🔹
با سلام و احترام
آقابزرگ تهرانی میگوید:
«بحارالأنوار، کتاب جامع حدیثی است که مانند آن نه قبلش و نه بعدش تألیف نشده است. زیرا علاوه بر جمعآوری اخبار، شامل تحقیق و بیان و شرح روایات است.»
همچنین میگوید: «بحارالأنوار، مصدر و منبع علمی برای هر فردی است که به دنبال علوم آل محمد (علیهم السلام) است. زیرا که اکثر منابع بحارالانوار از کتابهای معتمد و معتبری بوده که تعدادشان کم و دسترسی به آنها بر همگان امکان نداشته است.»
«جامع حدیثی است که مانند آن نه قبلش و نه بعدش تألیف نشده است. زیرا علاوه بر جمعآوری اخبار، شامل تحقیق و بیان و شرح روایات است.»
💠
📔 الذریعه، ۱۳۸۹ق، ج۳، ص۱۶ و ۲۶
#بحارالأنوار
🔰 @DastanShia
.
🌴 ابوتراب
عبایه بن ربعی روایت کرد: به عبدالله بن عباس گفتم: چرا رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله به علی (علیه السلام) کنیه «ابوتراب» داد؟
گفت: چون صاحب زمین پس از پیامبر (صلی الله علیه وآله)، حجت خدا بر ساکنان آن است و بقای زمین به اوست و زمین به وی آرام میگیرد.
من از رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله شنیدم که میفرمود: چون روز قیامت فرا رسد و کافر ببیند که خداوند متعال برای شیعیان علی (علیه السلام) چه ثواب و منزلت و درجه ای از کرامت آماده کرده است، خواهد گفت:
ای کاش من هم ترابی بودم یعنی: ای کاش من هم از شیعیان بودم و این کلام خدای عزّوجل است که میفرماید: «یَقُولُ الکافِرُ یا لَیتَنِی کُنتُ تُرابَاً». (نباء، ۴۰)
📔 بحار الأنوار: ج۳۵، ص۵۱
#امام_علی #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia
.
🔸 انتقام علوی (علیه السلام)
عالم زاهد و محب صادق مرحوم حاج شیخ محمد شفیع محسنی جمی نقل نموده که در "کنکان" یک نفر فقیر در خانهها مدح حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام میخوانده ومردم به او احسان میکردند،
تصادفا به خانه قاضی سُنی ناصبی میرسد و مدح زیادی میخواند، قاضی سخت ناراحت میشود در را باز میکند و میگوید چقدر اسم علی را میبری چیزی به تو نمی دهم مگر اینکه مدح عمر کنی! و من به تو احسان میکنم،
فقیر میگویداگر در راه عمر چیزی به من بدهی از زهرمار بدتر است و نخواهم گرفت.
قاضی عصبانی میشود و فقیر را به سختی میزند، زن قاضی واسطه میشود و به قاضی میگوید دست از او بردار ؛ زیرا اگر کشته شود تو را خواهند کشت،
بالاخره قاضی را داخل خانه میآورد و از فقیر کاملا دلجویی میکند که فسادی واقع نشود.
قاضی به غرفهاش میرود پس از لحظهای زن صدای ناله عجیبی از او میشنود، وقتی که میآید میبیند قاضی حالت فلج پیدا کرده و گنگ هم شده است.
بستگانش را خبر میکند از او میپرسند چه شده؟ آنچه که از اشاره خودش فهمیده شد این بود که تا به خواب رفتم مرا به آسمان هفتم بردند و بزرگی سیلی به صورتم زد و مرا پرت نمود که به زمین افتادم.
بالجمله او را به مریضخانه بحرین میبرند و قریب دوماه تحت معالجه واقع میشود و هیچ فایده نمیبخشد. او را بکویت میبرند، مرحوم حاج شیخ مزبور فرمود، تصادفا در همان کشتی که من بودم او را آوردند و به اتفاق هم وارد کویت شدیم.
به من ملتجی شد و التماس دعا میکرد، من به او فهماندم که از دست همان کسی که سیلی خوردهای باید شفا بیابی و این حرف به آن بدبخت اثری نکرد،
و بالجمله چندی هم به بیمارستان کویت مراجعه کرد فایده نبخشید و فرمود تا سال گذشته در بحرین او را دیدم به همان حال با فقر و فلاکت در دکانی زندگی میکرد و گدایی مینمود.
📔 داستانهای شگفت (شهید دستغیب)، ص٨٣
#امام_علی #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
🖤
روی حسين، مهر دل آرای زينب است
موی حسين، ليلۀ اسرای زينب است
زيباترين مطاع به بازار روز حشر
در نزد اهل بيت، تولای زينب است
.
.
.
وفات مظلومانه و غريبانه امّ المصائب
حضرت فاطمه صغری عقيله بنی هاشم
زينب کبری سلام الله علیها تسلیت باد.
🏴
#شهادت_حضرت_زینب
💢 @Hadis_Shia 💢
.
💠 امام زمان (عج) در کنار قبر عمهاش (س)
مرحوم حاج محمد رضا سقا زاده که یکی از وعاظ توانمند بود، نقل میکند: روزی به محضر یکی از علمای بزرگ و مجتهد مقدس و مهذب، حاج ملاعلی همدانی مشرف گشتم و از او درباره مرقد حضرت زینب (سلام الله علیها) جویا شدم، او در جوابم فرمود:
روزی مرحوم آیت ا... العظمی آقا ضیاء عراقی (که از محققین و مراجع تقلید بود) فرمودند:
شخصی شیعه مذهب از شیعیان قطیف عربستان به قصد زیارت امام رضا (علیه السلام) عازم ایران میگردد او در راه پول خود را گم میکند.
حیران و سرگردان میماند و برای رفع مشکل متوسل به حضرت بقیه الله امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میگردد.
در همان حال سید نورانی را میبیند که به او مبلغی مرحمت کرده و میگوید: این مبلغ تو را به سامرا میرساند.
چون به آن شهر رسیدی، پیش وکیل ما حاج میرزا حسن شیرازی میروی و به او میگویی: سید مهدی میگوید آن قدر پول از طرف من به تو بدهد که تو را به مشهد برساند و مشکل مالیات را برطرف سازد اگر او نشانه خواست، به او بگو:
امسال در فصل تابستان، شما با حاج ملا علی کنی طهرانی، در شام در حرم عمهام مشرف بودید، ازدحام جمعیت باعث شده بود که حرم عمهام کثیف گردد و آشغال ریخته شود شما عبا از دوش گرفته و با آن حرم را جارو کردی و حاج ملا علی کنی نیز آن اشغالها را بیرون میریخت و من در کنار شما بودم!
شیعه قطیفی میگوید: چون به سامرا رسیدم و به خدمت مرحوم شیرازی شرفیاب شدم جریان را به عرض او رساندم.
بیاختیار در حالی که اشک شوق میریخت، دست در گردنم افکند و چشمهایم را بوسید و تبریک گفت و مبالغی را برایم مرحمت کرد.
چون به تهران آمدم خدمت حاج آقا کنی رسیدم و آن جریان را برای او نیز تعریف نمودم. او تصدیق کرد، ولی بسیار متاثر گشت که ای کاش این نمایندگی و افتخار نصیب او میشد.
📔 ٢٠٠ داستان از فضایل، مصائب و کرامات حضرت زینب (س)، صفحه ١٧۴-١٧۵
#شهادت_حضرت_زینب #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
🖤 گریه امام زمان (عج) در وفات حضرت زینب (س)
مرحوم آیت الله سید نورالدین جزایری در کتاب "الخصائص الزینبیه" آورده است که عالم دانشمند و محدث خبیر شیخ محمد باقر قاینی، صاحب کتاب "کبریت الاحمر" در کتاب کشکول خود به نام "سفینة القماش" مینویسد:
در عصری که در نجف اشرف به تحصیل علوم حوزوی اشتغال داشتم در آنجا سیدی زاهد و پرهیزکار بود که سواد نداشت،
روزی در حرم حضرت علی (علیه السلام) به زیارت مرقد حضرت مشغول بود ، دید یکی از زایران ترک زبان، گوشهای از حرم نشست و مشغول تلاوت قرآن شد،
این سید جلیل احساساتی شد و به خود گفت: آیا سزاوار است که ترک و دیلم، قرآن، کتاب جدت را بخوانند و تو بیسواد باشی و از خواند آیات قرآن محروم بمانی ؟!
او از روی غیرت و همت قسمتی از اوقاتش را در سقایی (آبرسانی) صرف کرد تا مخارج زندگیاش را تأمین کند، و قسمت دیگر را به تحصیل علوم پرداخت و کم کم ترقی کرد تا به حدی که در درس خارج آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی (میرزای بزرگ) شرکت میکرد و به درجهای رسید که احتمال میدادند به حد اجتهاد رسیده است.
این سید جلیل و پارسا برای من چنین نقل کرد:
در عالم خواب امام زمان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم، بسیار غمگین و آشفته حال بود ، به محضرش رفتم و سلام کردم،
سپس عرض کردم: چرا این گونه ناراحت و گریان هستید؟
فرمود: امروز روز وفات عمهام حضرت زینب (سلام الله علیها) است.
از آن روزی که عمهام زینب (سلام الله علیها) وفات کرده، تاکنون، هر سال در روز وفات او، فرشتگان در آسمانها مجلس عزا به پا می کنند، آن چنان میگریند که من باید بروم و آنها را تسکین دهم،
آنها خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها) را که در بازار کوفه خواند، میخوانند و میگریند، من هم اکنون از آن مجلس فرشتگان مراجعت نمودهام.
📔 ٢٠٠ داستان از فضایل، مصائب و کرامات حضرت زینب (س)
#امام_زمان #حضرت_زینب #داستان_بلند
🔰 @DastanShia