.
سبک خدا مادرم را کجا می برند ...
💠 #حضرت_سکینه
بگو عمه بابا کجا می رود
که لب تشنه از پیش ما می رود
گمانم که از بهر ما کودکان
به دنبال آب بقا می رود
تو گفتی نگردم جدا از حسین
جدا از تو بابا چرا می رود
چنان گشته بیگانه از خویشتن
که با سر بر آشنا می رود
چنان می رود او که با رفتنش
بدنبال او جان ما می رود
بگفتا تو را می برم پس چرا
نبرده به همره مرا می رود
گمانم خدا گفته تنها بیا
که تنها به نزد خدا می رود
{حسین ( یا حسین)۲}2
🌺
میشینه. چه بی احترام٢
#بند_سوم
میبینه رو نیزه. سر بچههاش و٣
رو نیزه غرق خون. میبینه داداش و٣
چقد امروز این خانم اذیت شد
چقدر با کعبِ نیزه جسارت شد
امون ای دل امون ای دل
سر تا پاش گشته کبود. شده نیمه جون٢
داره میسوزه براش. دل آسمون٢
#حضرت_سکینه س
#دامن_کشان_رفتی...
در بین آغوشم سر ذوالجناحت
با اشک من غوغا شده خیمه گاهت
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
به دنبالت تا میدان دویدم من
کمی آهسته تر که بریدم من
رحم کن به خواهرت مرا هم ببر
حسین جان مادرت مرا هم ببر
پا در رکاب و دل به دریا سپردی
چشمان زینب را به سینه فشردی
بیا قبل از رفتن ای کس و کارم
به حلقومت یک بوسه بدهکارم
ای غریب تشنه لب مرا هم ببر
رسید جان من به لب مرا هم ببر
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
آب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
رحم کن به خواهرت مرا هم ببر
حسین جان مادرت مرا هم ببر
.
:
# نوحه #شهادت_حضرت_سکینه سلام الله علیها
من سکینه دخت شاه کربلایم/همنشین محنت و رنج و بلایم
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
همسفر با کاروان اشک و دردم/عمری از داغ شهیدان گریه کردم
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
کِی رود از یاد من آن روز پر غم/قامت ما شد ز بار غصه ها خم
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
آتش جان شعله های سوز و آه است/قاتل من روضه های قتلگاه است
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
یاد آن روزی که شد آن نورِ دیده/کامِ عطشان بین مقتل سر بریده
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
یاد آن روزی که از جان ناله ها زد/پیش عمّه بین گودال دست و پا زد
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
بر لبم جز ذکر یا زهرا نیامد/ذولجناح آمد ولی بابا نیامد
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
#حضرت_سكينه
.👇
.
#حضرت_سکینه #سلام_الله_علیها
#مدح
#وفات
#پنجم_ربیع_الاول
#مربع_ترکیب
ای چشم حسین بر جمالت
وی مظهـر فاطمـه، جلالت
تعظیم کمـال بــر کمـالت
تحسین رسول بر خصالت
بر قلب پدر سکینهای تو
در بیـت ولا امینـهای تو
تـو سـوره نـور اهلبیتی
تو شادی و شور اهلبیتی
در سینه سـرور اهلبیتی
تو نخلـه طور اهلبیتی
تو دختر مــاه و آفتابی
آیینــه زینـب و ربابی
گل بر تو، گلاب بر تو نازد
عطشانـی آب بـر تـو نازد
آیـات حجـاب بر تو نازد
تنهـا نـه رباب بر تو نازد
حقـا کـه تو فخر عالمینی
ممدوحـه زینب و حسینی
ای چشم حسین را نظاره!
بـر فاطمـه، زینب دوباره
فریـاد گلـوی پـاره پاره
وصف تو فراتر از شماره
تا حشر، سکینه ولایت
آرامـش سینـه ولایت
تو وجه خدای را گواهی
در قـلب پدر، شرار آهی
بیـن اسـرا چـراغ راهی
پیغــام رسان قتلگاهــی
پیغامت از آن رگ بریده
تا حشـر قیامت آفریده
در فُلک ولا، سکینـهای تو
راضیــهای و امینــهای تو
یک کرب و بلا مدینهای تو
چون فاطمه بیقرینـهای تو
تـو آیه حُسن ابتلایـی
قرآنِ شهیـدِ کربلایی
در مقتل خون چو پا نهادی
لب بــر گلـوی پدر نهادی
روی تـن پاکـش اوفتـادی
این گونه بــه مـا پیام دادی
ما عترت عصمت و حجابیم
در مـلک عفــاف آفتابیم
بــا آن همــه داغ بـینهایت
مــیبود بـه محضـر ولایت
از بــردن چــادرت شکایت
ای شعلـه مشعــل هــدایت
توحید و کتاب زنده از توست
آیات حجـاب زنده از توست
در بحر عفاف، گوهری تو
بر فُلک کمـال، لنگری تو
هنگام خطابـه، حیدری تو
زیرا به حسین، دختری تو
تو سینهْ سپـر به هر بلایی
تو یـاسِ کبـودِ کربلایـی
ای در نفست صدای زینب
در هر سخنت ندای زینب
همسنگر و پا به پای زینب
مـرآت خـدا نمــای زینب
«میثـم» به ثنای تو چه خواند
هــر چنـد ز لب گهر فشاند
#استاد_غلامرضا_سازگار
سبک#زمزمه
👇
۳
#زمینه
#حضرت_سکینه
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_تسبیحات_حضرت_زهرا
یا سکینه
گلی ز گلشن ولایی تو
سفیر دشت کربلایی تو
عمری به شور و در نوایی تو
بوده در دلت داغ کربلا
بر لبت ناله ی وا غربتا
رفتی از این جهان گل حسین
راحت گردیدی از رنج و بلا
صلی الله علیک سکینه جان۴
یا سکینه
تو دیده ای رنج و بلا و غم
تو دیده ای به کربلا ماتم
قامت تو زین همه غم شد خم
دیدی مولاتی در دشت جنون
ظلم و کین دشمن شده فزون
در روز عاشورا به کربلا
دیدی مصیبت ها با دل خون
صلی الله علیک یا سکینه جان۴
یا سکینه
تو دیده ای غرق به خون اکبر
نقش زمین گشته گل پرپر
غرقه به خون حلق علی اصغر
تو دیده ای سقا فدا شده
دستانش از پیکر جدا شده
دیده ای با عمود آهنین
فرق او از کینه دو تا شده
صلی الله علیک سکینه جان۴
یا سکینه
تو دیده ای کرب و بلا غوغاست
غرقه به خون تمام آن صحراست
فتاده بر زمین گل زهراست
تو دیدی حرمتش دریده اند
سوی او با خنجر دویده اند
پیش چشمان عمه زینبت
سرش را از قفا بریده اند
صلی الله علیک سکینه جان۴
#زمینه_حضرت_سکینه_س
.
#حضرت_سکینه #سلام_الله_علیها
تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب
هم دختر حسینی و هم دختر رباب
هرچند آمنهست و امینه، ولی حسین
نام تو را سکینهی خود کرده انتخاب
دربارهی مقام بلند تو گفتهاند؛
ممسوس در خداست شبیه ابوتراب
در هر دوعالم از سر ارج و بها تو را
شد "فخرةالنسا" لقب از "سیدالشباب"
از آن زمان که راویهی "شیعتی" شدی
دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب
در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم
شد قوت غالب تو فقط غصه و عذاب
درد تو را شنیدهام از سهلساعدی
داغ تو را گرفتهام از مجلس شراب
یادت نمیرود که رقیه گرسنه بود
اما دلش کباب شد از نفخهی کباب
"بس کن که نالهات جگرم را کباب کرد!"
این حرف را شنیدهای از فاطمه به خواب
رویش سیاه باد و دودستش بریده باد
هرکس که دستهای تو را بسته با طناب
هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است
هرچند راس رفته به نی برده از تو تاب
یک رکعت از نوافلت اما قضا نشد
گیرم هزاربار رسیدی به اضطراب
سرهای غیرتی سر نی سنگ خوردهاند
تا دشمن از شما نتواند برد حجاب
با ما بگو که زینب مضطر چکار کرد؟
وقتی که سم اسب گرفت از گلش گلاب...
ای روضهخوان واقعهی کربلا بگو
با اشک خود چگونه بهپا کردی انقلاب
شأن تو باشکوهتر از حرفهای ماست
هرکس دروغ بسته به تو خانهاش خراب
ای ننگ بر تمام قلمهای روزگار
وقتی کم است نام تو در این همه کتاب
باشد دعای خیر تو تعجیل در فرج
زیرا دعای خستهدلان هست مستجاب
#مجتبی_خرسندی
#غزل
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
.
1. پنج ربیع.mp3
987.9K
#حضرت_سکینه #بنت_الحسین
( سلام الله علیها )
#حاج_امیر_عباسی
پَنجِ ربیع الاول و
سوزی به سینه
تسلیت بادا رحلتِ
بی بی سکینه
واویلتا واویلتا
آه و واویلا...
#بند_دوم
شده با کوهی از غم و
رنج و ماتم ها
اَدیبه آل حسینِ
مهمان بابا
واویلتا واویلتا
آه و واویلا...
#بند_سوم
آن مظهر حِلم و صبر و
ذکر و مناجات
رَوَد به پیش خواهرش
رقیه سادات
واویلتا واویلتا
آه و واویلا...
#بند_چهارم
جان داده با یاد غمِ
عُظمای دلبر
به یاد مظلومی که شد
لب تشنه بی سر
واویلتا واویلتا
آه و واویلا...
#بند_پنجم
بابایش را در قتلگاه
دیده جان بر لب
گفتا که این پیکرِ کیست ؟
عمه جان زینب
واویلتا واویلتا
آه و واویلا...
.
سکينه مظلومانه آمد کنار گودال قتلگاه، ديد عمه اش با يک بدن بي سر و قطعه قطعه شده صحبت مي کند.
گفت: «عمتي! هذا نعش من؟» اين بدن چه کسي است؟
«نعش أبيک الحسين» اين بدن پدر مظلومت ابي عبدالله الحسين است.
به محض اينکه اين حرف را زد، «ثم إنّ السکينة اعتنقت جسد أبيها الحسين» (1) خودش را انداخت روي بدن و دستش را قلّاب کرد به آن گردني که سر ندارد و شروع کرد با پدر صحبت کردن، حرف زد، بعد ديد چند نفر آمدند که بچّه را از روي بدن بردارند.
گفت: «يا هذا أنتم مقيمون أم راحلون؟» شما امشب کربلا مي مانيد، يا خيال رفتن داريد؟
«قال بل نحن راحلون» ما مي رويم.
گفت: «إذا عزمتم علي المسير، فسيروا بهذه النسوة و اترکوني أبکي علي والدي و أوستانس به»؛
گفت: اگر مي خواهيد برويد، برويد: زنها را هم ببريد، بچّه ها را هم ببريد، بگذاريد من تنها کنار جسد پدرم بمانم و براي پدرم عزاداري کنم.
اما نگذاردند. بعد گفت: حال که نمي گذاريد من بمانم، «إن لي أخ صغير قد قتله القوم» صدا زد مردم من يک برادر شير خواره در اين بيابان دارم که لشگريان او را کشتند، بگذاريد بروم او را ببينم. (2)
اللهوف ص: 130
#روضه
#حضرت_سکینه سلامالله
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
فرازی از یک #مثنوی
🔹دلآرامِ حسین🔹
با کلامُ اللهِ ناطق همکلام!
ای سکینه! بر کراماتت سلام!
مشعل روشن ز مصباح الهدی
در عبادت غرق و مجذوب خدا...
برترین زنهای عصر خویشتن
یادگار ماندگار پنج تن...
در زنان هاشمی صاحب وقار
خاندان فاطمی را افتخار
آفتابی خود که عمری در حجاب
بودهای در سایهسار آفتاب...
ای فصاحت بی نوایت، بینوا
صد نوا از نای تو در نینوا...
در اسارت نقش ایفا کردهای
پا به پای عمّه غوغا کردهای
در حرم، در خیمهگه، در قتلگاه
در مسیر کوفه و شام سیاه
میدرخشد نام تو، گفتار تو
اشک تو، ایمان تو، ایثار تو...
خورده بر جان و دلت مُهر عطش
شام غربت دیدی و ظُهر عطش
از عطش گر چه ز پا افتادهای
سهم آب خود به طفلان دادهای
در مصائب پایداری کردهای
عمّه را با صبر یاری کردهای...
در وداع آخرینت با حسین
کز حرم برخاست بانگ یا حسین
اوّلین کس را که مولا یاد کرد
نام شیرین تو را فریاد کرد
ای سکینه حامی ایتام باش!
ای دلآرامِ حسین آرام باش!
قطرههای اشک بر سیما مزن
شعلههای درد بر دلها مزن...
پیشتر آ نزد بابا پیشتر
گریهها در پیش داری بیشتر...
رفت در میدان و دیگر برنگشت
برنگشت و از تن و از سر گذشت
رفت و پنهان از نظر شد منظرش
تا که دیدی بر فراز نی سرش...
طاقت از کف داده و دل باختی
خویش را بر خاک و خون انداختی...
در وداع سینهسوز خویشتن
دست بردی زیر آن خونین بدن
تا گرفتی آن تن صد چاک را
سوخت آهت خیمۀ افلاک را
زآن زیارت در فضا هنگامه شد
پارههای دل زیارتنامه شد
ماه محمل باز انجم را بخوان
«شیعَتی مَهما شَرِبتُم» را بخوان...
📝 #سیدرضا_مؤید
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#غزل #عاشورا (وداع)
🔹به همراه مسافر...🔹
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را
نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را
نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان
به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را
فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد
بزرگی کن، ببوس این دختر کوچکتر خود را
لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست
برو در نهر علقم، کن خبر آبآور خود را
ز دورادور، میدیدم گلویت عمه میبوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را؟
به همراه مسافر آب میپاشند، من ناچار
به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را
کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست
چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟
📝 #علی_انسانی
زمینه؛ تو میری دلنگرون.mp3
1.67M
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#عاشورا
#زمینه
🔹تو میری دلنگرون🔹
چشمام که پره غمه
حرفام حرف دلمه
بی تو بارونی میشه
بابا چشمای همه
تو میری دلنگرون
اشک من میشه روون
آب ریختم پشت سرت
شد چشمام کاسۀ خون
ما رو به کی میسپاری؟
حالا که میری میدون
این دم آخر دارم
یه خواهشی باباجون
تا حرم پیغمبر
بیا ما رو برگردون
از زمونه دلگیرم، بابا بابا بابا
بدون تو میمیرم، بابا بابا بابا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دنیا خیلی بیوفاست
رحم کوفیا کجاست؟
وقتی که تو نباشی
دشمن خیلی بیحیاست
آتیش پشت دره
اینجا هم شعلهوره
میترسم چادرمو
دشمن بی تو ببره
این چادری که دارم
یادگاری زهراست
مادری که با یادش
همیشه چشمام دریاست
مادری که از غصهش
میون قلبم غوغاست
فدای احساس تو، بابا بابا بابا
کبود میشه یاس تو، بابا بابا بابا
شاعر و نغمهپرداز: #یوسف_رحیمی
#شب_دهم_محرم
#روز_دهم_محرم
.
|⇦•منم سکینه دخترت...
#روضه #حضرت_سکینه علیه السلام اجرا شده #شبِ_نهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
"أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريبِ،.أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ"
نه از لباس کهنه ات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
تو را نه از صدای دلنشین روز های قبل
که از سکوت غصه دار حنجرت شناختم
تو، شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را
میان پاره پاره های دفترت شناختم
قیام در قعود را، رکوع در سجود را
من از نماز لحظه های آخرت شناختم
غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را
به روی نیزه، از سر منورت شناختم
شکست عهد کوفه... این گناه بی شمار را
به زخم های بی شمار پیکرت شناختم
تو را به حس بی بدیل خواهر و برادری
به چشم های بی قرار خواهرت شناختم
اگرچه روی نیزه ای ولی نگاه کن مرا
نگاه کن! منم... سکینه... دخترت... شناختی؟!
#شاعر: رضا حاج حسینی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#شب_نهم_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•همدختر حسینی...
#روضه_حضرت_سکینه سلام الله علیه اجرا شده ۵ ربیع ۱۴۰۱ به نفس حاج محمدرضا طاهری
●━━━━━━───────
تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب
هم دختر حسینی و هم دختر رباب
هر چند آمنه است و امینه ولی حسین
نام تو را سکینه ی خود کرده انتخاب
*آرامش دل ابی عبدالله بود این دختر، لذا وقتی گفت: بابا بیا بشین رو خاک کنارم، ابی عبدالله از اسب پیاده شد. گفت: بابا! دست یتیمی رو سرم بکش برو، ابی عبدالله شروع کرد گریه کردن ،فرمود: "لاتُحْرِقی قَلبی"دلمو آتیش نزن عزیزدلم....*
درباره ی مقام بلند تو گفته اند
ممسوس در خداست شبیه ابوتراب
در هر دو عالم از سر ارج و بها تو را
شد فخرتُ النساء لقبش سیدُالشباب
*میگن کنار بدن بی سرِ ابی عبدالله،اینخانوم از هوش رفت. بعضیا نوشتن تو رویا ابی عبدالله گفت دخترم، وظیفه ای رو روی دوشت میگذارم...*
از آن زمان که راوی شیعتی شدی
"شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی"
*به دوستانم بگو هر موقع آب گوارا خوردن یاد من باشن....*
"اَوْ سَمِعْتُم بِغَريبٍ اَوْ شَهيدٍ فَانْدُبُوني"
من حسین سر جدایم سر بریده از قفایم
*"فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی"بدونید من، نوه ی اون پیامبری هستم که بی جرم و گناه منو کشتن"وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی"وقتی هم به شهادت رسیدم اسباشون رو نعل تازه زدند بر بدن من با اسباشون رد شدند."لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی "ای کاش بودید عاشورا همتون میدیدید "کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی "بچه ام رو روی دست گرفتم طلب آب کردم.میدونید چطور جوابمو دادن؟
"و سَقَوهُ سَهْمَ بَغْىٍ عِوَضَ الماءِ المَعینِ" آب طلب کردم تیر سه شعبه به گلوی بچه ام زدند"فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُن"...*
ــــــــــــــــــ
#حضرت_سکینه
#روضه_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#واحد #زمینه #شور_روضه
#شور_حضرت_سکینه
#سبک_همه_کاره
#امشب_دل_سینه_زنا
✅بنداول
امشب دل سینه زنا
از غم وغصه حزینه
روضه می خونه روضه خون
روضه ی بی بی سکینه(س)
شبیه عمه زینبش
دلش یه عمره مضطره
روضه های بنت الحسین
سنگینه و زجر آوره
شبیه عمه زینبش
رفته به دشت کربلا
دیده سرای بریده
رُو به روی سر نیزه ها
واویلتا واویلتا
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
✅بنددوم
شبیه عمه زینبش
طعم اسیری چشیده
پابه پای رقیه رو
خارای صحرا دویده
شبیه عمه زینبش
بوده اسیرسلسله
شبیه به رقیه بود
کف پاهاش پرآبله
شبیه عمه زینبش
سنگ خورده از بالای بام
ریختن خاکستر روسرش
توی محله های شام
واویلتا واویلتا
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
✅بندسوم
از سیلی وتازیونه
کل تنش شده کبود
خون بود دلش از شامیا
ازقوم بدتر از یهود
شبیه عمه زینبش
خیلی شنید حرفای بد
از خولی و شمرو سنان
خورد تازیونه و لگد
شبیه عمه زینبش
با مادرش بی بی رباب
سرباباش و دیده تو
تشت تومجلسِ شراب
واویلتا واویلتا
#حضرت_سکینه
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
#وفات_حضرت_سکینه
#مجیدمرادزاده
.👇
زمینه؛ تو میری دلنگرون.mp3
1.67M
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#زمینه
🔹تو میری دلنگرون🔹
چشمام که پره غمه
حرفام حرف دلمه
بیتو بارونی میشه
بابا چشمای همه
تو میری دلنگرون
اشک من میشه روون
آب ریختم پشت سرت
شد چشمام کاسۀ خون
ما رو به کی میسپاری؟
حالا که میری میدون
این دم آخر دارم
یه خواهشی باباجون
تا حرم پیغمبر
بیا ما رو برگردون
از زمونه دلگیرم، بابا بابا بابا
بدون تو میمیرم، بابا بابا بابا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دنیا خیلی بیوفاست
رحم کوفیا کجاست؟
بابا بیتو میدونم
دشمن خیلی بیحیاست
آتیش پشت دره
اینجا هم شعلهوره
میترسم چادرمو
دشمن بیتو ببره
این چادری که دارم
یادگاری زهراست
مادری که با یادش
همیشه چشمام دریاست
مادری که از غصهش
میون قلبم غوغاست
فدای احساس تو، بابا بابا بابا
کبود میشه یاس تو، بابا بابا بابا
شاعر و نغمهپرداز: #یوسف_رحیمی
.
نوحه؛ مولا حسین جانم.mp3
1M
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#نوحه
🔹آیات غربت🔹
شد شعلهور از داغت این دل
آیات غربت گشته نازل
بردیم همراه اسیران
پیغام خونت را، منزل به منزل
شد، از خون مظلومان
کاخ ستم ویران
نام تو جاویدان
«بابا حسین جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای سایۀ تو بر سر ما
از روی نیزه یاور ما
خون گریه کردی تا که دیدی
رخت اسارت را بر پیکر ما
آه، ما و غم و محنت
ما و تب حسرت
ما و شب غربت
«ای وای از این غربت»
شاعر: #سیدعلیرضا_شفیعی
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
.
.
#زمینه #زمزمه
#حضرت_سکینه
#حضرت_سکینه_زمزمه
روضه خونه کربلام
از گریه زخمه چشام
لطمه می زنم برا غم بابام
خیلی سخت بوده برام
دیدم که کوفه و شام
ما رو با سنگ می زدن از روی بام
من رو هر دم می زدن
سیلی محکم می زدن
منو عمه هامو با هم می زدن
ریختن بر روی سرم
غارت گشته معجرم
سر بابام روی نی برابرم
بین جمع آوردنم
ریسمان به گردنم
کاش میشد اونجا زمان مردنم
خیلی دادنم عذاب
توی اون بزم شراب
آستین پاره ی من بوده حجاب
نیمه شب از خیمه گاه
رفتم سوی قتلگاه
جسم بابامو دیدم کشیدم آه
سر رو پیکرش نبود
پیرهن در برش نبود
انگشتش نبود انگشترش نبود
#مرتضی_کربلایی ✍
#وفات_حضرت_سکینه
👇
.
مناجات مهدوی
#امام_زمان
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
آقا دوباره نوکر تو خون جگر شده
در این زمانه صبر و تحمّل، هنر شده
در این زمان که فتنه بریده امان ما
از قبل، داغ دوری تو بیشتر شده
خیلی بدم درست، ولی شاه بی کسم
عمرم در انتظار ظهور تو سر شده
هر صبح جمعه، شام شد و دیده نوکرت
باز انتظار دیدن تو بی ثمر شده
آیا مقدّر است ببینم که جمعه ای
دل از بهار آمدنت باخبر شده؟؟
صاحب عزا به مجلس ما یک سری بزن
وقت مرور روضه و داغی دگر شده
مجلس به نام عمّه ی پاکت سکینه است
پس آتش شرار دلت شعله ور شده
او هم کنار گودی مقتل رسیده است
بر روی سینه ی پدرش محتضر شده
او هم شنیده امر ِ عَلَیْکُنَّ بِالْفَرار
پس شاهد هجوم هزاران نفر شده
تنها برای مردن ما جمله ای بس است
با شمر و زجر، عمّه ی تو همسفر شده
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
ناموس اهل بیت، چرا دربه در شده؟
در کوچه های شام، عمو را صدا زده
آهش دلیل خنده ی هر رهگذر شده
بازار رفته و وسط شامیان مست
بر روی نیزه شاهد اشک قمر شده
از خیزران ِ بزم شراب است روضه خوان
هر ضربه ای به روی دلش، صد شرر شده
او دیده وقت پاشدنش روی پنجه ها
با خون،لبان خشک و ترک خورده، تر شده
از نسبت کنیزی ِموسرخ ِپست ِشام
تا وقت مرگ، عمه ی تو خون جگر شده
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
|⇦•همدختر حسینی...
#روضه #حضرت_سکینه سلام الله علیه اجرا شده پنجم ربیع به نفس حاج محمدرضا طاهری
●━━━━━━───────
تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب
هم دختر حسینی و هم دختر رباب
هر چند آمنه است و امینه ولی حسین
نام تو را سکینه ی خود کرده انتخاب
*آرامش دل ابی عبدالله بود این دختر، لذا وقتی گفت: بابا بیا بشین رو خاک کنارم، ابی عبدالله از اسب پیاده شد. گفت: بابا! دست یتیمی رو سرم بکش برو، ابی عبدالله شروع کرد گریه کردن ،فرمود: "لاتُحْرِقی قَلبی"دلمو آتیش نزن عزیزدلم....*
درباره ی مقام بلند تو گفته اند
ممسوس در خداست شبیه ابوتراب
در هر دو عالم از سر ارج و بها تو را
شد فخرتُ النساء لقبش سیدُالشباب
*میگن کنار بدن بی سرِ ابی عبدالله،اینخانوم از هوش رفت. بعضیا نوشتن تو رویا ابی عبدالله گفت دخترم، وظیفه ای رو روی دوشت میگذارم...*
از آن زمان که راوی شیعتی شدی
"شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی"
*به دوستانم بگو هر موقع آب گوارا خوردن یاد من باشن....*
"اَوْ سَمِعْتُم بِغَريبٍ اَوْ شَهيدٍ فَانْدُبُوني"
من حسین سر جدایم سر بریده از قفایم
*"فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی"بدونید من، نوه ی اون پیامبری هستم که بی جرم و گناه منو کشتن"وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی"وقتی هم به شهادت رسیدم اسباشون رو نعل تازه زدند بر بدن من با اسباشون رد شدند."لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی "ای کاش بودید عاشورا همتون میدیدید "کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی "بچه ام رو روی دست گرفتم طلب آب کردم.میدونید چطور جوابمو دادن؟
"و سَقَوهُ سَهْمَ بَغْىٍ عِوَضَ الماءِ المَعینِ" آب طلب کردم تیر سه شعبه به گلوی بچه ام زدند"فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُن"...*
شاعر #مجتبی_خرسندی ✍
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_سکینه
#روضه_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#شور
#حضرت_سکینه
سبک شور حضرت سکینه بنت الحسین سلام الله علیها
بانویِ عالمه
نوه یِ فاطمه
هرچی به مدح تو
بِگم بی بی کمه
دخترِ حضرتِ ربابی
آرامشِ قلبِ اربابی
شير بانویِ دشتِ کربلا..
تو نوه یِ ابوترابی
اُسوه یِ عفت و حيا و حجابی و تقوایی
همرزمِ رقيه تو سپاهِ زينبِ کبرایی
در علم و فضيلت زبونزَدِ خاص و عامی بانو
الحقُ وَ الانصاف وارثِ کمالاته زهرایی
مولاتی یاسکینه(٤)
اِسمِت دلنشينه
حضرتِ سکینه
با دستِ تو جوره
کربلا، مدینه..
سُفرداره سُفره یِ فضلی
میدی دستِ نوکرها بَذلی
أین عمی العباس گفتی..
یعنی بی تابِ اباالفضلی
گهواره جُنبانه گهواره یِ علیِ اصغری
تو سختیا آرومِ قلبِ بی قراره مادری
کوریِ چشمِ همه یزیدیهایِ هتاک و پَست..
کنیزتند هزاران ملائکه وُ حور و پری
مولاتی یاسکینه(٤)
راویِ عاشورا
روضه دارِ غمها
شاهده قِصه یِ
رقيه و بابا..
چون عمه رفتی به اسارت
در اسارت داشتی شجاعت
تو مَقتل از حَنجرِ بابا،
کردی عبارات و روایت..
شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی
اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی
کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی
مولاتی یاسکینه(٤)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#شور_حضرت_سکینه
#وفات_حضرت_سکینه
.👇
.
#شور
#حضرت_سکینه
سبک شور حضرت سکینه بنت الحسین سلام الله علیها
بانویِ عالمه
نوه یِ فاطمه
هرچی به مدح تو
بِگم بی بی کمه
دخترِ حضرتِ ربابی
آرامشِ قلبِ اربابی
شير بانویِ دشتِ کربلا..
تو نوه یِ ابوترابی
اُسوه یِ عفت و حيا و حجابی و تقوایی
همرزمِ رقيه تو سپاهِ زينبِ کبرایی
در علم و فضيلت زبونزَدِ خاص و عامی بانو
الحقُ وَ الانصاف وارثِ کمالاته زهرایی
مولاتی یاسکینه(٤)
اِسمِت دلنشينه
حضرتِ سکینه
با دستِ تو جوره
کربلا، مدینه..
سُفرداره سُفره یِ فضلی
میدی دستِ نوکرها بَذلی
أین عمی العباس گفتی..
یعنی بی تابِ اباالفضلی
گهواره جُنبانه گهواره یِ علیِ اصغری
تو سختیا آرومِ قلبِ بی قراره مادری
کوریِ چشمِ همه یزیدیهایِ هتاک و پَست..
کنیزتند هزاران ملائکه وُ حور و پری
مولاتی یاسکینه(٤)
راویِ عاشورا
روضه دارِ غمها
شاهده قِصه یِ
رقيه و بابا..
چون عمه رفتی به اسارت
در اسارت داشتی شجاعت
تو مَقتل از حَنجرِ بابا،
کردی عبارات و روایت..
شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی
اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی
کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی
مولاتی یاسکینه(٤)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#شور_حضرت_سکینه
#وفات_حضرت_سکینه
.👇
.
#نوحه_سنتی
#وفات_حضرت_سکینه
#سبک_حاج_اکبر_ناظم
نوحه وفات #حضرت_سکینه(س)
◾بنداول
سکینه دختر امام الهدا
بدیدهام به نیزه راس جدا
شاهد کربلا
اسیر غصهها
همقدم عمه به شامم
مثل پدر خشکیده کامم
واویلتا آه و واویلا(۲)
◾بنددوم
فدای اشک و خون از دیدهاش
بوسه زدم بر لب خشکیدهاش
عمه شد یاورم
برای معجرم
صورت من گر چه کبود است
هستی من زین تار و پود است
واویلتا آه و واویلا(۲)
◾بندسوم
من داغدار شیرخوار اصغرم
شاهد رفتن علی اکبرم
وداع با حرم
چه آورد بر سرم
شور عزا گردیده بر پا
پشت و پناهم شده سقا
واویلتا آه و واویلا
#مرتضی_محمودپور ✍
.👇