•᯽🍃᯽•
.
.
•• #دل_آرا ••
نازنین پروردگارا♡
مرا پریشان خودت ڪن..(:
اینجا به جز تو ڪسے
برایم باقی نمےماند..💚🌿
#الهےوربےمنلےغیرڪ؟!
᯽دلتورامیطلبد᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🍃᯽•
•᯽📚᯽•
.
.
•• #ڪتابچه ••
•ڪتاب: من او
•بهقلم: رضا امیرخانی
داستان درباره ی علی فتاح از خانواده ای ثروتمند و متمول و در عین حال مذهبی است
که به مهتاب دختر خدمتکار خانواده شان دل می بازد.👩❤️👨
تم اصلی اثر قصه ی عشق علی و مهتاب است که با سیاست و عرفان نیز در هم می آمیزد.🤗
.
.
᯽فوقالعادهفوقالعاده،آخرینکتاب᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽📚᯽•
•᯽🧪᯽•
.
.
•• #خانواده_درمانے ••
با همسرتان ࢪفتاࢪے عاشقانہ داشتہ باشید😍🥰🤩
اگࢪ با وے مانند زوجے ڪہ وجودش برایتان اهمیتے نداࢪد ࢪفتاࢪ ڪنید،😒😶
ࢪفتار بےࢪوح و خستہ ڪنندهۍ او ࢪا تجربہ خواهید ڪرد.😔💔
#خانواده_خوشبخت
#سبک_زندگی_درست
#هر_دو_بدانیم
.
.
᯽درسـاحلامنخانوادھ᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🧪᯽•
مداحی_آنلاین_آثار_زیارت_امام_رضا_حجت_الاسلام_مومنی.mp3
3.5M
•᯽🎺᯽•
.
.
•• #دل_صدا ••
آثار زیارت امام رضا(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
.
.
᯽چوندیدمخوشتر از آواز تو᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🎺᯽•
•᯽🍬᯽•
.
.
•• #نسل_مهدوے ••
💠 راههای ایجاد انگیزه برای نمازخواندن
2⃣ مقدمات نماز را مهیا کنیم
🔆شب دیرخوابیدن و خوردن برخیغذاهای
سنگین حاضـری کـه گـاهی تا هشت ســـاعـت
هضم آن طول میکشد، مـــانع بیدار شدن به
موقع برای نماز میشود.
🔅 برخی انگیزههــــا نیز مؤثر است. مثلاً در
یخچـــال برای قـبل از نماز صبح، یک خـوردنی
داشته بــــاشید که بیدار میشوند، یک چـیزی
بخورند بعد بروند برای وضو و نماز.
📝 «استاد تراشیون»
🚨ادامه دارد ...
.
.
᯽ایرانـم،جـوانـ بمـان᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🍬᯽•
•᯽🪞᯽•
.
.
•• #دل_آرا ••
خدایاتماماندوههایمرا،
باچیزیزیباجایگزینکه،
-مثلازیارتاقامامامحسین💔(:'
.
.
᯽اےآرامِ دلم᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🪞᯽•
•᯽🌗᯽•
.
.
•• #شـبهاے_بلھبرون ••
دختری داد میزد ، گریه میکرد ؛
میگفت: میخوام صورتِ پدرمو ببوسم .
اما اجازه نمیدادند ،
یکی گفت: دخترش است مگر چه اشکالی دارد؟
بگذارید پدرش را ببوسد ..
گفتند شما اصرار نکنید نمیشود
این شهید سر ندارد . . 💔(:
.
.
.
᯽شھـادتتسنگرابوسیدنےکرد᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🌗᯽•
•᯽📖᯽•
.
.
•• #قصّه_بشنو ••
•ڪتاب: #طنزِفریبرز
•بهقلم:ناصرکاوه
•قسمت:(چهل وپنجم)
گلولــه صــاف اومــد رو آمبولانس و تیکــه تیکــه اش کــرد. فریبــرز گفــت: "حــالا بــا
نادعلــی چیــکار کنیــم؟" حاجــی گفــت:" لــودرو بیاریــد جلــو". بعــد دســت و پــای
نادعلــی رو گرفتنــد و گذاشــتنش داخــل بیــل لــودر. حاجــی گفــت: "تنــد بربیــدش
اورژانس.امــا بــا احتیــاط! مواظــب باشــید اذیــت نشــه!." فریبــرز پریــد بــالا و پیــر
مـرادی هـم ایسـتاد کنـارش. لـودر رو بسـتند بـه گاز و رفتنـد تـا رسـیدند در اورژانس.پیرمـرادی پریـد پاییـن و رفـت تـا امدادگرهـا رو خـر کنـه. فریـبرز بـازی اش گرفـت.
بیـل لـودر رو کمـی آورد بـالا. پیرمـرادی و امدادگرهـا بـا برانـکارد دویـدن بیـرون.
گلولـه خمپـاره ای خـورد نزدیـک لـودر. فریـبرز حواسـش رفت طـرف گلولـه. پیرمرادی
داد زد و دستشـو تکـون داد. فریـرز نـگاش کـرد و بیلـو بـرد بالاتر. پیرمـرادی دوبـاره
جیـغ زد و دستشـو بـه طـرف پاییـن تـکان داد. گلولـه دیگـه بـه زمیـن خـورد. فریـبرز
حسـابی قاطـی کـرده بـود. فکـر کـرد مـی گـه بیلـو خالـی کـن. دسـته رو فشـار داد.
سر بیـل، وارونـه شـد. امدادگـر، جیـغ زد. فریبـرز یـادش اومـد بـه نادعلـی؛ کـه دیگـه
کار از کار گذشــته بــود و نادعلــی زخمــی و خونــی مثــل گونــی ولــو شــد رو زمیــن
و جیغـش رفـت بـه آسـمون. فریبـرز ترسـید. خواسـت بپـره پاییـن. پـاش گیـر کـرد
بـه دسـته ای و از بـالای لـودر پـرت شـد رو زمیـن. دم در اورژانـس شـده بـود بـازار
خنـده. حـاال نخنـد و کـی بخنـد...
*
ســاعت حــدود ۱ بعــد از نصــف شــب بــود مــا دیدیــم تویوتــای گــردان داره بــوق
ِ بـوق مـی زنـه، صـدای فرمانـده بلنـده کـه بچههـا از سـنگر سریع بیـان بیـرون از
سـاختمان و برنـد بـالا و ماسـک و بنـد و بساطشـون رو بردارنـد، دشـمن شـیمیایی
زده، هـر موقـع ایـن عـراق کـم مـی آورد، اقـدام بـه شـیمیائی مـی کـرد. مـا دیدیـم
بـوی شـیمیائی تـوی فضـای ۵ طبقـه پیچیـده، تـوی اون تاریکـی تـا بچههـا ایـن صـدا
را شـنیدند، میخواسـتند برنـد بیـرون، سرهامیخـورد بـه سـقف و...بـوی شـیمیایی
تــوی ریــه هــا مــی رفــت، مــا تــوی اون تاریکــی اومدیــم ماســک رو بــا یــه چیــزی
برداشـتیم، اومدیــم از تـوی زیرزمیــن بریــم بـالای سـاختمون بایسـتیم فریبرزگفـت
کــه خجســته بــده ببینیــم ایــن ماســک رو. ماســک رو گرفــت و زد و فیلترشوزد
و مــا هــم ماســک رو زدیــم تــوی اون تاریکــی یــه چیــزی برداشــتیم هــی فیلــر را
میپیچونـدم ولـی بسـته نمیشد ، گفتـم: فریـبرز! گفـت: چیـه؟... گفتـم: دارم خفـه
مـیشم ، ایـن بسـته نمیشه ، گفـت: بـده ببینـم، مـا بهـش دادیـم و هـی خواسـت
ببنـده ولـی نشـد، یـه نـگاه کـرد و گفـت: اینکـه فیلـتر نیسـت، ایـن کنسرو ماهیه!؟
*
هرچـه میگفتـی فریـبرز چیـزی دیگـر جـواب میـداد. غیـر ممکـن بـود مثـل همـهرصیـح و سـاده و همـه فهـم حـرف بزنـد. بعـد از عملیـات بـود،سراغ یکی از دوسـتان
را از او گرفتـم چـون احتمال مـی دادم کـه مجـروح شـده باشـد، گفتـم: راسـتی فلانی
کجاســت؟... گفــت بردنــش، هوالشــافی. شســتم خـبـردار شــد کــه چیزیــش شــده و
بردنـش بیمارستان . بعـد پرسـیدم: حـال وروزش چطـوره؟ گفـت: هوالباقـی...
میخواست بگوید که وضعش خیلی وخیم است و فعال زنده است...
ڪپےبدونذڪرنامنویسندهممنوع!📌
.
.
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽📖᯽•
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
🌀🍃
🍃
[• #خادمانه •]
#نه سـال شد •9⃣•
با شڪـوه و جـلال•😍•
تـولدتـ مبـارڪـ •🎁•
عـاشقانـہ ـهـاے حـلال •💚•
#سید_مهدی_بنی_هاشمی✍
#تولدمون_مبارڪ🎂
✍/[بازنشر از سال۹۷/ویرایش و بروزرسانی]
درست #نه_سال پیش بود که در چنین روزی
نوزادے مجازے متولد شد👼نوزادے که خیر
و برکت بسیار داشت؛ نوزادے زیبا. و پر روزے
و پرخیر که سرآمد خاص و عام بوده و هست.
تصمیم تولد او از طرف پدر مهربان و عنایت امام
زمان(عج) بود. او تصمیم گرفت فرزندے داشته
باشد که با این فرزند بسیارے آرام بگیرند و هم
خودش. آرامشے از جنس حلالے ها که عطر و
بوے حلال را داراست.
در ابتدا این نوزاد محل ابراز محبت پدر و مادر
اصلے اش بود. کم کم به دلیل زیبا و پربرکت
بودنش به جز پدر و مادر اصلی داراے پدران و
مادران دیگرے هم شد. پدران و مادرانے مهربان
و دوست داشتنے که آنها هم از جنس حلالے ها
بودند؛ صمیمے و دلچسب و دلسوز بوده و هستند
و واقعا از این نوزاد مبارڪ مراقبت مے کردند.
بعضی از آنها مشغله هاشان زیاد میشد و دیگر
توانایے مراقبت از این نوگل نوشکفته🌸 را
نداشتند و ممکن بود اگر با وجود مشغله ها با
او میماندند تاثیرات زیادے روی این نعمت
خداوندے مے گذاشت و طورے حق الله و حق
الناس مے شد.
پس براے جلوگیرے از این موارد شانه خالے
کردند. مادران و پدران این نوزاد آن قدر باهم
مهربان بودند که هریڪ در عین رعایت اصول
و وظایف خود یکدیگر را برادر و خواهر دینے و
اجتماعے خود مے دانستند.😊
آنها فارغ از تمام اختلافات اجتماعے و اخلاقے
و... کنار یکدیگر جمع شدند تا نوزادے پرورش
بدهند که همه انگشت به دهان بمانند.😌
گاها انتقادات بود😁، گاها تشویقات بود🙃،
گاها حرف ها🙂 و نظرها😃 و گاها سوزاندن
دل پدر و مادر این فرزند😬 و گاها تشکرات که
بسیار دلگرم کننده بودند.☺️
گذشت و گذشت و گذشت تمامے این زحمات و
انتقادات و خوشحالے ها و غمگینے ها و دل
سوزاندن ها و تصمیمات که در همه و همه ے
اینها پدران و مادرانش همبستگے خود را حفظ
نمودند و ساختند و ساختند تا اینکه این نعمت
خدادادے 9 ساله شد😃؛
9 سالے سخت و جان فرسا اما ارزشمند و
خوب که ارزشش را داشت. فرزندے رشد یافت
و بزرگ شد بانام: عاشقــ😍ــانه های حلالــ💚
💛💚 عشقی از جنس حلالی ها💚💛
و حالا این خانواده فرزندان دیگری هم دارد که
#کد_ملی شون را براتون قرار میدیم👇😅
🆔 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
| هیئت مجازی
🆔 Eitaa.com/Rasad_Nama
| رصـدنما
🆔 Eitaa.com/Hefz_Majazi
| حفظ مجازی
با لطف خدا و دعای شما خادمان عزیز و
عنایت حضرت مهدی(عج)💐 ما نیز در
صحنه هستیم و مے مانیم✊
به امید ظهور حضرتش🌷
به شما حلالے های عزیز هم این روز خوب و
مبارڪ رو تبریڪ عرض می کنم🎈🎈🎉
شاد و پیروز باشید.😃😊😍
#ارسالےاز_خادمالخادمین /✍
🍃 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
💠🍃
•᯽📞᯽•
.
.
•• #ازخالق_بهمخلوق ••
شنیده ای بعضی ها دائما می گویند:
"وقتی زمان مرگمون برسه توبه میکنیم
و میریم بهشت دیگه چرا از الان توبه
کنیم!🤔"
این آیه در جواب آنها ست:✨👇🏻
«و توبه ڪسانی ڪه گناه مے كنند،
تا وقتـے ڪه مرگ یڪـے از آنان فرا
مے رسد، مے گويد:اڪنون توبه ڪردم
به راستی توبه ے او پذيرفته نيست!»
'🌊 ســوره نـسـا،آیــه 18 💙'
.
.
᯽چهکسےماراشنیـدالاخدا᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽📞᯽•
•᯽🍃᯽•
.
.
•• #دل_آرا ••
خـ♡ـدایا..
میشه مثل همیشه
به داغونےِ ما نگاھ نڪنے و
توفیق خدمت #دائم بهمون بدی؟!
᯽دلتورامیطلبد᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🍃᯽•
•᯽📿᯽•
.
.
•• #سر_به_مهـر ••
الهی؛ اگر پشیمانی در پیشگاه حضرتت
توبه است، پس من از همه پیشیمانترم.😭💔
#صحیفه_سجادیه
#دعایسیویکم
.
.
᯽سجادّهعشقتوتماشاگهراز᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽📿᯽•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•᯽🎞᯽•
.
.
•• #استوریجات ••
گفتن تموم زندگیت ؟!
گفتم فقط امام رضا💝🥺
#استوری #امام_رضا
.
.
᯽بدونِاستورےنمونے᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🎞᯽•
•᯽🪞᯽•
.
.
•• #دل_آرا ••
والسِّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟!"
آیادراینظلمۍڪہبہمنشدهخوابتانبرده..؟!
|خطبھ فدڪیھ|
.
.
᯽اےآرامِ دلم᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🪞᯽•
•᯽🌗᯽•
.
.
•• #شـبهاے_بلھبرون ••
🕊در یکی از پروازهایش در خاک عراق جنگنده ابراهیم از طرف نیروهای بعثی مورد اصابت قرار گرفت که با مهارت فراوان هواپیما را در پایگاه هوایی دزفول فرود آورد . بار دیگر اتفاقی مشابه افتاد که این بار جنگنده را با موفقیت در پایگاه حمیدیه فرود آورده بود .
🕊بعد از گذشت دو ماه از جنگ از فرماندهی نیروی هوایی دستور صادر شده بود هر ناوجنگی که به دریا می رود یک خلبان شناسایی به همراه ناو برای هماهنگی به دریا برود . این ماموریت به یکی از خلبانان به نام برادر صابری محول شد اما چون همسرش بیمار بود ابراهیم داوطلبانه به جای ایشان با ناو همیشه جاوید پیکان به دل دریا زد 7 آذر 1359 در عملیات مروارید با رخنه در اعماق خلیج همیشه فارس پیروزی هایی همچون منهدم نمودن بزرگترین اسکله های نفتی عراق با نام البکر و العمیه ، با شکار چندین ناو عراقی چنان ضربات شدیدی بر پیکره نیروی دریایی عراق وارد شد که تا آخر جنگ صدام نتوانست نیروی دریایی را به حالت اول برگرداند. پایان ماموریت خود به سر می بردکه مورد هدف چند موشک عراقی قرار گرفت
شهید ابراهیم شریفی
.
.
.
᯽شھـادتتسنگرابوسیدنےکرد᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🌗᯽•
•᯽📖᯽•
.
.
•• #قصّه_بشنو ••
•ڪتاب: #طنزِفریبرز
•بهقلم:ناصرکاوه
•قسمت:(چهل وششم)
در جبهـه غـرب روی تپـه ای مسـتقر بودیـم. ملـخ هـا زاد و ولـد داشـتند و همـه را
بـه سـتوه آورده بودنـد. هـر کجـا را کـه پامیگذاشـتی پـر از ملـخ بـود. حتـی داخـل
چکمـه و پوتیـن هـا و پاچـه شـلوار و... خلاصه هـر کجـا کـه راهـی مـی یافتنـد وارد
مـی شـدند، ظاهـراً چـاره نبـود جـز آن کـه بـه شـهر برویـم و چنـد خـروس خریـده
و بـا خـود بـه منطقـه بیاوریـم. فریبـرز همیـن کار را هـم کـرد. خـروس هـا آنقـدر
ملـخ خـورده بودنـد کـه شـکم هایشـان بـاد کـرده بـود. تـازه داشـتیم از شر ملـخ هـا
تـا حـدودی خلاص مـی شـدیم کـه رسرو کلـه چنـد گربـه ی بـزرگ در آن حوالـی پیـدا
شـده و در کمیـن خـروس هـا نشسـته بودنـد، و حـالا مشـکل مـا دو تـا شـده بـود...
*
ایـن اواخـر دیگـر چشـم مـان کـه بـه پنیـر می افتـاد خـود بـه خـود حـال مـان بـد
مـی شـد. از بـس طـی چنـد سـال صبـح، ظهـرو شـب بـه مـا پنیـرداده بودنـد.
فریبـرز بـه شـوخی میگفـت: برویـد مـزار شـهدا، هـر قـبری خاکـش شـوره زار بـود
بدانیـد یـک بسـیجی و رزمنـده آنجـا دفـن اسـت. یـک روزخبر
آوردنـد، کشـتی برنـج
را در دریـا بـا موشـک زده انـد، همـه یـک صداگفتنـد:
کاشکی کشتی پنیر را می زدند، مردیم از بس پنیر خوردیم!...
*
صـدای آژیـر قرمـز بلنـد شـد؛ ولـی هنـوز معنـی و مفهـوم آن را نگفتـه بـود كـه مـوج
انفجـار همـه جـا را لرزانـد. دیگـر ایـن وضعیـت برایمان عـادی شـده بـود و دیـدن
صحنـه حادثـه نیـز تكـراری بـود كـه حـالا كجـا اصابـت كـرده و چـون در روز چنـد
نوبــت ایــن اتفــاق میافتــاد. همان طور كــه در شــهر میگشــتیم بــه محــل حادثــهرسـیدیم كـه طنـاب، عبـور افـراد متفرقـه را ممنـوع كـرده بـود. فریـرز كـه كنـار مـا
ایسـتاده بـود بـه یكـی از بچههـا گفـت: اخـوی اینجـا چـه خـبرهكـه اینقـدر شـلوغ
شـده؟ و او بـا كـمال خونسردی گفـت: چیـز مهمـی نیسـت، دوبـاره مثـل اینكـه یـك
موشـك 12 مـری تـوی یـك كوچـه 2مـتری افتـاده و طبـق معمـول گیـر كـرده و مـردم
دارنـد كمـك مـی كننـد، درش بیاورنـد....
ڪپےبدونذڪرنامنویسندهممنوع!📌
.
.
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽📖᯽•
•᯽📚᯽•
.
.
•• #ڪتابچه ••
•ڪتاب: داستان رویان
•بهقلم: محمدعلی زمانیان
📚روایت تاریخ شفاهی از اقدامات دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان از تأسیس تا تثبیت و پیشرفت است🫰
.
.
᯽فوقالعادهفوقالعاده،آخرینکتاب᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽📚᯽•
•᯽🌍᯽•
.
.
•• #مھدییـار ••
جمعه بہ جمعه
چشم من منتظرنگـ👀ـاهِ تو
کےدلخسته امشودمعتکف پناهِ تو💚
زمزمہ یلبان من✋
اینطلب استازخــدا😢
کاش شوممنعاقبت یکنفرازسپـاهِتو😍
.
.
᯽همهـجامےبینمرخزیباےتـورا᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🌍᯽•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•᯽🎞᯽•
.
.
•• #استوریجات ••
رَفتی نگفتی دخترت تنهـا چهـ خواهد کرد...
این دَرد پَهلو با دِل زهرا چه خواهد کَرد
.
.
᯽بدونِاستورےنمونے᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🎞᯽•
دانلود+دعای+روز+جمعه+امام+زمان+فرهمند.mp3
2.83M
•᯽🎺᯽•
.
.
•• #دل_صدا ••
فایل صوتی زیارتنامه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در روز جمعه
.
.
᯽چوندیدمخوشتر از آواز تو᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🎺᯽•
•᯽🪞᯽•
.
.
•• #دل_آرا ••
تو ماه شب چهارده و چراغ نوربخشی بودی، که از جانب خداوند بر تو کتابها نازل میگردید.
جبرئیل با آیات الهی مونس ما بود، و بعد از تو تمام خیرها پوشیده شد.
ای کاش پیش از تو مرده بودیم، آنگاه که رفتی و خاک ترا در زیر خود پنهان کرد.
|خطبھ فدڪیھ|
.
.
᯽اےآرامِ دلم᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🪞᯽•
•᯽🌗᯽•
.
.
•• #شـبهاے_بلھبرون ••
🔻دانشجوی مدافع حرمی که در روز دانشجو به شهادت رسید
🔹شهید دانشجو «احمد قاسمی کرانی» در آزمون کارشناسی ارشد رشته مکانیک پذیرفته شده بود که عشق به دفاع از اسلام او را به دانشگاه جهاد کشاند تا اینکه در ۱۶ آذر سال ۹۴ به شهادت رسید.
🔹«احمد قاسمی کرانی» اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۹ همزمان با میلاد پیامبر اکرم(ص) در یکی از روستاهای توابع شهرستان فارسان متولد شد. پس از پایان دوران کارشناسی و در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه شیراز پذیرفته شد. قرار بود بهمن ماه سال ۹۴ در این دانشگاه مشغول به تحصیل شود که جهاد در سوریه علیه تروریستها او را به دانشگاه جهاد در برابر تکفیریها کشاند.
🔹وی پس از معرفی از گردان فتح لشکر عملیاتی هفت ولیعصر (عج) خوزستان به تیپ پانزده تکاوری امام حسن مجتبی(ع) در بهبهان رفت و در سحرگاه ۲۵ آبان ماه سال ۱۳۹۴ به همراه گردان امام حسین ع تیپ تکاور جهت دفاع از حرم آل الله به سوریه اعزام شدند و در ۱۶ آذرماه، روز دانشجو به دست تروریستهای تکفیری در منطقه لاذقیه سوریه به شهادت رسید.
.
.
.
᯽شھـادتتسنگرابوسیدنےکرد᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🌗᯽•
•᯽📖᯽•
.
.
•• #قصّه_بشنو ••
•ڪتاب: #طنزِفریبرز
•بهقلم:ناصرکاوه
•قسمت:(چهل وهفتم)
عــراق شــبه جزیــره فــاو را پــس گرفتــه بــود. در جریــان ایــن نبــرد فریــبرز مجــروح
شـده بـود و بچههـا فرصـت را مغتنـم شـمرده بودنـد و ضمـن عیـادت و دل جویـی
سربـه سرش میگذاشـتند. نگفتیـم جلـو نـرو، رفتـی فـاو را دو دسـتی تقدیـم دشـمن
کنـی؟ حـاال خیالـت راحـت شـد؟ مـال حـرام از گلـوی مـا پاییـن نمی رود. مـال بـد
بیـخ ریـش صاحبـش!
*
روزگاری بــه مــا در منطقــه، نهایــت هفتــهای دو قوطــی کمپــوت آلبالــو میدادنــد،
میگذاشــتیم وســط میخوردیــم. فریـبرز تنهــا کســی بــود کــه ســهمیهاش را نگــه
میداشــت و بــه هـمـان یکــی دو دانــهای کــه دیگــران تعــارف میکردنــد بســنده
میکــرد و حــالا او هشــت قوطــی کمپــوت داشــت کــه خیلــی وسوســه انگیز بــود.
چندبــار بــه زبــان خــوش از او خواهــش کــردم از خــر شــیطان بیایــد پاییــن و هــر
چـه دارد بیـاورد برادرانـه بخوریـم، بـه خرجـش نرفـت. چـارهای نبـود، بـه نمایندگی
از طــرف ســایر بــرادران مأموریــت یافتــم کــه در یــک عملیــات متهورانــه، ترتیــب
قوطیهــای احتــکار شــده را بدهــم. تــک بــا موفقیــت انجــام شــد. شــب بــود،
کمپوتهـا را آوردم ریختـم روی زمیـن و گفتـم بیایـد کـه تـدارکات شمارا مهمان
کـرده اسـت، جلوتـر از همـه بیچـاره فریبذزآمـد، بـا چـه حـرص و ولعـی میخـورد و
دسـت آخـر مثـل همیشـه خرسـند بـود از اینکـه شـکمش سـیر شـده در حالـی کـه
انبـار ذخیـرهاش دسـت نخـورده باقـی مانـده اسـت.چارهای نبـود، ایـن خبـر ناگـوار را
بایـد هـر چـه زودتـر و البتـه عاقلانه تر بـا او در میـان میگذاشـتیم. صحبـت را بـا
یـک صلـوات شروع کـردم. بـرای سلامتی بـرادر فریـبرز صلـوات! بعـد ادامـه دادم،
مـا نمیدانیم چطـور و بـا چـه زبانـی از آقافریبرزتشـکر کنیـم، واقعـاً لطـف کردنـد!میشــد حــدس زد چــه حالــی دارد، بیــن خــوف و رجــا، فهمیــده و نفهمیــده طبعــاً
منتظــر بقیــه ماجــرا بــود. امــا بقیــهای نداشــت، خنــده رفقــا و صلواتهــای بعــدی
جـای هیچگونـه ابهامـی را باقـی نگذاشـت. فریبـرز هـم بـرای اینکـه نشـان بدهـد
خـودش را نباختـه، بعـد از آن شـوک بـا صـدای بلنـد گفـت: نـوش جانتـان، کسـی کـه
چیـزی را انبـار کنـد، سـزایش همیـن اسـت...
*
صـدای تـوپ را مـی شـنیدیم. زودتـر از گلولـه اش صدایـش میآمـد. چهـار تـا تـوپ
بـرای مـا چهـار نفـر شـلیک شـد. میخواسـتند بگوینـد کـه مـا قشـنگ مـی دانیـم
شـماچـه کار مـی کنیـد. دوسـتان نظامی گفتنـد: بخوابیـد! فریبـرز بـه شـوخی گفـت
»تـو ایـن وضعیـت کـه تـوپ داره میـاد کـی خوابـش مـی بـره؟!«
ڪپےبدونذڪرنامنویسندهممنوع!📌
.
.
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽📖᯽•
•᯽🪴᯽•
.
.
•• #وقت_بندگی ••
🖌نمـاز از ما کمی وقت میگیرد تا به ما برکت در وقت بدهد
🖌نمـاز کمی از ما خواب میگیرد تا بیداری بدهد.
🖌نمـاز از ما کمی توجه میطلبد تا به ما قدرت بسیار بدهد.
🖌نمـاز از ما کمی حوصله میخواهد تا به ما اشتیاق فراوان بدهد.
.
.
᯽خوبشدشمارا دارم...خدا᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽🪴᯽•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•᯽📞᯽•
.
.
•• #ازخالق_بهمخلوق ••
«و البته برای هرکس که توبه کند و
به خداوند ایمان آورد و عمل صالح
انجام دهدو به راه راست هدایت
شود،✨
مغفرت و آمرزش من بسیار است!»
-🌱 ســوره طـٰهٰ،آیـه 82 💚-
.
.
#چند_ثانیه_آرامش_باخدا 🎧🕊
᯽چهکسےماراشنیـدالاخدا᯽
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•᯽📞᯽•