نذر امام رضا علیهالسلام
همیشه عاشقت هستم، همیشه با تو میمانم
یقینا دوستم داری که در صحن تو مهمانم
دعایم کن همیشه در پناه این حرم باشم
که عمری غیر از اینجا هرکجا رفتم پشیمانم
دلم را دادهام دست امانتداریات حالا
نشستم کنج صحن تو امینالله میخوانم
دلم میخواست مثل کودکی بر دوش زائرها
گل از باغ ضریحت سادهتر میچید دستانم
تمام عمر دستم را گرفتی، وقت رفتن هم
میآیی، چشم در راهم، میآیی، خوب میدانم
به روی دوش زائرهای تو از صحن آزادی
مرا میآورند آخر، تو هستی حسن پایانم
به امید نگاهت تا نفس باقیست میخوانم
رضاجانم، رضاجانم، رضاجانم، رضاجانم
#حسین_مؤدب
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
نه از عراق و حجازم نه اهل شام، محمد!
نسیمی از یمن آوردهام، سلام محمد!
سلام بر تو که جاریست رحمت تو در عالم
سلام بر تو، سلامی على الدوام، محمد!
غبارِ شهر اویس است پر کشیده به سویت
برای ثانیهای عرض احترام، محمد!
گذشته بعد تو رنجی هزار ساله بر امت
پر از سکوت، پر از بغض بیکلام، محمد!
يمن تپیده به خون است و کعبه مثل همیشه
غریب مانده و تنها در ازدحام، محمد!
صفوف تفرقه برپاست در نماز جماعت
چه پیش آمده در مسجدالحرام، محمد!
سیاه کرده شب فتنه روزگار حرم را
و مانده است چه حجها که ناتمام، محمد!
زدند دست به شمشیر اختلاف و ندیدند
هزارباره شد اسلام قتل عام، محمد!
کجاست موعد رجعت که ذوالفقار به غیرت
به خشم و کینه برآرد سر از نیام، محمد!؟
نشان بده به همه صبح «أیَّ منقلبِِ» را
بگیر از این شب تاریک انتقام، محمد!
#طیبه_عباسی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
سلام بر جگر تکه تکه از تب غم
سلام بر دل در خانه نیز بی محرم
سلام بر تن و تابوت خونی از کینه
سلام بر همهی زخمهای بیمرهم
سلام بر غم آن چشمهای خونآلود
سلام بر تن تبدار غصه و ماتم
اگرچه لایق لطفش نبودهایم اما
نشستهایم سرِ سفرهی امیر کرم
کریم هرچه که دارد به غیر میبخشد
که نیست در نظرش حرف از زیادی و کم
سکوت میکنم و اشک روضه میخواند
برای غربت شاهی که شد بدون حرم
#محمدحسین_یادگاری
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
بسم خراسان... بسم شهر با صفا مشهد
شمسالشموس واژهها... مشکلگشا مشهد
رفتم سراغ نقشهی ایران و دیدم باز
با گنبدش تابیده بین شهرها مشهد
باران گرفت و قطرهای افتاد بر نقشه
اشک چکیده روی تهران، رفت تا مشهد
با بغض و دلتنگی دوباره چشمهایم خواند
نام تمام شهرهای نقشه را مشهد
آقا دلم تنگ است، جالب نیست احوالم
لطفا بلیط رفت، بیبرگشت تا مشهد
#ماهرخ_درستی
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
چرا چشمانتظارم میگذاری؟
به تنهایی دچارم میگذاری؟
بده امروز دستم آن گلی را
که فردا بر مزارم میگذاری
#میثم_توکلی_پوری
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
شب رسیده است
کیسهی ستاره را بریز
روی آسمان دامنم
شب رسیده است و مثل روز، روشنم
ماه،
چشمبند نقره را
روی چشمهای عاشق من و تو دوخت
آن چراغِ خسته را ببین
که از حسادتش
عاشقانه سوخت!
هر زمان که دور میشوی،
با ستارههای یادگاریات
حرف میزنم
ماه، خیره میشود
به رقص نور هر ستاره، روی دامنم
راستی
من که راهیِ توام؛
اجازه میدهی
پیش چشمهای مشکی قطار
ناگهان ببوسمت؟
میل، میل توست!
کوپه کوپه،
شعرهای عاشقانهام
در مسیر ریل توست!
دستها:
چشمهای سوم و چهارمِ تواَند!
خط به خط بخوان مرا!
صورتم،
دفتر بِرِیلِ توست!
#سیده_نرگس_میرفیضی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
ای حسرت دیرینه، تو را میبینم
ای بغض هر آدینه، تو را میبینم
حیران خودم که هر نظر جای خودم
عمریست در آیینه تو را میبینم
#محدثه_آشتیانی
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_hs
دلم کبوتر جلدیست کنج گوهرشاد
که دارد از حرمت خاطرات خوش در یاد
هوای صحن و سرایت همیشه بارانیست
و میکند همه را از حصار غم آزاد
کسی ندیده گدایی فقیر برگردد
شفا گرفته در این خانه کور مادرزاد
جوان ارمنی آمد به گریه رو به تو گفت:
پدر شدم به دعای تو؛ خانهات آباد
گلایهها همه از بین راه برگشتند
از آن دمی که مسیرم به این حرم افتاد
بگیر دست مرا، دست واژههایم را
که جز ولای توام نیست هیچ استمداد
برای آن که مرا شاعرت حساب کنی
دخیل بستهام آقا به پنجره فولاد
نمیشناختمت سیل غم مرا میبرد
فدای آن پدری که تو را نشانم داد
#فاطمه_حقبین
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
نذر امام حسن عسکری علیهالسلام
طلوعت روشنی بخشیده هر آیینه ایمان را
نگاهت آیه آیه شرح داده بطن قرآن را
دم عیساییات كفر شیاطین را در آورده
که سلمان میکند لبخند تو هر نامسلمان را
قنوتت عطر حسن يوسف آوردهست و آغوشت
اسیر مهر تو كردهست زندانبان و زندان را
ببارد یا نبارد، امر امر توست مولا جان!
سپرده دست تو پروردگارت نبض باران را
تویی مَن عنده علم الكتاب و گوشهی چشمت
ذذفقاهت یاد داد امثال فضل و ابن ریّان را *
حریف تو نشد دشمن، خودش هم خوب میداند
به جام زهر میخواهد بگیرد از تو میدان را
کبوترهای محنت میشویم ابنالرضا هر شب
پراکندی به عالم دم به دم عطر خراسان را
*فضل بن شاذان و علی بن ریّان؛ دو تن از شاگردان حضرت امام حسن عسکری (ع).
#حسين_مودب
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
یک دشت پر از سبزه و ریحان، من، تو
یک کلبهی دنج و گرم، فنجان، من، تو
دلخواهترین لحظه برایم اینست:
یک کوچهی بیپایان، باران، من، تو...
#حامد_طونی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
به یاد #قیصر_امینپور
کاش دیده بودمت
کاش دیده بودمت
آری
ای عزیز
بارها و
بارها
دیدهام تو را
دیدهام تو را
ولی به خواب!
دیدهام تو را و
با تو
خوابهای من
_خوابهای بی خیال،
خوابهای نامنظم شلوغ _
شاعرانه میشدند!
کاش...
((ای دریغ و حسرت همیشگی))
تا هوای صبح
با تنفس سلام تو
بهاری است،
تا زبان عشق
با سرود شاعرانههای تو
مثل چشمه، مثل رود
در زمانه
جاری است،
تا چراغ کوچه،
چشم آینه
از نگاه آفتاب ناگهانی تو
روشن است،
تا همیشهی خدا
حسرت ندیدن تو
با من است
#سید_علی_لواسانی
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #صبح_زود
نشر #شهرستان_ادب
@Aftab_gardan_ha
زیر نور آفتاب
یک چنار مهربان
برگ برگ مینوشت
چند شعر و داستان
با صدای های و هو
باد، شادمان رسید
هر چه برگ سبز و زرد
روی شاخه بود، چید
چند برگ سبز را
باد ریخت توی آب
قصههای تازهای
خواند چشمه وقت خواب
ماند لای سنگها
برگ زرد کوچکی
گاز زد به گوشهاش
بچه کفشدوزکی
برگ آخر درخت
سهم یک کلاغ شد
آن چنار مهربان
قصهگوی باغ شد
#فاطمه_غلامی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha