💠 امتحان مردم، بواسطه امام و ولیّ جامعه
🔺انسان در زندگی به موارد متعددی #امتحان میشود. اساسا #زاویه_نگاه انسان، به بالا و پایین های زندگی، باید نگاه امتحان و آزمایش باشد.
🔺شاید بتوان گفت مهمترین و سخت ترین #میدان_امتحان_مردم، #محور_ولایت و امامت باشد.
▫️در #زیارت_جامعه میخوانیم شما همان دری هستید که مردم در ورود به آن، آزمایش میشوند. یعنی بواسطه امام، مردم امتحان میشوند.
(وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاس)
▫️در #زیارت_امیرالمومنین نیز شبیه همین عبارت آمده است: «الْبَابُ الْمُمْتَحَنُ بِهِ النَّاس»
🔺حضرت امیر، پس از بازگشت از #نهروان، در خطبه ای فرمودند:
«من محل امتحان و ابتلاء شما هستم؛ به واسطۀ #بغض من، #منافقین شناخته میشوند و به واسطۀ #محبّت من، #مؤمنین امتحان شده و رشد میکنند.»
(َ وَ قَدْ جُعِلْتُ مِحْنَتَكُمْ بِبُغْضِي يُعْرَفُ الْمُنَافِقُونَ وَ بِمَحَبَّتِي امْتَحَنَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِين)
🔺#کلینی در #کافی در روایتی نقل میکند: حضرت امیر هفت روز بعد از رحلت پیامبر در خطبه ای خطاب به مردم گفتند: خداوند بواسطه من، بندگان خودش را امتحان میکند.
(إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِينَةِ بَعْدَ سَبْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ... فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ اسْمُهُ امْتَحَنَ بِي عِبَادَه)
🔺در واقع حضرت میخواهند به افرادی پاسخ بدهند که میگفتند اگر حق با علی(ع) بود، پس چرا همان روز اول و بلافاصله بعد از رحلت پیامبر برای خلافت جلو نیامد و به سراغ غسل و #تدفین_پیامبر رفت؟
که اینجا حضرت در پاسخ به آنها میفرمایند: اگر من بلافاصله جلو میآمدم، پس مردم چگونه #امتحان میشدند؟
🔺#لهوف در نقلی از #شیخ_مفید میگوید: برخی جنیان به سیدشهدا(ع) گفتند: به سمت کوفه نروید. حضرت در پاسخ گفتند: اگر من در وطن خود بمانم و به آنجا نروم، پس اين مردم نگونسار چگونه بواسطه من، #امتحان بشوند؟
(فَإِذَا أَقَمْتُ فِی مَکَانِی فَبِمَا یُمْتَحَنُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ وَ بِمَا ذَا یُخْتَبَرُونَ)
🔺در ادامه نیز حضرت به آیه 42 سوره اعراف اشاره میکنند که: «لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَ يَحْيىَ مَنْ حَىَّ عَن بَيِّنَة»
یعنی این حرکت من، شاخص و ملاکی میشود بر اینکه هر کس خواست #هلاک بشود، با حجت و #آگاهی هلاک شود و هر کس هم به دنبال #حیات_واقعی بود، از روی دلیل، #حجت و آگاهی این راه را انتخاب کند.
🔺چه بسا بتوان گفت: اگر کسی در این امتحان مهم و محوری پیروز شد، خدا در امتحانات دیگر نیز دست او را میگیرد و اگر کسی در این امتحانات موفق نشد، خدا در امتحانات دیگر نیز برای او ارزش قائل نخواهد شد.
🔺نکته مهم آن است که این امتحان، امروز نیز وجود دارد. مهمترین مسئله در هر عصر، تلاش برای پیشبرد پروژه و #طرح_راهبردی_امام است. اولا آن را بشناسیم و ثانیا در پیشبرد آن تلاش کنیم. #بزرگترین_امتحان امروز ما، چیزی غیر از این نیست.
▪️به نظر شما، #کلان_پروژه_امروز_امام جامعه چیست؟
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 فضایِ «کودتاگونه»یِ مدینه و «شعبان بی مُخ» های آن
🔺فضای مدینه پس از سقیفه، فضای #کودتا است. #شیخ_مفید در کتاب #الجمل، در گزارش مهمی از #ابومخنف نقل میکند:
▫️«كان جماعة من الأعراب قد دخلوا المدينة ليمتاروا منها فشغل الناس عنهم بموت رسول الله ص فشهدوا البيعة و حضروا الأمر فأنفذ إليهم عمر و استدعاهم و قال لهم خذوا بالحظ و المعونة على بيعة خليفة رسول الله ص و اخرجوا إلى الناس و احشروهم ليبايعوا فمن امتنع فاضربوا رأسه و جبينه قال فو الله لقد رأيت الأعراب قد تحزموا و اتشحوا بالأزر الصنعانية و أخذوا بأيديهم الخشب و خرجوا حتى خبطوا الناس خبطا و جاءوا بهم مكرهين إلى البيعة»
▫️جماعتى از اعراب براى خريد غذا وارد مدينه شدند. مردم گرفتار مصيبت رحلت پيامبر (ص) بودند و توجهی به این جماعت نداشتند. این جماعت هم سرگرم مسئله بيعت شده و در آن حضور یافتند.
▫️#عمر به آن جماعت پيام فرستاد تا پيش او آيند. چون آمدند، به آنها گفت:
از فرصت استفاده کنید و هرچه بخواهید من به شما میدهم و شما در قبال آن، برای #بیعت با خلیفه پیامبر خدا کمک کنید و به میان مردم بروید و آنها را جمع کنید تا بیعت کنند، و هر کس #امتناع کرد، بر سر و پیشانیاش بزنید.
▫️راوی میگوید: به خدا قسم، دیدم که این اعراب، شالها را محکم به کمر بسته و خود را با لباسهای صنعا پوشانده بودند و چوبها و #چماق ها را در دست گرفته و بیرون رفتند
و به جان مردم افتادند تا آنها را به #زور و #اجبار جمع کرده و برای بیعت بیاورند.
▫️در ادامه جناب شیخ مفید میگوید:
امثال اين اخبار كه در مورد #اجبار_مردم بر بيعت با ابوبكر آمده، بسيار است و اگر بخواهيم همه را بياوريم اين كتاب را گنجايش آن نيست.
(و أمثال ما ذكرناه من الأخبار في قهر الناس على بيعة أبي بكر و حملهم عليها بالاضطرار كثيرة و لو رمنا إيرادها لم يتسع لهذا الكتاب)
🔺چه بسا بتوان این جماعت را همان «#شعبان_بی_مُخ» های این کودتا نامید، همان کسانی که به زور شمشیر مردم را ترسانده و آنها را مجبور به بیعت با ابوبکر کردند.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 گزارش دوم: ضرورت اقدام به هنگام مردم
🔰 #شیخ_مفید در امالی گزارش میکند:
🔺عبد الرحمن بن ابى ليلى، رو به روى اميرمؤمنان ايستاد و گفت:
▫️اى امير مؤمنان! من از تو مىپرسم تا نادانستهاى را فرا گيرم. ما منتظر بوديم تا از كار خود سخن بگويى؛ ولى نگفتى. آيا ما را از اين كارت باخبر نمىكنى؟ آيا پيامبر خدا به تو سفارشى كرده بود، يا نظر خودت چنين بود؟
▫️این را مىپرسم چرا که درباره تو سخنهاى فراوانى در بين ما گفته مىشود و مطمئنترين سخن در نزد ما، آن است كه از زبان خودت بشنويم و بپذيريم.
▫️ما هماره مىگفتيم: اگر خلافت پس از پيامبر خدا به شما باز مىگشت، هيچ كس در آن با شما كشمكش نمىكرد. به خدا سوگند، اگر از من سؤال شود، نمىدانم چه بگويم!
▫️اگر بگويم آنها(=خلفا) از تو به خلافتْ سزاوارتر بودند، پس براى چه پيامبر خدا تو را پس از #حجّة_الوداع، نصب كرد و گفت: «اى مردم! هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست» و اگر تو از آنان به خلافتْ سزاوارترى، پس چگونه مىتوانيم آنان یعنی خلفا را #ولىّ خود بدانيم!
🔺امير المؤمنین پاسخ داد:
▫️«اى عبد الرحمن! خداوند متعال، پيامبرش را قبض روح كرد و در روز وفاتش، اولويّت من به «#حكومتِ_بر_مردم»، بيشتر از اولويّتم به «تصرّف در پيراهنم» بود؛
▫️ولى پيامبر خدا به من سفارشى كرده بود كه اگر مرا با ريسمان هم مىكشيديد، به خاطر اطاعت از فرمان الهى، مخالفت نمىكردم.
▫️اوّلينچيزى كه پس از وفات پيامبر از ما كمگذاردند، «تباه كردن حقّ ما در #خُمس» بود و چون كارمان سست شد، شترچرانان قريش در ما طمع كردند.
▫️بىگمان، من بر مردم، حقّى داشتم كه مهلت و #زمانی_معيّن داشت و اگر #مردم، آن را به من باز مىگرداندند، مىپذيرفتم و بدان مىپرداختم. من مانند مردى بودم كه حقّى با سررسيد معيّن بر گردن مردم دارد؛ اگر حقّش را زود بپردازند، مىگيرد و آنان را بر اين كار مىستايد و اگر به تأخير اندازند، مىگيرد؛ امّا ديگر نمىستايد.
(و قَد كانَ لي عَلَى النّاسِ حَقٌّ، لَو رَدّوهُ إلَيَّ عَفوا قَبِلتُهُ، و قُمتُ بِهِ ، وكانَ إلى أجَلٍ مَعلومٍ، وكُنتُ كَرَجُلٍ لَهُ عَلَى النّاسِ حَقٌّ إلى أجَلٍ؛ فَإِن عَجَّلوا لَهُ مالَهُ أخَذَهُ وحَمِدَهُم عَلَيهِ، وإن أخَّروهُ أخَذَهُ غَيرَ مَحمودينَ)
▫️من مانند كسى بودم كه راهى هموار و #آسان در پيش گرفته است؛ امّا مردم، او را در راهى #ناهموار مىپندارند. یعنی مردم فکر میکردند با من دنیای شان آباد نخواهد شد اما سخت در اشتباه بودند.
(و كُنتُ كَرَجُلٍ يَأخُذُ السُّهولَةَ و هوَ عِندَ النّاسِ مَحزونٌ.)
▫️راه هدايت، تنها از كمىِ پويندگان آن شناخته مىشود. پس، هر گاه ساكت ماندم، پيجويى مكنيد كه اگر كارى پيش آيد كه به پاسخش نيازمنديد، پاسختان مىدهم. پس تا من از شما دستْ باز داشتهام، شما نيز از من دست باز داريد».
(و إنَّما يُعرَفُ الهُدى بِقِلَّةِ مَن يَأخُذُهُ مِنَ النّاسِ، فَإِذا سَكَتُّ فَاعفوني؛ فَإِنَّهُ لَو جاءَ أمرٌ تَحتاجونَ فيهِ إلَى الجَوابِ أجَبتُكُم، فَكُفّوا عَنّي ما كَفَفتُ عَنكُم.)
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 شیوه برخورد امام کاظم(ع) با یک مسلمان ناآگاه و دفع شرّ او
🔺#شیخ_مفید در ارشاد نقل میکند:
مردى از نوادگان #عمر_بن_خطّاب که در مدينه بود، امام كاظم(ع) را #اذیت و آزار میداد و هر گاه حضرت را مىديد، به ايشان و على(ع) #دشنام مىداد.
🔺روزى برخى از اصحاب و یاران حضرت به ایشان گفتند:
«اجازه بده تا اين #فاجر را بكُشيم»؛ امّا حضرت به شدّت آنها را از اين كار نهى كرد، نهی ای شدید و حتی برعکس از حال آن شخصی که او را اذیت و آزار میداد پرسيد.
🔺به حضرت گفتند كه آن شخص در اطراف مدينه، مشغول زراعت است. حضرت سوار مَركب شده و به مزرعه او رفت. وقتی وارد شدند، آن شخص خطاب به حضرت فریاد زد: زراعت و محصول ما را لگدمال نكن! (لا توطِئ زَرعَنا!)
🔺حضرت به ميان مزرعه رفته تا آنکه به او رسيد و از مركب، پایین آمد و نزد او نشست و با او به #خوشرويى و #شوخى پرداخت و به او فرمود:
«در اين کشت و زراعت خود، چه قدر هزینه كردهاى؟»
🔺گفت: صد دينار.
حضرت فرمود: «چه مقدار اميد دارى كه از اين زراعت سود نصيبت بشود؟»
او گفت: غيب نمىدانم.
🔺حضرت فرمود: «از تو غیب نخواستم بلکه گفتم بواسطه این زراعت، چه مقدار امید سود داری؟
گفت: اميدم در آن زراعت، 200 دينار است.
🔺حضرت كيسهاى بيرون آورد كه در آن، 300 دينار بود و فرمود:
«سود زراعتت نيز مال خودت باشد و خداوند، به همان مقدار كه اميد دارى، به تو روزى خواهد رساند».
🔺آن شخص برخاسته و پیشانی حضرت را بوسيد و از ايشان خواست تا به خاطر #جسارت و بی ادبی اش او را ببخشد. حضرت به او #لبخند زده و دور شد.
🔺پس از مدتی حضرت وارد مسجد شده و آن شخص نیز آنجا نشسته بود. هنگامى كه چشم او به حضرت افتاد، گفت: اینکه خداوند رسالتهاى خود را در كجا قرار بدهد، از همه داناتر است!
🔺ياران آن شخص، دور او را گرفته و به او گفتند: ماجرای تو چيست؟ پيش از اين، چيز ديگرى مىگفتى و او را دشنام میدادی اما الان از او تعریف میکنی؟
آن شخص به آنها گفت: آنچه الان گفتم را شنيديد؟ همین #درست است.
🔺او سپس شروع به دعوت به #امامت امام كاظم(ع) كرد [یا برای حضرت دعا کرد] که آنگاه بین خودشان جدالی درگرفت و هرکدام برای دیگری استدلال می آورد.
🔺هنگامى كه حضرت به خانهاش بازگشت، به اصحابشان كه خواهان كشتن آن شخص بودند، فرمود:
▫️«كدام #روش بهتر بود؟ آن روشی که شما مىخواستيد يا روشی که من پیاده کردم؟ من با همين روشی كه ديديد و با آن مقدار هزینه، او را #اصلاح كرده و #شرّ او را از خود، بازداشتم».
▫️(قالَ لِجُلَسائِهِ الَّذينَ سَأَلوهُ في قَتلِ العُمَرِيِّ: أيُّما كانَ خَيراً: ما أرَدتُم أم ما أرَدتُ؟! إنَّني أصلَحتُ أمرَهُ بِالمِقدارِ الَّذي عَرَفتُم، وكَفَيتُ بِهِ شَرَّهُ!)
➕مطالعه کامل روایت
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9