#داستان زندگی امام صادق علیه السلام - اسماعیل پسر با ادب
یکی از روزهای خوب خدا، امام صادق (علیه السّلام)دوستانش را به مهمانی دعوت کرده بود.
«عمار بن حیّان» هم در بین آنها بود.
عمّار به دوستش گفت: چه روز خوبی است. ما چقدر خوشبختیم که مهمان امام صادق (علیه السّلام) هستیم. کاش پسرم اسماعیل را هم با خودم میآوردم. او خیلی امام را دوست دارد. جایش در اینجا خالی است.
امام صادق (علیه السّلام) با یک سینی میوه به اتاق آمد. سینی را جلوی آنها گذاشت و در کنارشان نشست. عمّار رو به امام صادق (علیه السّلام) کرد و گفت: «میخواستم اسماعیل را بیاورم. او پسر آرام و با ادبی است و خیلی شما را دوست دارد. به من هم خیلی نیکی میکند.»
امام صادق (علیه السّلام) با همان لبخند به سخنان عمّار گوش کرد و گفت:
«من هم پسرت اسماعیل را دوست داشتم؛ امّا حالا که گفتی به تو نیکی میکند، او را بیشتر از قبل دوست دارم.»
منبع: داستانهای بهشتی، نوشتهی خانم دکتر اعظم فعال به نقل از گنجینه
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2704🔜
#داستان زندگی امام صادق علیه السلام - محبّت به خادم
روزی امام صادق علیه السلام ، خادم را دنبال کاری فرستادند.
چون خادم دیر کرد، حضرت به دنبال آن کار رفتند.
در وسط راه دیدند که خادم در گوشهای خوابیدهاست، حضرت او را باد زدند تا اینکه بیدار شدند.
پس با مهربانی به او فرمودند:
خوب است شبها بخوابی و روزها کار کنی.
منبع: به نقل از زمینه سازان ظهور
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2705🔜
. 🌱
خدایا!
بخاطر امیدواری به لطف بی پایانت
رزق ُروزی حلال و فـراوانم
همنشینی با خوبانت
خانواده خوبم
توفیق بندگی ام
زندگی خوبم
از تو ممنونم.
ای خالق دلسوز و مهربان!
امروز را هم با امید به تو آغاز می کنم
#الهی_به_امید_تو
بنده امین من
🤷♂🤦♂🙋♂🙆♂🙅♂💁♂🙇♂ آموزش احکام در قالب طنز روزه😊 خیلی خیلی سلام علیکم🤚 رمضونتون مبارک ایشالا ر
🙇♂💁♂🙅♂🙆♂🙋♂🤦♂🤷♂
😊من هم متکایی میذاشتم توی رختخواب و آهسته می رفتم در یخچال رو باز می کردم بابام تا بیدار میشد🙄 اول به رختخوابم نگاه می کرد خیال میکرد خوابم و خواب می رفت.😴😴
🌀جاتون خالی من هم یه خورده زولبیا می خوردم😋😋 و همین یه خورده یه خورده باعث می شد سحر زولبیا نداشته باشیم 🤔
برای رد گم کنی گریه می کردم که دیشب افطار همه زولبیاها رو خوردید و برای من نگه نداشتید
😭😔
♻️چند روز از ماه🌙 رمضون گذشت 🌘یک شب بابام پشت یخچال قایم شد شب تا خواستم در یخچال رو باز کنم
🧔 یهو بابام گفت اینجا دستشویی نیست بچه❗️
از ترس همونجا..... 😨😱
چند شبی توی یخچال زولبیا نبود ولی سر سفره بود ☹️
بعد از کلی تعقیب و گریز فهمیدم زولبیاها را می ذاره بالای کمد.لباسی توی هال همونجایی که پدرومادر و خواهر برادرا می خوابیدن 😲🥨🥖😴
نیمه ی شب از گوشه ی هال رفتم طرف کمد اما حواسم نبود که کمد خالی است
🌘🌝
حلبی خالی زیر پام گذاشتم خودم را از کمد بالا کشیدم حلبی از زیر پام دم رفت خودم رو آویزان کمد کردم که دستم را به محبوبم زولبیا برسانم که همراه کمد گرمبی غلتیدیم روی زمین و من زیر کمد گیر کردم همه خیال کردن زلزله شده
😨😱👣
ادامه ...
#آموزش_احکام_درقالب_طنز
#نویسنده_جناب_مسعوداسدی
#قسمت_سی_وچهارم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2706🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁
🌼 السلام علیک یا اباصالح المهدی
✨دلم آشفته و غم بی امان است
✨که غم ازدوری صاحب زمان است
✨سه شنبه شور و حالم فرق دارد
✨دلم مهمان صحن جمکران است
🌼 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج