بسم الله الرحمن الرحیم
🏴 #خرابه_شام🏴
🏴 #حضرت_رقیه_س
🔹 #بنت_الحسین علیهاالسلام
🔹 #میرزا_علی_محدث_زاده ...
شیخ عباس قمّیِ مشهور
آنکه بادا مزار او پر نور
پسری داشت اهل منبر بود
عالم و عامل و سخنور بود
نام نیکش علیّ و وقت خطاب
پدرش بود گل ، پسر چو گلاب
بین وعّاظ نامی تهران
شهره در روضه بود و فنّ بیان
مدتی از فشار و پرکاری
حنجرش شد دچار بیماری
تار صوتیّ وی ، فتاد از کار
وز سخن ماند آن نکو گفتار
نزد چندین پزشک شهر شتافت
کس به دردش ره علاج نیافت
گشت در شهرها مناطق را
یافت آخر طبیب حاذق را
گفت با وی ، طبیب حاذق او
نَه به منبر برو ، نه حرفی گو
هر چه می خواستی ز اهل و عیال
بنویسش بجای قال و مقال
استراحت بده به حنجر خود
بلکه گیری شفا ز داور خود
گر چه بود از علاج وی ، نومید
نسخه ای از برای او پیچید
بلکه با استراحت و دارو
بِه شود تارهای صوتیِ او
پسر شیخ هم قبول نمود
گر چه این شیوه اش ملول نمود
چند مدت بدین روال گذشت
روز ها بهر او ، چو سال گذشت
خسته دل گشت واعظ خوش نام
از چنان وضع و گردش ایّام
بود در خاطرش بسی تشویش
داشت ماه صیام را در پیش
بهر منبر به موسمِ رمضان
وعده ها داده بود در تهران
نگران بود بهر آن جلسات
شب قدرِ مساجد و هیئات
حنجر او بجای بهبودی
بود نزدیک مرزِ نابودی
واعظ ، این وضع را تحمل کرد
به خدای اَحد ، توکل کرد
کرد یک روز ظهر ، بعدِ نماز
دست حاجت ، سوی حسین دراز
گفت : ای نور دیده ی زهرا
به غلامت ، عنایتی فرما
درد آورده ام ، دوایم ده
روضه خوانِ تواَم ، شفایم ده
در زبان ، قدرت بیانم نیست
بیش از این طاقت و توانم نیست
کرد با دوست ، گفتگویش را
شُست با اشک دیده ، رویش را
چونکه بعد از توسلش خوابید
خواب سردارِ سر جدا را دید
باز در خواب ، عرض حاجت کرد
درد دل ، در حضورِ حضرت کرد
سوی او حضرتش اشاره نمود
لب گشود و چنین بیان فرمود
گر امیدِ شفا تو را به سر است
گو به آن کاو نشسته پیشِ در است
روضه ی دختر مرا خواند
گریه بر او بلا بگرداند
در غم دخترم ، سرشک افشان
تا شفایت دهد خدای جهان
پس به فرمانِ آن امام شهید
زود ، رو سوی در نمود و بدید
شوهرِ خواهرش در آنجا بود
سیّدی اهل علم و تقوا بود
گفت : روضه به آه و ناله بخوان
قدری از دختر سه ساله بخوان
گریه بر دختری که بت شکن است
داروی درد بی دوای من است
سید از دیده اشک غم افشاند
روضه حضرت رقیه نخواند
شاید از باب او ، حیا می کرد
شرم از شرحِ ماجرا می کرد
عاقبت ، زاده ی پیمبرِ نور
داد بر سید این چنین دستور
روضه ی دخترم رقیه بخوان
زآنچه دید از بنی امیّه بخوان
چون به دستور نور چشم رسول
شد به ذکر مصائب ، او مشغول
پسر شیخ ، دیده تر می کرد
بود در خواب و ناله سر می کرد
همسرش ضجه های او چو شنید
بر سرش خویش را رساند و بدید
سیل جوشد ز چشم خونبارش
کرد زآن خوابِ ناز ، بیدارش
گشت بیدار و گفت با زاری
خواب او بوده بِه ز بیداری
بر دلش ماند حسرت بسیار
که ز کف رفته ، فرصت دیدار
عصرِ آن روز رفت نزد طبیب
بر طبیب ، این قضیه بود عجیب
تار صوتیّ و حنجرِ عالم
بود چون روز اوّلش سالم
دید زآن ابتلا و بیماری
در گلویش نمانده آثاری
کرد از نُو ، معاینه او را
گفت : خوردی کدام دارو را ؟
خوب افتاده دارویت به مزاج
کرده یک درد لاعلاج ، علاج
در پی حلّ این معمّا شد
ایستاد و جواب ، جویا شد
واعظ ، از شوق ، لحظه ای بگریست
گفت : این کار ، کارِ دارو نیست
قصه ی آن توسلات عجیب
بازگو کرد در حضور طبیب
منقلب شد پزشک و حالی یافت
با خدا ، حال اتصالی یافت
قلمش بر زمین فتاد از دست
پشت میز طبابتش بنشست
دید اعجاز را عیان با عین
ریخت اشک از بصر ، بیاد حسین
گفت : درد تو را علاج نبود
شربتی خوش بر این مزاج نبود
رفع بیماری ات در اوج خطر
جز توسل نداشت راه دگر
( #ایزدیّا ) به حق ، توکل کن
به همین خاندان ، توسل کن
با توسل به عترت اطهار
شُو مقرّب به درگه دادار
این توسل ، نشانِ ایمان است
سَنَدش آیه های قرآن است
#حاج_امیر_ایزدی_همدانی
🤲 #التماس_دعای_فرج
http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
💐 امام رضا علیهالسلام
و تقسیم بهشت و جهنم🤔
🔹 #امام_الرئوف
🔸 #غریب_الغرباء
🔹 #معین_الضعفاء
🔸 #داستان_روایی
نام حق، در ابتدای مثنوی
شعر را بخشد فروغِ معنوی
ذکر حق، آرام بخش قلبهاست
هر دل بشکستهای، جای خداست
ای به لب یک عمرت این ذکر جلی
« اکفیانی، یا محمد! یا علی! »
با تو گویم، ای رفیق نکته دان
از « #بحارِ_مجلسی » این داستان
نقل گردیده که مأمون لعین
کرد پرسش از امام هشتمین
کای ز نورِ عارضت، روشن فضا
عالم آل محمد، یا رضا
گفته در وصف علی، دشمن چو دوست
که « قَسیمُ الجَنّةِ وَ النّار» اوست
گو چهسان، در حشر، آن نیکوسرشت
میکند تقسیم، دوزخ با بهشت؟
گفت در پاسخ: مگر، خود این خبر
کز قضا باشد حدیثی معتبر
باز نشتفتی، نگفتی بارها
که بگفتا « ابن عباس » از وفا
مصطفی فرموده در وصف ولی
که بُوَد ایمان، همان حب علی
کفرِ مُطلَق نیز، بغض حیدر است
مُبغضِ ساقی کوثر، کافر است
با رضا، « مأمونِ » دون گفتا: بلی
جدّ من گفت از نبی، وصف علی
پس رضا فرمود: آن مرد کریم
نار و جنّت را شود اینسان قسیم
میفرستد حیدر نیکو سرشت
مبغضش، دوزخ، محبّش در بهشت
این جواب نغز، چون مأمون شنفت
در شگفت آمد، گلش از گل شکفت
با رضا گفت: ای تو، روح بندگی
بی تو، مأمون را مبادا زندگی
من شهادت میدهم: تو اَعْلَمی
وارث علم رسول اکرمی
گفت اباصلت: آن امام مهربان
سوی منزل شد از آن محفل، روان
گفتمش در منزل، ای نیکو خصال
خوب فرمودی جوابِ آن سؤال
گفت: دادم پاسخش بی چون و چند
با جوابی که همی بودش پسند
ور نه بابِ من، ز آباء کرام
نقل فرمودند جمله این کلام
شد روایت از علیّ مرتضی
کز وفا فرمود با من، مصطفی
« یا علی! انت الصّراط المستقیم »
خود تویی بر جنت و دوزخ، قسیم
تو، به آتش گویی، این مالِ من است
ز آنِ تو، آن کس که با من دشمن است
پس جدا گردد، هر آنکس با ولی است
رو به جنت آوَرَد، چون با علی است
باقیِ مردم، از آنِ آتشاند
تا اَبَد در شعلههای سرکشاند
« #ایزدیّا » با علی همراه باش
پیرو راهِ ولی الله باش
دل مده بر هیچکس، الّا علی
تا که باشی در قیامت با علی
آن سه غاصب را به دوزخ واگذار
با معاویه که بر آنهاست چار
📚علامه مجلسی ره؛ بحارالانوار؛ جلد ۴۹؛ صفحه ۱۷۳.
به نقل از:
اربلی؛ کشف الغمة؛ جلد۲؛ صفحه۳۰۹.
🤲 التماس دعای فرج.
#حاج_امیر_ایزدی_همدانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #امام_الرئوف
🔸 #غریب_الغرباء
🔹 #معین_الضعفاء
🔸 #داستان_روایی
(شکّ بزنطی در امامت)
نورِ بسم الله الرحمن الرحیم
روشنی بخشد به هر قلب سلیم
کارهای سخت را آسان کند
دردهای بیدوا، درمان کند
ذکر حق گفتم، دلم آرام شد
فارغ از قید غم ایام شد
غرق در الطاف سرمد گشتهام
ذاکر آل محمد گشتهام
کیستم من؟ خاک پای اهل بیت
هستیام بادا فدای اهل بیت
با تو گویم، ای رفیق پارسا
داستانی از علی موسی الرضا
ماجرایی که بُوَد زیبا بسی
ثبت باشد در« #بحارِ_مجلسی »
خود « #بَزَنطی » نقل کرد این ماجرا
گفت: در باب علی موسی الرضا
شکّ در امر امامت داشتم
از برایش نامهای انگاشتم
خواستم بر من، کمی فرصت دهد
بهر دیدارش مرا رخصت دهد
داشتم تصمیم،در دیدار او
از سه آیه پرسم، از آن راستگو
گر جوابی نیک داد آن نیک نام
دانمش بی شکّ و بی شبهه، امام
چون فرستادم برایش نامه را
داد پاسخ نامهام را از وفا
بهرمان آن مهربان خوش نیت
خواسته بود از خدایش عافیت
بعد هم بنوشته بود آن خوش ضمیر
نیست آنچه خواستی امکان پذیر
بهر دیدارم عدوی تیره بخت
کار را بر مردمان بگرفته سخت
گر چه این خواهش کنون مقدور نیست
وعدهی دیدار، خیلی دور نیست
از عطای آنکه بخشاینده است
فرصت دیدار، در آینده است
خود بزنطی کرده اینجا اعتراف
بر طرف گردیده آن شکّ گزاف
چون به پایان نوشتارش امام
پیشتر ز آنکه کند نامه تمام
ز آن سه آیه که مرا بُد بس سوال
شرح مطلب داده بود، آن خوش خصال
خواندم آن تفسیرِ دور از نقص و عیب
تازه فهمیدم که دارد علم غیب
پیش از پرسش، مرا داده جواب
تا یقین آرم بر آن عالی جناب
پاسخ سنجیدهی کانِ شرف
از دل من کرد شک را بر طرف
لایقش بهر زعامت یافتم
پس عقیده، بر امامت یافتم
« #ایزدیّا » چهارده معصومِ پاک
که ندارندی نظیری روی خاک
یک به یک دارند آگاهی ز غیب
نیست در این گفته، جای شک و ریب
شاهد این ادّعا، کار رضاست
عالمی حیران ز اسرار رضاست
هست قبر مقتدای هشتمین
مومنین را قبلهگاه هفتمین
پنجره فولاد او، دارالشفاست
صحنههایش در صفا، رشک صفاست
📚منابع🔰
علامه مجلسی ره؛ بحارالانوار؛ جلد ۴۹؛ صفحه ۳۶.
به نقل از:🔰
صدوق؛ عیون اخبارالرضا علیه السلام؛ جلد ۲؛ صفحه ۲۱۲.
ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابی طالب؛جلد ۴؛ صفحه ۳۳۶.
🤲 التماس دعای فرج.
#حاج_امیر_ایزدی_همدانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #مهدویت
🔸 #منجی_عالم
#شباهتهای_امام_زمان_با_پیامبران
#شباهت_امام_زمان_عجلاللهفرجه با #حضرت_موسی_علیهالسلام
💐 #شباهت_اول
بسم رب المهدی و رب الحسین
بر محمد، این دو باشد نور عین
مهدی موعود، جان شیعه است
پیشوای مهربان شيعه است
میکند با اذن حق، روزی قیام
کز ستمکاران، ستاند انتقام
حضرتش را هست، ای حق باوران
بس شباهت با همه پیغمبران
آنکه نزد ذات حق باشد وجیه
هست با موسی در این مورد شبيه
موسی از قومش دو غیبت داشته
این دو غیبت هم، دو علّت داشته
آن نخستین غیبتش از مصر بود
طبق فرمان خداوندِ ودود
مدتی در غیبتِ اول بزیست
شد شمارِ سالهایش هشت و بیست
دومین غیبت چو در میقات رفت
در پی تورات، ز امرِ ذات رفت
وعده سی شب بود و ده شب بيش کرد
چلّهای، غیبت ز قوم خویش کرد
هر دو غیبت، حکمی از الله بود
آن یکی طولانی، این کوتاه بود
مهدی زهرا، چو موسای کلیم
طبق فرمان خداوند حکیم
خود دو غیبت داشت او از اُمتش
آن یکی کم، این زیادی، مهلتش
غیبت صغرای او، کوتاه بود
شصت و نه سالی به حکم الله بود
غیبت کبری چو طولانی شده
شيعه محکوم پریشانی شده
بيش از ده قرن از غیبت گذشت
آن سفر کرده به منزل بر نگشت
روزی آن بنیان گذار عدل و داد
بازگردد، شیعیان گردند شاد
شيعه را باشد دعا بهر فرج
بلکه گردد ساکن شهر فرج
#ایزدیّا دم ز خوش عهدی بزن
دست خود بر دامنِ مهدی بزن
می شود این غیبت کبری تمام
می کند فرزند پیغمبر، قیام
فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ ص۲۴۴و۲۴۵.
🤲 التماس دعای فرج
#حاج_امیر_ایزدی_همدانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein