eitaa logo
بنده امین من
3هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
61 فایل
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔹ان شاالله در این کانال، مفاهیم تربیتی هفت سال دوم، یعنی دوران بندگی را تقدیم خواهیم کرد. 🔹اجرای جدول فعالیتی جهت نهادینه کردن رفتار صحیح در فرزند و ... ✔️کانال اصلی👇 @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
بنده امین من
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️ 😁اول صدای📢 تلویزیون رو خیلی زیاد کردم، پس از چند دقیقه آقای صبوری با خانواده محترم ا
🙋‍♂🤦‍♂🙎‍♂🤷‍♂🙆‍♂🙅‍♂💁‍♂🙇‍♂ 🌿آموزش احکام درقالب طنز😁 🕗....تا آماده شدیم تقریبا ساعت هشت شب حرکت کردیم ولی من دست بردار نبودم 😁تصمیم گرفتم اونجا هم اذیت کنم 😈اما اونشب وجدانم ول کن نبود😬 هی بهم می گفت :می دونی چندتا گناه بزرگ انجام دادی، اذیت پدر و مادر، بی احترامی به مهمان، آزار و اذیت مؤمن، بی احترامی به معلم، اسراف و خرابکاری، وای هوشنگ چکار کردی🤦‍♂، به خودم گفتم به توچه و... ولی توی دلم هم ناراحت بودم و هم از خودم بدم اومده بود 🙍‍♂آخه من به غیر از همه آزارم به هیچکس نمی رسید توی راه به بابا اصرار کردم تندتر بره . 🚗 با خودم می گفتم وقتی زودتر از آقای صبوری برسیم ، از دیوار خونه شون می پرم توی خونه و کنتور برق رو خراب می کنم 😜 اتفاقا نقشه گرفت ما زودتر رسیدیم، همینکه از پیکان دودزای بابام پیاده شدم یهو شدید دستشویی ام گرفت.☹️ مارپیچ مارپیچ از دیوار بالا رفتم در حالیکه خودم رو به هم می پیچیدم فشار دستشویی تعادلم رو به هم زد چشمتون روز بد نبینه از بالای دیوار شپلق افتادم،😫 توی خونه سطل آشغال بزرگی بود که صاف افتادم توی آشغالا ، همون موقع یه سگ سیاه گرسنه بیچاره تازه پوزه اش رو کرده بود توی آشغالا که دست من خورد روی پوزه ی سگ.🤭 سگه ترسید و کلیس کلیس کرد و منم از ترس، شلوارم رو خیس کردم.😱 بدنم هم بوی اشغال گرفته بود و هرچی بابام صدام می زد روم نمی شد بگم چی شده.🙄 فقط میگفتم:واخ، آخ پام بابام، وای پام مامان، پیف پیف اوف اوف، تا اینکه آقای صبوری هم رسید و در رو باز کرد و همه با تعجب دیدن توی سطل آشغال گیر کردم، 😨😰به هر زحمتی بود منو از سطل بیرون کشیدن، یه کمی هم پام زخم و خونی شده بود،🤕 بابام گفت: چرا شلوارت خیسه؟! گفتم :توی آشغالا هوا گرم بود،🤥 عرق کردم، بعد گفت: چرا بوی سگ می دی؟!!😪 یه کم که اومدم توی روشنایی دیدم دستم هم کمی زرد شده،🤦‍♂ متوجه شدم که قبلا هم گل به روتون یه گربه بی تربیت هم توی آشغالا دستشویی کرده بود 🤷‍♂ حالا من توی حیاط توی سرما ایستادم و انواع و اقسام بوها و رنگ ها را با خود حمل می کردم 🙎‍♂🙆‍♂ بابام که سرخ شده بود و توی سرما عرق کرده بود و از عصبانیت می لرزید .😡 هی از آقای صبوری عذرخواهی می کرد و منم حیران خیره خیره به اطراف نگاه می کردم. 😳خلاصه همونجا رفتم حمام، و خودم رو با دستمال کاغذی پاک کردم😱 مامانم شلوار یدکی برام آورده بود، داد، پوشیدم تا اومدم بیرون.، آقای صبوری گفت چرا موهات خشکه مگه حمام نرفتی🤨⁉️ گفتم ببخشید با دستمال کاغذی خودم رو پاک کردم آقای صبوری گفت نه باید بری حتما خودت رو با آب بشوری چون بول و مدفوع حیوان حرام گوشت و خون حیوانی که خون جهنده داره و سگ نجسه باید حتما خودت رو بشوری. توکه لباس دومتم نجس کردی😒 سریع رفتم حمام،🛁 چون دیگه شلوار نداشتم همون شلوارکی داشتم پوشیدم پشت به همه و رو به دیوار نشستم 👖 بعد گفتم :من از همه معذرت می خوام به خصوص از شما آقا معلم بابام که بی چاره عین چغندر آب پز شده بود😡😤 و مامانم هم هی دست می زد توی صورتش و نچ نچ می کرد🤭 و بچه های آقای صبوری از خنده روده بر شده بودند 😁🤣 تا خرابکاری های من اصلاح شد ساعت از 12 شب گذشته بود😇 آقای صبوری گفت: هوشنگ جان باید روی گلت به سمت ما باشه به خاطر همین شیرین کاری هات ازت خوشم میاد 😏 همانطور که خودت می دونی آدم وقتی که می خواد بره مهمونی باید نجاست توی لباس و بدنش نباشه👚👖 بدنش پوشیده باشه لباسش باید مناسب باشه جای مناسبی بنشینه و رو به صاحبخانه و میزبان بنشینه😉 خدا رو شکر شب یلدامون شب پرخنده ای شد 🤣و در عین حال کلاس درسی شد شب از نیمه گذشته باید سریع شام بخوریم🍱 که به کارای فردامون هم برسیم نظم و زمان برای یک انسان عامل رشده،⏰. ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚1813🔜
بنده امین من
🙋‍♂🤦‍♂🙎‍♂🤷‍♂🙆‍♂🙅‍♂💁‍♂🙇‍♂ 🌿آموزش احکام درقالب طنز😁 🕗....تا آماده شدیم تقریبا ساعت هشت شب حرکت کردی
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️ ✅.....از اتفاقات امشب می خواهیم یک درس بگیریم انسان وقتی می خواد نماز بخونه می خواد به مهمانی خدا بره همه اتفاقات امشب رو باید توی نماز رعایت کنه❇️⚜🔆 باید ⁦*\0/*⁩طهارت داشته باشه طهارت برای نماز یعنی وضو⁦*\0/*⁩ بگیره باید ازاله ی نجاست کنه یعنی اگر بدن یا لباسش نجسه باید نجاست رو برطرف کنه⁦*\0/*⁩ با وضعی که برای هوشنگ توی سطل آشغال به وجود اومد کسی مهمانی نمی ره آخه میزبان خوشش نمیاد⁦(◔‿◔)⁩ باید ستر عورت کنه یعنی بدنش توی نماز پوشیده باشه⁦*\0/*⁩ اگه امشب هوشنگ شلوار یا ژاکت نداشت با بدن لخت که نمی تونست مهمانی بره ⚠️〽️ باید احکام لباس و مکان رو رعایت کنه یعنی ........ 😂😁😊 ادامه دارد...... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚1814🔜
بنده امین من
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️ ✅.....از اتفاقات امشب می خواهیم یک درس بگیریم انسان وقتی می خواد نماز بخونه می خواد
🤦‍♂🙅‍♂🙆‍♂💁‍♂🙇‍♂ ✳️آموزش احکام درقالب طنز😂 🔹......باید محل نماز📿 خواندنش نجس نباشد غصبی نباشد محل دارای حرکت نباشه پستی و بلندی نداشته باشد لباس 👕نماز گذار 📿 نباید غصبی باشه از پوست حیوان حرام گوشت🐕 نباشه برای مرد لباس ابریشم یا طلا باف نباشه وقت شناسی⏰ و قبله شناسی🕋 هم جزء مقدمات نمازه 📿 💠یعنی نماز باید در وقت خودش خونده بشه و باید رو به خدا و رو به قبله باشه اگه ساعت یک نیمه شب بخواهید مهمانی برید میزبان در رو به روتون باز نمی کنه نماز خون باید امامت و ولایت امام علی و فرزندان معصومش🌸 را پذیرفته باشه. قبل رفتن به مهمانی خدا باید این هفت7️⃣ چیز را رعایت کنه که بهش می گن مقدمات نماز، که خلاصه شون میشه؛⏮⏮ طهارت، ازاله ی نجاست، ستر عورت، رعایت احکام لباس و مکان نماز گذار، وقت شناسی، قبله شناسی، ولایت، یاد گرفتی آقای هوشنگ جان🤓 گفتم :آقا معلم فکر کنم اینجا خونه تونه و ما هم الان مهمان هستیم مدرسه که نیست آقای صبور گفتند : مؤمنین وقتی دور هم جمع می شن باید حرفای خوب و به درد بخور بزنن☺️ خوب اگه یاد گرفتی بگو انسان وقتی میخواد نماز بخونه می خواد بره مهمانی خدا قبل از نماز چندتا کار باید انجام بده؟! 🤓گفتم : تغارت، اضافه ی نجاست، سطل اوره، قبله ی لباس،مکان وقت، ولایت، از اینکه اینقدر خوب و سریع جواب دادم همه داشتند بلند بلند می خندیدند 😂😂و بچه های آقای صبوری از خنده روی زمین غلط می زدند. 🤣🤣بابام نمی دونم چرا الکی ناراحت شده بود 😬 از آقای صبوری خداحافظی کرد👋 وبه من گفت تغار جان هوش منگ خان پاشو بریم به اندازه ی کافی امشب سرافرازمان کردی😲 امسال که کرونا ست و جایی نمی تونیم بریم جاتون خالی با پدرو مادر و داداش و خواهرم 🚻دور هم نشستیم و بابام داره خاطره ی شب یلدای پارسال رو تعریف می کنه و همه از خنده دارن فرش ها رو گاز می گیرن 😂😆😅🤣😀 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚1971🔜
بنده امین من
🤦‍♂🙅‍♂🙆‍♂💁‍♂🙇‍♂ ✳️آموزش احکام درقالب طنز😂 🔹......باید محل نماز📿 خواندنش نجس نباشد غصبی نباشد محل د
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂💆‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😁 🙋‍♂خیلی خیلی سلام علیکم بر شما صبحتان بخیر نباشه بلکه همه روزتان به خیر باشه 😂 از بس خاطره نوشتیدم دارم نوشتنده میشوم و به زودی کتابی می چاپم 🤣📝📚 😌پدرم به خاطر شیرین کاری های دیشبم از دستم ناراحت بود شاید به همین خاطر بود که فقط بعد سی بار فریاد پاشو پاشو با سه چهار لگد از خواب بیدارم کرد، به ساعت نگاه کردم گفتم: اوووه هنوز 20 دقیقه تا طلوع آفتاب☀️ مونده یعنی 1200 ثانیه،مگه من خروسم🐓 کله سحر بیدارم می کنید. 🙈 بابا حالا من دیشب برای اولین بار تو زندگیم یه اشتباه خیلی کوچولو کردم😒 فقط برق و گاز قطع شد و😱 شیرینی ها روی فرش ریخت و😏 یه ظرف خورد توی سر آقای صبوری 😜و ظرفه شکست و سر آقای صبوری باد کرد 🤕ولی خودمونیم ها سر که نبود شاه کله بود ظرف شکست ولی سر نشکست🤑 ماشاءالله بعدشم فقط یه مهمونی به هم خوردبعدشم رفتم حمام و بعد هم چند سؤال رو برعکس جواب دادم ،🤠😵 جنایت که نکردم😈 آدم که نکشتم👿 شما نباید به بهانه ی بیدار کردنم انتقام بگیرید😪 بابام گفت : فکر کنم همین دوتا کار رو فقط نکردی🤒 پسر جان انتقام چیه کلی کار داری 🙄 🙂سریع وضو گرفتم و نماز خوندم بابام گفت : گفتند نماز بخوانید نگفتند کله ملق بزنید 🙃 گفتم :بابا جان نمازم 0⃣6⃣ ثانیه طول کشید 0⃣6⃣ ثانیه خیلیه انشاء الله می خوام رکورد0⃣3⃣ ثانیه رو بزنم تا بهم افتخار کنید. با ناراحتی گفت خیلی ممنون هر روز با کارای تو مفتخرتر میشم نمی دونم چرا بابام الکی الکی ناراحت میشه 😎😉 صبحانه ام رو توی دو دقیقه خوردم، 🍞🍳 بابام گفت : پسر جان اونایی که توی دهنت هست بهش میگن دندان ، خدا اینها رو برای جویدن غذا بهت داده نهنگ نیستی که می بلعی، 🥞🥓🧀🥚 تا کتاب هامو از توی کمد لباسی📚 و کیفم رو از صندوق عقب ماشین🎒 و جوراب هامو از زیر یخچال🧦 و دفتر و قلمم رو از زیر تلویزیون📝 پیدا کردم نیم ساعتی دیرم شد، همه ی اینها به کنار، روم نمی شد مدرسه برم، آخه دیشب مهمونی خیلی خوب برگزار نشد فکر کنم یه جاهای خیلی کمی اشکالات خیلی کوچولویی داشت😢 اتفاقا آن روز ساعت اول کلاس پرورشی داشتیم آقای صبوری مثل همیشه با لبخند و آرامش وارد کلاس شد🤠 اما این بار به کلاه سرش بود که وسط کلاه مثل یک قوز کمی بالا اومده بود گاه وقتی ابروهاشو بالا می کشید 😯 منم از خجالت سرخ شده بودم و سرم رو پایین انداخته بودم ☹️ آقا معلم روی تخته نوشتن عصاره و چکیده ی دین اسلام ⁉️بعد پرسیدن :کی می دونه با خودم گفتم :امروز وقتشه آقای صبوری رو خوشحال کنم تا کوتاهی های دیشبم در مهمان نوازی جبران بشه 😄 دفترم رو برداشتم و با احترام به معلم دادم 📗 آقای صبوری گفت :این چیه آقای نشاطی؟! 👨‍🏫 گفتم :جواب پرسشات شماست چکیده و خلاصه درس های دینی و پرورشی رو تا حالا نوشتیدم 👱‍♂✍😪 بچه ها مثل همیشه همینجور الکی خندیدند 🤣😅😂 آقا معلم گفتن :بچه های گلم خلاصه و چکیده ی اسلام چیه ما به چه دستوری اگر عمل کنیم به همه دستورات و قوانین اسلام عمل کردیم⁉️⁉️ ادامه دارد..... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2010🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂💆‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😁 🙋‍♂خیلی خیلی سلام علیکم بر شما صبحتان بخیر نباشه
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂💆‍♂ 🔷آموزش احکام درقالب طنز😁 🙅‍♂.....هر کسی یه چیزی گفت که جواب صحیح نبود همه ساکت شدن و داشتن فکر می کردن یهو یه جواب توپ اومد توی ذهنم 😇 با فریاد گفتم آقا من فهمیدم آقای صبوری از خوشحالی یهو پرید هوا و نیم متری از زمین بلند شد 🙃و رنگش مثل برف سفید شد🤣 بلافاصله گفتم 🤓 خدا فرموده به اسلام عمل کنید اگر به همین یک دستور عمل کنیم به همه اسلام عمل کردیم✅ 👨‍🏫 آقای صبوری گفت : چرا داد می زنی مگه نمی دونی ✨خدا در قرآن فرموده ان انکر الاصوات لصوت الحمیر بدون دلیل با صدای بلند صحبت کردن صوت الحمیر است.🤦‍♂ از اینکه صدای منو قرآن تایید کرده خیلی خوشحال شدم و به خود بالیدم🤣 🙆‍♂گفتم : آقا معلم حالا فهمیدید من چه کسی تشریف دارم، من کسی هستم که قرآن برای صدای من هم آیه نازل کرده،☺️ خدایا چرا هیشکی قدر منو نمی دونه⁉️⁉️ بچه ها ساکت شدن و با افتخار به من نگاه می کردن و من هم ایستادم با لبخند ملیح و با فریاد گفتم متشکرم 😌😊 معلم گفت : صوت الحمیر یعنی صدای خران🤭 بچه ها از خنده می خواستن برن توی جامیزی 😆🤣 یهو یه جوری شدم 🙃 آقای صبوری گفت :بچه ها نخندید قرآن فرموده لا یسخر قوم من قوم کسی نباید کسی رو مسخره کنه 🤓☹️ آقای نشاطی وسط حرف میاد و کار به اینجا می کشه، 🤔آقای صبوری گفت : جواب سؤالم چی شد⁉️ چکیده و خلاصه اسلام در چیست⁉️ وقتی دید بچه ها بلد نیستن معلم خیلی بزرگ نوشت ✨نــــمــــاز✨ ادامه دارد....... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2044🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂💆‍♂ 🔷آموزش احکام درقالب طنز😁 🙅‍♂.....هر کسی یه چیزی گفت که جواب صحیح نبود همه
💁‍♂🙇‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤷‍♂ ❇️آموزش احکام درقالب طنز😁 🤓......گفتم :آقا اینکه یک ماه خوندنش طول می کشه چه خبره⁉️ سه تا اسلام توش جا می شه، تا کرام الکاتبین بخوان نوشتیده اش کنند دستاشون خشک می شه 🧚‍♂🧚‍♀ 🙅‍♂نماز کله ملقش خوبه شست ثانیه مفید و مختصر و تلگرافی. 🙆‍♂ 👨‍🏫آقای صبوری گفت : پیامبر نماز کله ملقی و سجده کردن سریع رو به نوک زدن کلاغ تشبیه کرده 🦅 👨‍🏫 بعد ادامه داد :آقای نشاطی ببخشید صدات مثل الاغ، نمازت مثل کلاغ. همینجور پیشرفت کنی میشی کلکسیون باغ وحش 🤦‍♂ من هم صدایم را کلفت کردم و گفتم :آقای قاضی من دیگه حرفی برای گفتن ندارم 🙍‍♂ 👨‍🏫معلم گفتن دانش آموزان گلم عزیزان دلم نماز هفت مقدمه دارد که تمام اسلام در همان هفت مقدمه است بدون انجام آنها نماز باطل است ❌ بچه ها دیشب مهمان آقاهوشنگ بودم و.. ...😁 💁‍♂بلند شدم گفتم آقا خودم همه چیزو برای بچه ها تعریف کردم معلم هفت مقدمه ی نماز رو نوشت و گفت برای آشنایی با هریک از اینها باید چند مساله ی احکام رو یاد بگیریم👨‍🏫 ادامه دارد...... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2081🔜
بنده امین من
💁‍♂🙇‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤷‍♂ ❇️آموزش احکام درقالب طنز😁 🤓......گفتم :آقا اینکه یک ماه خوندنش طول می کشه چه خب
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂💆‍♂ 🔷🔹آموزش احکام درقالب طنز احکام مردار و خون و شکار🧜‍♂ 😁یه روز می خواستم شکارچی بشم تفنگ بادی بابام رو برداشتم یه گوسفند🐑 تو خونه داشتیم بستمش به درخت حیاط و ده قدم رفتم عقب تر و نشانه گرفتم😱 چندتا تیرم خطا رفت تا کم کم رسیدم به دو قدمی گوسفند بازم تیرام خطا رفت،🙄 دیدم آبروم داره پیش گوسفنده میره با قنداق توی ملاجش زدم بالاخره غلطید رو زمین، 😖 با خوشحالی دویدم توی اتاق و داد زدم آخ جون شکار زدم ظهری یه کباب مشت مهمان منید☹️ بابام که خواب بود از سر و صدای من چنان به وجد آمد عینهو چوب خشک روی تخت سیخ ایستاد😑 😬 داد زد چه خبرته بچه، گفتم من دیگه بچه نیستم شکار زدم شکار.،😃 بابام گفت: مگه اینجا جنگل و کوهه شکار زدی؟!! حالا چی شکار کردی؟ 🤨 گفتم :گوسفندمون رو، 🤓 بابام پابرهنه دوید بیرون دید شکار من رو زمین لالا کرده 🙂🙃 بابام گفت : حیوان اهلی رو که نمیشه شکار کرد، اگه با گلوله بزنید حرام میشه یعنی گوشتش رو نمیشه خورد،🧐 تازه اگه حیوان حلال گوشت وحشی مثل بز کوهی را ببندید نمیشه حیوان بسته را شکار کرد 😒 گفتم: خدا رو شکر با گلوله شکارش نکردم هرچی تیر زدم به هدف نخورد با قنداق تفنگ زدم تو ملاجش🤪 بابام با ناراحتی گفت: کاش یکی پیدا می شد دوتا می زد توی ملاج تو شاید یه کم عقلت به کار می افتاد آخه این مرداره! 😣 گفتم: نه بابا به خدا این کشتاره😌 بابام گفت : هوشنگ جان برای اینکه بشود از گوشت حیوان حلال گوشت، استفاده کرد باید حیوان را ذبح شرعی کرد 🔪 گفتم: نمیشه اول گوشتش رو بخوریم بعد ذبح شرعی بشه؟! 🤗 بابام چند بار با مشت زد توی سر خودش 🤦‍♂و گفت: نه نه نه نه نه. 🤷‍♂نمی دونستم ذبح شرعی اینقدر مهمه اگر همه همینجوری اهمیت یک مطلب رو می گفتن آدم دیگه هیچ وقت هیچی یادش نمی رفت، 🙅‍♂ 👱‍♂گفتم :حالا بابا به خاطر گوسفنده خودت رو نزن منم دلم می سوزه حالا بگو ذبح شرعی چی هست؟ 🤔 بابا منو رو به قبله خوابوند و دست گذاشت روی گلوم و داد زد : 🤫😶 یعنی باید گوسفند را رو به قبله خواباند بهش آب داد، پرسیدم: متکا هم می خواد؟ 😨😃😆 بابام گفت :نه بابا متکا نمی خواد عقل می خواد، 🤨 بابا ادامه داد: موقع ذبح گوسفند باید بسم الله الرحمن الرحیم✨ گفت و چهار رگ گلوی گوسفند را با کارد تیز برید تا خون به بیرون بپاشد وقتی تمام خون بیرون آمد بعد سر گوسفند را جدا کرد گوسفند اینجوری با ذبح شرعی پاکه، و مردار نیست، 🤓و ادامه داد. : یادت باشه خون گوسفند نجسه ،❌ مردار ❌و خون ❌ و .. هر حیوانی که خون جهنده داره نجس است ❌ گفتم: بابا خدا رو شکر کارت دستت نبود و الا منو جای گوسفند سر می بریدی، 😨 بابام گفت :خاطرت جمع باشه من هیچ وقت الاغ رو جای گوسفند اشتباه نمی گیرم😶 فکر کنم بابام ناراحتیش داشت تموم می شد آخه اولی بود که سر شوخی رو برداشت 😁 منم گفتم: بابا میوه پای درختش می افته بابام از جا کند که بیاد به طرفم، گوسفند از سر و صدای ما به هوش اومد و از جاش بلند شد، خدا رو شکر گوسفنده نمرده بود 😉 ولی من داشتم از ترس می مردم😄😁😆😅😂🤣 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2120🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂💆‍♂ 🔷🔹آموزش احکام درقالب طنز احکام مردار و خون و شکار🧜‍♂ 😁یه روز می خواستم ش
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤷‍♂🤦‍♂ آموزش احکام در قالب طنز😁 🕣ساعت 8 صبح کله ی سحر در حالیکه کتابام توی یک دستم و قلم هام توی جیبم و جورابام توی جیب شلوارم بود و به یک دستم ساندویچ نون و پنیر 🌯داشتم و دهانم پر غذا بود و کیف خالی مدرسه روی دوشم بود🎒 صددرصد آماده رفتن به مدرسه بودم 😁 یک دفعه خیلی محکم در خانه رو زدن، کفش های بند نبسته ام👟 رو انداختم سر پام و کش کش رفتم سمت در، و با ترس در رو باز کردم دیدم پسر همسایه مون غلام است👨‍🎤 که توی یکی از شرکت های خدماتی کار می کنه گفتم عه سلام آقا غلام چرا با دست آهسته در می زنی✊ با کلنگ در می زدی صداشو بشنویم⛏ غلام گفت سلام هوشی جون کلنگ نداشتم ببخشید دیگه ⛏ گفتم : خواهش میکنم از فردا یه کلنگ روی در آویزون می کنیم تو زحمت نیفتی 🤣 غلام آهسته گفت نه مزاحم نمیشم این دفعه خودم کلنگ میارم 🙏 هوشی جان به دادم برس امروز قرار بود با یکی از همکارام برم خونه ای رو تمیز کنم الان خبر داده مریض شده 🤒😷🤧 نمی تونه بیاد با تعجب گفتم اولندش مگه تو کار داری که همکار داشته باشی 🤔 دومندش چطور خبر مریضیش اومده خود مریض نیومده 🧐 سومندش :مگه میشه خونه رو ببری حمام تمیز کنی 🤪 چهارمندش خونه مگه آدمه که کثیف بشه 🤨 پنجمندش هوشی نه مهندس هوشنگ خان 🤓 غلام گفت باشه هوشی جان هرچی تو بگی 😩 امروز قید مدرسه رو بزن😎 گفتم :کجای مدرسه رو بزنم غلام گفت : یعنی مدرسه رو امروز ول کن 😇 خندم گرفت و گفتم:مگه من مدرسه رو گرفتم ول کنم 😉 غلام گفت :هوشی جان جون مادرت امروز مدرسه نرو 🙃 گفتم یعنی مدرسه بیاد پیش من اگه می شد چی می شد حالا چرا اول صبحی با عجله اومدی این حرفا رو می زنی 😄😅 غلام از ته دل فریاد زد 🗣 میگم امروز خیر سرت نمی خوا بری مدرسه درس بخونی👨 غلام هم مثل خیلی ها که از هم صحبتی با من لذت می برن برای همین به وجد اومده بود و از خود بی خود شده بود😆 تا به خاطر علاقه ی به من خودشو نزنه 😜 گفتم: غلام جان ناز صدات من رو شرمنده می کنید من اینقدر دیگه دوست داشتنی نیستم حالا من نخوام برم مدرسه کی می خواد بره آینده این مملکت رو بسازه 🤓 غلام گفت : هوشی جون. جون مادرت امروز به جای مدرسه رفتن بیا کمک من😰 و پولتو بگیر 💶 گفتم: آهان خوب این رو از آخر می گفتی 😁 باشه بریم البته خیال نکنی به خاطر پول میام 🚶‍♂🚶‍♂ پول رو که باید بدی فقط به خاطر این میام که می خوام به یک دوست بدبخت فلاکت زده ی حیرون کمک کنم 🤦‍♂ غلام گفت :ممنون میدونم به خاطر پول نمیایی فکر کنم کله ات مثل تلفن سکه ای می مونه تا پول توش نندازی کار نمی کنه🙇‍♂🙆‍♂ ادامه دارد...... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2154🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤷‍♂🤦‍♂ آموزش احکام در قالب طنز😁 🕣ساعت 8 صبح کله ی سحر در حالیکه کتابام توی یک دستم
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 🤓آموزش احکام در قالب طنز 🤣 🚲......روی ترک دوچرخه اش نشستم و رفتیم به سمت خونه ای که می بایست تمیز کنیم وقتی در خونه رسیدیم یه دفعه جا خوردم خونه خیلی آشنا بود 🙆‍♂ گفتم: غلام این خونه آشناست به نظرم این جا رو یه دفعه یه جایی دیدم 😜 گفت: این خونه یه آقا معلمه، اخلاقش خیلی خوبه!😊 امروز مرخصی گرفته خونه است یه دفعه یادم اومد گفتم خاک بر سرم شد غلام! 🤦‍♂ ایشون منو می شناسه من رفتم غلام به التماس افتاد 🙏 خلاصه غلام یه عینک دودی😎و کلاه🤠و ماسک😷و یک پالتوی بلند🧥 داشت بهم داد و گفت اولا حرف نمی زنی🤐 دوما اگه معلم پرسید من میگم تو افغانی و اسمت چارشنبه است و شاگرد منی،. فهمیدی؟ 🙄 گفتم :اوکی اوکی وری گود 😌 ، در زدیم ، در آرام باز شد خودش بود آقای صبوری نمی دونم تازگی ها چی شده که هرجا میرم یهو می خورم به آقای صبوری 😄 سلام کردیم و من گفتم 😇 سلام ! جوری؟ بخیری؟ ؟ تَیاری؟ به خیر استی؟ صحتت خوب است؟ دیگه چطوری؟ 😂 چون شما مردم را تعلیم می کنید خواستوم احوالیتان را پورسان کرده باشوم🤣 و گفته کرده باشوم که من هوشنگ نشاطی شاگیردی شوما نیستوم من چارشنبه استوم 🤨 آقای صبوری کمی مکث کرد و سری تکان داد و احوال پرسی کرد و تمام خانه را نشان داد و گفت این خونه باید خیلی شیک و تمیز بشه در و دیوار و کف اتاق ها شیشه ها، و،،، 🤓 من گفتم سه صد پنجاه گیریفته می کنوم همی جا را شوشته می کنوم💰💵 چشم خورده نکنید این سرا نیست میثل هوتیل استه مه به پیل ضرورت داروم 💶 آقای صبوری گفت خیلی ممنون کارت تموم شد چشم پول بهت می دم🤓 منم تا کمر خم شدم و کف دست هارا به هم چسباندم و رو به آقای صبوری گفتم چوخ ممنون😁 آی ام تشکر کرتاهه ایها الارباب - 😁😆 یه دفعه غلام نشست و دو دستی زد توی سرش و آهسته گفت وای آبرومون رفت🙆‍♂ بعدش صدا زد. چارشنبه! گفتم : غلام یعنی اوستا جان دیوانه امروز که چهارشنبه نیست 🙅‍♂ آقای صبوری گفت بالاخره من نفهمیدم اهل کجایی🤷‍♂ گفتم مه زاته دیار کابول استم همی جا کار کردوم حواس ندارم 🙋‍♂ آقای صبور گفت من مدرسه کار دارم یک ساعتی می رم و برمیگردم🚶‍♂ تا آقای صبوری رفت غلام گفت هوشی خیلی سوتی دادی مگه قرار نبود حرف نزنی⁉️ مواظب باش آبروریزی نکنی😬 گفتم غلام بدبخت شدیم بيچاره شدیم 😐 غلام گفت چرا مگه چی شده گفتم یک سطل آهنی بزرگ اشغال گوشه ی حیاط خونه هست که جات خالی من چند شب پیش نیم ساعتی آنجا تشریف داشتم😰 سطل آشغال نبود نجاست خانه بودمدفوع گربه و....🤭 ادامه دارد...... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2187🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 🤓آموزش احکام در قالب طنز 🤣 🚲......روی ترک دوچرخه اش نشستم و رفتیم به سمت خون
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 😆آموزش احکام درقالب طنز ....همون یکی سطل زباله دو روز شستنش طول می کشه 🤦‍♂ غلام گفت اوه اینکه که چیزی نیست با یک پارچه تمیزش می کنیم غصه نخور 🤗 با خودم گفتم بهتره یه خورده اطلاعاتم رو به رخش بکشم تا بفهمه من کی هستم 🤓 گفتم غلام تو واقعا مسلمونی⁉️ غلام گفت: مسلمون نباشم چی باشم می خواهی با اجازه شما بهایی یا وهابی یا ناصبی باشم خورشید پرست باشم خوبه⁉️🙃 گفتم :نه عق عق چی می گی کافر و کسی که برای خدا شریک قائل بشه یا کسی که با امامان معصوم ناسزا بگه یا یکی از انبیا الهی را قبول نداشته باشه نجسه❌🔴 می خواهی مثل ادراریا مدفوع گربه نجس بشی⁉️🐱 غلام گفت این حرفا چیه مثل اینکه تیر و طعنه هم سرت نمیشه اسلام بهترین دینه من مسلمونم و به اسلام و مسلمونی خودم افتخار می کنم ✅ گفتم اگه راست می گی بگو نجاسات در اسلام چندتاست و نام ببرید 😁 غلام گفت معلومه مدفوع وجیش و خون و گربه و پلنگ و ببر و پوز و یوز و گوشت گندیده نجس هستن 🤔🙆‍♂ خنده ام گرفت گفتم غلام به خودم امیدوار شدم 😂 حالا من میگم تو یاد بگیر نجاسات در اسلام یازده چیزند1⃣1⃣ 🔹🔹1و2-بول و مدفوع 💩حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد 🔹🔹🔹3و4و5- مردار و خون و منی حیوانی که خون جهنده دارد و لو آنکه حیوان حلال گوشت باشه🌡👻 🔹🔹 6و7- هر مایع مست کننده یعنی همون آب شنگولی بعضی ها و فقاع یعنی آب جو 🥂 🔹🔹🔹8و9و10- کافر و سگ و خوک غیر دریایی🐩🐖🧟‍♂ 🔹11- عرق شتر حیوان نجاستخوار🐪 🙅‍♂غلام گفت : هوشی مثبته تو اصلا آب جو خوردی⁉️ من خوردم آب جو آدمو روشن میکنه سفید میکنه بعد شروع کرد خندیدن🤣 گفتم اگه اینجوریه خر🐴 که جو می خوره می بایست نورافکن شده باشه 🤣🤣 قیافت به چراغ موشو می خوره 🧛‍♂ غلام ناراحت شد مسیر حرفو عوض کرد گفت :شوخی کردم 😒 🔷ببین برای تمیز کردن خونه سطل آب و تی و مواد شوینده آماده می کنیم🚿🚰 از دم در شروع می کنیم میریم تا آخر خونه بعدش هم یه دور توی اتاق ها دیگه تمام حله⁉️ 🤗 گفتم :حله سریع سطل رو آب کردم و تی رو برداشتم از در خونه رفتم تا آخر خونه یه دور توی اتاق ها زدم و اومدم کنار غلام گفتم : خونه تمیز شد✨🤣 پیلم💵💰 را داده کن می خوام بروم کار داروم کار دیگه ای هم داشتی حتما خبرم کن 🙃🙋‍♂ غلام الکی خنده اش گرفت و گفت : آبروی افغانی ها رو بردی با این حرف زدنت🤦‍♂😁 اگه تمیز کردی چرا اب سطل یک قطره کم نشده 🤔 گفتم با احتیاط یه جوری سطل رو بردم و آوردم که آب رو زمین نریزه 😁😆 غلام گفت :هوشی خان آب رو باید بریزی روی زمین و تی بکشی تا تمیز بشه🤪 گفتم آهان خوب از اول و آخر گفته کن می خواهیم خونه رو بشوریم 🤨 حالا پول این کار من رو کی میده 😇 غلام گفت :باشه من میدم جون بکن وقت نداریم گفتم قرار ما فقط شستن خانه بود نه جون کندن من دیگه جون کندن بلد نیستم 😉😝 🤓 ببین این.سرای طویل استه یه پیشنهاد داروم گفت چی گفتم یه تانکر توی خونه ما هست پمپ فشار داره با پمپ راحت میشه کف خونه و فرش ها و همه جا رو شست........ ادامه دارد.....😁🤣 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2224🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 😆آموزش احکام درقالب طنز ....همون یکی سطل زباله دو روز شستنش طول می کشه 🤦‍♂ غ
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 🔷آموزش احکام در قالب طنز 🤗......ببین این سرای طویل استه یه تانکر با پومپ پیشار داروم با آن راحت میشه کف سرای و پرش ها و همی جا را شوشته کرد✨ 😁غلام گفت الان که دیگه آقای صبوری نیست چرا اینجوری حرف می زنی ⁉️ گفتم می خوام تو هم متوجه نشی من هوشنگم آخه می ترسم پیش آقای صبوری منو لو بدی🤣 نمی دونم غلام چرا دندوناشو به هم می فشرد احتمالا دندوناش می خارید 😬 غلام گفت خوب پاشو برو تانکر رو بیار گفتم صبر کن الان می پاشم 😄 سریع رفتم تانکر رو با یک وانت آوردیم وسط حیاط گذاشتیم 🚚 شیلنگ تانکر به همه جای خونه می رسید غلام گفت حیاط و سرویس ها رو بشور تا من اتاق ها رو گرد گیری کنم 🛢 پمپ رو روشن کردم فشار آب خیلی زیاد بود سر شیلنگ رو گرفتم سمت باغچه 🌺🌸🌾 آب وقتی به گل و گیاه و سبزی می رسه باید جون بگیره اما باغچه ی این خونه برعکس بود تا سر شیلنگ رو سمت باغچه می گرفتم گل و گیاه و سبزه و شاخه های درخت تکه تکه می شدن، فشار آب می خورد به خاک باغچه و خاک و گل پرتاب می شد روی حیاط و لباسام، 🧟‍♂ خیلی خوشحال شدم آخه باغچه صاف و آماده برای کشت جدید شد 😂 🚿شیلنگ رو گرفتم سمت شیشه های پنجره اتاق که بشورم یهو شیشه ها خرد و خاکشیر شدن😨 و پاشیدن توی سر و کله ی غلام و صورت غلام زخمی شد 🤕 داشتم صحنه رو نگاه می کردم که یادم اومد شیلنگ آب هنوز سمت اتاقه، آب پاشید توی اتاق و فرش ها هم خیس شدند 🤦‍♂ فکر کنم تاریخ مصرف شیشه ها تموم شده بود 🤷‍♂ با خودم گفتم شیشه ها رو آب می کشم تا شیشه های به درد نخور بریزن پایین، تا آقای صبوری مجبور بشه شیشه های محکم بذاره 🙆‍♂ یک دفعه غلام داد زد مواظب باش، و دوید طرفم شیلنگ رو بگیره گفتم ممنون مواظب خودم هستم 💁‍♂نمی خواد کمک بدی خودم تنهایی می شورم که یهو شیشه پای غلام رو برید خون زد بیرون 💉 شیلنگ رو انداختم رفتم طرف غلام که کمکش کنم پای من هم برید و فرش های اتاق نجس شدن 💉🌡 غلام خواست با دست خون ها رو پاک کنه دستش نجس شد دست گرفتیم به دیوار که بلند شیم دیوار هم نجس شد لی لی کنان🤔🙅‍♂ خواستیم بیاییم از اتاق بیرون اون یکی پامون هم زخمی شد پاهای خونی مون رو کردیم توی کفش و با دوچرخه رفتیم 🚲داروخانه دوچرخه و کف‌ش ها هم نجس شدن 🤨 و توی راه خدا خدا می کردیم که آقای صبوری از راه نرسه😱 چسب و باند گرفتیم و اونها رو هم نجس کردیم و پا هامون رو پانسمان کردیم عینهو چارلی چاپلین برگشتیم خونه ی آقای صبوری🙄😆 چشمتون روز بد نبینه پاهامون زخمی دستامون خونی شیشه ها شکسته فرش ها خیس باغچه داغون، حیاط گل آلود،🤭😩 غلام بی چاره هم چون منو خیلی دوست داشت به خودش نفرین می کرد و می گفت خدایا منو بکش تا از دست این هوشنگ راحت بشم🤩 کنارش نشستم و گفتم واقعا غلام تو خیلی فداکاری😎 من خرابکاری کردم ولی تو خودت رو نفرین می کنی تو چقدر خوبی،🤪 بی زحمت قبل از اینکه خدا تو رو بکشه خرابکاری های من رو هم به گردن بگیر🤓 آبروم پیش آقای صبوری نره، من اون دنیا برات جبران می کنم یهو می بینی آینده به جای داستان دهقان فداکار نوشتن غلام فداکار ☹️😁 حرفای من معجزه کرد آخه غلام یهو صورتش سرخ شد☺️ غاره ای کشید پاش خوب شد و بلند شد و با همان پای زخمی چنان لگدی بهم زد که پاش در رفت و نشست روی زمین 🤣و به خاطر اینکه منو زده بود خیلی دلش سوخت و گریه می کرد و می گفت خدایا من بمیرم و اینو نبینم..🤲 گفتم غلام جان غصه نخور باور کن من اصلا دردم نیامد آخه برس فرش شویی توی جیبم بود لگدت به اون خورد🙄😜 اصلا من چیزیم نیست هرچی من دلداریش می دادم اون بیشتر خودشو می زد. آدم نباید اینقدر دل نازک و مهربان باشه😆😅😂 ادامه دارد...... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2259🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 🔷آموزش احکام در قالب طنز 🤗......ببین این سرای طویل استه یه تانکر با پومپ پ
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😁 🤦‍♂از شانس بد ما اون موقع که با شیلنگ دیوارها رو می شستم یک غال زنبور بود که خراب شده و زنبورها هم توی خونه وز وز می کردن🐝🐝 یک دفعه صدای جیغ غلام بلند شد و گفت زنبور نیشم زد جای سرخی نیش روی دست خونی غلام مانده بود. مانده بودم چکار کنم🤷‍♂ گفتم غلام داد نزن گلوله تانک که نخوردی مار کبری هم نبود🐍 یه زنبور بود🐝 ساکت باش ببینم چکار میشه کرد ⁉️ چند دقیقه ای هردو ساکت شدیم و داشتیم فکر می کردیم🤔 که دیدم همون زنبور بی تربیت این دفعه نشست روی پشت غلام، من هم فرصت رو غنیمت شمردم و با دمپایی👟 تا اونجا که زور داشتم محکم زدم روی زنبور،یهو دیدم زمین از صدای غرش غلام لرزید ولی عوضش زنبور روی پیراهن غلام پچ شد و خون زنبور روی پیراهن ماند👕 پس از نیم ساعت استراحت⏰ به غلام گفتم جوش نزن🤫 🙄 اولا شکسته شدن شیشه ها کار من بوده به گردن می گیرم 🤓دوما من شنیدم آفتاب و زمین پاک کننده است اول باید خورده شیشه ها رو جارو کرد✅ بعدشم فرش ها رو می اندازیم توی آفتاب☀️ پاک میشن فرش ها رو توی حیاط پهن کردیم ، دستامو کشیدم روی زمین و چندین بار روی زمین غلط زدم تا لباس های خونی ام😜 پاک بشه غلام هم از من یاد گرفت و همین کار رو کرد 😇 همین که داشتیم توی خاک ها غلط می زدیم آقای صبوری از راه رسید 😂😅😆😁 ادامه دارد........ لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2300🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😁 🤦‍♂از شانس بد ما اون موقع که با شیلنگ دیوارها رو می
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😁 🔷🔹آقای صبوری همه جارو نگاه کردو گفت وای خدای من این چه وضعیه 🤦‍♂چکار می کنید ⁉️ 🤗گفتم معلیم جان، لیباس مه خون دار شدی داروم به زمین پاک می کنوم 🙆‍♂ 😂 در ضیمن شیشه هاتان سیفت نبودن آب آنها را پراند 👨‍🏫آقای صبوری گفت : جناب آقای هوشنگ نشاطی همون صبح که آمدی تو را شناختم ولی به روی خودم نیاوردم تا جلوی غلام کم نیاری و فهمیدم که امروز خونه ام دیگه خونه نمی شه برای اینکه اتفاقی برای خودم نیفته از خونه زدم بیرون🏃‍♂🙅‍♂ ⬅️اول باید شما رو ببرم دکتر بعدا هم کمک بدید با هم همه جا رو پاک کنیم 🤓 شانس آوردم خانواده ام رفتن پابوس امام رضا ✨ و الا منم بیچاره بودم 🤦‍♂ 🤓آقای نشاطی و آقا غلام شما باید احکام دین تون رو بلد باشین پاک کننده ها یا همان مطهرات در اسلام ده تا هستند 1-آب، 💦2-زمین🌏 3- آفتاب،☀️ 4-استحاله ،5-انتقال، 🔁6- اسلام،🕌 7- تبعیت، 8- غایب شدن مسلمان، 9-استبراء حیوان نجاست خوار، 🐓 10- برطرف شدن عین نجاست💩 😧 با غلت زدن روی زمین چیزی پاک نمی شه 😬 حالا بهتون یاد می دم که هر کدام از مطهرات چه چیزهایی رو پاک می کنند👨‍🏫 ادامه دارد....... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2341🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😁 🔷🔹آقای صبوری همه جارو نگاه کردو گفت وای خدای من این
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 😁آموزش احکام درقالب طنز 🌒شب بابام اومد خونه و یه نگاه مهربانانه ای بهم کرد و گفت به به آقای مهندس تأسیسات👷‍♂ از صبح تا حالا از صد شرکت خدماتی تماس گرفتن گفتن گل پسر شما رو با بالاترین قیمت به کار می گیرن👨‍🏭 ماشاءالله از فردا یه گونی نمک با خودت داشته باش چشم نخوری 😉 در ضمن بابای غلام کلی سلام رسوند و گفت غلام رو به خاطر مدیریت عالی جنابعالی از شرکت خدماتی منتقل کردن به شرکت هوشنگ خان 🤪 خدا رو شکر بالاخره پدر متوجه استعداد های بی حد و حصرم شد😇 از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم صدام رو کلفت کردم و گفتم بابا 😌سلام بابای غلام رو برسونید بگید آقا غلام با دو معرف و عدم سوی پیشینه و چک ضمانتی از فردا بیاد پهلو دست خودم کار کنه 💵🔧⚒ بی زحمت یک زنگ هم به مدرسه بزن بگو هوشنگ دیگه برای خودش کار گرفته و مدرسه نمیاد ☎️🤓 🚨🏩در ضمن جعبه کمک های اولیه و شماره تلفن های ضروری مثل آتش نشانی🚒 و ستاد حوادث غیر مترقبه آمبولانس🚑 و نعش کش و غسال و قبرکن⚒ هم باید در شرکت خدماتی مان باشد بعدش گفتم بابا واقعا تو اگه منو نداشتی چکار می کردی🤷‍♂ کی برات این همه آبرو درست می کرد بابام اشک شوق توی چشماش جمع شد و گفت 👀 پسرم نمی شه بدون اینکه دسته گل به آب بدی یه چیزی یاد بگیری⁉️ گفتم وای چقدر رمانتیک دسته گل و آب،💐💦 چقدر به هم میان اتفاقا فکر خوبیه چندتا دسته گل و بشکه آب هم توی شرکت می خواهیم 🛢💦 اگه پیشنهاد دیگه ای هم دارید بدید 😇 بابام گفت منظورم اینه که بهتر نیست قبل از اینکه دست به کاری بزنی مشورت کنی 🙄😬 گفتم آفرین بابا خیلی خوبه شما رئیس شرکت خدماتی هوشنگ خان باشید من هم میشم مشاور رئیس، شرکتمون خیلی با کلاس میشه 😰🤠 یه دفعه بابا رفت سمت یخچال و ظرف آب خنک رو ریخت روی سر خودش و 🥛پنج شش لیوان چایی پر رنگ خورد🥃 و گفت : بچه تو چرا نمی فهمی🤨 جونم رو به لب رسوندی 😩 یک بار ادای منو در میاری میگی تقلیده☹️ یه روز میری از بقال و قصاب در مورد دین تحقیق می کنی و میگی من مجتهد شدم😖 یه روز سر به سر شیخ مسعود می ذاری 🙁 یه روز هم ظرف شیرینی رو می زنی توی سر معلم 😤 می خواستی بنده خدا رو ناکار کنی😣 یه روز خودتو انداختی توی سطل آشغال 😱 یه روز با تفنگ بادی افتادی به جون گوسفند بی زبان بدبخت 😟 این دفعه هم که رفتی غلام بی چاره رو زخم و زیلی کردی 😷🤕🤒 و خونه آقای صبوری رو داغون کردی😵 کی می خواهی از این کارات دست برداری🤐 ادامه دا رد....... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2372🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 😁آموزش احکام درقالب طنز 🌒شب بابام اومد خونه و یه نگاه مهربانانه ای بهم کرد و
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 😄آموزش احکام درقالب طنز 🤓گفتم تقصیر من چیه ذهنم فعاله 😇همین چیزاس که باعث شد قانونی از زندگی رو یاد بگیرم😜 مثلا الان می دونم که آدم عاقل وقتی بالغ میشه یعنی پانزده سالش تموم میشه باید یا در قرآن و روایات تحقیق کنه و🧐 قوانین زندگی کردن و احکام الهی رو استخراج کنه یا باید از⬅️ مجتهد بالغ عاقل زنده ی حلال زاده ی شیعه اثنی عشری عادل اعلم تقلید کنه هر کسی نمی تونه در دین اظهار نظر کنه❌ و خدا رو شکر متوجه شدم عصاره و چکیده ی تمام اسلام نمازه✅ و نماز هفت مقدمه داره طهارت و ازاله نجاست ستر عورت مکان شناسی وقت شناسی قبله شناسی و. قبول ولایت امامان معصوم 🤗🤓✅ بعدشم رفتم توی نجاسات 🤣و فهمیدم یازده تاست که عبارت بودند از بول و مدفوع حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد خون و مردار و منی حیوانی که خون جهنده دارد حتی اگر حلال گوشت باشه و هر مایع مست کننده و آب جو و سگ و خوک خشکی و کافر و عرق شتر نجاست خوار 😎😌 🔀 احکام شکار🏹 کردن رو هم خودت بهم یاد دادی و گفتی حیوان حلال گوشت اهلی رو تحت هیچ شرایطی نمی شه شکار کرد❌🔴 حیوان حلال گوشت غیر اهلی اگه بسته باشه رو نمی شه شکار کرد🔴❌ بلکه باید با بسم الله رو به قبله ذبح کرد ✅✨ 🧔بابام گفت : حتما باید یکی رو لت و پار کنی تا یاد بگیری🤒🤕 همینجوری نمیشه😬 حتما من باید خسارت بدم آبروم بره که تو می خواهی یاد بگیری؟؟!!! 😱😳 😑😓هوشنگم عزیزکم می خواهی کاردی تفنگی بهت بدم چهارتا رو بکشی تا شاید چندتا قانون دیگه هم یاد بگیری 😱🤔 گفتم دستت درد نکنه بابا آماده داشته باش اگه لازم شد بهت می گم 🤪🤨 یه دفعه بابام کمربندش رو باز کرد یکی زد روی پشتم منم زدم به چاک بابا افتاد دنبالم. 🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂ من هم هی داد می زدم بابایی پدرکم گلم به خدا اینجوری هیچی یاد نمی گیرم😁😆 اونایی هم که یاد گرفتم فراموش می کنم دوباره باید بریم دسته گل بخریم بدیم به آب ضرر می کنی گفته باشم 🙋‍♂ بابا وقتی دید حرفم حسابه کمربند رو انداخت روی زمین و از خونه زد بیرون😐😶 😆😁🤣😂 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2433🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 😄آموزش احکام درقالب طنز 🤓گفتم تقصیر من چیه ذهنم فعاله 😇همین چیزاس که باعث
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 😁آموزش احکام درقالب طنز 🧔تصمیم گرفتم برم مدرسه با مشاور در باره ی هوشنگ صحبت کنم. 🧕مادر بچه هام گفت :آقای نشاطی یه جوری با مشاور حرف بزن آبروی بچه ام نره🙄 گفتم: اگه آبرویی نگه داشته باشه چشم😀 👨‍🏫 پیش مشاور مدرسه آقای رحیمی رفتم. بعد از چاق سلامتی گفتم: ببخشید مزاحم شدم شما آقا هوشنگ رو می شناسید⁉️ 😁آقای رحیمی در حالیکه می خندید گفت: کیه که ایشون رو نشناسه 🤓گفتم :برای همین کاراش اومدم خدمت شما ⬅️بعد گفتم: آقای رحیمی ! شوخی و جدی کارای هوشنگ مشخص نیست🤨 🔰 مثلا همین پریروز برای پاک کردن لباس خونیش توی خونه ی آقای صبوری روی زمین غلت می ز ده تا لباسش پاک بشه. 👕 ☀️فرش های نجس رو توی آفتاب پهن کرده تا پاک بشن 👨‍🏫آقای صبوری خدا حفظش کنه بهش گفته: زمین فقط و فقط ته کفش و کف پا رو پاک می کنه👣 به شرطی که در اثر راه رفتن بر روی زمین نجس شده باشد پس از برطرف شدن عین نجاست 15 قدم که برداری ته کفش یا کف پا پاک می شود👟👞 🤦‍♂ آقا هوشنگ اومده خونه رفته گوشه ی حیاط ادرار کرده با کفش رفته توشون و دور حیاط قدم می زنه که ته کفشش پاک بشه😱 میگم چکار می کنی⁉️ میگه دارم احکام تمرین می کنم 😫 🐀یا مثلا فضله ی موش پیدا کرده ریخته توی آفتابه آب به همزده آب ها رو نجس کرده پاشیده روی در و دیوار خونه 😳 میگم : چرا نجس بازی در میاری میگه پدرجان جوش نزن آقای صبوری گفته 😎 اگه ساختمان یا در و پنجره ی متصل به ساختمان یا زمین یا درخت و گیاهی🌳 که از زمین جدا نشده نجس بشن اگه با آب خیس شون کنی و آفتاب ☀️مستقیم بهشون بتابه پاک می شن بنابراین اگه چیزهای دیگه نجس بشه با آفتاب پاک نمی شه 🔴❌ 🤓پدر جان من دارم تمرین احکام می کنم تو هم بیا پهلو دستم یاد بگیر 🤣🤣🤣🤣🤣 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2521🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 😁آموزش احکام درقالب طنز 🧔تصمیم گرفتم برم مدرسه با مشاور در باره ی هوشنگ صحبت
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 😁آموزش احکام درقالب طنز 🤦‍♂آقای رحیمی ، پشت دستم زخم شده بود دیروز بعد از ظهر خسته بودم خواب بودم😴 یک دفعه دیدم با مگس کش چنان روی دستم کوبید😵 که مثل فنر از جا پریدم 😬میگم بچه چرا اذیت می کنی این کارا یعنی چی⁉️ میگه ببخشید بابا این یکی برای تمرین انتقال بود🔄 میگم تمرین انتقال دیگه چیه ⁉️🤦‍♂ میگه بابا امان از بی سوادی امان امان،🤨 انتقال از مطهراته ده دقیقه پیش پشه اومد روی زخم دستت نشست 🐝 بهش گفتم هرچی می خواهی خون بخور برات دارم صبر کن😁 پشه بدبخت خیال کرده خونه خاله شه این دفعه اومد روی پشت دستت بشینه زدم نابودش کردم🤣🤣 پچ شد ولی بابا جوش نزن خونش پاک بود اگه ده دقیقه پیش پچش می کردم چون خون تو رو خورده بود نجس بود🤓 اما الان چون خون تو با خون خودش یکی شد الان خونش پاکه😌 آخه توی خونه آقای صبوری وقتی زنبوری که دست زخمی غلام رو نیش زده بود 🐝 چند دقیقه بعدش کشتم و خونش روی لباس غلام ریخت آقای صبوری گفت خون زنبور پاکه چون خون غلام منتقل شده به خون زنبور و جزء خون زنبور شده 🤓✅ مثلا همین دیشب با سرنگ خون از خودش گرفته 💉 رفته بالا سر آکواریوم می خواست خون خودش رو با سرنگ منتقل کنه به بدن ماهی🐠🐡 که جلوش رو گرفتم ☹️ میگم می خواهی چکار کنی میگه خون من نجس،. خون ماهی پاک، خون من به ماهی منتقل بشه بعد از مدتی پاک می شه 😣 😎یا مثلا میگه بابا می دونی اگه یه روزی دستت قطع بشه یک دست قطع شده ی دیگه که نجس هست به دستت پیوند بزنن اون دست پاک میشه😰 بعد میگه امتحانش بد نیست می خواهی بریم امتحان کنیم 😱 با این حرفاش دارم می ترسم یهو نصف شب که خوابم کارد بیاره بالا سرم 🙄 آقای رحیمی ببخشید گل به روتون پریروز رفته ادرار کرده روی چندتا تیکه چوب بعد چوب ها رو آتیش زده🔥 با دست داشت خاکسترها رو جمع می کرد بهش میگم خاکسترها نجسن، 😵 میگه بابا جان این چوب استحاله شد تبدیل به خاکستر شد لذا خاکستر چوب نجس پاکه استحاله از مطهراته این رو آقای صبوری گفته 😇🧐 منم دارم تمرین احکام می کنم 📚 🧔منم بهش میگم بابا جون هرکی دوست داری دیگه تمرین نکن همه اینها رو توی همه ی رساله ها نوشتن دوتایی با هم می ریم می خونیم 📖 🙏خلاصه آقای رحیمی خدا کنه این بچه کار دست کسی نده اما یه چیزی یاد بگیره خوشحالم شما بگید چکار کنم⁉️😥 😁😆😅😂 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2543🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 😁آموزش احکام درقالب طنز 🤦‍♂آقای رحیمی ، پشت دستم زخم شده بود دیروز بعد از
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😁 🤗بچه ها سلام عیداتون مبارک😀 دهن دشمناتون سه چارک 😇 خیلی خوشحال انگیز ناکم که مدرسه هستم😅 هم دردسرش کمتره هم آدم به زور یه چیزی بیشتر یاد می گیره😜 فقط می ترسم آقای صبوری سر کلاس پته هام رو. رو آب بریزه و آبروم بره🤪 بلایی که سر غلام و خونه اش آوردم اگه تعریف کنه بچه ها دیگه به عنوان نخبه روی اینجانب حساب باز نمی کنند.😇 تصمیم گرفتم غیر مستقیم به آقا معلم بفرمایم که اشاره ای به آن حوادث نکند 😉 وقتی آقای صبوری اومد کلاس،. بعد از برپا، گفتم : 🤓آقای صبوری اونی که چند روز پیش غلام و خونه تون رو داغون کرد من نبودم چارشنبه بود، 👨‍🏫آقای صبوری مکثی کرد و گفت فکر کنم جمعه بود چون کلا تعطیل بود 😆 و قبل از آنکه بچه ها چیزی بپرسن روی تخته نوشت: تبعیت، میت🧐 😌گفتم :آقا اجازه اینکه کاری نداره دراز کش خودمون رو می اندازیم روی زمین و یه پارچه سفید هم می کشیم روی خودمون و تکون نمی خوریم🙃🙂 آقای صبوری گفت :چی کاری نداره⁉️ گفتم :تبعیت از میت☺️ آقای صبوری گفت :هوشنگ گوش کن فقط گوش کن 👂 👨‍🏫آقای صبوری رو به دانش آموزان پرسید : بچه های گلم اگر خدای نکرده یک نفر بمیره چکار می کنیم⁉️ روی میز ایستادم و دوتا دستم رو گرفتم بالا و داد زدم آقا ما بگیم 🙋‍♂ آقای صبوری دست گذاشت روی پیشانیش و گفت: بفرمایید گفتم :خیلی ممنون قبلا صرف شده🤦‍♂ آقا معلم داد زد : مگه نمی خواستی جواب بدی خوب بگو💆‍♂ گفتم :آهان، بستگی به این داره چه کسی بمیره⁉️ اگه انشاء الله بابامون بمیره آقای صبوری گفت اینجا می گن خدای نکرده 🙎‍♂ گفتم :خدای نکرده اول یک مکث می کنیم بعد روی چارپایه می ایستیم شیرجه می زنیم روی جنازه بابامون 🙅‍♂بعد می زنیم دنده چهار شروع می کنیم غاره کشیدن بعد چهارچلنگ خودمون رو روی زمین می زنیم بعد چندبار آهسته سرمون رو می زنیم به دیفال بالاخره روحش داره ما رو می بینه باید بدونه ما مثلا ناراحتیم😞😔 👨‍🏫آقای صبوری گفت بعدش چکار می کنیم گفتم بعدش باید با مرده حرف بزنیم مثلا با غاره کشیدن باید بگیم🗣 بابا بابا بابا. چرا زودتر نرفتی بابا. کی به من پول تو جیبی بده بابا، دگه کی میاد مدرسه خرابکاری های منو جواب بده بابا دگه تفنگ بر ملاج گوسفند نمی زنم بابا، اگر میت برادر باشه بعد از طی مراحل اولیه میگیم بی تو من چه جوری غذا بیشتر بخورم برادر، بی تو با کی دعوا کنم برادر بی تو با کی کتک کاری کنم برادر، بی تو شکلاتای چه کسی رو کش برم برادر🤪😆😁😅😂😃🤣 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2564🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😁 🤗بچه ها سلام عیداتون مبارک😀 دهن دشمناتون سه چارک 😇
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😆 .....👨‍🏫آقای صبوری گفت آقای نشاطی خدا صبری به میت بده🤣 بگو بعدش چکار می کنیم⁉️ 🤓گفتم معلومه بعد خودمون رو به بي حالی می زنیم تا همسایه‌ها برن جواز دفن بگیرن و خاکش کنن البته آخر بار باید بریم سر قبر دوباره غاره بکشیم و یک خورده روی خاک ها غلت بزنیم تا دونفر بیان ما رو ببرن🙃😂 بعد از مراسم هفتم هم به خاطر خرج و مخارج میت یک سیر همدیگه رو می زنیم🙅‍♂🤗 بعدش هم آشتی آشتی هر که رود خانه ی خود🤦‍♂ 👨‍🏫آقای صبوری گفت :آقای نشاطی اجازه می دی منم یه کم حرف بزنم⁉️ آقای صبوری گفت کسی که در حال مردن هست باید جوری قرارش دهیم که کف پاهاش رو به قبله باشه 👣وقتی از دنیا رفت باید میت رو جوری قرار بدیم که از سمت راست بدن رو به قبله باشه🕋 و باید پاها و بدن میت رو صاف کنیم و دستهاش رو کنار بدنش صاف کنیم دو انگشت شست دو پایش را به هم ببندیم🤚✋ گفتم : حتما می بندیمش فرار نکنه 🤦‍♂🏃‍♂ گفتم آقا ببخشید من میگم با اتو صافش کنیم کلا خوش تیپ بشه آقای صبوری در حالی که لبش رو می جوید 😬 گفت بدن میت نجس هست گفتم : آقا اجازه اینقدر می کشونیمش رو زمین تا پاک بشه 😇 آقا معلم گفت :نشاطی خان حواست کجاست زمین فقط ته کفش و کف پا رو پاک می کنه 😃🙃 گفتم کف پای میت رو می کشیم روی زمین لااقل کف پاش پاک بشه برای بقیه اش هم یه فکری بر می داریم 🤨🤪 آقای صبوری گفت میت با راه رفتن کف پاش نجس نشده که با زمین پاک بشه نجاست میت از خودشه نه از بیرون 🧐 گفتم آب گرم می ریزیم رو میت بعد می ذاریمش توی آفتاب تا خشک بشه و پاک بشه 😝🤨 آقای صبوری گفت حالا چرا آب گرم 😇 گفتم آخه اگه آب سرد بریزیم میت سرما می خوره 🤣 آقا معلم گفت هوشنگ جان بازم یادت رفت آفتاب فقط ساختمان و زمین رو پاک می کنه 🌆 گفتم : اول شامپو و تاید و صابون و واتکس و جوهر نمک رو با هم قاطی می کنیم میت رو یک روز می ذاریم توشون بعد با شیلنگ مرتب میت رو می شوریم پاک می شه 🙆‍♂😨🙅‍♂ آقای صبوری گفت نه اینجوری هم پاک نمی شه گفتم :می بریمش کارواش💦 بچه ها الکی خندیدند 😂😂😂 گفتم شما که می خندید بگید میت رو چه جوری پاک کنیم بچه ها ساکت شدند 🤔😨 آقای صبوری گفت بچه های عزیز توجه کنید ❌ میت را باید سه بار غسل داد گفتم آقا اینجوری بدبخت رماتیسم می گیره 🤓🙅‍♂😱 😂🤣😁 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2576🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😆 .....👨‍🏫آقای صبوری گفت آقای نشاطی خدا صبری به میت ب
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😁 👨‍🏫آقای صبوری بدون توجه به حرف من گفت 💦اول مقداری سدر در ظرف آب می ریزیم و آن آب را اول روی سر و گردن میت می ریزیم 😌 بعد روی سمت راست بدنش از سر شانه تا انگشت پا از همان آب می ریزیم و بعد هم سمت چپ از سر شانه تا انگشت پای میت از همان آب مخلوط به سدر می ریزیم 🚰 غسل اول با آب مخلوط به سدر تمام می شود ✅ قبل از شروع غسل دوم مقداری کافور در ظرف آب می ریزیم و با آب کافور💦 برای بار دوم میت را غسل می دهیم یعنی اول سر و گردن بعد سمت راست و بعد سمت چپ میت را می شوریم 🚰✅ و بار سوم با آب تنها میت را غسل می دهیم بعد از پایان غسل سوم میت پاک می شود و می توان به بدن میت دست زد یا صورت میت را بوسید 💧💦 🤓پرسیدم :آقا ببخشید بعد از غسل سوم آیا میت می تواند ما را ببوسد ⁉️ 🙅‍♂آقای صبوری گفت میت حتی می تواند تو را ببرد ولی فکر نکنم میت از جان خود سیر شده باشد 🤣 👨‍🏫آقای صبوری گفت بچه های عزیز وقتی شخصی میت را غسل می دهد در اثر ترشح اطراف میت و دستان غسل دهنده نجس می شود ❌ولی بعد از غسل سوم میت، به تبعیت از پاک شدن میت همه اینها پاک می شوند و نیازی به شستن دوباره نیست در اسلام به این مسأله تبعیت می گویند که از مطهرات است✅ لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2600🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😁 👨‍🏫آقای صبوری بدون توجه به حرف من گفت 💦اول مقداری
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😆 🔔زنگ کلاس زده شد همراه آقای صبوری به دفتر رفتم 🤓گفتم آقا اجازه اینکه گفتین اگر کسی بمیره نجس است و باید سه بار غسلش داد تا پاک بشه و غسل اول با آب و سدر غسل دوم با آب و کافور غسل سوم با آب تنها💦💦 و اینکه گفتین برای غسل دادن اول سر و گردن بعد سمت راست و بعد سمت چپ از بالا به پایین آب می ریزیم🚿 اینها رو فهمیدم و الان حاضرم اگه خدای نکرده دور از جون من نفستان بیرون تشریف بیاورد و یادش برود برگردد و موت بفرمایید😨🤦‍♂ انشاء الله هرچی خاک شماست عمر من باشه🤣 با کمال میل تنهایی به نحو احسن شما را غسل خواهم داد😂 اگر باور نمی کنید می توانید امتحان کنید🤣 فقط خواهشا اینجا موت نفرمایید من می ترسم.🙅‍♂🤗 هرجا موتیدید قبلا مرده شورخانه ی هوشنگیان جا برای خود رزرو کنید 😌 به بر و بچ میگم سه سوته سوپر غسلتون بدن 🙃🌱 عین ساندویج دو نونه🥖🥖🍔 سالم تحویل بازماندگان با کمال احترام آماده خاکسپاری⚰ مدیر مدرسه دور من یه چرخی زد📏 و خط کش رو آرام آرام کف دستش می زد فکر کنم می خواست آقای صبوری رو تنبیه کنه 😂🙆‍♂ به آقای مدیر گفتم آقای صبوری معلم ماست این دفعه به خاطر من ببخشیدش 🙏🤔🙃 دفعه دیگه قول میدم نذارم اجازه بده من باهاش بیام دفتر 🤦‍♂ معلم‌های دیگه توی دفتر هی می خندیدند😁😁😁 و می گفتند آقای صبوری معلمی که تو باشی شاگردت بهتر از این نمیشه.☺️ من هم چند بار خم شدم و از ابراز احساسات آنها خیلی تشکر کردم😌🤓 🤣😃😄😁😂 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2624🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام درقالب طنز😆 🔔زنگ کلاس زده شد همراه آقای صبوری به دفتر رفتم 🤓گف
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام در قالب طنز😆 بعد گفتم آقای صبوری فقط تبعیت رو نفهمیدم🤔 الان اگر من از شما تبعیت کنم کدوممون پاک می شیم☺️ هر دو پاکیم یا هر دو نجس یا یکیمون پاک دیگری نجس یا من و تو پاک اینا نجس 😇 👱‍♂آقای مدیر خواست منو به سمت بیرون از دفتر هدایت فرماید تا آقای صبوری کم نیاره که آقای صبوری نگذاشت آقای صبوری دو طرف سرش را گرفت و 🗣گفت هوشنگ جان تبعیت یعنی اگر چیز نجسی شسته شود و پاک شود به اطراف آن هرجا که آب برسد آنجا هم پاک می شود👌 یا مثلا شراب نجس است❌ اگر شراب تبدیل به سرکه شود چون استحاله شده سرکه پاک است🌺 و هر قسمت از ظرف مانند لبه های ظرف که قبلا در اثر شراب نجس شده بعد از تبدیل شدن شراب به سرکه پاک می شود✅ 🙋‍♂گفتم آقا اجازه استحاله یعنی چی❓ گفت: استحاله یعنی تغییر ماهیت و جنس ♻️اگر چیز نجسی به گونه ای تغییر کند که جنس و ماهیت آن عوض شود پاک می شود و مثلا اگر مرداری تبدیل به نمک شود آن نمک پاک است✅ 🗣متوجه شدی گفتم عق بله شاید احتمالا ممکنه کمی متوجه بشوم درست نمی دانم😄 آقای صبوری گفت تبعیت رو توضیح بده ببینم یاد گرفتی😊 🤷‍♂گفتم تبعیت مثلا اگر شما نجاست باشید آب رویتان🚿 بریزم شما پاک شوید و دیگر نجاست نباشید اطراف شما هرجا که آب برسد پاک می شود آقای صبوری گفت چه عجب آفرین احسنت🤗 🙋‍♂گفتم آقا اجازه مگر شما اطراف خودتان را نجس می کنید که با تبعیت پاک شود⁉️ 🗣آقا معلم گفت مثلا اگر لباسم نجس باشد وقتی آب بر لباسم👕 می ریزی و و آب از لباس خونی من جدا شود و روی زمین بریزد زمین نجس می شود وقتی لباسم شسته و پاک شود آب به هرجای زمین برسد آنجا به تبع پاک شدن لباسم پاک می شود 👌 متوجه شدی😊 🙋‍♂گفتم آقا اجازه بوعلی سینا و نابغه نیستم که. سعی می کنم متوجه شوم😍😄 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2653🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ آموزش احکام در قالب طنز😆 بعد گفتم آقای صبوری فقط تبعیت رو نفهمیدم🤔 الان ا
🤷‍♂🤦‍♂🙋‍♂🙆‍♂🙅‍♂💁‍♂🙇‍♂ آموزش احکام در قالب طنز روزه😊 خیلی خیلی سلام علیکم🤚 رمضونتون مبارک ایشالا روزاتون روزه باشین و سفره سحر و افطارتون، جیباتون، دهنتون تا حلقتون پر زولبیا باشه 😍😋🥖🥨 اینقدر زولبیا رو دوست دارم که اگر اسمم زولبیا بود خودم رو می لیسیدم 😋😜 🧔بابام قبل از افطار یک کیلو زولبیا میخرید به برکت عنایات مخفیانه ی این جانب تا سحر صد گرمشون می ماند😂 انگاری اصلا دستم در اختیارم نبود دم به ساعت در یخچال رو باز می کردم که آب بخورم یهو نگاهم می افتاد به رنگ طلایی و براق زولبیا 😍🤪🥨🥖 انگار بهم می گفت بیا بیا دست من هم بی اختیار میگفت زلوبیا جلوبیا زلوبیا جلوبیا زلوبیا هم خودش می پرید توی دستم دستم هم می رفت توی حلقم 😍☺️🤣 تقریبا تا سحر از عشق به یخچال خواب نمی رفتم پدرم خوابش عجیب و غریب بود پای اخبار تلویزیون خواب می رفت 😴😴 و شب با صدای آرام در یخچال بیدار می شد 😲😧😳 ولی نصف شب صدای در 🚪دستشویی که قریچ و پریچ می کرد بیدارش نمی کرد😴 👈 البته این رو هم بگم هر وقت در یخچال رو باز می کرد و می‌دید هیچی توش نیست ولو می شد روی کاناپه و به خر و پف می افتاد 🙄😴 حتی اگر یخچال خالی چپه هم می شد بیدارش نمی کرد😴 خیال نکنید خودش رو به خواب می زد⁉️ 💤 آخه از بس مادرم با سوزن امتحانش کرده بود دستا و کف پاهاش سوراخ سوراخ شده بود❗️ 🧕 مادرم بابام رو دکتر برده بود دکتر گفته دچار بیماری ناپولیسم شده 👨‍⚕ من بدبخت تا می رفتم در یخچال رو باز کنم از صدای تریک در بیدار می شد و می گفت چی می خوای بچه می گفتم تشنه مه خودش پا می شد و یک لیوان آب به زور به خوردم می داد و می گفت حالا برو بخواب ❓😳🤔🥛😴 🌀کاربه جایی رسید چایی و نان و پنیر و هله هوله و آب می گذاشت بالای سرم و می گفت هوشنگکم یخچال بی یخچال شیر فهم⁉️ 🍶🥛☕️🧀🍞 ادامه .... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2677🔜
بنده امین من
🤷‍♂🤦‍♂🙋‍♂🙆‍♂🙅‍♂💁‍♂🙇‍♂ آموزش احکام در قالب طنز روزه😊 خیلی خیلی سلام علیکم🤚 رمضونتون مبارک ایشالا ر
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 😊من هم متکایی میذاشتم توی رختخواب و آهسته می رفتم در یخچال رو باز می کردم بابام تا بیدار میشد🙄 اول به رختخوابم نگاه می کرد خیال می‌کرد خوابم و خواب می رفت.😴😴 🌀جاتون خالی من هم یه خورده زولبیا می خوردم😋😋 و همین یه خورده یه خورده باعث می شد سحر زولبیا نداشته باشیم 🤔 برای رد گم کنی گریه می کردم که دیشب افطار همه زولبیاها رو خوردید و برای من نگه نداشتید 😭😔 ♻️چند روز از ماه🌙 رمضون گذشت 🌘یک شب بابام پشت یخچال قایم شد شب تا خواستم در یخچال رو باز کنم 🧔 یهو بابام گفت اینجا دستشویی نیست بچه❗️ از ترس همونجا..... 😨😱 چند شبی توی یخچال زولبیا نبود ولی سر سفره بود ☹️ بعد از کلی تعقیب و گریز فهمیدم زولبیاها را می ذاره بالای کمد.لباسی توی هال همونجایی که پدرومادر و خواهر برادرا می خوابیدن 😲🥨🥖😴 نیمه ی شب از گوشه ی هال رفتم طرف کمد اما حواسم نبود که کمد خالی است 🌘🌝 حلبی خالی زیر پام گذاشتم خودم را از کمد بالا کشیدم حلبی از زیر پام دم رفت خودم رو آویزان کمد کردم که دستم را به محبوبم زولبیا برسانم که همراه کمد گرمبی غلتیدیم روی زمین و من زیر کمد گیر کردم همه خیال کردن زلزله شده 😨😱👣 ادامه ... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2706🔜
بنده امین من
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂ 😊من هم متکایی میذاشتم توی رختخواب و آهسته می رفتم در یخچال رو باز می کردم با
🤷‍♂🤦‍♂🙋‍♂🙆‍♂🙅‍♂💁‍♂🙇‍♂ آموزش احکام در قالب طنز😃😀😂🤣 عین میگ میگ همه پریدن بیرون که زیر آوار نرن👣👣 اما پدرم تا منو زیر کمد دید گفت به به امشب داره از آسمون هوشنگ می باره 🧔😲😬 بعد هم خیلی ریلکس اومد و زولبیاها رو از روی زمین جمع کرد و گذاشت داخل ظرفی و و با خودش برد و رفت خوابید. 🥨🥖🍨😴 برای اعلان هم دردی اعضاء خانواده هم یک پورس زلوتیپا نثارم کردند 😫😖 و مادرم ندا در داد مرده شور اون شکم صاب مرده تو ببرن و رفتند خوابیدند 🧕😡😠 و من بدبخت تا صبح زیر کمد ماندم 😰😰 ♻️یک شب بعد از افطار پدرم گفت هر روزی که روزه بگیری نیم کیلو زولبیا جایزه 😋😋😍 از این بهتر نمی شد روز بعد خیلی جاها رفتم روزه بگیرم گیرم نیومد اومدم به بابام گفتم روزه نیست همشون رو خوردن یا پنهان کردن. آدرس بدین برم بگیرم 🤓😏 🗣بابام گفت مگه آقای صبوری بهتون در باره روزه چیزی نگفته 🤔🤔 گفتم هنوز درسمون اینجا نرسیده ❗️❗️ 🧔بابام گفت هوشنگ جان اگر کسی از اذان صبح تا اذان مغرب هیچی نخوره روزه رو گرفته همین. 😊😊 گفتم :به عشق زولبیا چشم.✅ بابام گفت باید قبل از اذان صبح نیت کنی که روزه رو برای رضای خدا بگیرید 👌👌✅✅ اگر به عشق زولبیا باشه روزه باطله فهمیدی پسرم❓ گفتم بابا اگه یه خورده از اون زولبیا ها رو الان بدی بخورم احتمالا بفهمم 😋😊 ادامه ...... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2711🔜