eitaa logo
بنده امین من
6.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
61 فایل
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔹ان شاالله در این کانال، مفاهیم تربیتی هفت سال دوم، یعنی دوران بندگی را تقدیم خواهیم کرد. 🔹اجرای جدول فعالیتی جهت نهادینه کردن رفتار صحیح در فرزند و ... ✔️کانال اصلی👇 @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
احکام خوشمزه: یک روز از روزهای طلایی پایان ماه رمضان اوستا مراد توی مزرعه مشغول کار بود که یک‌دفعه صدای آق قربون به گوشش رسید که می‌گفت اوستا مراد... مژده!! مژده!!... اوستا مراد سرش رو بلند کرد و دید آق قربون سوار بر الاغش تندوتند به سمتش میاد وقتی‌ که بهش رسید گفت چی شده! دِه رو گذاشتی رو سرت؟ گفت اوستا مراد هیچی نگو فقط چشمات رو ببند. اوستا مراد هم چشماش و بست... یک دفعه آق قربون مقداری شربت گلاب ریخت توی دهن اوستا!!! اوستا مراد یک‌دفعه چشماش رو باز کرد و صدای جیغ و دادش بلند شد که این چه کاریه آخه! من از تو توقع نداشتم، مگر نمی‌دونی من روزه‌ام؟ در همین حین حاج آقا هم داشتند از مزرعه رد می‌شدند که اوستا مراد تا چشمش به حاج آقا افتاد بدو بدو خودش رو بهشون رسوند و گفت به دادم برسید حالا چیکار کنم؟ روزه‌ام بر باد رفت... روزه ام... حاج آقا گفتند چی شده اوستا؟ همون موقع آق قربون گفت حاج آقا من دویدم خبر آمدن عید رو با شربت به دوستم بدم منتها این اوستا مراد انقدر هول میزنه که نگذاشت بگم مژده‌ام چی بوده؟ حاج‌آقا خندیدند و گفتند اوستا دوستت می‌خواسته خبر عید فطر رو بهت بده. در روز عید فطر هم روزه گرفتن حرامه... نگران روزه ات نباش، مبارکت باشه. انشالله که کیمیاگر خوبی بوده باشی و همه لحظاتت رو تبدیل به طلا کرده باشی. بعد رو به آق قربون کردند و گفتند: حالا آق قربون یک کم لطیف‌تر عید رو بهش تبریک میگفتی😊. انشالله امروز که روز جایزه گرفتن بنده‌های خوب خداست، خدا بهتون عیدی و جایزه خیلی خوب بده و همیشه دوست‌های خوبی برای خدا و برای همدیگه باشید. اوستامراد هم رو آق قربون رو بغل کرد و گفت: قربونت برم آق قربون!😘 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2323🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چندتا خلاقیت زیبا که حتما به کارمون میاد لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚 2324🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱ برای دانشگاه عاقلانه انتخاب رشته کنید... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2325🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 📺 (قسمت هفتم: جزیره) لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚 2326 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌ الله الرحمن الرحیم🍃
صبح یعنی به صدای نفس شب‌بوها غرق آیینه‌ی خورشید شوی ... نور شوی ...❤️😊 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابری قهره ، بارون نمی باره یه روز صبح اهالی شهر دودی ناراحت و پر غصه از خواب بیدار شدن. . هر روز هر کدوم از اهالی سوار ماشین خودشون می شدن و راهی محل کارشون ؛ مردم ساعت ها توی ترافیک سنگین گیر می کردن . هوا اونقدر آلوده بود که همه سرفه می کردن و مریض شده بودن. همگی غصه دار بودن ، دنبال راه فرار بودن باید بارون می بارید تا همه جا تمیز می شد ، اما ابری با مردم شهر دودی قهر بودو مدت ها بود که نیومده بود. مردم شهر دودی تصمیم گرفتن یه نماینده بفرستن که با ابری حرف بزنه و اون رو به شهر برگردونه ، باد هوهو کنان از راه رسید . یکی از اهالی به باد گفت: ای باد مهربون، یه کمی همین جا بمون ما به کمک نیاز داریم میشه بری دنبال ابر؟ برای ما نمونده صبر، کثیف و آلوده س هوا، نموند نفس برای ما باد ، بادی به غبغب انداخت و گفت: باشه میرم ببینم راضی می شه . باد ، راه افتاد و با سرعت از شهر دودی دور شد.رفت تا به ابری رسید ، گفت: سلام ابری ، شنیدم با شهر دودی قهری! مردم خیلی غصه دارن منتظرن تا تو بری براشون بارون بباری! ابری با ناراحتی گفت : من نمیام به شهر دود ، قبلا شستم هرچی که بود ، اما بازم همون اش و همون کاسه ! باد گفت: چیکار کنن آشتی کنی؟ ابری گفت: بایدکه آماده باشن، چشم به راه جاده باشن ، هرچی که دودزاست دور بشه، بساط پاکی جور بشه ، منم میام و می بارم ، پاکی رو با خود میارم باد با سرعت به شهر برگشت و خبر رو به اهالی شهر دودی رسوند. اهالی دست به کار شدن، همگی با هم یار شدن ، رفتن سراغ کارخونه ها و دستگاه های دودزا رو عوض کردن ، ماشینای فرسوده رو از شهر دور کردن ، دوچرخه های تو انباری رو بیرون آوردن وسایل حمل و نقل عمومی رو به راه انداختن . همه چی آماده بود که ابری برگرده . همگی چشم به راه و منتظر بودن. خبر به ابری رسید ابری با مردم آشتی کرد و همراه باد و بقیه دوستاش به شهر دودی برگشت . اون قدر بارید تا شهر دودی تمیزو با صفا شد. شهر دودی دیگه شهر دودی نبود. لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2327🔜