eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
1.3هزار دنبال‌کننده
97 عکس
16 ویدیو
0 فایل
آیات و روایات با رویکرد اجتماعی ارتباط با حقیر/سوالات، اشکالات و نقدها: @yahadi71 گلچینی از فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/72 سایر فیش های مطالعاتی و پراکنده در این کانال گذاشته میشود: @Fishha
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 امتحان مردم، بواسطه امام و ولیّ جامعه 🔺انسان در زندگی به موارد متعددی میشود. اساسا انسان، به بالا و پایین های زندگی، باید نگاه امتحان و آزمایش باشد. 🔺شاید بتوان گفت مهمترین و سخت ترین ، و امامت باشد. ▫️در میخوانیم شما همان دری هستید که مردم در ورود به آن، آزمایش میشوند. یعنی بواسطه امام، مردم امتحان میشوند. (وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاس‏) ▫️در نیز شبیه همین عبارت آمده است: «الْبَابُ الْمُمْتَحَنُ بِهِ النَّاس‏» 🔺حضرت امیر، پس از بازگشت از ، در خطبه ای فرمودند: «من محل امتحان و ابتلاء شما هستم؛ به واسطۀ من، شناخته می‌شوند و به واسطۀ من، امتحان شده و رشد می‌کنند.» (َ وَ قَدْ جُعِلْتُ مِحْنَتَكُمْ بِبُغْضِي يُعْرَفُ الْمُنَافِقُونَ وَ بِمَحَبَّتِي امْتَحَنَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِين‏) 🔺 در در روایتی نقل میکند: حضرت امیر هفت روز بعد از رحلت پیامبر در خطبه ای خطاب به مردم گفتند: خداوند بواسطه من، بندگان خودش را امتحان میکند. (إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِينَةِ بَعْدَ سَبْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ... فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ اسْمُهُ امْتَحَنَ بِي عِبَادَه‏) 🔺در واقع حضرت میخواهند به افرادی پاسخ بدهند که میگفتند اگر حق با علی(ع) بود، پس چرا همان روز اول و بلافاصله بعد از رحلت پیامبر برای خلافت جلو نیامد و به سراغ غسل و رفت؟ که اینجا حضرت در پاسخ به آنها میفرمایند: اگر من بلافاصله جلو می‌آمدم، پس مردم چگونه می‌شدند؟ 🔺 در نقلی از میگوید: برخی جنیان به سیدشهدا(ع) گفتند: به سمت کوفه نروید. حضرت در پاسخ گفتند: اگر من در وطن خود بمانم و به آنجا نروم، پس اين مردم نگونسار چگونه بواسطه من، بشوند؟ (فَإِذَا أَقَمْتُ فِی مَکَانِی فَبِمَا یُمْتَحَنُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ وَ بِمَا ذَا یُخْتَبَرُونَ) 🔺در ادامه نیز حضرت به آیه 42 سوره اعراف اشاره میکنند که: «لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَ يَحْيىَ‏ مَنْ حَىَّ عَن بَيِّنَة» یعنی این حرکت من، شاخص و ملاکی میشود بر اینکه هر کس خواست بشود، با حجت و هلاک شود و هر کس هم به دنبال بود، از روی دلیل، و آگاهی این راه را انتخاب کند. 🔺چه بسا بتوان گفت: اگر کسی در این امتحان مهم و محوری پیروز شد، خدا در امتحانات دیگر نیز دست او را می‌گیرد و اگر کسی در این امتحانات موفق نشد، خدا در امتحانات دیگر نیز برای او ارزش قائل نخواهد شد. 🔺نکته مهم آن است که این امتحان، امروز نیز وجود دارد. مهمترین مسئله در هر عصر، تلاش برای پیشبرد پروژه و است. اولا آن را بشناسیم و ثانیا در پیشبرد آن تلاش کنیم. امروز ما، چیزی غیر از این نیست. ▪️به نظر شما، جامعه چیست؟ 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 فضایِ «کودتاگونه»یِ مدینه و «شعبان بی مُخ» های آن 🔺فضای مدینه پس از سقیفه، فضای است. در کتاب ، در گزارش مهمی از نقل میکند: ▫️«كان جماعة من الأعراب قد دخلوا المدينة ليمتاروا منها فشغل الناس عنهم بموت رسول الله ص فشهدوا البيعة و حضروا الأمر فأنفذ إليهم عمر و استدعاهم و قال لهم خذوا بالحظ و المعونة على بيعة خليفة رسول الله ص و اخرجوا إلى الناس و احشروهم ليبايعوا فمن امتنع فاضربوا رأسه و جبينه قال فو الله لقد رأيت الأعراب قد تحزموا و اتشحوا بالأزر الصنعانية و أخذوا بأيديهم الخشب و خرجوا حتى خبطوا الناس خبطا و جاءوا بهم مكرهين إلى البيعة» ▫️جماعتى از اعراب براى خريد غذا وارد مدينه شدند. مردم گرفتار مصيبت رحلت پيامبر (ص) بودند و توجهی به این جماعت نداشتند. این جماعت هم سرگرم مسئله بيعت شده و در آن حضور یافتند. ▫️ به آن جماعت پيام فرستاد تا پيش او آيند. چون آمدند، به آنها گفت: از فرصت استفاده کنید و هرچه بخواهید من به شما میدهم و شما در قبال آن، برای با خلیفه پیامبر خدا کمک کنید و به میان مردم بروید و آنها را جمع کنید تا بیعت کنند، و هر کس کرد، بر سر و پیشانی‌اش بزنید. ▫️راوی میگوید: به خدا قسم، دیدم که این اعراب، شال‌ها را محکم به کمر بسته و خود را با لباس‌های صنعا پوشانده بودند و چوب‌ها و ها را در دست گرفته و بیرون رفتند و به جان مردم افتادند تا آنها را به و جمع کرده و برای بیعت بیاورند. ▫️در ادامه جناب شیخ مفید میگوید: امثال اين اخبار كه در مورد بر بيعت با ابوبكر آمده، بسيار است و اگر بخواهيم همه را بياوريم اين كتاب را گنجايش آن نيست. (و أمثال ما ذكرناه من الأخبار في قهر الناس على بيعة أبي بكر و حملهم عليها بالاضطرار كثيرة و لو رمنا إيرادها لم يتسع لهذا الكتاب‏) 🔺چه بسا بتوان این جماعت را همان «» های این کودتا نامید، همان کسانی که به زور شمشیر مردم را ترسانده و آنها را مجبور به بیعت با ابوبکر کردند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 گزارش دوم: ضرورت اقدام به هنگام مردم 🔰 در امالی گزارش میکند: 🔺عبد الرحمن بن ابى ليلى، رو به روى اميرمؤمنان ايستاد و گفت: ▫️اى امير مؤمنان! من از تو مى‌پرسم تا نادانسته‌اى را فرا گيرم. ما منتظر بوديم تا از كار خود سخن بگويى؛ ولى نگفتى. آيا ما را از اين كارت باخبر نمى‌كنى‌؟ آيا پيامبر خدا به تو سفارشى كرده بود، يا نظر خودت چنين بود؟ ▫️این را مى‌پرسم چرا که درباره تو سخن‌هاى فراوانى در بين ما گفته مى‌شود و مطمئن‌ترين سخن در نزد ما، آن است كه از زبان خودت بشنويم و بپذيريم. ▫️ما هماره مى‌گفتيم: اگر خلافت پس از پيامبر خدا به شما باز مى‌گشت، هيچ كس در آن با شما كشمكش نمى‌كرد. به خدا سوگند، اگر از من سؤال شود، نمى‌دانم چه بگويم! ▫️اگر بگويم آنها(=خلفا) از تو به خلافتْ سزاوارتر بودند، پس براى چه پيامبر خدا تو را پس از ، نصب كرد و گفت: «اى مردم! هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست» و اگر تو از آنان به خلافتْ سزاوارترى، پس چگونه مى‌توانيم آنان یعنی خلفا را خود بدانيم! 🔺امير المؤمنین پاسخ داد: ▫️«اى عبد الرحمن! خداوند متعال، پيامبرش را قبض روح كرد و در روز وفاتش، اولويّت من به «»، بيشتر از اولويّتم به «تصرّف در پيراهنم» بود؛ ▫️ولى پيامبر خدا به من سفارشى كرده بود كه اگر مرا با ريسمان هم مى‌كشيديد، به خاطر اطاعت از فرمان الهى، مخالفت نمى‌كردم. ▫️اوّلين‌چيزى كه پس از وفات پيامبر از ما كم‌گذاردند، «تباه كردن حقّ ما در » بود و چون كارمان سست شد، شترچرانان قريش در ما طمع كردند. ▫️بى‌گمان، من بر مردم، حقّى داشتم كه مهلت و داشت و اگر ، آن را به من باز مى‌گرداندند، مى‌پذيرفتم و بدان مى‌پرداختم. من مانند مردى بودم كه حقّى با سررسيد معيّن بر گردن مردم دارد؛ اگر حقّش را زود بپردازند، مى‌گيرد و آنان را بر اين كار مى‌ستايد و اگر به تأخير اندازند، مى‌گيرد؛ امّا ديگر نمى‌ستايد. (و قَد كانَ لي عَلَى النّاسِ حَقٌّ‌، لَو رَدّوهُ إلَيَّ عَفوا قَبِلتُهُ‌، و قُمتُ بِهِ ‌، وكانَ إلى أجَلٍ مَعلومٍ‌، وكُنتُ كَرَجُلٍ لَهُ عَلَى النّاسِ حَقٌّ إلى أجَلٍ‌؛ فَإِن عَجَّلوا لَهُ مالَهُ أخَذَهُ وحَمِدَهُم عَلَيهِ‌، وإن أخَّروهُ أخَذَهُ غَيرَ مَحمودينَ‌) ▫️من مانند كسى بودم كه راهى هموار و در پيش گرفته است؛ امّا مردم، او را در راهى مى‌پندارند. یعنی مردم فکر میکردند با من دنیای شان آباد نخواهد شد اما سخت در اشتباه بودند. (و كُنتُ كَرَجُلٍ يَأخُذُ السُّهولَةَ و هوَ عِندَ النّاسِ مَحزونٌ‌.) ▫️راه هدايت، تنها از كمىِ پويندگان آن شناخته مى‌شود. پس، هر گاه ساكت ماندم، پيجويى مكنيد كه اگر كارى پيش آيد كه به پاسخش نيازمنديد، پاسختان مى‌دهم. پس تا من از شما دستْ باز داشته‌ام، شما نيز از من دست باز داريد». (و إنَّما يُعرَفُ الهُدى بِقِلَّةِ مَن يَأخُذُهُ مِنَ النّاسِ‌، فَإِذا سَكَتُّ فَاعفوني؛ فَإِنَّهُ لَو جاءَ أمرٌ تَحتاجونَ فيهِ إلَى الجَوابِ أجَبتُكُم، فَكُفّوا عَنّي ما كَفَفتُ عَنكُم.) 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 شیوه برخورد امام کاظم(ع) با یک مسلمان ناآگاه و دفع شرّ او 🔺 در ارشاد نقل میکند: مردى از نوادگان که در مدينه بود، امام كاظم(ع) را و آزار میداد و هر گاه حضرت را مى‌ديد، به ايشان و على(ع) مى‌داد. 🔺روزى برخى از اصحاب و یاران حضرت به ایشان گفتند: «اجازه بده تا اين را بكُشيم»؛ امّا حضرت به شدّت آنها را از اين كار نهى كرد، نهی ای شدید و حتی برعکس از حال آن شخصی که او را اذیت و آزار میداد پرسيد. 🔺به حضرت گفتند كه آن شخص در اطراف مدينه، مشغول زراعت است. حضرت سوار مَركب شده و به مزرعه‌ او رفت. وقتی وارد شدند، آن شخص خطاب به حضرت فریاد زد: زراعت و محصول ما را لگدمال نكن! (لا توطِئ زَرعَنا!) 🔺حضرت به ميان مزرعه رفته تا آنکه به او رسيد و از مركب، پایین آمد و نزد او نشست و با او به و پرداخت و به او فرمود: «در اين کشت و زراعت خود، چه قدر هزینه كرده‌اى‌؟» 🔺گفت: صد دينار. حضرت فرمود: «چه مقدار اميد دارى كه از اين زراعت سود نصيبت بشود؟» او گفت: غيب نمى‌دانم. 🔺حضرت فرمود: «از تو غیب نخواستم بلکه گفتم بواسطه این زراعت، چه مقدار امید سود داری؟ گفت: اميدم در آن زراعت، 200 دينار است. 🔺حضرت كيسه‌اى بيرون آورد كه در آن، 300 دينار بود و فرمود: «سود زراعتت نيز مال خودت باشد و خداوند، به همان مقدار كه اميد دارى، به تو روزى خواهد رساند». 🔺آن شخص برخاسته و پیشانی حضرت را بوسيد و از ايشان خواست تا به خاطر و بی ادبی اش او را ببخشد. حضرت به او زده و دور شد. 🔺پس از مدتی حضرت وارد مسجد شده و آن شخص نیز آنجا نشسته بود. هنگامى كه چشم او به حضرت افتاد، گفت: اینکه خداوند رسالت‌هاى خود را در كجا قرار بدهد، از همه داناتر است! 🔺ياران آن شخص، دور او را گرفته و به او گفتند: ماجرای تو چيست‌؟ پيش از اين، چيز ديگرى مى‌گفتى و او را دشنام میدادی اما الان از او تعریف میکنی؟ آن شخص به آنها گفت: آنچه الان گفتم را شنيديد؟ همین است. 🔺او سپس شروع به دعوت به امام كاظم(ع) كرد [یا برای حضرت دعا کرد] که آنگاه بین خودشان جدالی درگرفت و هرکدام برای دیگری استدلال می آورد. 🔺هنگامى كه حضرت به خانه‌اش بازگشت، به اصحابشان كه خواهان كشتن آن شخص بودند، فرمود: ▫️«كدام بهتر بود؟ آن روشی که شما مى‌خواستيد يا روشی که من پیاده کردم؟ من با همين روشی كه ديديد و با آن مقدار هزینه، او را كرده و او را از خود، بازداشتم». ▫️(قالَ لِجُلَسائِهِ الَّذينَ سَأَلوهُ في قَتلِ العُمَرِيِّ‌: أيُّما كانَ خَيراً: ما أرَدتُم أم ما أرَدتُ؟! إنَّني أصلَحتُ أمرَهُ بِالمِقدارِ الَّذي عَرَفتُم، وكَفَيتُ بِهِ شَرَّهُ‌!) ➕مطالعه کامل روایت 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9