حیران ترین قَلَم | مهرشاد ابراهیمی
«سلام ما بر این پاره های تن ملّت، که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا سلام الله علیها
...قلم به دست بگیر و بخوان برای رفیقان
ترانه ای که روایت کند فراق حبیبان...
#حیران ✍
ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها هستیم و از همه عزیزان التماس دعا🤲
اگه بخوام ۵ تا کتابی 📚که مناسبت با این ایام داره با محوریت شخصیت و حرکت حضرت زهرا «س» معرفی کنم که یا خوندم، یا دارم میخونم، یا میخوام بخونمشون دست میذارم رو این ۵ اثری که بالا میبینید.
📙 «فاطمه از نگاه علی» نوشته جناب محمد محمدیان
📘«روز های فاطمه» اثر مرحوم علی صفایی حائری (عین.صاد)
📗«آیه شکسته تطهیر» نوشته خانم فاطمه احمدی که ترجمه زیبای کتاب بیت الاحزان شیخ عباس قمی «ره» هستش
📕«کشتی پهلو گرفته» تالیف سید مهدی شجاعی
📙«فدک در تاریخ» اثر شهید سید محمد باقر صدر «ره»
#کتاب 📚
#خوب_بخونید 👌
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
مادرم زهرا
روضه خوان در فراز آخر خود گفت کهف اَمانِمان زهراست،
تا اَبَد هر که طالب کَرَم است رحمت بی کرانمان زهراست؛
یادِ میرزا حسینِ مرثیه خوان، ذکر یا فاطمه عصایش بود،
مَطلَعِ شعر روضهاَش هربار «مادر قد کمانمان زهراست»؛
آری آن روزْ کودکی بودم، چادر مادرم پناهم بود،
در خیالْ اینکه کودکان مَحَل، همه مادربزرگمان زهراست؛
خاطرات غریب کودکیاَم پُر شُدْ از عِطر قیمه نَذْری،
وقت پُختن که مادرم میگفت برکت سفرههایمان زهراست؛
پدرم یاد داد بعد نماز، رَسمِ تسبیح و ذکر فاطمه را،
پسرم! شرط صحّت همهی روزه ها و نمازمان زهراست؛
آخرالامر حک شد این مِصْرَع روی سنگ مزار و مدفن او،
«من به مهمانی یاران شهید میروم، میزبانمان زهراست»؛
روزگاران گذشت و مویْ سپید، پایِ روضه میان زمزمه ها،
مادرم رفت و نَذر روضه او، مانْد با من که جاودان زهراست؛
بارها لُطف بی حدش گِره از کار اسلام و مسلمین وا کرد،
سالیانی به وقت سختی ها، همهْ تاب و توانمان زهراست؛
پدرم نَقل کرد از شب رَزم، بین سربند ها مُردَّد بود،
آن یتیمی که زیر لب میگفت جای مادر برایمان، زهراست؛
سِرِّ نجوای تُورَجیزاده، رازِ اَشک حَزینِ خرّازی،
در طریق جُنون و دلبازی، آخرین راه عاشقان زهراست؛
زینبیه، دمشق، حَصرِ حرم، جنگ و خون آخرش بخیر گذشت،
باکی از کینه حرامی نیست تاکه سَرو مدافعان زهراست؛
مادرِ غزه و فلسطینْ است، یَمنی هم اَسیر مکتب اوست،
روحِ پایندگی لُبنان و سُوریه و عِراقمان زهراست؛
یادِ قاسم، عماد، نصرُالله، یادِ یَحییٰ، هَینیّه، اِبراهیم،
همه گُل های پَرپَر حرم و باغبانِ حریمشان زهراست؛
مَشقِشان بود پای مکتب او، تا علی هست شمعِ عالمْ تاب،
جانِ پروانه ها در آتش و دود، سوختن گَر اِمامشان زهراست؛
وعده ای هست میرِسد روزی که سپاهی زِ صُبح بَرخیزد،
بهَر پیکار و مَحو ظُلمَت ها میرویم آفتابمان زهراست؛
تا به دنبال کوی حضرت یار، ای دل اَر بیقرار و حیرانی،
اگر از عالَمی نِشان خواهی، صاحب قبر بی نِشان، زهراست؛
دیگر این نامه را که میخوانی، در کنارت نَفَس نخواهم زد،
پِسرَم! خونِ من گُواهی که مقصد سِیر عارفان زهراست؛
آخرالاَمر حَک شد این مِصرَع روی سنگ مزار و مدفن من،
«من به مهمانی یاران شهید، میروم میزبانمان زهراست»؛
✍ پنجشنبه، ۱۵ آذر ۱۴۰۳،(۶:۵۳ صبح)؛
دامنه قله شاهجهان، روستای نوده، خراسان شمالی
صبح شهادت حضرت فاطمه زهرا «س»
«تقدیم به ساحت قدسی بانوی دو عالم حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها»
#یک_فنجان_شعر
#حضرت_زهرا «س»
#قصیده
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
قرائت شاعر، «مادرم زهرا».mp3
2.09M
🎶خوانش قصیده (مادرم زهرا)
#قصیده
#حضرت_زهرا «س»
#خوانش_شاعر 🗣
«تقدیم به ساحت قدسی بانوی دو عالم حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها»
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
این ایام که دوباره سوریه شعلهور شده، خیلی اینور و اونور میشنوم که از دغدغه اعزام به سوریه صحبت میکنن و خیلی از بچه مذهبی ها و کار فرهنگیکُن ها مخصوصاً اون ویژه ها و کارآمداااشون، حال و هوای جهاد نظامی مقابل تکفیری هارو دارن...!
ذهنمو چند روزی درگیر کرده بود
این حس مسئولیت واقعاً ستودنیه امّا...
امروز موقع برگشت به مشهد، تو ماشین داشتم یه کتاب از شهید آوینی میخوندم و که رسیدم به آخرین مقاله کتاب
خیلی جالب بود
تلنگر خوبی بود
تقریباً اول مقاله، نوشته بود:
(انقلاب اسلامی ایران آغاز عصر جدیدی در کرهٔ زمین است که دیر یا زود آثار تحقق آن را در جهان آینده خواهیم دید.
این انقلاب صرفاً با وجهٔ سیاسی تمدن غربی یعنی امپریالیسم رو در رو نیست.
همانطور که پیش از این عرض شد مَثَل این سخن، مَثَل آن است که بگوییم «ما فقط با دندان های غول میجنگیم و به بقیهٔ اعضایش کاری نداریم».
آیا میتوان فقط با دندان های غول جنگید و با مغز آن کاری نداشت؟
انقلاب اسلامی ایران آغاز عصر فرهنگی جدیدی در عالم و سرمنشاء تحولی فرهنگی است که در آینده بنیان همه چیز را، از اقتصاد و هنر گرفته تا سیاست و تمدن، زیر و رو خواهد کرد و طرحی نو در خواهد افکند.
ریشه همه تحولات ظاهری فردی و اجتماعی در تحولات اعتقادی است و به همین علت است که حقیر با یقین کامل و با اطمینانی این چنین، درباره آینده جهان سخن میگویم، چرا که اکنون امت مسلمان بار دیگر به پیمان نخستین خویش با آفریدگار جهان بازگشته است، به عهد «اَلَستُ بِرَبِّکُم قالُوا بَلَی» و این عهد اَلَست، خورشیدی تازه را در آسمان تاریخ متولد ساخته است که نور آن سراسر جهان را در خواهد نوردید و بنیان همه چیز را دیگرگون خواهد ساخت)
نبرد سوریه برای جبهه مقاومت نبرد وجودی است
نبردی که زمینه تحقق تمدن اسلامی را گسترش میدهد یا محدود میکند.
نبرد سوریه بسیار مهمه و مردان میدان خودشو داره و اون ها هم بر کار سوارن.
اما آیا به خطوط مقدم دیگه این نزاع تمدنی هم تو این وانفسا توجه میکنیم؟
اهمیت نبرد سوریه و امثالهم و حس پاک دغدغه جهاد فی سبیل الله ذهن ما رو از خطوط مقدم دیگه منحرف نکنه!
یکی از مهمترین علت ها درکنار علل مختلفی که باعث شد کار سوریه امروز به اینجا برسه(فارغ از دیکتاتوری حکومت بشار اسد و اوضاع نامطلوب اقتصادی و سرکوب نظرات منتقدین و مخالفان و دخالت و حتی مدیریت عامدانه کشور های استکباری و طمع شیخ نشین های عربی و پانترکیسم)، عدم انسجام ملی بین مردم بود
یکی دیگه از مهمترین مشکلاتی که باعث شده این همه سقوط شهر ها راحت بشه، عدم تربیت نسلی بود که برای آرمان های ملی و مذهبی خودش، تا پای جون و آبروش بیاد وسط
(چیزی که حاج قاسم سعی داشت با شکل گیری جنبش «دفاع وطنی» سوریه تاحدی ایجاد کنه).
این ها از ریشه های بنیادی مشکلات سوریه است که امروز در قاموس نبرد برادر کُشانه داخلی (ضمن پذیرش عنصر دخالت بیگانگان) شکل گرفته.
عراق، لبنان و حتی ایران ما هم در معرض همین خطر قرار داره...
ایران گلدون 🪴 درخت مقاومته و به تعبیری اُمّ القری جهان اسلام (اسلام ناب محمدی) هستش
اگر ادلب،حلب،حماه،حمص،درعا و حتی دمشق هم سقوط کرد (که اینجوری نخواهد بود و قبلاً هم عرض کردم مقاومت عقبه لجستیکی خودش رو رها نمیکنه) درسته شاخه مهمی از درخت مقاومت حذف میشه اما هدف اصلی این فتنه ها گلدون درخت مقاومته و ریشه ای که در این گلدون وجود دارد (ولایت فقیه).
راز همراهی ملت ایران با آرمان مقاومت در راه تحقق تمدن اسلامی، بنیان هایی هستش که باید نسبت بهش جهادی عظیم صورت بگیره.
به قول شهید آوینی: نبرد با غول تنها با دندان هاش نیست (نبرد نظامی)، بلکه شئون مختلف این غول تمدنی غرب باید در معرض نزاع با گفتمان اسلام ناب قرار بگیره تا بتونیم در مواجهه نظامی هم موفق بشیم.
تو این حس و حال بودم که با خودم گفتم، در حال حاضر و خط مقدم من و امثال من نه مرز های جنوبی لبنان هستش و نه در دل استان های مختلف سوریه،
اگر روزی کارد به استخوان رسید و حقیقتاً تکلیفمون شد، با کمال میل اسلحه دست میگیرم
اما الان خط مقدم من جای دیگهست
خط مقدم تو دل دبیرستان هاست
خط مقدم تو دل تشکل های دانشجوییهه
خط مقدم من اصلاح ساختاری و گفتمانی حوزه است،
خط مقدم من تو دل محلاته، تو سنگر فکری، فرهنگی و اجتماعی محلات (مسجد)
خط مقدم من بین اقوام و دوست و آشناهاست.
متاسفانه گاهی اوقات دارم به این نتیجه میرسم که برخی از بچه های انقلابی، پیشگیری های فرهنگی امروز رو تبدیل به درمان های نظامی فردا میکنن.
شهید آوینی ۴۰ سال پیش چیزی رو میدید که ما امروز داریم لمسش میکنیم، البته اگه غافل نباشیم!
جنگ اعتقادی شروع شده، خیلی وقته.
باید ابتدا خودمون سپس نسل ها رو به عهد نخستین خودمون برگردونیم،
عهد فطرت، عهد اَلَست.
برادر، خط مقدم رو گم نکنی ها!
آتیش دشمنو نگاه کن
برادرانت (دهه هشتادی ها)، الان کجان؟😔
#حرف_دل
مُکاشفات | اگر بریدی!
وقتی خسته میشی...
یادت باشه!
سرانجام شانه از زیر بار الهی خالی کردن، آزادی و فراغت و آسودگی نیست؛ قرار گرفتن در زندان تعلّقاته، چسبیدن به زمین هوس هاست و گیر افتادن در شکم تاریکی ها و ندامت هاست...
درست مثل «یونس»
آنگاه که فرمود:
و به یادآور یونس را، آن زمان که غضبناک از میان قوم خود بیرون رفت و با خود خیال کرد که ما هرگز او را در سختی و تنگنا نمی اندازیم و (میتواند با آرامش به فراغت برسد) تا آنکه به ظلمات دریا و شکم ماهی در دل آن تاریکی ها گرفتار شد.
ای دل!
اگر از زیر بارِ خُدایی خارج شدی، «برادرت یونس» را به یاد بیاور!
در تاریک ترین نقاط عالم، شعاعی از نور حق پیدا میشود.
پس فریاد بزن!
درست مانند برادرت یونس!
فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ
#مکاشفات
#حیران
✍ جمعه شب، ۳۰ آذر ۱۴۰۳ (۲۲:۳۳) | مشهد
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
طس ۚ تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ ﴿١﴾
هُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿٢﴾
در بزنگاه های انتخاب
همان لحظه ای که در موضع تصمیم سرگردانیم، چه چیز محکم تر و مطمئن تر از قرآن...؟
که مایه هدایت و بشارت است!
غربزدگی ما | «عُدول»
«پرده دوم»
آری! ساعت، ساعتِ عُدول است.
عُدول از ریشه ها!
گاهی اوقات آنقدر در تحقق یک اتّفاقی و وقوع یک جریانی میدَویم و میدَویم و میدَویم و امّا هیچ...
انتهای دویدن هایمان، اگر رَمَقی باشد سرگشتگی است و اگر نه یاس و انفعال.
(یوسُفِ زندانی، لحظه ای از ریشه بُرید و دَوید و سپس سال ها در پشیمانی انقطاع لحظه ای از حق به انتظار نشست)
این عاقبت ماست.
ما که ریشه ها را بُریدیم تا پرواز کنیم،
دریغ از اینکه حقیقت چیز دیگری است.
شَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ
از اصل خویش بُریدیم و یادمان رفت چه کَسی بودیم و چه کَسی هستیم!
به خیالِ شُدن ها، بودِمان را از یاد بُردیم؛
فراموش کردیم
که كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ
بُریدن از حقیقت همان و در گیرودار واقعیت ها گُم شدن همان.
برو!
برو ای انسان مدرن روزگار!
بدو!
بدو ای انسان عصر سرعت!
عصر تکنولوژی،
عصر تبادل اطلاعات،
اگر میتوانی پای سومی عاریه بگیر تا سریعتر بتازی.
سریع تر بِشَوی، سریعتر برسی.
دست سومی بخواه تا بیشتر بستانی.
چشم سومی تا بیشتر هرزه گری کنی.
زبان چرب دیگری برای فریب.
دهان دیگری برای بیش از پیش بلعیدن.
عقب ماندی! عقب ماندی!
در همین لحظه که مشغول خواندنی، میلیون ها انسان در این عصر از تو پیشی گرفتند.
چرا مشغولی؟ رها شو از قید و بند.
از باید ها و نباید های سنتی.
نمیتوانی؟
نمیگذارند؟
پس از یاد ببر.
از یاد ببر خستگی های پدر را.
از یاد ببر بیداری های مادر را.
از یاد ببر بی کسی خواهران را.
از یاد ببر سرگشتگی برادرانت را.
از یاد ببر کودکی و تنهایی فرزندان را.
از یاد ببر تعهد و پیمان همسر را.
فراموش کن، دیگر زمان بُریدن از سنت هاست.
از شاکلهاَت برون بیا!
نمیتوانی؟
پس از یاد ببر.
اگر نمیتوانی از یاد ببر.
فراموش شو و فراموش کن تا حرکت کنی، تا بدوی، تا برسی.
وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا
این آواز، دعوت کننده جدایی هاست.
ندای اِنقطاع از فطرت.
همانکه از شرافت خویش بُرید تا طرحی نو دراَندازد.
آنکه ریشه ها را زِ یاد بُرد تا به آسمان پرواز کند،
ناگهان به خود آمد که اوست و دنیایی که همه در آن آرزوی پرواز دارند و راز پروازشان در کندن بال های دیگران است.
قفس دنیا کوچک است و وُسعت پرواز همگان را ندارد.
پس بال های من از آنِ مَنُو بال های دیگران به پای من.
جنگ شروع شد و خون، اولین طلیعه روشن دنیای تاریکمان.
در دنیایی که قفسش در نزاع عقاب ها در تلاطم است، جوجه گنجشکان جایی ندارند؛
یا قربانی پنجه عقاب ها، یا بازیچه منقار ها.
راهی جز این نیست!
وقتی شرافت فراموش شود، انسانِ حقیر دیگر عروسکی است به دستان عروسک باز رهگذر کوچه های نیمه شب.
دیگر چاره ای جز دست آویزی به حلقه طناب های رنگارنگ خیمه شب بازان قَهّار و زبر دست نیست.
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ
آری! ساعت، ساعتِ عُدول است.
عُدول از ریشه ها!
وقتی که انسان از ریشه ها بُرید،
وقتی که اصل ها از یاد رفت،
وقتی نگاه ها به پایین افتاد،
وقتی امید ها تمام شد و نزاع به سر حد بقاء رسید،
حالا دیگر وقتش فرا میرسد.
موعد موعود فرا میرسد.
انسان فراموش کار دوران ها را، پیامبری می آید.
پیامبری برخواسته از دل.
برخواسته از عقل.
لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ
فَجَهِلُوا حَقَّهُ
وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ
وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ
وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ؛
آن زمان که انسان عهد خداوندگارش را تبدیل کرد و از آن تعدّی،
پس در آن زمانی که حق را از یاد بُرد
در همان لحظاتی که سرگرم اربابان شد،
همان ثانیه هایی که پای بر شناخت ها نهاد،
آن دَمی که انقیاد بندگی دَرید...
آنگاه...!
در همان زمان
خداوند در میانشان رسولانش را بر انگیخت!
و....
فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ
لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ
وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ
وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ
وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ
وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ
(خطبه اول نهجالبلاغه امیرالمومنین ع)
#تأملات
#غربزدگی_ما
#عُدول
#حیران
✍ بامداد شنبه، ۸ دی ۱۴۰۳ (۰۰:۴۲)، مشهد مقدس.
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃