eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
554 دنبال‌کننده
247 عکس
815 ویدیو
165 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠تاملاتی در پیاده روی اربعین چند سالی است که مراسم اربعین به لحاظ کمی و کیفی باشکوه‌تر برگزار می‌شود و این سنت پرمعنا در حال شکوفایی است، از اینرو پرداختن به این اجتماع بی نظیر به صورت نظری و علمی، لازم و اساسی به نظر می رسد، اگرچه ما عادت نکرده یا کم عادت کرده‌ایم که جنبه‌های معرفتی اربعین را بررسی کنیم. پیاده روی اربعین تبلور همان اربعین آغازین است، اربعینی که آغاز یک حرکت بود علیه ظلم، تزویر و فساد و نشان داد حرکت‌های توحيدی هرگز در مسير خود به بن‌بست نمی رسد و عقيم نمی‌گردد حتی اگر همه‌ی عاملان آن حرکت يک‌جا شهيد شوند. از اینرو آنچه در پیاده روی اربعین مطرح هست اقامه عزای حسینی است و به تبع آن زنده نگه داشتن اهداف قیام سیداشهداء؛ مساله دیگر زیارت است، زیارت هجرت قلوب به سوی امام و تجدید_بیعت و اعلام آمادگی برای نصرت است؛ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ. اگرچه زیارت یک سلوک معنوی هم هست و راهی برای خودسازی؛ خصوصا وقتی بدین صورت با پای پیاده و سختی های راه و با یاد و ذکر امام در چند روز و شب ادامه یابد؛ و از آنجا که این زیارت فراگیر شده و فرد به دریای جمع زوار و خیل عشاق امام می پیوندد اتحاد قلوب و یکپارچگی مردم و به تبع آن اقتدار پایدار را به همراه دارد. این زیارت بصیرت افزا هم هست، چرا که در تقویت جبهه حق است و اعلام موضعی هم دربرابر جبهه باطل و استکباری و فرهنگ و خوی آن؛ و فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ، من با شما هستم، من با شما هستم، با دشمن شما نیستم. در این اجتماع اتفاق و نتیجه پر برکت دیگری هم هست یعنی رنگی از سبک زندگی اسلامی را می شود به وضوح دید، چون سادگی و بی آلایشی، قناعت و پرهیز از تجمل و اسراف، تواضع و دوری از خوی اشرافی، روحیه تعاون و ایثار ، صبر، نظم انسانی، اخلاق جمعی، مهرورزی و دوست داشتن یکدیگر و... که حقیقتا در این زمانه کمیاب اند. از دیگر مشخصه های این حضور حماسی ظرفیت تمدنی و شکوفایی هویت شیعه است، چرا که می تواند بین گروه‌های مختلف شیعه، ادیان و مذاهب اسلامی و ادیان توحیدی هم گرایی ایجاد کند و از این طریق که با انتقال فرهنگ حسینی همراه است می خواهد از حيطه‌ی جهان استکباری عبور نماید و قدم به جامعه مهدوی نهد. از اینرو گسترش زیارت ضد توسعه غربی هم است و شبکه توسعه گرایان و غرب گرایان و متحجرین از مخالفان زیارت اربعین محسوب می‌شوند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چگونه میتوان دنیایی ساخت که هرروزش چنین باشد؟ از خود می‌پرسی این آدمها با خود چه میبرند به شهرهایشان؟ از این زندگی اشتراکی و جمعی‌گرایانه و بدون مالکیت؟ از این «زندگی برای دیگری، قبل از برای خود»؟ از این یک هفته‌ی حریص نبودن و جمع نکردن و حساب نکردن؟ چه میبرند به شهرهایشان و زندگی عادیشان که یکسره مدفون در فردگرایی و انباشتن است و اضطرابِ نداشتن و کم داشتن؟ آدمی که چنین تجربه ای داشته حالا چگونه در شاپینگ مالها قدم میزند؟ چگونه در خیابانها با دیدن ماشینهای میلیاردی حسرت میخورد و دلش به هوس میفتد؟ و این انسان چگونه باز حاضر میشود تن دهد به معادلات سوداگرانه و کاسب کارانه‌ی این جهان مدرن؟ و این انسان که چنین تجربه‌ای از آزادی داشته چگونه باز سر خم میکند به طاغوت مدیران و سلسله مراتب اداری و بله قربان گفتن؟ و این سوال در سرت میچرخد که چگونه میتوان دنیایی ساخت که هرروزش چنین باشد؟ و چگونه میتوان این وضعیت را امتداد داد و این پنج روز و شش روز را به سیصد و شصت و پنج روز کشاند؟ و چگونه میتوان روح چنین با هم بودنی را به نحوه زیست تبدیل کرد و اربعین را بنیانی برای ساخت یک جامعه دیگر کرد؟ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠هدیه‌ بزرگی که رهبر انقلاب به تیم رسانه‌ای دولت دادند بخش اول رهبر انقلاب روز چهارشنبه ضمن حمایت گفتمانی و تمجید از رویکردهای مثبت دولت سیدابراهیم رئیسی تذکرات مهمی هم بیان کردند که یکی از مهم‌ترین آنها درباره کار رسانه‌ای و تصویر دولت در ذهن مردم بود، به‌نظر می‌رسد کلان‌روایت رهبری درباره‌ حس مردم از عملکرد دولت سیزدهم با دو گروه تفاوت دارد؛ گروه اول که معتقدند هیچ نارضایتی واقعی‌ای وجود ندارد و هر آنچه هست برساخت رسانه‌ای است و دیدگاه دوم که می‌گویند رسانه اساسا هیچ نقشی در ایجاد حس منفی نداشته است و عملکردها خود به‌تنهایی باعث بروز نارضایتی می‌شوند. علی‌رغم تفاوت‌ها در خاستگاه سیاسی این دو گروه، ویژگی مشترک آنها این است که خیلی کاری با واقعیت ندارند و تلاش می‌کنند واقعیتی بسازند که برایشان کار کند. منطق رهبری آنجا که گرانی‌های مستاصل‌کننده در بحث مسکن و معیشت را طرح می‌کنند و آن را علتی برای دیده نشدن اقدامات مثبت دولت قلمداد می‌کنند، آشکارا با منطق دسته اول که همه‌چیز را سفید می‌بینند و با فرار از واقعیت‌ها همه موضوعات را حاصل برساخت می‌دانند، تفاوت دارد و آنجا که فهرستی از اقدامات مثبت دولت از ساده‌زیستی و مردمی بودن تا تحرکات خوب در سیاست خارجی و اقدامات مثبت مدیریتی در کشاورزی و... را مطرح می‌کنند با دسته‌ دوم که همه‌چیز را یکسره تاریک و سیاه قلمداد می‌کنند، تمایز دارد. درباره‌ دسته‌ دوم بارها نوشته‌ایم جریانی که اگر عدالت و انصاف داشته باشد باید دستاوردهای مثبت دولت را بگوید و اگر ایران‌دوست باشد باید از نقاط امیدآفرین هم بگوید. حتی اگر هیچ‌کدام اینها نباشد و فقط هوش سیاسی داشته باشد باید از خوبی‌ها هم بگوید که هم با اپوزیسیون برانداز مرزبندی کند و هم تا حدی غیرقابل‌پیش‌بینی باشد که برایش مزیت ایجاد کند. علی‌ایحال آنچه در ادامه می‌خوانید بیشتر پیشنهادهایی برای گروه نخست است: گام نخست: آنچه در شرایط فعلی می‌تواند دولت را در بازنمایی بهتر رسانه‌ای کمک کند فهم فرامتن همین تذکرات است، یک‌سویه دیدن موضوعات و عدم توجه به واقعیت‌ها رسانه را از موضوعیت می‌اندازد، آنها باید بدانند رضایت یا عدم رضایت صرفا در برساخت رخ نمی‌دهد و بخشی از آن در واقعیت ریشه دارد، فهم عمومی مماس با واقعیت شکل می‌گیرد نه در انتزاعات، هر فعالیت رسانه‌ای که در مرز واقعیت‌ها نباشد تبدیل به بوق پروپاگاندا و بلااثر می‌شود. تبدیل رسانه دولتی به روابط عمومی یعنی از رده خارج کردن آن و تنها کارکردی که چنین رسانه‌ای دارد راضی کردن مدیر بالادستی است و لاغیر. گام دوم تلاش برای تولید استدلال عمومی است. ازنظر مختصات رسانه‌ای در شرایطی هستیم که به عصر غلبه خُردرسانه‌ها بر رسانه‌های بزرگ مشهور است، در چنین شرایطی بیشتر از آنکه یک رسانه چه امکانات سخت‌افزاری‌ای داشته باشد، مغزافزار رسانه و دستگاه تولید استدلال آن موضوعیت می‌یابد. در شرایط تکثر رسانه‌ای، گسترش انسان-رسانه‌ها و غلبه خُردرسانه‌ها چیزی که می‌تواند پیشرانه رسانه‌ای تولید کند ایجاد استدلال عمومی است؛ استدلالی که خاص‌گرایانه و منطبق بر دستگاه فکری و زیست یک تفکر، یک گعده یا یک حلقه نباشد. برای تولید چنین استدلالی اولا باید افکار عمومی را شناخت و کنشگری‌های رسانه‌ای را مبتنی‌بر پژوهش‌های شناختی دقیق انجام داد، ثانیا کنشگران رسانه‌ای که می‌خواهند استدلال عمومی تولید کنند ذهن و قلم‌شان نباید محصور در حلقه‌های خاص باشد. گام سوم حرکت رسانه‌ای مبتنی‌بر یک مدار گفتمانی است. گفتمان داشتن می‌تواند نخ تسبیح کنش‌های رسانه‌ای یک دولت را شکل دهد. گفتمان داشتن حدودوثغور و مرزبندی دولت با موضوعات مختلف را مشخص می‌کند. گفتمان داشتن شما را از روزمرگی نجات می‌دهد. گفتمان داشتن به شما اجازه می‌دهد مرعوب فضای رسانه‌زده نشوید. گفتمان داشتن به شما توان کار ایجابی می‌دهد. گفتمان داشتن به شما این امکان را می‌دهد که شروع‌کننده‌ یک بازی باشید و از انفعال خارج شوید و... و البته در شرایط تعطیلی مراکز اندیشه‌ای در دولت و نبودن سیاست‌سازان حرفه‌ای کار دولت در این زمینه دشوار است. ✍محمد زعیم‌زاده @Kolbe_Andishe_Farhang
💠هدیه‌ بزرگی که رهبر انقلاب به تیم رسانه‌ای دولت دادند بخش دوم گام چهارم نهراسیدن از انتقادات است. در دوره‌ متکثر رسانه‌ای جدید که هر مخاطب خود تبدیل به تولیدکننده‌ پیام شده است و دیگر صرفا یک مخاطب منفعل نیست که بتوان مفاهیم و پیام‌ها را از بالا به آن تزریق کرد، یک فراگرد کامل ارتباطاتی زمانی شکل می‌گیرد که مخاطب با موضوع وارد خوانش انتقادی شود، یعنی اگر مجموعه‌ عملکردهای دولت را به‌مثابه یک کلان پیام درنظر بگیریم، زمانی در ذهن مخاطب ته‌نشین و تبدیل به باور می‌شود که با آن وارد خوانش انتقادی شده باشد و درنهایت آنچه از اَلک پیام انتقادی رد شود ماندگاری دارد. در شرایط فعلی که بالاخره مخاطب با رسانه‌های آلترناتیو روبه‌رو می‌شود واهمه داشتن از انتقاد تنها موجب کاهش اعتمادبه‌نفس می‌شود. گام پنجم تولید ادبیات مخصوص به خود است. اگر میزان پیام‌های واکنشی مدیران دولت سیزدهم را مورد تحلیل قرار گیرد، احتمالا چند برابر پیام‌های کنشی است. اگر ادبیات تولیدشده توسط مدیران ارشد دولت ازجمله رئیس‌جمهور تحلیل گفتمان شود احتمالا تعداد جملات، عبارت و استدلال‌های تکراری بسیار زیاد خواهد بود. دولت سیزدهم هنوز نتوانسته است امضای رسانه‌ای خود را بسازد. گام ششم عبور از کمی‌گرایی صرف و توجه به پیام‌های کیفی است. یکی از واکنش‌های قابل‌تامل چند روز اخیر، سخنان یکی از مدیران ارشد رسانه‌ای دولت بوده که گفته است برای رفع دغدغه رهبر انقلاب چند دفتر رسانه‌ای جدید راه می‌اندازیم (نقل به مضمون). این نگاه تقلیل‌گرایانه که فکر می‌کند پیام ما نارساست چون بلندگوهای کمتری در اختیار داریم، استمرار همان مسیر اشتباهی است که دولت تا اینجا پیموده است. وقتی قوت استدلال ضعیف باشد، هرچقدر بلندگو در اختیار داشته باشید، تنها موجب اعصاب‌خردی و خشم مخاطب می‌شوید. گام هفتم باز کردن گارد رسانه است. اینکه دولت حتی در موضوعاتی که فی‌النفسه استدلال عمومی داشته‌اند و تبدیل آنها به یک مساله موردپذیرش عامه مردم مثل عبور از بحران وحشتناک کرونا -که در تابستان 1400 گریبان کشور را گرفته بود- کار سختی نبوده است، نتوانسته کاری کند، دیگر ربطی به پیچیدگی‌های رسانه ندارد و نشان از فقر توان رسانه‌ای کارگزاران رسانه‌ای دولت دارد. سپردن مستندسازی از مهم‌ترین دستاوردهای سیاست خارجی دولت به مجموعه‌ای که با وجود نزدیک به یک دهه آنتن فقط 5 درصد مخاطب داشته است، یعنی بسته بودن گارد و محدود شدن توش و توان رسانه‌ای دولت در یک حلقه‌ محدود. در میان هفت گام ذکرشده شش تای آخر بدیهی است، به شرطی که به اولی باور داشته باشیم. باور به اولی همان هدیه‌ بزرگی است که رهبری به تیم رسانه‌ای دولت دادند. ⁨ ⁨ ✍محمد زعیم‌زاده @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 برابری آموزشی و امید اجتماعی 🔹یکی از اختلاف دیدگاه‌ها در جامعهٔ ایران مانند بسیاری از جوامع، میزان مداخلهٔ دولت در نظام آموزشی است. برخی معتقدند که آموزش همچون امنیت است و دولت موظف است امنیت همهٔ مردم را تأمین کند و تأمین امنیت افراد، نباید هیچ نسبتی با قدرت خرید آنها داشته باشد. به نظر می‌رسد همهٔ دولت‌­ها از ابتدای تاریخ تاکنون این وظیفه را پذیرفته‌اند و امروزه، هرگونه جداسازی مردم در پوشش خدمات امنیتی غیرقابل تصور است. از ابتدای قرن نوزدهم تغییر مهمی رخ داد و دولت‌­ها به‌تدریج پذیرفتند که وظیفهٔ تأمین بهداشت عمومی از وظایف آنهاست و باید علاوه‌بر تأمین امنیت برای جلوگیری از بیماری‌های واگیردار هزینه کنند و این امر را به بازار و بخش خصوصی نسپارند. 🔹امنیت و بهداشت عمومی یک وجه کاملاً مشترک دارند امکان جداسازی مردم وجود ندارد؛ یا امنیت برای همه وجود دارد یا هیچکس از آن بهره­‌مند نخواهد بود. در بیماری‌­های واگیردار نیز همین منطق حاکم است. چند دهه تلاش شد که بخش خصوصی، بهداشت مناطق ثروتمند را تأمین کند و جان ثروتمندان از بیماری­‌های واگیردار حفظ شود. اما ثروتمندان و دولت‌­ها فهمیدند که بهداشت عمومی قابل تفکیک نیست و نمی‌توان فقیر و غنی را جدا کرد. 🔹عدم جداسازی مردم در بهداشت عمومی و امنیت به‌معنای برابری کامل مردم در دسترسی به خدمات عمومی است. به تعبیر دیگر، امنیت و بهداشت عمومی کالا نیستند که هرکسی به اندازهٔ پولش بتواند آن را بخرد، بلکه موهبتی جمعی است که باید همگان به‌صورت برابر از آن بهره‌­مند شوند. آموزش نیز کالا نیست و دسترسی به آن نباید به توانائی افراد بستگی داشته باشد. برخی نیز فراتر می‌­روند و معتقدند که گروه­‌های فقیر باید بهره‌­مندی بیشتری داشته باشند. یکی از معانی عدالت آموزشی همین است که باید شکاف اقتصادی از طریق دسترسی بهتر به آموزش جبران شود. به‌طور مثال، دولت باید بودجهٔ بیشتری به آموزش کودکان با نیازهای ویژه (معلولان) یا کودکانی که زبان مادری آنها با زبان ملی در مدارس متفاوت است اختصاص دهد. 🔹دربارهٔ اینکه چرا آموزش عمومی همچون امنیت و بهداشت عمومی است استدلال‌­های مختلفی ارائه شده است، از جمله آنکه برابری آموزشی، سازوکار اصلی مقابله با نابرابری اقتصادی است. مدرسه نماد همبستگی ملی است و دانش‌آموزان از هر طبقه، قوم و مذهبی باید در مدرسه کنار یکدیگر باشند تا حس همبستگی ملی و ظرفیت‌­های ارتباطی آنها تقویت شود و تجربهٔ زندگی در جامعهٔ واقعی را در کودکی بیاموزند. اما جدا از اینکه هریک از این استدلال‌­ها باید مورد بحث گسترده قرار گیرد تا اهمیت آن روشن شود، یک استدلال دیگر رابطهٔ «برابری آموزشی و امید اجتماعی» است. 🔹 در جامعهٔ ایران سه دهک نخست هیچ پس‌اندازی برای تغییر آیندهٔ خود ندارند. تغییر در جایگاه اقتصادی نیازمند سرمایهٔ مالی یا انسانی است. سه دهک نخست در شهرها نه‌تنها پس‌اندازی برای تغییر وضعیت خود ندارند، بلکه به تسهیلات بانکی نیز دسترسی بسیار محدودی دارند. در روستاهای ایران پنج دهک نخست فاقد پس‌­انداز هستند و بدین ترتیب تنها دستمایهٔ آنها برای آیندهٔ بهتر، نظام آموزشی است که می‌­توانند به‌کمک آن سرنوشت خود را تغییر دهند. شواهد مختلف نشان می‌­دهد نظام آموزشی در ایران و جهان پله‌های صعود طبقاتی بوده است. اقتصاددانانی که همچون «آمارتیا سن» بر برابری فرصت­‌ها تأکید دارند، نظام آموزشی را سازوکاری برای تغییر وضعیت به‌ارث رسیده می‌دانند. آدم­‌ها در قمارخانهٔ هستی به‌دنیا می‌­آیند و نظام آموزشی سازوکار اصلی برای تبدیل این قمارخانه به یک مسابقهٔ عادلانه بوده است. امروز دولت‌­های لیبرال هم پنج تا شش درصد تولید ناخالص داخلی را صرف آموزش می‌­کنند تا شانسی دوباره به کسانی بدهند که طبقهٔ اقتصادی آنها فرصت چندانی در اختیار آنها قرار نداده است. 🔹اگر آموزش همچون سایر کالاهاست و پولدارترها به مدارس بهتر بروند و فقیران و طبقات متوسط در مدارسی با کیفیت کمتر درس بخوانند، گروه­‌های محروم چگونه به زندگی بهتر در آینده امید داشته باشند؟ متأسفانه هر روز اخبار بیشتری از کالایی‌شدن آموزش در ایران به گوش می‌رسد و اگر این روند تغییر نکند، نه‌تنها باید با برابری خداحافظی کرد بلکه امید به آینده بهتر نیز در بسیاری از طبقات رخت برخواهد بست. ✍️ احمد میدری @Kolbe_Andishe_Farhang
💠کوه یخ مشکلات سازمان 🔹این مفهوم که برای اولین بار توسط سیدنی یوشیدا در سال 1989 معرفی شد،اهمیت گردش اطلاعات و نظام اطلاع رسانی را برجسته می‌کند. 🔹مدیریت ارشد، تنها 4 درصد از مشکلات را در شرکت خود می‌بیند! 🔹این تصویر نشان می دهد که رهبری شرکت، به سختی از مشکلات واقعی که سازمان با آن مواجه است آگاه است و درواقع فقط نوک کوه یخی را می‌بیند. 🔹برای حل این مشکل هموارسازی مسیر بازخور و طراحی نظام پیشنهادات در یک محیط شفاف و چابک راه‌حل خوبیست. 🔹تیم مراقبت از مشتریان نیز با ابزار مناسب نظارتی، ضمن رصد مشکل مشتریان و اقدام برای حل آنها می‌تواند مدیریت را از مشکلات آگاه سازد. ✍کرم اله دانش فرد @Kolbe_Andishe_Farhang
1هراس اصولگرایی.pdf
113.9K
💠هراس اصولگرایی؛ از گمگشتگی تا گمراهی 🔻نقد و انذاری بر جریان اصولگرایی در ایران ✍کیومرث اشتریان این نوشتار در پی نقد نحوه تفکر اصولگرایی سیاسی در ایران است. اصولگرایی از یک هراس مقدس آغاز می شود؛ هراس از بر باد رفتن ارزش ها. این هراس همچون یک «موج روانی» سبب می شود که همه چیز، در ذهن و ضمیر اصولگرایان، به غلط، امنیتی شود و خطر گذار از گمگشتگی به گمراهی افزون شود. خطاب این مقاله به سران و فعالان اصولگراست تا آنچه را که بنظر می آید خطای سیاسیِ ژورنالیسم شبه امنیتی است به شرح و بیان درآورم. از این رو تصریح می کنم که برخی از تحلیل های روزنامه کیهان یک «پلتفرم ذهنیِ امنیتی» می سازد تا، خواسته یا ناخواسته، آگاه یا ناخودآگاه، سران اصولگرا را، دستگاه های امنیتی را، مردم را و مسئولان را گمراه کند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 عاشورا و اربعین؛ پیوند «حماسه و‌ رؤیا» در آوردگاه واقعیت تاریخ به «حماسه» زنده است. و آدمی به «رؤیا»های تاریخی خویش. این دو مفهوم ما را در حیات معنا می‌دهند و پیش‌ می‌برند. آدمی بدون رؤیا هیچ است و تاریخ بدون حماسه‌هایش تاریخ نیست و مشتی «رویداد» است. هر رویدادی هم «حماسه» نیست. آدمیان بدون رویداد دوام می‌آورند ولی بدون حماسه بی‌معناترین‌ لحظات خویش را سپری می‌کنند. «عاشورا» اوج حماسه‌ای‌ست که تاریخ به خود دیده‌. و انسان «تجربه» کرده. اما حماسه چیست؟ حماسه وضع صف‌آرایی و رویارویی مطلقِ خیر و شر است. مطلق. کدام شرّ بالاتر از یزید و کدام خیر مطلق‌تر از حسین (ع)؟ کدام حماسه این‌چنین در تاریخ جاری شده و کدام حماسه سالانه خود را بر جهانیان عرضه کرده؟ اجتماع جهانی اربعین امتداد اصیلِ حماسهٔ «عاشورا»ست. پس حتماً حماسه است. حماسه‌ای در دلِ روزگاری که بر ما می‌گذرد. حماسه‌ای که در بطن آوردگاه‌های باطل جهان، ما را مجدداً به «آوردگاه کربلا» فرامی‌خواند. این فراخوانِ یک حماسه‌ است. همه‌ی جهانیان در قبال این فراخوان مسئول‌اند. به‌راستی که حماسهٔ سالانه اربعین آدمیان را به چه فرامی‌خواند؟ به کدامین رؤیا؟ و کدامین لحظه؟ باید باور کنیم ما شرکت‌کنندگان «عادی» این حماسه نیستیم. ما پیاده‌روان «معمولی» اربعین نیستیم. ما مخاطبان این حماسهٔ جاری در تاریخیم. فراخوان عاشورا سالانه ما را به حضور می‌‌طلبد و ما باید پاسخی داشته باشیم. این پاسخ همان «رؤیای» ماست که مدت‌هاست از آن غافلیم. سالانه انتظارِ چیزی را می‌کشیم که خود را در قبالِ آن مسئول نمی‌دانیم. ما درون حماسه عاشورائیم و باید رؤیای این حماسه را با «حماسهٔ اربعین» محقق کنیم. قصدِ این نوشته شعارپردازی نیست. حماسهٔ بین‌المللی اربعین اگر نتواند به «پیاده‌روی عظیم مقاومت» بدل شود، به حماسهٔ عاشورا وفادار نمی‌ماند! پیاده‌روی، صبح اربعین نباید تمام که باید «آغاز» گردد. به سوی غرب. مرز عراق و اردن. بعد از زرقا و امان و مرز اصلی فلسطین. مسجدالأقصی. قبة‌الصخرة. تا انتهای مرزهای قدس شریف. مسیرِ کویر نجف تا کربلا گام اول حماسهٔ عاشورایی اربعین حسین‌ (علیه‌السلام) است. چرا گام‌ بعدی آن عزیمت پیاده‌گان از عتبهٔ حسینی تا دروازهٔ شرقی بیت‌المقدس نباشد؟! چرا جاده‌های پیاده‌روی تا کرانهٔ باختری رود اردن ادامه نداشته باشد؟! چرا سید علی خامنه‌ای نمازِ شکرِ «پیروزی مقاومت» را در قدس شریف نخواند؟! چرا انضمام جغرافیایی مقاومت به نقطهٔ انتهایی خویش نرسد؟! و مگر رؤیایی غیر از این‌ها وجود دارد؟ پیوند حماسه و رؤیا یک «مسئولیت سیاسی» است. این‌که بارِ کدام حماسه را به کدامین رؤیا پیوند می‌زنی و برای تحقق آن چه «مبارزه»ای می‌کنی؟ این‌که می‌جنگی تا کدام حماسه‌ را به سرانجام برسانی؟ و چه امتدادی در آن ایجاد کنی؟ و تو خود معنای کدام حماسه‌ای؟ آدمی بدون حماسه و رؤیا «هیچ» است. هیچ! سراسر بذله‌گویی و روزمرگی و بلاهت است. در «جمهوری اسلامی» که من می‌شناسم «مدیریت» رؤیای هیچ حماسه‌ای نیست و به هیچ ‌یک از وجوه آن نباید دل‌‌بست. ولی اجتماعاتی چون اربعین حسینی، تشییع سردار شهیدمان و شهدای غواص عین حماسه است. آرمان علی‌وردی حماسه است. روح الله عجمیان و مادرش و خواهرش حماسهٔ قرن‌اند. نابودی رژیم صهیونسیتی یک رؤیای واقعی است. محسن حججی حماسه است. آزادی قدس شریف هم. بسط محور مقاومت به سراسر جهان و مسلح کردن کرانه باختری یک رؤیای عظیم است. قاسم سلیمانی حماسه است. رفع تبعیض و محرومیت از شرق کشور یک رؤیاست. متشکل کردن مستضعفین ایران و جهان هم. رفع بی‌خانمانی از مردمان‌مان یک رؤیاست. قانون اساسی جمهوری اسلامی یک حماسه و تحققش عین رؤیاست. سید علی خامنه‌ای پیوند حماسه‌آفرینی و رؤیای تاریخی انسان ایرانی است. ما درون حماسه‌ها و رؤیاهای تاریخ نفس می‌کشیم و زندگی می‌گذرانیم. غفلت از رؤیا و حماسه چیزی جز «مرگ» نیست. اسرائیل شرِّ مطلق اکنون جهان است و مقاومت حزب‌الله خیرِ مطلق در برابرش؛ این صف‌آرایی عین حماسه است و انتظار رؤیاهایی را می‌کشد که با اجتماع عظیم اربعین، «مقاومت جهانی» را بسط دهند تا قدس را آزاد کنند. چه رؤیایی واقعی‌تر از این؟ و چه حماسه‌ای؟ ✍امین حیدرلو @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چه کربلا نرفته‌ها، که کربلایی شدن... شهید محسن خیلی دوست داشتن کربلا برن، ولی بخاطر محدودیت‌های امنیتی که داشت نمی‌تونست از کشور خارج بشه و کربلا و مکه نرفته بود. یک بار به حاج قاسم سلیمانی گفته بود امکانش هست، اینقدر تو عراق نفوذ داری، من تا حالا حرم امام حسین(ع) نرفتم یه بار برم و بیام؛ حاج قاسم بهش گفته بود: محال نیست، اما من موافق نیستم. چون اگر من شهيد بشم جایگزین دارم، ولی تو معادل نداری، هیچ کسی نیست که جاتو پر کنه! ✍برگرفته از روایت حاج حسین کاجی از شهید فخری زاده @Kolbe_Andishe_Farhang
💠اربعین؛ فناوری پیشرفت عراق عراق در ابتدای دوره سازندگی خود قرار دارد. این کشور هرچند به اندازه ما کارخانه و بزرگراه و سد و پل ندارد، اما یک فناوری اجتماعی خارق‌العاده در دسترس دارد که می‌تواند همان را زیربنای سازندگی خود قرار دهد: مردمی‌شدن اداره امور! اگر این حجم از زائر (به اصطلاح گردشگر) می‌خواست در یک بازه زمانی کم و در یک جغرافیای محدود، در هر کشور توسعه‌یافته‌ای وارد شود، صدها میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری و هزاران هتل و شرکت مدیریت تور لازم داشت. اما این حماسه جهانی را مردم عراق با همان چادرها و موکب‌های دست‌ساز خودشان دارند به بهترین نحو انجام می‌دهند. این پیشرفت نیست؟! اگر این مهندسی خودبنیاد عظیم مردمی که در عرصه دینی تجربه شده، به عرصه‌های اجتماعی دیگر و بویژه سازندگی سرریز کند، فتح‌الفتوح تشیع رخ خواهد داد. عراق باید پیشرفت خود را از همین زیربنای محقق بدست بگیرد؛ و مبادا این سازه اجتماعی ناب را با سازه بتنی(!) سازمان‌های دیوانسالار و شرکت‌های رانت‌مدار جابجا کند‌. سازه اجتماعی اربعین، برخاسته از هرچه باشد، چه عشیره چه هیئات و چه مواکب، قابلیت تعمیم و تعمیق و تسری به سایر امور اجتماعی که نیازمند تحقق فرمول *همه‌باهم* هست را دارد. فناوری اربعین، بسیط نخواهد ماند؛ و همچون ذات هر فناوری، چرخه رشد خود را طی خواهد کرد. و بیش از پیش، شاهد نوآوری‌های پیاپی، چه تدریجی و چه رادیکال، چه از میدان و چه از ستاد، خواهیم بود. نقش ایران و ایرانی‌ها در مواجهه مدبرانه با این فناوری اجتماعی نوظهور، نیز حساس و ویژه است که بعدا خواهم پرداخت. ✍ روح الله ایزدخواه @Kolbe_Andishe_Farhang
کلبه اندیشه و فرهنگ
💠اربعین؛ فناوری پیشرفت عراق عراق در ابتدای دوره سازندگی خود قرار دارد. این کشور هرچند به اندازه ما
💠توهم دلگرم کننده منطق حسینی (ع) تنها در محدوده ای کار می کند که تکلیفی حسینی (ع) برپاست. بنابراین، تسری به قول این برادر خوش قلب «سازه اجتماعی اربعین» به سایر امور اجتماعی ممکن نیست. کشتی نجات حسین (ع) با هیچ یک از ائمه (ع) هم قابل مقایسه نیست چه رسد به کشتی توسعه فلان فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد و سند چشم انداز بهمان نماینده پارلمان انگلستان و تجویز ساده لوحانه مهندس شریفی برای امر اجتماعی. به همین منوال، زائر اربعین حسینی (ع) که همپای زینب کبری (س) قدم برمی دارد تا خود را به مرثیه خوانی صدیقه طاهره (س) برساند با هیچ گردشگر و توریستی قابل قیاس نیست. این چیزی است که بزرگ عشیره و سینه زن هیئت و خادم موکب به‌سهولت می فهمد. حالا این عزیز خوش قلب می خواهد برای تحقق سازندگی به سراغ منطق اربعین برود؛ قرار است برای مشارکت کنندگان در امر سازندگی عراق نوین روضه بخواند و حاجات شان را برآورد، می خواهد فدائیان راه سازندگی را همسنگ خونخواهان حسین (ع) قرار دهد... این توهم دلگرم کننده اگر ممکن هم باشد به صلاح اربعین و اربعینی ها نیست، بلکه چنانچه روضه سازندگی بخوانیم و توسعه گردشگری رخ ندهد، وعده شفا بدهیم و آلودگی هوا خفه مان کند، ساده لوحان گمان می کنند اصل اربعین هم دروغی بیش نبود و این چنین طرح مزبور سبب فساد خواهد شد یا لااقل گفتنش اندازه هر دهانی نیست. شاید به همین دلیل خمینی (ره) که رفت جهاد سازندگی و کمیته هم دوام نیاوردند و رفتند. این جمله آخر البته نیازمند توضیح دو نکته است: ۱- واقعیت این است که امکانات و مقدورات رهبر بنیانگذار با رهبر دوره تثبیت متفاوت است. رهبر بنیانگذار چه پیامبر اکرم (ص) باشد چه امام خمینی (ره) امکانات و مقدوراتی انحصاری دارد؛ او به اعتبار باری از مشکلات و سختی‌ها که (شخصاً و در دوره‌ای که تصوری از منافع دنیایی نبود) بر دوش کشیده است و ارتباطی که با حقیقت عالم دارد نیرویی به دست می‌آورد که در دیگران و از جمله جانشینانش نیست. ۲- منطق و عقلانیت دوره بنیانگذار در دوره تثبیت دچار آسیب‌ و اغتشاش می‌شود. مثلاً پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) دوباره منطق قبیله‌گرایی بازگشت و در کنار منطق تقوا در عرصه اجتماعی نقش‌آفرین شد. پس از خمینی کبیر (ره) هم منطق توسعه بازگشت و دوشادوش منطق جهاد و مقاومت قرار گرفت (حالا این که توسط چه کسی یا کسانی بماند). بنابراین، ما هنوز نمی‌دانیم وقتی می‌گوییم مردمی‌سازی درصدد حاکم کردن چه منطقی بر جامعه هستیم. به عنوان مثال، مشارکت مردم در دفاع مقدس (با انگیزه معنوی) با مشارکت خیرین مدرسه‌ساز (با انگیزه فرامادی) با مردمی‌سازی اقتصاد (با انگیزه مادی) ذاتاً متفاوت است. از قضا مسئولان جمهوری اسلامی درباره هر سه نوع سخن می‌گویند و در همه دولت‌ها خصوصی‌سازی به مثابه یک سیاست راهبردی مورد نظر قرار دارد. البته مردمی‌سازی به همین موارد محدود نمی‌شود و مثلاً حمایت از شکل‌گیری vodها، ngoها، استارتاپ‌ها، گروه‌های جهادی، احزاب سیاسی و... را هم می‌توان با برخی توجیهات به عنوان صورت‌هایی از مردمی‌سازی با منطق‌های گوناگون قلمداد کرد. ✍اسماعیل نوده فراهانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مأموریتِ پسااربعین را باید مبدأ حرکت اصلی تلقی کرد و نه خط پایان. این موج نباید در کربلا فرونشیند و آرام گیرد. نباید بگذاریم انرژی متراکمِ حاصل از مجمعِ کربلا، به سرنوشتِ حج دچار شود. لشکر عظیم اربعین، اکنون چه مأموریتی دارد؟ کجا باید برود؟ چه باید بگوید؟ چه باید بکند؟ اتمامِ عملیات اربعین، گذر از مرز و ورود به کشور است؟ و نصب بنرهای «بازگشت عارفانهٔ کربلایی‌‌‌... از زیارت عتبات را تبریک می‌گوییم»؟ برای پسااربعین چه تدارکی داریم؟ مصائب امت اسلامی را همین لشکر باید چاره کند. مسائل ملتِ خودمان را نیز. اربعینی‌ها بی‌آنکه گَردِ راه از خود بتکانند؛ باید بی‌درنگ و با همان اندوختهٔ کربلایی، بروند سرِوقتِ و و بزنند توی دهانِ آنها. اربعین می‌تواند ما را نجات دهد. به شرط اینکه را فراموش نکنیم. و جمل را و صفین را و نهروان را. ✍روح‌الله رشیدی @Kolbe_Andishe_Farhang
ویژه نامه آرمان یک طریق.pdf
17.35M
💠آرمانِ یک طریق؛ نشانیِ مسیری در امتداد راه حسین(ع) ✍ویژه‌نامه تبیینی تحلیلی اربعین حسینی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠غربال يا آهن ربا 🔻نیم نگاهي به نظريه سکولاريستي “جذب” و جایگزین آرمانگرايانه اش بخش اول ۱. استراتژي رسانه‌های ایران در تعامل با رسانه‌هاي جهاني خصوصا در بخش فرهنگي استراتژي غربال است. در اين استراتژي با مشخص کردن چند معيار سلبي مي‌توان هر آنچه که اتمسفر رسانه‌اي غرب توليد مي‌کند از غربال عبور داده و در فضاي ذهن و دل عامه جامعه ايراني جاري نمود. ۲. استراتژي غربال موجب شده است که حجم وسيعي از آنتن صدا و سيما و محتوای مطبوعات را اخبار و برنامه‌هاي ورزشي اشغال کند. در اخذ و انعکاس برنامه‌هاي ورزشي نيز هيچ معياري جز ورزش (آن گونه که در فرهنگ مدرن غرب تعريف شده) لحاظ نمي‌شود و دقيقا آنچه که رسانه‌هاي سرمايه‌داري جهاني اراده مي‌کنند و هر آنچه که آنها مي‌پسندند در آينه رسانه جلوه مي‌کند. ۳.جالب اينجاست که مديران و کارشناسان این رسانه‌ها ادعا مي‌کنند اخباري مثل مساوي کردن تاتنهام و چارلتون يا درگيري دروازه‌بان مسينا با مربي اين تيم يا ... به خاطر تقاضاي مردم براي اينگونه اخبار منتشر مي‌شود و رسانه صرفا رافع اين نياز است و نه ايجادکننده آن. ۴. در اين مجال به دنبال نقد تفصيلي رويکرد رسانه ملي به مقوله ورزش نيستيم که خود بحثي جداگانه و مفصل را مي‌طلبد. اما اجمالا اشاره مي‌کنيم که استراتژي غربال که مي‌توانست به عنوان يکي از راهبردهاي مکمل و فرعي در تامين برنامه هاي صدا و سيما مورد استفاده قرار گيرد امروز به اصلي ترين راهبرد سازمان تبديل شده است و ورودي هاي رسانه ملي را چه از داخل و چه از خارج مديريت مي‌کند. ۵. دليل عمده غلبه چنين راهبردي در سازمان صدا و سيما و دیگر رسانه‌ها را مي‌توان در بي‌آرماني و محافظه‌کاري مديران ارشد و مياني آنها جستجو کرد. در رويکردهاي غيرآرمانگرايانه، وضع مطلوب صرفا تعريفي در محدوده موقعيت فردي و شغلي مديران دارد. استراتژي آهن ربا هنگامي‌مي‌تواند در تحول محتوايي و شکلي رسانه ملي به کار آيد که آرمانگرايي اصالت و اعتبار جدي در سياست گذاري سازمان پيداکند. مديران آرمانگرا و انقلابي که خود را از پاسخ گويي به باندها و مراکز زر و زور و تزوير رها کرده اند چون عميقا و با تمام وجود به دنبال تحقق آرمانها هستند فضاي رسانه اي جهاني و داخلي را نه با رويکرد غربال (که يک رويکرد محافظه کارانه و غيرانقلابي است) بلکه با رويکرد آهن ربا رصد مي‌کنند. و چون حساسيت خود را نسبت به معروف ومنکر از دست نداده و در و خزف را ازهم باز مي‌شناسند از کوچکترين امکان بالقوه يا بالفعل رسانه اي که جهت گيري آرماني دارد عبور نمي‌کنند. هرچه آهن ربا قوي تر و دغدغه هاي آرماني مديريت رسانه بالاتر باشد در شناسايي و جذب عناصر ،مضامين، مراکز و قوالب پراکنده و منتشر در سطح جهاني و داخلي موفق تر عمل خواهد کرد. راهبرد آهن ربا برخلاف راهبرد غربال يک راهبرد فعال است به اين معنا که منتظر نمي‌شود تا کانالهاي از پيش تعيين شده صرفاً با غربالیزاسیون ورودي هاي رسانه را شکل دهند. ۶. "غربال‌"ها براثر فشار حجم ورودي‌هاي رسانه‌هاي "هل من مزيد" گو سوراخ‌هايشان گشاد و گشادتر مي‌شود و مرحله به مرحله از غرباليت! خود هم دورتر مي‌شوند. ۷.البته در صدا و سيما بخشهاي اداري مختلفي متصدي رصد فضاي رسانه اي جهان هستند اما از آنجا که مديريت صدا و سيما تحت تاثير محافظه کاران و نه آرمان گراهاست عمده اين رصد متوجه تهديدهاست. در صدا و سيما بولتن هايي روزانه تهيه مي‌شود که در آن دشمنان رسانه اي جمهوري اسلامي‌رصد شده و کوچکترين خبرها، گزارشها و گفتگوهايشان دراين بولتن ها جمع آوري مي‌شود و دراختيار مديران محافظه کار صدا و سيما قرار مي‌گيرد تا به انفعال آنها دامن زده و از اندیشیدن شان به آرمانها و اهداف ایجابی انقلاب اسلامی دور کند اما فرق عمده محافظه کارها و آرمانگراها در نگاه به پیرامون آن است که گروه اول به تهدیدها حساس ترند و گروه دوم به فرصتها . محافظه کارها چون آرمانی پیش رو ندارند حداکثر به حفظ وضع موجود یا مقابله با خطرها می اندیشند. اما آرمانگراها که در اندیشه رشد و پیش رفتن به سوی وضع موعودند سعي مي‌کنند هر امکان و فرصتی را برای تحول مثبت و تمهید تحقق وضع آرمانی ؛درست و به موقع ببینند و به فعلیت در آورند. ✍وحید جلیلی، مجله راه شماره ۴۷، تیر۱۳۸۹ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠غربال يا آهن ربا 🔻نیم نگاهي به نظريه سکولاريستي “جذب” و جایگزین آرمانگرايانه اش بخش دوم ۸.تفاوت عمده دیگر محافظه کارها و آرمانگراها در این است که آرمانگراها چون به آرمانهای بلند دل بسته اند هر گامی به سمت وضع موعود را موفقیتی شیرین می دانند؛ چون رسیدن به مقصد منوط به پیمودن راهی دراز است هر گامی در این مسیر موضوعیت دارد .هر گام هم مجردا دارای ارزش و موضوعیت است و هم از آنجا که مقدمه گام بعدی است دارای ارزشی مضاعف می شود به این ترتیب آرمان گرایی و واقع گرایی متلازم اند. اما محافظه کارها برای تلطیف ملال محافظه کاری نیازمند نوعی آرمانگرایی تخیلی و فریب کارانه هستند که در حوزه رسانه به شکل آرمانگرايی مناسبتی تجلی می کند. آنها در عمل گامی برای برهم زدن وضع موجود و پیش رفتن به سمت وضع موعود بر نمی دارند و با حاکم کردن استراتژی غربال کرختی، دنیا زدگی، دم غنیمتی و تنبلي را دامن می زنند و از سوی دیگرچون روزی خوران خوان دین و یا بر نشستگان منبر مذهب هستند نوعی آرمانگرایی مناسبتی و مناسکی را پاس می دارند که ناکجاآبادی تخیلی را ترسیم می کند. اگر تقسیم بندی کلاسیک کارکردهای رسانه به آموزش، تبلیغ، اطلاع رسانی و سرگرمی را قبول کنیم آرمانگرایی محافظه کارانه شبه دینی را می توان در کارکرد چهارم یعنی سرگرمی ارزیابی کرد. که مشابهتی تام به وضعیت دین در رسانه های نظام های سکولار و لائیک از استرالیا و کانادا گرفته تا عربستان و ترکیه دارند. اسلام انقلابی که به تعبیر صریح حضرت امام(ره) مبنای انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن است؛ اسلام مطلوب مدیریت محافظه کار نمی تواند باشد. در گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی در افتادن با آمریکا و دیگر مستکبران عالم امتداد آرمانخواهی و ظلم ستیزی و عدالت گستری در فضای جهانی، منطقه‌ای و ملی است و این گونه نیست که اگر امریکایی وجود نداشته باشد انقلاب به بن بست برسد بلکه آنقدر اهداف و آرمانهای ایجابی پیش رو هست که حتی لحظه‌ای نیز آرمانگرایان از تلاش و دغدغه باز نایستند. امریکا مانعی در برابر آرمانخواهی است و به تبع آرمانخواهی استکبار ستیزی واجب می‌شود. اما در نگاه وارونه محافظه کاران که چالش ایران و امریکا را صرفا یک نبرد قدرت می بینند ؛عدالت خواهی و آرمانگرایی ارزشی تبعی و دست دوم دارد. یعنی چون امریکا می تواند از نارضایتی داخلی برای تهدید نظام سوء استفاده کند باید یک جریان رقیق عدالتخواهی نیز در فضای رسانه کشور وجود داشته باشد تا بتوان از آن برای کنترل افکار عمومی و امید بخشی موقتی استفاده کرد. این عدالت خواهی البته کاملا تعریف شده و در چارچوب و بلکه چهل چوب است و خود اصالتی ندارد چراکه عدالت اصلی قرار است با ظهور منجی جهانی محقق شود و برافراشتن هر پرچمی تا پیش از ظهور باطل است. تا رسیدن به نقطه ظهور مهمترین وظیفه نگه داشتن پوسته دین و حفظ دین حداقلی است. در دین حداقلی نه فلسفه نبوت “لیقوم الناس بالقسط” است و نه فلسفه امامت “الا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم”. ✍وحید جلیلی، مجله راه شماره ۴۷، تیر۱۳۸۹ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠غربال يا آهن ربا 🔻نیم نگاهي به نظريه سکولاريستي “جذب” و جایگزین آرمانگرايانه اش بخش سوم ۹.در این دین نه “من بات شبعان و اخوه جائع فلیس بمسلم” معنی دارد و نه “العدل حیات الاحکام” که اگر اینگونه بود اطلاع رسانی دقیق و لحظه به لحظه از نتایج مسابقه آخن و شالکه ضریبی چند برابر ضرورتهای رسانه ای انقلاب پیدا نمی کرد. آنچه که امروز در رسانه ملی و بسیاری دیگر از رسانه‌های دولتی و غیردولتی می بینیم تحت عنوان نظریه جذب توجیه می شود. مدیران رسانه می گویند “ابتدا باید جذب کرد و سپس پیام داد. رسانه‌ای که مخاطب نداشته باشد هرچقدر هم شعار و پیام بدهد تاثیری در جامعه نخواهد داشت.” این نظریه که هم اکنون محوری ترین اصل رسانه ای صدا وسیما محسوب می شود خود مبتنی بر پیش فرض ناگفته ای است که هیچ گاه مفاد آن به چالش طلبیده نمی شود. دراین رویکرد دین ذاتا جذابیتی ندارد و بلکه دافعه نیز دارد. آنچه جذابیت دارد تقلید شوهای ترکیه، پمپاژ فیلمهای هالیوودی، اطلاع رسانی لحظه به لحظه از سری A ایتالیا و نمایش تجمل و رفاه طبقه متمکن و آگهی های تبلیغاتی شرکتهای چند ملیتی است. مدیران متدین رسانه باید تلاش کنند که به جایی از این شب تیره بیاویزند قبای ژنده پیامهای دینی را تا مگر به تبع جذابیت آگهی‌های سامسونگ و بازارهای کیش؛ دین نیز به خانه های هفتاد میلیون ایرانی راهی بیابد! ۱۰.نظریه سکولاریستی “جذب” در قیافه ای حق به جانب و در پوشش حمایت از دین آنچنان ظریف و دقیق دین را از رسانه کنار می گذارد که بسیاری از منتقدان را نیز در هیاهوی نقدهای شبه فنی و شبه ایدئولوژیک گم می کند .این در حالی است که نقد آرمانخواهانه رسانه در عین ایدئولوژیک بودن فنی ترین و حرفه ای ترین نقدها نیز هست. در این رویکرد تا رادیو و تلوزیون که قرار است صدا و سیمای جمهوری اسلامی باشد دین انقلاب اسلامی را به رسمیت نشناسد و مخالفان و معاندان انجمن حجتیه ای، تود ه ای ، لیبرال و فرصت طلب آن را از خود دور نکند به جذابیت رسانه ای بالایی نیز دست پیدا نخواهد کرد. ۱۱.نظريه جذب در حقيقت نظريه “انجذاب” و استحاله است. علمداران و پيشقراولان نظريه جذب بهترين و جذاب ترين بخش دين را “مباحات” مي‌دانند.رسانه در اين رويکرد بايد در مباح ها و منطقه‌الفراغ تعريف شود. آنها اگر چه دم از اين مي‌زنند که براي نجات دين از دست نگاه هاي سلبي و نفي و نهي و رد به ميدان آمده اند اما خود مهم ترين چيزي که از دين مي‌شناسند “نبايد” هاست و نه “بايد” ها. آنها پيشنهاد مي‌کنند که براي فاصله گرفتن از محرمات بهترين راه غرق کردن مخاطب در مباحات است. اين در حالي است که همين شيوه به اعلي درجه مورد استفاده کساني قرار مي‌گيرد که در جستجوي مفري از “بايد” هاي مسئوليت آور دين هستند. مهم ترين درگيري متحجرين با امام و انقلاب اسلامي‌در اين بود که دين منهاي مسئوليتشان را با چالش روبرو کرده بود. ديني که در آن نمي‌شد از واجبات اجتماعي و سیاسی به مستحبات و مباحات فردي فرار کرد و بالاتر اينکه حتي واجبات را نمي‌شد بهانه اي براي ترک “ اوجب” ساخت. وقتي “ ولي” که اولویت‌ها را مشخص می‌کند علم “هل من ناصر” مي‌افراشت “چه به شراب نشسته باشي چه به نماز ايستاده باشي”. ۱۲.”نظريه جذب “ با نفي بديهي ترين اصول تشيع آغاز ميشود.انسان کامل امام “دين کامل” و حافظ مجموعه دين است و حفظ مجموعه در گرو حفظ نسبت اجزائ مجموعه با هم است وبدون “ولي” که اولويت ها را و نسبت ها را و اهم ومهم ها را مشخص مي‌کند ؛دين کشکولي است در دست متحجرين و سکولارها براي فرار از اولويت ها و مسئوليتها و دينداري چيزي نيست جز وقت گذراني و فرصت سوزي و مسئوليت گريزي در گلگشت مباحات و مستحبات. ۱۳.اگرچه صداوسيما به سبب ويترين عريض و طويل شبانه روزي و ديوار کوتاهش بيش از ديگران در اين نقد عيب هاي خود را هديه گرفته است!اما ماجراي سکولاريسم و نظريه جذب و غربال و آهن ربا گسترده تر از آن است که دامن ديگر دستگاههاي فرهنگي و رسانه اي حتي خود ما که مدعي نقد آن هستيم را نگرفته باشد. ۱۴. راهبرد آهن ربا نيز مبتني بر نظريه جذب است. با اين تفاوت که "جذب" در اين نگاه جذب کردن است نه جذب شدن به بهانه جذب کردن!مغناطيس ارمان گرايي امروز در فضاي رسانه‌اي ايران توسط محافظه‌کاران غربال بدست پارازيته شده است. اما اين جدال؛ با ظهور و رشد رويش‌هاي نسل جديد آرمانگرايي واقع‌گرايانه که لااقل به اندازه رفع تهديدها به شناسايي و بهره‌گيري از فرصت های ملي و منطقه‌اي وجهاني انقلاب اسلامي مردم ايران مي انديشند، فرجامي مبارک خواهد داشت. ✍وحید جلیلی، مجله راه شماره ۴۷، تیر۱۳۸۹ @Kolbe_Andishe_Farhang
14.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠وقتی پاسخ نداشته باشيم، اجازه پرسش نمی دهيم! 🎥گفتاری تأمل برانگیز از محمدرضا زائری @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چاپلوسی در سازمان! در محیطی که چاپلوسی وجود دارد، کارمندان غیرچاپلوس درگیر حس عدم امنیت در محل کار می‌شوند. آن‌ها نگران این می‌شوند که نکند چاپلوسی افراد دیگر، آن‌ها را در رقابت کاری عقب بیندازد. این حس منفی و نگرانی دائمی، حتما در راندمان کاری اثر منفی می‌گذارد. برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند میزان رضایت شغلی کارمندانی که "همکاران چاپلوس" دارند، بسته به شرایط از ۱۵ تا ۳۵ درصد پایین‌تر از دیگران است و به‌همین میزان، بهره‌وری‌شان پایین‌تر و احتمال استعفای‌شان بیشتر است. هر کارمندی درصدد پیشرفت است. اگر افراد ببینند که دیگران بر اثر چاپلوسی پیشرفت می‌کنند و پاداش دریافت می‌کنند، در طول زمان به این روند خواهند پیوست و خلاقیت را کنار خواهند گذاشت. سازمان بی‌خلاقیت نیز موجودی محکوم به شکست خواهد بود. فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی می‌گوید: هر جا چاپلوسی گسترش بیابد، کمتر می‌توان در آن‌جا اندیشه‌های بلند یافت، زیرا چاپلوسی به شدت واگیر است. چاپلوسی، نقطه مقابل "جرأت" است. اگر فرهنگ یک سازمان، چاپلوس‌محور باشد، جرأت از آن حذف می‌شود. یکی از پیامدهای حذف جرأت نیز، حذف نقد درون‌سازمانی است. نقد درون‌سازمانی، ساز و کاری است که در آن، اعضای یک سازمان خود را بخشی از بدنه مجموعه می‌دانند و هرگونه اشکالی را گزارش و نقد می‌کنند و اگر بتوانند راهکار هم می‌دهند. این ساز وکار را می‌توان با سیستم دفاعی بدن مشابه دانست که مراقب ناکاستی‌ها و میکروب‌های بدن است و با آن‌ها مقابله می‌کند. مدیران وقتی مورد چاپلوسی قرار می‌گیرند در واقع در حال قربانی‌شدن هستند چرا که خود را از موهبتی به نام "نقد‌ شدن" و "پی‌بردن به خطاها" محروم می‌کنند. نیچه در این باره می‌گوید: "به‌زحمت می‌توان در جایی‌که همه چاپلوسی یک فرد را می‌کنند، جز در وصف بزرگی او سخنی گفت و برخلاف مسیر آب شنا کرد." مدیری که عادت می‌کند مدام تملق بشنود، اگر با کارمندی منتقد مواجه شود که نقدی واقعی درباره سازمان دارد، احتمالا او را بی‌ادب و گستاخ خواهد دانست. مدیر تملق‌پذیر، بی‌آن‌که بداند، سازمان را به‌سمت سقوط هدایت می‌کند. @Kolbe_Andishe_Farhang
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠محرومان در ایران تنهای تنهایند یکشنبه شش معدنچی در طرزه دامغان کشته شدند. مرگی قابل پیش‌بینی و غیرضروری. مرگی به خاطر نبودن وسایل اولیه و شرایط ایمنی. دردناک اینکه این، مرگی به شدت تکراری بود. در همان معدن در اردیبهشت هزار و چهارصد دو کارگر بعد از شش روز محبوس شدن جنازه‌شان بیرون آمده بود و در خرداد نود و هشت هم دو معدنچی دیگر همانجا خفه شده بودند. دردناک تر اینکه هیج کس یک جمله اعتراضی یا همدردی ننوشت. همه یکصدا خفه شدند. اصلاح‌طلبانی که برای خبر سوخته و قدیمی تدریس یک مداح در دانشگاه اعلام عزای عمومی میکنند یک کلمه نگفتند چون بیشتر معادن ایران تحت سیطره پدرخوانده‌های اصلاح‌طلب و کارگزار است. اصولگرایان هم که در دوره روحانی خود را طرفدار حقوق محرومان نشان میدادند یک کلمه نگفتند تا به گمانشان به دولت رییسی ضربه نخورد. عدالتخواهانی که برای سیسمونی قالیباف مرگ انقلاب را اعلام کردند هم هیچ نگفتند. و حتی براندازان و رسانه‌هایشان که برای پای به دروغین شکسته شیادی به نام حسین رونقی جیغ‌های هیستریک میکشیدند یک کلمه نگفتند. مساله ساده است.کارگران و محرومان در ایران تنهای تنهای تنهایند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠ایران سرزمین پر خاطره، کم آرزو قبل از اینکه به ایران بپردازم، بگذارید از عربستان مثال بزنم تا بتوانم منظورم را بهتر منتقل کنم. عربستان در سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ (حدود هفت سال پیش) یک برنامه چشم اندازی بلندپروازانه ای را منتشر کرد با افق ۲۰۳۰ که حدودا هفت سال دیگر به پایان می رسد. این چشم انداز تصویر روشنی ارایه می کرد که عربستان در آینده چه خواهد شد. عربستان به سند چشم انداز خشک و خالی هم بسنده نکرد بلکه اولا هدف گذاری کمی انجام داد نه اینکه حرف های کلی و مبهم و چندپهلوی کیفی بزنند. دوم اینکه ۱۱ طرح ملی و حدود ۸۰ پروژه ملی را تعریف کرد. سوم اینکه فرایند تدوین آن به یک سو، تبلیغ جهانی کرد. به گونه ای که اکنون تمام رسانه ها و شرکت های بزرگ مشاوره دنیا آن را ردگیری می کنند. این سند یک سایت اختصاصی هم دارد. این سند هیچگاه فراموش نشد. تعهدی در کل مدیران ارشد عربستان ایجاد کرد که دیگر نه می توانستند آن را کتمان کنند، نه فراموش و نه آنکه از آن سر باز بزنند ... حالا که چند سالی است از انتشار این سند گذشته بد نیست نگاه کنیم به برخی ادعاها که آیا عملی شده اند یا نه؟ عربستان متعهد شده که سهم زنان را در بازار کار از ۲۲ به ۳۰ درصد برساند. امروز که صحبت می کنیم عربستان نرسیده به ۲۰۳۰ نه تنها این هدف را محقق کرده بلکه از آن عبور کرده و بر قله ۳۴ درصدی ایستاده. یا عربستان هدف بسیار جسورانه ای را گذاشته و آن اینکه درآمد غیرنفتی اش شش برابر شود! امروز که در میانه این برنامه هستیم، درآمد غیرنفتی عربستان ۲.۵ برابر شده. نرخ بیکاری از ۱۱ درصد به ۸ رسیده و تنها یک درصد با هدف نهایی فاصله دارد. البته عربستان در همه اهداف موفق نبوده و ناکامی هم داشته. مساله چیز دیگری است. مساله این است که آیا در کشور تعهد جمعی نسبت به تصویر مشترک از آینده وجود دارد یا نه؟ تصویری که اگر رسیدیم همه با هم خوشحال شویم و اگر نرسیدیم همه با هم تلاش بیشتری کنیم. بن سلمان جمله جالبی دارد: ثروت حقیقی ما، آرزو و جاه طلبی مردمان ماست. حتی در یک کشور پادشاهی غیردموکرات اقتدارگرا نیز به این باور رسیده اند که آرزوی مشترک جمعی نقشی کلیدی دارد. 🔻تحلیل و تجویز راهبردی: اما ایران؛ ما کشوری هستیم پرخاطره و کم آرزو. وقتی به گذشته نگاه می کنیم در بخش بزرگی از تاریخ، عظمت و شکوه است و تمدن وفرهنگ. در حوزه کشورداری امپراطوری بوده ایم. در حوزه فرهنگ حافظ و مولانا و فردوسی داریم. در حوزه هنر فقط به عنوان نمونه معماری های ایرانی هنوز که هنوز است مسحورکننده است. در حوزه دین، تاریخ بلند یگانه پرستی ایرانیان غیرقابل انکار است. در حوزه فناوری ابداع اولین یخچال، آسیاب و سیستم تهویه هوا را به ایرانیان نسبت می دهند. در حوزه علم بوعلی سینا افتخار ماست. معمولا وقتی به گذشته نگاه می کنیم غرورآفرین است. تاریخ ما بلند است و سنگین و مثبت. اما اما اما کشور را نمی توان با خاطره ها و گذشته ها اداره کرد. به تجربه دریافته ام فرآیند گفتگو برای دستیابی به تصویر مشترک از آینده از فرآورده (خود تصویر مشترک) مهم تر است.به قول آن شاعر: من و تو حق داریم که به اندازه ما هم شده با هم باشیم. گفتنی ها کم نیست. بگذارید با یک مثال کمی این را روشن کنم. به طراحی ماشین نگاه کنید. شما وقتی پشت فرمان ماشین می‌نشینید، سه آیینه کوچک وجود دارد یکی سمت راننده، یک سمت شاگرد و دیگری در وسط که تصویر پشت سر شما را نشان می دهد و در عوض شما سه شیشه بزرگ در پیش رو و دو طرف خود دارید تصویر دو طرف (وضعیت موجود) و تصویر پیش رو (آینده) شما را نشان می دهد. حرفم این است نمی توان با نگاه کردن به گذشته به آینده رسید. خب خواهید گفت وظیفه دولت است. من می گویم نه. وظیفه همه ماست. تصویرسازی از آینده قابل برون سپاری و دگرسپاری نیست. وظیفه همه ماست. تصویر از آینده از درون جامعه می جوشد. شکل می گیرد. در ذهن ها می نشیند و سپس روزی روزگاری پنجره فرصتی باز می شود تا این تصویر از آینده امکان بروز و ظهور پیدا کند. ما باید مشق شب خود را انجام دهیم. ما باید ذهن ها، قلب ها و تخیل مان را آماده و گرم نگاه داریم. باید با هم گفتگو کنیم. با بگوییم و بنویسیم که ما چه می خواهیم؟ چه سبک زندگی را دوست داریم. دولت مطلوب ما چگونه است؟ فکر می کنید که واضح است؟ به شما قول می دهم که نه! وقتی کمی از کلیات که پوزیسیون و اپوزیسیون و مذهبی و غیرمذهبی که در آن مشترکند گذر کنیم می فهمیم که نه فهم مشترکی داریم و نه تصویر مشترکی و در نتیجه نه عزم مشترکی. گفتگو باید کرد. مشق باید نوشت. خط باید زد و دوباره از نو نوشت و از نو گفتگو کرد. ✍مجتبی لشکربلوکی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠درس‌هایی از مشاوران هاروارد برای برنامه‌ریزان بخش۱ نقل است هنگامی‌که ابوالحسن ابتهاج در سال ۱۳۳۳ خورشیدی به ریاست سازمان برنامه‌وبودجه کشور منصوب شد، شش سال از تأسیس این سازمان و اجرای برنامه توسعه عمرانی اول سپری‌شده بود؛ او در ابتدای فعالیت خود دو دفتر اقتصادی و فنی در سازمان برنامه وقت تأسیس کرد. همچنین به‌منظور تأمین منابع لازم برای فعالیت‌های دفاتر مذکور از مجریان اصل ۴ ترومن در آمریکا کمک خواست. این برنامه در راستای کمک مالی و مستشاری به دولت‌های در حال توسعه تصویب‌شده بود. یکی از الزامات قانون مذکور، استخدام کارشناسان آمریکایی در کشور هدف بود. در این زمینه ابتهاج به انعقاد قرارداد با بنیاد فورد مبادرت کرد و به توصیه بنیاد مذکور گروهی از مشاوران دانشگاه هاروارد برای فعالیت در دفتر اقتصادی سازمان برنامه وقت معرفی شدند. این مشاورین درواقع اقتصاددان‌هایی بودند که در سال ۱۳۳۷ برای کمک به تدوین برنامه سوم توسعه عمرانی کشور به‌عنوان اولین برنامه عمرانی جامع به ایران آمدند، اما به دلیل نارضایتی از فضای حاکم بر محیط برنامه‌ریزی در ایران و اطمینان از بی‌ثمر بودن تلاش‌های علمی و فنی خود، پیش از پایان قرارداد در سال ۱۳۴۱ ایران را ترک کردند؛ پس‌ازاین واقعه اعضای گروه مذکور کتاب‌ها و مقالاتی چند در زمینه تجربه ناموفق در مورد برنامه‌ریزی در ایران به رشته تحریر درآوردند. به‌عنوان نمونه تی‌جی مارینوس در مقاله‌ای با عنوان محیط برنامه‌ریزی در ایران می‌نویسد: «گروه مشاورین هاروارد اساساً از اقتصاددان‌ها تشکیل‌شده بود، این در حالی است که باید توجه داشت کشورهای توسعه‌نیافته در مسیر توسعه نمی‌توانند تنها به نظریه‌های اقتصادی محض تکیه کنند، زیرا این نظریه‌ها حتی دقیق‌ترین آن‌ها هنگامی‌که در ارتباط با جوامع سنتی به کار می‌روند در عمل غیرواقع‌بینانه و نارسا خواهند بود.» در نمونه‌ای دیگر فنگر در مقاله «چهارچوب اداری نظام برنامه‌ریزی در ایران» می‌نویسد: «پاسخ‌گویی در قبال رفتار اداری در ایران جایی ندارد، این پدیده در سازمان‌های دولتی ایران امری طبیعی است که کارکنان از انجام کارهای محول سر باز می‌زنند و کسی نیز آن‌ها را تنبیه نمی‌کند، این به‌ندرت پیش می‌آید که از کارکنان خواسته شود تا به‌صورت واقعی اضافه‌کاری کنند، حتی اگر به تأخیر افتادن کارها به دلیل کم‌کاری خود آن‌ها باشد، این به فضای فرهنگی ایران برمی‌گردد؛ ادب و نزاکت خاص جامعه سنتی ایران به مقام بالاتر اجازه نمی‌دهد که کارکنان را به‌صورت واضح توبیخ کند... عامل دیگر اینکه این باور در ایرانیان نهادینه‌شده است که پیشرفت شغلی هیچ ارتباطی با عملکرد کاری شخص ندارد». نمونه دیگری از این نوع اظهارنظرها در کتاب برنامه‌ریزی در ایران نوشته «مک لئود» عضو دیگر گروه مشاورین هاروارد آمده است که می‌گوید: «نظام اداری ابزار اجرای سیاست اقتصادی است و هرگونه نقص و ضعف آن تحقق سیاست‌ها را مختل می‌کند، وی وضعیت انضباط مالی در سال ۱۳۴۰ با دوران مشروطه و حضور مورگان شوستر برای اصلاح سازمان اداری وزارت مالیه در زمان مشروطه را -با سال ۱۲۹۸- مقایسه کرده و از اینکه هیچ تغییری در امور محتوایی اتفاق نیفتاده و تنها نام وزارت مالیه به وزارت دارایی تغییریافته تعجب می‌کند...». او همچنین در فراز دیگری از تداخل وظایف عدیده موجود بین نهادهای تصمیم‌گیرنده تعجب می‌کند؛ برای نمونه او وظایف شورای عالی اقتصاد را با شورای پول و اعتبار مقایسه و تداخل وظایف آن‌ها با سایر وزارتخانه‌ها را به‌عنوان یکی از موانع جدی اتخاذ تصمیم و اجرای سیاست‌های توسعه و درنهایت پاسخ‌گویی بیان می‌کند؛ او می‌نویسد: «در ایران کمیسیون‌ها، شوراها، شوراهای عالی و سازمان‌های دولتی زیادی وجود دارند که رسماً مسئولیت اتخاذ اجرای سیاست‌های اقتصادی را به عهده دارند؛ بنابراین در هر زمان چند سازمان وجود دارند که قانوناً مجاز به سیاست‌گذاری کلان در امور واحد هستند؛ در چنین محیطی برای سدکردن راه اجرای سیاست‌ها به‌راحتی می‌توان یک سازمان دولتی را علیه سازمان دیگر برانگیخت، یا با اجرای تصمیمات یک سازمان از طریق ارجاع موضوع به سازمان یا شورای دیگری که اختیارات مشابه دارد؛ از به فرجام رسیدن اقدامات جلوگیری کرد، درنتیجه این وضعیت نمی‌توان هیچ سازمان یا شورایی را مسئول موفقیت یا شکست سیاست‌ها و برنامه‌های دولت دانست؛ این سیاست‌ها در معرض برداشت‌های متفاوت و شک و تردید درباره قلمرو اختیارات قانونی سازمان‌ها قرار دارد. همه این‌ها سبب شده است که نظام اداری ایران نتواند سیاست چندانی اتخاذ کند و تقریباً هیچ‌یک از سیاست‌های اتخاذشده به‌صورت سازگار با هدف قابلیت اجرا ندارد». @Kolbe_Andishe_Farhang
💠درس‌هایی از مشاوران هاروارد برای برنامه‌ریزان بخش۲ مجموعه نقطه نظرات مشاورین هاروارد پس از ترک ایران در چند محور اصلی قابل احصاء است: ۱- خودپرستی اداری و وجود نگرش «ما بهتر از شما کار می‌کنیم.» ۲- تمایل به تعارفات و تبعیت از خوشایندترین راه‌حل مسئله ۳- کلی‌گویی و فقدان جزئیات در برنامه‌ها ۴- ترجیح توسعه فیزیکی و عمرانی بر توسعه اجتماعی ۵- تکیه بر راه‌حل‌های مفروض ۶- عدم جلب نظرات موافق مردم در قبال اهداف طرح‌ها و برنامه‌ها ۷- بیان امید و آرزو به‌جای هدف در برنامه ۸- عدم پذیرش هزینه تغییرات و اصلاحات توسط جامعه ۹- اهمیت روابط شخصی و عدم تمایز بین منازعات فکری و منازعات شخصی ۱۰- تحمیل بار سنگین کارها بر دوش مدیران به دلیل فقدان انضباط اداری ۱۱- وفاداری به گروه به‌جای ساختار، در سازمان‌های دیوان‌سالار ۱۲- پریشانی و آشفتگی بازیگران برنامه، ناشی از هرج‌ومرج‌های سیاسی ۱۳- غالب بودن رویکرد ارائه ظن و گمان به‌جای تحلیل علمی ۱۴- وجود همزیستی به‌جای همکاری در ارتباط دستگاه‌ها ۱۵- ابهام در واگذاری مسئولیت‌ها ۱۶- بیماری جلسه‌بازی با هدف سبک کردن بار مسئولیت ۱۷- دوستی و رفاقت به‌جای روابط رسمی ۱۸- مایملک شخصی و کانون قدرت شدن هر شغل اداری ۱۹- فقدان نظام سلسله‌مراتبی ۲۰- فقدان پاسخ‌گویی در قبال رفتار اداری اکنون در آستانه تصویب برنامه هفتم توسعه کشور و گذشت بیش از ۶۰ سال از حضور گروه مشاورین هاروارد در ایران، درب بر همان پاشنه می‌چرخد و فضای سیاسی- اداری-اقتصادی و اجتماعی ایران از همان دردهای مزمن رنج می‌برد. در بررسی اصل چهارم ترومن درمی‌یابیم که تدوین‌کنندگان آن در کشور مبدأ، برای تحقق اهداف خود در کشورهای هدف، بیش‌ازحد نگاه ابزاری داشته‌اند و بدون شناخت عمیق و درک واقع‌بینانه از مسائل و مشکلات خاص هر کشور، به بهانه اعطاء تسهیلات طرح، برخی ساختارها و نظامات اداری را پیشنهاد می‌دادند تا با مدد حضور مستشاران آمریکایی، مسیر پیوستن کشورهای فقیر و در حال توسعه به نظام سرمایه‌داری را تسهیل کنند. اجرای اصل ترومن در ایران برخی آثار تبعی از خود به جا گذاشت که زمان‌بندی پنج‌ساله برنامه و نیز تغییرات ساختاری در سازمان اداری، استخدامی و بودجه از آن جمله‌اند. جالب است که سنت برنامه‌های پنج‌ساله در خود آمریکا اجرا نمی‌شود و نظام توسعه‌ای آن کشور به‌صورت برنامه‌های غلطان دوساله - هر دوره ریاست‌جمهوری دو برنامه- پیگیری می‌شود. توضیح اینکه ایالات‌متحده آمریکا در سامانه برنامه‌ریزی خود بسیار متمایل به مکتب پراگماتیسم است. مکتب مذکور درواقع روش پل زدن میان آرمان و عمل است و عمل‌گرایی نهفته در آن به یک یا چند برنامه راهبردی با چشم‌انداز و مأموریت منسجم، منجر خواهد شد. بهره‌مندی کشورها از مزایای یک برنامه راهبردی توسعه‌ای در مقیاس ملی، ارتباط تام و تمام به محیط دارد و اساس تأثیر محیط بر برنامه به داشتن اطلاعات قابل‌اتکا از مؤلفه‌های محیطی همچون امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی، محیط‌زیستی، فنّاورانه و... درعین‌حال توانایی ارزیابی تأثیر آن‌ها برمی‌گردد. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠درس‌هایی از مشاوران هاروارد برای برنامه‌ریزان بخش۳ بنا بر آنچه گفته شد بیش از آنکه کارکردهای برنامه‌های توسعه و چالش‌های ناشی از آن در کشور مهم باشد، ضرورت دارد که به بررسی تاریخی و ساختاری نظام برنامه‌ریزی در ایران همت بگماریم. در ادامه برخی از علل زمینه‌ای، ساختاری و سیاستی که به باور این قلم نقش بسزایی در عدم تحقق اهداف برنامه‌های توسعه در ایران داشته‌اند، به‌اختصار بیان خواهد شد. ۱- عدم پیش‌بینی‌پذیری مؤلفه‌های متعدد مؤثر بر توسعه کشور: توضیح اینکه زمانی می‌توانیم برنامه پنج‌ساله داشته باشیم که با تکیه بر یک نظام پیشرو در تولید و تحلیل اطلاعات بتوانیم خطرپذیری ناشی از اجرای برنامه را به حداقل برسانیم؛ گو اینکه سرعت تصاعدی رشد منفی برخی شاخص‌ها، خصوصاً در بخش‌های اقتصادی به‌جای بسط برنامه‌ریزی راهبردی توسعه، کشور را به برنامه‌ریزی موضعی مدیریت بحران سوق می‌دهد. ۲- نقص در اولویت‌بندی برنامه‌ها: لحاظ ارزش‌های رقابتی، نقش بسزایی در اولویت‌بندی برنامه‌ها دارد. در شرایطی که منابع محدودی در اختیار داریم، طبیعی است که توجه بیش‌ازحد به یک حوزه، برنامه را از توجه به دیگر حوزه‌ها وامی‌دارد. به‌عنوان نمونه توجه بیش‌ازحد به محیط‌زیست ممکن است باعث بروز مشکلات اجتماعی بشود، لذا ضرورت دارد در تدوین برنامه به این اصل توجه کنیم که اطلاعات بخش‌های مختلف ضمن اینکه مبنای برنامه‌ها هستند، خود با هم رابطه متعامل دارند و تولید پیچیدگی می‌کنند، لذا اگر بناست طبق نظام‌نامه برنامه آتی، از الگوی برنامه‌ریزی هسته‌ای تبعیت شود باید دقت شود که در اولویت‌دادن به بخش‌های مختلف و پیشران‌های مربوط به هر بخش، دچار خطای محاسباتی نشویم. ۳- دام کلی‌گویی: غالباً برنامه‌های توسعه‌ای کشور، چه قبل از انقلاب و چه بعدازآن، به ورطه کلی‌گویی می‌افتند و به مجموعه‌ای از آرزوهای زیبا و محال بدل می‌شوند. به روایت مرکز پژوهش‌های مجلس، بیش از ۶۵ درصد مجموع احکام برنامه‌های شش‌گانه توسعه بعد از انقلاب یا اساساً فاقد عملکرد بوده‌اند یا عملکردی کمتر از ۵۰درصد داشته‌اند. یادمان باشد که ظرفیت‌افزایی فرایندی گام‌به‌گام است و تحقق اهداف برنامه درگرو تعادل زمینه‌ها و زیرساخت‌ها، معنادار خواهد بود. ۴- اسلوب طراحی و اجرای برنامه: در مرحله طراحی برنامه‌های توسعه در ایران، با منطق لیبرالیستی مواجهیم، چراکه در نظر طراحان، قرار است آرمان‌شهری ترسیم شود که دورنمایی روشن برای مردم توصیف می‌کند، لذا همکاری همه بخش‌های عمومی، خصوصی و مدنی در مبانی نظری برنامه، اصل مفروض تلقی می‌شود، اما وقتی اجرای برنامه کلید می‌خورد، با رویکردی سوسیالیستی مواجه شده و همه‌چیز نهایتاً در اراده دولت تفسیر و تأویل می‌شود، این در حالی است که اساساً مرحله implementation در برنامه‌ریزی به معنای تمهیداندیشی از سوی دولت است نه مداخله بیجا و بدون تعهد به پاسخ‌گویی از سوی دولت. ۵- ارتباط بین هدف و وسیله در تحقق برنامه‌های توسعه: به دلیل ضعف در تحلیل زمینه‌های توسعه، در کشور عموماً برداشت درستی از روندها در مؤلفه‌های مختلف وجود ندارد. هر عقل سلیمی می‌داند که با توجه به سیر روبه رشد مطالبات جامعه ایرانی، روندهای اجتماعی و اقتصادی متناسب با هم پیش نمی‌روند، بااین‌حال شاهد اصرار تصمیم‌گیران عرصه برنامه‌ریزی بر همگن‌نمایی روندهای نهادی در برنامه‌های توسعه کشور هستیم، این در حالی است که باید ناهمگونی و تنوع نهادی را در تدوین برنامه به رسمیت شناخت و نسبت به هدف‌گذاری‌های کمی و زمانی منعطف در بخش‌های مختلف اقدام کرد. ۶- عدم تناسب بودجه با برنامه: باور رایج در نظام برنامه‌ریزی کشور این است که برنامه سند بالادستی بودجه است، این در حالی است که بودجه اساساً برشی از برنامه است و متضمن تحقق برنامه و رسیدن به اهداف کمی در برنامه‌های توسعه است. رویکرد اخیر ازآن‌جهت مهم است که می‌تواند محتوای گزارش تفریق بودجه را به سمت تفریق توأمان برنامه‌وبودجه سوق دهد. ۷- برنامه‌ریزی به‌مثابه یک دانش فرابخشی: عنوان برنامه توسعه کشور، برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. حال‌آنکه مهمیز اصحاب علم اقتصاد بر برنامه، باعث غفلت از سایر بخش‌ها شده است. دیدگاه رایج در بین دست‌اندرکاران نظام برنامه‌ریزی کشور این است که بهبود فضای کسب‌وکار در کشور تنها به اقتصاد وابسته است، این در حالی است که مؤلفه‌های زیادی اعم از فرهنگ، اجتماع، سیاست و امور فنی در کنار مسائل اقتصادی باعث موفقیت یا عدم موفقیت فضای کسب‌وکار در کشور می‌شوند. در این راستا شاید بهتر آن باشد که برنامه‌ریزی را بین بخشی تلقی کنیم و ذیل مفهوم خط‌مشی‌گذاری عمومی، از نظرات همه صاحب‌نظران علمی، فنی و مدیریتی کشور بهره‌مند شویم. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠درس‌هایی از مشاوران هاروارد برای برنامه‌ریزان بخش۴ ۸- عدم مشارکت در تدوین برنامه: برنامــه، تفاهم‌نامــه‌ای میــان سیاســت‌گذاران، برنامه‌ریــزان، مدیــران و ذی‌نفعــان برنامــه اســت. از ایــن منظـر حضـور مؤثـر نماینـدگان بخـش خصوصـی ازجمله اتـاق‌ها، سازمان‌های مردم‌نهاد و نهادهای عمومی غیردولتی در فراینـد تهیـه و تدویـن برنامه‌هـای توسـعه از اهمیـت بالایـی برخـوردار اسـت. بااین‌وجود، بـه نظـر می‌رسـد همچون برنامه‌های توسعه پیشین در برنامـه هفتـم نیز چارچـوب برنامه‌ریـزی غیرمشـارکتی و از بـالا بـه پاییـن صـورت گرفتـه اسـت. ۹- عدم توجه کافی به رعایت حقوق مدنی و شهروندی: به باور اندیشمندان، برنامه توسعه در مقیاس کشورها فرایندی زجرآور و معطوف به زمان است که بدون مشارکت آحاد جامعه محکوم به شکست است، لذا حداقلـی از ثبـات سیاسـی و اجتماعـی، در احزاب، نهادهـای مدنی و نیز تعهد به برگزاری انتخابـات آزاد، می‌تواند به بازتولید سرمایه اجتماعی منجر و همراهی مردم را قرین اجرای موفق برنامه کند. ۱۰- کم‌توجهی به آثار ناشی از انباشت طرح‌های اجرانشده برنامه‌های پیشین: ازآنجاکه گــذار از برنامه‌ریــزی جامــع بــه برنامه‌ریــزی هســته‌ای در برنامه هفتم توسعه کشور مطــرح اســت و از سوی دیگر تعییـن تکلیـف پروژه‌هـای عمرانـی کـه در چارچـوب برنامه‌ریـزی جامـع در سنوات قبل اقدامی لازم است لذا باید در برنامه هفتم به‌منظور مدیریت تغییر، ضمایم تحولی دو سو توان طراحی و اجرا شود. ۱۱- خطرپذیری ناشی از تحریم‌ها و کاهش ارتباطات بین‌المللی: تحریم‌هـای همـه‌جانبـه و کاهـش سـطح مبـادلات اقتصـادی و مالـی و توقـف مذاکـرات احیـای برجـام، توقـف چندیـن سـاله پروژه‌هـای سـرمایه‌گـذاری و زیرسـاختی، نیازمنـد تأمیـن مالـی یـا فناوری خارجــی و... ازجمله مهم‌تریــن آثار محیط بیــن‌المللــی در طراحــی برنامــه‌های آتی کشور اســت. بنابرایــن به نظــر می‌رســد با توجه بــه شــرایط خاص منطقه و جهان در بخش ارتباطات بین‌المللی، تدویــن برنامــه‌های موضعی متمرکز بر رفع تنش، به کاهش آسیب‌های ناشی از تحریم کمک بیشتری می‌کند؛ تا تکرار شعار برتری‌طلبانه منطقه‌ای و جهانی بدون توجیه عقلانی. ۱۲- بی‌توجهی به گزینش شایستگان در مصادر مدیریت راهبردی: مفاهیم مدیریت و برنامه‌ریزی درواقع دو روی یک سکه هستند. انتخاب روش‌های مدیریتی نوین در کنار بهره‌مندی از نظرات نخبگان علمی و مدیران باتجربه، متضمن تحقق اهداف برنامه‌های توسعه خواهند بود، توقف رویه انتخاب افراد متوهمی که با وعده‌های عوام‌فریبانه و خارج از برنامه در مصادر راهبردی به کار گمارده می‌شوند ضرورتی انکارناپذیر است. ۱۳- غفلت از شرکت‌های دولتی: همواره نقدهای جدی در مورد نحوه اداره شرکت‌های دولتی وجود داشته است که حدود دخالت آن‌ها در تصدی‌های دولتی، نسبت نگرا‌ن‌کننده سرجمع بودجه آن‌ها به بودجه عمومی کشور، عدم شفافیت در صورت‌های مالی و عملکرد مجامع عمومی، از آن جمله‌اند. از سوی دیگر عدم امکان نظارت مستقیم نمایندگان مردم بر نحوه مدیریت شرکت‌های دولتی و نیز عملکرد ضعیف سازمان خصوصی‌سازی در قبال اصل ۴۴ (تعیین تکلیف تنها ۱۹ شرکت از مجموع شرکت‌های دولتی مشمول) و... به‌عنوان پاشنه آشیل برنامه‌های توسعه کشور و اخلال درحرکت به سمت حکمرانی مطلوب عمل خواهد کرد. @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠جامعه چگونه باید هدایت شود؟ با زور یا آزادانه؟! 🎥 حجت الاسلام قنبریان در برنامه علامت سه رویکرد نسبت به نحوه‌ی سیاست‌گذاری در جامعه را بیان می‌کند: گروه اول، هدف را مسئله‌ای شخصی می‌داند و مخالف هرگونه نقش‌آفرینی حاکمیت در تعیین هدف و مسیر جامعه است. در سوی دیگر کسانی هستند که نقشی برای آزادی فردی در تعیین هدف و مسیر قائل نیستند و معتقدند حاکمیت حتی می‌تواند از ابزار زور برای کشیدن تک‌تک افراد به سمت هدفی که تعیین کرده، استفاده کند. ایشان با رجوع به سیره ائمه، ضمن رد این دو نگاه لیبرالی و استالینی، از می‌گوید که برای جامعه هدف قائل است اما معتقد است با فراهم کردن زمینه‌های حرکت به سمت هدف، افراد باید آزادنه مسیر را انتخاب کرده و آن را بپیمایند. @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 در جامعه‌ی دو طبقه نمی‌توان مسئله‌ی حجاب را حل کرد! 🎥حجت‌الاسلام علی صمیمی، راه حل مشکلات جامعه را، مطالبه‌ی همه‌ی آرمان‌های انقلاب اسلامی می‌داند. از عدالت و آزادی گرفته تا جمهوریت و استقلال، و مبارزه با فقر و تبعیض و... او برای راه‌حل مسئله‌ی بی‌حجابی، به تفسیر علامه طباطبایی از آیه ۳۴ سوره توبه اشاره می‌کند: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بسیاری از عالمان دینی یهود و راهبان مسیحی اموال مردم را به ناروا می‌خورند و آنان را از راه خدا باز می‌دارند.» علامه می‌گوید: چرا خداوند بین این همه گناه، فقط را انتخاب کرده است؟! مهم‌ترین چیزی که جامعه انسانی را بر‌اساس خود پایدار می‌دارد جامعه است؛ اگر انواع گناهان و مظالم را بررسی کنیم؛ علت آن‌ها یکی از این دو است: یا که انسان را به اختلاس و دزدی و... می‌کشاند. یا که انسان را به سمت اسراف و ولخرجی در خوردن، پوشیدن، بی‌بندوباری و شهوات می‌برد. وقتی کشور تبدیل به چنین جامعه‌ی دوطبقه‌ای شد، با هیچ سیاست و تربیت و هیچ کلمه حکمت‌آمیزی نمی‌شود افراد را کنترل کرد. 🔗پ.ن: ج۹تفسیرالمیزان، ص۳۳۰و۳۳۱ @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 هیچ نظارتی روی فعالان مسکن در دیوار و شیپور نیست 🎥داوود بیگی‌نژاد، نایب رئیس اتحادیه مشاوران املاک اپلیکیشن‌ها بستر امنی برای قیمت سازی در حوزه مسکن شده‌اند. @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠راه‌هایی برای کنترل دلالان مجازی مسکن یکی از مشکلات سکوهای مجازی، آگهی‌های دلالان و قیمت‎سازی برای مسکن است. برای حل این مشکل راه‌هایی وجود دارد که می‌توان با آن دلالان مجازی را متوقف کرد. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠هر طور شما صلاح بدانید استدلال علمی برایش جور می‌کنیم 🔹سه‌شنبه شب خبر ۲۱: سیاست تثبیت ارز شکست خورد و موجب رانت شد. 🔹پنجشنبه ظهر خبر ۱۴: سیاست تثبیت ارز با موفقیت اجرا شد، کارساز بوده و موجب ثبات بازار شد. همچنانکه نوکر بادنجان نیستیم، نوکر تثبیت هم نیستیم. شما بفرمایید می‌گوییم بد است، باز شما بفرمایید می‌گوییم خوب است. هر طور شما صلاح بدانید استدلال علمی برایش جور می‌کنیم. این وضع آشفته علم، مرا یاد قطعه‌ای از کتاب انسان نوشته مرحوم دکتر شریعتی انداخت که برایتان خلاصه‌اش می‌کنم: آخر شاهنامه‌ای که امروز شاهد آنیم، ثمره حماسه شومی است که فرنسیس بیکن برای علم جدید، در جنگ با مذهب سرود: "علم باید دغدغه یافتن حقیقت را کنار بگذارد و از این پس تنها در جستجوی قدرت باشد". علم از هنگامی که از حقیقت‌پرستی به قدرت‌پرستی رو کرد و از حرم خدا جدا شد و متعه بورژوازی گشت، عفت و قداست و حرمت دیرینش را از دست داد و روسپی و وقیح و لاابالی و بی‌رحم و بی‌ایمان شد. عصری پدید آمده که علم خاتم سلیمانی در انگشت کرده و فلک را سقف می‌شکافد و پا بر فرقدان می‌نهد و بر باد می‌نشیند و بر ماه حکم می‌راند، اما در بازار سوداگران، آسان‌تر از ذلیل‌ترین کنیزان، به زر غالیه خرید و فروش می‌شود... و چون تعصب با علم مغایر است و تعهد، آزادی علم را مقید می‌سازد و ایمان به بی‌طرفی علم خدشه می‌رساند و اخلاق، ارزش‌های غیرعلمی و گرایش‌های غیرمنطقی و ایدئالیستی است و اینها در پیشگاه علم که فقط به واقعیت‌ها تکیه دارد بی‌ارج است، برای عالم هیچ تفاوتی نمی‌کند که محل ماموریتش کاخ سفید باشد یا سرخ یا سیاه؛ که این رنگ‌ها، رنگ‌های ایدئولوژی است و امروز، ایدئولوژی‌ها رنگی ندارند و عصر ما عصر تکنولوژی است... دیروز که ما قرن‌ها از دروازه این تمدن بزرگ به دور بودیم، چهره علم قداستی داشت که وحشی‌ترین سلاطین خونخوار نیز چون هارون و طغرل بیک و ناصرالدین شاه به خاطر تظاهر به ارزش‌های حاکم بر زمان و جا افتاده در روح جامعه و افکار عمومی و تثبیت شده در فرهنگ و ایمان مردم، به خانه عالم می‌رفت، بر نمد و بوریای او زانو می‌زد و دستش را بوسه می‌داد. و امروز فون براون مظهر علم بی‌تعهد و آزاد قرن ماست؛ قرن علم برای علم. بسیار طبیعی و معمول است که عالم تا در دانشگاه تولید می‌شود و بیرون می‌آید خود را به بازار عرضه می‌کند و بر حسب قیمتی که در رابطه با تقاضا تعیین می‌شود خود را به فروش می‌رساند... در وجدان حاکم بر عصر ما هیچ عیب و عاری ندارد که می‌بینیم علمای بزرگ عصر ما پس از آنکه در دانشگاه یا آزمایشگاه یا پشت میز کار و مقام علمی و تحقیقی خویش درخشیدند، کارخانه‌ای تجارت‌خانه‌ای یا موسسه استعماری و کارتل و تراستی آنها را با پول می‌خرند و این چنین، عالمی که خود را به سرمایه‌دار می‌فروشد تا خادمش شود با همه تیزهوشی و نبوغ علمی، در عمق روحش کمترین احساس شرمی ندارد. ✍سیدیاسر جبرائیلی @Kolbe_Andishe_Farhang
29.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مسئولان بدنه کارشناسی را جدی نمی گیرند 🎥 سید جواد میری در خصوص اینکه چرا دسترسی به آمارهای مستند و واقعی برای پژوهشگران آسان نیست، می گوید: ما در ایران، در وضع پژوهش نیستیم. موقعیت فرهنگ غالبی که بر ذهن و زبان سیاستمداران و سیاست گذاران است، «فرهنگ پیشاپژوهش» است. ما هنوز به آن سطح نرسیدیم که بدنه کارشناسی را جدی بگیریم. @Kolbe_Andishe_Farhang