#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
هنوز کودکان تو برای جای خالیات
در انزوای جای جای خانه گریه میکنند
یکایک حروف در کتابها هنوز هم
بدون هر اشاره و نشانه گریه میکنند
چه خوانده چشمهای تو که خیس مانده آستین
میان کوچهها مگر چگونه خوردهای زمین
چگونه باز پا شدی، چگونه بیصدا شدی
که مردها برای تو زنانه گریه میکنند
چه بود سرّ مخفی خسوف چند ماههات
چه بود راز گریه و سکوت گاهگاههات
چه بود راه کودکت، چه شد سپاه کوچکت
که پا به ماهها به این بهانه گریه میکنند
هزار کوه زخم را به دوش میکشیدی و
هزار زھر طعنه را به گوش میشنیدی و
تمام بردبارها، تمام کوهسارها
به پات با تکان تکانِ شانه گریه میکنند
سیاه ماند چهرهاش پس از تو روزگار شهر
پر از مزار شد شبی پس از تو هر کنار شهر
پس از به شانه رفتنت، پس از شبانه رفتنت
برات یاکریمها شبانه گریه میکنند
#سعیده_کرمانی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
سجادهات را میگشایی راس ساعت
تكبيرة الإحرام میافتد به پایت
بر خاک قامت بستهای و اهل افلاک
از عرش میآیند با قصد جماعت
با هر نفس تسبیح میگویی خدا را
از «حاء» تسبیح تو میگیریم حاجت*
آیینهای و رو به مرآت الهی
آیینه در آیینهای! ای بینهایت!
همسایهها در سایهی لطف تو هستند
باز است در این خانه درهای اجابت
محشر به پا کن! شیعیانت را جدا کن!
از مرگ باکی نیست ای روح شفاعت!
نام تو را بردیم در غمهای دنیا
ما را صدا کن در هیاهوی قیامت
* حاء حاجت هنوزشان در حلق
جيم جودش بداده روزی خلق
#سنایی
#زهرا_بشریموحد
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
ببخش اگر که حقیرم برای نام بلندت
ببین چگونه میافتم به پای نام بلندت
تو فاطمه، تو زکیه، تو انسیه، تو حمیده
هزار جان گرامی فدای نام بلندت
سعادت است تفاخر به این که از همه عالم
نشسته است به دوشم همای نام بلندت
در اوج سختی اگر که شکسته بال و پر من
رسیده است به دادم دوای نام بلندت
برات کرب و بلا را اگر به دست بگیرم
گرفتهام همهچیز از لوای نام بلندت
صدام کرد و ندیدم جواب «فاطمه»اش را
ببخش اگر که حقیرم برای نام بلندت
#فاطمه_حقبین
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
حضرت عشق تو را روی زمین مهمان کرد
ماه را صورت نورانی تو تابان کرد
چادر خاکی تو باعث اعجاز شده
روزبه را نخی از چادر تو سلمان کرد
هم نفس با تو علی بود که بعد از هر جنگ
زخمهای بدنش را نفست درمان کرد
دست شیطان به تو شلاق زد آن دستی که
دشمن کور تو را صاحب نخلستان کرد
گنج بودی و على قدر تو را میدانست
او که از چشم زمان قبر تو را پنهان کرد
#حامد_فرد
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
آخر مدينه در خبری سرشکسته شد
آمد خبر که حرمت کوثر شکسته شد
آن روز هرچه شد به در خانه ربط داشت
در سوخت، در نشست به خون، در شکسته شد
تا آسمان رسید صدای شکستنش
وقتی که پشت در، دل حیدر شکسته شد
گل میخ تا نشست به گل، غنچه ناله کرد
طوفان وزید و بال کبوتر شکسته شد
تنها نه پشت در کمر یک نفر شکست
با نالههاش پشت پیمبر شکسته شد
ای سوره ی صبور! چه شد بیعت غدير؟
دیدی چگونه بیعتش آخر شکسته شد؟
#الهه_سلطانی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
من مسافری که مقصدش کجا نبود
مرد شاعری که صِرفِ واژهها نبود
در شبِ سکوت، غنچه را شنیده بود
طرد شد که:《شاعر زمان ما نبود》
رفت و آمدش شبیه سایههای هیچ
در دل شکستهاش برو بیا نبود
آسمانِ خندهاش شکفته و شگرف
بغضهای خفتهاش برونگرا نبود
سفرهی دلش برای دوستان فراخ
پیشِ دیگران ولی گرهگشا نبود
این که بیت بیت گفت و گفت راست بود_
آینه، ولی تمام ماجرا نبود
#محمد_هنری
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
باران شدن در خشکسالی کار من نیست
عاشق شدن با دست خالی کار من نیست
فهمیدهام این را که دیگر عشقبازی
در برکه با ماه خیالی کار من نیست
من در گلستان شاعری را دوره کردم
بوییدن گلهای قالی کار من نیست
شهر شما زیباست اما دور بودن
از روستاهای شمالی کار من نیست
شالی به سر کن نازنین! ساکت نشستن
در محضر انبوه شالی کار من نیست
قلب شکسته مثل روز اولش... نه
درمان این آشفتهحالی کار من نیست
#علی_سیار
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
انتشار پوستر هشتمین دوره آموزشی شعر جوان کشور «آفتابگردانها»
شنبه ۱۹بهمن ۱۳۹۸ با حضور جمعی از مدیران موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب در نشست خبری هشتمین دوره آموزشی شعر جوان کشور #آفتابگردان_ها از پوستر اختصاصی این دوره رونمایی شد.
دوره آموزشی آفتابگردانها که به همت دفتر شعر موسسه شهرستان ادب از سال ۱۳۹۰ راهاندازی و برگزار شده است امسال به هشتمین ایستگاه خود رسیده است.
@Aftab_gardan_ha
در خانهای که دم شده چای معطرت
گرم است حس و حال دلم چون سماورت
از خاطرات کهنه و تکراریات بگو
حظ میبرم از اینهمه قند مکررت
پاییزهای خانهی تو چیز دیگریست
شاعرترم کنار درختان پرپرت
مادر! منم! «ترانه*»ی دوران کودکی
حالا ببین غزل شدهام در برابرت
از این به بعد شانه نزن موی خویش را
میترسم آه... کم بشود مویی از سرت
شعرم به یادگار بماند برای تو
امضا... علاقهمند تو... راضیه... دخترت
* نامی که مادرم در کودکی مرا با آن صدا میزد.
#راضیه_مظفری
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
هر چه با وسواس بر آیینه برق انداخته
آن دو تا چشم بدون برق را نشناخته!
این زنی که دامنش از تور و پولک خالی است
شاهماهی بوده و با تُنگ تنگی ساخته
هست سلطانبانوی اقلیم تنهاییش، حیف
غم، به سرحدّات او چون مادیانی تاخته
این الهه، بی بنان، چنگی نخواهد زد به دل
گرچه همآواز شد با بغض او، هر فاخته
قهرمانها ساخته در داستانهایش ولی
شهرزاد قصهگو، کمتر به خود پرداخته
سر به سنگ سخت خوردن بوده تنها حاصلش
موج تبداری، به یک صخره، اگر دل باخته
او نهالی ترد با تاج گلی بر سر نبود؟
باد و برف از او چه کاج کهنهسالی ساخته!
#افسانهسادات_حسینی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
...پس خدایی که آفرید مرا
روز اول، چگونه دید مرا؟
این خوشیهای گاه گاهِ سبک
این غم ممتدِ شديد: مرا
خاک، سرد است؛ خاک، آرام است
از چه آورد پس پدید مرا؟
پس چه خاکیست داغِ ناآرام
که از آن خاک آفرید مرا؟
شاید آن روز او پدید آورد
از گِلِ خاکِ آن شهید مرا
ای شهیدان کربلا! آیا
گرچه کمقدر، میخرید مرا؟
#علی_چاوشی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha