ویژه نامه آرمان یک طریق.pdf
17.35M
💠آرمانِ یک طریق؛ نشانیِ مسیری در امتداد راه حسین(ع)
✍ویژهنامه تبیینی تحلیلی اربعین حسینی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠غربال يا آهن ربا
🔻نیم نگاهي به نظريه سکولاريستي “جذب” و جایگزین آرمانگرايانه اش
بخش اول
۱. استراتژي رسانههای ایران در تعامل با رسانههاي جهاني خصوصا در بخش فرهنگي استراتژي غربال است. در اين استراتژي با مشخص کردن چند معيار سلبي ميتوان هر آنچه که اتمسفر رسانهاي غرب توليد ميکند از غربال عبور داده و در فضاي ذهن و دل عامه جامعه ايراني جاري نمود.
۲. استراتژي غربال موجب شده است که حجم وسيعي از آنتن صدا و سيما و محتوای مطبوعات را اخبار و برنامههاي ورزشي اشغال کند. در اخذ و انعکاس برنامههاي ورزشي نيز هيچ معياري جز ورزش (آن گونه که در فرهنگ مدرن غرب تعريف شده) لحاظ نميشود و دقيقا آنچه که رسانههاي سرمايهداري جهاني اراده ميکنند و هر آنچه که آنها ميپسندند در آينه رسانه جلوه ميکند.
۳.جالب اينجاست که مديران و کارشناسان این رسانهها ادعا ميکنند اخباري مثل مساوي کردن تاتنهام و چارلتون يا درگيري دروازهبان مسينا با مربي اين تيم يا ... به خاطر تقاضاي مردم براي اينگونه اخبار منتشر ميشود و رسانه صرفا رافع اين نياز است و نه ايجادکننده آن.
۴. در اين مجال به دنبال نقد تفصيلي رويکرد رسانه ملي به مقوله ورزش نيستيم که خود بحثي جداگانه و مفصل را ميطلبد. اما اجمالا اشاره ميکنيم که استراتژي غربال که ميتوانست به عنوان يکي از راهبردهاي مکمل و فرعي در تامين برنامه هاي صدا و سيما مورد استفاده قرار گيرد امروز به اصلي ترين راهبرد سازمان تبديل شده است و ورودي هاي رسانه ملي را چه از داخل و چه از خارج مديريت ميکند.
۵. دليل عمده غلبه چنين راهبردي در سازمان صدا و سيما و دیگر رسانهها را ميتوان در بيآرماني و محافظهکاري مديران ارشد و مياني آنها جستجو کرد. در رويکردهاي غيرآرمانگرايانه، وضع مطلوب صرفا تعريفي در محدوده موقعيت فردي و شغلي مديران دارد.
استراتژي آهن ربا هنگاميميتواند در تحول محتوايي و شکلي رسانه ملي به کار آيد که آرمانگرايي اصالت و اعتبار جدي در سياست گذاري سازمان پيداکند. مديران آرمانگرا و انقلابي که خود را از پاسخ گويي به باندها و مراکز زر و زور و تزوير رها کرده اند چون عميقا و با تمام وجود به دنبال تحقق آرمانها هستند فضاي رسانه اي جهاني و داخلي را نه با رويکرد غربال (که يک رويکرد محافظه کارانه و غيرانقلابي است) بلکه با رويکرد آهن ربا رصد ميکنند. و چون حساسيت خود را نسبت به معروف ومنکر از دست نداده و در و خزف را ازهم باز ميشناسند از کوچکترين امکان بالقوه يا بالفعل رسانه اي که جهت گيري آرماني دارد عبور نميکنند. هرچه آهن ربا قوي تر و دغدغه هاي آرماني مديريت رسانه بالاتر باشد در شناسايي و جذب عناصر ،مضامين، مراکز و قوالب پراکنده و منتشر در سطح جهاني و داخلي موفق تر عمل خواهد کرد. راهبرد آهن ربا برخلاف راهبرد غربال يک راهبرد فعال است به اين معنا که منتظر نميشود تا کانالهاي از پيش تعيين شده صرفاً با غربالیزاسیون ورودي هاي رسانه را شکل دهند.
۶. "غربال"ها براثر فشار حجم وروديهاي رسانههاي "هل من مزيد" گو سوراخهايشان گشاد و گشادتر ميشود و مرحله به مرحله از غرباليت! خود هم دورتر ميشوند.
۷.البته در صدا و سيما بخشهاي اداري مختلفي متصدي رصد فضاي رسانه اي جهان هستند اما از آنجا که مديريت صدا و سيما تحت تاثير محافظه کاران و نه آرمان گراهاست عمده اين رصد متوجه تهديدهاست. در صدا و سيما بولتن هايي روزانه تهيه ميشود که در آن دشمنان رسانه اي جمهوري اسلاميرصد شده و کوچکترين خبرها، گزارشها و گفتگوهايشان دراين بولتن ها جمع آوري ميشود و دراختيار مديران محافظه کار صدا و سيما قرار ميگيرد تا به انفعال آنها دامن زده و از اندیشیدن شان به آرمانها و اهداف ایجابی انقلاب اسلامی دور کند اما فرق عمده محافظه کارها و آرمانگراها در نگاه به پیرامون آن است که گروه اول به تهدیدها حساس ترند و گروه دوم به فرصتها . محافظه کارها چون آرمانی پیش رو ندارند حداکثر به حفظ وضع موجود یا مقابله با خطرها می اندیشند. اما آرمانگراها که در اندیشه رشد و پیش رفتن به سوی وضع موعودند سعي ميکنند هر امکان و فرصتی را برای تحول مثبت و تمهید تحقق وضع آرمانی ؛درست و به موقع ببینند و به فعلیت در آورند.
✍وحید جلیلی، مجله راه شماره ۴۷، تیر۱۳۸۹
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠غربال يا آهن ربا
🔻نیم نگاهي به نظريه سکولاريستي “جذب” و جایگزین آرمانگرايانه اش
بخش دوم
۸.تفاوت عمده دیگر محافظه کارها و آرمانگراها در این است که آرمانگراها چون به آرمانهای بلند دل بسته اند هر گامی به سمت وضع موعود را موفقیتی شیرین می دانند؛ چون رسیدن به مقصد منوط به پیمودن راهی دراز است هر گامی در این مسیر موضوعیت دارد .هر گام هم مجردا دارای ارزش و موضوعیت است و هم از آنجا که مقدمه گام بعدی است دارای ارزشی مضاعف می شود به این ترتیب آرمان گرایی و واقع گرایی متلازم اند. اما محافظه کارها برای تلطیف ملال محافظه کاری نیازمند نوعی آرمانگرایی تخیلی و فریب کارانه هستند که در حوزه رسانه به شکل آرمانگرايی مناسبتی تجلی می کند. آنها در عمل گامی برای برهم زدن وضع موجود و پیش رفتن به سمت وضع موعود بر نمی دارند و با حاکم کردن استراتژی غربال کرختی، دنیا زدگی، دم غنیمتی و تنبلي را دامن می زنند و از سوی دیگرچون روزی خوران خوان دین و یا بر نشستگان منبر مذهب هستند نوعی آرمانگرایی مناسبتی و مناسکی را پاس می دارند که ناکجاآبادی تخیلی را ترسیم می کند. اگر تقسیم بندی کلاسیک کارکردهای رسانه به آموزش، تبلیغ، اطلاع رسانی و سرگرمی را قبول کنیم آرمانگرایی محافظه کارانه شبه دینی را می توان در کارکرد چهارم یعنی سرگرمی ارزیابی کرد. که مشابهتی تام به وضعیت دین در رسانه های نظام های سکولار و لائیک از استرالیا و کانادا گرفته تا عربستان و ترکیه دارند.
اسلام انقلابی که به تعبیر صریح حضرت امام(ره) مبنای انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن است؛ اسلام مطلوب مدیریت محافظه کار نمی تواند باشد. در گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی در افتادن با آمریکا و دیگر مستکبران عالم امتداد آرمانخواهی و ظلم ستیزی و عدالت گستری در فضای جهانی، منطقهای و ملی است و این گونه نیست که اگر امریکایی وجود نداشته باشد انقلاب به بن بست برسد بلکه آنقدر اهداف و آرمانهای ایجابی پیش رو هست که حتی لحظهای نیز آرمانگرایان از تلاش و دغدغه باز نایستند. امریکا مانعی در برابر آرمانخواهی است و به تبع آرمانخواهی استکبار ستیزی واجب میشود. اما در نگاه وارونه محافظه کاران که چالش ایران و امریکا را صرفا یک نبرد قدرت می بینند ؛عدالت خواهی و آرمانگرایی ارزشی تبعی و دست دوم دارد. یعنی چون امریکا می تواند از نارضایتی داخلی برای تهدید نظام سوء استفاده کند باید یک جریان رقیق عدالتخواهی نیز در فضای رسانه کشور وجود داشته باشد تا بتوان از آن برای کنترل افکار عمومی و امید بخشی موقتی استفاده کرد.
این عدالت خواهی البته کاملا تعریف شده و در چارچوب و بلکه چهل چوب است و خود اصالتی ندارد چراکه عدالت اصلی قرار است با ظهور منجی جهانی محقق شود و برافراشتن هر پرچمی تا پیش از ظهور باطل است. تا رسیدن به نقطه ظهور مهمترین وظیفه نگه داشتن پوسته دین و حفظ دین حداقلی است. در دین حداقلی نه فلسفه نبوت “لیقوم الناس بالقسط” است و نه فلسفه امامت “الا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم”.
✍وحید جلیلی، مجله راه شماره ۴۷، تیر۱۳۸۹
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠غربال يا آهن ربا
🔻نیم نگاهي به نظريه سکولاريستي “جذب” و جایگزین آرمانگرايانه اش
بخش سوم
۹.در این دین نه “من بات شبعان و اخوه جائع فلیس بمسلم” معنی دارد و نه “العدل حیات الاحکام” که اگر اینگونه بود اطلاع رسانی دقیق و لحظه به لحظه از نتایج مسابقه آخن و شالکه ضریبی چند برابر ضرورتهای رسانه ای انقلاب پیدا نمی کرد. آنچه که امروز در رسانه ملی و بسیاری دیگر از رسانههای دولتی و غیردولتی می بینیم تحت عنوان نظریه جذب توجیه می شود. مدیران رسانه می گویند “ابتدا باید جذب کرد و سپس پیام داد. رسانهای که مخاطب نداشته باشد هرچقدر هم شعار و پیام بدهد تاثیری در جامعه نخواهد داشت.” این نظریه که هم اکنون محوری ترین اصل رسانه ای صدا وسیما محسوب می شود خود مبتنی بر پیش فرض ناگفته ای است که هیچ گاه مفاد آن به چالش طلبیده نمی شود. دراین رویکرد دین ذاتا جذابیتی ندارد و بلکه دافعه نیز دارد. آنچه جذابیت دارد تقلید شوهای ترکیه، پمپاژ فیلمهای هالیوودی، اطلاع رسانی لحظه به لحظه از سری A ایتالیا و نمایش تجمل و رفاه طبقه متمکن و آگهی های تبلیغاتی شرکتهای چند ملیتی است. مدیران متدین رسانه باید تلاش کنند که به جایی از این شب تیره بیاویزند قبای ژنده پیامهای دینی را تا مگر به تبع جذابیت آگهیهای سامسونگ و بازارهای کیش؛ دین نیز به خانه های هفتاد میلیون ایرانی راهی بیابد!
۱۰.نظریه سکولاریستی “جذب” در قیافه ای حق به جانب و در پوشش حمایت از دین آنچنان ظریف و دقیق دین را از رسانه کنار می گذارد که بسیاری از منتقدان را نیز در هیاهوی نقدهای شبه فنی و شبه ایدئولوژیک گم می کند .این در حالی است که نقد آرمانخواهانه رسانه در عین ایدئولوژیک بودن فنی ترین و حرفه ای ترین نقدها نیز هست. در این رویکرد تا رادیو و تلوزیون که قرار است صدا و سیمای جمهوری اسلامی باشد دین انقلاب اسلامی را به رسمیت نشناسد و مخالفان و معاندان انجمن حجتیه ای، تود ه ای ، لیبرال و فرصت طلب آن را از خود دور نکند به جذابیت رسانه ای بالایی نیز دست پیدا نخواهد کرد.
۱۱.نظريه جذب در حقيقت نظريه “انجذاب” و استحاله است.
علمداران و پيشقراولان نظريه جذب بهترين و جذاب ترين بخش دين را “مباحات” ميدانند.رسانه در اين رويکرد بايد در مباح ها و منطقهالفراغ تعريف شود. آنها اگر چه دم از اين ميزنند که براي نجات دين از دست نگاه هاي سلبي و نفي و نهي و رد به ميدان آمده اند اما خود مهم ترين چيزي که از دين ميشناسند “نبايد” هاست و نه “بايد” ها.
آنها پيشنهاد ميکنند که براي فاصله گرفتن از محرمات بهترين راه غرق کردن مخاطب در مباحات است.
اين در حالي است که همين شيوه به اعلي درجه مورد استفاده کساني قرار ميگيرد که در جستجوي مفري از “بايد” هاي مسئوليت آور دين هستند.
مهم ترين درگيري متحجرين با امام و انقلاب اسلاميدر اين بود که دين منهاي مسئوليتشان را با چالش روبرو کرده بود.
ديني که در آن نميشد از واجبات اجتماعي و سیاسی به مستحبات و مباحات فردي فرار کرد و بالاتر اينکه حتي واجبات را نميشد بهانه اي براي ترک “ اوجب” ساخت.
وقتي “ ولي” که اولویتها را مشخص میکند علم “هل من ناصر” ميافراشت “چه به شراب نشسته باشي چه به نماز ايستاده باشي”.
۱۲.”نظريه جذب “ با نفي بديهي ترين اصول تشيع آغاز ميشود.انسان کامل امام “دين کامل” و حافظ مجموعه دين است و حفظ مجموعه در گرو حفظ نسبت اجزائ مجموعه با هم است وبدون “ولي” که اولويت ها را و نسبت ها را و اهم ومهم ها را مشخص ميکند ؛دين کشکولي است در دست متحجرين و سکولارها براي فرار از اولويت ها و مسئوليتها و دينداري چيزي نيست جز وقت گذراني و فرصت سوزي و مسئوليت گريزي در گلگشت مباحات و مستحبات.
۱۳.اگرچه صداوسيما به سبب ويترين عريض و طويل شبانه روزي و ديوار کوتاهش بيش از ديگران در اين نقد عيب هاي خود را هديه گرفته است!اما ماجراي سکولاريسم و نظريه جذب و غربال و آهن ربا گسترده تر از آن است
که دامن ديگر دستگاههاي فرهنگي و رسانه اي حتي خود ما که مدعي نقد آن هستيم را نگرفته باشد.
۱۴. راهبرد آهن ربا نيز مبتني بر نظريه جذب است. با اين تفاوت که "جذب" در اين نگاه جذب کردن است نه جذب شدن به بهانه جذب کردن!مغناطيس ارمان گرايي امروز در فضاي رسانهاي ايران توسط محافظهکاران غربال بدست پارازيته شده است. اما اين جدال؛ با ظهور و رشد رويشهاي نسل جديد آرمانگرايي واقعگرايانه که لااقل به اندازه رفع تهديدها به شناسايي و بهرهگيري از فرصت های ملي و منطقهاي وجهاني انقلاب اسلامي مردم ايران مي انديشند، فرجامي مبارک خواهد داشت.
✍وحید جلیلی، مجله راه شماره ۴۷، تیر۱۳۸۹
@Kolbe_Andishe_Farhang
14.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠وقتی پاسخ نداشته باشيم، اجازه پرسش نمی دهيم!
🎥گفتاری تأمل برانگیز از محمدرضا زائری
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چاپلوسی در سازمان!
در محیطی که چاپلوسی وجود دارد، کارمندان غیرچاپلوس درگیر حس عدم امنیت در محل کار میشوند. آنها نگران این میشوند که نکند چاپلوسی افراد دیگر، آنها را در رقابت کاری عقب بیندازد. این حس منفی و نگرانی دائمی، حتما در راندمان کاری اثر منفی میگذارد.
برخی پژوهشها نشان میدهند میزان رضایت شغلی کارمندانی که "همکاران چاپلوس" دارند، بسته به شرایط از ۱۵ تا ۳۵ درصد پایینتر از دیگران است و بههمین میزان، بهرهوریشان پایینتر و احتمال استعفایشان بیشتر است.
هر کارمندی درصدد پیشرفت است. اگر افراد ببینند که دیگران بر اثر چاپلوسی پیشرفت میکنند و پاداش دریافت میکنند، در طول زمان به این روند خواهند پیوست و خلاقیت را کنار خواهند گذاشت. سازمان بیخلاقیت نیز موجودی محکوم به شکست خواهد بود.
فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی میگوید: هر جا چاپلوسی گسترش بیابد، کمتر میتوان در آنجا اندیشههای بلند یافت، زیرا چاپلوسی به شدت واگیر است.
چاپلوسی، نقطه مقابل "جرأت" است. اگر فرهنگ یک سازمان، چاپلوسمحور باشد، جرأت از آن حذف میشود. یکی از پیامدهای حذف جرأت نیز، حذف نقد درونسازمانی است. نقد درونسازمانی، ساز و کاری است که در آن، اعضای یک سازمان خود را بخشی از بدنه مجموعه میدانند و هرگونه اشکالی را گزارش و نقد میکنند و اگر بتوانند راهکار هم میدهند. این ساز وکار را میتوان با سیستم دفاعی بدن مشابه دانست که مراقب ناکاستیها و میکروبهای بدن است و با آنها مقابله میکند.
مدیران وقتی مورد چاپلوسی قرار میگیرند در واقع در حال قربانیشدن هستند چرا که خود را از موهبتی به نام "نقد شدن" و "پیبردن به خطاها" محروم میکنند. نیچه در این باره میگوید: "بهزحمت میتوان در جاییکه همه چاپلوسی یک فرد را میکنند، جز در وصف بزرگی او سخنی گفت و برخلاف مسیر آب شنا کرد."
مدیری که عادت میکند مدام تملق بشنود، اگر با کارمندی منتقد مواجه شود که نقدی واقعی درباره سازمان دارد، احتمالا او را بیادب و گستاخ خواهد دانست. مدیر تملقپذیر، بیآنکه بداند، سازمان را بهسمت سقوط هدایت میکند.
@Kolbe_Andishe_Farhang
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠محرومان در ایران تنهای تنهایند
یکشنبه شش معدنچی در طرزه دامغان کشته شدند. مرگی قابل پیشبینی و غیرضروری. مرگی به خاطر نبودن وسایل اولیه و شرایط ایمنی. دردناک اینکه این، مرگی به شدت تکراری بود. در همان معدن در اردیبهشت هزار و چهارصد دو کارگر بعد از شش روز محبوس شدن جنازهشان بیرون آمده بود و در خرداد نود و هشت هم دو معدنچی دیگر همانجا خفه شده بودند.
دردناک تر اینکه هیج کس یک جمله اعتراضی یا همدردی ننوشت. همه یکصدا خفه شدند. اصلاحطلبانی که برای خبر سوخته و قدیمی تدریس یک مداح در دانشگاه اعلام عزای عمومی میکنند یک کلمه نگفتند چون بیشتر معادن ایران تحت سیطره پدرخواندههای اصلاحطلب و کارگزار است. اصولگرایان هم که در دوره روحانی خود را طرفدار حقوق محرومان نشان میدادند یک کلمه نگفتند تا به گمانشان به دولت رییسی ضربه نخورد. عدالتخواهانی که برای سیسمونی قالیباف مرگ انقلاب را اعلام کردند هم هیچ نگفتند. و حتی براندازان و رسانههایشان که برای پای به دروغین شکسته شیادی به نام حسین رونقی جیغهای هیستریک میکشیدند یک کلمه نگفتند.
مساله ساده است.کارگران و محرومان در ایران تنهای تنهای تنهایند.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠ایران سرزمین پر خاطره، کم آرزو
قبل از اینکه به ایران بپردازم، بگذارید از عربستان مثال بزنم تا بتوانم منظورم را بهتر منتقل کنم. عربستان در سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ (حدود هفت سال پیش) یک برنامه چشم اندازی بلندپروازانه ای را منتشر کرد با افق ۲۰۳۰ که حدودا هفت سال دیگر به پایان می رسد. این چشم انداز تصویر روشنی ارایه می کرد که عربستان در آینده چه خواهد شد. عربستان به سند چشم انداز خشک و خالی هم بسنده نکرد بلکه اولا هدف گذاری کمی انجام داد نه اینکه حرف های کلی و مبهم و چندپهلوی کیفی بزنند. دوم اینکه ۱۱ طرح ملی و حدود ۸۰ پروژه ملی را تعریف کرد. سوم اینکه فرایند تدوین آن به یک سو، تبلیغ جهانی کرد. به گونه ای که اکنون تمام رسانه ها و شرکت های بزرگ مشاوره دنیا آن را ردگیری می کنند. این سند یک سایت اختصاصی هم دارد. این سند هیچگاه فراموش نشد. تعهدی در کل مدیران ارشد عربستان ایجاد کرد که دیگر نه می توانستند آن را کتمان کنند، نه فراموش و نه آنکه از آن سر باز بزنند ... حالا که چند سالی است از انتشار این سند گذشته بد نیست نگاه کنیم به برخی ادعاها که آیا عملی شده اند یا نه؟
عربستان متعهد شده که سهم زنان را در بازار کار از ۲۲ به ۳۰ درصد برساند. امروز که صحبت می کنیم عربستان نرسیده به ۲۰۳۰ نه تنها این هدف را محقق کرده بلکه از آن عبور کرده و بر قله ۳۴ درصدی ایستاده. یا عربستان هدف بسیار جسورانه ای را گذاشته و آن اینکه درآمد غیرنفتی اش شش برابر شود! امروز که در میانه این برنامه هستیم، درآمد غیرنفتی عربستان ۲.۵ برابر شده. نرخ بیکاری از ۱۱ درصد به ۸ رسیده و تنها یک درصد با هدف نهایی فاصله دارد. البته عربستان در همه اهداف موفق نبوده و ناکامی هم داشته. مساله چیز دیگری است. مساله این است که آیا در کشور تعهد جمعی نسبت به تصویر مشترک از آینده وجود دارد یا نه؟ تصویری که اگر رسیدیم همه با هم خوشحال شویم و اگر نرسیدیم همه با هم تلاش بیشتری کنیم. بن سلمان جمله جالبی دارد: ثروت حقیقی ما، آرزو و جاه طلبی مردمان ماست. حتی در یک کشور پادشاهی غیردموکرات اقتدارگرا نیز به این باور رسیده اند که آرزوی مشترک جمعی نقشی کلیدی دارد.
🔻تحلیل و تجویز راهبردی:
اما ایران؛ ما کشوری هستیم پرخاطره و کم آرزو. وقتی به گذشته نگاه می کنیم در بخش بزرگی از تاریخ، عظمت و شکوه است و تمدن وفرهنگ. در حوزه کشورداری امپراطوری بوده ایم. در حوزه فرهنگ حافظ و مولانا و فردوسی داریم. در حوزه هنر فقط به عنوان نمونه معماری های ایرانی هنوز که هنوز است مسحورکننده است. در حوزه دین، تاریخ بلند یگانه پرستی ایرانیان غیرقابل انکار است. در حوزه فناوری ابداع اولین یخچال، آسیاب و سیستم تهویه هوا را به ایرانیان نسبت می دهند. در حوزه علم بوعلی سینا افتخار ماست. معمولا وقتی به گذشته نگاه می کنیم غرورآفرین است. تاریخ ما بلند است و سنگین و مثبت. اما اما اما کشور را نمی توان با خاطره ها و گذشته ها اداره کرد.
به تجربه دریافته ام فرآیند گفتگو برای دستیابی به تصویر مشترک از آینده از فرآورده (خود تصویر مشترک) مهم تر است.به قول آن شاعر: من و تو حق داریم که به اندازه ما هم شده با هم باشیم. گفتنی ها کم نیست.
بگذارید با یک مثال کمی این را روشن کنم. به طراحی ماشین نگاه کنید. شما وقتی پشت فرمان ماشین مینشینید، سه آیینه کوچک وجود دارد یکی سمت راننده، یک سمت شاگرد و دیگری در وسط که تصویر پشت سر شما را نشان می دهد و در عوض شما سه شیشه بزرگ در پیش رو و دو طرف خود دارید تصویر دو طرف (وضعیت موجود) و تصویر پیش رو (آینده) شما را نشان می دهد. حرفم این است نمی توان با نگاه کردن به گذشته به آینده رسید.
خب خواهید گفت وظیفه دولت است. من می گویم نه. وظیفه همه ماست. تصویرسازی از آینده قابل برون سپاری و دگرسپاری نیست. وظیفه همه ماست. تصویر از آینده از درون جامعه می جوشد. شکل می گیرد. در ذهن ها می نشیند و سپس روزی روزگاری پنجره فرصتی باز می شود تا این تصویر از آینده امکان بروز و ظهور پیدا کند. ما باید مشق شب خود را انجام دهیم. ما باید ذهن ها، قلب ها و تخیل مان را آماده و گرم نگاه داریم. باید با هم گفتگو کنیم. با بگوییم و بنویسیم که ما چه می خواهیم؟ چه سبک زندگی را دوست داریم. دولت مطلوب ما چگونه است؟
فکر می کنید که واضح است؟ به شما قول می دهم که نه! وقتی کمی از کلیات که پوزیسیون و اپوزیسیون و مذهبی و غیرمذهبی که در آن مشترکند گذر کنیم می فهمیم که نه فهم مشترکی داریم و نه تصویر مشترکی و در نتیجه نه عزم مشترکی.
گفتگو باید کرد. مشق باید نوشت. خط باید زد و دوباره از نو نوشت و از نو گفتگو کرد.
✍مجتبی لشکربلوکی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠درسهایی از مشاوران هاروارد برای برنامهریزان
بخش۱
نقل است هنگامیکه ابوالحسن ابتهاج در سال ۱۳۳۳ خورشیدی به ریاست سازمان برنامهوبودجه کشور منصوب شد، شش سال از تأسیس این سازمان و اجرای برنامه توسعه عمرانی اول سپریشده بود؛ او در ابتدای فعالیت خود دو دفتر اقتصادی و فنی در سازمان برنامه وقت تأسیس کرد. همچنین بهمنظور تأمین منابع لازم برای فعالیتهای دفاتر مذکور از مجریان اصل ۴ ترومن در آمریکا کمک خواست. این برنامه در راستای کمک مالی و مستشاری به دولتهای در حال توسعه تصویبشده بود. یکی از الزامات قانون مذکور، استخدام کارشناسان آمریکایی در کشور هدف بود. در این زمینه ابتهاج به انعقاد قرارداد با بنیاد فورد مبادرت کرد و به توصیه بنیاد مذکور گروهی از مشاوران دانشگاه هاروارد برای فعالیت در دفتر اقتصادی سازمان برنامه وقت معرفی شدند.
این مشاورین درواقع اقتصاددانهایی بودند که در سال ۱۳۳۷ برای کمک به تدوین برنامه سوم توسعه عمرانی کشور بهعنوان اولین برنامه عمرانی جامع به ایران آمدند، اما به دلیل نارضایتی از فضای حاکم بر محیط برنامهریزی در ایران و اطمینان از بیثمر بودن تلاشهای علمی و فنی خود، پیش از پایان قرارداد در سال ۱۳۴۱ ایران را ترک کردند؛ پسازاین واقعه اعضای گروه مذکور کتابها و مقالاتی چند در زمینه تجربه ناموفق در مورد برنامهریزی در ایران به رشته تحریر درآوردند.
بهعنوان نمونه تیجی مارینوس در مقالهای با عنوان محیط برنامهریزی در ایران مینویسد: «گروه مشاورین هاروارد اساساً از اقتصاددانها تشکیلشده بود، این در حالی است که باید توجه داشت کشورهای توسعهنیافته در مسیر توسعه نمیتوانند تنها به نظریههای اقتصادی محض تکیه کنند، زیرا این نظریهها حتی دقیقترین آنها هنگامیکه در ارتباط با جوامع سنتی به کار میروند در عمل غیرواقعبینانه و نارسا خواهند بود.»
در نمونهای دیگر فنگر در مقاله «چهارچوب اداری نظام برنامهریزی در ایران» مینویسد: «پاسخگویی در قبال رفتار اداری در ایران جایی ندارد، این پدیده در سازمانهای دولتی ایران امری طبیعی است که کارکنان از انجام کارهای محول سر باز میزنند و کسی نیز آنها را تنبیه نمیکند، این بهندرت پیش میآید که از کارکنان خواسته شود تا بهصورت واقعی اضافهکاری کنند، حتی اگر به تأخیر افتادن کارها به دلیل کمکاری خود آنها باشد، این به فضای فرهنگی ایران برمیگردد؛ ادب و نزاکت خاص جامعه سنتی ایران به مقام بالاتر اجازه نمیدهد که کارکنان را بهصورت واضح توبیخ کند... عامل دیگر اینکه این باور در ایرانیان نهادینهشده است که پیشرفت شغلی هیچ ارتباطی با عملکرد کاری شخص ندارد».
نمونه دیگری از این نوع اظهارنظرها در کتاب برنامهریزی در ایران نوشته «مک لئود» عضو دیگر گروه مشاورین هاروارد آمده است که میگوید: «نظام اداری ابزار اجرای سیاست اقتصادی است و هرگونه نقص و ضعف آن تحقق سیاستها را مختل میکند، وی وضعیت انضباط مالی در سال ۱۳۴۰ با دوران مشروطه و حضور مورگان شوستر برای اصلاح سازمان اداری وزارت مالیه در زمان مشروطه را -با سال ۱۲۹۸- مقایسه کرده و از اینکه هیچ تغییری در امور محتوایی اتفاق نیفتاده و تنها نام وزارت مالیه به وزارت دارایی تغییریافته تعجب میکند...».
او همچنین در فراز دیگری از تداخل وظایف عدیده موجود بین نهادهای تصمیمگیرنده تعجب میکند؛ برای نمونه او وظایف شورای عالی اقتصاد را با شورای پول و اعتبار مقایسه و تداخل وظایف آنها با سایر وزارتخانهها را بهعنوان یکی از موانع جدی اتخاذ تصمیم و اجرای سیاستهای توسعه و درنهایت پاسخگویی بیان میکند؛ او مینویسد: «در ایران کمیسیونها، شوراها، شوراهای عالی و سازمانهای دولتی زیادی وجود دارند که رسماً مسئولیت اتخاذ اجرای سیاستهای اقتصادی را به عهده دارند؛ بنابراین در هر زمان چند سازمان وجود دارند که قانوناً مجاز به سیاستگذاری کلان در امور واحد هستند؛ در چنین محیطی برای سدکردن راه اجرای سیاستها بهراحتی میتوان یک سازمان دولتی را علیه سازمان دیگر برانگیخت، یا با اجرای تصمیمات یک سازمان از طریق ارجاع موضوع به سازمان یا شورای دیگری که اختیارات مشابه دارد؛ از به فرجام رسیدن اقدامات جلوگیری کرد، درنتیجه این وضعیت نمیتوان هیچ سازمان یا شورایی را مسئول موفقیت یا شکست سیاستها و برنامههای دولت دانست؛ این سیاستها در معرض برداشتهای متفاوت و شک و تردید درباره قلمرو اختیارات قانونی سازمانها قرار دارد. همه اینها سبب شده است که نظام اداری ایران نتواند سیاست چندانی اتخاذ کند و تقریباً هیچیک از سیاستهای اتخاذشده بهصورت سازگار با هدف قابلیت اجرا ندارد».
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠درسهایی از مشاوران هاروارد برای برنامهریزان
بخش۲
مجموعه نقطه نظرات مشاورین هاروارد پس از ترک ایران در چند محور اصلی قابل احصاء است:
۱- خودپرستی اداری و وجود نگرش «ما بهتر از شما کار میکنیم.»
۲- تمایل به تعارفات و تبعیت از خوشایندترین راهحل مسئله
۳- کلیگویی و فقدان جزئیات در برنامهها
۴- ترجیح توسعه فیزیکی و عمرانی بر توسعه اجتماعی
۵- تکیه بر راهحلهای مفروض
۶- عدم جلب نظرات موافق مردم در قبال اهداف طرحها و برنامهها
۷- بیان امید و آرزو بهجای هدف در برنامه
۸- عدم پذیرش هزینه تغییرات و اصلاحات توسط جامعه
۹- اهمیت روابط شخصی و عدم تمایز بین منازعات فکری و منازعات شخصی
۱۰- تحمیل بار سنگین کارها بر دوش مدیران به دلیل فقدان انضباط اداری
۱۱- وفاداری به گروه بهجای ساختار، در سازمانهای دیوانسالار
۱۲- پریشانی و آشفتگی بازیگران برنامه، ناشی از هرجومرجهای سیاسی
۱۳- غالب بودن رویکرد ارائه ظن و گمان بهجای تحلیل علمی
۱۴- وجود همزیستی بهجای همکاری در ارتباط دستگاهها
۱۵- ابهام در واگذاری مسئولیتها
۱۶- بیماری جلسهبازی با هدف سبک کردن بار مسئولیت
۱۷- دوستی و رفاقت بهجای روابط رسمی
۱۸- مایملک شخصی و کانون قدرت شدن هر شغل اداری
۱۹- فقدان نظام سلسلهمراتبی
۲۰- فقدان پاسخگویی در قبال رفتار اداری
اکنون در آستانه تصویب برنامه هفتم توسعه کشور و گذشت بیش از ۶۰ سال از حضور گروه مشاورین هاروارد در ایران، درب بر همان پاشنه میچرخد و فضای سیاسی- اداری-اقتصادی و اجتماعی ایران از همان دردهای مزمن رنج میبرد.
در بررسی اصل چهارم ترومن درمییابیم که تدوینکنندگان آن در کشور مبدأ، برای تحقق اهداف خود در کشورهای هدف، بیشازحد نگاه ابزاری داشتهاند و بدون شناخت عمیق و درک واقعبینانه از مسائل و مشکلات خاص هر کشور، به بهانه اعطاء تسهیلات طرح، برخی ساختارها و نظامات اداری را پیشنهاد میدادند تا با مدد حضور مستشاران آمریکایی، مسیر پیوستن کشورهای فقیر و در حال توسعه به نظام سرمایهداری را تسهیل کنند.
اجرای اصل ترومن در ایران برخی آثار تبعی از خود به جا گذاشت که زمانبندی پنجساله برنامه و نیز تغییرات ساختاری در سازمان اداری، استخدامی و بودجه از آن جملهاند.
جالب است که سنت برنامههای پنجساله در خود آمریکا اجرا نمیشود و نظام توسعهای آن کشور بهصورت برنامههای غلطان دوساله - هر دوره ریاستجمهوری دو برنامه- پیگیری میشود.
توضیح اینکه ایالاتمتحده آمریکا در سامانه برنامهریزی خود بسیار متمایل به مکتب پراگماتیسم است. مکتب مذکور درواقع روش پل زدن میان آرمان و عمل است و عملگرایی نهفته در آن به یک یا چند برنامه راهبردی با چشمانداز و مأموریت منسجم، منجر خواهد شد.
بهرهمندی کشورها از مزایای یک برنامه راهبردی توسعهای در مقیاس ملی، ارتباط تام و تمام به محیط دارد و اساس تأثیر محیط بر برنامه به داشتن اطلاعات قابلاتکا از مؤلفههای محیطی همچون امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی، محیطزیستی، فنّاورانه و... درعینحال توانایی ارزیابی تأثیر آنها برمیگردد.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠درسهایی از مشاوران هاروارد برای برنامهریزان
بخش۳
بنا بر آنچه گفته شد بیش از آنکه کارکردهای برنامههای توسعه و چالشهای ناشی از آن در کشور مهم باشد، ضرورت دارد که به بررسی تاریخی و ساختاری نظام برنامهریزی در ایران همت بگماریم.
در ادامه برخی از علل زمینهای، ساختاری و سیاستی که به باور این قلم نقش بسزایی در عدم تحقق اهداف برنامههای توسعه در ایران داشتهاند، بهاختصار بیان خواهد شد.
۱- عدم پیشبینیپذیری مؤلفههای متعدد مؤثر بر توسعه کشور: توضیح اینکه زمانی میتوانیم برنامه پنجساله داشته باشیم که با تکیه بر یک نظام پیشرو در تولید و تحلیل اطلاعات بتوانیم خطرپذیری ناشی از اجرای برنامه را به حداقل برسانیم؛ گو اینکه سرعت تصاعدی رشد منفی برخی شاخصها، خصوصاً در بخشهای اقتصادی بهجای بسط برنامهریزی راهبردی توسعه، کشور را به برنامهریزی موضعی مدیریت بحران سوق میدهد.
۲- نقص در اولویتبندی برنامهها: لحاظ ارزشهای رقابتی، نقش بسزایی در اولویتبندی برنامهها دارد. در شرایطی که منابع محدودی در اختیار داریم، طبیعی است که توجه بیشازحد به یک حوزه، برنامه را از توجه به دیگر حوزهها وامیدارد. بهعنوان نمونه توجه بیشازحد به محیطزیست ممکن است باعث بروز مشکلات اجتماعی بشود، لذا ضرورت دارد در تدوین برنامه به این اصل توجه کنیم که اطلاعات بخشهای مختلف ضمن اینکه مبنای برنامهها هستند، خود با هم رابطه متعامل دارند و تولید پیچیدگی میکنند، لذا اگر بناست طبق نظامنامه برنامه آتی، از الگوی برنامهریزی هستهای تبعیت شود باید دقت شود که در اولویتدادن به بخشهای مختلف و پیشرانهای مربوط به هر بخش، دچار خطای محاسباتی نشویم.
۳- دام کلیگویی: غالباً برنامههای توسعهای کشور، چه قبل از انقلاب و چه بعدازآن، به ورطه کلیگویی میافتند و به مجموعهای از آرزوهای زیبا و محال بدل میشوند. به روایت مرکز پژوهشهای مجلس، بیش از ۶۵ درصد مجموع احکام برنامههای ششگانه توسعه بعد از انقلاب یا اساساً فاقد عملکرد بودهاند یا عملکردی کمتر از ۵۰درصد داشتهاند. یادمان باشد که ظرفیتافزایی فرایندی گامبهگام است و تحقق اهداف برنامه درگرو تعادل زمینهها و زیرساختها، معنادار خواهد بود.
۴- اسلوب طراحی و اجرای برنامه: در مرحله طراحی برنامههای توسعه در ایران، با منطق لیبرالیستی مواجهیم، چراکه در نظر طراحان، قرار است آرمانشهری ترسیم شود که دورنمایی روشن برای مردم توصیف میکند، لذا همکاری همه بخشهای عمومی، خصوصی و مدنی در مبانی نظری برنامه، اصل مفروض تلقی میشود، اما وقتی اجرای برنامه کلید میخورد، با رویکردی سوسیالیستی مواجه شده و همهچیز نهایتاً در اراده دولت تفسیر و تأویل میشود، این در حالی است که اساساً مرحله implementation در برنامهریزی به معنای تمهیداندیشی از سوی دولت است نه مداخله بیجا و بدون تعهد به پاسخگویی از سوی دولت.
۵- ارتباط بین هدف و وسیله در تحقق برنامههای توسعه: به دلیل ضعف در تحلیل زمینههای توسعه، در کشور عموماً برداشت درستی از روندها در مؤلفههای مختلف وجود ندارد. هر عقل سلیمی میداند که با توجه به سیر روبه رشد مطالبات جامعه ایرانی، روندهای اجتماعی و اقتصادی متناسب با هم پیش نمیروند، بااینحال شاهد اصرار تصمیمگیران عرصه برنامهریزی بر همگننمایی روندهای نهادی در برنامههای توسعه کشور هستیم، این در حالی است که باید ناهمگونی و تنوع نهادی را در تدوین برنامه به رسمیت شناخت و نسبت به هدفگذاریهای کمی و زمانی منعطف در بخشهای مختلف اقدام کرد.
۶- عدم تناسب بودجه با برنامه: باور رایج در نظام برنامهریزی کشور این است که برنامه سند بالادستی بودجه است، این در حالی است که بودجه اساساً برشی از برنامه است و متضمن تحقق برنامه و رسیدن به اهداف کمی در برنامههای توسعه است. رویکرد اخیر ازآنجهت مهم است که میتواند محتوای گزارش تفریق بودجه را به سمت تفریق توأمان برنامهوبودجه سوق دهد.
۷- برنامهریزی بهمثابه یک دانش فرابخشی: عنوان برنامه توسعه کشور، برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. حالآنکه مهمیز اصحاب علم اقتصاد بر برنامه، باعث غفلت از سایر بخشها شده است. دیدگاه رایج در بین دستاندرکاران نظام برنامهریزی کشور این است که بهبود فضای کسبوکار در کشور تنها به اقتصاد وابسته است، این در حالی است که مؤلفههای زیادی اعم از فرهنگ، اجتماع، سیاست و امور فنی در کنار مسائل اقتصادی باعث موفقیت یا عدم موفقیت فضای کسبوکار در کشور میشوند. در این راستا شاید بهتر آن باشد که برنامهریزی را بین بخشی تلقی کنیم و ذیل مفهوم خطمشیگذاری عمومی، از نظرات همه صاحبنظران علمی، فنی و مدیریتی کشور بهرهمند شویم.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠درسهایی از مشاوران هاروارد برای برنامهریزان
بخش۴
۸- عدم مشارکت در تدوین برنامه: برنامــه، تفاهمنامــهای میــان سیاســتگذاران، برنامهریــزان، مدیــران و ذینفعــان برنامــه اســت. از ایــن منظـر حضـور مؤثـر نماینـدگان بخـش خصوصـی ازجمله اتـاقها، سازمانهای مردمنهاد و نهادهای عمومی غیردولتی در فراینـد تهیـه و تدویـن برنامههـای توسـعه از اهمیـت بالایـی برخـوردار اسـت. بااینوجود، بـه نظـر میرسـد همچون برنامههای توسعه پیشین در برنامـه هفتـم نیز چارچـوب برنامهریـزی غیرمشـارکتی و از بـالا بـه پاییـن صـورت گرفتـه اسـت.
۹- عدم توجه کافی به رعایت حقوق مدنی و شهروندی: به باور اندیشمندان، برنامه توسعه در مقیاس کشورها فرایندی زجرآور و معطوف به زمان است که بدون مشارکت آحاد جامعه محکوم به شکست است، لذا حداقلـی از ثبـات سیاسـی و اجتماعـی، در احزاب، نهادهـای مدنی و نیز تعهد به برگزاری انتخابـات آزاد، میتواند به بازتولید سرمایه اجتماعی منجر و همراهی مردم را قرین اجرای موفق برنامه کند.
۱۰- کمتوجهی به آثار ناشی از انباشت طرحهای اجرانشده برنامههای پیشین: ازآنجاکه گــذار از برنامهریــزی جامــع بــه برنامهریــزی هســتهای در برنامه هفتم توسعه کشور مطــرح اســت و از سوی دیگر تعییـن تکلیـف پروژههـای عمرانـی کـه در چارچـوب برنامهریـزی جامـع در سنوات قبل اقدامی لازم است لذا باید در برنامه هفتم بهمنظور مدیریت تغییر، ضمایم تحولی دو سو توان طراحی و اجرا شود.
۱۱- خطرپذیری ناشی از تحریمها و کاهش ارتباطات بینالمللی: تحریمهـای همـهجانبـه و کاهـش سـطح مبـادلات اقتصـادی و مالـی و توقـف مذاکـرات احیـای برجـام، توقـف چندیـن سـاله پروژههـای سـرمایهگـذاری و زیرسـاختی، نیازمنـد تأمیـن مالـی یـا فناوری خارجــی و... ازجمله مهمتریــن آثار محیط بیــنالمللــی در طراحــی برنامــههای آتی کشور اســت. بنابرایــن به نظــر میرســد با توجه بــه شــرایط خاص منطقه و جهان در بخش ارتباطات بینالمللی، تدویــن برنامــههای موضعی متمرکز بر رفع تنش، به کاهش آسیبهای ناشی از تحریم کمک بیشتری میکند؛ تا تکرار شعار برتریطلبانه منطقهای و جهانی بدون توجیه عقلانی.
۱۲- بیتوجهی به گزینش شایستگان در مصادر مدیریت راهبردی: مفاهیم مدیریت و برنامهریزی درواقع دو روی یک سکه هستند. انتخاب روشهای مدیریتی نوین در کنار بهرهمندی از نظرات نخبگان علمی و مدیران باتجربه، متضمن تحقق اهداف برنامههای توسعه خواهند بود، توقف رویه انتخاب افراد متوهمی که با وعدههای عوامفریبانه و خارج از برنامه در مصادر راهبردی به کار گمارده میشوند ضرورتی انکارناپذیر است.
۱۳- غفلت از شرکتهای دولتی: همواره نقدهای جدی در مورد نحوه اداره شرکتهای دولتی وجود داشته است که حدود دخالت آنها در تصدیهای دولتی، نسبت نگرانکننده سرجمع بودجه آنها به بودجه عمومی کشور، عدم شفافیت در صورتهای مالی و عملکرد مجامع عمومی، از آن جملهاند. از سوی دیگر عدم امکان نظارت مستقیم نمایندگان مردم بر نحوه مدیریت شرکتهای دولتی و نیز عملکرد ضعیف سازمان خصوصیسازی در قبال اصل ۴۴ (تعیین تکلیف تنها ۱۹ شرکت از مجموع شرکتهای دولتی مشمول) و... بهعنوان پاشنه آشیل برنامههای توسعه کشور و اخلال درحرکت به سمت حکمرانی مطلوب عمل خواهد کرد.
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠جامعه چگونه باید هدایت شود؟ با زور یا آزادانه؟!
🎥 حجت الاسلام قنبریان در برنامه علامت سه رویکرد نسبت به نحوهی سیاستگذاری در جامعه را بیان میکند:
گروه اول، هدف را مسئلهای شخصی میداند و مخالف هرگونه نقشآفرینی حاکمیت در تعیین هدف و مسیر جامعه است.
در سوی دیگر کسانی هستند که نقشی برای آزادی فردی در تعیین هدف و مسیر قائل نیستند و معتقدند حاکمیت حتی میتواند از ابزار زور برای کشیدن تکتک افراد به سمت هدفی که تعیین کرده، استفاده کند.
ایشان با رجوع به سیره ائمه، ضمن رد این دو نگاه لیبرالی و استالینی، از #نگاه_سومی میگوید که برای جامعه هدف قائل است اما معتقد است با فراهم کردن زمینههای حرکت به سمت هدف، افراد باید آزادنه مسیر را انتخاب کرده و آن را بپیمایند.
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 در جامعهی دو طبقه نمیتوان مسئلهی حجاب را حل کرد!
🎥حجتالاسلام علی صمیمی، راه حل مشکلات جامعه را، مطالبهی همهی آرمانهای انقلاب اسلامی میداند. از عدالت و آزادی گرفته تا جمهوریت و استقلال، و مبارزه با فقر و تبعیض و...
او برای راهحل مسئلهی بیحجابی، به تفسیر علامه طباطبایی از آیه ۳۴ سوره توبه اشاره میکند: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، بسیاری از عالمان دینی یهود و راهبان مسیحی اموال مردم را به ناروا میخورند و آنان را از راه خدا باز میدارند.»
علامه میگوید: چرا خداوند بین این همه گناه، فقط #فساد_اقتصادی را انتخاب کرده است؟!
مهمترین چیزی که جامعه انسانی را براساس خود پایدار میدارد #اقتصادیات جامعه است؛ اگر انواع گناهان و مظالم را بررسی کنیم؛ علت آنها یکی از این دو است:
یا #فقر_مفرطی که انسان را به اختلاس و دزدی و... میکشاند.
یا #ثروت_بیحسابی که انسان را به سمت اسراف و ولخرجی در خوردن، پوشیدن، بیبندوباری و شهوات میبرد.
وقتی کشور تبدیل به چنین جامعهی دوطبقهای شد، با هیچ سیاست و تربیت و هیچ کلمه حکمتآمیزی نمیشود افراد را کنترل کرد.
🔗پ.ن: ج۹تفسیرالمیزان، ص۳۳۰و۳۳۱
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 هیچ نظارتی روی فعالان مسکن در دیوار و شیپور نیست
🎥داوود بیگینژاد، نایب رئیس اتحادیه مشاوران املاک
اپلیکیشنها بستر امنی برای قیمت سازی در حوزه مسکن شدهاند.
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠راههایی برای کنترل دلالان مجازی مسکن
یکی از مشکلات سکوهای مجازی، آگهیهای دلالان و قیمتسازی برای مسکن است. برای حل این مشکل راههایی وجود دارد که میتوان با آن دلالان مجازی را متوقف کرد.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠هر طور شما صلاح بدانید استدلال علمی برایش جور میکنیم
🔹سهشنبه شب خبر ۲۱: سیاست تثبیت ارز شکست خورد و موجب رانت شد.
🔹پنجشنبه ظهر خبر ۱۴: سیاست تثبیت ارز با موفقیت اجرا شد، کارساز بوده و موجب ثبات بازار شد.
همچنانکه نوکر بادنجان نیستیم، نوکر تثبیت هم نیستیم. شما بفرمایید میگوییم بد است، باز شما بفرمایید میگوییم خوب است. هر طور شما صلاح بدانید استدلال علمی برایش جور میکنیم.
این وضع آشفته علم، مرا یاد قطعهای از کتاب انسان نوشته مرحوم دکتر شریعتی انداخت که برایتان خلاصهاش میکنم:
آخر شاهنامهای که امروز شاهد آنیم، ثمره حماسه شومی است که فرنسیس بیکن برای علم جدید، در جنگ با مذهب سرود: "علم باید دغدغه یافتن حقیقت را کنار بگذارد و از این پس تنها در جستجوی قدرت باشد".
علم از هنگامی که از حقیقتپرستی به قدرتپرستی رو کرد و از حرم خدا جدا شد و متعه بورژوازی گشت، عفت و قداست و حرمت دیرینش را از دست داد و روسپی و وقیح و لاابالی و بیرحم و بیایمان شد.
عصری پدید آمده که علم خاتم سلیمانی در انگشت کرده و فلک را سقف میشکافد و پا بر فرقدان مینهد و بر باد مینشیند و بر ماه حکم میراند، اما در بازار سوداگران، آسانتر از ذلیلترین کنیزان، به زر غالیه خرید و فروش میشود...
و چون تعصب با علم مغایر است و تعهد، آزادی علم را مقید میسازد و ایمان به بیطرفی علم خدشه میرساند و اخلاق، ارزشهای غیرعلمی و گرایشهای غیرمنطقی و ایدئالیستی است و اینها در پیشگاه علم که فقط به واقعیتها تکیه دارد بیارج است، برای عالم هیچ تفاوتی نمیکند که محل ماموریتش کاخ سفید باشد یا سرخ یا سیاه؛ که این رنگها، رنگهای ایدئولوژی است و امروز، ایدئولوژیها رنگی ندارند و عصر ما عصر تکنولوژی است...
دیروز که ما قرنها از دروازه این تمدن بزرگ به دور بودیم، چهره علم قداستی داشت که وحشیترین سلاطین خونخوار نیز چون هارون و طغرل بیک و ناصرالدین شاه به خاطر تظاهر به ارزشهای حاکم بر زمان و جا افتاده در روح جامعه و افکار عمومی و تثبیت شده در فرهنگ و ایمان مردم، به خانه عالم میرفت، بر نمد و بوریای او زانو میزد و دستش را بوسه میداد.
و امروز فون براون مظهر علم بیتعهد و آزاد قرن ماست؛ قرن علم برای علم. بسیار طبیعی و معمول است که عالم تا در دانشگاه تولید میشود و بیرون میآید خود را به بازار عرضه میکند و بر حسب قیمتی که در رابطه با تقاضا تعیین میشود خود را به فروش میرساند...
در وجدان حاکم بر عصر ما هیچ عیب و عاری ندارد که میبینیم علمای بزرگ عصر ما پس از آنکه در دانشگاه یا آزمایشگاه یا پشت میز کار و مقام علمی و تحقیقی خویش درخشیدند، کارخانهای تجارتخانهای یا موسسه استعماری و کارتل و تراستی آنها را با پول میخرند و این چنین، عالمی که خود را به سرمایهدار میفروشد تا خادمش شود با همه تیزهوشی و نبوغ علمی، در عمق روحش کمترین احساس شرمی ندارد.
✍سیدیاسر جبرائیلی
@Kolbe_Andishe_Farhang
29.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مسئولان بدنه کارشناسی را جدی نمی گیرند
🎥 سید جواد میری
در خصوص اینکه چرا دسترسی به آمارهای مستند و واقعی برای پژوهشگران آسان نیست، می گوید: ما در ایران، در وضع پژوهش نیستیم. موقعیت فرهنگ غالبی که بر ذهن و زبان سیاستمداران و سیاست گذاران است، «فرهنگ پیشاپژوهش» است. ما هنوز به آن سطح نرسیدیم که بدنه کارشناسی را جدی بگیریم.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠حاکمیت مسئول فقر و محرومیت است
🔹من موظفم یادآوری کنم که پیامبر ما، #حاکمیت و دولت را #مسئول مستقیم #فقر فقیران و حرمان محرومان و بی اعتقادی و بی ایمانی ساقط شدگان می داند.
🔹پیامبر «ص» در یک سخنرانی بسیار مهم چنین فرمود:
🔹و لم یفقرهم فیکفرهم
«حاکم اسلامی نباید مردم را فقیر کند تا کافرشان سازد» (اصول کافی، ج ۱، ص۴۰۶)
🔹اکنون می نگرید که پیامبر خدا موضوع را تا چه اندازه بزرگ می شمارد ومسئولیت را تا چه اندازه سنگین؟
🔹پس کسانی نمی توانند این باور نادرست را به خورد جامعه ومحرومان بدهند که فقر و محرومیت اصلی است ثابت وحضور آن در جامعه به صورت یکجریان مستمر قابل قبول است، و دین اسلام قبول دارد که فقیران و مستمندان در جامعه بسر ببرند و در کنار آن توانگران در ناز و نعمت غرق باشند؛ اینان هرچه میخواهند داشته باشند و آنان هرچه میخواهند نداشته باشند، حتی اندکی دارو برای کودکی مشرف به مرگ؟
🔹این وضعیت نه اسلام است نه آیین انبیایی و محمدی.
✍محمدرضا حکیمی
📚قیام جاودانه، ص۲۱۳
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠اسطورهای در افق هستی
🔻این عبارات زیبا، بخش کوچکی از ویژگیهای رفتاری پیامبر اکرم (ص) است که از زبان حضرت سیدالشهداء علیهالسلام توصیف شده است:
🔹 «دائمُ الفکر» بود؛ همیشه در تفکر بود، هرگز از فکر کردن خسته نمیشد؛
🔹 «مُتِواصِلُ الأحزانِ» بود؛ یعنی همواره در غمِ شیرینِ باوقاری فرو رفته بود و معلوم میشد که غم متصلی است و بخش اعظم این غم، در دل پیامبر(ص) بود؛ در حالیکه معمولاً بر لبش، لبخند جاری بود؛ اما غمِ سنگین و ریشهداری در دل همراه او بود. آیا غمِ ناشی از درکِ یک حقیقتِ بزرگ بود؟ غمِ مردم بود؟
🔹 «لِیسَت لَهِ راحةٌ» هرگز پیامبر را بیدغدغه نمیدیدیم، همیشه دغدغۀ چیزی داشت.
🔹«طَویلُ السَّکت» یعنی اهل سکوتهای طولانی بود.
🔹 «لایَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَةٍ» جز زمانیکه لازم و مفید بود، سخن نگفت. بنای پیامبر بر سکوت بود، الا وقتیکه حرف زدن، ضرورت و فایدهای میداشت.
🔹 لَیِّن و اهل مدارا بود. اما تو خالی و بیاراده نبود. باوقار بود، در عین حال ترسناک هم نبود. پیامبر همیشه در بین ما حُرمت و ابهّت داشت، اما هیچوقت از او نمیترسیدیم.
🔹نعمت هرچند اندک، نزد او بزرگ بود. بدِ هیچکس و هیچچیز را نمیگفت. هرگز برای امر دنیوی و برای منافع خود عصبانی نشد. هرگز قاهقاه نخندید اما همواره تبسّم بر لب داشت، ظاهر و باطنش با مردم یکی بود. در خلوت و جلوَت یک شخصیت داشت.
🔹رفتارش در جامعه با مردم چگونه بود؟ سیدالشهداء میفرماید: بنای پیامبر بر دوستی و جذب و وحدت و محبت و اُلفت با مردم بود، نه ایجاد نفرت. «کانَ یُؤَلِّفُهُم و لایُنَفِّرُهُم».
🔹«مَن سَألَهُ حاجَةً لَم یَرجِع إلا بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ» هرکس به پیامبر رجوع میکرد و از او چیزی و کمکی میخواست، محال بود که بیجواب و با دست خالی برگردد؛ پیغمبر اگر داشت، میداد و اگر نداشت، او را با کلماتِ زیبا بدرقه میکرد، از او عذر میخواست، به او آرامش میداد و بهگونهای سخن میگفت که از دادنِ آن چیز هم نزد آن فرد عزیزتر بود.
🔹هیچکس از محضر(ص) پیامبر ناراحت بیرون نمیرفت، حتی دشمنانش وقتی نزد ایشان میرفتند و در ساحت قدس او قرار میگرفتند، از جلسه که بیرون میآمدند، نمیتوانستند از او متنفّر باشند.
🔹«و صارَ لَهُم أباً» برای مردم پدر بود «و صارَ عِندَه سِواء» و همۀ مردم بدون استثناء در چشم او مساوی بودند. برای هیچکس بیدلیل، احترامی بیش از بقیه یا بیاحترامی قائل نمیشد. اهل «تَسوِیَةُ النَّظَرِ و الإستِماعِ بَینَ الناس» بود. یعنی حتی نگاهش بین مردم به تساوی میچرخید و حتی به سخنان افراد که گوش میداد، بهطرز مساوی گوش میداد. تا این حدّ بر حقوقِ بشر تأکید و دقت داشت.
🔹مجلس پیامبر (ص) مجلس صدق حلم، حیاء و امانت بود. در حضور او هیچوقت صدا بلند نمیشد. در مجلسی که او حضور داشت، همه متعادل بودند؛ همه بر اساس تقوا سخن میگفتند و همه متواضع بودند. به بزرگترها و مُسنّترها احترام میگذاشتند و با کوچکترها با مهربانی برخورد میکردند. «وَ یُوثِرونَ ذا الحاجةَ» و نیازمندان را بر خود مقدم میداشتند.
🔹چهرۀ پیامبر(ص) شاد بود، ابرو گره نمیکرد، مگر آنگاه که بیعدالتی یا منکری را میدید.
🔹 «سَهِلُ الخُلق» بود؛ یعنی خیلی راحت میشد با او رابطه برقرار کرد.
🔹«لَیسَ بِفَظٍّ و لاغَلیظٍ» خَشِن و تندخو نبود.
🔹«و لافَحّاشٍ و لاعَیّاب» هرگز فحش بر لب او جاری نشد، عیبگیر نبود، عیب مردم را تعقیب نمیکرد.
🔹«و لامَدّاحٍ» در عین حال اهل مبالغه در تمجید از افراد هم نبود.
✍حسن رحیمپور ازغدی/محمد پیامبری برای همیشه ص ۲۹-۳۴
📎پ.ن : تمام این جملات، ترجمه و توضیح فقراتی از روایت نسبتاً طولانیای است که در کتاب شریف «معانیالاخبار، ص۸۲» نقل شده است.
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠دو گروه اگر فاسد شدند امت فاسد میشود؟!
🎥حسن رحیم پور
به فرموده پیامبر(ص) دو گروه اگر فاسد شدند #امت فاسد میشود؛ «علمای دین» و «حاکمان»
اگر جوامع اسلامی زیر بار ذلت و استبداد میروند و از آزادی و استقلال دور هستند برای این است که روحانیون و حکومتها فاسد هستند!
طبق روایات، اهل جهنم از بوی تعفن آخوند و روحانی که به وظیفهاش عمل نکرده در عذاب هستند.
@Kolbe_Andishe_Farhang
کلبه اندیشه و فرهنگ
💠محرومان در ایران تنهای تنهایند یکشنبه شش معدنچی در طرزه دامغان کشته شدند. مرگی قابل پیشبینی و غیر
💠یک نوع عدالتخواهی که تحلیل کلانی از وضعیت ارائه نمیکند
مثلا بنویسیم «حاکمیتی داریم که در بیابانهای سمنان و کرمان دنبال چند تا تار مو میگردد که برود فلان بومگردی را پلمب کند و همزمان چند هزار کارگر دارد که در اعماق چند ده متری زمین بدون داشتن اولین حقوق انسانی روزانه جان میدهند و اصلا ازشان خبر ندارد»
خب نه اینکه خیلی تند شد.
یا بنویسیم «قریب نیم قرن بعد از یک انقلاب عدالتخواهانه با آنهمه شعار و وعده، هنوز یک کپسول ۱۵۰ میلیون تومانی گاز سنج برای کارگرها آرزوست. آنهم کارگرهایی که دارند ثروت این کشور را از اعماق زمین درمیآورند»
این لامسطب هم که رسما زیر سوال بردن همه چیز است. خیلی سیاه شد.
یا بنویسیم «حالا حاکمیت به کنار! چرا ائمه جمعه، حوزه علمیه، مراجع تقلید و پاسبانان حجاب هیچوقت برای این وضعیت اسفبار زندگی کارگرها در ایران رگ گردنی نمیشوند؟ این چه دین کاریکاتوریای است که موی انسانها ارزشاش از جان انسانها در آن بیشتر است؟»
این دیگر حتما تکفیر در پی دارد.
یا بنویسیم «همه دنیا فهمیدهاند کارگرها تا صنف و تشکل و سندیکا نشوند نمیتوانند از خودشان دفاع کنند و به حقوق اولیه انسانی برسند. وقتی کارگران در ایران کلا به نهاد امنیتی سپرده شوند و هر نوع تشکل یابی جرم شود زندگی اسف بارشان قابل حدس است»
این یکی رسما پرونده امنیتی میشود.
واقعیت اینست ما هم دهه هشتاد که تازه وارد فضاهای عدالتخواهانه شده بودیم مثل آقای علیزاده فکر میکردیم.
صفحاتمان پر بود از اندوه و سوگ و اعلامیه ترحیم برای کارگرها.
هربار دیدار خانواده قربانیان میرفتیم، برای کشتههای معادن مستند میساختیم و از مسئولین قول پیگیری میگرفتیم.
هربار با دستور پیگیری یک مسئول ذوق مرگ میشدیم و جای امیدواری پیدا میکردیم.
بدون آنکه بپرسیم بعد از قولهای قبلی دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
همین مسئولان در چند سال گذشته چند تا دستور ویژه در موضوعات مختلف سیل و شاسی بلند و سیلی به سرباز دادهاند و کدام یکی به نتیجه رسیده است؟
بخاطر همین همان جایمان که هی امیدوار میشد الآن شدیدا درد میکند.
یک عدالتخواهی تقلیل گرا وجود دارد که برای اعلام موضع و صدور بیانیه در لحظه در هیچ موضوعی هیچ محدودیتی ندارد.
شبکه افق و سایر شبکهها هم میتواند مرتب برود و ماجرا را از ابعاد گوناگون موشکافی کند.
وقتی از فاجعه معدن صحبت میکند تهاش متهم یک کارفرماست که کپسول نخریده، وقتی از عدالت آموزشی میگوید بزرگترین دشمناش فلان انتشارات کتاب کمک آموزشی است، از وضعیت نظام درمان چهل و چندسال بعد انقلاب که میگوید آسیب شناسیاش به چند تا پزشک ختم میشود که کارتخوان نمیگذارند و...
یک نوع عدالتخواهی که خیلی تحلیل کلانی از وضعیت ارائه نمیکند یا بهتر بگویم خیلی پرش به حاکمیت نمیگیرد.
نه دادسرا و دادگاه و زندان دارد، نه در سیما ممنوع التصویر است و نه…
مهمان ثابت برنامههای تلویزیون هم هست.
ما خودمان از همین دوران چلچلی که آقای علیزاده داخلش است آمدهایم.
بخاطر همین نقد ایشان را میفهمم و دغدغهاش را درک میکنم.
ولی خب چون الآن در هر موضوعی فکر میکنیم چه بگوییم که بعد از دو دهه با پیگیریهای تکراری روی تردمیل ندویده باشیم خود بخود باعث میشود سرعت ایشان در موضعگیری را نداشته باشیم.
ما که جوانیم ولی بگذارید به حساب پیری!
بالاخره وقتی در هر موضوعی فکر کنی چجوری موضع بگیری که هم خلق الله را با تقلیل سرکار نگذاری، هم حتی الامکان قدری به ریشههای این وضعیت اشاره کنی، هم خودت را گرفتار یک پرونده جدید نکنی و هم سیاه نمایی نکرده باشی و پنجرهای برای اصلاح باز کنی کار را قدری سخت میکند.
✍وحید اشتری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠به آینده اقتصاد بسیار امیدوارم
عضو مرکزیت حزب کارگزاران گفت من برخلاف دوستان اصلاحطلبمان به آینده اقتصاد ایران هزار بار امیدوار هستم.
سعید لیلاز که با روزنامه شرق مصاحبه کرده، در پاسخ این سؤال که «خیلی از کارشناسان معتقدند وضعیت فعلی ایران از نظر مشکلات اقلیمی، اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاست خارجی نگرانکننده به نظر میرسد. شم چگونه تحلیل میکنید؟»، اظهار کرد: من گاهی وقتها میبینم برجستهترین نخبگان ایران در واکنش به حوادث یا اظهارنظرهایی که میشود، به چنان فرومایگی دچار میشوند و چنان فرومیغلتند که به یک پوپولیسم دردناک و پیشپاافتاده دچار میشوند. آن زمان است که واقعا برای ملت ایران ناراحت میشوم که ما داریم ادعا میکنیم اینها را میخواهیم راهبری و نمایندگی کنیم و میخواهیم جلو ببریم. این نشان میدهد که چقدر روشنفکری حداقل در ایران بیشتر به سلبریتیبودن شبیه است تا روشنفکربودن و نخبگی. یعنی دنبال مرید جمعکردن و فالوور جمعکردن و لایکخوردن و لایکگرفتن و این حرفها هستند یا میخواهند دل کسی را خنک کنند یا میخواهند کسی را بچزانند و اصلا دنبال کشف حقیقت نیستند.
(خبرنگار: یعنی میخواهید بگویید در تحلیل وضعیت هم خطا وجود دارد؟) بله، من رفتم پژوهشی کردم و متوجه شدم ما شهریور 1400 از رکورد تاریخی بالاترین عدد تولید ناخالص داخلی ایران در سال 96 عبور کردیم. از شهریور 1400 تا الان هرچه رشد در اقتصاد ایران دارد اتفاق میافتد، جدید است که الان دو سال آن دارد تمام میشود. ما در این دوره 21 ساله بدترین موج تلاطم در تاریخ ایران را شاید داشتیم به لحاظ اقتصادی. دو نوبت تحریم اقتصادی که دومی بدون تردید شدیدترین در تاریخ بشر است. من میتوانم تاریخ تحریمها را همین الان تدریس کنم. میدانم در عراق چه گذشته. ولی عراق به اندازه ما نتوانست مقاومت کند و کوبا هم همینطور.
وی گفت: درست است که زرق و برق عربستان بیشتر است، ولی الان میزان ساختمانسازی در منطقه 22، اندازه کل دوبی است، بقیه تهران را اصلا کنار بگذارید. میدانید! رسیدیم به یک خودانکاری که از لج همدیگر است. لطفا یادتان باشد که وضعیت ایران بدتر از عربستان نیست، بدتر از امارات عربی متحده نیست، بدتر از کویت نیست و حتی بدتر از روسیه نیست. در ایران تصور این است که شما محال است بتوانید بدون کمک حکومت و دولت یک روزنامه مستقل و یک بنگاه مطبوعاتی مستقل درست کنید؛ الان من میتوانم بگویم 10 تا مؤسسه کاملا مستقل از حاکمیت داریم؛ نگاه کنید به «دنیای اقتصاد»، به «شرق»، به روزنامه «مردمسالاری» و... اینها تقریبا بدون حمایت حاکمیت دارند کار خودشان را انجام میدهند.
وی در پاسخ این سؤال که آینده ایران را چگونه میبینید؟، میگوید: آن چیزی که من برای آینده ایران دارم میبینم، این است که ما سمتگیریمان به سمت توازن است. یعنی چه؟ یعنی در بودجه امسال 860 هزار میلیارد تومان پیشبینی درآمد مالیاتی توسط دولت شده است. میدانید که برخلاف تصور اغلب اقتصاددانان تمام بودجه پارسال در مالیاتستانی تحقق پیدا کرد و در ناآرامیهای پاییز، مهمترین جایی که آسیب دید بخش خدمات و درآمدهای مالیاتی دولت بود. هر چقدر تمرکز دولتها از نفت کاسته شود، به ناچار بر مالیات خواهد افزود و این یعنی توازن طبقاتی، یعنی دموکراسی.
درباره آینده ایران باید تأکید کنم که من به لحاظ مادی به آینده ایران خیلی امیدوار هستم و امکان سرنگونی ساختار سیاسی وجود ندارد. امکان بروز ناآرامیها هم بسیار ضعیف است بهخاطر اینکه ما یک طبقه متوسط بسیار نیرومند در ایران داریم.
خبرنگار در ادامه میپرسد «ترکیه در توسعه از ایران جلوتر است. تقویت روحیه ملیگرایی چقدر در رشد ترکیه تأثیر داشته است؟» و لیلاز پاسخ میدهد: من اصلا این را قبول ندارم و چنین چیزی وجود ندارد و آن را توهم میدانم...
من به آینده ایران بسیار بسیار خوشبین هستم. میدانید؟ فقط 40 درصد ظرفیت صنعتی ایران الان دارد استفاده میشود. بنابراین تا یکدورهای بیش از 10 سال، ما بدون سرمایهگذاری جدی حتی میتوانیم رشد اقتصادی دورقمی داشته باشیم.
✍محمد ایمانی
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠اولین دورهای است با نوشتن انتقاد روزنامهمان تعطیل نمیشود!
🎥احمد زیدآبادی
من از سال ۶۶ وارد مطبوعات ایران شدم. در تمام این سالها، اولین دورهای است که ما در روزنامه مینشینیم و هرطور دلمان میخواهد همهٔ سیاستها را نقد میکنیم و منتظر نیستیم یک فکس بیاید و روزنامه تعطیل شود.
یعنی دولت دارد از خودش تحمل نشان میدهد. چرا نباید این را ببینیم و به جایش بگوییم اختناق تمامیتخواه حاکم شده است؟
فحش میخورم اما میگویم که در ۳۶ سال گذشته اولین دورهای است با نوشتن انتقاد روزنامهمان تعطیل نمیشود!
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چه با نمک!
بخشی از مصاحبهٔ اخیرم با سایتِ خبر فوری در مورد بهبود کلیِ سطح آزادی بیان و رسانه در کشور مورد استقبال رسانههای اصولگرا از جمله طیف افراطی آنها قرار گرفته است.
به هر حال، آن بخش از مصاحبه هم مثل دیگر بخشهای آن نظر من است و بر اساس اصل "صدّق بالحسنی" اگر نشانی از بهبود در امری ببینم، از بیان آن بیم ندارم حتی اگر آسفالت جادهای باشد!
اما متحیرم که چرا نظر من تا این اندازه با استقبال رسانههای افراطی اصولگرا روبرو شده است! اگر نظراتم منصفانه است، چرا در دهها مورد دیگر با پرخاش و ناراحتی آنها روبرو میشود و اگر منصفانه نیست، این یک مورد چرا باید اینقدر اهمیت داشته باشد؟
به هر حال، خودشان هم میدانند که با نگاه آنان اختلافی 180 درجه دارم، اما اگر به هر دلیلی تأیید امثال من برایشان مهم شده است، در دیگر حوزهها نیز تحولی صورت دهند تا آن وقت بدون لکنت زبان، همهٔ نیروی چهارمیها به تأیید اوضاع مبادرت کنند.
✍احمد زیدآبادی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠منطقه محروم؟ یا منطقه مظلوم؟!
هنوز نفهمیدهام چرا به انبوه مناطقی که وضع ظاهریشان مثل تهران و چند کلانشهر خاص، بزک دوزکشده نیست، میگوییم محروم؟!
آیا صرف تفاوت در امکانات و ظواهر فیزیکی، ملاک این تقسیمبندی است و منظور از محرومیت، محروم بودن از امکانات است؟
مثلاً در زمینه بهداشت، درست است که در منطقهی به اصطلاح محروم، ممکن است دندانپزشکی پیدا نشود که ایمپلنت بگذارد! اما از آن طرف هم در کلانشهر، شاهد انواع امراض جدید و مرگآوری هستیم که در شهرهای کوچک و روستاها بندرت دیده میشود.
یا در زمینه تفریحات، ممکن است در کلانشهر انواع پارکهای آبی و شهربازیهای آنچنانی باشد که هیجان افراد را تخلیه نماید؛ اما از آن طرف در مناطق به اصطلاح محروم، اتفاقاً انواع مناظر بکر و طبیعت وحشی و پدیدههای طبیعی جالبی یافت میشود که مفرح و هیجانانگیز است و خاطراتی ماندگار خلق میکند.
معیار امکانات، نمیتواند
محرومیت را توضیح دهد!
معیارهای دیگر، مثلاً فرهنگ عمومی و نرخ آسیبهای اجتماعی و اینها اگر ملاک باشد که اصلاً قضیه معکوس میشود!!
محروم آن روستا یا شهری نیست که فرهنگ خانوادهمداری و عشیرهگرایی هنوز در آن رونق داشته و لذا بسیاری مفاسد اخلاقی، اساساً مجال بروز و ظهور در آنجا نیافته. و توسعه یافته هم، آن کلانشهری نیست که فرزندان به زحمت با والدین ارتباط سازنده دارند چه برسد با خانواده و عشیره.
محروم آن روستا یا شهری نیست که خیابانهایش خلوت است و بازارهایش اول شب بسته می شود و مردم شبها زود میخوابند. و توسعه یافته هم آن کلانشهری نیست که ترافیکش نفسگیر شده و بازارها تا بوغ سگ باز است و مردم تا نیمهشب در خیابان و پارک ولو هستند و صبحشان از ساعت 12 ظهر شروع میشود.
محروم آن روستا و شهری نیست که درب خانهها و خودروها باز میماند و کسی به اموال مردم کاری ندارد. و توسعهیافته هم آن کلانشهری نیست که وسط روز با قمه جیب چند نفر را در طول یک خیابان خالی کرده و رهگذران هم تماشا میکنند!
لذا میبینید بکارگیری واژه محرومیت، اساساً غلطانداز و انحرافساز است و ذهن مسوولان و توقع مردم را به سمت دیگری میکشاند.
من محرومیت را با «مظلومیت» جایگزین میکنم. منطقه محروم، آن منطقهای است که «مظلوم» واقع شده، چراکه بخاطر دوری فیزیکی یا سیاسی یا اداری از پایتخت، نمیتواند قابلیتها و توانمندیهای حتی بالفعل خود را کشف و شکوفا کند. لذا مدام دست به دامان مرکز است تا قطره چکانی، چیزی از آن بالا برای این منطقه گسیل شود.
منطقه ای که به دلیل حاکمیت فضای اداریزدگی وابسته به مرکز، مسئولان محلی به اسم قانونگرایی، جسارت عمل و امکان تحول را از خود سلب کردهاند.
منطقهای که به خاطر فضای تحجر فکری و کجاندیشیهای قشری، انبوه نخبگان محلی و خبرگان مجرب و دلسوز بومی، به حاشیه کشانده شده و جربزهی خود را برای نواندیشی و تحول فکری در مدیریت توسعه منطقه، از دست دادهاند و درنهایت، از آنجا مهاجرت میکنند.
منطقهای که به دلیل فقدان ارادهی درونزای اجتماعی، توان مردم بلااستفاده مانده و دچار نوعی ایستایی و بلکه انجماد شده و تلاش مستمری هم نمیشود یا نمیگذارند بشود تا این انجماد به تعامل و همدوشی و همیاری تبدیل شود.
لذا در این منطقه، میانسالها تماشاچی شده و منتظر معجزهای هستند که یکشبه رخ دهد و دیگر، حتی حس و حال نقد هم ندارند؛ جوانترها اصلاً بیخیال آبادانی این منطقه شده و درصدد بروز زمینهی مهاجرت از اینجا برای خود هستندو سالخوردهها هم در این کانون بازنشستگان و منتظرالموتها (!) به سردی عمر سپری میکنند.
چنین منطقهای را من منطقهی مظلوم و بلکه منطقهی منجمد مینامم.
در اینصورت، باید عمیق اندیشید و فکر دیگری برای آبادانی و پیشرفت این مناطق کرد و دست به هر اقدام خلقالساعه و سهلالوصولی نزد و اینجا را آزمایشگاه سعیوخطای دستاندرکاران ِ پایتختنشین ِ توسعه منطقهای نکرد!
این منطقه، بدون نیاز به اعانات کلانشهر یا ستادهای پایتختنشین، خودش دریایی از قابلیت و مزیت و حمیت است؛ اما معالاسف یخزده و معطل مانده.
معطل چی؟ امکانات؟ نخیر!
معطل انگیزهها و ارادههایی همینجایی
و نقشهراهها و برنامههایی غیروارداتی
و اقدامها و همیاریهایی تحولی.
✍روح الله ایزدخواه
پ.ن.: این مطلب در سال ۹۵ زمانی که در هجرت به جنوب شرق کشور به سر میبردم، به قلم آمد.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا فیلترینگ با مشخص شدن شکست آن، لغو نمی شود؟
آماری منتشر شده که فیلترینگ اینستاگرام پس از نزدیک به یک سال نه تنها موفق نبوده که کامل شکست خورده و آمار صفحه های فعال در آن به نزدیک سال قبل رسیده.
این تحقیق قبلا در مورد تلگرام هم انجام شد و نشان داد فیلترینگ تاثیری قابل توجهی در استفاده عمومی از آن نداشته است و دیدیم که مدتی بعد از آنکه کانال های حاکمیتی از آن خارج شده بودند، یکی پس از دیگری به آن بازگشتند. از جمله کانال منسوب به دفتر رهبری، برخی ائمه جمعه، صدا و سیما و خبرگزای های حاکمیتی
با این وجود اما چرا با شکست این طرح ها، مثل شکست ممنوعیت ویدئو و ماهواره و... همچنان بر آن اصرار می شود؟
بنظرم سه علت دارد:
اول آنکه حاکمیت نمی خواهد هیچ گونه پالس مبنی بر عقب نشینی به جامعه صادر کند تا جامعه احساس پیروزی نماید و برای دیگر تغییرات انگیزه و اعتماد به نفس کسب کند.
دوم اینکه مسئله فیلترینگ بیش از آنکه فرهنگی و امنیتی باشد، هم اکنون مسئله ای اقتصادی با هزارن میلیارد گردش مالی است و نهادهای متولی نمی توانند از آن به سادگی بگذرند.
نشان به آن نشان که بسیاری از سایت های فروش فیلترشکن، نه تنها فیلتر نیست بلکه به درگاه رسمی بانک مرکزی هم متصل است و آزادانه دارند فعالیت می کنند.
از سوی دیگر استفاده از فیلتر شکن هم باعث افزایش مصرف اینترنت کاربران و به تبع آن افزایش چند برابری خرید بسته های اینترنتی می شود.
و از سوی مهمتر نصب فیلترشکن بر روی گوشی ها می تواند سبب دسترسی به اطلاعات کاربران و استفاده تجاری و امنیتی از آن را آسانتر نماید.
حالا اینکه روی گوشی غالب افراد جامعه از نوجوان دوازده ساله تا پیرمرد 80 ساله vpn نصب باشد و دسترسی به سایت های غیر اخلاقی با این کار سهلتر شده و این با شعار نظام مبنی بر اهیمت مسئله اخلاق عمومی تعارض دارد، چندان مهم نیست.
مهم اقتصاد و البته قدرت ناشی از این درآمدها است که به راحتی در گردش است.
✍سلمان کدیور
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا خودت را نمی گیری؟!
تاريخ آن حضرت پر است از تواضع و فروتنى و مهربانى نسبت به خلق، و عبوديت و اظهار ذلت نسبت به خالق. زنى به حضرتش عرض كرد كه تو همه چيزت خوب است، فقط يك عيب دارى و آن اينكه خود را نمىگيرى، مثل بندگان با خودت رفتار مىكنى، روى زمين مىنشينى. فرمود: كدام بنده از من بندهتر است (اىُّ عَبْدٍ أعْبَدُ مِنّى)؟
شك ندارد كه سيرت متواضعانه و خودشكنانه آن حضرت جنبه اخلاقى و فروتنى دارد، اما قرائن نشان مىدهد كه رسول اكرم به جنبه اجتماعى اين قضايا هم زياد توجه داشته؛ توجه داشته كه همين احترامات، همين القاب و عناوين، همين عادات كه كوچك به نظر مىرسد، چه ديوار ضخيمى ميان افراد به وجود مىآورد، چقدر تأثير دارد در اينكه دلها را از هم دور كند.
همينهاست كه ناهمواريها و پست و بلندىها و سنگلاخها به وجود مىآورد. همينها كه در بادى امر يك رشته امور اعتبارى و خيالى است، در نهايت امر منتهى مىشود به امور عينى و خارجى. تخم اوّلى تفاوتهاى ناروا را همين احترامات غلط و همين عناوين و القاب دروغين مىكارد.
✍شهید مطهری، بیست گفتار، ص۲۶۷
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠امام رضا (ع) و مدعيان تشيع
وقتي ولايت عهدي براي حضرت رضا(ع) تثبيت شد، روزي دربان حضرت رضا(ع) خدمت حضرت عرض کرد: عدهاي آمدهاند و ميگويند ما شيعه علي(ع) هستيم و ميخواهيم خدمت امام رضا(ع) برسيم. حضرت فرمود: من کار دارم آنها را رد کن.
آن عده فردا باز آمدند و همان حرف را تکرار کردند: ما جمعي از شيعيان علي(ع) هستيم و آمدهايم آقا را زيارت کنيم. حضرت دوباره فرمود: برشان گردان. براي مدت دو ماه هر روز آنها ميآمدند و درخواستشان را عرضه ميکردند و حضرت ميفرمود: من کار دارم، بگو بروند. آنان نااميد شدند. به دربان حضرت گفتند به امام بگوييد: آخر شيعيان پدرت علي بن ابيطالب(ع) هستيم. ما دو ماه است ميآييم و شما اجازه نميدهيد. اين مايه شماتت دشمنان شده است. ما از اينجا ميرويم؛ ولي از شهرمان نيز فرار ميکنيم. چرا که وقتي اين داستان در آنجا نقل شود مردم ميگويند حتماً آنها گناه بزرگي مرتکب شدهاند که آقا راهشان نداده است. برو و به آقا بگو: ما تلخي شنيدن اين شماتت اعداء را ديگر نميتوانيم تحمل کنيم. وقتي کار به اينجا رسيد، حضرت فرمود: بگو بيايند. آنان آمدند سلام و احترام کردند؛ اما حضرت اعتنايي به آنها نکرد، حتي اجازه نشستن هم به آنها نداد. توجه کنيد: در اين جا تنبيه آنان تکميل شد. همينطور ايستادند. آن عده گفتند: اي پسر رسول خدا (ص) راز اين که پس از دوماه انتظار ديدار، ما را اين گونه مورد خفت و خواري قرار ميدهيد چيست؟ با اين رفتاري که با ما شيعيان ميکنيد ديگر کسي شيعه نميماند. حضرت فرمود اين آيه را خواندهايد؟ هر بلايي به شما ميرسد، حاصل رفتار خودتان است. آن عده بيشتر ناراحت شدند و گفتند: مگر ما چه گناهي کردهايم که اين گونه بايد تنبيه شويم؟ حضرت در جواب فرمودند: اين را من از قرآن ياد گرفتم که شما را مورد عتاب قرار دهم؛ پدران من هم همينطور بودند. آنان گفتند: مگر ما چه گناهي کردهايم؟ زيرا شما دروغ بزرگي گفتيد. شما ادعا ميکنيد که شيعه هستيد؛ ولي شيعه نيستيد. چون اين ادعاي دروغ را کرديد بايد مجازات بشويد.
سپس حضرت ابتدا نام امام حسن(ع) و امام حسين(ع) را مي برد و بعد نام سلمان، ابوذر، تا محمد بن ابي بکر، ايشان میفرمايند شيعه اينانند. در اين جا حضرت ويژگیهاي آنان را برمیشمارند: کوچکترين اوامر علي(ع) را مخالفت نکردند. هر چه را ايشان نهي کرد، آنها هم ترک کردند. يعني مطيع واقعي حضرت علي ع بودند. اين درحالي است که شما ادعاي شيعه بودن ميکنيد و بيشتر رفتارهايتان با رفتار علي(ع) تفاوت دارد و برخلاف دستورات اوست. شما حتي در انجام واجباتتان کوتاهي ميکنيد. شما حقوق بزرگ برادرانتان، کساني که اخوت في الله دارند، ادا نميکنيد. جايي که نبايد تقيه کنيد، تقيه ميکنيد و جايي که بايد تقيه کنيد، تقيه نميکنيد. يعني شما پيرو خواستههاي دل هستيد، بايد بدانيد کجا بايد تقيه کنيد و کجا نبايد. اگر شما ميگفتيد ما علي(ع) را دوست داريم، با دشمنانش دشمن هستيم و با دوستانش دوستيم. من نميگفتم شما دروغ ميگوييد. آري شما علي و دوستان علي را هم دوست ميداريد و با دشمنانش هم دشمنيد؛ اما شيعه بودن تنها به اين نيست. بلکه علاوه بر اين شما بايد دقيقاً رفتارتان با رفتار علي(ع) هماهنگ باشد، اين که فقط بگوييد ما علي(ع) را دوست داريم براي شيعه بودن کافي نيست. ولي شما ادعايي کرديد که اهلش نبوديد. اگر بنا نگذاريد که رفتارتان را مطابق اين ادعايتان قرار بدهيد؛ يعني اگر کارتان گفتارتان را تصديق نکرد، هلاک خواهيد شد. مگر خدا به شما رحم بکند؛ والا با اين گناهي که مرتکب شدهايد، يعني ادعاي شيعه بودن کرديد، مستوجب عقوبت هستيد!
گفتند: آقاجان ما از اينکه ادعاي شيعه بودن کرديم استغفار میکنيم. از اين پس همان طور که شما ياد داديد، ما ميگوييم: علي(ع) را دوست داريم و دشمنانش را دشمن ميداريم، باشد تا از راست گويان باشيم.
وقتي آنان چنين گفتند حضرت فرمود: خوش آمديد عزيزان من! کساني که اهل محبت ما هستيد حضرت سه مرتبه فرمودند: بياييد بالا، بياييد بالا، بياييد بالا. اينها را کشيد بالاتر، تا به خود چسباند. بعد به دربانشان فرمودند اينان چند مرتبه آمدند و برشان گردانديد؟ عرض کرد: شصت مرتبه. حضرت شصت مرتبه رفتند و آمدند و به اينها سلام کردند و خوش آمد گفتند! تا جواب آن شصت مرتبه مراجعه آنها را داده باشند. حضرت دوباره به حاجب فرمودند: چند مرتبه مانع ورود اينان شدي: حاجب گفت: شصت مرتبه، سپس ايشان فرمودند: شصت مرتبه برو و بيا و سلامشان کن. و سلام من را به اينها برسان! اين سفارشات را حالا به حاجب کردند و فرمودند: به کارهايشان رسيدگي کن و ببين چه نيازي دارند. به آنان کمک هايي کن و هر نيازي دارند را برطرف کن.
✍استاد مصباح یزدی، کتاب سیمای سرافرازان، ج۱، ص۱۱۳
📚روایت در کتاب تفسیر المنسوب الی الامام العسکری، ص۳۱۲
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 امامی که در میان کفترها و حرم از یاد میرود
🎥حسن رحیم پور
🔹نماد امام رضا (ع) شده گنبد طلا، کفترها و غذای حضرتی! خود حضرت رضا گاهی مثل اینکه گم میشود توی حرم. چنان که قرآن گم می شود در بین ما!
🔹 آن تشکیلاتی که باب انتقاد و نهی از منکر را میبندد، آن تشکیلات نه تنها دینی نیست بلکه ضد دینی است. آن تشکیلات محارب با خداوند است.
@Kolbe_Andishe_Farhang