eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
18هزار ویدیو
16 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ قسمت_بیستم 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یکی از مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن با تانک اینجا رو می‌زنن؟ پخش شید!» 💠 بدن لمسم را به‌سختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد. او همچنان فریاد می‌زد تا از مقام فاصله بگیریم و ما می‌دویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام می‌آید. 💠 عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به‌سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم. رزمنده‌ای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمی‌داد و من می‌ترسیدم عباس در برابر گلوله تانک شود که با نگاه نگرانم التماسش می‌کردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله‌های خمپاره را جا زد و با فریاد شلیک کرد. 💠 در سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشی‌ها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به‌سرعت برگشت. چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده می‌شد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 تکیه‌ام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانی‌ام شکسته است. با انگشتش خط را از کنار پیشانی تا زیر گونه‌ام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ شکست و اشک از چشمانم جاری شد. 💠 فهمید چقدر ترسیده‌ام، به رزمنده‌ای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند. نمی‌خواستم بقیه با دیدن صورت خونی‌ام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس می‌گوید :«داعشی‌ها پیغام دادن اگه اسلحه‌ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.» 💠 خون در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟» عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمی‌دانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بی‌توجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب می‌لرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!» 💠 روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«می‌دونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار حراج‌شون کردن!» دیگر رمقی به قدم‌هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد. 💠 اگر دست داعش به می‌رسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل! صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ داعش را با داد و بیداد می‌داد :«این بی‌شرف‌ها فقط می‌خوان ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمی‌کنن!» 💠 شاید می‌ترسید عمو خیال شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون می‌جنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟» اصلاً فرصت نمی‌داد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی می‌کنه تو این جهنم هلی‌کوپتر بفرسته!» 💠 و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیات‌شون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی می‌رسن!» عمو تکیه‌اش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش می‌جنگم!» 💠 ولی حتی شنیدن نام امان‌نامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد. چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت... ادامه_دارد ✍️نویسنده: فاطمه_ولی_نژاد,
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 آیه 194 سوره آل عمران 🌸 رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ القِيامَةِ إنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَاد َ 🍀 ترجمه: پروردگارا! آنچه را به واسطه ی پیامبرانت به ما وعده داده اى، به ما عطا کن و ما را در روز قیامت خوار نساز، كه قطعاً تو خلاف وعده انجام نمى دهى. 🌷 : عطا کن 🌷 : وعده داده ای 🌷 : پیامبرانت 🌷 : ما را خوار نکن 🌷 : وعده 🌸 موضوع این آیه در ادامه آیات 190 تا 193 سوره آل عمران در مورد اولی الألباب می باشد. اولی الألباب همان صاحبان عقل و خرد هستند که به آنها هم گفته می شود. آنها در آخرین مرحله و پس از پیمودن راه توحید و ایمان به قیامت و اجابت دعوت و انجام وظایف خویش از خدای خود تقاضا می کنند و می گویند: ربنا وءاتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيامة إنك لا تخلف الميعاد: پروردگارا! آنچه را به واسطه ی پیامبرانت به ما وعده داده ای، به ما عطا کن و ما را در روز خوار نساز، که قطعاً تو خلاف وعده انجام نمی دهی. 🌸 آیات 190تا194 سوره آل عمران از فرازهای تکان دهنده است که مجموعه ای از معارف دینی آمیخته با لحن لطیف مناجات و نیایش، در شکل یک نغمه آسمانی می باشد و در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز دستور داده شده که هر کسی برای نماز شب بر می خیزد این آیات را تلاوت کند. در این آیه ایمان به نیز مطرح شده است. «ما وعدتنا على رسلك» تكرار «ربّنا» در سخنان اولوا الألباب، نشان شیفتگى آنان به ربوبیّت الهى است. اولوا الألباب، هم عزّت را مى خواهند و هم عزّت را. جمله ى «آتنا ما وعدتنا على رسلك» مربوط به دنیاست كه وعده نصرت به اهل حقّ داده است و جمله ى «و لاتخزنا» مربوط به عزّت در آخرت است. 🔹 پیام های آیه194سوره آل عمران 🔹 ✅ وفاى به ، از شئون ربوبیّت الهى است. ✅ اگر چه به وعده هاى خود وفا مى كند، ولی ما نیز باید دعا كنیم. ✅ به همه ى انبیا و همه وعده هاى الهى ایمان دارند. ✅ نهایت آرزوى خردمندان، رسیدن به الطاف الهى و نجات از دوزخ و نجات از رسوایى در قیامت است. ✅ و باید در كنار هم باشد. تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
برای حضورقلب در نماز و عدم هجوم تخيلات وافكار حين نماز ، آن مقداری را كه ميتوانيد كنترل كنيد و اختياراً دنبال نكنيد، آنچه راهم كه غيراختياری وارد ميشود، اهميت ندهيد؛ خدای متعال داده است كه هركس درراه معنويت تلاش كند ،من دستش را ميگيرم. اگر مامتعهد شويم كه آن قسمتی كه ميتوانيم ودراختيار ماست، كنترل كنيم،از بركت اين مجاهده ، ان شاءالله خداوندﷻ به تدريج آن مهمان های ناخوانده را از قلب ما بيرون ميفرمايد. |مرحوم آیت الله فاطمی نيا| اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 @Emam_kh
💢✨💢✨💢✨💢 ⁉️چرا خدا عمر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را انقدر طولانی قرار داد؟ 🌸حضرت صادق عليه السلام فرمود: (حضرت نوح) هفت مرتبه مامور شد که هسته ى خرما بکارد واز ميوه ى آن بخورد، آنگاه عذاب بر قومش نازل شود. و چون درخت مى شد و به ميوه مى رسيد باز به تأخير مى افتاد. 🌷ودر هر مرتبه که به تأخير مى افتاد جمعى از قوم او از او بر مى گشتند و مى گفتند: اگر نوح پيغمبر بود ى_او خلاف نمى شد...! 🔵 و چون وعده به پايان رسيد خداوند به نوح فرمود: اگر در همان اول عذاب🔥 مى فرستادم آنها که در هر مرتبه (سست و) مرتد میشدند باقى مانده بودند. 🌪و آن باطن پلید و نفاق قلبى خودشان را بعد از نجات، با مؤمنين ظاهر مى ساختند و با ايشان به خصومت و جنگ برمى خاستند.( به همین خاطر طولش دادم تا ناخالص ها و متزلزل ها جدا بشوند...) ✅وهمچنين مدت غيبت قائم ما به طول انجامد تا حق از غير حق خالص گردد و ايمان از دروغ صاف گردد و شیعیان خالص باقی بمانند. 📒 کمال الدين: 355:2 ب 33 ح 50، غيبت طوسى: ص 170 ح 129، بشارة الاسلام: ص 170 ب 7. ✨سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات✨ ✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ✨ @Emam_kh