💠اسلام حکومت به آن معنا ندارد
بخش2⃣
باز گردیم به جمله امام (ره)، راستی اسلام به چه معنا حکومت ندارد و این چطور میشود سخن کسی باشد که برای حکومت انقلاب کرده، پایی روی عقاید رایج در باب حکومت گذاشته و جای دیگری گفته «الاسلام هو الحکومة بشؤونها؛ اسلام عین حکومت است با همه شئون حکومت»؟ «اسلام حکومت به آن معنا ندارد»، آن معنا را امام خمینی (ره) در همان سخنرانی که این جمله از میانهاش بریده شده گفته است: «که حکومت کنند به مردم و خودفروشى کنند به مردم و مردم را از خودشان بترسانند ... همه شماها خدمتگزار خودتان را حساب بکنید، نخواهید که هى به شما مدح بگویند و ثنا کنند و- نمىدانم- فریاد بکشند و با هم دعوا بکنید، اگر این چیزها را کنار بگذارید و خودتان با هم تفاهم کنید و دوستى داشته باشید، این براى ملت چه لذتى دارد!» جهت سخن امام (ره) پیراستن حکومت از کامروایی حاکمان و یادآوری معنا و مسئولیت عمومی آن است. این نه تنها نهاد حکومت را تضعیف و کوچک نمیکند و آن را چون زائدهای از میان برنمیدارد، بلکه به عکس آن را از ریشه تازه و محکم میکند. به خلاف آنچه امروز میپنداریم، حکومت از نظر امام حتی بیشتر نهاد (یا به بیان امام دستگاه) اداره و اجرا است تا قانونگذاری، این است که در «ولایت فقیه» میگوید: «اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت و برقرارى دستگاه اجرا و اداره جزئى از ولایت ... مبارزه و کوشش برای آن از اعتقاد به ولایت است».
مسئله اینجا، چند تابلوی تبلیغات شهری یا گفتههای این و آن نیست، حتی بازگشایی عقاید رایج و در دست ترویج دربارهی حکومت هم کاری تکراری است، مسئلهی حیاتی از دست دادن فرصت بازسازی دولت است، فرصتی که امروز داریم و شاید فردا نداشته باشیم. به مصداق آنکه «آنجا که خطر هست، مایهی نجات هم هست»، شاید امروز بیش از هر وقت دیگری بتوانیم دولت را به یاد بیاوریم و نیرویی برای احیاء آن داشته باشیم. اگر چنین عزمی داشته باشیم آنگاه به امام (ره) احتیاج وافر داریم، نه آنکه جملاتش را مصادره به مطلوب و عرف امروز کنیم، بلکه آنها را در لحظهی «بنیانگزاری» بشنویم، آنجا که خودآگاهی دولت و ملت از صفر شکل میگیرد و هر دو روی پای خود میایستند. این همان نقطهای است که هر روز نیاز داریم زیر پای خود بیابیم تا دولت و ملت باشیم. اگر بیگانگی خود با آن نقطه را با تکیه به مشهورات رایج از میان ببریم، نیروی به ودیعه نهاده شده در آن را به تمامی خنثی میکنیم و آنگاه دیگر چگونه میخواهیم بایستیم تا گام دومی برداریم؟ و اگر چنین کنیم ماله روی یک بیمسئولیتی تاریخی میکشیم که معلوم نیست دیگر کی جبرانپذیر باشد. دربارهی دولت با طمأنینه بیشتری بیندیشیم و عمل کنیم، اگر به تاریخ دولت در ایران هیچ نظری نمیاندازیم، دست کم طرحهای مختلف دولت در همین دنیای امروز را ببینیم و بفهمیم راهی که علیه دولت میرویم تنها راه نیست، بلکه تنها راه در سیاست همان راه اشتباه است، سیاست صحنه فرصت است.
✍️محمد هادی محمودی
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠ولایت یعنی...
ولایت علی، نه علی را دوست داشتن که فقط علی را دوست داشتن است.
ولایت علی، علی را سرپرست گرفتن و از هواها و حرف ها و جلوه ها بریدن است. و این ولایت، ادامه ولایت حق است و دنباله توحید، آن هم توحیدی در سه بعد؛ در درون و در هستی و در جامعه ؛ که توحید در درون انسان، هواها و حرف ها و جلوه ها را می شکند؛ هواهای دل و حرف های خلق و جلوه های دنیا را.
و در جامعه طاغوت ها را کنار می ریزد و در هستی خدایان و بت ها را.
ولایت یعنی تنها علی را حاکم گرفتن و تنها او را دوست داشتن و این و ولایت و سرپرستی است که معاویه و احمد حنبل و جرج جرداق و و و از آن بهره ای ندارند، که حاکم در درون آنها و محرک در وجود آنها امر علی و دستور علی نیست؛ که هواها و حرف ها و جلوه ها در آنها حکومت دارند.
معاویه گرچه علی را دوست دارد، ولی سلطنت را بیشتر از علی خواهان است و دوستدار آن است.
و احمد حنبل گرچه برای علی شعر می سراید اما حکومت دیگری را به عهده دارد.
و جرج جرداق گر چه از چه از علی می نویسد، اما برای علی نمی نویسد؛ که محرکی دیگر دارد و عاطفه ای فقط او را به چرخ انداخته است.
اما مالک؟
این مالک است که ولایت علی را به عهده دارد و این بار گران را به آسانی می کشد.
مالک چند سال برای نابودی معاویه رنج کشیده و کوشش کرده است. خویش و فامیل و قبیله اش را به خون کشیده، شب ها و روزها را بر روی لبه تیغ و سر نیزه ها گذرانده و شمشیر زده و شمشیر زده تا این که لشگر شام را عقب رانده و معاویه را به حرکت وادار کرده و در بیرون از خیمه آماده فرار نموده، هان چیزی نمانده تا این بت بزرگ بشکند و این طاغوت سرکش بمیرد و یا فراری شود و مالک به هدف نهایی، به پیروزی محبوب دست بیابد و در میان قومش و در میان تمام مردم به بزرگی معرفی شود و بر رقیب خودش، اشعث و بر قبیله رقیبش، کنده، پیروز شود.
درست در این هنگام، در این هنگام، علی او را می خواند، علی او را می طلبد. علی می گوید که برگرد.
و این از مرگ سخت تر و این از مرگ جانکاه تر است.
مخالفت یک هوی، مخالفت یک هوس، مخالفت با یک حرف و گذشتن از حرفهای خلق، مخالفت با یک جلوه از جلوه های دنیا ما را می شکند، ما را از پای در می آورد. ما از راه حق با یک حرف با یک فحش با یک پشیز باز می گردیم و اما مالک؟ و اما مالک؟
او از تمام هواهای چند ساله و تمام حرف های مردها و زن های عرب و از زمزمه خفیف زبان ها بر سر راه مردان فاتح و از نگاه های شیفته سرداران و پیروز و از تمام جلوه های دنیا، از این همه می گذرد و باز می گردد و به علی این سرپرست آگاه ملحق می شود. چرا؟ چون در درون مالک، دیگر هواها و غریزه ها حرف ها و زمزمه های زن های عرب جلوه های پررنگ و برق دنیا حاکم نیست، اینها کوچکتر از این هستند که در روح بزرگ مالک موجی و حرکتی ایجاد کنند.
این بادهای بی رمق بیچاره تر از این است که در این دریای بزرگ، طوفانی بپاکند: مالک از هواها از حرف ها از جلوه های دنیا بزرگتر است و عظمت او اسیر این حقارت ها نیست. او در سطح غریزه نیست. او انسانی است که در حد وظیفه زندگی می کند و زندگی و مرگ او با این معیار می خواند، او کوه است از طوفان نمی لرزد. او کاه نیست تا با نسیمی از دهنی زیر و رو شود.
او به ولایت رسیده و از نعمت ولایت برخوردار است. نشستن و ایستادن و آمدن و رفتن و دوست داشتن و دشمن داشتن او همه از سمت ولی کنترل می شود؛ نه از طرف هواها و حرف ها و جلوه ها. مالک این را یافته که علی این مرد آزاد از غیر حق و این انسان آگاه حق، بیش از مالک به مالک علاقه دارد و بیش از مالک از مصالح و منافع مالک آگاهی دارد و بیشتر از مالک به منافع او می اندیشد و بهتر به منافع او می اندیشد؛ پس دیگر جای درنگ نیست و جای سرکشی نیست؛ که سرکشی ها حماقت های زیان آوری بیش نیستند. جای تسلیم است و اطاعت و پیروی و تشیع و دنباله روی.
✍ علی صفایی(عین.صاد)
📚کتاب غدیر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 مناسک اجتماعی-سیاسی غدیر
غیر از اطعام، غدیر چه مناسکی به خود دیده یا از چه سننی بهره برده است؟
1⃣ از "تعارف" تا "مواخاة"
غدیر، تجلی "فاصبحتم بنعمته اخواناً" هم هست. "ولایت عرضی" و پیوند اجتماعی مردم ذیل "ولایت طولی"(امامت) کارکرد دیگر غدیر است.
اصلا مهمانی و اطعام برای این منظور مورد تاکید است و میشود خروجی اش را سنجید.
از مراوده با همدیگر(تعارف) تا پیمان برادری(مواخات) مستحبات این روز است.
در دنیای مدرن _که "اهالی" را "شهروند" و مناسبات آموزشی، حمایتی، ضمانتیِ گذشته را بجای "باهم- از هم" به "موسسات مدرن" سپرده و با متمرکز کردن، کنترل پذیر و هدایت شونده کرده است_ بیشتر این کارکرد غدیر (اگر نصابش رعایت شود) مهم شده است.
2⃣ مناشده!
غدیر، عید سیاست و دخالت مردم در امر حکومت هم هست.(رهبری۷۵/۲/۱۸)
بحث بر سر حاکم، صفات و شرایط او، احتجاج به غدیر را به "شورای خلافت" (ذی حجه سال۲۴ه) کشاند. اینبار غدیر نه با مهمانی که با "مناشده" خود را نشان داد!
مناشده، قسم دادن برای اظهار شهادت است. حضرت امیر(ع) یکبار دیگر هم در زمان حکومت خود وقتی، او مورد تردید واقع شده بود در صحن علنی مردم و میدان شهر، مناشده برقرار کرد(مناشده رحبه). از حاضرین خواست هرکه در غدیر بود بلند شود و شهادت دهد!
برای پیروان غدیر، شاخص کردن ولایت غدیر و سنجش حکمرانی ها بر اساس معیارهای امامت غدیر، میتواند مضمون و محتوای سالگشت های غدیر باشد. افتخار به داشته ها و مطالبه کمبودها و احتجاج با منکران و منتقدان، بازتولید مناشده در عصر ماست.
چنین غدیری هرگز یک فستیوال و زنگ تفریح و "روز رُفع القلم" نمی شود.
✍محسن قنبریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تحمل نقد!
امین سلیمی، بخاطر نقد ماجرای استیضاح وزیر کشور با همکاری مجلس موسوم به انقلابی و صداوسیمای موسوم به تحولخواه مجبور به کناره گیری رسمی از تلویزیون شد.
واژگان انقلابی و تحولخواه، عجیب روزگار مبتذلی را دارند تجربه میکنند.
افق را با پول قرب سپاه با این استدلال راه انداختند که جا برای انقلابی گری ما در شبکههای دیگر تنگ است.
میخواستند با بی بی سی و من و تو رقابت کنند الآن مشغول رقابت با شبکه قرآن در قعر جدول نظرسنجیهای تلویزیوناند.
چنان شبکه انقلابیای درست کردند که جا برای امثال سلیمی هم تنگ شد.
انقلابیگری را به #خبر_خوب پراکنی و اسپری کردن #امید ترجمه کردهاند.
هرکسی ماله دستش بزرگتر باشد انقلابیتر است.
همین چند دقیقهای که در کم ببینندهترین شبکه تلویزیون یک مجری به #سربازی_اجباری و کارگران عسلویه و غارت #هفت_تپه اختصاص میداد را هم تحمل نکردند و خلاص!
✍وحید اشتری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠مسئله هویت، حلقه مفقوده فعالیت های محرومیت زدایی
🔹نهادهای متکفل حوزه محرومیت زدایی در کشور، در طول سالیان مختلف به اشکال گوناگونی جهت حل مسئله محرومیت، به ویژه در مناطق حاشیه ای شهرها مداخله داشته اند.
🔹 این مداخلات را به لحاظ رویکرد کلان می توان در چند دسته طبقه بندی نمود. مداخلات معیشتی، مداخلات مبتنی بر توانمندسازی شغلی و مهارتی و تحصیلی جامعه هدف و در نهایت مداخله در توسعه امکانات زیرساختی در جغرافیای هدف مهمترین رویکردهای غالب در این حوزه بوده اند.
🔹یکی از مسائلی که موجب شده است، علی رغم صرف بودجه کلان بسیاری از این برنامه ها، فاقد تاثیر پایدار بر پیشرفت مناطق محروم باشند، بی توجهی به حلقه ایجاد و تقویت هویت در این مناطق است. نگاه تهدید محور به مناطق مستضعف نشین، الگوی برنامه ریزی پیشرفت این مناطق را هم به راهبردهای ناظر به حل آسیب های اجتماعی تحدید نموده است.
🔹این در حالی است که فرصت ها و ظرفیت های اجتماعی (نخبگان علمی و اجرایی، شهدا، حفاظ قرآن و چهره های فرهنگی و ورزشی) که در هر یک از محلات محروم به وفور قابل احصا است، ظرفیت های بالایی جهت ایجاد هویت و تعلق محلی در جامعه محلی را دارد.در واقع وقتی صحبت از منطقه محروم می شود، این محرومیت غالبا ناظر به شاخص های اقتصادی است و چه بسا همین منطقه محروم از لحاظ ظرفیت فرهنگی و اجتماعی واجد ثروت های قابل توجهی باشند که بتوان با تکیه به آن به مواجهه موثر با محرومیت اقتصادی نیز پرداخت.
🔹اگر مسئله هویت محور برنامه های محرومیت زدایی قرار نگیرد و حس تعلق خاطر به محله هدف در جامعه محلی ایجاد نشود، هر چقدر هم که برنامه های توانمندسازی شغلی و معیشتی و تحصیلی در منطقه موفق باشد، به محض توانمند شدن اولین پروژه ذهنی جامعه هدف، تغییر محله سکونت به سایر مناطق شهری که سطح رفاه بالاتری دارند، خواهد بود.
🔹به تعبیر دیگر در این جنس از برنامه ریزی های منطقه ای اگر چه موجب توانمندی افرادی از جامعه مخاطب محلی شود، هیچگاه برای خود منطقه هدف، پیشرفت پایدار را به ارمغان نخواهد آورد و محوریت دادن به حلقه هویت است که می تواند به شکل همزمان در منطقه و جامعه محلی آن موجب پیشرفت شود.
✍میثم ظهوریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
40.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠فرصت برابر در منابع
🎥حجتالاسلام محسن قنبریان، زنجان، تیرماه ۱۴۰۲
🔹ما در تحقق عدالت عقب هستیم.
🔹یکی از راههای تحقق عدالتاجتماعی، دخیل کردن خیل میلیونی مردم در چرخه تولید است.
🔹 منبر هیأت برای تعریض و کنایه نیست
بلکه باید صدای مردم برای مطالبهگری باشد.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 حاج سید اصغر حمال
امروز پادکست "ماجرای اصغر حمال" را که مجله پرگار منتشر کرده است، گوش دادم. این ماجرا را استاد حسین پاپلی یزدی در جلد دوم شاهکارش "شازده حمام" نقل می کند. ماجرایی شگفت اما واقعی و فراگیر در جامعه ی ماست؛ ماجرای "طبقه انگل" و چگونگی رشد آن در ایران. ایران همان طور که "طبقه فهیم" دارد، "طبقه انگل" هم دارد. اولی در کار ساختن ایران است، و دومی در کار تخریب ایران.
بگذارید خلاصه ماجرا را بگویم و بعد ببینیم این "طبقه انگل" چگونه و چرا ویرانگر جامعه ماست.
پاپلی یزدی در سال ۱۳۴۶ تصادفی اصغر حمال را در مشهد موقع گدایی می بیند و او را می شناسد. اصغر پیشتر در گاراژ اتو تاج در یزد باربری و حمالی می کرده. پاپلی احوالش را می پرسد و ناهار مهمانش می کند و با هم دوست می شوند. زمان می گذرد و ماجراهایی پیش می آید و اصغر و پاپلی رفیق می شوند و اصغر داستان زندگی اش را برای پاپلی می گوید.
قصه این است: اصغر برای زیارت به مشهد آمده و شبی کنار حرم نشسته و سرش را روی زانویش گذاشته بود. عابران به گمان این که گداست، جلوی پایش پول می گذاشتند. اصغر می بیند در زمان کمی چهار پنج تومن پول به او داده اند. همان شب دو ساعت دیگر سرش را به زانو می گذارد و ده تومن جمع می کند. پولی بسیار بیشتر از بار زدن یک کامیون.
اصغر بعد از آن کار حمالی را رها می کند و به گدایی می پردازد و روزی پنجاه تومن گدایی می کند. مدتی بعد پاپلی اصغر حمال را در حال نزول دادن می بیند، در حالی که شالی سبز دارد و سید هم شده است!
پنج سال می گذرد و سید صاحب خانه ای بزرگ و مال و منال اشرافی می شود. همسرش هم وارد دلالی می کند و او سیصد هزار تومن جهیزیه دخترش را از همین راه فراهم می سازد. حالا اصغر حمال به "حاج سید اصغر" مشهورست.
با وقوع انقلاب ۵۷ حاج سید اصغر حمال ساکن تهران می شود. سال ۶۷ پاپلی "حاج سید اصغر حمال" را در تهران می بیند، در حالی که صراف شده و صاحب صرافی در خیابان فردوسی و کاخ و جلال و جبروت است. بقیه ماجرا را خودتان حدس بزنید که چطور اصغر حمال می شود حاج سید اصغر صراف و سکینه بانویش هم "حاجیه مریم خانم".
فقط اصغر حمال نیست که هوشمندانه ناگهان در می یابد با زحمت کشیدن نمی شود پولدار شد، اطراف ما پر است از "حاج سید اصغر حمال ها" که از راه گدایی، ربا، دلالی و زندگی رانتی و انگلی، گنج قارون دارند و سید سبز پوش هم شده اند.
حاج سید اصغر حمال ها همه جا هستند، حتی در دانشگاه ها. کم نیستند اعضای هیات علمی که بدون زحمت، صلاحیت و مهارت، و با دوشیدن دانشجویان و سیستم دانشگاه، استاد و دانشمند شده اند. در ادارات هم همین طور. حتی در صنایع و کارخانه جات و بانک ها و هم مدیران زیادی می بینیم که همان اصغر حمال اند که از نردبان باندبازی و رانت بالا بالاها رفته و چه ثروت ها اندوخته اند.
این گروه طبقه انگل اند که بدون تولید کالا و خدمات، بدون داشتن دانش و مهارت، بدون طی کردن مراتب رشد و کمال، تنها و تنها از راه دوشیدن جامعه به ثروت باد آورده می رسند.
یکی از علل فلاکت ایران رشد این "طبقه انگل" است. ماجرای حاج سید اصغر حمال مرا یاد ماکس وبر و کتاب "اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری" اش انداخت.
وبر نشان می دهد اخلاقیات مذهب پروتستان نقشی کلیدی در تکوین سرمایه داری داشت، چه، "پروتستان ها ... در پی خوشی نبودند؛ بلکه به استقبال سختی و مشقت نیز می رفتند." همچنین وبر نشان می دهد این روحیه ریاضت کشانه در درون "سازمان عقلانی و نهادی" قرار می گیرد و پیامد آن تولید و تراکم ثروت در جامعه است.
بحث وبر طولانی و شناخته است و مجال بسط آن اینجا نیست. اما، وبر راز بزرگی را کشف کرد، اگر میل سودجویی، پولدوستی و زراندوزی مردم در "چارچوب عقلانی و نهادی" هدایت نشود، صرف وجود ثروت و ثروتمند در جامعه، پیشرفت ایجاد نمی کند.
در ایران امروز حجم عظیمی پول و جمعیت پرشماری سودجو وجود دارد، اما این سرمایه ها و سودجویی ها فاقد " چارچوبی عقلانی و نهادی" است. بخش چشم گیری از سرمایه ها و ثروتمندان امروز ما از قماش حاج سید اصغر حمال اند.
اصغر حمال ها محصول دولت رانتی، فقدان آزادی و نبود نظم و نظام دموکراتیک در جامعه هستند. جامعه ای که سامان دموکراتیک ندارد، شایسته سالاری در آن پا نمی گیرد، و افراد به جای کوشش در ارتقای توانایی های شان، می کوشند راه های کم زحمت، اما پر درآمد و پر منزلت را طی کنند.
اصغر حمال ها تعهدی به هیچ ارزش و اخلاق و ادب و آدابی جز سودجویی و غارت ندارند. آنها انگل جامعه اند که خود را رنگ کرده اند، رنگ ارزش های حاکم.
اصغر حمال ها را نمی توان کامل از جامعه زدود، اما می توان راه تکثیرشان را تنگ کرد.
✍نعمت الله فاضلی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چهار منزلگاه علوم انسانی
در این سالها و در ارتباط با نهادهای مختلف داخلی و خارجی فهمیدهام که علوم انسانی بساطاش را در چهار جا پهن کرده است. یا به تعبیر بهتر با 4 نوع مخاطب مختلف در ارتباط است:
اولی، دانشگاه است که مخاطب آن دانشجویان و پژوهشگران هستند و هدف آن توسعه دانش و فهم عمیقتر از انسان، جامعه و سیاست است.
دوم، جامعه است که مخاطب آن مردم و شهروندان هستند و هدف آن ارتقا سطح دانش اجتماعی عمومی، اخلاق، آزادی و فرهنگ است.
سوم، کسب و کار است که مخاطب آن شرکتها و کسب و کارهای عموما خصوصی هستند و هدف آن در نهایت افزایش قدرت رقابتی یک شرکت در بازار از طریق متخصصان اقتصاد، مدیریت، روان شناسی و... است.
چهارم، دولت و حاکمیت است که مخاطب آن دولتمردان، قانونگذاران و تصمیمسازان کشور هستند و هدف آن ارائه راهکارهای سیاستی و حکمرانی در اقتصاد، دیپلماسی و سیاست داخلی است.
🔹این چهار عرصه و چهار علوم انسانی باهم متفاوتاند چون مخاطب متفاوت دارند ولذا دانش متفاوتی را میطلبند.
آنچه در دوره ما و در ایران معاصر مشهود است، لاغرتر شدن اولی و دومی و فربهتر شدن سومی و چهارمی است. این موضوع در سالهای اخیر شتاب بیشتری هم گرفته است. خبرهای این روزها به ویژه توقف گروه فلسفه علم امیرکبیر در جذب دانشجوی ارشد و بسته شدن خانه اندیشمندان علوم انسانی، هردو موید این مطلب است.
🔹تبیینی که برای این واقعیت به ذهن من میرسد، تقابل علوم انسانی نوع اول و دوم، با علوم انسانی نوع سوم و چهارم است. تقویت علوم انسانی دانشگاهی و ارتقا سطح دانش اجتماعی شهروندان، اجازه هرگونه بهرهکشی اقتصادی از مردم را به کسب و کارها نمیدهد، همچنین اراده حاکمان برای انقیاد و تحت کنترل قرار دادن مردم را محدود میکند.
آنچه که بعضا تحت عناوینی چون "بی فایده بودن"، "پول هدر دادن"، "وقت تلف کردن" و... همراه با علوم انسانی دانشگاهی و علوم انسانی مرتبط با جامعه شنیده میشود، صدای همان علوم انسانی مرتبط با کسب و کار و علوم انسانی مرتبط با حاکمیت است که توسط رسانه که عموما ابزار همین علوم انسانی هاست، اکو میشود و از زبان دیگران هم شنیده میشود.
🔗پ.ن: یکی از انگیزههای اصلی من برای حضور و فعالیت در نهادی مثل موسسه حامی علوم انسانی، تلاش برای حفظ و تقویت علوم انسانی در بعد اول و دوم است و امیدوارم افرادی که قدرت و سرمایهای در اختیار دارند، در برهه حساس کنونی! متوجه خطری که جان این دو نوع علوم انسانی را تهدید میکند، شده و به تقویت آنها همت گمارند!
✍جواد درویش
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مالیات، سازکاری برای عادلانه کردن توزیع ثروت
🎥مهدی موحدی بکنظر، سخنگوی سازمان امور مالیاتی
در آمریکا ۴۰ درصد مالیات بر مجموع درآمد توسط یک صدک #ثروتمند جامعه پرداخت میشود.
در همین آمریکا، اگر کسی سالانه زیر ۴۰ هزار دلار درآمد داشته باشد، مشمول #یارانه میشود. ۵ دهک ضعیف جامعه آمریکا فقط سه درصد مالیات بر مجموع درآمد را پرداخت میکنند.
🔗پ.ن: حتی در مهد سرمایهداری هم سازکاری برای عادلانه کردن توزیع ثروت دارند؛ چیزی که نسخه پیچان سرمایهداری وارداتی از آن نمیگویند!
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠نزاع دو اسلام!
🔹نزاع امام کاظم(ع) با هارون الرشید، نزاع دو اسلام بود: اسلام در قول و عمل مدافع پابرهنگان، مقابل اسلام مرفهین بی درد!
عروسی میلیاردی هارون و زبیده و آن تجملات کنارش موقوفات هم داشت! زبیده خیّر هم بود!
آن کاخ ها و شب نشینی ها، ۱۰۰ندیمه ی حافظ قرآن هم همیشه کنار زبیده داشت! در حرم تا بیت الله پیاده رفتن را هم داشت!
اسلام موسوی، مقابل این اسلام لاکچری و قارونیِ هارون بود!
🔹اسلام هارون الرشید پیشرفت را داشت اما عدالت نداشت. اوج پیشرفت علمی و فناوری و شهرسازی و معماری بود. یک ساعت دیواری بزرگ اعجاب انگیزی را به شارلمانی پادشاه فرنگ(فرانسه امروز) هدیه داد که همه دست به دهن شدند. شهر رویایی بغداد سربرآورد و اختراعات نوآورانه از شیشه تا عدسی و چشم پزشکی.
اما ابوالعتاهیه شاعر که رسانه آنروز بود در شعرش از گرانی و خانه های خالی از طعام یتیمان و از پا افتادگان می گوید.
امام کاظم(ع) عایله و نان خور خود را ۵۰۰نفر شمرد یعنی به تنهایی همه آن نادارها را تامین میکرد.
🔹عجیب تر قدرت بازتولید آن اسلام مستکبر و مرفه در یاران امامِ مبارز است!
برخی وکلا و نمایندگان آن امام انقلابی و دائم در زندان و تبعید، در اموال و وجوهات طمع کردند و توقف در امامت (یعنی توقف در اسلام راستین و مبارزه با ستمگران) را پایه گذاری کردند!
حیّان سراج ۳۰هزار دینار وجوهات مردم به امام را بالا کشید و برای خودش خانه آنچنان و باغ و زراعت خرید!
عثمان بن عیسی هم ۶کنیز و وجوهات را حرمسرای خود کرد!
خطر بازتولید اسلام مرفهین بی درد و توقف در مقاصد ولایت را باید جدی گرفت.
✍حجت الاسلام قنبریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
1401-04-31-sh1 - ناشناس.mp3
14.64M
💠امام موسی بن جعفر(ع)؛ زندگی با کدام سبک؟
🎙حسن رحیمپور ازغدی، مشهد، ۱۳۹۷
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا جامعه ایرانی با مداخله فرهنگی حاکمیت هم افزایی می کند؟
خشکاندن جوشش های محلی، جشن های خُرد و ضیافت های خودجوش در قبال برپایی مهمانی متمرکز، خیابانی و کیلومتری غدیر، یکی از ایرادات ناصحانه ای بود که سال گذشته در نشست ها و جلسات ارزیابی مهمانی ده کیلومتری غدیر بارها از سوی ناقدین مورد طرح قرار می گرفت و این رویداد را از حیث ماهوی منافی رویکردهای مردمی و فولکلور انقلاب در ساحت فرهنگی قلمداد می نمود.
این نقد با پیش فرضهای نظری پیرامون نسبت دولت – ملت یا نسبت بخش عمومی - بخش دولتی منطقی و معقول به نظر می رسد، در واقع در شرایطی که حاکمیت با اتکا به منابع رسانه ای و هژمونیک خود در صدد خلق یک رویداد متمرکز برمی آید طبیعی است که جریان های توده ای خود را به حاشیه کشانده و ارضای تمنیات خود را در این وادی به ابزارهای رسمی واگذار می نمایند. اما رخدادهای روزهای گذشته حاکی از واکنش بسیار متفاوت جامعه ایران در مشارکت برای بزرگداشت واقعه غدیر بود.
تقریبا عمده مشاهدات و گزارشات از سراسر کشور حاکی از ضریب یافتن موضوع بزرگداشت عید غدیر در مناسبات ایرانیان شده است. مواجهه حاکمیت با این موضوع در ابعاد یک "رویداد ملی خیابانی" به صورت معناداری زمینه را برای فعال سازی استعدادهای فرهنگی ایرانی فراهم آورد. فارغ از مشارکت یدی و مالی ده ها هزار نفر در محدوده ده کیلومتری، بسیاری از روستاها، محلات، کوچه پس کوچه ها، دکان ها، بازارها، خانه ها و محافل خُرد بستری برای ابراز ارادت و عشق متمایز به ساحت امیرالمومنین شده بود. و بدین ترتیب برخلاف انتظار جامعه شناختی، واکنش انسان ایرانی به مداخله حاکمیت انفعالی و عقب نشینانه نبوده و با پیشروی او هم به میدان داری خود ضریب داده است و مناسبات خود با این سیاست را در قالبی هم افزا صورت بندی کرده است.
با این فرض رواست که خود را در مقام پاسخ به این پرسش انتقادی قرار دهیم که؛ اسباب و زمینه های این عکس العمل نامتعارف چه می تواند باشد؟ به طور کلی سابقه اجتماعی ما حکایتگر گرامیداشت غیرعمومی، نحیف و طبقه ای در ازای عید ولایت بود و از ابتدای انقلاب و حتی پیش از آن، با آن که مسأله غدیر به لحاظ اعتقادی، کلامی و ایدئولوژیک جایگاه ویژه و هویت بخشی در اذهان ایرانیان داشته اما هیچگاه در زمره یک جشن ملی ظهور نیافته و در واقع فاصله روشنی میان فرهنگ ذهنی و فرهنگ عینی ایرانیان در ازای این سوژه برقرار بوده است. لذا تنها نیروی اجتماعی که توانایی ایجاد چنین تحولی را داشته؛ تغییر سیاست حاکمیت در تعامل با این پدیده بوده است.
کارایی این سیاست از سه منظر قابل فهم است؛
منظر اول: ما در حال زیست در یک جامعه رسانه ای هستیم، در این جامعه موضوعی که واجد هویت رسانه ای نباشد قابلیت ورود به خیال اجتماعی را نخواهد داشت. این خصیصه دلالتی به برساختی شدن واقعیت ندارد بلکه نحوه تعاملات ذهنی و وجودی انسان در این جامعه به نحوی است که حضور رسانه ای را بخشی از ماهیت یک پدیده جمعی – اجتماعی می داند و در این شرایط اگر یک سوژه فاقد وجود رسانه ای باشد فاقد وجود اجتماعی خواهد بود. پرداختن به تعظیم غدیر در ابعاد یک "رویداد ملی خیابانی" زمینه ای فراهم آورد تا بشدت رسانه پذیر شود و از این رهگذر مراوده ایرانیان با این مقوله را به کلی متفاوت نماید. با این فرض اگر حاکمیت به جای این سیاست، امکانات خود را مصروف حمایت از خرده فعالیت های محلی و لوکال می نمود این سوژه هیچگاه واجد چنین هویت رسانه ای نمی شد و در ساحت رفتاری ایرانیان منشأ دگرگونی نمی گردید.
منظر دوم: این سیاست مبتنی بر استانداردهای ملی بوده است. اگر یک موضوع بخواهد در قامت یک سوژه به شادی ملی، ترس ملی، اندوه ملی یا عزت ملی مبدل شود می باید خود را در چارچوب های ملی بازتولید نماید. کلان شهر، پایتخت، میلیونی و خیابان از نمودهای ویژه امر ملی است و بعید است که یک معنا توانائی این را داشته باشد که خود را در هیئتی کوتاه یا کوچکتراز این به حد ملی برساند.
منظر سوم: حاکمیت دینی در انظار عمومی ایرانیان همان نهاد اجتماعی دین است که موفق به کسب قدرت سیاسی شده و در جایگاه حکمرانی قرار گرفته لذا تعیین مناسبات جامعه با مقولات دینی و مذهبی شدیداً به سبک تعامل حاکمیت با این موضوعات وابسته است. در واقع سبک مواجهه ملت ایران با جمهوری اسلامی خارج از نسبت دولت – ملت مدرن است. جامعه ایران دینداری خود را منطبق بر تقریر حاکمیت قرار داده و با لحاظ این خصیصه طبیعی است که شدت یافتن التفات نظام حکمرانی به یک معنا یا واقعه ی دینی موجبات تشدید توجهات عمومی به آن موضوع را به همراه خواهد داشت و طبیعتاً این ملازمه در امور غیرمذهبی، غیر معنوی و غیر دینی جاری نخواهد بود.
✍مهدی افراز
@Kolbe_Andishe_Farhang