eitaa logo
ذاکرین آل الله
259 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
289 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
. گواهی می‌دهد انجیل هم آیات قرآن را نمی‌فهمم تقلای مسیحی‌های نجران را محمد، اهل‌بیتش را به همراه خودش آورد که رو در رو ببینند اهل نجران، اهل ایمان را کسانی را به همراه خودش آورد پیغمبر که بر هم می‌زند یک ذکرشان رؤیای شیطان را.. چه در این خاندان می‌دید آیا اسقف نجران؟ که وقتی دیدشان از دور، خالی کرد میدان را هر آن‌کس شک به حقانیت این پنج تن دارد بخواند آیه‌ای از آیه‌های «آل عمران» را ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با سلام وادب و احترام و ارادت ویژه خدمت دوستان و ذاکرین عزیز آل الله متن روضه‌ها؛اشعار و نوحه های دهه محرم همراه با فایل صوتی به سبک های : 👇👇👇👇 #واحد#شور تقدیم حضور شما عزیزان از همه ذاکرین عزیز التماس دعای ویژه دارم.. خادم شما در گروه: (( حاج غلامرضا سالار )) https://eitaa.com/Arbabhosyn
پهن شد سفره دل، بوی خدا آمده اسـت بـه تن شاه وگدا رخت عزا آمده اسـت در و دیوار حسینه چرا گریان اسـت نکند فاطمه در روضه مـا آمده اسـت ده شب و روز همه ی سینه زنان سیرابند فصل آب آوری شاه وفا آمده اسـت مژده اي میرسد از پنجره فولاد رضا سوی مـا تذکره کرببلا آمده اسـت کوچه سینه زنی ارث شهیدان برماست روزی مـا زعطای شهدا آمده اسـت دم اي اهل حرم باز بگیرد ناظم حضرت ام بنین با قد تا آمده اسـت ذهن درگیر سوالی اسـت دوباره امسال ارمنی در وسط روضه چرا آمده اسـت بیست روز اسـت ز دروازه شهر نیرنگ ناله کوفه میا کوفه میا آمده اسـت
باز پیراهن مشکی بـه تنم کرد ارباب باز دلبسته این پیرهنم کرد ارباب اي خدا شکر کـه در هیئت امسالش هم باز مشغول بـه سینه زدنم کرد ارباب هر شخصی در پی دلدار خودش میگردد باز آواره دور از وطنم کرد ارباب مـن کـه عمریست نشد نوکر خوبی باشم از سر لطف اُویس قرنم کرد ارباب مـن کجا روضه کجا هیئت ارباب کجا؟ یا حسین گفتم و شیرین دهنم کرد ارباب خواب آن شب اثر سینه زدن هایم بود باز پیراهن مشکی بـه تنم کرد ارباب مـن بـه عالم ندهم لذت مردن رابا فکر خوبی کـه برای کفنم کرد ارباب
بـه یک سلام دلخوشم ؛ السلام یا حسین لحظۀ آخرم یک کلام یا حسین حب الحسین حبک سر حیاتی یا ثارالله تـو قتیل العبراتی یا رب العشق تـو سفینه النجاتی ای شاه کربلا ؛ ای نور نیرین صلّی الله علیک یابن الزهرا حسین
فصل اشک و سوز و آه از پرده ی دل میشود باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود
راه را باز نماييد…محرم آمد دم بگيريد که هنگامه ي ماتم آمد دست بر سينه نهاده…همه تعظيم کنيد مادري دست به پهلو، کمري خم آمد
نسیم روضه وزیده محرم آمده است زمان گریه به ارباب عالم آمده است دوباره بیرق و پرچم دوباره طبل و کتل که ماه مرثیه و غصه و غم آمده است
دمید روح غم اندر، تن مه غم عالم تو نوحه سر بده چون شد، عزای اشرف آدم لباس تیره به تن کن، ز داغ نوحه تو سر کن که گشته ماه عزا و ، دوباره گشت محرم
دوباره بوی گریه های شبونه ناله هایی که دل ها را می سوزونه صدای نوحه خون که داره می خونه وقتی بارون می باره تو دل ها دوباره ماتم اومده صدای چاووشی قلب اومده همه جا بوی محرم اومده
آقا سلام برغزل اشک ماتمت بر مسجد و حسینیه و روضه و دمت چندی گذشت در غم هجران اشک تو پرمی کشید دل به هوای محرّمت آقا سلام ماه محرّم شروع شد آمد بهار زخم دل ما و مرهمت
دوباره می رسد از ره، صدای پای محرم سلام ماه حسین جان و گریه های محرم چه نفس های شریفی که می شوند در این ماه شبیه کعبه سیه پوش ماجرای محرم
اول راه جمع بسیاری نامه دادند جانب جانان بی وفاها یکی یکی رفتند گرچه ماندند بهترین یاران یک به یک امدند کرب و بلا دور ارباب عشق جمع شدند مثل هفتاد و دو گل عاشق همه پروانه های شمع شدند زینب آرام میشد ان وقتی یار سوی غریب می امد ان طرف سی هزار می رفتند این طرف هم حبیب می امد با حبیبان که راه می افتی عشق را انتخاب باید کرد مسلم عوسجه به ما اموخت ریش با خون خضاب باید کرد زن و فرزند را رها کرد و رفت با عشق اشنا بشود عشق یعنی زهیر عثمانی خواست صد مرتبه فدا بشود زندگی مرگ دارد و آدم با شهادت پر از حیات شود عامر از نسل نوح آمده است ساکن کشتی نجات شود بیست سال تمام هر شب و روز از اجل خواست تا امان بدهد ارزوی بریر این بوده است در رکاب حسین جان بدهد تیزی تیغک مغیلان را کودک خردسال می داند راز ان خار کندن شب را نافع ابن هلال می داند تیر باران شروع شد بعدش شد فدایی حجیر با پدرش دست در دست هم شهید شدند ای به قربان جندب و پسرش شاهد زخم های پیغمبر از احد آمده است کرب و بلا چه کسی جز کنانه جنگیده است در رکاب دو سید الشهدا در میان سواره های یزید این دلاور پیاده می جنگید بوی صفین داشت شمشیرش مثل حیدر جناده می جنگید رفت عابس برهنه در میدان مست مست از می سبوی حسین ما همه عاشقیم اما اوست شاه دیوانگان کوی حسین ان زمانی که عشق می اید هیچ چیزی مقابلش سد نیست رو سفیدی جون میگوید رو سیاهی همیشه هم بد نیست کم کمک ظهر شد اذان گفتند شد فدای نماز خواندن او تیر ها را به جان خرید سعید تا نباشد گزند بر تن او کربلا ظهر روز عاشورا یک دم انگار روز محشر گشت نام زهرا دوباره معجزه کرد اخرین لحظه بود حر برگشت کشتگانش اگرچه کم بودند سهم دارد در ان میان ایران خوش بحال غلام ترک حسین پسر فاطمه سن قوربان وای بر من که در تمام عمر گریه کم کرده ام برای شما ای شما ای فداییان حسین پدر و مادرم فدای شما 🔸شاعر: =========================
جناب سعید بن عبدالله حنفی (ره) تیر می‌آمد ز هر سو، ایستاد امّا سعید گفت درس عاشقی را این چنین با ما سعید تیر می‌آمد ز هر سو بی‌محابا می‌گرفت تیرها را با سر و با قلب و دست و پا سعید سینه‌اش آماج تیغ و نیزه بود، اما نبود در دلش دردی به جز تنهایی مولا، سعید تا نماز عشق در میدانِ خون برپا شود داد جانش را هزاران بار بی پروا سعید بر زمین افتاد؟ نه، کوچید سمت آسمان با پرستوهای سرخ ظهر عاشورا سعید در جواب این وفاداری، امامش مژده داد: پیش روی من تویی در جنت الاعلی سعید 🔸شاعر: =========================
جناب حبیب بن مظاهر از جنس حیدر است رجزها که از بر است با یا علی همیشه دهانش معطر است در وصف او کتاب فراوان نوشته‌اند دیگر نوشته‌اند که این مرد، دیگر است در آسیاب کوفه نکرده‌ست مو سفید او پیرِ پای منبر اولاد حیدر است بر دست اگر که نیزه بگیرند، سربلند در دست اگر که تیغ بگیرند، او سر است با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر آمدند حق داشتند، جبهه‌‌ی‌شان نابرابر است! تیغ از غلاف خویش اگر در بیاورد تنها خودش به منزله‌ی چند لشکر است با تیغ در غلاف، به میدان قدم گذاشت گفت آن‌که پای پس کشد از مرد کمتر است حاشا نفس نفس بزند پیر کارزار! این‌ها نفس نفس که نه، ذکر مکرر است وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست دیدند شیر معرکه دیگر کبوتر است... وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست معلوم بود فکر لب خشک اصغر است وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست پیچید بوی سیب... وَ این بیت آخر است 🔸شاعر: =========================
🏴 اشعار پسر فاطمه تنهاست کجایید اصحاب خون جگر حضرت زهراست کجایید اصحاب عهد بستید که تنها نگذارید او را اوج مظلومی آقاست کجایید اصحاب با لب تشنه زند ناله که هل من ناصر پاسخش نیزه اعداست کجایید اصحاب می گرفت آنکه به دامن سرتان را ، حالا بر روی دامن صحراست کجایید اصحاب سرِ پیرهن و عمامه و انگشتر او وسط معرکه دعواست کجایید اصحاب یک نفر نیست به دادش برسد در گودال زینب از شمر کمک خواست کجایید اصحاب هرچه آقای شما داشت که غارت کردند نوبت خیمه زنهاست کجایید اصحاب سختی دیشب و امروز گذشت هر چه که بود سخت تر امشب و فرداست کجایید اصحاب پسر فاطمه همراه عزیزانش رفت دختر فاطمه تنهاست کجایید اصحاب 🔸شاعر: ==========================
این روزها دلشوره دارم بیش از پیش کاری بجز گریه ندارم بیش از پیش این روزها قلب مرا ماتم گرفته باز این لبم نام شمارا دم گرفته این روزها دلشوره دارم مثل هرسال هر شب گریزی میزنم تنها به گودال اما همه ترسم جدایی از تو شد ، آه اینکه نباشد دستم از ماه تو کوتاه ای کاش با عشق تو در روضه بمیرم من ، این منه بی ننگ و بی عرزه بمیرم ای کاش با گریه توانم را بگیری امسال بین روضه جانم را بگیری ای کاش این ماه محرم با تو باشم ای کاش در این روضه مَحرم با تو باشم تا اینکه مارا مادرت درهم ببیند مارا سیه پوش غم و ماتم ببیند کاری بکن غیر از غمت ، غم را نبینم ماهی بجز ماه محرم را نبینم زهراست مارا راهی این جاده کرده مارا برای نوکری آماده کرده فهم محرم را به ما امشب عطا کن راه حسین ابن علی را راه ما کن هر چند که صحرایی از غم تشنه اوست او تشنه بود اما دوعالم تشنه اوست 🔸شاعر: ____________________________ 🔹
در صحن دل وزیده هوای مُحَرَمَت بر گوش جان رسیده صدای مُحَرَمَت ما بیقرار منتظر روضه مانده ایم اصلا تمام سال، فدای مُحَرَمَت همپای نوکران تو راهی هیئتیم پوشیده ایم رخت عزای مُحَرَمَت قطعا کسی به سفره حاتم نمی دهد یک لقمه از طعام و غذای مُحَرَمَت ‍ هرگز نصیب آتش دورخ نمی شود چشمی که گریه کرده برای مُحَرَمَت 🔸شاعر: ___________________________ 🔹
دوباره می رسداز ره محرمت آقا وبوی روضه و شبهای ماتمت آقا کتیبه ها و علم نقش پرچمت آقا همیشه در دل مابوده این غمت آقا فدای نام تو و بچه هایتان آقا که روضه ام شده کرب وبلایتان آقا سلام ماه غریبی،سلام ماه عزا دوباره برکت یکسال مابه دست شما چه عزتی که عطا کرده ای به نوکرها نشسته اندسر سفره ی تو خون خدا به پا شود نوحه ها در عزایتان آقا که روضه ام شده کرب وبلایتان آقا دوباره روضه ی مشک وصدای طفل رباب دوباره یک حرمی مانده بی عمو بی آب دوباره غارت و سیلی دوباره رد طناب دوباره کوچه و بازار، ازدحام و عذاب شروع میشود این روضه هایتان آقا که روضه ام شده کرب و بلایتان آقا شروع میکنم اینبار از لب گودال و عصرروز دهم پیکری شده پامال وخواهری که ز بالای تل شده بیحال خدا به خیر کندگوش و معجر اطفال همیشه لطمه زدم من برایتان آقا که روضه ام شده کرب و بلایتان آقا 🔸شاعر: ______________________________ 🔹
کم کَمَکْ دارد مُحرم می رسد ماه حزن و گریه و غم می رسد حضرت زهرا که صاحب روضه هست وقت روضه با قدی خَم می رسد هر مُحرم بر مشامِ نوکرت بوی ناله بوی ماتم می رسد وقت روضه که رسید از چشم ها اشک هایی مثل زمزم می رسد روضه ی سقا بخوانی العجل مهدی صاحب زمان"عج" هم می رسد روضه ی گودال و تیغ و نیزه ها آخرش دارد به یادم می رسد ظهر عاشورا به دقت گوش کن ناله های واحسینم می رسد لحظه ی مردن که اربابم حسین حتم دارم که به دادم می رسد 🔸شاعر: _____________________________ 🔹
بر پا شده است در دل من خیمه‌ی غمی جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی عمری‌است دل‌خوشم به همین غم که در جهان غیر از غمت نداشته‌ام یار و همدمی بر سیل اشک، خانه بنا کرده‌ام ولی این بیت سُست را نفروشم به عالمی گفتی شکار آتش دوزخ نمی‌شود چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی دستی به زلف دسته‌ی زنجیرزن بکش آشفته‌ام میان صفوف منظّمی می‌خوانی‌ام به حُکم روایات روشنی می‌خواهمت مطابق آیات محکمی ذی‌الحجّه‌اش درست به پایان نمی‌رسد تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی... 🔸شاعر: ___________________________ 🔹
 شکر خدا دوباره شدم مبتلای تو  ای کشته ای که جان دو عالم فدای تو  شکر خدا نسیم محرم وزیده است  هرشب شده عبادت من روضه های تو   ((باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است))  شکر خدا شکسته دلم در عزای تو  باور نمی کنم که دوباره نشسته ام  با چشم خیس بین حسینیه های تو  با اذن مادرت به سر و سینه می زنم  ممنونم از ترحم و لطف و عطای تو  من با غذای روضه تان رشد کرده ام  وقف شماست بود و نبود گدای تو  بیمار عشقم و دهه ای بسته ام دخیل  کاسه بدست گوشۀ دارالشفای تو  این عطر سرخ می وزد از سمت قتلگاه  حالا دلم رسیده به پایینِ پای تو  🔸شاعر: _____________________________ 🔹
دارد صدای ماه تو نزدیک می‌شود گوش دلم به اسم تو تحریک می‌شود شهر م شبیه شام ده سال شصت و یک یکسر برای داغ تو تاریک می‌شود اینجا کتیبه‌ها محک سنگ عاشقند دارد مسیر عشق تو باریک می‌شود اسفند و طبل و سینه زنی خیمه و علم باز این چه شورش است که افتاده در دلم ای محتشم دوباره دلم شور میزند شعرم رسیده بر سر آتش،زنان ،حرم... وقتی که بغض روضه گلوی مرا گرفت نای نوشتن از تو ندارد دگر قلم من را به شهر گریه شب های غم ببر شبهای اشک و نیزه و گودال و تیغ و سر اسفند روی آتش این روضه ها منم من را ببر به نقطه اوج غم و شرر این روسیاه دائمی ات را کتیبه کن بین کتیبه های سیاه غمت بخر 🔸شاعر: _____________________________ 🔹