🔴 مزاج فصل بهار
♻️ بهار فصلی معتدل است زیرا نسبت به زمستان گرم تر و نسبت به تابستان رطوبت بیشتری دارد. این فصل با اکثر مزاجها همخوانی دارد مگر دمویمزاجهایی که دچار غلبهی خون شدهاند.
🔹 چرا بهار هوا گرم و تر میشود؟
در زمستان، آفتاب از سطح زمین دور بوده است ولی هر چه به بهار نزدیک میشویم آفتاب به سطح زمین نزدیکتر میشود پس هوا گرم میشود. علاوه براین، بخاطر بارندگیهای زمستان، در بهار زمین مرطوب است که گرمای آفتاب بر رطوبت سطح زمین تصرف میکند و هوا گرم و تر میشود.
🔹 چرا برخی افراد درفصل بهار دچار آلرژی، آبریزشبینی و چشم، عطسه، فشارخون، دمل و چرک میشوند؟
🔸 همین اتفاقی که در طبیعت افتاد، در بدن نیز میافتد، یعنی حرارت آفتاب بر رطوبت بدن تصرف کرده و موجب غلیان و سیلان خون در بدن میشود، حجم خون را بالا برده و موجب افزایش گردشخون در بدن میشود و این عوارض را پدید میآورد.
🔸 راهکار درمانی:
با حجامت و خونگیری متناسب با مزاج افراد، میتوان تعادل را در فصل بهار در بدن برقرار کرد. چنانچه پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «فَدَوَاءُ الدَّمِ الْحِجَامَة» درمان غلبه خون حجامت است.(منلایحضرهالفقیه ج۱ ص۱۲۶)
🔹 پس توجه به مزاج فصلی که در آن قرار داریم، مزاج فرد و غلبه خلطی که بر بیمار عارض شده برای تدبیر و درمان بسیار لازم است.
#مزاج_فصل
#بهار
#حجامت
#استاد_صادقیان
#مرجع_طب
💞@MF_khanevadeh
📆 #سهشنبه عید فطر است
ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری اعلام کرد هلال ماه شوال در غروب روز یکشنبه ۱۱ اردیبهشت رؤیت نشد و فردا دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ مطابق با ۳۰ رمضان المبارک ۱۴۴۳ خواهد بود.
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
✨💫✨✨✨💫✨ #تنها_گریه_کن #قسمت_بیست_دو بالاخره شرایط جور شد و راهی مشهد شدیم اولین بار بود سوار قطا
✨💫✨✨✨💫✨
#تنها_گریه_کن
#قسمت_بیست_سه
راننده هم مستقیم ما را برد خیابان ملک که در ورودی صحن اسماعیل طلا رو به رویش بود.
کلید اتاق را تحویل گرفتیم و ساک ها را چیدیم یک گوشه،محمد خواب بود.مادرم گفت:من فاطمه را نگه می دارم .می دانست بی قرارم تا زودتر حرم را ببینم .بی معطلی رفتم زیر دوش آب غسل زیارت کردم.بقیه ماندند و من با خاله راه افتادم سمت حرم .دور تا دور مغازه بود.صدای همهمه ی بازار و مغازه دارها پیچیده بود توی فضا،ولی من حتی نگاهشان نمی کردم .انگار از دنیا سیر بودم .فقط می خواستم زودتر برسم به حرم.آن موقع ،حرم خیلی بزرگ نبود.تنها صحن حرم،همین صحن اسماعیل طلا بود.وارد شدیم و ایستادیم یک گوشه ،چشمم که به گنبد افتاد،یاد بچه هایم افتادم.یاد جوانی ام که داشت به ناتوانی و مریضی می گذشت.از دار دنیا شاکی بودم برای آقا درددل کردم و از احوال خودم گفتم .از اینکه خجالت زده ی شوهر و خانواده ام بودم،از اینکه زحمتم برایشان ،که همیشه باید یک نفر حواسش به من باشد ،حتی خصوصی ترین کارهایم را نمی توانم با خیال راحت و تنهایی انجام بدهم.گفتم تازه با عنایت جدتان شفا گرفته بود.فکر کردم دیگر سختی ها تمام شده،ولی خودم این جور شدم ،حرف می زدم و گلوله گلوله اشک می ریختم .خاله یک دستمال پارچه ای کوچک گذاشت توی دستم و پرسید :می خوای همین جا وایسی ؟نمی خوای بریم تو؟نریم زیارت؟جواب دادم:معلومه که می خوام ،بریم.
همین طور که توی صحن راه می رفتم ،چشمم افتاد به کبوترها،توی دلم آرزو کردم من هم مثل بقیه،معمولی زندگی کنم.ضریح را که دیدم،بهت برم داشت.انگار پایم چسبید به زمین، ماندم وسط راه، هر کسی رد میشد، تنه ای می زد و من به سمتی برمیگشتم،خاله دستم را کشید و یک کنج برایم جا پیدا کرد.گفتم میخواهم بروم جلو، نگذاشت؛ شاید می ترسید بهانه اورد دفعه بعد،ولی گوش نکردم، قول دادم پشت سرش باشم.
ازکنار دیوار ارام ارام رفتیم تا رسیدیم به گوشه ضریح، شلوغ بود. خاله نگاهم کرد که یعنی بین جمعیت می مانی، حالت بد میشود.التماس ریختم توی نگاهم و دلش نیامد محل ندهد؛ تاکید کرد پشت سرش باشم. چادرش را محکم مشت کرده بودم.خدا کمک کرد؛ راه باز شد برایمان. یک دور چرخیدیم دور ضریح.لحظه ای که چسبیدم به شبکه های دور ضریح،لب هایم را بردم نزدیک گره های طلایی و از میان یکی از ان پنجره های کوچک،به امام رضا(علیه السلام) گفتم:((مرا خواهرتان فرستاده.))
اشک لابه لای مژه ها و روی صورتم شوره بسته بود.خاله به زحمت از میان جمعیت ردم کرد و برای اینکه راه باز کند،گاهی مجبور بود به بقیه رو بزند تا راه بدهند. می گفت:((مریضه،تو رو خدا بذارید رد بشه.))
دلم غصه دار،ولی روشن بود،حس می کردم اقای مرعشی یک رمز یادم داده،وقتی گفته پیش امام رضا(علیه السلام)نام خواهرش را ببر،باهر سختی بود،امدیم بیرون،نزدیک پنجره فولاد جایی پیدا کردیم برای نماززیارت.
#ادامه_دارد...❣️
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#شبتون_مهدوی💫
💠 مرکز فرهنگی خانواده «آ_ش»
💞@MF_khanevadeh
AUD-20220430-WA0014.
3.4M
#در_محضر_استاد
#مجتهد_تهرانی
#تفسیر_دعا
#ماه_مبارک_رمضان
دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان 💫💫
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّكْرِ والقَبولِ على ما تَرْضاهُ ویَرْضاهُ الرّسولُ مُحْكَمَةً فُروعُهُ بالأصُولِ بحقّ سَیّدِنا محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین والحمدُ للهِ ربّ العالمین.
خدایا قرار بده روزه مرا در این ماه مورد قدردانى و قبول بر طبق خوشنودى تو و پسند رسول تو باشد و استوار باشد فرعش بر اصل به حق آقاى ما محمد و خاندان پاكش و ستایش خاص پروردگار جهانیان است.
💠صوت تندخوانی جزء۳۰ باصدای معتزآقایی👇
https://www.ziaossalehin.ir/sites/default/files/field/video/014-Motaz-Aghaei-Fast-recitation-www.Ziaossalehin.ir-Tahdir-Chapter30.mp4.
⚜ سبک زندگی قرآنی
🍂 مراقب رفتارمان با دیگران باشیم. 🍂
🔶وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ
الَّذِي جَمَعَ مَالاً وَعَدَّدَهُ
يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ
⚡️ترجمه :
واى بر هر عيب جوى طعنه زن.
آنكه مالى جمع كرد و شماره اش كرد.
او خيال مى كند كه اموالش او را جاودان ساخته است.
🍁در سوره حجرات، از مسخره کردن، عیبجویی، و لقب زشت دادن به یکدیگر نهی شده.
❌اما در سوره همزه، فرموده است:
وای بر عیبجویان. 😱
و عذاب سختی هم برای این افراد بیان شده است.
💥عیبجویی منفی، آن است که شخص بخواهد به این وسیله خودش را برتر، و دیگری را حقیر نشان دهد.
⚡️يكى از آفات و خطرات ثروت اندوزى، برتر دیدنِ خود، و تحقير ديگران است.
#سبک_زندگی_قرآنی
💞@MF_khanevadeh
🌹🕊🌺💐🌺🕊🌹
#روز_معلم
روز #معلم را باید به تو تبریک گفت
تو که
#معلم عشق، صفا، صمیمیتی
#معلم جهاد و پای کار ولایت بودنی
#الگوی واقعی مبارزه و #معلم مقاومتی
#معلم همه خوبی هایی
#ای_معلم
#ای_مرد_میدان
💐 #روزت_مبارک💐
#سردار_دلها
#حاج_قاسم
#فرمانده_عشق
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#مسابقه🌈🌼 #تربیت_فرزند #جایگاه_صبر مهمترین کار برای تربیت صحیح فرزندان چیست؟ چند ملاحظه مهم در مو
#مسابقه
#تربیت_فرزند
#جایگاه_صبر
ابعاد صبر در خانواده
صبر باید با شکر و رضایت همراه باشد
نباید برای کودکان رنج را بازگو کرد
فضیلت شکر و حمد خدا در هنگام صبر
بررسی فرهنگ شکر در جامعه ما
دعوای پدر و مادر و نابودی تربیتی فرزندان
آثار عملکرد مسؤولین بر اخلاق مردم
برخی آثار دو قطبیسازی جامعه
اهمیت زبان خانمها و مهربانی مردان........
ادامه دارد......
#جلسه_دوم
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
📚#همسر_دوست_داشتنی ✍#مهدی_خدامیان_آرامی و شکر خدا را به جا میآوری و بر محمّد و آل محمّد (علیهم السل
📚#همسر_دوست_داشتنی
✍#مهدی_خدامیان_آرامی
آیا فکر کرده ای چرا این دعا را همان لحظه ای که عروس وارد خانه ات میشود باید بخوانی؟ در روزهای اوّل زندگی که مشکلی وجود ندارد و همه همسر خود را دوست دارند! پس چرا این لحظه باید دعایی این گونه کرد که خدایا، عشق به همسرم را در قلب من قرار ده. این یک رمز است، یک سمبل است! لحظه ورود عروس به خانه تو، لحظه آغاز زندگی مشترک است! لحظه مهم و حساسی است، اینجا باید از خدا کمک بگیری! از او بخواهی که او محبّت به همسرت را در قلبت بریزد و تا پایان عمر، او را دوست داشته باشی! راستی چرا امام باقر (علیه السلام) میفرماید که از همراهان عروس بخواه تا به دعای داماد «آمین» بگویند؟ شاید ندانی که پدر و مادر عروس، چقدر زحمت کشیده اند، چه بی خوابیها کشیده اند تا دختری را تربیت کرده و اکنون در اختیار شما قرار میدهند. امام باقر (علیه السلام) میخواهد تا پدر و مادر عروس، دعای داماد خود را بشنوند...
ادامه دارد......
✍#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞@MF_khanevadeh
18.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ویژه_برنامه_قرار_زندگی
🔻قسمت اول: رسانه و خانواده
🔹با حضور: دکتر سهیل اسعد
🔸با اجرای : مهدی زاهدیان
#مسابقه
#جلسه_اول
💞@MF_khanevadeh
✨✨✨✨✨
ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ... ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺑﺼﯿﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ، ﺑﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯾﻢ. ﺍﻟﻬﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﺰﺩﺍﯼ، ﺯﺑﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ. ﺍﮔﺮ ﻧﻌﻤﺘﻤﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺷﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ، ﺍﮔﺮ ﺑﻼ ﺍﻓﮑﻨﺪﯼ ﺻﺎﺑﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺯﻣﻮﺩﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﮐﻦ .
طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق تعالی 🤲🏻
💐 عید سعید فطر بر شما مبارک باد 🎉
✨✨✨✨✨
عید رمضان آمد
و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد
و صد حیف که آن رفت
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
✨💫✨✨✨💫✨ #تنها_گریه_کن #قسمت_بیست_سه راننده هم مستقیم ما را برد خیابان ملک که در ورودی صحن اسماعیل
✨💫✨✨💫✨
#تنها_گریه_کن
#پارت_بیست_چهار
چند ساعت ماندیم توی حرم و من خوب بودم.روحم خیلی سبک شده بود،این قدر که فکر می کردم اگر آدم نبودم،می توانستم پرواز کنم.دلم برای بچه ها تنگ شده بود،برای فاطمه و محمد.
پنج شش روزی ماندیم مشهد،مدام بین مسافرخانه و حرم در رفت و آمد بودیم.یک غذای حاضری می خوردیم و دوباره بر می گشتیم حرم.گاهی هم بین راه توی مغازه ها سرک می کشیدیم تا سوغاتی بخریم،اما اصل مشغولیتمان زیارت بود.اوستا حبیب که حتی نماز شبش را هم توی حرم می خواند،عمر سفر تمام شد و وقت رفتن بود.برای خداحافظی رفتیم حرم.محمد توی بغلم بود،با یک دستم هم دست فاطمه را گرفته بودم .ایستاده بودیم کنار دیوار زیر سایه،کبوتر ها پر می زدند و بچه ها ذوق می کردند.
نگاه کردم به گنبد امام رضا و گفتم شش روز است حتی یک بار هم حالم بهم نخورده .حواسم بود ،گفتم ممنونم که به من و بچه هایم رحم کردید .درد و رنج و غصه ی بیماری از تنم کنده شده بود.آمدیم ایستگاه راه آهن و دوباره سوار قطار شدیم.یک کوپه ی کوچک شش نفره که پرده هایش چرک مرد بود و کثیف ،ولی دیگر از هوای خفه و دلگیر کوپه کلافه نبودم .
فاطمه و محمد از آب و گل در آمده بودند .سرشان را توی خانه گرم می کردم.طفلی ها خیلی هم شلوغ کاری نداشتند .دوباره باردار شدم.چهار سال کوچک تر از محمد بود ،به دنیا که آمد،کارهایم بیشتر شد.
یک سال و نیمش بود،دیدم این بچه انگار یک چیزش است.آن موقع،بچه هایمان را قنداق می کردیم.هر وقت مریم را می گذاشتم روی پارچه ی نخی سفید رنگ و پاهایش را صاف می کردم،طفل معصوم جیغ می کشید و گریه می کرد ،آن قدر بی قرار و بی تاب می شد که از خیر قندان می گذشتم ،ولی گریه و بی قراری اش با گذشت زمان نه تنها تمام نشد بلکه بیشتر شد ،بردمش دکتر.
سر مریم که باردار بودم ،اتفاقی با صورت زمین خوردم،شکمم ضربه خورد همین ،کار دستمان داد.دکتر گفت:کمر بچه شکسته و بد جوش خورده باید بره اتاق عمل ،استخوون رو بشکنن و دوباره جا بندازن ،اون هم نه یه بار ،چهار بار .انگار این بار نوبت این طفلک بود.
یک حساب سر انگشتی کردیم،دیدیم یک سال و نیم ،باید هر سه ماه یک بار ببریمش بیمارستان برود اتاق عمل،بیهوش شود و بعد ،از گردن به پایینش را گچ بگیرند و تحت مراقبت باشد تا نوبت عمل بعدی،همه مخالف بودند می گفتند از پسش بر نمی آیی.اوستا حبیب هم که دوباره رفته بود مسافرت،دست تنها بودن،آن هم با سه تا بچه،کم چیزی نبود،ولی آینده ی این طفل معصوم برایم از همه چیز مهم تر بود.گفتم اگر با این کار و این همه زحمت بچه سالم می شود چرا دریغ کنم؟
توکل کردم به خدا و نوبت عمل را گرفتیم .همراه مریم می رفتم اتاق عمل.این بچه ،دستش در گردن خودم بود تا داروی بیهوشی اثر کند ،بعد بیرونم می کردند تا عمل تمام شود.
#ادامه_دارد.....❣️
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#شبتون_مهدوی
💠 مرکز فرهنگی خانواده «آ_ش»
💞@MF_khanevadeh