🖤
روی حسين، مهر دل آرای زينب است
موی حسين، ليلۀ اسرای زينب است
زيباترين مطاع به بازار روز حشر
در نزد اهل بيت، تولای زينب است
.
.
.
وفات مظلومانه و غريبانه امّ المصائب
حضرت فاطمه صغری عقيله بنی هاشم
زينب کبری سلام الله علیها تسلیت باد.
🏴
#شهادت_حضرت_زینب
💢 @Hadis_Shia 💢
.
💠 امام زمان (عج) در کنار قبر عمهاش (س)
مرحوم حاج محمد رضا سقا زاده که یکی از وعاظ توانمند بود، نقل میکند: روزی به محضر یکی از علمای بزرگ و مجتهد مقدس و مهذب، حاج ملاعلی همدانی مشرف گشتم و از او درباره مرقد حضرت زینب (سلام الله علیها) جویا شدم، او در جوابم فرمود:
روزی مرحوم آیت ا... العظمی آقا ضیاء عراقی (که از محققین و مراجع تقلید بود) فرمودند:
شخصی شیعه مذهب از شیعیان قطیف عربستان به قصد زیارت امام رضا (علیه السلام) عازم ایران میگردد او در راه پول خود را گم میکند.
حیران و سرگردان میماند و برای رفع مشکل متوسل به حضرت بقیه الله امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میگردد.
در همان حال سید نورانی را میبیند که به او مبلغی مرحمت کرده و میگوید: این مبلغ تو را به سامرا میرساند.
چون به آن شهر رسیدی، پیش وکیل ما حاج میرزا حسن شیرازی میروی و به او میگویی: سید مهدی میگوید آن قدر پول از طرف من به تو بدهد که تو را به مشهد برساند و مشکل مالیات را برطرف سازد اگر او نشانه خواست، به او بگو:
امسال در فصل تابستان، شما با حاج ملا علی کنی طهرانی، در شام در حرم عمهام مشرف بودید، ازدحام جمعیت باعث شده بود که حرم عمهام کثیف گردد و آشغال ریخته شود شما عبا از دوش گرفته و با آن حرم را جارو کردی و حاج ملا علی کنی نیز آن اشغالها را بیرون میریخت و من در کنار شما بودم!
شیعه قطیفی میگوید: چون به سامرا رسیدم و به خدمت مرحوم شیرازی شرفیاب شدم جریان را به عرض او رساندم.
بیاختیار در حالی که اشک شوق میریخت، دست در گردنم افکند و چشمهایم را بوسید و تبریک گفت و مبالغی را برایم مرحمت کرد.
چون به تهران آمدم خدمت حاج آقا کنی رسیدم و آن جریان را برای او نیز تعریف نمودم. او تصدیق کرد، ولی بسیار متاثر گشت که ای کاش این نمایندگی و افتخار نصیب او میشد.
📔 ٢٠٠ داستان از فضایل، مصائب و کرامات حضرت زینب (س)، صفحه ١٧۴-١٧۵
#شهادت_حضرت_زینب #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
🖤 گریه امام زمان (عج) در وفات حضرت زینب (س)
مرحوم آیت الله سید نورالدین جزایری در کتاب "الخصائص الزینبیه" آورده است که عالم دانشمند و محدث خبیر شیخ محمد باقر قاینی، صاحب کتاب "کبریت الاحمر" در کتاب کشکول خود به نام "سفینة القماش" مینویسد:
در عصری که در نجف اشرف به تحصیل علوم حوزوی اشتغال داشتم در آنجا سیدی زاهد و پرهیزکار بود که سواد نداشت،
روزی در حرم حضرت علی (علیه السلام) به زیارت مرقد حضرت مشغول بود ، دید یکی از زایران ترک زبان، گوشهای از حرم نشست و مشغول تلاوت قرآن شد،
این سید جلیل احساساتی شد و به خود گفت: آیا سزاوار است که ترک و دیلم، قرآن، کتاب جدت را بخوانند و تو بیسواد باشی و از خواند آیات قرآن محروم بمانی ؟!
او از روی غیرت و همت قسمتی از اوقاتش را در سقایی (آبرسانی) صرف کرد تا مخارج زندگیاش را تأمین کند، و قسمت دیگر را به تحصیل علوم پرداخت و کم کم ترقی کرد تا به حدی که در درس خارج آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی (میرزای بزرگ) شرکت میکرد و به درجهای رسید که احتمال میدادند به حد اجتهاد رسیده است.
این سید جلیل و پارسا برای من چنین نقل کرد:
در عالم خواب امام زمان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم، بسیار غمگین و آشفته حال بود ، به محضرش رفتم و سلام کردم،
سپس عرض کردم: چرا این گونه ناراحت و گریان هستید؟
فرمود: امروز روز وفات عمهام حضرت زینب (سلام الله علیها) است.
از آن روزی که عمهام زینب (سلام الله علیها) وفات کرده، تاکنون، هر سال در روز وفات او، فرشتگان در آسمانها مجلس عزا به پا می کنند، آن چنان میگریند که من باید بروم و آنها را تسکین دهم،
آنها خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها) را که در بازار کوفه خواند، میخوانند و میگریند، من هم اکنون از آن مجلس فرشتگان مراجعت نمودهام.
📔 ٢٠٠ داستان از فضایل، مصائب و کرامات حضرت زینب (س)
#امام_زمان #حضرت_زینب #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
🌱 نامگذارى حضرت زینب (س)
هنگام ولادت جبرئيل از جانب خداوند متعال بر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نازل شد و عرض كرد: «يا رسول اللَّه، اسم اين دختر را زينب بگذار».
آنگاه جبرئيل گريست.
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله پرسيد: سبب اين گريه چيست؟
عرض كرد: همانا اين دختر از آغاز زندگانى تا پايان روزگار در اين سراى ناپايدار با رنج و درد و بلا خواهد زيست. گاهى به درد مصيبت شما يا رسول اللَّه مبتلا مىشود، و گاهى در ماتم مادرش و گاهى در مصيبت پدر و گاهى به درد فراق برادرش حسن مجتبى عليه السّلام دچار خواهد شد.
از همه بالاتر به مصائب كربلا و نوائب دشت نينوا گرفتار مىشود چنانكه مويش سفيد و قامتش خميده خواهد گرديد.
اين خبر را اهل بيت عليهم السّلام شنيدند و اندوهناك و گريان شدند.
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله صورت بر صورت حضرت زينب سلام اللَّه عليها نهاد و گريست.
حضرت صديقه طاهره سلام اللَّه عليها فرمود: ای پدرم، اين گريه براى چيست؟ خداوند ديدههاى تو را نگرياند.
فرمود: اى فاطمه، بعد از من و تو اين دختر دچار بلاها و مصائبى مى شود.
حضرت صديقه سلام اللَّه عليها فرمود: چه ثواب دارد آن كسى كه بر دخترم زينب سلام اللَّه عليها گريه كند؟
آن حضرت فرمود: «اى پاره تنم و اى نور چشمم، ثواب كسى كه بر بر او و بر مصائب او گريه كند مانند ثواب كسى است كه بر برادرش حسين گريه كند».
سپس نام آن حضرت را «زينب» نهاد.
📔 رياحين الشريعة: ج۳، ص ٣٨-٣٩
#حضرت_زینب #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
💠 فرقه حقیه
قومی از مفوضه و مقصره (دو جریان اعتقادی در آن زمان)، کامل بن ابراهیم مدنی را روانه نمودند به سوی ابی محمّد (امام عسکری) علیه السلام در سرّ من راءی (سامراء) که مناظره کند با آن جناب در اوامر ایشان،
کامل گفت: من در نفس خود گفتم که سؤال میکنم از آن جناب که داخل نمی شود در بهشت مگر آنکه معرفت او مثل معرفت من باشد.
چون داخل شدم بر سید خود ابی محمّد علیه السلام و نظر کردم به جامههای سفید و نرمی که بر تن او بود، در نفس خود گفتم ولی خدا و حجت او جامههای نرم میپوشد و ما را امر میفرماید به مواسات (مساعدت) اخوان (برادران) ما و ما را نهی میکند از پوشیدن مانند آن،
پس با تبسم فرمود: ای کامل! و لباس خود را بالا برد، پس دیدم پلاس (جامه پشمینه) سیاه زبری که روی پوست بدن مبارکش بود پس فرمود: این برای خدا است و این برای شما.
پس خجل شدم و نشستم در نزد دری که پرده بر آن آویخته بود پس بادی وزید و طرفی از آن را بالا برد؛ پس دیدم جوانی را که گویا پاره ماه بود، چهار ساله یا مثل آن؛
پس به من فرمود: ای کامل بن ابراهیم! پس بدن من مرتعش شد و گفتم: لبیک ای سید من! پس فرمود: آمدی نزد ولی اللّه و حجت او و اراده کردی سؤال کنی که داخل بهشت نمی شود مگر آنکه عارف باشد مانند معرفت تو، پس گفتم: آری، واللّه!
فرمود: پس در این حال کم خواهد بود داخل شوندگان در بهشت واللّه، به درستی که داخل بهشت میشوند گروهی که ایشان را (حقیه) میگویند، گفتم: ای سید من! کیستند ایشان؟
فرمود: قومی که از دوستی ایشان امیرالمؤمنین علیه السلام را این است که قسم میخوردند به حق او و نمی دانند که فضل او چیست. آنگاه ساعتی ساکت شد، ... و پرده به حال خود برگشت.
پس آن قدرت نداشتم که آن را بالا زنم، پس حضرت ابو محمّد علیه السلام به من نظر کرد و تبسم نمود فرمود: ای کامل بن ابراهیم! سبب نشستن تو چیست و حال آنکه خبر کرده تو را مهدی و حجت بعد از من به آنچه در نفس تو بوده و آمدی که از آن سؤال کنی.
پس برخاستم و جواب خود را که در نفسم مخفی کرده بودم از امام مهدی علیه السلام گرفتم و بعد از آن آن جناب را ملاقات نکردم.
📔 منتهی الآمال، ج۲، ص۷۶۹
#امام_زمان #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
✨ در سرزمین وادی السلام
روزی امیر المؤمنین علی علیه السلام از کوفه حرکت کرد و به سرزمین نجف آمد و از آن هم گذشت.
قنبر گفت: یا امیر المؤمنین! اجازه میدهی عبایم را زیر شما پهن کنم؟
حضرت فرمود: نه، اینجا محلی است که خاکهای مؤمنان در آن قرار دارد و پهن کردن عبا مزاحمتی برای آنهاست.
اصبغ میگوید؛ عرض کردم: یا امیر المؤمنین! خاک مؤمنان را دانستم چیست، ولی مزاحمت آنها چگونه است؟
فرمود: ای اصبغ! اگر پرده از مقابل چشمانت برداشته شود، ارواح مؤمنان را میبینید که در اینجا حلقه حلقه دور هم نشستهاند و یکدیگر را ملاقات میکنند و با هم مشغول صحبت هستند، اینجا جایگاه ارواح مؤمنان است و ارواح کافران در برهوت قرار گرفته اند!
📔 بحار الأنوار: ج۶، ص٢۴٢
#امام_علی #داستان_کوتاه
🔰 @DastanShia