eitaa logo
کتابخانه محله باقریه
80 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
285 ویدیو
116 فایل
#قال‌امیرالمؤمنین‌علی‌؏: هرڪہ‌باڪتاب‌آرامش‌یابد📚 هیچ‌آرامشی‌راازدست‌نداده‌است🙃 ارتباط با ادمین↙️ @S_Farahany
مشاهده در ایتا
دانلود
نرجس شکوریان فرد در کتاب حاج قاسم، خاطراتی کوتاه از ادوار زندگی و رشادت‌های سردار شهید، حاج قاسم سلیمانی گردآوری کرده است. این کتاب شامل چهل راه پندآموز است که با زبانی ادبی و داستانی از زندگی سردار حاج قاسم سلیمانی نوشته شده است. نویسنده در این اثر بیانی شیرین و روان و زبانی ادبی و شاعرانه دارد که خواندن خاطرات را شیرین‌تر کرده است. 🆔@Bagheria_Neighborhood_Library
فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله بود، ما هم بچه‌های هرمزگان. تیرماه سال ۶۵ بود و جبهه‌ها برای عملیات به نیروی غواص نیاز داشت. حاج‌قاسم ما را خواست و در جلسه‌ای توجیه کرد. کار سخت بود، نیروی توانمند کم بود، حاجی گفت: - نیاز به تقویت و افزایش گردان غواص داریم و بچه‌های هرمزگان می‌توانند. بروید و مقدمات راه‌اندازی گردان‌های غواصی را آماده کنید. ما قبول کردیم چون او فرموده بود؛ اما او هم حال ما را می‌دانست، اول راهیمان کرد مشهد پابوس امام‌رضا. وقتی برگشتیم آماده بودیم سخت‌ترین کارها را انجام دهیم و همین هم شد، درخشش گردان ۴۲۲ در عملیات سه ماه بعد. فرمانده که باشی، نیروهایت را می‌شناسی! نمی‌گویی: می‌شود؟ می‌توانی؟ می‌گویی: انجام بدهید. این خودش بار معنایی خاصی دارد. یعنی شما می‌توانید. یعنی کار برای مؤمن بار نیست، یک نقطه شروع حرکت است. فرمانده که باشی نیاز نیروهایت را هم می‌دانی. توکل و توسل رمز شروع امیدوارانه است و رمز پایان سعادت طلبانه! با توکل، نیاز را به نیرو می‌گوید و او را رهسپار حریم یاری می‌کند تا با توسل، امر ولی‌فقیه‌ش را انجام دهد. 🆔@Bagheria_Neighborhood_Library
📚 ✒️کتاب تولد در توکیو نوشته حامد علی‌بیگی خاطرات اتسوکو هوشینو از مسیری است که برای تغییر و تحول درونی و روحی‌اش طی کرده است. ✍🏻درباره‌ی کتاب اتسوکو هوشینو یک بانوی ژاپنی است که مسیری عالی اما سخت برای تغییر و تحول روحی و پیدا کردن حقیقت پیموده است. او توانست از زندگی در ناز و نعمت توکیو بگذرد و به سفری برود که او را به چیزی تبدیل کند که حالا هست. او در کتاب تولد در توکیو از این مسیر نوشته است. مسیری که طی کرد و انتخاب‌هایی که بر سر راهش قرار گرفتند. هر اتفاقی منجر به اتفاق بعدی شد و در نهایت، زندگی او را به چیزی که حالا هست تبدیل کرد. او به دنبال حقیقت می‌گشت و بالاخره توانست آن را پیدا کند... @Bagheria_Neighborhood_Library
📚 ✍🏻بخشی از کتاب با هانیکوتوی دانشگاه آشناشدم. دختری لاکچری و افاده ای بود که چشم همه دنبالش بود. اما اوبه کسی توجه نمیکرد وطوری توی دانشگاه راه میرفت که انگار آنجاملک شخصی پدرش است. حس میکردم چقدر خوشبخت است. آن هم در روزهایی که من دچارافسردگی ودل مردگی بودم. مطمئن بودم من هم اگرمثل اولباس بپوشم حس بهتری پیدا میکنم. ساعتش را که دیگر نگو. . . معمولا لباسهای آستین کوتاه می پوشید که درخشش ساعتش چشم همه را خیره کند. این شد که افتادم به خرید لباسهای مارک و معروف. اولش حتى مغازه هاشان را بلدنبودم.. . ✍🏻🖋حدودا دو ماهی از اسلام آوردنم گذشته بود و به خاطر بیکاری و نداشتن درآمد نمیتوانستم غذای خوب بخورم و حسابی مریض شده بودم. پدر و مادرم وقتی فهمیدند مریضم، گفتند به شهر خودمان برگرد. وقتی به خانه ی خودمان برگشتم کلاه سرم گذاشته بودم. برای اینکه دیگر پلیسها مزاحمم نشوند و سرم هم پوشیده باشد، این راه بهتری بود. خانواده ام تا مرا دیدند، پرسیدند این کلاه برای چیست و سرصحبت باز شد. گفتم: من مسلمان شده ام و این برای حجاب است. @Bagheria_Neighborhood_Library