4_5875232415856742996.mp3
3.23M
هدیه به حضرت رقیه صلوات.
اللهم. صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
شور و زمینه واحد حضرت رقیه
خبر. داری. که دیدم کوچه بازار.
من و بردن میونه بزم اغیار
دیدم از مردم شام خیلی آزار
باباجونم. بابا جونم. بابا جون
خیر داری. چی اومد بر سره من
جای تو کی بودش دوره بره من
به غارت بردن حتی معجزه کن
بابا جونم. بابا جونم. با با جون.
خبر داری که خردم. تازیونه
لب و دندونه من مثل تو خونه
تمومه صورت من ارغوونه
بابا جونم. بابا جونم. بابا جون.
خبر. داری که دندونم. شکسته.
روی.گونم بابایی. جای دسته
تو عمرکم شدم از دنیا خسته
بابا جونم. بابا جونم. بابا جون
یادته می زدی شونه به گیسوم
می زدی بوسه به چشم و به آبروم
ببین حالا شده نیلوفری روم
بابا جونم. بابا جونم. بابا جون.
یادته خنده بودش سهم لبهام
هر روز صبح وا میشد روی تو چشمام
اما حالا ببین تاریکه دنیام.
بابا جونم. بابا جونم. باباجون.
20230813_145708-AudioConverter.mp3
914.2K
#حضرترقیه_عزاداری
#شب_سوم_محرم
#شب_پنجم_صفر
#تک_ضرب #سه_ضرب
▪️نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
🎙سبک: همه جا کربلا
خیز و بین عمه جان با طبق سر رسید
رنگ از روی من در کنارش پرید
با لب زخمی و با رخ غرق خون
شد لبم از لبش عمه جان لاله گون
آه و واویلتا آه و واویلتا...
همره خود مرا ای پدر جان ببر
جان من را پدر زین خرابه بخر
من نفس میزنم کنج ویران پدر
دشمن دون زده با لگد بر کمر
آه و واویلتا آه و واویلتا...
من فدای سرت پیکرت در کجاست
هم علمدار و هم اکبرت در کجاست
مونس من شده کنج ویران رباب
از غم اصغرم حال من شد خراب
آه و واویلتا آه و واویلتا...
.
20230813_145228-AudioConverter.mp3
1.52M
#حضرترقیه_عزاداری
#شب_سوم_محرم
#شب_پنجم_صفر
#زمزمه #روضه
▪️زمزمه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
🎙سبک: سلام آقا که الان روبروتونم
سلام بابا...بیا بنشین به دامانم
سلام بابا...ببین در کنج ویرانم
سلام بابا
سلام بابا... ببین گیسو سپیدم من
به آغوشم... تورو آخر کشیدم من
پدر جانم
پدر جانم پدر جانم پدر جانم...
یه ماه میشه...که لبهام و نبوسیدی
چِشِت روشن... لباسِ پارم و دیدی؟
پدرجانم
خبر داری؟..شبا رو خاکا می خوابم
ببین کرده... موهای سوخته بی تابم
پدر جانم
پدر جانم پدر جانم پدر جانم...
از اون شب که. ..کتک خوردم چشام تاره
منو بد زد... لباسامم پر از خاره
پدر جانم
یه جمله من...میگم با این سرِ پُر درد
بدون جایِ.... بغل کردن .بلندم کرد
پدر جانم
پدر جانم پدر جانم پدر جانم...
ازون مجلس ... دیگه من با همه قهرم
بهم میگن.... کنیزِ مردمِ شهرم
پدر جانم
یه پیغامم... بابا واسه عمو دارم
بیار چادر... آخه من آبرو دارم
پدر جانم
پدر جانم پدر جانم پدر جانم...
.
20230813_144913-AudioConverter.mp3
1.38M
#حضرترقیه_عزاداری
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#زمزمه #تک_ضرب
▪️نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
🎙سبک: به سمت گودال از خیمه دویدم من...
یه ماهه که بابا، نخوندی لالایی
شبا نخوابیدم، کجایی بابایی
سر تو رو نیزه، نمیرسه دستم
پایین پای این، نیزه ها بنشستم
یا ابتا مظلوم...
نفس به عشق تو، می کشم ای بابا
بعد علی اصغر، دیگه شدم تنها
عمه سپر میشد، همیشه جای من
بعد تو شد غصه، بابا دوای من
یا ابتا مظلوم...
پاهام پر آبله، بس که دویدم من
ببین که از داغت، دیگه بریدم من
از غصه دق کردم، ببر منو بابا
پیش عمو عباس، که اومده زهرا
یا ابتا مظلوم...
سر تو رو بردن، بزم شراب و می
نپرسیدی راه و ، چطوری کردم طی
منو ببر با خود، زجر کشیدم من
چقدر مصیبت از، زجر کشیدم من
یا ابتا مظلوم...
.
یتیمی.mp3
1.25M
#حضرترقیه_عزاداری
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#تک_ضرب #واحد
▪️نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
یتیمم من دیگه بابا ندارم
کف پاهام چقد آبله دارم
انقده طعنه و ناسزا شنیدم
دیگه از زنده موندن بیزارم
یتیمی درد بی درمون یتیمی...
من از این آدما خیری ندیدم
خیلی رو خار صحراها دویدم
شمر نامرد به من سیلی زد و گفت
توی مقتل بابات و سر بریدم
یتیمی درد بی درمون یتیمی...
خیمه ها شعله ور از آتیش و دوده
گناه ما بچه ها مگه چی بوده
بس که دشمن به من تازیانه زد
بدنم درد میکنه خیلی کبوده
یتیمی درد بی درمون یتیمی...
دخترا بابایین اینو میدونی
غم و غصه هام و از چشام میخونی
دخترای شام به من محل نمیدن
منو با خودت ببر اگه میتونی
یتیمی درد بی درمون یتیمی...
دشمن پست به آیینه ترک زد
به روی زخمای قلب من نمک زد
نبودی تا ببینی بابای خوبم
بین راه شام هی منو کتک زد
یتیمی درد بی درمون یتیمی...
زجر نامرد چه وحشیانه ام زد
خیلی با کعب نی روی سرم زد
دستامو روی سرم گذاشتم اما
ندیدی بابا چطوری لگدم زد
یتیمی درد بی درمون یتیمی...
.
20230816_090911-AudioConverter.mp3
1.61M
#حضرترقیه_عزاداری
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#تک_ضرب #سنگین
▪️نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
من دختر سه ساله ي مولا حسينم
در دشت غُصّه لاله ي مولا حسينم
معناي عشقم
ماه دمشقم
مظلوم رقیه...
آن بلبلم اندر قفس يارا ندارم
شوق و هوس بر گلشن و صحرا ندارم
جز آرزوي ديدن بابا ندارم
چشمم پُر آب است
قلبم كباب است
مظلوم رقیه...
در كربلا آتش گرفته دامن من
رحمي به حال من نكرد اهريمن من
آخر مرا گردد كفن پيراهن من
جان مي دهم جان
در شام ويران
مظلوم رقیه...
پايم شده پُرآبله در راه شامات
ديدم جفا از مردم گمراه شامات
هست عمّه ام خورشيد و من هم ماه شامات
روزم چو شام است
عمرم تمام است
مظلوم رقیه...
نامم رقيّه دختري دُردانه هستم
گَنجِ گِرانم ساكنِ ويرانه هستم
عشق پدر شمع است و من پروانه هستم
سوزم دمادم
در آتش غم
مظلوم رقیه...
با آه و غم گشته عجين آب و گِل من
درد بزرگي هست يارب! در دل من
شهزاده ام امّا، خرابه منزل من
غم گشته يارم
بابا ندارم
مظلوم رقیه...
بار دگر «سيّدبشير» آن شاعر من
هم شاعر و هم نوکر و هم ذاكر من
آمد به شام و شد در اينجا زائر من
بهر قيامت
خواهد شفاعت
مظلوم رقیه...
.
80557_140169175855_1376256.mp3
1.47M
#حضرترقیه_عزاداری
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#تک_ضرب #سنگین
▪️نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
🎙سبک: تا مشکتو تو آب زدی...
منتظرم تا که بیای
سر روی زانوت بذارم
رو صورت قشنگ تو
من گل بوسه بکارم
دل من رو توی ویرونه غم گرفته
میریزم اشک، عمه ی من ماتم گرفته
به حال این دختر تنها و غریبت
میدونم قلب تموم عالم گرفته
بابا جون...
اومدی بابا با سرت
به دخترت سر بزنی
اومدی تا خرابه رو
نقشی ز حیدر بزنی
بیا بگم من براتو درد دلامو
بزارم روی لبای، خونیت لبامو
بگم بعد تو به ما بابا چی گذشته
بگم که عمه همیشه داشته هوامو
باباجون...
گوشواره هامو بردن و
ببین گوشم پاره شده
دختر نازت باباجون
اسیر و آواره شده
رقیه ت از دشمن بی دین خورده سیلی
مث زهرا صورتم بابا، گشته نیلی
سرم خورده سنگ شامی ها وشکسته
مارو چرخوندن توی شام با دست بسته
بابا جون...
حالا که اومدی پدر
دخترتم همرات ببر
از بس که سختی کشیدم
اومده طاقتم بسر
نمیخوام بعد تو دیگه این زندگانی
زبعد تو شد بهار عمرم خزانی
دلم میسوزه برای عمه باباجون
تو این سختی ها شده عمه قد کمانی
بابا جون...
.
کانال مداحی سنتی ایتا.mp3
624.5K
#حضرترقیه_عزاداری
#شب_سوم_محرم
#تک_ضرب #سه_ضرب
▪️نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
نور زهرا یا رقیه
هستی ما یا رقیه
دستگیر همه عالمینی
باب حاجات و نور دو عینی
یا رقیه رقیه رقیه...
ای سرا پایت کرامت
بر همه بنما عنایت
ای که هستی تو روح و روانم
سایلم بر درت میهمانم
یا رقیه رقیه رقیه...
ای امید و آرزویم
از تو باشد آبرویم
لطف تو عمری است ای گل من
یا رقیه شده شامل من
یا رقیه رقیه رقیه...
ای گل باغ مدینه
تازه شد داغ مدینه
همچو زهرا رخت گشته نیلی
بس که خوردی ز دشمن تو سیلی
یا رقیه رقیه رقیه...
بابت آمد در خرابه
با سر آمد او شبانه
تا که دیدی سرش غرقه در خون
تو شدی یا رقیه جگرخون
یا رقیه رقیه رقیه...
دارم از زهرا نشانه
خورده ام من تازیانه
بس که دشمن نمود ظلم و کینه
من فتادم به یاد مدینه
یا رقیه رقیه رقیه...
که جبینت را شکسته
عمه ام در غم نشسته
ای که بودی تو قاری قرآن
که زده بر لبت چوب خزران
یا رقیه رقیه رقیه...
من ز داغت دلغمینم
خواهم از بعدت بمیرم
یک دمی کن دعایم تو بابا
زین جهان من روم سوی زهرا
یا رقیه رقیه رقیه..
✍
20230821_083824-AudioConverter.mp3
1.27M
#حضرترقیه_عزاداری
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#تک_ضرب #سه_ضرب
▪️نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
در خرابه شام دختري سه ساله
از غم پدر بود گرم آه و ناله
گفت عمّه جان زينب
مي روم سفر امشب
آه از اين جدایی...
عمه در خرابه تا به کي نشينم
باب من نيامد تا رخش ببينم
من که عمّه جان مُردم
بس غم پدر خوردم
آه از اين جدایی...
ديده ام ندارد، خواب راحت امشب
قلب من گرفته، بي نهايت امشب
فرقت رخ بابم
برده طاقت و تابم
آه از اين جدایی...
عمّه جان غريبي، کرده بي قرارم
طوئيا که ديگر، من پدر ندارم
بی گمان در اين ويران
عمّه میسپارم جان
آه از اين جدایی...
عمّه جان من امشب زار و ناتوانم
اي خدا بيايد باب مهربانم
جا دهد در آغوشم
غم شود فراموشم
آه از اين جدایی...
✍
بزرگی میفرمود:
حبیب ابن مظاهر را در خواب دیدند
به او گفتند:
با این مقامی که داری ، آرزویی هم داری؟
گفت آرزویم اینه که زنده شوم و در مجالس ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام بنشینم ،
و بر مصائب اهل بیت علیهم السلام گریه کنم
مَنْ اَبْکی وَجَبَتْ لَه الْجَنَّة.
آنکه گریه کند یا بگریاند ، بهشت بر او واجب می شود.
اینقدر گریه بر حضرت ثواب دارد...
.
33.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ دعای هر روز ماه صفر المظفر
در مفاتیح الجنان آمده است که اگر کسی میخواهد که محفوظ ماند از بلاهای نازله در این ماه ، هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند ...
يا شَدِيدَ الْقُوىٰ وَ يَا شَدِيدَ الْمِحالِ ،
يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ ...
📄
فردی خدمت امام کاظم علیهالسلام رسید و عرض کرد:
ده نفر عائله دارم، تمامشان بیمارند، نمیدانم که چه کنم؟
و با چه وسیله ای گرفتاریشان را بر طرف سازم؟
امام علیه السلام فرمودند:
آنان را بهوسیله صدقه و احسان به نیازمندان مؤمن در راهخدا، معالجه کن ...
به نیازمندان صدقه بدهید،
و از آنها بخواهید دعا کنند، که هیچ چیزی سریع تر از صدقه ، حاجت را بر آورده نمی کند ،
و هیچ چیز برای بیماران سودمندتر از صدقه نمی باشد
.
15-Ketabe_Ah-www.MahdiMouood.ir.mp3
12.48M
کتاب صوتی آه 🎧
بر اساس ترجمهی مقتل نفس المهموم، اثر شیخ عباس قمی
اثر آقای یاسین حجازی
با صدای آقای عبدالله حقیقت
کاری از موسسه فرهنگی جام طهور
قسمت پانزدهم
حـرکت دادن کاروان اسرا بـه سمت کوفه ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری از حضرت آقا در دوران جنگ تحمیلی که احتمالا تا کنون ندیده اید
برای سلامتی ایشان سه صلوات مرحمت بفرمائید.
بدون صلوات کلیپ را باز نکنید
کدام رئیس جمهوری و رهبری تابحال اینجوری دیده بودید
.
🔰 مصائب اسارت آل الله
🔴 مصائب شام
🔴 نقل سهل بن سعد از رسیدن کاروان به شام
🔴 ۹۰. توصیف راس مقدس : شبیه ترین چهره به رسول خدا
🔴 ۹۱. درخواست سکینه خاتون از سهل
🔸 نقل علامه مجلسی از سهل
از آنجا که خبر سهل بن سعد به چند نقل وارد شده است، نخست قسمتی از روایت علامه مجلسی در جلاء العیون که مطابق با برخی مقاتل دیگر نیز هست را نقل می کنیم:
«در بعضى از كتب معتبره روايت كردهاند كه سهل بن سعد گفت: من در سفرى وارد دمشق شدم. شهرى ديدم در نهايت معمورى با اشجار و انهار بسيار و قصور رفيعه و منازل بىشمار. ديدم كه بازارها را آيين بستهاند و پردهها آويختهاند. مردم زينت بسيار كردهاند و دف و نقاره و انواع سازها مىنوازند. با خود گفتم: «مگر امروز عيد ايشان است؟!» تا آنكه از جمعى پرسيدم: «مگر در شام عيدى هست كه نزد ما معروف نيست؟»گفتند: «اى شيخ! مگر تو در اين شهر غريبى؟»گفتم: «من سهل بن سعدم و به خدمت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و اله و سلّم رسيدهام.»گفتند: «اى سهل! ما تعجب داريم كه چرا خون از آسمان نمىبارد و چرا زمين سرنگون نمىشود؟» گفتم: «چرا؟»گفتند: «اين فرح و شادى براى آن است كه سر مبارك حسين بن على عليه السّلام را از عراق براى يزيد به هديه آوردهاند.»گفتم: «سبحان اللّه! سر امام حسين را مىآورند و مردم شادى مىكنند؟!»
پرسيدم كه: «از كدام دروازه داخل مىكنند؟»گفتند: «از دروازه ساعات.»
من به سوى آن دروازه شتافتم. چون به نزديك دروازه رسيدم، ديدم كه رايات كفر و ضلالت از پى يكديگر مىآمدند. ناگاه ديدم كه سوارى مىآيد و نيزهاى در دست دارد و سرى را بر آن نيزه نصب كرده است كه شبيهترين مردم است به رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم
🔸در اینجا قسمتی از روایت کامل بهایی را نقل می کنیم که در این قسمت از روایت افزون بر نقل بالا می نویسد:
« اول سر عباس آوردند و در عقب سرها خانواده حسين مىآمدند. سر حسين را ديدم با شكوهى تمام و نورى عظيم از او مىتافت. با محاسنی گرد كه موى سفيد با سياه آميخته بود و به وسمه خضاب كرده، با چشمانی سیاه و ابروهای به هم پیوسته، پیشانی فراخ، كشيده بينى و تبسمكنان به جانب آسمان چشم واكرده به جانب افق و باد محاسن او را به جانب چپ و راست حرکت می داد. گویا که امير المؤمنين على است.
🔸علامه مجلسی در ادامه از قول سهل بن سعد نقل می کند:
«پس ديدم كه زنان و كودكان بسيار بر شتران برهنه سوار كردهاند و مىآوردند. پس من رفتم به نزديك يكى از ايشان و پرسيدم: «تو كيستى؟» گفت: «منم سكينه، دختر امام حسين.» گفتم: «من از صحابه جد شمايم. اگر خدمتى دارى به من بفرما.» سكينه گفت: «بگو به اين بدبختى كه سر پدر بزرگوارم را دارد، از ميان ما بيرون رود. و سر را پيشتر برد كه مردم مشغول شوند به نظاره آن سر منور و ديده از ما بردارند و به حرمت رسول خدا اينقدر بىحرمتى روا ندارند.» سهل گفت: من رفتم به نزد آن ملعون كه سر آن سرور را داشت. گفتم: «آيا ممكن است كه حاجت مرا برآورى و چهارصد دينار طلا از من بگيرى؟» گفت: «حاجت تو چيست؟» گفتم: «حاجت من آن است كه اين سر را از ميان زنان بيرون برى و پيش روى ايشان بروى.» آن زر را از من گرفت و حاجت مرا روا كرد.
🔸به روايت ابن شهر آشوب، چون خواست كه زر را صرف كند، هريك سنگ سياه شده بود و بر يك جانبش نوشته بود: وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ. و بر جانب ديگر: وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.
🔰 مصائب شام
منابع نقل سهل بن سعد از رسیدن کاروان به شام
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج6 ؛ ص376 به نقل از مجلسى، جلاء العيون،/ 729 و همچنین: موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج6 ؛ ص364 الخوارزمي، مقتل الحسين، 2/ 60- 61- عنه: المحمودي، العبرات، 2/ 268،
عن أبي خالد، عن زيد، عن أبيه عليه السّلام: أنّ سهل بن سعد قال: خرجت إلى بيت المقدس حتّى توسّطت الشّام، فإذا أنا بمدينة مطّردة الأنهار، كثيرة الأشجار، قد علّقوا السّتور و الحجب و الدّيباج، و هم فرحون مستبشرون، و عندهم نساء يلعبن بالدّفوف و الطّبول؛ فقلت في نفسي: لعلّ لأهل الشّام عيدا لا نعرفه نحن؛ فرأيت قوما يتحدّثون فقلت: يا هؤلاء! ألكم بالشّام عيد لا نعرفه نحن؟ قالوا: يا شيخ! نراك غريبا. فقلت: أنا سهل بن سعد، قد رأيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و حملت حديثه، فقالوا: يا سهل! ما أعجبك السّماء لا تمطر دما، و الأرض لا تخسف بأهلها. قلت: و لم ذاك؟ فقالوا: هذا رأس الحسين عترة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم، يهدي من أرض العراق إلى الشّام، و سيأتي الآن. قلت: وا عجباه! يهدى رأس الحسين و النّاس يفرحون، فمن أيّ باب يدخل؟ فأشاروا إلى باب يقال له باب السّاعات.
فسرت نحو الباب، فبينما أنا هنالك، إذ جاءت الرّايات يتلو بعضها بعضا، و إذا أنا بفارس بيده رمح منزوع السّنان؛ و عليه رأس من أشبه النّاس وجها برسول اللّه، و همچنین: المجلسي، البحار، 45/ 127 عنه: البحراني، العوالم، 17/ 428؛ القمي، نفس المهموم،/ 430
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج6 ؛ ص365 عماد الدّين طبرى، كامل بهايى، 2/ 296 همچنین ر،ک: موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج6 ؛ ص381 به نقل از نفس المهموم،/ 431.
قال القمي فی نفس المهموم نقلا عن کامل البهائی: و للرّأس الشّريف مهابة عظيمة، و يشرق منه النّور بلحية مدوّرة، قد خالطها الشّيب و قد خضبت بالوسمة، أدعج العينين، أزج الحاجبين، واضح الجبين، أقنى الأنف، متبسّما إلى السّماء، شاخصا ببصره إلى نحو الأفق و الرّيح تلعب بلحيته يمينا و شمالا كأنّه أمير المؤمنين.]
این توصیف از راس مقدس نزدیک است به توصیفی که از چهره مبارک سول خدا و امام زمان نیز شده است. در توصیف چهره امام زمان آورده اند: «وَاضِحُ الْجَبِينِ أَبْلَجُ الْحَاجِبِ مَسْنُونُ الْخَدَّيْنِ أَقْنَى الْأَنْفِ أَشَمُّ أَرْوَعُ كَأَنَّهُ غُصْنُ بَانٍ وَ كَأَنَّ صَفْحَةَ غُرَّتِهِ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بِخَدِّهِ الْأَيْمَنِ خَال» ر،ک: كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج2 ؛ ص446 همچنین در توصیف چهره مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفته شده است:«مقرون الحاجبين أدعج العينين سبط الأشفار أقنى الأنف واضح الجبين رقيق الأجفان مفلج الثنايا» (العدد القوية لدفع المخاوف اليومية ؛ ؛ ص121) این نقل ها نشانگر این است که چهره امام حسین و امام زمان شبیه چهره رسول خدا (صلوات الله علیهم اجمعین) است.
.
🔰 مصائب اسارت آل الله
🔴 مصائب شام
🔸ادامه نقل سهل
🔸در نقل مدینة المعاجز این قسمت را افزون بر دو نقل دیگر دارد:
« دیدم سواری را که نیزه بلندی در دست دارد و بر آن نیزه سری است شبیه ترین چهره به چهره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که از چهره او نور می درخشد گویا ماه شب چارده است و دیدم زنی از آن میان فریاد بر آورده است وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! ای کاش بودید و می دیدید که از دشمنان چه مصائبی بر ما وارد می شود گویا ما از اسیران یهود و نصاری هستیم و او ناله می زد به صدای جانسوز که دله را می آزرد بر طفل شیرخوار و بر پیر سربریده از قفا که حرمت او را شکستند و عریان بدن او را رها کردند و می گفت واحزناه از آنچه بر ما هل بیت وارد می شود پس این مصیبت را به حساب خدا می گذاریم.
سهل گوید ستون محمل را گرفتم و به صدای بلند صدازدم: السّلام عليكم يا آل بيت محمّد و رحمة اللّه و بركاته! و شناختم که آن زن همان ام کلثوم دختر امیر المومنین است و ایشان پاسخ داد: ای مرد تو کیستی که از وقت شهادت برادر و آقایم حسین کسی با ما مانند تو سلام نکرده است. گفتم من از اهالی شهرزور هستم و نام من سهل است و از کسانی هستم که پیامبر را دیده ام.
🔸همچنین در نقل دیگری این چنین آورده اند:
«دیدم دختری را بر شتری لاغر بدون پوشش و زیرا نداز که بر صورت او نقاب از خز است و فریاد می زند وا محمّداه! وا جدّاه! وا عليّاه! وا أبتاه! وا حسناه! وا حسيناه! وا عقيلاه! وا عبّاساه! وای از طول سفر! وای از این روز بد! رو به او رفتم ناگهان فریادی بر من زد که مرا مدهوش ساخت وقتی بهتر شدم نزدیک شدم و گفتم ای بانوی من! چرا بر سر من فریاد کشیدید؟ فرمود: آیا از خدا و رسول حیا نمی کنی که به حرم رسول خدا نگاه می کنی؟ [...] سپس سهل خود را به آن خاتون دو سرا معرفی کرد و می گوید: رو کردم به امام سجاد علیه السلام) و عرض کردم: مولای من! آیا خواسته ای داری؟ فرمود: آیا چیزی از درهم نزد تو هست؟ گفتم آری هزار دینار. فرمود مقداری از آن را بردار و به نیزه دار راس مقدس ابا عبدالله بده و از او بخواه تا سر را از زنان دور کند تا مردم مشغول تماشای سر حسین شوند و از تماشای بانوان باز مانند.
در نقل موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج6 ؛ ص368 به نقل از مدینة المعاجز ص283، این قسمت را اضافه دارد: «إذا بفارس بيده رمح طويل و عليه رأس وجهه أشبه بوجه رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله- و هو يتهلهل نورا، كأنّه البدر الطالع، و من ورائه النساء على أقتاب الجمال بلا وطاء و لا غطاء
و قائلة منهنّ تقول: وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! لو رأيتم ما حلّ بنا من الأعداء؟ يا رسول اللّه! بناتك أسارى كأنّهنّ بعض أسارى اليهود و النّصارى، و هي تنوح بصوت شجيّ يقرح القلوب على الرّضيع الصّغير و على الشّيخ الكبير المذبوح من القفاء، و مهتوك الخباء، العريان بلا رداء، وا حزناه لما نالنا أهل البيت، فعند اللّه نحتسب مصيبتنا. قال: فتعلّقت بقائمة المحمل، و ناديت بأعلى الصّوت: السّلام عليكم يا آل بيت محمّد و رحمة اللّه و بركاته. و قد عرفت أنّها أمّ كلثوم بنت عليّ عليه السّلام، فقالت: من أنت أيّها الرّجل الّذي لم يسلّم علينا أحد غيرك منذ قتل أخي و سيّدي الحسين عليه السّلام؟ مثل سلامک.فقلت: يا سيّدتي! أنا رجل من شهرزور اسمي سهل رأيت جدّك محمّد المصطفى صلّى اللّه عليه و اله و سلم.»
در نقل دیگری چنین اضافه می کند:
و أقبلت جارية على بعير مهزول بغير غطاء و لا وطاء، على وجهها برقع خزّ أدكن، و هي تنادي: وا محمّداه! وا جدّاه! وا عليّاه! وا أبتاه! وا حسناه! وا حسيناه! وا عقيلاه! وا عبّاساه! وا بعد سفراه! وا سوء صباحاه! فأقبلت إليها، فصاحت بي، فوقعت مغشيّا عليّ، فلمّا أفقت دنوت منها، و قلت لها: سيّدتي! لم تصيحين عليّ؟ فقالت: أما تستحي من اللّه و رسوله أن تنظر إلى حرم رسول اللّه؟ فقلت: و اللّه ما نظرت إليكم بريبة. فقالت: من أنت؟ فقلت: أنا سهل بن سعيد الشّهرزوريّ و أنا من مواليكم و محبّيكم.
ثمّ أقبلت على عليّ بن الحسين عليه السّلام و قلت له: مولاي ! هل لك من حاجة؟ فقال لي: هل عندك من الدّارهم شيء؟ فقلت: ألف دينار، و ألف ورقة. فقال: خذ منها شيئا، و ادفعه إلى حامل الرّأس، و أمره أن يبعده عن النّساء حتّى تشتغل النّاس بالنّظر إليه عن النّساء. ر،ک: موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام)
.
🔰 شناخت بهتر از چهره رسول خدا و امام زمان و سایر اهل بیت علیهم صلوات الله
ادامه از پیام بالا👆👆👆
در توصیف چهره مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفته شده است:
«مقرون الحاجبين أدعج العينين سبط الأشفار أقنى الأنف واضح الجبين رقيق الأجفان مفلج الثنايا»
همچنین در توصیف چهره امام زمان آورده اند:
«وَاضِحُ الْجَبِينِ أَبْلَجُ الْحَاجِبِ مَسْنُونُ الْخَدَّيْنِ أَقْنَى الْأَنْفِ أَشَمُّ أَرْوَعُ كَأَنَّهُ غُصْنُ بَانٍ وَ كَأَنَّ صَفْحَةَ غُرَّتِهِ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بِخَدِّهِ الْأَيْمَنِ خَال»
در ادامه به ترتیب و به اختصار توضیحی درباره این ویژگی ها بیان خواهد شد. زیرا یکی از مسائلی که محبان اهل بیت علیهم السلام به بیشتر دانستن درباره آن علاقه مند هستند چگونگی چهره اهل بیت علیهم السلام است.
این مساله وقتی اهمیت بیشتری پیدا می کند که بدانیم یکی از علامات امام زمان عجل الله فرجه الشریف که در روایات ما بدان توجه شده است، توصیف چهره ایشان است.
معلوم می شود که با بهتر شناختن کیفیت چهره امام زمان علیه السلام راه بر مدعیان دروغین مهدویت نیز بسته می شود.
در روایات چهره امام زمان را شبیه به رسول خدا دانسته اند لذا با شناختن بهتر چهره رسول خدا صلی الله علیه و آله شناخت دقیق تری از امام زمان حاصل می شود.
بلکه از روایاتی که در مورد بسیاری از اهل بیت به ما رسیده است این معنا دانسته می شود که آن حضرات از جهت چهره شباهت زیادی به رسول خدا داشته اند.
در روایات ما چهره امیرالمومنین، فاطمه زهرا و امام مجتبی ، سیدالشهدا، امام باقر، امام رضا، امام زمان، جعفر ابن ابی طالب و علی اکبر (علی جماعتهم صلوات الله) شبیه ترین چهره ها به رسول خدا معرفی شده است.
پس با شناخت چهره پیامبر در واقع چهره این حضرات نیز تا حدودی معرفی خواهد شد.
ادامه در پیام بعدی 👇👇👇
هدیه به شهید رئیسی و شهید سلیمانی
🔰ادامه مطلب شناخت چهره پیامبر صلی الله علیه و آله
ادامه از پیام بالا👆👆👆
در ادامه نخست با توصیفی از چهره رسول خدا اشاره می شود و سپس این توصیفات با نقل های رسیده در باره سایر اهل بیت علیهم السلام مقایسه می شود.
🔸 در روایات برای چهره رسول خدا چند خصوصیت شمرده شده است:
🟢 الف) نورانیت و سفیدی و زیبایی خیره کننده چهره
این نکته علاوه بر رسول خدا درباره بسیاری از اهل بیت از جمله امیرالمومنین ، فاطمه زهرا ، سیدالشهدا ، امام باقر ، امام عسگری ، امام زمان و حضرت عباس و حضرت قاسم بن حسن آمده است.
البته نورانیت چهره برای ائمه معصومین امری بدیهی است و غرض از این جمع آوری اشاره به روایاتی بود که یافت شده است.
🟢 ب) سیاهی شدید چشم و درشتی آن (أدعج العینین):
این واژه علاوه بر رسول خدا درباره چهره امیر المومنین ، امام مجتبی ، سیدالشهدا و امام زمان علیهم الصلوه و السلام به کار رفته است.
درباره معنای آن گفته اند أدعج به معنای سیاهی چشم است یا سیاهی شدید چشم همراه با سفیدی شدید آن و برخی آن را به درشتی چشم در عین سیاهی معنا کرده اند.
🟢 ج) ابروی کشیده و کمانی (أزج الحاجبین):
این تعبیر علاوه بر پیامبر درباره امیر المومنین ، سید الشهدا و امام زمان نیز آمده است.
🟢 د) پیشانی سفید و نورانی و فراخ (واضح الجبین):
در روایات این تعبیر درباره پیامبر ، سیدالشهدا و امام زمان نیز وارد شده است.
درباره معنای آن گفته اند «واضح الجبین» یعنی «پیشانی سفید و زیبا».
ه) بینی کشیده و زیبا همراه با برآمدگی در وسط آن (أقنی الأنف):
این تعبیر در توصیف پیامبر ، سیدالشهدا و امام زمان نیز به کار رفته است. چنانکه تعبیر «أشم الأنف» نیز در توصیف پیامبر و امام زمان به کار رفته است. در برخی نقل ها این دو تعبیر درباره پیامبر و امام زمان با هم به کار رفته است، (أقنی و أشم).
🟢 و) فاصله در بین دندان بالا( مفلج الثنایا):
این تعبیر علاوه بر پیامبر درباره امام زمان نیز وارد شده است. درباره امام زمان تعبیر «أفرق الثنایا » نیز آمده است.
این واژه به معنای فاصله بین دو دندان بالا آمده است.
البته این ویژگی در توصیف سیدالشهدا علیه السلام یافت نشد ولی برای تکمیل توصیف چهره پیامبر و امام زمان علیهما السلام بیان شد.
🔸این بود برخی از نکات مهم در توصیف چهره رسول خدا صلی الله علیه و آله که باعث شناخت دقیق تر از چهره امام زمان عجل الله فرجه و سایر اهل بیت خواهد بود.
در یک جمله می توان چهره سیدالشهدا را با یک چهره:
«نورانی، خیره کننده، با چشمانی شدیدا سیاه و درشت و زیبا، با ابروی کشیده و کمانی و پیشانی سفید، نورانی و فراخ و بینی کشیده با برآمدگی زیبا در وسط آن»
شناخت.
.
#راس_الحسین
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
مقتل ورود اهل بیت علیهم السلام به شام
به هرحال اهل بیت رسول اکرم (ص) را همراه سرهای نورانی و پاک به طرف «دمشق» آوردند، چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند، ام کلثوم علیها السلام، شمر لعنه الله علیه را صدا زد و فرمود:
ما را از دروازهای وارد دمشق کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محملها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند.
شمر ملعون کاملا” بر خلاف خواست ام کلثوم علیها السلام عمل کرد و کاروان اهل بیت را در روز اول ماه صفر(۵۹) از دروازه ساعات(۶۰) – که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند – وارد شهر دمشق کرد، و اهل بیت عصمت علیهم السلام و سرهای مقدس را در این دروازه نگاه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه میدارند، نگاه داشت!!(۶۱)
در بعضی از نقلها آمده است که:
اهل بیت را سه روز در این دروازه نگاه داشتند.
۱- مشهور بر سر زبانها، زجر بن قیس(با جیم) است ولی صحیح، زحر بن قیس میباشد.
۲- بعید نیست همانگونه که عمر بن سعد سر امام حسین علیهالسلام را زودتر از اهل بیت و در همان روز عاشورا به کوفه فرستاد، عبیدالله نیز قبل از اعزام اهل بیت به شام، ابتدا سر، مقدس امام حسین علیهالسلام را به نزد یزید فرستاده و بعد از آن اهل بیت را با سایر سرها روانه شام کرده باشد، همانگونه که از نقل شیخ مفید استفاده میشود و زندانی کردن اهل بیت که طبری و دیگران نقل آن را تأیید کردهاند، صحت این مطلب را تأیید میکند.
۳- تاریخ طبری ۵/۲۳۲ ؛ ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۸٫ همچنین نقل شده است که: عبیدالله بن زیاد پس از آنکه سر مبارک امام را برای یزید فرستاد دستور داد تا بانوان و کودکان آن حضرت برای سفر به شام آماده شوند و فرمان داد تا بر گردن علی بن الحسین علیهالسلام زنجیر نهادند و مجفر بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن را به دنبال آنان روانه کرد، تا رفتند و به آن گروهی که سر امام را برده بودند رسیدند و علی بن الحسین علیهالسلام با کسی سخن نگفت تا به دمشق رسید.
(ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۹).
و در ضبط ارشاد مجفر بن ثعلبه (با جیم) آمده و در بعضی نقلها مخفر (با خاء) و در بعضی محفر (با حاء) ذکر شده است. و از این نقل چنین استفاده میشود که سر مقدس امام را عبیدالله قبل از اهل بیت به شام فرستاده است و این همان چیزی است که قبلا نیز بدان اشاره کردیم.
✅منابع:
🔹۵۹- صاحب کتاب کامل بهائی و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه و کفعمی در مصباح، تاریخ ورود اهل بیت را به شام در روز اول ماه صفر نوشتهاند. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸).
🔹۶۰- وجه تسمیه این دروازه به «باب الساعات» این بوده است که در آنجا صورت حیواناتی را از نحاس درست کرده بودند و نطمی در آن ایجاد شده بود که ساعات روز را تعیین میکرد. و در مقتل خوارزمی آمده است که: اهل البیت را از باب توما وارد دمشق کردهاند و آثار دروازه توما هم اکنون در دمشق موجود است. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸).
🔹۶۱- الملهوف ۷۳.
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#کوفه #شام
#اسارت
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله
.
.
مقتل ورود کاروان اسرا به شام
بستان الواعظین:
إنَّ الحُسَینَ علیه السلام استَسقى ماءً حینَ قُتِلَ؛ فَمُنِعَ مِنهُ، وقُتِلَ وهُوَ عَطشانُ، و أتَى اللّهَ حَتّى سَقاهُ من شَرابِ الجَنَّةِ، وذُبِحَ ذَبحا، وسُبِیَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُکَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاکُفِ بِغَیرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَینِ بَینَهُنَّ عَلى رُمحٍ، إذا بَکَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤیَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ فی سوقِ دِمَشقَ یَبصُقونَ فی وُجوهِهِنَّ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ یَزیدَ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَمیعُ حَرَمِهِ حَولَهُ، ووُکِّلَ بِهِ الحَرَسُ، وقالَ: إذا بَکَت مِنهُنَّ باکِیَةٌ فَالِطموها.
فَظَلَلنَ ورَأسُ الحُسَینِ علیه السلام بَینَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ. وإنَّ امَّ کُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها، فَرَأَت رَأسَ الحُسَینِ علیه السلام فَبَکَت، وقالَت: یا جَدّاه تُریدُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله هذا رَأسُ حَبیبِکَ الحُسَینِ مَصلوبٌ، وبَکَت، فَرَفَعَ یَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ ولَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها، وشَلَّت یَدُهُ مَکانَ
بستان الواعظین: حسین علیه السلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند، او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت. او را آنچنان، سر بُریدند و خانوادهاش را به اسارت بردند و در حالى سرهایشان باز بود، با مَرکبهاى بدون جهاز و پالان، حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیه السلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود. هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مىگریست، نگهبانان، او را با تازیانه مىزدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان، صف کشیده بودند و به صورتشان، آب دهان مىانداختند تا این که بر درِ کاخ یزید، متوقّف شدند.
یزید، دستور داد تا سر حسین علیه السلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیه السلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید.
آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیه السلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیه السلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود)! این، سرِ حبیب تو حسین است که آویزان شده است.
سپس گریست. یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت امّ کلثوم زد که به تمامى صورت او آسیب زد. در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد.
✅بستان الواعظین: ص ۲۶۳ ح ۴۱۹ نقلًا عن کتاب التعازی والعزا
.
#راس_الحسین
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
.
.
مقتل ورود به شام- سهل ساعدی
مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی عن زید عن أبیه [زین العابدین] علیه السلام: إنَّ سَهلَ بنَ سَعدٍ قال:
سهل نقل میکند: به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به [شهرهاى] شام رفتم. در شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویختهاند و شاد و خوشحال اند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل مىزنند. با خود گفتم: شاید شامیان، عیدى دارند که آن را نمىشناسیم. دیدم مردمى سخن مىگویند. گفتم: اى مردم! آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمىشناسیم؟!
گفتند: اى پیرمرد! تو را غریبه مىبینیم؟
گفتم: من سهل بن سعد هستم. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را دیدهام و از او حدیث شنیدهام.
گفتند: اى سهل! آیا تعجّب نمىکنى که آسمان، خون نمىبارد و زمین، ساکنانش را فرو نمىبرد؟
گفتم: چرا این گونه شود؟
گفتند: این، سر حسین، از خاندان پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه مىبرند و اکنون مىرسد.
گفتم: شگفتا! سر حسین را به هدیه مىبرند و مردم، خوشحالى مىکنند؟! از کدام دروازه مىآورند؟
مردم به دروازهاى به نام «دروازه ساعات»، اشاره کردند. به سوى آن رفتم و آنجا که بودم، پرچمهایى پى در پى آمد و اسبسوارى را دیدم که به دستش نیزه سرشکستهاى بود و سرى بر آن بود که شبیهترینِ صورتها به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند.
به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: اى دختر! تو کیستى؟
گفت: سَکینه دختر حسین.
به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیدهام.
سکینه گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم.
به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: اى دختر! تو کیستى؟
گفت: سَکینه دختر حسین.
به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیدهام.
سکینه گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم.
سهل گفت: به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم: آیا درخواستم را اجابت مىکنى تا در عوض، چهارصد دینار بگیرى؟
گفت: درخواستت چیست؟
گفتم: سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده.
او چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم.
✅مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج ۲ ص ۶۰؛ بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۱۲
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
.
🩸 گوشهای از مجلس یزید لعین 🩸
📎 #شام | #مجلس_یزید | #اسرا
📎 #حضرت_امکلثوم سلامالله علیها
🥀 حسین علیهالسلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت.
🥀 او را آنچنان سر بُریدند و خانوادهاش را به #اسارت بردند و در حالى با مَرکبهاى بدون جهاز و پالان حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیهالسلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود.
🥀 هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مىگریست، نگهبانان او را با تازیانه مىزدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان صف کشیده بودند و به آنان جسارت میکردند تا این که بر درِ کاخ یزید،گ متوقّف شدند.
🥀 یزید، دستور داد تا سر حسین علیهالسلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیهالسلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید.
🥀 آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیهالسلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم سلامالله علیها، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیهالسلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلىالله علیه و آله بود) این سرِ حبیب تو حسین علیهالسلام است که آویزان شده است. سپس گریست.
🥀 یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت آن مخدره زد که به تمامى صورت او آسیب زد، اما در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد.
📕 بستانالواعظین، صفحه ۲۶۳
.
.
#شام
#اسارت
🩸 #امام_سجاد صلواتالله علیه و پیرمرد شامی 🩸
🥀 اولین سخن حضرت سجاد علیهالسلام بعد از #اسارت، در شهر #شام آن هنگامى بود که اسرا روى پلههاى مسجد #دمشق ایستاده بودند.
🥀 پیرمردى از اهالى شام نزد آنها آمد و گفت: سپاس خداى را که شما را کشت و هلاک کرد. شهرها و روستاها را از آسیب مردان شما آرامش برقرار ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما مسلط گردانید.
🥀 سیدالساجدین علیهالسلام به آن پیرمرد گفت: آیا قرآن خواندهاى؟ گفت: بلى! فرمود: آیا این آیه را مىشناسى: «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى» بگو اى پیامبر! در مقابل ابلاغ رسالت، مزدى از شما نخواستم مگر اینکه خویشانم را دوستبدارید؟
گفت: آرى خواندهام.
🥀 امام علیه السلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان «قربى» هستیم. سپس پرسید: آیا این آیه را قرائت کردهاى که خداى سبحان فرموده است: «و اعلموا انما غنمتم من شىء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى» و بدانید هر چیزى که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان اوست؟
گفت: بلى! امام فرمود: اى پیرمرد ما همان «ذى القربى» هستیم!
🥀 امام بار دیگر پرسید: آیا این آیه را تلاوت کردهاى: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» همانا خدا مىخواهد آلودگى را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند؟!
پیرمرد پاسخ داد: آرى این آیه را هم خواندهام. حضرت سجاد علیهالسلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان اهلبیتى هستیم که خداوند آیه تطهیر را مخصوص ما قرار داد.
🥀 پیرمرد ساکت شد و از سخنانى که گفته بود، شرمنده و پشیمان شد و با تعجب پرسید: شما را به خدا! شما همانهائید؟!
🥀 سپس على بن الحسین علیهماالسلام فرمود: بدون هیچ شکى به خدا ما همانها هستیم و به حق جدمان سوگند، ما همانهائیم!
🥀 با سخنان امام سجاد علیهالسلام پیرمرد منقلب شد، شروع به گریه کرد، عمامهاش را به زمین انداخت، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من از دشمنان آل محمد، اعم از جن و انس، بیزارم. سپس به امام زینالعابدین علیه السلام عرض کرد: آیا راهى براى توبه من هست؟!
🥀 امام فرمود: بله! اگر بازگردى، خداوند توبه تو را مىپذیرد و تو با ما خواهى بود. پیرمرد گفت: من توبه مىکنم!
🥀 هنگامى که خبر گفتگوى امام علیهالسلام و پیرمرد به یزید رسید، دستور داد آن پیرمرد را به شهادت رساندند.
📕 بحارالأنوار جلد ۴۵ صفحه ۱۲۹
.