eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
869 دنبال‌کننده
18هزار عکس
2.6هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
برای ما ، کربلا بیش از آن که یک شهـر باشد ، یک افق است که آن را به تعداد شهـدایمان فتح کردہ ایم . .
🍂خودم رو   نامیدم دریغ از اینکه  ذره ای برا شهدا کاری کنم خودم را ادامه دهنده راه شهدا نامیدم دریغ از  اینکه حتی یک  در  شهدا باشم خودم را پاسدار  شهدا نامیدم  از  اینکه ...  ام جا مانده ام از  شهدا جا مانده ام از قطار  جا مانده ام از کاروان کربلائیان جا مانده ام از کربلائیانی که  را زیارت کردند مرا هم  کنید
🌸🍃 🍃 💦 روایت رزمندگان (ع) ازعملیات ۴ 🍂🌾🍂 قسمت چهارم 💧 🌺 راوی: 🍃💦 🌷بعضی از بچه هایی که دوست داشتند در عملیات شرکت کنند ، دوره شان چهل وپنج روزه بود. بعضی ها هم برگه ی ماموریت سه ماهه داشتند. با این حال وقتی دوره های آموزش ضروری به درازا می کشید ومدت مأموریت شان تمام شد ،حرفی ارتسویه ورفتن نمیزدند. اگر دوره ی چهل وپنج روزه می شد سه ماهه ،دم نمی زدند و انتظار روز حمله را می کشیدند. وقتی بچه های گردان را جمع کرد ، هیچ کس سرازپا نمی شناخت. همیشه همین طور بود. به روز عملیات که نزدیک می شدیم ؛بچه هادست شان را می گذاشتند. شاد وسرحال بودند وبگو وبخند وشوخی بیشتر می شد. شب ها هرکس گوشه ی ساکت و دنجی گیر می آورد وبا خودش وخدای خودش خلوت می کرد. بچه ها جنگی آماده شدند. باماشین بردندمان به منطقه. فرمانده لشگر ، ،از روی نقشه وماکت آنجاهایی را که عمل می کردیم ،نشان مان داد و توجیه شدیم. بعدرفتیم پای کار. منتظرشنیدن فرمان بودیم که حمله را شروع کنیم وبرویم برای پشت گرمی بقیه. فکر وذکر بچه ها حمله بود وپیروزی. کسی فکرنمی کرد بیایند بگویند برنامه ی حمله تغییرکرده ونباید از اینجا شروع کنیم. بگویند باید به نقطه ی دیگری برویم. این را که شنیدند با خواهش وتمنا خواستند از همان جا برویم سروقت دشمن. فرماندهان برایشان توضیح دادند و راضیشان کردند که برگردند. موقع برگشتن پیش خودمان حساب کردیم الان است که با برگه ی تسویه حساب پیدایشان بشود و بخواهند که بروند به شهر هایمان. اما نیامدند. پی جو که شدیم ،دیدیم دسته جمعی برگه ای نوشته اند وبا خودشان آن را کرده اند. باهم عهد بسته بودند تا آخر باستند و پیروزی را ببینند ،یا اینکه بشوند. برای همین تا آخر ۵ ایستادند... ... 🌸….. @Karbala_1365
🌷خادم الشهدا 🌷: فرازی از ✉️ 🔻خواهر عزیزم🍃 •|هرگاه خواستے از خارج شوے وَ لباس اجنبے را بپوشے بہ یاد آور کہ اشڪ را جارے میکنے💔 بہ هاے پاکے کہ ریختہ شد براے حفظ این وصیت خیانت میکنے 👈بہ یاد آر کہ غرب را در تهاجم فرهنگے اش یارے میکنے و را منتشر میکنے و توجہ جوانے کہ صبح و شب سعے کرده نگاهش را حفظ کند جلب میکنے 👈بہ یاد آر حجابے کہ بر تو واجب شده تا تو را در حصن نجابت فاطمے حفظ کند، تغییر میدهے... 🌿تو هم شامل آبرویي، بعد از همہ این ها اگر توجہ نکردے، را از خودت بردار (دیگہ اسم خودتو شیعہ نذار) 🌷 🔺جوان زیبارویی که دفاع از حرم عقیله بنی هاشم(س) را به در سینمای لبنان عوض نکرد. 🌸
ای خواهرم، قبل از هرچیز، از سیاهی تو‌ می‌ترسد؛ تا سرخی من... 💫
🌷🍃 شهادت فقط در خون غلطیدن نیست! شهادت هنگامی رخ می دهد که از زخمِ و تکه پراکنی دیگران بگیرد و در این راه تنها باشی. و همان ســــت که از دلت جاری می شود... . بماند آن زمان که تنها تو می مانی و درد دل کردن با یک مشت عکس و یک سنگ قبر که رویش نوشته است شهید، و دلت بیشتر میگیرد که میبینی او هیچ نسبتی نداری...😔 🍂 @Karbala_1365
گاهی وقت‌ها ما عکس‌ها را می‌سوزانیم🔥 و گاهی ما را ... لحظه‌ای به این عکس "خیره‌شو" پیکرهای🌷 بر زمینِ نمناک مانده و جـاری از آن‌‌ها را با نگاهِ خیره شده به خودت را تصور کن راستی عجیب هوای عکس !!
🌴وقتی می گفتی در رازی هست که جز به بهای فاش نمیشود شاید کسی فکرش را نمی کرد خودت هم در پی آن راز خون می دهی ... …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
. 🔅 .. 🔹 آخرین روزهای سال هفتاد و دو بود.. بچه های همه به دنبال پیکرهای مطهر شهدا بودند.مدتی که در منطقه خیبر(طلائیه) به عنوان انتخاب شدیم با دل و جان به دنبال پاره های دل این ملت بودیم.. سکوت سراسر و جزایر را گرفته بود.سکوتی که روح را دگرگون می کرد.. قبل از وارد شدن به منطقه تابلویی زیبا نظرمان راجلب کرد: این آغشته به شهیدان است.. این جمله کلی حرف داشت. همه ایستادیم. نزدیک ظهر بود، بچه ها با آب کمی که همراهشان بود گرفتند.. ناگهان صدای دلنشین آن هم به صورت دسته جمعی به گوشمان رسید! به ساعت نگاه کردم وقت اذان نبود! همه این صدا را می شنیدند. هر لحظه بر تعجب ما افزوده می شد. یعنی چه حکمتی در این اذان بی و قت و دسته جمعی وجود دارد!! نوای اذان بسیار زیبا و دلنشین بود. این صدا از میان نیزار ها می آمد. با بچه ها به سمت صدا حرکت کردیم. با عبور از موانع به رسیدیم.. این منطقه قبلا محل عبور قایق ها بود، هرچه جلو می رفتیم صدا زیباتر می شد. اما هر چه گشتیم اثری از موذنین نبود! محدوده صدا مشخص بود لذا به همان سمت رفتیم.. ناگهان در میان نیزار ها را دیدیم. لبه آن از گل و لای بیرون زده بود، به سرعت به سمت آن رفتیم.. قایق را به سختی از لابه لای نی ها بیرون کشیدیم، آنچه می دیدیم بسیار عجیب و باور نکردنی بود، ما نا آشنا را پیدا کردیم.. درون قایق شکسته پراز بود، آن ها سال های سال در میان نیزارها قرار داشتند.. آن ها را یکی یکی خارج کردیم، پیکر مطهر سیزده شهید در داخل قایق بود. عجیب تر اینکه همه آن شهدا بودند.. 🌷 مسئول تفحص لشکر امام حسین علیه السلام . ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
شب جمعه به یاد لاله به خفته‌ در جزیره‌ ام‌الرصاص در ۴ دست بَر سینه گذارید سلامی بدهیم تا همه زائرِ ارباب شویم ... 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』
ڪاش تو آخرین باشد پروانہ شدن حُسن باشد مانند در خفتہ عنوان قبل نامم باشد... 🌷(رضا)ساکی .... :اروند‌رود 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』
ڪاش تو آخرین باشد پروانہ شدن حُسن باشد مانند در خفتہ عنوان قبل نامم باشد... 🌷(رضا)ساکی .... :اروند‌رود ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
تنها خانه ایست که اجاره بهایش است...! ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
تنها خانه ایست که اجاره بهایش است...! ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
سردار شهيد 'عبدالرحمن رحمانيان' شهيدي از ديار فارس و شهر قهرمان پرور جهرم است كه در تاريخ سوم دي ماه
سال 42 در خانواده ای مذهبی در شهر جهرم از خطه فارس چشم به جهان گشود كه تعلیم و تربیت دینی والدین، به پرورش انسانی مومن، متعهد و وارسته ای چون او منجر شد. در سالی كه موج اعتراضات مردمی و سرآغاز تحولات انقلاب بود پا به عرصه جهان گذاشت؛ سالی كه مردم با خود حماسه سال 42 را خلق كردند. این شهید والا مقام با اوج‌‏گیری مبارزات انقلابی مردم علیه رژیم ، در صفوف انقلابی سربازان امام (ره) قرار گرفت. در سال 1364 سنت حسنة حضرت رسول ( ص ) را به جا آورده و شایسته برگزید. مراسم ازدواج آنها در نهایت سادگی برگزار شد و شهید اندك زمانی بعد با زندگی خود بدرود گفته و قدم در راهی بی بازگشت گذاشت. تازه سال ۱۳۶۴ سرانجام پس از دلاوری‌‏های بسیار در جنگ تحمیلی، در نخستین روز از عملیات كربلای 4 در تاریخ سوم دی‌ ‏ماه سال 1365 در محور و در سن 23 سالگی به فیض نائل آمد و به دیدار دوست شتافت. اما پاك این یوسف گمگشته سرانجام پس از 9 سال انتظار در سال ۱۳۷۴به بازگشت و در گلزار شهدای این شهر به خاك سپرده شد. رشادت های این سردار رشید اسلام در عملیات هایی چون خیبر، بدر، والفجر مقدماتی، والفجر 8 و كربلای 4 برای همیشه در دفتر هشت سال دفاع مقدس به ثبت رسید. در نامه خود آورده است: بار خدایا؛ این توئی كه به ما راهی را نمودی كه خشنودی و رضای تو در آن است. یارانت را بدان فرا خوانده و بهای آن را بهترین پاداش و برترین فرجام قرار دادی و این بهترین راهی است كه می توان رفت. در این رهگذر مال و جان مؤمنان را پذیرا شدی و بهشت برین را به آنان ارزانی دادی. آنها كه در راه خدا می جنگند و می كشند و كشته می شوند و این است وعده ی راستین تو. خداوندا؛ یاری ام ده تا از آن كسانی باشم كه سرمایه وجودشان را به پیشگاه تو تقدیم داشته و ارزش خویش را باز یافته اند و بر سر بیعت خود استوار و پابرجا ایستادند و بی تزلزل ندای جهت تو را با انتخاب قرب جوارت پاسخ دادند. توفیقم عطا كن كه موضعی بگیرم كه موجب خشنودی تو و آمرزش گناهانم و پویای راه آن شهیدانی باشم كه به عشق تو و حیات جاوید در زیر لوای حق و پرچم هدایت، قدم استوار داشته و به دشمن پشت ننموده و بی تزلزل جام گوارای شهادت را نوشیده اند. بارالها؛ یاریم ده كه در راه رسیدن به هدفم پابرجا واستوار باشم. بارالها تو مونس تنهائی هایم بوده و هستی و امیدم به تو است و خواهد بود. مرا در راه خود ثابت قدم و استوار بدار. خدایا فقط تو را می طلبم. معبودا گویی وجودم از آتش رسیدن به عشق تو پر شده و همه اش امید پرواز دارد. گویی این قفس تنگ كفایت نگهداری این حقیر را نمی كند و باید كه این میله های آهنین را بگسلم.
ڪاش تو آخرین باشد پروانہ شدن حُسن باشد مانند در خفتہ عنوان قبل نامم باشد... 🌷(رضا)ساکی .... ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#یادمان‌شرهانی
°••🍃🌸♥️↻ صد کیلومتر که از فاصله می‌گیری و از پیچ و خم‌های جاده عبور می‌کنی، به منطقه‌ای بکر میرسی که هنوز خیلی ها از حضورش در جمع یادمان های بی‌خبرند! نامش است و خاطرات حضورش در دفاع مقدس را از عملیات های ، و روایت می کند... اگر می‌خواهی صحنه را از نزدیک ببینی، باید به صفحه خاطرات والفجر یک در شرهانی سری بزنی؛ آنجایی که شهید احمد زمانیان ردای قاسم ابن الحسن را به تن کرد و تا پای جان ایستادگی کرد. همان نوجوان شانزده ساله ای که ترکش ها سر و صورتش را آلود کرده بودند؛ همان نوجوانی که دوستانش خواستند او را برای مداوا به عقب برگردانند؛ و همان نوجوانی که با لبخندی زیبا گفت: "من نیامده ام که به عقب برگردم! آمده ام که بایستم..."
📩 ملک ابراهیم زمانی ( ) و گروه و از واحد اطلاعات و ویژه ۲۵ #شهادت : ۱۳۶۶_ : . 🔖 خدایا، اعتراف می کنم با اینکه می دانم موقعیت من فقط در ذکر الله و تفکر در نظام آفرینش است لذا نمی دانم چرا این فرصت را به عقلم نمی دهم چرا؟ چرا در مورد زندگی فکر نمی کنم، نمی دانم. آیا می توانم معنای زندگی را درک کنم؟ به نظر من زندگی یعنی ، زندگی یعنی ، یعنی ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، زندگی یعنی ، ، برای ، تکه تکه شدن برای ، زندگی یعنی بقا، زندگی یعنی یاد حق، نظاره کردن به آیات حق، زندگی یعنی دادن در راه حضرت دوست.  .  ⊰❀⊱ 🌊🥽 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄