eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
27.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
993 ویدیو
649 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. دستامُ بستن و همه میزدنت.../ای وای فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای در با لگد شکست روی بدنت.../ای وای فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای چهل نفر رد شدن از روی تنت.../ای وای فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای سیلی زدن شکست غرورِ حسنت.../ای وای فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای میخ در خونه گرفت به پیرهنت.../ای وای فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای چادرتُ کشیدی روی محسنت.../ای وای فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای میخندیدن همه به گریه کردنت.../ای وای فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای کف میزدن همه به جون سپردنت.../ای وای فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای علی رو‌ کشت تازیونه خوردنت.../ای وای فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای جلو علی تو کوچه ها کشیدنت.../ای وای فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای چهل نفر به قتل صبر کشتنت.../ای وای فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای اینایی که غریب گیر آوردنت.../ای وای حسینتم غریب گیر آوردنش.../ای وای لشکریان خیره سر میزدنش.../ای وای حسینتم غریب گیر آوردنش.../ای وای نیزه زدن خون میچکید از دهنش.../ای وای حسینتم غریب گیر آوردنش.../ای وای رفت به تاراج عقیق یمنش.../ای وای حسینتم غریب گیر آوردنش.../ای وای نیزه شکسته جا به جا تو بدنش.../ای وای حسینتم غریب گیر آوردنش.../ای وای پیرُهَنِش رو پاره کردن تو تنش.../ای وای حسینتم غریب گیر آوردنش.../ای وای .👇
. ای امید اولین و آخرینم دیده بگشا بر رخم ای نازنینم من امیرالمومنینم حیدر خانه نشینم ــــــــــــــــ غیر تو ای دست بر پهلو گرفته کی زنی از شوهر خود رو گرفته ای گل پژمرده ی من یار سیلی خورده ی من ـــــــــــــــــــ یک مدینه پای مرگ ما نشستند دست من بسته و دست تو شکستند ای خمیده در جوانی وای اگر زنده نمانی ـــــــــــــــــــــ فاطمه بگشا لب و چشمی که بستی یا بزن پلک تا بدانم زنده هستی گر برایت مانده نیرو لب گشا یک یاعلی گو .👇
. رسم زمونه خیلی نامرده با ما چرا اینجوری تا کرده رسمش نبود ، مادر ما ، میون شعله ها بسوزه با پهلوی ، غرقه به خون ، به زیر دستوپا بسوزه پیش چِشه، چهل نفر ،  آروم و بی صدا  بسوزه وای مادرم صدای ناله پشت در پیچید کوتاه نیومد هی لگد کوبید یکی نگفت ، با پا نزن ، این خونه بار شیشه داره یه جوری زد ، که بعد از اون ، حال خوشی مادر نداره الهی که ، خدا برا ، هیچ کسی اینجور بد نیاره وای مادرم خونابه مونده روو در و دیوار کشته منو خون روی مسمار نمی تونه ، سرفه کنه ، آخه شکستن دنده هاشو نمی تونه ، شونه کنه ، حتی موهای بچه هاشو نمی تونه ، صحبت کنه، میگیره از زینب نگاشو وای مادرم با اینکه خیلی زار و بی حاله یاد مصیبت های گوداله موقع خواب ، یه کاسه آب ، بالاسر حسین میذاره میگه مُدام  ، بچه ی من ، طاقت تشنگی نداره کاشکی یکی ، توو قتلگاه ، برای بچم آب بیاره مظلوم حسین .👇
. شبای فاطمیه _ دوباره واسه نوکری صِدام کردی چیزی ندارم اما _ به آبروی مادرت نِگام کردی (۲) میخونم توی روضه ها « عجّل لِولیّــک الفرج » یاالله بِحق الزّهرا    « عجّل لِولیّــک الفرج » ای روضه خوان داغ مدینه (بیا آقا بیا آقا) ای مرهم جراحت سینه ( بیا آقا بیا آقا)         یا صاحب الزمان (۴) .👇
. مجتبی علیه السلام خواستم کاری کنم در کوچه ها اما نشد خواستم با سر بگیرم ضرب سیلی را نشد بسته شد یک چشم مادر بعد داغ کوچه ها آنچنان که چند ماهی جز به زحمت وا نشد یاس هجده ساله بعد از ماجرای در خمید اینچنین حتی به پیری قدِّ یک زن تا نشد بعد محسن هر چه با امید می گشتم ولی بین اهل خانه یک لبخند هم پیدا نشد فضه مادر شد برای مادرم در پشت در مادر اما بعد محسن دیگر از جا پا نشد عرش از خون گریه های مادرم لرزید و حیف... حیف اما قلب مردم باز هم احیا نشد کوچه را فردا که می شستم ز خون مادرم دیگر این دنیا به چشمم لحظه ای زیبا نشد ✍ .
. اگر به لب رسیده جان بگو به صاحب الزمان نمانده گر تو را توان بگو به صاحب الزمان غم به دل نهفته را راز به کس نگفته را مگو به این مگو به آن بگو صاحب الزمان بگو که دل شکسته ای از این زمانه خسته‌ای ز فتنه‌های این زمان بگو به صاحب الزمان دلت که بی‌قرار شد و بی‌قرار یار شد را بخوان بگوبه صاحب الزمان گلایه کن، بهانه کن شکایت از زمانه کن ولی نگو به دیگران بگو به صاحب الزمان گره اگر به کارشد مشکل اگر هزارشد برو به زیر آسمان بگو به صاحب زمان فاطمه گفت یا علی، کشت مرا عدو ولی شکایت مرانهان بگو به صاحب الزمان رقیه جان اسیر شد سه ساله بودو پیر شد گفت: غمم ،تو عمه جان؛ بگو به صاحب الزمان ✍ .