از سلطانآباد تا آذرباد
از ملاکهایی که میتوان با آن کیفیت یک رمان را سنجید، میزان ایدههایی است که هنگام خواندن آن اثر به ذهن ما میآید. یعنی یک اثر آنقدر غنا و محتوا داشته باشد که باعث شود ذهن ما هم درگیر شود و چیزهای بهظاهر جزئی اثر، به ما ایده بدهد.
رمان «صور» که اقای حسینعلی جعفری آن را نوشته و نشر سروش منتشرش کرده است، برای من جزو همین کتابهاست. داستانی که فلسطین و اربعین را بهم گره زده است و جاندار و پرمغز قصه گفته است.
من اولین بار اسم این کتاب را در جایزه ادبی جلال آلاحمد شنیدم. آنجا که در کنار عزرائیل و صور سکوت و سیاگالش نامزد بخش نهایی داستان شده بود. تا قبل از آن نه اسم نویسنده به گوشم خورده بود و نه کتابش. دو سال هم طول کشید تا فرصت کنم، سراغش بروم و بخوانم.
کتاب را دو روزه خواندم و به جانم چسبید. از اینکه دیدم نویسنده ایرانی هم توانسته کلانمفاهیم زیست مسلمانان را از زبان یک مسلمان فلسطینی بیان کند بسیار لذت بردم. کشتهمرده کتاب نشدم، حسابی با پایانبندی کتاب مشکل دارم ولی کلیت اثر چیزی است که میشود رویش وقت گذاشت و خواند و لذت برد.
آقای جعفری به خوبی توانسته ابوخالد، پیرمرد هشتاد ساله فلسطینی را برای ما پردازش کند و از غم و رنج و خواستهها و آرزوهایش برایمان بگوید. جهانی هم که از دنیای فلسطین و عراق برایمان گفته، زنده و جاندار و سرشار از اشارات گوناگون است. قسمت خوبش هم کم بودن ایرانیهایش است!
پ.ن: کتاب شایسته تقدیر جایزه جلال شده است، بزرگترین جایزه ادبی ملی ایران. موضوعش هم فلسطین است. ولی در این یک سال که از طوفان الاقصی گذشته است اسمی از این کتاب شنیده بودید؟ لیاقت این کتاب آن است که به عربی و انگلیسی ترجمه شود. اما حتی در فضای کشور خودمان هم غریب مانده است. امیدوارم ناشر و مروجان کتاب بیشتر به این کتاب بپردازند.
#معرفی_کتاب
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
#طنزیات
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
قسمت سی و یکم پادکست متنخوانی قابوسنامه را در شنوتو بارگزاری کردم. میتوانید وارد کانال سیکا در شنوتو شوید و گوش کنید. ضمنا میتوانید با کپی لینک آراساسی که برایتان گذاشتهام، سیکاپادکست را در پادگیرهای دیگر به رایگان استفاده کنید.
خوشحال میشم از هر پادگیری که استفاده میکنید، در کانال سیکا عضو شوید. منتظر پیشنهادها و دیدگاههایتان درباره این مجموعه پادکست هستم.
#سیکاپادکست
لینک فید آراساس
https://shenoto.net/feed/Seika
لینک کانال سیکا در شنوتو
https://shenoto.com/channel/podcast/Seika
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
راهنمای اوج گرفتن یا چگونه درست رنج بکشیم.
به عنوان ویراستار داستانی، یکی از مهمترین چالشهایی که با آن دست و پنجه نرم میکنم، نویسندگان کار دومی هستند. نویسندگانی که اثر اولشان را نوشتهاند و حالا دست به قلم بردهاند تا اثر دوم را بنویسند. نوشتن و چاپ کردن اثر به آدم یک اعتماد به نفسی میدهد که لازمه ادامه کار است. ذاتا چیز پسندیدهای است. آدم دلگرم میشود و میفهمد که میتواند یک مسیر را شروع کند و به انتها برساند.
در این مدت بابت چاپ اثر اول هم تحسین شدهاند. صرف نوشتن یک اثر و چاپ آن مخصوصا اگر به شکل حرفهای باشد، اتفاق بزرگی است. اثرشان ممکن است در نشر آبرومندی هم منتشر شده باشد و حتی در بهترین حالت در مدت کوتاهی به چاپ دوم یا به نامزدی و جایزه گرفتن هم رسیده باشد. یک عالم اتفاق خوب در کمترین زمان ممکن، چی از این بهتر؟!
اما چیزی که نویسندگان کار اثری معمولا فراموش میکنند، بزرگتر شدن مسائلشان است. آنها میخواهند یک قدم بزرگ رو به جلو برداشته و به همان اندازه مسائلش هم بزرگتر میشود. از اینجا نویسندگان به دو گروه تقسیم میشوند. یک گروه دچار سندروم کتاب دوم میشوند. سندروم کتاب دوم، باعث میشود نویسنده بخواهد اثر جدیدش را با دقت بیشتری بنویسد و چیزهای فنیتر و فرمیتری را تجربه کند. برای همین کندتر مینویسد و حتی ممکن است هیچوقت به نوشتن اثر دوم خلق نرسد.
گروه دوم مسیر مخالف طی میکنند. با اعتماد به نفس بیشتری سراغ نوشتن اثر دوم میروند. در یک زمان معقول و حتی گاهی زودتر اثرشان را تمام میکنند و آن را آماده انتشار میکنند. تا اینجا به خودی خود، بد نیست. من هم موافقم که یک نویسنده حرفهای باید سالی یک #کتاب_خوب منتشر کند. کتاب خوب یک عبارت انتزاعی است و نیاز به توضیح داد. الان میخواهم روی کلیدیترین بخش این خوب بودن تمرکز کنم. نویسنده باید تمام تلاشش را بکند تا اثر جدیدش پیشرفت محسوسی نسبت به اثر قبلی خودش داشته باشد. پیشرفت محسوس هم در فرم، هم در محتوا.
قبل دارم هیچ نویسندهای نیست که همیشه اثر جدیدش بهتر از اثر قبلیاش باشد اما این دلیل نمیشود تمام تلاشمان را نکنیم. بارها و بارها با نویسندگان گروه دوم در چنین فضایی گفتوگو کردهام و متاسفانه فهمیدهام که احساس دانایی کاذب دارند یا رخوت پیدا کردهاند و حال ندارند به خودشان فشار بیاورند. بدتر از آن، درگیر جهل مرکب شدهاند و رنجی که کشیدهاند آن را به بیراهه کشانده است!
***
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
از سلطانآباد تا آذرباد
راهنمای اوج گرفتن یا چگونه درست رنج بکشیم. به عنوان ویراستار داستانی، یکی از مهمترین چالشهایی که ب
بخش دوم)
نویسندههای کار اولی خیلی اوقات نمیدانند تحسینی که نصیبشان میشود صرفا بهخاطر نوشتن اولین کار است. یعنی همه نویسندههای کار اولی در این بخش تحسین میشوند. بابت همین تحسین، از بسیاری عیبهای کارشان چشمپوشی میشود. نمیخواهم آن تحسین شدن را بیارزش کنم که خودم هم از این تحسین شدن بهره بردم. خواستم بگویم این تحسین و این چشمپوشی از عیوب برای همه کاراولیها هست. نه آن تحسینها باید ما را مغرور کند آن عیبها ما را سرخورده.
این مسیر خیلی خطرناک است و بازی کردن با آتش است. جریان یادگیری در #نویسندگی_حرفهای هیچوقت متوقف نمیشود. نباید فکر کنیم با نوشتن یک کتاب همه چیز را یاد میگیریم. نوشتن یک کتاب شصت هزار کلمهای، بهطور متوسط کمتر از چهارصد ساعت وقت میبرد و برای رسیدن به مرحله استادی باید 10 هزار ساعت بنویسیم و تمرین کنیم و بخوانیم. حتی اگر آن چهارصد ساعت را هزار ساعت حساب کنیم، باز هم برای رسیدن به مرتبه استادی، 9هزار ساعت دیگر جا داریم! (برای مطالعه بیشتر، میتوانید عبارت قانون 10 هزار ساعت را گوگل کنید.)
اگر بیست و پنج ساله باشیم و در این سن اولین رمانمان را نوشته باشیم و هر روز هم چهار ساعت وقت صرف کنیم، 2250 روز نیاز است. 2250 روز یعنی 6 سال و 2 ماه. حتما با خودتان میگویید اوه! چقدر زیاد! بله خیلی زیاد است. این برای کسی است که میخواهد به مرحله استادی برسد. نیازی نیست همه ما به مرحله استادی برسیم. کسی که توانایی تحمل این فشار را داشته باشد به آن مرحله میرسد. کسی هم که نخواهد به این مرحله برسد، نباید خودش را سرزنش کند.
اما چیزی که این وسط غیرقابل تغییر است همان پیشرفت محسوس در نگارش کتاب خوب است. اگر میخواهید احترمتان در جوامع ادبی و پیش ناشر و مخاطب حفظ شود، کمکاری نکنید، اندازه توانتان زحمت بکشید و بعد کارتان را برای چاپ، دست ناشر بسپرید.
البته جمله من هم مشروط بود. اگر میخواهید احترمتان حفظ شود... اگر نظر منتقد و مخاطب و ناشر برایتان مهم نیست و خود کمیت آثار چاپیتان برایتان مهم است، این مطلب را از ذهنتان بیرون کنید و برگردید سراغ نوشتنان!
این جستار نه تنها برای نویسندههای صاحب کتاب مهم است، بلکه برای آنهایی هم که میخواهند نوشتن را جدی پی بگیرند مهم است. باید بدانید چه آیندههایی در پیش دارید.
خلاصه که، آقا/خانم نویسنده عزیز و محترم که رمان اولت را چاپ کردی، اگر ویراستارت یا ناشرت میگوید فلان بخش از رمان یا طرح رمانت نقصان دارد، برای بهبود کار خودت است.
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
قسمت سی و دوم پادکست متنخوانی قابوسنامه را در شنوتو بارگزاری کردم. میتوانید وارد کانال سیکا در شنوتو شوید و گوش کنید. ضمنا میتوانید با کپی لینک آراساسی که برایتان گذاشتهام، سیکاپادکست را در پادگیرهای دیگر به رایگان استفاده کنید.
خوشحال میشم از هر پادگیری که استفاده میکنید، در کانال سیکا عضو شوید. منتظر پیشنهادها و دیدگاههایتان درباره این مجموعه پادکست هستم.
#سیکاپادکست
لینک فید آراساس
https://shenoto.net/feed/Seika
لینک کانال سیکا در شنوتو
https://shenoto.com/channel/podcast/Seika
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
قسمت سی و سوم پادکست متنخوانی قابوسنامه را در شنوتو بارگزاری کردم. میتوانید وارد کانال سیکا در شنوتو شوید و گوش کنید. ضمنا میتوانید با کپی لینک آراساسی که برایتان گذاشتهام، سیکاپادکست را در پادگیرهای دیگر به رایگان استفاده کنید.
خوشحال میشم از هر پادگیری که استفاده میکنید، در کانال سیکا عضو شوید. منتظر پیشنهادها و دیدگاههایتان درباره این مجموعه پادکست هستم.
#سیکاپادکست
لینک فید آراساس
https://shenoto.net/feed/Seika
لینک کانال سیکا در شنوتو
https://shenoto.com/channel/podcast/Seika
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
آفتاب هنوز در حجاب است
رمان تاریخی برای مخاطب ایرانی یکی از جذابترین گونههای رمان است. از بخشهای مهم تاریخ، طبق آنچه که من دیدهام، تاریخ صدر اسلام که شامل 250 سال اول است از باقی بخشها جذابتر است. تاریخ معاصر ایران و تاریخ ایران باستان، دو بخش دیگری از تاریخ ایران هستند که مخاطب به سمت آنها کشش دارد.
میزان آثار منتشر شده طی چهل و چند سال گذشته هم این موضوع را تأیید میکند. هم در تعداد عناوین و هم در تجدید چاپ، فاصله معنادار رمان تاریخی مربوط به صدر اسلام را نشان میدهد. مخاطب ایرانی که اثر ایرانی میخرد و میخواند، تاریخ صدر اسلام را اگرچه خارج از مرزهای جغرافیایی کشور ایران میداند اما از نظر تاریخی و محتوایی، جز جداییناپذیر فرهنگ و تمدن و تاریخ خود میداند.
با وجود حجم تولیدات آثار منتشر شده، اما همچنان از نظر کمی و کیفی، با کمبود آثار مواجهیم. تاریخ صدر اسلام که برای مخاطب ایرانی که در تاریخ زندگانی اهل بیت (علیهمالسلام) تبلور یافته است، نه تنها حرفهای ناگفته زیاد دارد بلکه آنجا که صحبت از تاریخ مشهور هم میشود آثار زیادی نیستند که بیان هنری خوب داشته باشند.
یک نمونه آشکار در این تاریخ مشهور، زندگانی حضرت زینب (سلامالله علیها) است. زندگانی حضرت زینب (سلامالله علیها) همزمان با شش معصوم است. گرچه ایشان دوران پیامبر خدا، حضرت محمد (صلیالله علیه و آله) و مادرشان حضرت صدیقه طاهره (سلامالله علیها) را بسیار کم درک کردند-تقریبا پنج سال- اما دوران امیرالمؤمنین علی (علیهاسلام) و حسنین (علیهماالسلام) و حضرت سجاد (علیهالسلام) را به خوبی درک کردند و نقش فعالی هم داشتند. در این بین نقش ایشان در واقعه عاشورا و اتفاقات بعد از آن در دوران امامت امام سجاد (علیهالسلام) نقطه اوج این حضور و فعالیت است.
نمیخواهم بگویم بیایم و درباره نقاط کمتر گفته شده زندگانی ایشان مثل زمان خلافت پدرشان و برادرشان را بنویسیم. اینها سر جای خود مهم و ارزشمند است. میخواهم بگویم ما درباره حضور و نقش ایشان در واقعه کربلا کم گفتهایم. شاید بگویید پس کتاب آفتاب در حجاب اقای سید مهدی شجاعی اثر در خور نیست؟ من هم با شما موافقم. آفتاب در حجاب اثر موفقی بوده است. طی 27 سالی که از چاپ این کتاب گذشته است، بیش از سی مرتبه تجدید چاپ شده و نشان میدهد گذر زمان روی موفقیت این کتاب اثر منفی نگذاشته است اما آیا لیاقت حضرت زینب (سلامالله علیها) این است که فقط برایشان یک کتاب، آن هم سی سال پیش بنویسیم؟
***
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir
از سلطانآباد تا آذرباد
آفتاب هنوز در حجاب است رمان تاریخی برای مخاطب ایرانی یکی از جذابترین گونههای رمان است. از بخشها
بخش دوم)
قصدم زیر سؤال بردن تلاشهایی که در این سی سال بعد از نگارش آفتاب در حجاب شده است نیست، اینها بهانهای است که آثار منتشر شده را با دقت بیشتری بررسی کنیم. آنچه که من به فراخور دیدن رمانهایی با موضوع حضرت زینب (سلامالله علیها) متوجهش شدهام چند مسئله اساسی دارند.
نخست اینکه این آثار از نظر فرمی، به شدت لاغر و کمحجم هستند. رمانهای کمجانی که نشان میدهد نویسندهاش نتوانسته است از قدرت قصهگویی خود به خوبی استفاده کند و تنها به کنار هم گذاشتن چند روایت تاریخی و وصله پینه کردن آنها از طریق دیالوگ و توصیف پرداخته است. رمان گیرایی که هم تاریخی باشد هم داستانی، مثل آب حیات است!
دوم این آثار از نظر محتوایی و روایی هم جای پیشرفت داشتهاند. مثلا نویسنده به سراغ چند مقتل مشهور رفته است و همانها را در اثرش منعکس کرده است و کاش همه چیز همینجا تمام میشد. اثری داشتهایم که نویسنده عین متن سخنرانی حضرت زینب (سلامالله علیها) را از گوگل برداشته و در رمانش قرار داده است بدون اینکه حتی از نظر زبانی بخواهد آن را باقی رمانش همتراز و دراماتیزه کند! ما روایت موثق بسیاری داریم که درباره حضرت زینب (سلامالله علیها) و نقش ایشان در کربلا و اتفاقات بعد از آن است اما تنبلی و تخصص کم در زمینه پژوهش باعث شده است نه از وجودشان باخبر شویم نه به سراغشان برویم.
مسئله سومی که متأثر از دو مسئله بالاست، خروجی محتوایی رمان است. رمان تاریخی فقط یک بیان جذاب و داستانی به همراه استناد دقیق و درست به تاریخ نیست. در کنار آن تحلیل هم هست. باید مخاطب امروز بتواند با آن واقعه که در تاریخ دوری رخ داده است ارتباط برقرار کند و از آن درس بگیرد. رمان تاریخی، یک موزه مکتوب نیست که مخاطب در آن سیر و سیاحت کند و بعد از پایان گردش تاریخی، آن را فراموش کند. آیا حضرت زینب (سلامالله علیها) تنها پرستار یک خانواده جنگزده و یتیم و اسیر بود یا سخنرانی که میخواست تسلطش را بر کلمات نشان دهد یا ولیای از اولیای خدا که خودش را وقف خدمت به امامش کرد؟ این سؤال را در رمانمان چگونه دراماتیزه خواهیم کرد؟
مخاطب رمان تاریخی، زائر است نه گردشگر. زائر به زیارت که میآید، هنگام بازگشت در خود تغییری حس میکند و این تغییر صرفاً شور بیشتر نیست. شعور بیشتر هم هست.
اگر نویسنده رمان تاریخی هستید یا میخواهید در زمینه رمان تاریخی اثری خلق کنید، زمانه و زندگانی حضرت زینب (سلامالله علیها) از آن بخشهای بسیار مشهور است که هنوز هم میشود دربارهاش نوشت.
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@azarbadir