بنده امین من
5⃣ نورا و مادربزرگ 👱🏻♀👵🏻 نورا با احتیاط مسواک ژلهای را روی دندان های نوید میکشید: "نچ نچ نچ. هنو
6⃣ نورا و مادربزرگ👱🏻♀👵🏻
🎬 قسمت ششم
_عجب بوی آش رشتهای! هووووم! 😌😋
مادربزرگ داشت پیاز پوست میکند:
"فعلا شکمتو صابون نزن. اگه درس نداری بشین کمک."
_در خدمتگزاری حاضرم قربان!👩🏻🍳
نوید👶🏻 تاتیتاتی، دور و بر سینی پیازها میچرخید.
_اوووه. اینهمه پیاز؟🧅🧅🧅
_آخه بوش تا هفت خونه🏘 اونورتر میره.
دلم میخواد برای همسایهها هم ببرم.
پیاز داغ زیادی میخوام واسه تزیین کاسهها.🥣
_منم که عاشق کشک و پیاز داغ....😋
وای خدا... دهنم آب افتاد.🤤
نورا یک پیاز گُنده برداشت.
مادربزرگ گفت:
"بذار یه چیز جالب بهت نشون بدم دخترم.
ببین! هر لایه پیازو که جدا میکُنی، یه پرده سفید نازک بهش چسبیده!!!! میبینی؟"😊
نورا با تعجب گفت:
"اه! چه باحال! چطور تا حالا ندیده بودم؟"🤨
بعد لایه اول پیازش را با دقت جُدا کرد: "ایناهاش!"😃
مادربزرگ گفت:
"من که فکر میکنم همین پوشش کمک میکنه تا آلودگی از لایهها عبور نکنه.❌
به خاطر همینه که وقتی پیازو بُرش میدیم و اون پوشش ناقص میشه، در زمان کوتاهی میکروبها رو به خودش جذب میکنه و میشه یه پیاز آلوده. "♨️♨️♨️
یکدفعه صدای گریه نوید بلند شد.😫
مامان از توی هال داد زد: "چی شددددد؟"
مادربزرگ مشت نوید را باز کرد و یک تکه کوچک پیاز گاز زده از توی مشتش بیرون آورد.🙃🙂
#پوشش
#نورا_و_مادربزرگ
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2442🔜