eitaa logo
حاجےمشتے|𝘏𝘢𝘫𝘪 𝘔𝘢𝘴𝘩𝘵y
2.7هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
100 فایل
اگه مقام و صندلی موندنی بود که به تو نمیرسید.😌 خودت رو نگیر دوست من🥇 کپی حلال با ذکر صلوات 💐 شرایط ادمینی ، تبادل و... 👇👇 https://eitaa.com/teb_hajimashty
مشاهده در ایتا
دانلود
سحر سوم🌙 قسمت سوم : بندگی بیاموز.... فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ* نقاش باشی عالم آن هنگام که از نگارگری خویش فارغ شد دست بر هم زد و نگاره بی نظیر خویش را به نظاره نشست و سپس او از عدم به وجود رساند و او شد انسان..... و بهشت مسکنی شد تا انسان تازه از دیار وجود رسیده دمی بیاساید اما پیش از تازه کردن نفس نفس‌هایش به شماره افتاد .....إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَر* و انسان را دشمنی بود قوی و کشنده به نام تکبر که بر جان ابلیس بدبخت برگشته نشست و از آن لحظه به بعد جنگ او و آدمیزاد شروع شد و جنگ ادامه یافت تا آنکه زندگی آرام بهشتی آدم از عطش جاودانگی برآشفت و انسان مسافر دیار دنیا شد و در دنیا آموخت تنها راه بازگشت به آسمان بندگی اوست و آدم به زمین خورد تا محکم تر به آسمان برگردد وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ* و انسان آمد تا خلیفه خدا باشد و بندگی کند خدا را و برسد به مقام قرب حضرت محبوب به آنجایی که تنها او باشد و او بدون هیچ پرده و حائلی..... و تا آنجا پرواز کند که به مقام فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ* برسد و خدا برای نجات آدمیزادها در مسیر برگشت امدادهایی فرستاد و از طاق عرش طنابی آویخت به نام و آنان که عاقل بودند ریسمان برگرفتند و رستگار شدند اما جاهل‌ها با چشمی پر اشک حسرت آسمان نشینی به دل‌شان ماند فَارحَم عَبْدَكَ الْجاهِلَ* خدا جانم به غلفت و جهل من نگاه نکن به رحمت خویش بنگر و دست‌های خالی ام دست گیر عالم دستم را بگیر که بدون لطف دستان تو آسمان که هیچ راه زمین را هم گم می‌کنم..... دریابم..... برگرفته از ۱.سوره مومنون آیه ۱۴ ۲.سوره بقره آیه ۳۴ ۳.سوره ذاریات آیه ۵۶ ۴.سوره قمر آیه ۵۵ ۵.دعای افتتاح
سحر چهارم🌙 قسمت چهارم:داستان ما و زمین..... الَّذِی جَعَلَ لَکمُ الْأَرْضَ مَهْدا* و زمین پناهگاهی شد تا بشر سرگردان را پناه دهد و برای او پلکانی شود برای سفر به سوی آسمان وَ جَعَلَ لَکمْ فِیها سُبُلًا لَعَلَّکمْ تَهْتَدُونَ* و برای پرواز زمین پر بود از نقشه‌ها و راه‌ها تنها چشم می‌خواست برای دیدن و قلبی برای پذیرفتن نور.... داستان انسان و زمین قدمتی دارد به کهن بودن عمر آفرینش داستانی که سرآغازی شد برای سعادت و شقاوت نسل آدمیزاد داستان ما و زمین داستان تقابل جنود عقل و جهل است داستان شهوت‌ها و بندها داستان دل بریدن‌ها و دل بستن‌ها داستان آنهایی که بنده بودند و آنهایی که ادای بندگان خدا را در می‌آورند.... و زمین آوردگاه سرنوشت امت‌هاست اتوبان بزرگی که فرد فرد نسل بشر باید از آن می‌گذشت تا برسد به سر منزل مقصود زمین برای اهل شقاوت بهشت است و برای اهل معرفت قفسی است که شکستن آن سعادتی در پیش دارد به فراخنای ابدیت وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ* و اراده خدا بر آن بود که زمین سهم ارث هابیل‌ها باشد تا علم طغیان قابیل‌ها را براندازند و امت سرگشته بشر را نجات دهند داستان زمین را وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ* برسانند و آدمیزاد در این هزاره غربت و اندوه باید برگزیند که میراث دار زمین باشد و یا اتکفا کند به همان تکه زمین قبر خویش و شما میراث‌دار زمین هستی و عالم خلقت ملک اجدادی شماست شما صاحبخانه ‌ای و ما مهمان دو روزه دنیا هستیم که آمدیم دست بوسی شما و مقصود از به دنیا آمدن دیدار شماست اللّٰهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِى دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ  و ما را نه عمر نوح خواهد بود و نه صبر ایوب دلتنگ نگاه‌ات هستیم قول داده بودی زود بازگردی...... ولی انگار وصال من و تو به قیامت خواهد رسید و یا به رجعتی دوباره می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد برگرفته از ۱.سوره زخرف آیه ۱۰ ۲.سوره قصص آیه ۵ ۳.دعای افتتاح
سحر پنجم🌙 قسمت پنجم: دنیا چقدر تاریک است.... ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ* و دنیا تاریک و تنگ شد بعد از آن که تکبر آن دشمن قسم خورده بشر به جان آدمیزادی افتاد و چاقویی شد برای دریدن گلوی حق و اولین ضربت سیاهی بر پیکره آدمی فرود آمد و فساد انسان خون هابیل‌ها ریخت و گلوی اصغرها درید و سرها شکست و دلها شکاند فساد مقدمه تقلید از باطل بود و هر که مقلد آن شد به زمین خورد با این تفاوت که دیگر بلیط یکطرفه سفر آسمان سوخت شده بود راه برگشتی نداشت و باطل چنگی انداخت به صورت بشر و چشمی از آدمی درید و دنیا شد شهر مردمان یک چشم که چشم دنیا بین داشتند و آخرت جایی نداشت در خانه دل آدمی که در خانه‌ای دو صاحبخانه نمی‌شود كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ* و انسان که جلوه الهی بود طعم شیرین دنیا در دهانش نشست مزه مزه‌اش کرد و وابسته‌اش شد و در آن ماند و ساکن شد و هر آنچه ساکن شود می‌گندد و فساد سرنوشت حتمی اوست و انسان ساکن عامل فساد شد و فساد دنیای روشن خود انسان‌ها را تاریک کرد درست مثل آنکه در اتاقی کوچک آتش کوره به پا کرده باشی فساد جهل آورد و جهل عقل آدمی زایل کرد و انسان سوخت و سوخت تا آنجا که آتش به مغز استخوانش رسید و آه از نهادش برخاست و فریاد ادرکنی سر داد و تو آمدی از پس افق امیدهای محال و صدای قدم‌هایت حتی از فرسنگ‌ها دورتر شیشه عمر باطل را ترک ترک کرد و دل‌های سیاه و سرد را مبتلا کرد به درد عشق و دردمندی گاهی از بزرگترین نعمات جهان است وَبَيِّضْ بِهِ وُجُوهَنا* و دنیا سیاه است و روی ما سیاه‌تر و تنها تو ناجی این امت در غم فرو رفته‌ای یَا مَوْلاَنَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ* اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی اَلسَّاعَهَ اَلْعَجَلَ برگرفته از ۱.سوره روم آیه ۴۱ ۲.سوره مدثر آیه ۳۸ ۳.دعای افتتاح ۴.دعای فرج
سحر ششم🌙 قسمت ششم: نسل آسمانیان..... رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيما* و آسمان پر شده بود از ابرهای سیاه و زمین مبدل شده بود به شهر مردگان متحرک و زنجیر دنیا دست و پا گیر انسان شد و خدا قبل از آنکه دیر شود برای انسان‌های از آسمان جامانده مددی فرستاد درست مثل مشکی آب برای تشنه‌ی در کویر مانده و ناگهان از دل ابرهای سیاه صاعقه ای زد و باران باریدن گرفت بارانی از جنس نور و بارید و کویر تشنه دلها را سیراب کرد باران بارید و انگار هر قطره‌ای که می‌بارید انگار به اندازه تمام دنیا برکت و نور بود و هر قطره نازل شد برای نجات بشر برای دریا شدن در دنیا نسل آسمانیان نسل انبیاء و پیامبران باب نجاتی شد تا هر آنکه راه گم کرده است بازگردد نسل آسمان مثل دانه‌های یک تسبیح پخش شد در زمین و زمین پر شد از ستاره مولا جانم ای مولای ستاره سرشت ماه سیما ای باقیمانده از نسل آسمان ای فرزند آدم ای وصی نوح ای یادگار ابراهیم ای نوید موسی ای بشارت عیسی و ای میراث محمد ص✨ و ای مولاجان یَا ابْنَ الْبُدُورِ الْمُنِیرَهِ یَا ابْنَ السُّرُجِ الْمُضِیئَهِ یَا ابْنَ الشُّهُبِ الثَّاقِبَهِ یَا ابْنَ الْأَنْجُمِ الزَّاهِرَهِ* کمکمان کن دنیا تاریک ما با این فانوس‌های دست و پاشکسته روشن نمی‌شود مگر با چلچراغ وجود تو حرفی زیاد زدن هنر نیست حرف خوب زدن هنر است و ما هنرمند نیستیم اما همگی همدرد هستیم با درد مشترک و آن هم کور ماندن در تاریکی بودن توست مولای روشنایی‌ها اندکی نگاه.....الغوث برگرفته از ۱.سوره نساء آیه ۱۶۵ ۲.دعای ندبه
سحر هفتم🌙 قسمت هفتم: بخوان...به نام خداوندگار عشق اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ* بخوان بخوان به نام خداوندگار عشق بخوان برای آنان که تشنه‌ی سرود عشق هستند بخوان با آنکه خواندن نمی‌دانی و آن کس که در محضر او ابراز دانستن نکند علامه دهر است..... بخوان که تو پیش از این خواننده این داستان بودی و اکنون نوبت به داستان خودت رسیده است لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ و تو خواندی از عشق در گوش خسته عالم و رسول شدی تا پیغام باران را به ماهی‌های دریا ندیده و درختان خشکیده برسانی عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ‌ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ* و سخت بود برایت که ما مردم نادان مشتاق دوزخ بودیم تا طالب بهشت و مشتاق هدایت بودی و ما سرگرم دنیای تاریک خودمان لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ* و آنقدر مهربان بودی که تمام هست خویش را برای نیست نشدن ما فدا کردی تا آنجا خود نیز در آستانه فدا شدن بودی و کار به آنجا رسید که خود خدا نیز دل نگرانت شد دنیا با وجود شما باغستانی است پر از گل‌های محمدی🌺 تا گلاب معطر وجود شما باشد چه نیاز به عطر تلخ دنیا یاحبیب‌الله دلمان پر است از خالی پر شده از حرف‌های هیچ و پوچ خالی تر از صحراهای جزیره العرب و ساکت و سردتر از کوهستان‌های مکه مددی برسان تا در سکوت غرق نشده ایم یا رسول الله (ص) برگرفته از ۱.سوره علق آیه ۲ ۲.سوره توبه آیه ۱۲۸ ۳. سوره شعراء آیه ۳ (ص)
سحر هشتم🌙 قسمت هشتم: و بهشت به زمین می‌آید.... إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ* و پیش از خواندن سرود عشق و جاری شدن دریا از زبان اقیانوس مقدمه‌ای باید تا رودخانه‌ها به یکدیگر پیوند بخورند و خود دریایی شوند در مسیر دریایی و پیش از آنکه پیغامبر رحمت حدیث عشق را نجوا کند در گوش خسته‌ی جهان بارانی باید تا دلهای زنگار بسته‌ را بشوید و آماده کند آن‌ها برای پذیرش بذر محبت  وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما* و نبوت را مقدمه‌ای است و جهان مقدمه‌ای دیگر و مقدم بر هر مقدمه‌ای وجود نور عالم گیر شما بود که نوری بود بر فراز نوری که از فراز پلکان عرش بر سیطره هستی سایه افکنده بود و اگر شما نبودی نه پیامبری بود و نه عالمی و نه امامی و شما هبوت کردی بر زمین تا ما را با خودت برسانی به بلندای آسمان و شما مادری هستی بی‌نهایت مهربان که تاب دیدن سوختن نسل فرزندان خطاکار آدم را ندارد آنقدر مهربان که حتی آتش خشم دنیا را در آغوش کشیدی تا ذریه هدایت سلامت بمانند برای آینده پر خطر بشر و سوختی تا دین و ایمان ما نسوزد...🔥 و تو مادری و از تو گفتن تنها کار خداست و از زبان قاصر ما برنیاد حتی نام تو را به زبان آوردن و من همان فرزند بازیگوش و خطاکارتان هستم و شما مادری و همیشه رزق مرا کنار گذاشته‌ای مرا از یاد نبرده‌ای حتی آن‌هنگام که تو را از یاد برده بودم عشقت اجازه داد که مادر بخوانمت... و همین که تو را مادر بخوانم خودش رزق شیرینی است تا همیشه ماندگار مادر جان دلم گرفته است از خودم شرمنده ام که عشق تو در دل داشتم و دل در گرو دنیا سپرده‌ام..... مادر ای بانوی بی‌نشانه جانم فدای ناله‌ی واغربتایتان شرمنده‌ام که زنده‌ام از روضه‌هایتان💔 برگرفته از ۱.سوره کوثر ۲.حدیث قدسی لولاک لما خلقت الافلاک س
سحر یازدهم🌙 قسمت یازدهم: کوچ پرستوها.... أَلَم تَكُن أَرضُ اللهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا* و قافله آدمیزادها در دست هیاهوی دنیا کاهی بود در برابر کوهی و اگر نبود مدد مردان مقرب الهی شاید نسل بشر پیش از طوفان نوح یا قبل از آتش ابراهیم فاتحه‌اش خوانده می‌شد و قافله سرگردان بشر راهنمایی می‌خواست و مرادی و مقتدایی و آیینی واحد برای هم رای شدن در مسیر رستگاری و آیین ما مردمان درمانده آیین عشق است و رسول عاشقی رهبر و سرور ما و این نهال نورسیده را باغبانی لازم بود برای رشد و آفتابی و بارانی🌱 مهر خدیجه‌ای می‌‌خواست و شمشیر حیدری می‌خواست و جگر حمزه‌ای و صلابت ابوطالبی و ..... و دست روزگار نامرد وحدت را برای قافله سالار این داستان به ارمغان آورد و آنگاه در میانه خفقان نور امید تابید و و بر هر کسی که مرید خورشید بود واجب شد تا هجرت کند به سمت آسمان و آدمی را هجرتی باید هجرتی از اعماق خود زنگار گرفته تا آنجا که فقط اوست و جز او چیزی نیست و زمین گردید و زمان به دور آن چرخی زد و آن روی دیگر سکه بازی زمانه بود که قطار پر شکوه اسلام را در ریل فتح قرار داد و سرعتی افزون بخشید برای رسیدن به تکامل و آنان که کویر نشین ظلمت منش بودند و هستند قطار در حرکت را سنگ می‌زدند و سنگ‌ها در میانه شلوغی دندانی را شکست و صورتی را شکست و پیشانی‌ای را.....💔😭 اما قطار از حرکت بازنماند و رفت و رفت و رفت تا یک قدمی ایستگاه اخر یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد و مقصود آن ایستگاه اخر شما بودی که بر فراز قله‌ی ظهور دنیای آشفته ما را نگاهی می‌اندازی و تلخ لبخندی میزنی و برای آنان که به یادت نیستند و یا نام تو را دکان نان و آب کرده‌اند طلب مغفرت می‌کنی و از کیسه ثواب‌های بی‌نهایت خودت چندتایی برای آنان کنار می‌گذاری هجرت رمز رسیدن به توست رمز سفر من از من به سمت تو به تویی که به جای من برای من گناهکار استغفار می‌کنی و امان از من...... و امان از من..... و امان ...از من.... برگرفته از سوره نساء آیه ۹۷
سحر دوازدهم🌙 قسمت دوازدهم : طلوع.....☀️ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ* و رسالت را پیغام و هدفی بود عظیم و بزرگ که کسی جز پیامبر نمی‌توانست بار امانت آسمان را به دوش کشد و نبوت آمد تا بشر را از کوچه‌های بن بست گمراهی به شاه‌راه هدایت برساند وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ و نبوت به ساختمانی بلند شبیه بود که اگر پیام آن ابلاغ نمی‌گشت انگار به یکباره تمام آن فرو می‌ریخت انگار که هیچ نبود و هیچ چیز نیز نخواهد بود وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ و آنان که قلب خود را متاع بازار شیطان کرده بودند تاب دیدن طلوع فجر امامت که پیغام رسالت بود را نداشتند و بر آن عهد بودند که نسل قابیل‌ها🔥 تاراج کند هر آنچه هابیل‌ها دارد و انتقام زخم ابراهیم و موسی را از امت اخرین نبی بگیرند الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم* و آمد برکه‌ای بود زلال و کوچک که برکت آن بیش از تمام ها و دریاهای جهان بود غدیر جوشید و تمام خار و خاشاک نفاق را تمام سیاهی ها و زنگارها را تمام اندوه ها و زخم ها را شست و پاک کرد و مطهر کرد و آباد کرد هر آنچه دیر خراب است🌱 و نسیمی بود که شمع نفاق را خاموش کرد تا ابد همه بدانند راه عشق از طریق امامت خواهد گذشت  وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي و خداوند نعمت و رحمت خویش را آنجایی به اوج رساند که شما را به ما داد و شما با همان صلابتی همیشگی مولای ما شدی😍 شمایی که وصف شما نه در وصف می‌گنجد و در فهم درک خواهد شد و نعمت عشق و ولایت شما بود که جهان دود گرفته از آتش گناه را منور کرد درست مثل سییده دم بعد از شب ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ* و آن هنگام که دادگاه دادگر دنیا برپا شود از تو سوال می‌شود از تو و ولایت تو و ولایت تو تنها مسیر عاشقی است ❤️ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ المعصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ برگرفته از ۱.سوره مائده آیات ۳ و ۶۷ ۲.سوره تکاثر آیه ۸ ع💛
سحر سیزدهم🌙 قسمت سیزدهم: کویر و دریا....🥀 مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ*بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ و در مسیر پر نور عاشقی آسمان به زمین پیوند خورد و پدر خاک همسر مادر آب شد و دریا دریا عشق بود که در بر هم بود اما در هم و بر هم نبود و هیچ کدام بر دیگری فزونی نمی‌گرفت يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ* و بعد از آن از تلاقی آب و خاک و نور وجود آدمی شکل گرفت و از اقیانوس عشق مرواریدی برآمد و یاقوتی و جواهری که چشم و چراغ عالم شدند این جواهرات آسمانی و کربلایی شدند و دمشقی و مدینه‌ای و چشمه‌های بخیل و برکه‌های خشکیده حسود نظر افکندند به شکوه دریا چشم زدند آن را و لب‌های تشنه‌ی کویر چشم طمع دوخت به خروش دریا و کویر قدم به قدم جلو آمد تا آنجا که پشت در خانه حضرت دریا رسید آمد آن هنگام که در دل دریا ماهی سرخ کوچکی بود که هنوز نچشیده بود طعم زندگی را و آبی دریا کرد شده بود از داغ غروب خورشید نبوت و کویر دیگر کویر نبود خارستان بود و آمده بود تا زحمت شود برای پای مسافران راه بهشت و شورزار که سیراب بود از باران عشق کمر بسته بود به نیت خشکاندن دریا و خارها تیغ تیز کرده بودند برای دریدن قدم‌های آفتاب و کویر فریاد برآورد کجاست دریا تا دست بیعت دهد به سیاهی و خارها تیر و تیغ و هیزم شدند برای بزم ‌شوم کشتن ماهی‌های عاشق و فتنه هیزم و خار را آتشی باید تا مهر ابطال بخورد بر آن🔥 و دریا همه آتش شد تا خار به پای کسی نرود و خانه بهشت منزل‌گاه جهنمیان شد تا دنیا دور باشد از آتش کینه و از آن پس غربت سهم دریا شد🌊 و ماهی‌های سرخ درون آن یکی یکی بر کویر افتادند و فدا شدند فدای راه هدایت و تمام روضه همین است که بعد از غوغای آتش و کویر🔥 تنها همدم حضرت مزار غریب دریا بود و........... برگرفته از ۱. سوره الرحمن آیات ۱۹و۲۰و۲۲
سحر چهاردهم🌙 قسمت چهاردهم : آنجا جهنم است....🔥 أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ* و امان از آتش و امان از اهل آتش و امان از دیاری که در آن مردمی که میهمان سفره هستند پیرو آیین آتش شوند تا قلب دریا را همنشین خاکستر کنند  وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ* و انگار همه جهنم و اهلش شده بودند در زمین انسان‌ها و همه بهشت در خانه‌ای در بن بست کوچه بنی هاشم إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم* و امت طوفان زده ناخدا را نمیخواست و از اقیانوس آرام بر حذر بود🌊 و به سوی آبشار تباهی حرکت می‌کرد در چند قدمی سقوط... و چند صباحی که گذشت جهنمیان ساکن زمین بعد از گذشت بیست و پنج سال خانه نشینی آفتاب دوباره او را طلب کردند تا ناجی شود شود برای آنها او را نه به خاطر خودش بلکه به خاطر خودشان طلب کردند در حالی که او بی رغبت‌ترین افراد به دنیا و اهل دنیا بود و پس از آنکه آفتاب بعد از سال‌های متمادی خانه نشین شدن طلوع کرد☀️ مردم ظلمت نشین روی از نور برگرداندند و همان‌هایی که او را طلب می‌کردند طالب نبودن او شدند و از دل آنان زبیری بیرون آمد و طلحه‌ای و خوارجی....🗡 و سرانجام آن شکافتن فرق آفتاب در شب سیاه شد🖤 و امان از دنیا که او را نخواست و امان از دنیا و امان از آنجایی که تو را نخواهند💔 و هر جایی که یاد و نام تو نباشد آنجا است و امان از دنیای امروز ما و امان از ما که اهل جهنم گناه شدیم🔥 مولا جان ادرکنی سوختیم از گناه و آتش دنیا ادرکنی.......💚 برگرفته از ۱.سوره حجر آیه ۴۳ ۲.سوره رعد آیه ۱۱ ۳.دعای مجیر
سحر پانزدهم🌙 قسمت پانزدهم : سلام🤚 خْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ* و آسمان را خورشیدی است و مهتابی و دریا را مرواریدی در بر است و یاقوتی و جهان روشن شد از طللع نور دو جواهر تابنده آن دو نور پر فروغ آن دو سرو سر به فلک کشیده و آن باغ بهشتی که شاخه‌سار آنها در هم تنیده بود و سایه افکنده بود بر سر تمام انسانهای سرگردان و متحیر و مگر می‌شود شما را دید و از شما شنید و متحیر نماند که شما را هر کس نظاره کرد مجنون شد و آواره دیار عشق و عاشق فنا شود در وجود معشوق💝 و دنیا امام می‌خواست یاری می‌خواست و هدایتگری و خدا دو برابر تمنای اهل زمین را اجابت نمود و از دامان حضرت کرامت متولد شد💚 و شجاعت فرصت وجود یافت❤️ و سلام بر او که آقای کرامت است و او که نابود کننده فتنه هاست و علمدار بوتراب است به وقت نبرد و او که او فتحی کرد فراتر از خیبر و خندق و حنین و او است و او دریاست و ما همگی چون ماهیان تشنه غرق شده‌ایم در دریای و سلام بر او آن هنگام که کرد و شهر شب را با نور وجود خود بهم ریخت و او که نامش مثل عسل شیرین است و او است همان که اندوه او جواز بهشت می‌دهد و سلام بر عشق سلام بر جگر مرتضی 🧡 و سلام بر پاره تن فاطمه💙 و.... السلام علیک یا اهل البیت النبوه الهی بالحسن و بالحسین ع
سحر شانزدهم🌙 قسمت شانزدهم : شب ستاره باران⭐️ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ* و انسان در شبی تاریک در میانه راه فانوس هدایت خویش را گم کرد و خودش نیز در کور‌ه‌راه‌های دنیا گم شد و اگر نبودند ستاره ها او نمی‌توانست مسیر خویش را باز جوید و ستارگان انبیاء هدایت بودند جانشین ماه فرق شکافته شدند تا در شب ظلمانی غفلت فرزند آدم راه گم نکند و دنیا تاریک و تاریک تر می‌شد تا آنجا که ابلیس مست میمون باز بر مسند خلافت نشت و مملکتی روزی حضرت بر آن حکم می‌کرد جولانگاهی شد برای گرگ باطل و دریدن گلوی حق و مردم بی وجود خورشید و ماه کور بودند و سرگردان چشم‌هایشان را غبار گرفته بود و آبی باید تا بشوید چشم جهان را و جهان خفته بیدار نشد الا به صدای چکاچک شمشیرها و چشم غبار گرفته خویش پاک نکرد جز به سیل و ابلیس نیت کرد برای انتقام از نسل ابراهیم اسماعیل زمان را با خنجر جهل مردمان سر ببرد غافل از اینکه او سیلی بود که جهان را در می‌نوردید و خانه خراب کن بود برای اهل کویر و آسمان گلگون شده ستارگانی می‌خواست تا امت تازه از خواب برخاسته را هادی باشند و 💔 زینبی می‌خواست و ربابی و سکینه‌ای تا رسول عشق باشند و فریاد برآورند در گوش کر شده‌ی عالم ما رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا* و به جهانیان بگویند هر چه هست در این راه زیبایی است و جز راه عشق راهی نیست و هر کس عاشق شد فدا خواهد شد در راه معشوق ❤️ و چه چیزی زیباتر از این فدا شدن؟ و سلام بر ستارگان 💫 آن هنگام که در شب تاریک دنیا درخشیدند و راهنمای بشر شدند تا ابدیت در کربلا می‌ماند اگر نبود الهی به حق عمه سادات برگرفته از سوره نحل آیه ۱۶ س
سحر هفدهم🌙 قسمت هفدهم : به نام خدای قلم.... ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ* و سوگند به قلم✍🏼 آن هنگام که در دست نویسنده عالم دفتر روزگار را کتابت می‌کرد عَلَّمَهُ الْبَيَانَ* و خدا به انسان کلام آموخت تا راوی داستان دنیا باشد🗣 و معجزه آخرین فرستاده خویش را کلام و کتاب قرار داد و عشق و معرفت را در کالبد کلمه بر ضمیر خسته و تشنه‌ی آدمی نازل کرد و کلام تیغ برنده‌ای بود که پیش از از نیام برآمدن شمشیرها خون به پا می‌کرد و گاه سپاه و دولت و مملکتی به چند کلام و چند خط مرکب زیر و رو می‌شد همان گونه که مُرکب سیاه فتنه بر صحیفه دل سپاه حق خطی تیره کشید🖤 و نامه عمل اهل نفاق را بر نیزه کرد و مایه شرمی شد برای تاریخ و یا همان گونه که کلام زنی مظلوم مقتدر زلزله‌ای شد بر پیکره قدرت پوشالی بنی‌امیه🔥 و جلوه‌ای بود از وجود حق تعالی و خدا با تمام بندگان خویش بیش از هر چیز سخن گفت و سخن وسیله رسیدن به اوست و آنان که دهانشان از گناه لال شده است نتوانند آسمان را طلب کنند و در اوج هیاهوی سکوت نجوای مناجات عشق در میان کوچه‌ها پیچید و جهان آکنده شد از عطر بهشت🌿 و آن هنگام که بشر قلم در جهل خود می‌زد و داستان گمراهی می‌نوشت📖 مرکب شد و آسمان قلم برداشت✍🏼 و نوشت از عشق و شور و شعور و ثمره آن هزاران قطره باران معرفت بود که بارید بر زمین دین و از برکت آن نهال شکوفه داد🌺 و عشق جاری شد در جان جهان از کلمه به کلمه سجادیه و عقل‌‌های پوسیده آدمیان زیر و رو شد از عظمت علم نواده 💔 و از آن روزگار به بعد آیین ما عشاق را به نام مکتب جعفری می‌شناختند💚 و ما سخن گفتن با خدا را بلد نبودیم اگر و نداشتیم و جهل جای عقل را می‌گرفت و حق ناپدید می‌شد اگر نبود قال باقرها و قال صادق‌ها و کلام عاجز است از وصف شما و قلم متحیر از عظمت شما و اسلام مرهون کلام و قلم و مرکب شماست یا سیدالساجدین💚 یاباقرالعلوم❤️ یاصادق‌آل‌محمد💛 سه‌شنبه‌ها کبوتر دل به سوی حرم شما روانه است حرمی که سالهاست دیگر نیست....💔 برگرفته از ۱.سوره قلم آیه ۱ ۲.سوره الرحمن آیه ۴
سحرهجدهم🌙 قسمت هجدهم : نیلوفر مرداب.... مَن أرادَ أن یکنَ أقوَی النّاسِ فَلیتَوکل عَلی الله* رمز قدرت و سعادت است و اینگونه است که مردان الهی در برابر هیچ بشری سر خم نکردند چرا که از وجود تو قدرت گیرد سر به هیچ خاکی نمی‌ساید الا خاک راه عشق  فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ* و تنها باید از او ترسید و به او توکل کرد تا قدرتمند شد در برابر قدرت پوشالی دنیا و او همان او بود که بند زندان شب نتواست از عظمت خورشید وجودش بکاهد و مهر و محبت شما درست مثل یک دانه‌های تسبیح📿 در دل دیار عاشقی پراکنده شد و مشهدی و قمی و شاهچراغی را برای ما به سوغات آورد و شما گل نیلوفری بودی در دل مرداب گندیده دنیا که عطر خوش عشق دمیدی در جان عالم و ما زندانیان سیاه‌چال دنیا از اعماق بندهای نمور و سیاه گناه🖤 چشم دوخته ایم به طللع مهتاب عشق شما الهی به حق مناجات‌های غریبانه خورشید💔 در دل بند سیاه غربت أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا* و اکنون ما در یک قدمی آزمون شب امید بسته ایم به سفره باب الحوائج که دل زنگار بسته‌ ما را جلا ببخشد به نور و عشق...❤️ به حق خورشید طوس مددی برسان✋ برگرفته از ۱.حدیث امام کاظم ع بحارالانوار/ج۷/ص۱۴۳ ۲.سوره مائده آیه ۳ ۳.سوره بقره آیه ۲۵۰
سحر نوزدهم🖤 قسمت نوزدهم : حضرت عشق.....❤️ تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى و جهانی بهم ریخت آنگاه که قرص ماه کوفه در محراب آسمان شق القمر شد 🌓 و آبی به سرخی گرایید و هزاران ماهی لب تشنه در دنیای بدون دست و پا می‌زدند🥀 و یکی یکی در طلب آب جان به جان آفرین تسلیم نمودند و بعد از خونین شدن مسجد کوفه سیل شد دنیا را در برگرفت و زمین‌های خشکیده از خون سیراب شد گل‌های لاله روئید🌹 و در مصاف شمشیرها هزاران آلاله پای کوب سم ستوران شد سَتُدْفَنُ بَضْعَةُ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ* و دوران سیاهی و ناامیدی ادامه داشت تا آنکه شما تا آن که آفتاب گرم روی شما☀️ از پس کوهستان مشرق زمین🏔 و قبل از آنکه شما قدم بر چشم ما بگذاری ما چشم و چراغی نداشتیم و ساکنان خیابان بی‌انتهای دل تنگی بودیم اما از آن دم که خدا پاره‌ای از تن حبیب خود را به ما هدیه داد تمام جاده‌ها و ریل‌های قطار به سمت شماست که ختم می‌شود🚂 داستان عشق❤️ یعنی بوسه زدن بر در و دیوار حرم یعنی نشستن گوشه زاویه عشق یعنی من باشم و نگاه مولا جان بعد از حیدر کرار شما سومین حیدر آل حیدر هستی که بودنت جلوه تبسم رحمت خداست🌺 مولای من دلم گرفته از خودم که میان خودم و خودتان و خدا فاصله انداخته است دخیل بسته‌ام به پنجره فولادت📿 و جوشن می‌خوانم تا از آتش نفس خویش نجاتم دهی یاعلی‌بن‌موسی‌الرضا...💛 پر از توام به تهی دستی‌ام نگاه مکن ببین تو را دارم.... الهی به حق سلطان غریب طوس العفو..‌‌... برگرفته از ۱.حدیث پیامبر اکرم ص وسائل الشیعه/ج۱۰/ص۴۳۷ ع
سحر بیستم🌙 قسمت بیستم : و امان از اهل دنیا... لَیْسَتِ الْعِبادَهُ کَثْرَهُ الصّیامِ وَ الصَّلاهِ و آنان که دین خدا لقلقه زبانشان است و پیشانی‌هایشان از زیادت سجده بر تربت ریا پینه بسته است بسیارند و نه به زیادت است و نه به غلظت تلاوت🚫 و محک نخواهد خورد مگر با آزمون و معرفت معیاری دارد و معیار خلوص ایمان و عیار معرفت خط کش وجود است و امان از اهل دنیا که نه تنها بر اساس معیار معرفت راه بندگی خویش را طی نکردند بلکه برای آن که خودش را آزاد نکند و تا می‌تواند سوار بر مرکب نفس بتازد سعی در خاموش نمودن چراغ داشته و دارند و غافل از اینکه این آزادی عین اسارت است و این سوار شدن عین سواری دادن به نفس است و چراغ خاموش نخواهد شد الا اینکه خود انسان در تاریکی فرو می‌رفت🖤 آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست✨ و اهل نادان تاریکی دور چراغ‌ها حصار کشید تا لااقل پروانه‌های عاشق نتوانند بال و پر بسوزانند در شعله عشق🕯 و جهان تاریک چشم بست بر سخاوت 💛 هدایت 🧡 و حلم 💙 همان گونه که چشم بر دیگر چراغ‌ها بسته بود و انسان فانوس به دست در کوچه‌ها به دنبال چراغی می‌گشت که خودش روزی او را به زور زندان و زهر و شمشیر و تحریف🥀 خودش را از او دور کرده بود و من غافل بودم که هر چه بیشتر از تو دور شوم نور تو در قلبم بیشتر می‌شود❤️ تا همدم و راهنمایم باشد تا نجات‌گر باشد برای من مولایم کجا قرآن به سر گرفته‌ای این شب‌ها در آغوش گرم و یا در بهشت و یا در آسمان ...💔 است و من هنوز انتظار صدای انتقام تو را می‌کشم که فریاد بزنی أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين قتل عَطشاناً* برگرفته از ۱‌.حدیث امام حسن عسکری ع مستدرک‌الوسائل/ج۱۱/ص۱۸۳/ح۱۲۶۹۰ ۲.الزام الناصب/ج۲/ص۲۸۲
سحر بیست و یکم🌙 قسمت بیست و یکم : ما‌ و او...... بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ* و عالم را خزانه‌ای است پر از گنج‌های حکمت و معرفت که خداوند بر آن نگهبانانی گمارد ‌که وجودشان برای جهان برکت است و برای اهل زمین مایه رحمت و امنیت و سپاهان سیاهی به فریب فتنه و به زور زر و تزویر و با توسل به دشنه‌های برهنه ظلم و زهر جهل مردمان یازده بار خون‌ها ریختند و باغ بهشت را لگدمال کردند و رد هدایتگر مسیر شد در ظلمات شب رد خونی که سرآغازیش از دیوار کوچه‌‌ای تاریک بود🕯 و ادامه‌اش از محراب گلگون و گودالی که.....🥀 و از تمام تنها تک درختی ماند که تمام کبوترهای عاشق دل‌خسته بر شانه‌های او🕊 لانه کردند صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما* و قصه ما و او قصه‌ای است پر از دردهایی که خون گریستن بر آنان هم کم است💔 و او تنها ببینده‌ای است که صبح و شام خون می‌گرید و ناله می‌کند😭 بر داغ و و و سلام بر وارث تمام دردهای عالم🖤 و سلام بر غریب ترین بازمانده نسل خورشید و سلام بر حقیقت ✨ و سلام بر که در این هیاهوی دنیا جز او کسی را نداریم💔 و سالهاست که از درون هزارتوی دنیا به او بازگردیم یعنی ما خودمان را پیدا کنیم و به نور وجود حضرت دلبر برسیم💚 و الا او هم اینک هم در میان ماست بر فرش‌های ما قدم می‌گذارد و گاهی در میان خیابان چشم در چشم ما می‌شود😭 الهی عشق را آن چنان در دلمان بیدار کن که زندگی ما بی او هیچ باشد و ما بیقرار و بی‌تاب او شویم❤️ آمین.... برگرفته از ۱.سوره هود آیه ۸۶ ۲.زیارت ناحیه مقدسه ع
سحر بیست و دوم🌙 قسمت بیست و دوم : و جهان در انتظار است‌.... اِنتَظِروا الفَرَجَ وَ لا تَیأسُوا مِن رَوحِ الله و در این دنیای خسته و سرد در میان کوچه‌های غربت در ته بن بست دلتنگی و در کنج خرابه‌ی دربه‌دری با لباسی مندرس از جنس گناه و تنی زخمی از شدت تازیانه فتنه زمانه نشسته بود به آن‌که رهگذری به دادش برسد و 💙 تنها رمز بقای انسان است از پس قرن‌ها مصیبت و دلیل آسودگی است از طوفان بلاخیز🌊 رمز نجات است از آتش نمرود🔥 مایه صبر و استقامت است در مصیبت💥 و امدادگر است آن‌هنگام از فراغ جان به لبش رسیده بود💔 لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ* سنگ گرانبهایی است که خداوند در رکاب انگشتری وجود آدمی نهاد تا همیشه حتی از اعماق چاه گناه🔥 به منتهای آسمان برای پر شکستگان راهی باشد🕊 شیرین است و دوایی است که درد را تسکین می‌دهد و دردی است اگر درمان گردد دیگر دردی نخواهد ماند❤️ به نشستن و آه کشیدن نیست کار مردان خداست برای شدن باید شد باید به جای نشستن و حسرت خوردن🥀 تمام قد به احترام او ایستاد و به سویش دوید و من خسته و غم‌زده در مسیر عبور خورشید نشسته بودم🌤 که ندایی آمد که چه نشسته‌ای؟ و من پرسیدم پس چه کنم؟ و او گفت : به احترام او بایست و من ایستادم و چند قدم به سویش رفتم🚶‍♂ و هر قدم مرا به اندازه یک آسمان به نزدیک‌تر کرد و سلام بر کسی که تمام جاده‌های امید به او ختم می‌شود💚 برگرفته از ۱.حدیث امیرالمؤمنین علی ع بحارالانوار/ج۱۵/ص۱۲۳ ۲.سوره زمر آیه ۵۳
سحر بیست و سوم🌙 قسمت بیست و سوم : و من مگر کیستم؟..... سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ هدیه‌ای است بهشتی که خداوند آن را کادو پیچ‌ کرده بود و ملائک آن را از طاق آسمان تا فرش زمین دست به دست کردند و ✨ همان فرضیه‌ای است که معیار عاشقی آدم‌ها را می‌سنجد و انسان عاشق❤️ کسی است که به خاطر معشوق از گذر کند و آن کس که از دنیا بر حذر باشد و لباس تقوا بر تن کند دائم روزه است از هر آنچه رنگ تعلق است و آن کس که با تقواست به آسمان نزدیک‌تر است و من مگر کیستم؟؟؟ که خدا برایم سفره‌ای به وسعت جهان پهن کرده است و مرا از فضل خویش همدم عرش قرار داده و برای من به زمین دوخته شده آسمان را به پایین آورده است🌤 و من مگر کیستم؟ که مولای غریب مهربانم با آنکه از سیصد و شصت و پنج شب سال من در خوابم او تا سحر در قنوت و رکوع است و به جای من می‌ریزد و طلب مغفرت می‌کند و من مگر کیستم؟ که آنقدر پرونده‌ام سیاه شده که وقتی مولایم به آن نظر می‌افکند تنها آه حسرت است💔 که بر لبانش جاری است و من هر چه هستم با تمام خستگی و خمودگی و درماندگی آمده‌ام تا دوباره تا مثل همیشه جامه‌ی ترک برداشته دلم را از شربت عسل محبت او آکنده سازم🍯 مولای من این هم گذشت💔 و ما هنوز از آتش فراقتان خلاص نشده‌‌ایم برسان زودتر خودت را به بستر ما محتضران جان به لب رسیده یا مَوْلانا یا صاحِب الزَّمانِ الْغَوْثَ❤️ اَدْرِکْنى🧡 ‌ السّاعَةَ💛 الْعَجَلَ💙 یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ و ای کاش این آخرین شب قدر بدون شما باشد برگرفته از ۱.سوره یاسین آیه ۵۸ ۲.دعای فرج
سحر بیست و چهارم🌙 قسمت بیست و چهارم: فصل فراموشی..... إنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ، وَ لاناسينَ لِذِكْرِكُمْ نیمه شب بود پیرمردی از پلکان سرداب آرام پایین می‌رفت و ناگاه صدای زیبایی به گوش رسید صدایی بغض آلود😭 دعا می‌خواند و زیر لب زمزمه می‌کرد و صدا در گوش جهان پیچید و تکثیر شد و صدا دل کوه و جگر دریا را آتش زد ولی از انسان چشم و گوش بسته دم بر نیامد و چه بسیار آتش‌هایی🔥 که من ناخواسته و یا ندانسته و یا حتی از سر جهل و دشمنی با خود به جان و زندگی خویش زده‌ام و او بدون آنکه حتی من متوجه بشم آتش جانم را خاموش کرده است وَلَوْلا ذلِك لَنَزَلَ بِكُمْ و اگر نبود نگاه مهربان او آسمان به جای قطرات باران سنگ بیابان بر سرمان می‌بارید و از زمین به جای خوشه‌های گندم تیغ و تیر می‌رویید🔪  وَاصْطَلَمَكُمْ الْأعْداءُ و اگر نبود خیمه مهربان عشق او مبارزان تاریکی چون گرگ‌ها و کفتارها جان ما را می‌دریدند و من در خواب زمستانی به سر می‌بردم درست همان وقتی که در قنوت نماز شب مرا یاد کردی🤲 و به فدای چشم‌هایت مولاجان😍 آن هنگام که در طلب استغفار برای من رو سیاه بارانی می‌شود مولای من چه بسیار عاشقانی که شب‌ها از شوق رویای تو✨ بارها از خواب برمی‌خیزند و در فراقت اشک می‌ریزند و وای بر من که در خواب غفلت خیال یاری تو را در سر می‌پروراندم و تنها ادا بودم و ادعا🔥 هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ و آیا آنان که چشمه چشم‌هایشان👁 پر است از آب اشک فراق شما و آنانی که چون من تمام وجودشان است با هم مساوی هستند؟ هیهات از آنکه بینا و نابینا با هم مساوی باشند🚫 مولای من💚 تو بهتر از من هزاران داری زیر بال و پرت ولی بدان من خسران زده تنها تو را دارم و سالهاست در دل کویر بی ثمر دلم 🍂 به دنبال چشمه وجودتان می‌گردم اما تمام حاضل عمرم سراب بود و حسرت مولایم خودت به دادم برس که دیگر حتی گرا توان داد زدن هم نیست🗣 برگرفته از ۱. حدیث امام زمان عج احتجاج/ج۲/ص۳۲۳ ۲.سوره رعد آیه ۱۶
سحر بیست و ششم🌙 قسمت بیست و ششم : مهربان‌ترین..... الإِمامُ الأَنيسُ الرَّفيقُ وَالوالِدُ الشَّفيقُ وَالأَخُ الشَّقيقُ وَالاُمُّ البَرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغيرِ  رود است باران است🌧 چشمه حیات است که می‌جوشد از دل زمین خشکیده همدم است مرهم درد است💔 سنگ صبور است در دل شب‌هایی که قلبم از اندوه لبریز شده پدر است صاحب است و سرور💚 راهنماییست که دست پدرانه‌اش شانه‌ایست برای موهای آشفته‌ام همراه است رفیق است در مسیر🤚 و هدایتگریست به سوی مقصد عاشقی که برادرانه تو را یاری خواهد نمود بدون هیچ کاستی و نقصی مظهر رحمت خداست❤️ باغبان است برای باغچه پژمرده دنیا است😍 که طفل وجود مرا در آغوش می‌کشد در حالی که ترسید و خسته و نالان است🍂 و محتاج لقمه‌های محبت مادرانه اوست بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَری مایه برکت است سبب نزول روزی اهل زمین است و دلیل بارش باران رحمت و است✨ که هر صبح پلک‌های خویش را باز می‌کند و از خورشید نگاهش☀️ شرق و غرب عالم روشن می‌شود و من همان ماموم خطاکار حواس‌پرتی هستم که همیشه از کاروان عاشق‌ها جا مانده‌ام😔 یا در دل تاریکی بیابان گم شده‌ام💔 و هر بار او پیدایم می‌کرد و باز می‌گرداند و من همیشه بودم برای او 💔 در حالی که او می‌خواست ای مهربان‌ترین باز هم مثل همیشه محتاج توام🤲 درست مثل ماهی در اقیانوسی که احساس تشنگی می‌کند و هر چه می‌گذرد من تشنه‌تر می‌شوم به وجودت ای آبی‌ترین 🌊 برگرفته از ۱.حدیث امام رضا ع الکافی/ج۱/ص۲۰۰/ح۱ ۲.حدیث صاحب الزمان عج بحارالانوار/ج۲۳/ص۳۸
سحر بیست و هفتم🌙 قسمت بیست و هفتم: و ما آماده‌ایم....... وَ نُصرَتی مُعَدَّةٌ لَکُم وَ مَوَدَّتی خالِصةٌ لَکُم و که به وجود آمد❤️ عاشق برای رسیدن به معشوق خویش حاضر است از سر و جان نیز بگذرد و عجب متاع بی ارزشی است در برابر ساحت مقدس حضرت 🌹 أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ و آنان که برای یاری تو آماده‌اند از مقربان درگاه الهی هستند نه ترسی در دلشان است از خصم و نه غمی از جنس دنیا و تنها غرق در مهر تو هستند و چشم‌هایشان جای رد پای شماست😍 یا لَیتَنا کنا مَعَک و من بی سر و پا و از کاروان دل جا مانده تنها در بساطم اندکی حسرت دارم و مقداری بغض😭 و ذکری مدام که ای کاش من هم با شما بودم و من از اعماق وجودم از زیر خوارها آوار تلبارشده‌ی گناه اسم تو را فریاد می‌زنم و نام توست که سنگین کوه عصیان را از دوش من سبک می‌کند🏔 و من همین که همچنان مانده‌ام یعنی هنوز در دریای شما حل نشده‌ام💔 و هنوز خودم را می‌بینم یعنی هنوز میان من و شما است میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی از میان برخیز و من هنوز دلم قفل به زنجیر دنیاست⛓ و هنوز دستهایم گره نشده تا در دهان تو دشمنان شما کوبیده شود من عقب مانده‌ام از آنان که سربازان در رکاب شمایند🤚 یابن‌الحسن..... می‌خواهم برخیزم و زین پس در رکاب یاریتان باشم به مدد شما و به دعای شما می‌خواهم با تمام وجود به سویتان بیایم که تمام داستان‌های عالم📚 به شما ختم خواهد شد و ختم این داستان نماز جماعتی است که به امامت شما در صحن خواهیم خواند🤚 انشاءالله برگرفته از ۱.زیارت آل یاسین ۲.زیارت امام حسین ع
سحر بیست و هشتم🌙 قسمت بیست و هشتم : سلام....✋ السَّلاَمُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ السَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ السَّلاَمُ عَلَى مُحْيِي الْمُؤْمِنِينَ بشارت زندگی است💫 پیک آرامش است برای آنان که ذهن‌شان پر از تشویش است و سفیر حیات است برای قلب‌هایی که از شدت سوز زمستان یخ زده‌اند❄️ و ☀️ پیامبر هدایت است در شب ظلمانی غفلت و نادانی🌑 و سلام بر او که در سرزمین دل تنها تک درخت بلندی است🌳 که شاخه‌هایش بر صورت آسمان چنگ می‌زند و از برکت خوشه خوشه انگور نور🍇 و سبد سبد سیب سرخ عشق🍎 وجود اوست ‌که بازار بهشت پر رونق است و سلام بر او که بهار اهل عالم است و نجات دهنده سیل‌زدگان خسران گناه🌊 و دم مسیحاست برای جسد در بستر مرگ عالم🥀 السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ.....💚 سلام بر مهدی سلام بر خورشید جهان آرا و بهار دلربا🌺 سلام بر عزیزترین کس عالم که ما به ظاهر مدعیان عاشق هنوز دنبال اوییم ولی تنها در گمگشتگی خویش بیشتر غوطه‌ور میشویم😔 نگاه کن تنها چند نفس مانده تا پایان بزم آسمان😭 و من بعد از این همه الهی العفو گفتن هنوز به نگاه او نرسیده‌ام و آنقدر این فاصله عمیق شده که حتی صدایم از ته چاه به گوش نمی‌رسد🗣 رفیق این رمضان هم تمام شد💔 اما بیا در این چند نفس باقیمانده با خود بیندیش که آیا واقعا او را می‌خواهی؟ آیا واقعا دلبسته او هستی یا دل در گرو دنیا داری؟ آیا واقعا نَظر ناظِر مهربان عالم هستی؟ بیندیش و بیندیشیم که گاهی از سالها سر به سجود بودن برتر است📿 برگرفته از زیارت امام عصر (عج)
سحر بیست و نهم🌙 و شاید آخرین سحر...... قسمت بیست و نهم: به سوی مقصد نهایی السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ قطار از حرکت باز‌می‌ایستد و تمام شهر در هیاهوی سکوت فرو می‌رود سکوتی از جنس آرامش اینجا دنیاست🌍 بعد از سی شب باران بی امان عاشقی تهی شده از هر آنچه بودن است و غرق شده در دریای عشق 🌊 اینجا آخرین ایستگاه است🚂 و تنها صدایی که خواهی شنید صدای سکوت است و این عطر خداست🌺 که در میان کوچه‌های عاشقی بیداد می‌کند و دنیا در انتهای خیابان به منزل آرامش می‌رسد و انسان‌ها بعد از گذشت شبهای متمادی لقمه‌ی محبت از دست خدا گرفتن 😍 به مسکن عاشقی می‌رسد و تمام دل‌ها به سمت این خانه متمایل می‌شود و در دل تمام دعاها و تمام گریه‌ها و فریادها و نجواها و پشت تمام مناجات‌های عاشقانه سحر تنها تمنای ما این است که به وصال تو برسیم🤝 و بالاخره آن خانه‌ی گمشده در دل صفحات تاریخ را پیدا کنیم💔 که تمام خیرات عالم از آن سرچشمه می‌گیرد 💚 و ما مهمانان ماه به انتظار نشسته ایم تا شما با عسل کام پاک‌شده‌ی ما را حلاوت بخشی🍯 چشم‌هایم پر است از اشک😭 دلم تنگ می‌شود برای دو نفری‌هایمان💔 وقتی که سجاده سحر را به عشق تو می‌گشودم دلم برای تنگ می‌شود و تنها دارایی همیشگی عاشق‌هاست سلام بر ماه خدا و سلام بر ماه‌ترین ماه هستی🌔 و حقیقت ماه رمضان💙
سحر سی‌ام🌙 آخرین سحر........ قسمت آخر : فرصت دوباره هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِيمُ و او خداست💚 که تمام و هر چه نعمت در آن است تنها کاسه‌ای است از دریای رحمتش🌊 و او خداست💙 و برای او تعریفی جز این نتوان یافت و هیچ کلام و کتاب و کلمه‌ای📚 توان وصف او را ندارد و اوست که داناست به تمام نوشته‌ها و نانوشته‌های دفتر هستی✍🏼 و او خداست💛 مهربان و دلسوز که خلقت است و آن هنگام که مهمانان سرای ضیافتش پا در کفش وداع و دلتنگی می‌کند💔 راه سد می‌کند و همه را برمیگرداند بر سر سفره‌ی مهمانی عشق روز از نو روزی از نو😍 و سفره خدا همیشه پهن است در این خانه همیشه باز است و دست صابخانه همیشه کریم اما این کرم‌خانه را ایامی است که نظیر ندارد و آن است✨ و رمضان به پایان رسید اما خدا به فریاد تمام جاماندگان کاروان عشق رسید و عمر این سفر شیرین را💫 به اندازه یک پگاه دیگر تمدید کرد وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى و من تمام راه را برای رسیدن به تو در جاده رمضان دویدم🏃‍♂ و اکنون در شبی که به استقبال هلال نو می‌رود🌒 به تو رسیده‌ام من تمام تلاشم را خرج کردم برای آنکه تو ثانیه‌ای سر بگردانید به سویم و دویدم با همه خستگی و درماندگی و نادانی😔 و تو آغوش عشق گشودی به سویم😍 و آنقدر محکم بغلم کردی که هیچ وقت دلم نمی‌خواد عمر این دیدار تمام شود اما این خاصیت است باید بگذاشت و گذشت مولاجان همه‌ی اندوخته‌های ناچیز این شبهایم را به تو می‌سپارم✋ و دلم را که غرق در رحمت نگاه توست جا می‌گذارم و مرا در سر هواییست که نماز عید سال بعد را به امامت حضرت بخوانم🤲 خداحافظ ای سوره عشق💔 خداحافظ ای برگرفته از ۱.سوره حشر آیه ۲۲ ۲.سوره نجم آیه ۳۹