『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خاطره از زبان مادر
وقتی بچه م به دنیا اومد اسمش رو از لای قرآن برداشتم. یکی از فامیل که به تقویم ملی آشنا بود به من توصیه کرد که تاریخ تولد فرزندم رو چن روزی بیشتر بگیرم که با تولد شاه یکی بشه واز طرف دولت بهم هدیه بِدَن.
از آنجایی که خانواده ی مذهبیی بودیم و از جنایات شاه باخبر،با یک جمله غائله رو ختم کردم"گور بابای شاه با هدیه ش"
و تاریخ تولد بچه م رو یکسال و دو ماه بزرگتر گرفتم
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خاطره از زبان مادر وقتی بچه م به دنیا اومد اسمش رو از لای قرآن برداشتم. یکی از فامیل که ب
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خاطره
مادر : "پسرم! بَسه دیگه، چقدر میری جبهه؟ بیا بِشین دَرسِت رو بِخون؛ بُرو کار و کَسبی یاد بگیر؛ دو روز دیگه پسرهای فامیل همه شُون به جایی میرِسَن، برای خودشون کسی میشَن، زن و زندگی تشکیل میدَن. اونوَقت تو چی!؟ کسی به تو زن نِمیده. جنگ که تَموم نِمیشه!" محمدرضا با لبخندی به پهنای صورت در جواب مادر گفت:"اِاااای مادرجان! میترسم جنگ تَموم بِشه. صبر کن و تماشا !! یه زنی بگیرم که همه ی فامیل و دوست و آشنا انگشت به دَهَن بِمونَن و تو به اون افتخار کنی!."
و چه خوب در وصیت نامه اش نوشت تا افتخار مادرش باشد:
" عروسی من در جبهه، و عروس من شهادت و نام فرزندم آزادیست.و من از همین جا فرزندم آزادی را به شما میسپارم نباشید از آن کسانی که "فذالک الذی یدع الیتیم"
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خاطره مادر : "پسرم! بَسه دیگه، چقدر میری جبهه؟ بیا بِشین دَرسِت رو بِخون؛ بُرو کار و کَسب
پس از تلاشهای بسیار و دستکاری شناسنامه،(اضافه کردن دو سال به سن خود) و رضایت نامه جعلی، بی خبر و مخفیانه؛ راهی مناطق عملیاتی کردستان شده و با گروهک کومله و دشمن متجاوز به نبرد پرداخت.
طی حضور ۵ ساله در جبهه، در عملیات های رمضان، بدر، خیبر، والفجرمقدماتی، والفجر یک، والفجر ۸، کربلای ۲ و ۴ شرکت داشت.
#ادامهدارد....
میگفت: سر #پُست بود، تنها، ساعت ۲ تا ۴ صبح، وقت نگهبانی، سر #خاکریز. رفتم پست رو ازش تحویل بگیرم دیدم تیر خورده تو پیشونیش افتاده کف سنگر. خیلی دلم سوخت؛ تنها بود شهید شد، کسی بالا سرش نبود سرش رو تو #بغل بگیره. از غصه بیرون نمیرفتم از فکرش. شب خوابشو دیدم! گفتم خیلی ناراحت بودم تنهایی #شهید شدی. گفت: فقط بهت بگم تیر که خوردم، قبل از اینکه بخورم کف سنگر، افتادم تو دامن امام حسین علیهالسلام!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 حاج حسین یکتا
🕊شهیدتورجیزاده:
مردم هر وقت کارتون جایی گیر کرد
#امام_زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد،
یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه...!💚
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
در مسیر بـــــاد بمان
تا #بــــوے "مهربانی ات "
تسخیر ڪند...
این شهرِ پـــر از "بیهودگی" را
❣ #تدبر_در_قرآن
📢 حوادث تلخ و شیرین امت اسلامی پایدار نیست، در همین فراز و نشیبهاى جامعه، اهل ایمان از مدّعیان ایمان شناخته مىشوند.
🌴 سوره آل عمران 🌴
🕋 وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداء َ«140»
⚡️ترجمه:
و ما روزهاى (شكست و پيروزى) را در ميان مردم تقسيم مىكنيم تا خداوند با امتحان كسانى را كه ايمان آوردهاند، معلوم كند و از شما گواهانى بر ديگران بگيرد.
یکی چشمش را برای خدا می دهد
اما من و تو میتوانیم برای خدا
چشممان را کنترل کنیم ..!!
#شهیدمرتضیچیتگری🌱
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
یادی که در دلها هرگز نمیمیرد
یادِ شهیدان است ...
#فرماندهان_هور
#قرارگاه_سری_نصرت
#سالروز_شهادت
#ارسالی_همرزم
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
فقط نخلهای خوزستان میدانند
چهها به خدایتان گفتید ...
#زمان_عاشقی_با_معبود
#التماس_دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی دل تنگ این اردوگاهم💔
#اردوگاهشهیدباکری
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
در عملیات #رمضان از ناحیه بازو مجروح شد ، او بعد از طی دوران نقاهت در بیمارستان دوباره به منطقه برگشت و در عملیات بدر با #انفجار یک نارنجک و گلوله ی آرپیچی و خمپاره ی شصت به دفعات در نزدیکی او از ناحیه ی کمر دچار آسیب جدی شده و منجر به #بیهوشی وانتقال به پشت جبهه شد در حالی که با شلیک ۵۰ گلوله ی آرپیچی به سوی ادوات و استحکامات دشمن و #خونریزی شدید گوش بعلت صداهای ناهنجار# گلوله ی آرپیچی ، باعث وارد کردن خسارت زیادی بر پیکره ی دشمن شده بود.
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
در عملیات #رمضان از ناحیه بازو مجروح شد ، او بعد از طی دوران نقاهت در بیمارستان دوباره به منطقه برگش
در #عملیاتوالفجر۸ با عنوان معاون یکی از گروههای تخریب ضربات #سختی بر دشمن وارد کرده و در ادامه عملیات به عنوان مسئول دسته در یکی از #گردان های لشکر ۲۱ امام رضا در #جبهه فاو دشمن را عقب رانده و فاو را تصرف می کنند در #کربلای۲ ماموریت تشکیل گردان #غواصی به واحد تخریب داده میشود تا عملیات های آبی ،خاکی در منطقه ی شلمچه؛ #اروندکنار با موفقیت انجام گیرد.
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
در #عملیاتوالفجر۸ با عنوان معاون یکی از گروههای تخریب ضربات #سختی بر دشمن وارد کرده و در ادامه عملی
در #عملیاتکربلای۴ که به گفته ی خودش آخرین عملیات اوست به هنگام باز کردن معبر در داخل #اروندرود مورد هدف آتش دشمن قرار گرفته و برای جلوگیری از فرو پاشی #گروهان بهمراه فرمانده، افراد باقی مانده را به سمت هدف هدایت میکند بعد از بازگشایی معبر به سمت سنگر کمین #دشمن رفته تا آتش آنرا خفه کند ولی مورد اصابت #شلیک دشمن قرار گرفته و به #شهادت میرسد.
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
در #عملیاتکربلای۴ که به گفته ی خودش آخرین عملیات اوست به هنگام باز کردن معبر در داخل #اروندرود مورد
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
سرانجام بعد از سالها دوری #بقایای پیکر او در #لباسغواصی ، توسط گروه #تفحص در منطقه #شلمچه جزیره #ما
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
قسمتی از وصیت نامه شهید
سخن از اینجا آغاز میکنم با شما هموطنان، با #اسلحه ی خونینم؛ عروسی من در جبهه و عروس من شهادت می باشد.صدای غرش #گلوله ی توپ و خمپاره، خطبه ی #عقد مرا می خوانند؛ و با پوششی از خون سرخ و گرمم؛ خود را برای معشوقم،(اَلله و تَعالی جَلّ جَلالَه) آرایش خواهم کرد. در غلغله ی شادی #مسلسلها، و بارش نقل سربی در #حجله ی سنگر،عروس شهادت را به آغوش خواهم کشید و در همهمه ی تشیع کنندگان پیکرم، اتومبیلی که تابوتم را حمل می کند، گلباران خواهد شد؛ و مشت هایی گره کرده و صلوات ها و #تکبیرهایی رسا، مرا تا منزلگه عشق؛ بدرقه خواهند کرد. عروس من شهادت، و نام فرزندم آزادی؛ و من از همین جا فرزندم آزادی را به شما می سپارم، تا از آن #محافظت کنید، نباشید از آن کسانی که (فَذالِکَ الَّذی یَدُعُ الیَتِیم).