💠علل تضعیف دینداری در دهه های اخیر
قسمت اول
این روزها شواهد روشنی از تضعیف دینداری از جهان متعدد دیده میشود که قابل کتمان نیست. از بی حجابی آشکار و روزه خواری پنهان که بگذریم، تغییر در اقشار فرهنگی مرجع، گسترش محتواهای رسانه ای غیردینی و نظایر آن هم مشهود است. البته این به معنای نفی وجوه تقویت شده دینداری نظیر بعد مناسکی و آیینی هم نیست. یعنی نمی توان گفت یک پدیده پیچیده نظیر دینداری همزمان از همه جهات تضعیف شده.
این نوشته با این مقدمه می کوشد تا این وضعیت را تحلیل کند و فرضیات اصلی آن را برشمارد:
۱- فرضیه سکولاریزاسیون: این فرضیه کلاسیک جامعه شناختی مدعی است دینداری در جریان گذار به مدرنیته در همه جوامع کم و بیش تضعیف میشود و علت آن است که نهادهای مقوم دینداری و انتقال ارزشهای فرهنگی نظیر خانواده در فرایند مدرنیزاسیون تدریجا ضعیف شده و کارکردشان را از دست می دهند و نهادهای مدرن نظیر مدرسه و دانشگاه و رسانه ارزش های جهان جدید را توسعه می دهد. البته مخالفان این فرضیه که قایل به دی سکولاریزاسیون هستند این تصور را ساده انگارانه می دانند و با ارایه مستندات و شواهد جوامعی را ذکر میکنند که گونه های جدیدی از دینداری در آن رونق گرفته. به هر حال این موضوع یک جدال جامعه شناختی است که از پیتر برگر تا اولیویه روآ در موردش قلم زده اند و در ایران هم دغدغه جامعه شناسی دین بوده است.
۲- فرضیه ناسازی نهاد دین و دولت در ایران: برخلاف فرضیه اول که ادعای جهانشمولی دارد این فرضیه بر شرایط خاص ایران تمرکز کرده است. از منظر این فرضیه نهاد دولت در ایران دچار مشکلات تاریخی نظیر فساد و ناکارآمدی است و زمانی که نهاد دین مدعی دولت می شود و مقامات روحانی مسیولیت آن را میپذیرند تدریجا این آسیب به نهاد دین سرایت می کند. این فرضیه عمدتا توسط جبهه مشارکت در دهه ۸۰ صورتبندی شد و تجویزش تفکیک نهاد دین و دولت برای حفظ تقدس و سلامت نهاد دین بوده است. در مقابل، برخی مخالفان این فرضیه درآمیزی نهاد دین و دولت در ایران را کاملا امری تاریخی می دانند و جدایی این دو در دوره پهلوی را بدعت تاریخی برمی شمارند. برخی دیگر نیز، طرح دولت دینی شیعی مبتنی بر ولایت فقیه را ابتکار امام خمینی می دانند و می گویند اگر این امر رخ نداده بود ، وضع بسی بدتر شده بود و نهاد دولت مدرن ، بشدت دین را تضعیف کرده بود.
۳- فرضیه دیگر پیگیری طرح توسعه غربی در دولت جمهوری اسلامی را عامل اصلی مشکل بر می شمارد. به این معنا که علی رغم وقوع انقلاب اسلامی، نرم افزار دولت همچنان همان ایده های غربی باقی ماند و سازمان برنامه با قوت آن را پیش برد و دولت به توصیه های مجامع جهانی از اجماع واشنگتن تا طرح ۲۰۳۰ بیش از فرمایشات رهبران انقلاب پایبند بوده است. کتاب اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی تا حدی این وضعیت را از زبان تدوینگران و مجریان برنامه توسعه در جمهوری اسلامی توضیح می دهد. این فرضیه از جهاتی با فرضیه اول اشتراک دارد که فرایند مدرنیزاسیون رایج را در جهت سکولاریزاسیون می داند اما برخلاف آن قابل به ضرورت مدرنیزاسیون نبوده و میگوید باید نسخه بومی پیشرفت تدوین و اجرا گردد که مبتنی بر مبانی دینی باشد. شاید بتوان سند نقشه مهندسی فرهنگی را تا حدی تحقق این انتظار برشمرد گرچه در اجرا عملا دستاوردی حاصل نشده.
۴- فرضیه فساد مقامات به اسم دین: این فرضیه که از سوی طرفداران عدالتخواه و ارزشی نظام جمهوری اسلامی مطرح میشود عامل دین گریزی مردم را بی تقوایی و فساد مقامات ارشد می داند. این فرضیه مشابه فرضیه دوم قایل به چالش ناسازواری دین و دولت در دهه های اخیر است اما برخلاف آن، این ناسازگاری را ضرورت تاریخی نمی داند بلکه ناشی از بی کفایتی ، جهالت و خیانت مقامات در اجرای حکومت علوی و قانون اساسی و فرمایشات رهبران انقلاب می بیند.
۵- فرضیه تهاجم فرهنگی: این فرضیه چالش های دینداری را امری اساسا داخلی بلکه ناشی از تاثیرات فرهنگی اقدامات دشمن از جمله برنامه های ماهواره ای و رسانه های اجتماعی می داند. از منظر اصحاب این فرضیه هرچه میزان ارتباط ایران با غرب کاهش یابد و رسانه ها مسدود شود از تهاجم فرهنگی جلوگیری میشود و دینداری مردم کما فی السابق محفوظ می ماند. برخی مخالفان این فرضیه نظیر سید مرتضی آوینی آن را بشدت تدافعی و در تعارض با روح انقلاب اسلامی می دانند و مخالفان نوگرا نیز آن را در تعارض با الزامات زندگی مدرن برمی شمارند. گرچه کتمان اصل تاثیر هدفمند رسانه های بیگانه بر فرهنگ بومی ناممکن است و کاپیتالیسم از این ابزار به مثابه ارتش های سده نوزدهمی برای گشایش بازار کشورها و تضعیف مقاومت های محلی بهره میگیرد، با این حال فقدان طرح جایگزین ضعف این رویکرد تدافعی است.
✍سیدآرش وکیلیان
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠علل تضعیف دینداری در دهه های اخیر
قسمت دوم
۶- ناکارآمدی و عقب ماندگی نهاد دین در مواجهه با چالش های زمان نوین: این فرضیه در مبانی تا حدی با داروینیسم اجتماعی قرابت دارد و از سویی دوران مدرن جهان را واجد خصایصی می داند که دینداری با شیوه سابق در آن ناممکن است. در نتیجه در مذاهبی نظیر مسیحیت کاتولیک که کلیسا در نوسازی خود متناسب با نیاز این جهان ضعیف بوده ، از دینداری مردم کاسته شده یا آنکه تغییر مذهب داده اند در مقابل در مواردی مثل مسیحیت پروتستان اونجلیکال که روزامدسازی مذهبی رخ داده، اتفاقا موفقیت در جذب باورمندان هم زیاد بوده است. از این منظر طی سی سال اخیر، برخلاف چند دهه پیش از آن نهاد دینی شیعه نتوانسته خود را روزامد کند و هنوز مهمترین فرآورده مذهبی آن رساله های عملیه عهد قجر است.
۷- فرضیه سوپرمارکتی شدن دین یا هویت چهل تکه: این فرضیه هویت انسان سده بیست و یکم را نامنسجم می داند و معتقد است در مدرنیته سیال ، انسان ها عناصر معرفتی و رفتاری مختلف را حسب شرایط گزینش میکنند. مثلا برخی باورها را از دین میگیرند و با باورهای جهان مدرن جمع میکنند و آیین ها را نیز از مکاتب مختلف اخذ میکنند. از این منظر انتظار راست کیشی به شیوه گذشته مغایر با واقعیت عینی زندگی بشر امروز است.
۸- فرضیه فتنه: این فرضیه می گوید که خداوند نمی خواهد دینداری امری بدون چالش باشد و طبق نص قرآن مکرراً مردم مورد آزمون قرار میگیرند تا میزان خلوص و تعهد آنها مشخص گردد. اگر گناهانی بزرگ مرتکب شده باشند یا نتوانند از این آزمونها سربلند درآیند خداوند نعمت دینداری را از آنها میگیرد. از این منظر برخی مظالم و مفاسد بزرگ و عینی در جامعه و بخصوص نهادهای قدرت و ثروت در ایران وجود دارد که در مکافات آن توفیق دیندارانه راست کیشانه و خالصانه از مردم سلب شده است.
۹- فرضیه طرح انتظارات فراتر از ظرفیت دین: برخی طرفداران نگرش سنتی به دین و مخالفان رویکرد ایدیولوژیک معاصر میگویند که انتظارات مطرح شده در بدو تأسیس جمهوری اسلامی نظیر «هم دین دهد هم دنیا به ما» فراتر از ظرفیت تاریخی و طبیعی دین بوده است و این انتظار که هم دستاوردهای تمتع دنیوی مدرن و هم دستاوردهای معنویت دینی با هم محقق شود یک التقاط نظری است که تدریجا یا منجر به اختلال عملی می شود و اموری غیردینی با توجیه دینی رواج می یابد و یا منجر به ناامیدی مردم از دین در نتیجه ناتوانی در حل مشکلات دنیوی شان میشود. در نتیجه سرکنگبین ، صفرا می فزاید و جمهوری اسلامی که قرار بود عامل رونق دینداری آن شود، ناخواسته اسباب کم رونقی اش می شود.
۱۰- فرضیه ابطال تجربی آموزه های دینی و بی نیازی به امداد الهی: این گزاره که مبتنی بر ابطال گرایی است آموزه های دینی نظیر خلقت و معاد را اسطوره هایی می داند که ناسازگار با علم تجربی بشر است و در نتیجه توسعه علم تجربی تدریجا این آموزه ها ابطال میشود و با توسعه فناوری ها نیاز انسان به خدای رخنه پوش مرتفع می شود در نتیجه انسان مدرن در همه جا از جمله ایران نیاز اعتماد بسیار کمتری به آموزه های دینی و نیاز بسیار کمتری به امداد های الهی دارد و این سبب تضعیف دینداری میشود.
✍سیدآرش وکیلیان
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠مسلمان ماندن در آمریکا
آیا میتوان در آمریکا مسلمان بود؟ بلی. آیا میتوان به مسجد رفت و در رمضان روزه گرفت؟ بلی. آیا میتوان حجاب را رعایت کرد؟ این هم بله، گرچه ممکن است هر از چند گاهی به شما چپ چپ نگاه کنند یا متلک بگویند.
دوستان زیادی دارم که در غرب زندگی میکنند و در عین حال تلاش میکنند اخلاقیات و مسائل شرعی اسلام را رعایت کنند. خدا قوتشان بدهد انشالله و روز به روز بر ایمانشان بیافزاید. البته یک انتقاد که به این نوع دینداری میشود این است که اگرچه میتوان در غرب به دستورات فردی اسلام عمل کرد، اما دستورات اجتماعی چطور؟ به عنوان مثال به دادگاهی که بر مبنای دستورات شرعی حکم نمیدهد مراجعه کرد و یا به دولت غیر مسلمان مالیات پرداخت کرد؟ (با توجه به اینکه مقدار قابل توجهی از مالیات برای جنگ افروزی در کشورهای اسلامی استفاده میشود).
بگذریم. در این نوشتار نمیخواهم به این موضوع ها بپردازم. بلکه میخواهم در مورد همان هدف اولیه صحبت کنم. آیا میتوان در آمریکا مسلمان بود و "مسلمان ماند"؟ منظور از مسلمان ماندن این است که با گذر زمان انسان دچار استهلاک نشود. مثلا این طور نباشد که انسان در سالهای اول همهی نمازهایش را بخواند و اخلاقیات را رعایت کند ولی سال به سال و دهه به دهه تضعیف شود تا جایی که پس از گذر دو سه دهه وسط ماه رمضان دوست دخترش را برای نوشیدن ویسکی دعوت کند! و یا اینکه خودش مسلمان باشد ولی فرزندانش حضرت محمد (ص) را مسخره کنند.
امروز که جراید دنیا را مرور میکردم، به یک مقالهی جالب در اکونومیست رسیدم که آماری از مسلمانان در آمریکا ارائه میدهد که به نظر جای فکر دارد: https://goo.gl/chXiDV
طبق این مقاله:
1. حدود یک چهارم فرزندان مسلمانان در آمریکا، نهایتا اسلام را به طور کلی ترک میکنند.
2. تنها حدود نیمی از مسلمانهای پیر در آمریکا همهی نمازهایشان را میخوانند.
3. فقط یک سوم (۳۳%) از مسلمانهای جوان در آمریکا همهی نمازهایشان را میخوانند.
من این آمار را در این نوشتار به صورت خام در اختیار خوانندگان میگذارم. مخصوصا همان آمار اول: اگر شما مسلمانِ معتقدی باشید و در آمریکا بچههایتان را با آموزشهای اسلامی بزرگ کنید، احتمال اینکه آنها بزرگ شوند و این دین را به طور کلی کنار بگذارند و بگویند ما مسلمان نیستیم حدودا ۱/۴ است. آیا این آمار خوبی است؟ من قضاوت نمیکنم، خودتان به آن فکر کنید.
✍علیرضا بازارگان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠حکومت ناقص اسلامی
وقتی آمدیم فرانسه، هر روز که گذشت بیشتر با ساختار سیاسی اجتماعی آن آشنا شدم (البته خیلی مطالعه کردم ) و در کنارش با مردم و سبک و کیفیت زندگی شان به شکل میدانی.
کشوری که خیلی پیش از ما مردمش بخاطر ظلم رژیم پادشاهی و سیستمی که نه بر اساس نظر مردم که بر اساس زور، قدرت را از خود به فرزند بعد خود اعطا می کرد، انقلاب کردند.
و البته کشوری که تجربه های بسیار تلخ اختلافات مذهبی و کشت و کشتارهای شدید کارش را به جایی رساند که راه حل را با حذف صورت مساله، جدایی نمایندگان اجرای دستورات الهی از حکومت داری ببیند.
حالا کاری نداریم که بخشی از مشکل حقیقتا در دینی بود که به دلیل دستکاری، دین حقیقی نبود و لذا تناقضاتش نجات بخش و حلال مشکلات نمی شد... اما همان دین ولو ناقص، سد محکمی بود در به سمت تباهی نرفتن انسانها بر اساس هوا و هوس و القائات شیاطین جن و انس.
اما این طرح هم موفق نبود چرا که راه حل جدایی دستورات الهی از حکومت داری، راه حل مساله نبود. با فرض اعلام بی طرفی حکومت به مسائل دینی و با وضع قوانین و اعلام جدیت در اجرای آن برای ساختن یک مدینه فاضله با شعار آزادی، برابری و برادری، کار شروع شد اما ناگزیر، رها شدن مردم در انتخاب آنچه در آن نیاز به مدیریت و هدایت داشتند، جامعه شناسان و روان شناسان و عالمان دینی را با پدیده های غم انگیزی از وضعیت زندگی مردم جامعه روبه رو ساخت.
شراب خواری و مستی و لایعقل بودن انسانها و گوشت خوکی که در کتب مقدس خودشان حرام بود آزاد شد، کنترل روابط نامشروع برداشته شد، روابط دو همجنس که در تمام ادیان حرام و کاری قبیح یاد شده بود آزاد و حتی قانونی شد، مراقبت از رعایت حد در پوشش زنان رها شد و سقط جنین، یعنی نابودی یک انسان زنده، محصول همان روابط نامشروع آزاد و قانونی شد... رسانه ی بدون فیلتر در اختیار کوچک و بزرگ جامعه قرار گرفت که مقید به رعایت بسیاری از موازین انسانی الهی نبود و موثرترین ابزار برای ترغیب به گرایش های اینچنینی جامعه شده بود که همچنان ادامه دارد...
حالا هر روز فرانسه، قوانین سخت گیرانه تری برای کنترل اجتماع منهای نیروی کمکی قدرت بازدارندگی ایمان به خدا و دستورات الهی وضع می کند اما هر روز به اعلام آمارهای رسمی خودشان وضع بدتر از بد می شود. از بین رفتن خانواده ها، از دست رفتن دختران، آسیب های جدی جسمی و روحی به دلیل مصرف مشروبات الکلی، بیماری های جسمی و روحی به دلیل مصرف گوشت خوک و مشکلات متعدد دیگر فقط به دلیل کنار گذاشتن دستورات و باورهای دینی که می توانست مردم را بی نیاز از زور قانون و اجبار بیرونی پاک و مطهر و در سلامت روانی حفظ کند و امروز و آینده ای به مراتب بهتر از آنچه وضعیت فعلی است بسازد.
دوستی می گفت: اگر تلویزیون این کشورها فقط 24 ساعت قطع شود، سانسورها برداشته شود و دست مردم به اخبار حقیقی دنیا و دین اسلام برسد، ظرف همین بیست و چهار ساعت اکثر افراد مسلمان می شوند.
استادی می گفت: اگر فقط گوشت خوک و مشروب و روابط نامشروع از یک کشور حذف شود، بدون هیچ برنامه دیگری دل ها و قلب های این مردمان به شکل فطری به حق و معنویت و انسانیت الهی گرایش پیدا می کند و خودشان به دنبال حق راه خواهند افتاد...
اینها را گفتم که از ارزش یک انقلاب مردمی که امروز بیش از هر زمان درکش می کنم بگویم. باید از ایران خارج شوید، در کشورهای دیگر زندگی کنید نه فقط سفر، زندگی کنید چند سال، تا دقیق بتوانید این حرفها را درک کنید و تصدیق نمایید. و ارزش همین حکومت که به شکل ناقص توانسته است نقش ایفا کند را درک کنید. دوازده فروردین، روز بزرگی است. خیلی بزرگ... بزرگی اش را هم زمانی می شود فهمید که بهترین جوانان این سرزمین از عزیزترین داشته خود که جانشان باشد، برای حفظش برای سایرین، گذشتند و این جانبازی تا امروز ادامه دارد...
✍ یک دانشجوی ایرانی در فرانسه
@ninfrance
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠عامل بی دینی مردم حکومت اسلامی است؟!
🎥پس از انتشار و شهرت گسترده ویدیویی که در آن از مردم ترکیه مبپرسیدند نماز صبح چند رکعته و نصف مردم اشتباه پاسخ می دادند، حالا از مردم ترکیه میپرسند که ۳ اسم خداوند رو در اسلام نام ببرید که شاهد پاسخ های اشتباه و عجیب اکثر مردم هستیم، از جمله عبدالله، عمر، حسن، ابوطالب، محمد، ابراهیم، بیت الله و ...!
🔹ظاهرا برخی در ترکیه تفاوت اسماالحسنی الهی با اسامی پیامبران را متوجه نمی شوند!
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا این حرفها باید توییت شده و پشت بلند گو عنوان شود؟
گویا گوش برخی پیرمردها سنگین است!
اما گوش آقای پزشکیان که سنگین نیست!
بزرگواران سعی کنند از شهوت حضور و شهوت مداخلهی خود بکاهند تا نیاز به استفاده از بلندگوی رسانهای نباشد!
بسیاری از هواداران جناب پزشکیان که آبرو و حیثیت خود را پیش مردم گرو گذاشتهاند "مدافع منتقد" او هستند.
اگر خدای ناکرده بهجای تصمیمات روشمند و علمی لابی پیرمردها بخواهد تصمیم سازی پشت درهای بسته را رقم بزند، منتظر تخریب رقیب مخرب نخواهند ایستاد. ایشان خود اساسا کوتاه نخواهند آمد و در همین قدم اول عامل به عمل شده و طعم شیرین پيروزی را عوض خواهند کرد.
✍یاسر عرب
@Kolbe_Andishe_Farhang
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠سیاست آمریکایی؛ فراتر از منافع
🎥مناظره اول ترامپ و بایدن،۲۰۲۴
بایدن و ترامپ در شدت و چگونگی حمایت از اسرائیل با هم مسابقه میدهند تا ثابت کنند چه کسی بیش از دیگری برای دفاع از اسرائیل تلاش کرده است. این رقابت در انتخابات رقم میخورد. انتخابات جایی است که نامزدها باید از خود چیزی نشان دهند که آراء بیشتری را از آن خود کنند و طرفداران رقیب را ناامید سازند. صحبت از مسأله اسرائیل در میانهی کارزار انتخاباتیِ کشوری که هزاران کیلومتر از منطقه ما فاصله دارد، بیش از هر چیز نشان میدهد که در جنگ فلسطین و رژیم صهیونیستی، امری سرنوشتساز برای هویت آمریکا نهفته است؛ امری که با دفاع متعصبانه رهبران رقیب آمریکایی به نظر نمیرسد قابل تقلیل به منافع بالفعل آمریکا باشد؛ گویا آمریکا میخواهد مسئولیت جهان را به عهده بگیرد. کسی که بتواند به معنیِ پیوند هویت آمریکایی و پروژه اسرائیل پی ببرد، احتمالا خواهد دانست که چرا دشمنیِ آمریکا با ایران و جبهه مقاومت از راه مذاکره حل نخواهد شد.
@simafekr_com
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠انعطاف آری، انفعال نه!
یکی از مهمترین موضوعات در بخشهای ابتدایی بیانیه، انعطافپذیر بودن انقلاب و عدم تجدیدنظرپذیری است. رهبر معظم انقلاب در این بیانیه در بیان ویژگیهای انقلاب اسلامی میفرمایند: «انعطافپذیر و آماده تصحیح خطاهای خویش است؛ اما تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست.»
انعطافپذیری و عدم تجدیدنظرپذیری دقیقاً دو مفهومی هستند که برخی جریانهای سیاسی، احزاب، گروهها و افراد مختلف نسبت به آنها همواره دچار افراط و تفریط میشوند. به کمک عقلانیتی همراه با ایمان و اراده میتوان مرز میان انعطافپذیری و تجدیدنظرطلبی را فهم و درک کرد.
مفهوم انعطافپذیربودن، در روشها و تاکتیکهای رسیدن به اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی است؛ اما تجدیدنظرطلبی در راستای عبور و تخطی از ارزشها، اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی است.
افراد و شخصیتهای زیادی وجود دارند که در برهههای گوناگون انقلاب اسلامی موضعگیریهای متفاوت و بعضاً متضادی به برخی اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی داشتهاند که با هدف تجدیدنظرپذیری در اصول انقلاب اسلامی صورت گرفته است.
یکی از مهمترین موضوعات برای تجدیدنظرطلبی در عرصه سیاست خارجی است. در حوزه سیاست خارجی، عادیسازی روابط با دشمنان انقلاب اسلامی یکی از اصول مهمی است که تجدیدنظرطلبان به ویژه بعد از سال 1376 بر آن تأکید کردهاند و تلاش برای نزدیک شدن به غرب را در دستور کار خود قرار دادهاند؛ بنابراین وقتی تأکید میشود انقلاب اسلامی تجدیدپذیر نیست، دقیقاً در سیاست خارجی در تقابل با غربگرایان و کسانی است که به دنبال بزک کردن سیاستهای آمریکا و چهره خشونتطلب آن کشور هستند؛ اما وقتی رهبر معظم انقلاب در مذاکرات هستهای بر نرمش قهرمانانه تأکید داشتهاند، این امر نشاندهنده مفهوم اولی یعنی انعطافپذیری انقلاب در روشها و تاکتیکهای مقابله با آمریکاست. برخی افراد و گروههای سیاسی با تفکرات التقاطی سعی دارند مفهوم انعطافپذیری و تجدیدنظرطلبی را یکسان بدانند و زمانی که نرمش قهرمانانه از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح شد، آن را به معنی تجدیدنظر در اصول سیاست خارجی معنی کنند.
در موضوعات گوناگونی مانند اقتصاد مقاومتی، اصل 44 قانون اساسی برای خصوصیسازی و مفاهیمی مثل آزادی، اخلاق، استقلال و... دیگر مقولههایی هستند که گرفتار همسانپنداری بین انعطاف و تجدیدنظر شدهاند.
برای نمونه فهم استقلال یکی از مهمترین این مفاهیم است. در حالی که جمهوری اسلامی ایران استقلال کشور را به معنی سلطهپذیر نبودن در مقابل قدرتهای بیگانه تعریف کرده و در عرصههای مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تلاش نموده است تا از بازیچه شدن توسط قدرتهای بیگانه اجتناب کند، مخالفان انقلاب اسلامی استقلال کشور را به معنی رابطه داشتن یا نداشتن با کشورهای خارجی تعریف میکنند. همچنین روابط ایران با روسیه و چین برای خنثی کردن سیاستهای خصمانه آمریکا را نوعی انعطاف و تجدیدنظر در اصول مربوط به استقلال کشور دانسته و درصدد چنین روابطی با آمریکا و متحدانش هستند. چنین مثالهایی نشان میدهند که دو مفهوم انعطافپذیری و عدم تجدیدنظرطلبی از سوی انقلاب اسلامی ایران دقیقاً به معنی انعطاف در تاکتیکها و روشها و ثبات قدم و پایبندی به اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی ایران است. وقتی موضوع دفاع از مستضعفان و مقابله با استکبار جهانی مطرح میشود یا زمانی که برای تحقق عدالت در کشور و در سطح جهانی مطرح میشود، دقیقاً هدف مورد نظر انقلاب اسلامی و اصولی که به آن پایبند است، غیرقابل خدشه و تجدید نظر است؛ اما رسیدن به هر یک از این اصول و آرمانها نیازمند تاکتیکها و روشهایی است که ممکن است در زمانها و مکانهای گوناگون انعطافپذیر باشند و شکلها و روشهای مختلفی برای رسیدن به آنها وجود داشته باشد.
نوع حضور ایران در کشورهایی مانند عراق، سوریه، یمن، بحرین، لبنان و... دقیقاً نشاندهنده تفاوت جدی میان انعطاف در روشها و پایبندی به اصول و عدم تجدیدنظر در آنهاست. اینکه ایران در بحرین و یمن مانند سوریه و عراق حضور پررنگی ندارد، به معنی تجدید نظر در اصول سیاست خارجی خود نیست، بلکه انعطاف در روشها و تاکتیکها بنا به مقدورات و محذورات زمانی و مکانی است و درک این تفاوت برای هر انقلابی پایبند به اصول جمهوری اسلامی ایران ضروری است. تفکیک میان انعطاف و تجدیدنظر از ضرورتهای جدی به شمار میآید که آیندگان انقلاب اسلامی آن را بیشتر درک خواهند کرد.
✍حسن خدادی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه
🔹معنای تحجر چیست؟
با توجه به آیه شریفه قرآن کریم (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ؛ سوره بقره، آیه 74) قلب مؤمنین معجزهدیده، قلب مؤمنین آبدیده در طوفان حوادث و قلب مؤمنین مشاهدهکنندۀ آیات خدا ممکن است مانند سنگ بشود. به این تحجّر میگوییم. این جالب است که مؤمنین بعد از اینکه این معجزات الهی را دیدند قسیالقلب و متحجر میشوند.
تحجر ممکن است تحجر فکری یا تحجر قلبی باشد. البته تحجر فکری هم وابسته به تحجر قلبی است. این که طرف یک حرف منطقی بزند و دیگری محکم میگوید نه نمیخواهم! نمیپذیرم! این تحجر فکری است، ببین قلبش چه خبر است؟! تحجر فکری ناشی از تحجر قلبی است.
🔹اهمیت دور ماندن از تحجر
کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند «يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ» سینۀ او را گشاده میکند برای اسلام «وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ» و کسی را بخواهد گمراه کند، یعنی از دستش ناراحت است، میخواهد گمراهش کند، یک چیزی از او دیده و میخواهد نابودش کند؛ «يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا»، خدا سینۀ او را تنگ و سخت قرار میدهد و مثل سنگ میکند. «كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ» انگار میخواهد از شدت فشار منفجر شود و به آسمان برود.
اهمیت این بحث به چیست؟ در آیه بعد میفرماید: «وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا(انعام، 126)» این شرح صدر آن صراط مستقیم است.
🔹دین یک جریان انعطافپذیر و سیال است
دین آن چیزی نیست که مجموعهای از دستورات را بدهند و بعد کورکورانه بروی و این دستورات را اجرا کنی. باید دقت کنی که هر لحظه باید از کدام دستور دینی، دست برداری و کدام دستور را نسبت به کدام دستور ترجیح بدهی؟ هر دفعه کدام بیدینی را سخت بگیری و کدام بیدینی را سخت نگیری؟ دین، انعطافپذیر است. دین یک جریان سیال است که اگر سیالیتش را درک نکنی با خود دین دچار قساوت میشوی، مثل سنگ میشوی.
🔹تحجر، عامل بیشتر دینگریزیها در جامعه
واقعاً برخی از برداشتها از دین غلط است و عامل بیشتر دینگریزیها و تنفرها از دین در جامعۀ ما همین تحجر است! آنقدر که متحجرین حال بقیۀ را از دین به هم میزنند، هیچکس حال بقیه را از دین به هم نمیزند. دین خدا زیباست، جذاب و دوستداشتنی است، عشق است، آسان است، اصلاً دین خیلی فوقالعاده است.
🔹غرور به حقانیت، عامل تحجر است
از نظر زمانی ما بیشتر در معرض غرور نسبت به حقانیت هستیم. غرور نسبت به حقانیت، تصلّب و تحجّر ایجاد میکند. و دیگه نمیتوان اطراف و اسرار پیچیدۀ همان حق را درک کرد؛ مخصوصاً وقتی که علم با دین آمیخته بشود. اهل علم به نوعی در معرض تکبر و تحجر هستند، اهل دین هم به نوعی دیگر در معرض تکبر هستند. عُجب یکی از وجوهِ تکبر است. عُجب آفت عبادت است و انسان طرفدار حق، عُجب پیدا میکند.
🔹تحجر، مسألهای فراگیر و عمومی
ما باید مسئلۀ تحجر را یک مسئلۀ فراگیر و برای هرکسی بدانیم که با یک حقی آشنا میشود. ما باید با معنای توسعۀیافتۀ تحجر ارتباط برقرار کنیم. یکی از ایرادهای شناختی ما اساساً این است که فکر میکنیم تحجر حتماً برای قوم مخصوصی بوده که آدمهای عجیب و غریبی بودهاند. این مسأله، عامالبلوی است. چنانکه وقتی صحبت از کفر و بتپرستی میشود، ما هم در معرض این خطرها هستیم.
🔹تأثیر تقوا بر دوری از تحجر
قرآن کریم روشی دارد که همه را به تقوا دعوت میکند ولی خود تقوا و رسیدن به آن مبهم است. طرح واقعاً فوقالعادهای است. مثلاً میفرماید روزه بگیرید، شاید به تقوا برسید. اگر شما اهل عبادت بشوی، لزوماً اهل تقوایی؟ نه! معلوم نیست. اگر در مسائل اجتماعی، عدالتخواه بشویم، تمام است؟ نه! صبر کن. «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى(مائده، 8)» عدالت بورزید، این به تقوا نزدیکتر است. آن تقوا چیست؟ آن را به ما بگو! با انجام کلی عبادت، روزه و کار خوب، میفرماید انشاءالله که با تقوا بشوی! من اگر نمازخوان دیدم نمیتونم قاطعانه بگویم این حتماً با تقوا است. این رویکرد به تقوا یعنی چی؟ یعنی خدا عنصری را نگه داشته که تو هیچوقت مغرور نشوی. بعد میفرماید: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ(مائده، 27)» خدا از باتقواها قبول میکند. خب ما الآن این کار را انجام دادیم چی؟ میفرماید آن که معلوم نیست بر اساس تقوا بوده است یا نه. غرورت را میشکند، توی دلت، ترس میاندازد. این ترس تو را همیشه به بازنگری خودت وادار میکند و مانع تحجر میشود.
✍علیرضا پناهیان، هیئت میثاق با شهدا، محرم۱۴۰۳
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠تحجر جاده صاف کن غرب زدگی جوانان
امام خمینی استفاده از فضای آزاد کشور پس از انقلاب توسط جوانان و بیان اندیشه های شان را خوش بینانه تحلیل و بخاطر تپیدن دل آنها برای اسلام می شمارد و از انگ زنی به آنها (التقاطی و منحرف خواندن) منع می کند.
تصحیح انحرافات احتمالی آنها باید توسط روحانیت با الفت و پدری کردن و دوری از پرخاشگری و کنار زدن آنها باشد. حتی اگر قبول نکردند، هم مایوس نشوند و از خطاها و اشتباهات کوچک آنها بگذرند.
یکبار یکی از فقهای شورای نگهبان یکی از همین جوانان را کمونیست خواند، امام نه برای او، بلکه برای کل شورای نگهبان نامه زد و این کار را مغایر شأن شورای نگهبان خواند و از منبری پرخاشگوی شدن آقایان حذر داد.۱
https://t.me/ghanbrian_rasane/31
امام رعایت نکردن این تذکر از سوی علماء و روحانیون را موجب اتفاقی بدتر از التقاط می داند: افتادن در دام لیبرالها و ملی گراها و یا چپ و منافقین!
اگر درصدی از جوانان مان به دام غربزدگی افتادند حق نداریم بپرسیم سهم پرخاشگری برخی روحانیون تریبون دار و مناصب خاص در کنار زدن و انگ زدن چقدر است؟!
وقتی رسانه های معاند برخی تعابیر ناسزا و غیر دقیق را ضریب داده از برخی علماء، منبری پرخاشگوی به جامعه معرفی کرده و شکاف با جوانان را می افزاید؛ آیا نباید تذکرات (حتی از متعلقین به بیت رهبری) در تصحیح رویه ها اثر کند؟!
۱.https://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh-imam-khomeini/vol/21/page/612
✍محسن قنبریان
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠حکومت اسلامی را به سلطنت تبدیل کردند
بنی امیه خلافت اسلامی را به سلطنت تبدیل کردند و از نگاه آقا سید روح الله –امام خمینی- این مصیبت بزرگ جهان اسلام بود. وجهی از دردناکی این مصیبت در خلق و خوی شاهان و سلاطین بود که این بار از منبر رسول خدای پای بر گردهی مردمان میگذاشتند. عصارهی عرق و خون و رنج و زحمت مردم معمولی را میمکیدند و در کام خود آن را به شیر و عسل گوارا بدل میساختند. در این موقعیت اسلامی رقم میخورد که در آن بلندای بیحیای کاخها و قدکشیدگی منارهی مسجدها زانو به زانوی هم داشتند و زبان در دهان هم. از اینجا به بعد دعوا، دعوای اسلام و کفر نبود. ستیز اسلام با اسلام بود و مسجد با مسجد و عالم با عالم و قرآن خوان با قرآن خوان و مجاهد با مجاهد. اسلام امویان هم مسجد پر رونق داشت هم قاری قرآن شبزندهدار، هم عالم دینی مسلط به فقه و حدیث و هم مجاهد پر فتوح کشورگشا. در نگاه امام انحراف در این بود که همهی اینها مسجد و قرآن و فقه جهاد به خدمت سرمایه و سلطنت درآمده بود. نه عدالت و قسط. این بود که آقا سید روح الله دربارهی ساخت مصلای تهران بر این نکته پافشاری داشت که : «سادگی مصلا باید یادآور سادگی محل عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد. و شدیداً از زرق و برق ساختمانهای مساجد اسلام امریکایی جلوگیری شود.»
حفظ اسلام ناب از انحرافات اموی اما آسان آسان نیست. توجیهات اموی پلیدی و شومی خود را میان تراکمی از مصلحت و خیرخواهی و دنیادیدگی و عقلانیت پنهان میکنند: شکوه اسلام مهم است؛ مقامات کشورهای خارجی باید شکوه اسلام را ببینند. مهم البته کارآمدی است. زندگی فقیرانه و مستضعفانه آدم را احمق میکند. همنشینی با مستضعفان افق دید آدم را محدود میکند. باید با بزرگان نشست تا بزرگ و بزرگتر برخاست. مهم البته تعلق نداشتن به دنیاست. اسلام و انقلاب را پیش از آنکه خون شهدا حفظ کرده باشد مال ثروتمندان و سرمایهداران حفظ کرده است. با شهدایتان بر سر ما منت مگذارید. جان متاعی است که هر بیسر و پایی دارد. مهم مال و سرمایه است که قلیلی از افراد جامعه دارند. سیرهی بزرگان ما نیز البته چنین بوده است. ما اسلامیم و منتقدان ما منحرف و ملتقط.
آقا سید روحالله اینها را هم دیده بود که میگفت: « شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه داری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایی کردند. شما باید نشان دهید که در جمود حوزه های علمیۀ آن زمان که هر حرکتی را متهم به حرکت مارکسیستی و یاحرکت انگلیسی می کردند، تنی چند از عالمان دین باور دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند. باید به روشنی ترسیم کنید که در سال 41، سال شروع انقلاب اسلامی و مبارزۀ روحانیت اصیل در مرگ آباد تحجر و تقدس مآبی چه ظلمها بر عده ای روحانی پاکباخته رفت، چه ناله های دردمندانه کردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسی و بی دینی شدند ولی با توکل بر خدای بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به توفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکری و تحجرگرایی، سرافراز ـ ولی غرقه به خون یاران و رفیقان خویش ـ پیروز شدند» ریشهداری انقلاب خمینی در عاشورای حسینی همین جا بود. همین.
✍مرحوم مسعود دیانی، سرمقاله برنامه سوره قسمت۹
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠مردم چیست؟
نگاهی به انتخابات از دریچه انتظار سیاستمداران از مردم
بخش اول
درباره انتخابات ۱۴۰۳ تحلیلهای مختلفی از چشماندازهای گوناگون میتوان نوشت. اما شاید یکی از کانونیترین و بغرنجترین آنها که کنشگران و تحلیلگران را به تأمل واداشته مفهوم «مردم» است.
مردم چیست یا کیست؟ جریانهای سیاسی و بلوکهای قدرت در ایران چه تصویری از مردم دارند؟ گرچه میتوان به عقب بازگشت و در گذشته نیز نشانههایی از این فهمهای متفاوت از مردم را در فضای سیاسی ایران جستجو کرد اما اکنون این تفاونها صراحت بیشتری یافته است.
بر اساس سه درک از مفهوم مردم میتوان به سه جریان سیاسی و پیامد آن به سه گونه از اقتصاد سیاسی در ایران اشاره کرد. البته طبعاً باید توجه داشت این سه گونه بر اساس نحوی سنخشناسی آرمانی صورتبندی شده و لزوماً قابل تطبیق بر فرد فرد کسانی نیست که خود را ذیل هر یک از این سه گونه معرفی میکنند.
۱. مردم به مثابه ارباب رجوع: میتوان غالباً اصولگرایان از جمله برخی نهادهای حاکمیتی، سپاه پاسداران، سازمان روحانیت و طیفی از تجار و بازاریان سنتی را به عنوان شکلدهندگان اصلی این بلوک قدرت در نظر گرفت. آنها در خوشبینانهترین حالت مردم را همچون ارباب رجوع میپندارند یا به عبارت بهتر فرودستانی که به خاطر ضعف و ناتوانیشان باید به آنان خدمت و تر و خشکشان کرد. به عبارت امروزین به او یارانه داد، تا جای ممکن از هزینههای خدمات عمومیاش مانند آب و برق و گاز و انرژی و... کاست تا فشار را از روی گردهاش بردارد. به خاطر او تحریمها را دور میزند، تلاش میکند تا عدالت توزیعی را مراعات کند و البته در این میان کسانی که با آموزههای عقیدتی و ایدئولوژیک آنها نزدیکتر باشند از منزلت بیشتری هم برخوردار میشوند. بسیاری از اینان را میتوان در چهره مدیرانی نالایق یا فرصتطلب در بدنه نهادی اصولگرایی شناسایی کرد. آن عده از مدیران و چهرههای توانمند در میان اصولگرایان نیز مانند قلههایی بیدامنه یا قهرمانانی هستند که قرار است یک تنه بر کوه مشکلات فائق آیند. در انتخابات ۱۴۰۳ قالیباف نماد چنین شخصیتی بود؛ مدیری با کارنامهای پر از موفقیت و توانمندی اجرایی کمنظیر. فارغ از صحت و سقم تمامی حواشی پیرامونش مهمترین ویژگی قالیباف این است که هیچ گاه نتوانست نیروی سیاسی فعالی را با خود همراه کند بلکه بیشتر تکیه بر لجستیک سپاه و تأیید نهاد روحانیت داشت. شاید اگر اصولگرایی میتوانست به جای توان تکنیکی سپاه و مرجعیت سنتی روحانیت به نحوی از مرجعیت علمی معاصرتیافته تکیه کند به لحاظ اجتماعی نیز فرم و بافتار متفاوتی مییافت. اقتصاد سیاسی این جریان نیز یا به واسطه سهم آنها در بخشی از فضای تجارت ایران از پیش از انقلاب و در بُعد فراگیرتری پس از انقلاب است و یا حاصل توانمندیهای فنی بزرگمقیاسی است که عمدتاً ریزبافت اقتصادی-اجتماعی قابل توجهی ندارد.
۲. مردم به مثابه رعیت: شاید روایتی که از مردم در این دستة دوم وجود دارد قدری با تصور اولیه و عمومی فاصله داشته باشد اما با توضیح تطورات این جریان میتوان درک کرد که چرا مفهوم رعیت میتواند توضیحدهنده درک آنها از مردم باشد. در فضای پس از جنگ تحمیلی ایده توسعهگرایی که پس از سقوط پهلوی رو به افول نهاده بود با طرحی از ادغام در نظام تقسیم کار جهانی قوت گرفت؛ این یعنی آغاز شکاف میان گفتار سیاسی- ایدئولوژیک و اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی چرا که اقتصاد سیاسی مقبول ایران از سوی نظم جهانی موجود در این سه امر خلاصه میشود: خامفروشی، بازار مصرف انبوه و نیروی کار ارزانقیمت برای صنایع مونتاژی. آنها که در دولت چپگرای دهه اول انقلاب سودای آزادی و برابری از مسیر تحقق عدالت توزیعی داشتند در برابر این شکل از توسعه اقتصادی قرار گرفتند اما دیری نپایید که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی چونان تکیهگاه نظری و سیاسی و مبدأ طرح آنها از حقیقت نیز فروریخت. اما وفاداری به ایده آزادی موجب شد تا این شعار در چهره یک آزادی لیبرالیستی و در قالب طرحی از توسعه سیاسی به صحنه بازگردد. در آن سالها هنوز جریان تکنوکراتهای حزب کارگزاران سازندگی تمایز صریح خود را از آنچه اکنون اصولگرایی مینامیم نشان نداده بود بنابراین در لایه گفتار سیاسی مورد نقد اصلاحطلبان واقع شد زیرا آنها آزادی را بر توسعه(در معنای اقتصادی) مقدم میداشتند. اما با نگاهی به کابینه دولت خاتمی میتوان به راحتی تشخیص داد که خاتمی بخشهای اقتصادی کابینه خود را از ابتدا یا به تدریج به کارگزاران واگذار کرد. گویی صورتی از واسازی مناسبات منورالفکران با دیکتاتوری پهلوی در حال رخ دادن بود که در سودای تجدد به دنبال تحقق آزادی به مدد استبداد بودند اما این بار عملگرایانهتر، منعطفتر و پوشیدهتر.
✍علیرضا بلیغ
@Kolbe_Andishe_Farhang