُنگ تنگی ساخته هست سلطان‌بانوی اقلیم تنهاییش، حیف غم، به سرحدّات او چون مادیانی تاخته این الهه، بی بنان، چنگی نخواهد زد به دل گرچه هم‌آواز شد با بغض او، هر فاخته قهرمان‌ها ساخته در داستان‌هایش ولی شهرزاد قصه‌گو، کمتر به خود پرداخته سر به سنگ سخت خوردن بوده تنها حاصلش موج تبداری، به یک صخره، اگر دل باخته او نهالی ترد با تاج گلی بر سر نبود؟ باد و برف از او چه کاج کهنه‌سالی ساخته! @Aftab_gardan_ha
...پس خدایی که آفرید مرا روز اول، چگونه دید مرا؟ این خوشی‌های گاه گاهِ سبک این غم ممتدِ شديد: مرا خاک، سرد است؛ خاک، آرام است از چه آورد پس پدید مرا؟ پس چه خاکی‌ست داغِ نا‌آرام که از آن خاک آفرید مرا؟ شاید آن روز او پدید آورد از گِلِ خاکِ آن شهید مرا ای شهیدان کربلا! آیا گرچه کم‌قدر، می‌خرید مرا؟ @Aftab_gardan_ha