eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
684 ویدیو
359 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤😭 به پیشگاه در کویرِ خشکسالی ها، خدای جود بود او که دریا بود و دستانش همیشه رود بود کوه ها...! از چشمه ی احسان او لبریز شد همچنان اما ، خاکی ترین موجود بود دست او بخشید و چشمش، عشق را فریاد زد روز و شب بارید؛ این میخانه، نامحدود بود پله ی منبر به پایش بوسه زد در کودکی گاه در محراب، محو صورتِ بود رفت از دوش بالا و یک لبخند چید ساعتی از روز را اینگونه او خشنود بود او بود و بود و و در ، چیزی فراتر از مشهود بود از هزاران حُسن خُلقش، این یکی را قاب کن «در عمل، او بیشتر از آنچه می فرمود... بود» آه... ابراهیم شد! بت ها به دست او شکست انتخابِ این گلستان، آتش نمرود بود چادری آتش گرفت و بوی غربت پخش شد ، شمعِ شبستان و چون عود بود بعدِ زندگی سخت است... ، زندگی ست! سخت بود اما به هر زحمت که می شد بود، بود دَلوْ را انداخت تا آبی به خواهرها دهد سر به چاهِ خانه برد و گفت ، زود بود! عزمِ مسجد کرد تا آرام گیرد لحظه ای پیش چشمش کوچه اما دود بود و دود بود ریخت او در تشتِ رسوایی کمی از روضه را سال ها در انتظار جامِ زهرآلود بود https://eitaa.com/Maddahankhomein
داغ انگور خوش به حالت که داری و آقا که بی حرم است آه... شبیه آسمان هم به خدا پیش تو کم آورده گنبدت عرش معلی ست، حریمت دریا می خواست به دیدار تو نائل بشود تنگ در آغوش گرفتت، که نیا زائران، دور ضریحت لکَ لبیک شدند کعبه: شش گوشه ی توست ای پسر خون خدا معتمد، سنگ به آیینه ی آهت انداخت سینه ات برکه ی خون بود و دلت داغ انگور کم از کوچه و شمشیر نبود باده از شیعه گرفته چقدَر ساقی را...! http://eitaa.com/Maddahankhomein
✊🏻🇱🇧🇵🇸✊🏻 تقدیم به و نیفتاده ................ از این دست اتفاقاتِ معظَّم، کم نیفتاده بر خاک افتاده ولی پرچم نیفتاده نمیخواهم بگویم آسمان ها بر زمین آمد نمیخواهم بگویم اتفاقی هم نیفتاده هنوز از حنجر گلدسته های سبز و نورانی صدای جاریِ نیفتاده هنوز میرسد بر گوش دنیایی که از ، قامت نیفتاده ، عمری به دنبال بود و خندان است به آبروی حتی خم نیفتاده جهان باید بداند که من و نیفتاده اگر که افتاده در جان و دل ولی نام بلندم از دهان نیفتاده در این خوش آب و هوا حتی گذار سیبِ شک بر حضرت نیفتاده چه که و و شد یکجا اگرچه دیده داغ بی امان و غم، نیفتاده! رکابِ دل، ترَک خورد از و ولی از دستمان نیفتاده اگرچه خیمه ها گرفت اما خدا را شکر که بر ، چشمان نامحرم نیفتاده خدا را شکر بعدِ کشتن نگاه هرزه ای بر دامن نیفتاده خدا را شکر هست و می رسد از راه خدا را شکر پرچمدارِ این عالم نیفتاده قم المقدسه https://eitaa.com/Maddahankhomein
😭 برای (ع) از تو گفتیم ولی... در شبِ تحریم آنگونه که باید نشد تو تکریم تو گوهر جان بودی و ما در پی دنیا گفتیم و نگفتیم چه ها کرد و ! سهم تو نبوده ست به جز و حتی نظر لطف ندارد به تو تقویم در باب تو ای صبح دل انگیز، همین بس شد روزیِ هر با دست تو تقسیم بگذار بیایم به شب سرد تا بگذرم از کوچه و آن مردم و اقلیم ای از حال بدِ مردمِ این شهر باید کند احوال تو را آه... که ترسیم!؟ خواندی رجز از منبر و گفتی که کیست دادی همه را از خطر بیم لعنت به بزرگان و شیوخ آنها که گرفتند به جای همه امروز همان ها به تو ایراد گرفتند آنها که نگفتند به جز و ما را به کشاندند تا شویم و نفسی ببخشیم از شور تو «» شده شیرینِ شهادت با «» تو شعر و شعائر شده تعظیم دیشب تنم از یاد تنت شد پُرِ ترکش گفتم که جان، همه ی من به تو تقدیم آمد و خوابید صدای نفس شهر نام تو می آمد ولی از حنجرِ بی سیم قم المقدسه https://eitaa.com/Maddahankhomein
لبیک یاحسین😢 رفته بودم به زیارت که حرم گفت حسین تاشنیدم همهٔ دوروبرم گفت حسین مادرم نام را به من آموخته بود بادلی سوخته اماپدرم گفت حسین روضه خوان داشت زِ بی آبی طفلان میگفت وسط روضهٔ توچشم ترم گفت حسین همچو ققنوس نشدقسمت من قلهٔ قاف سوختم درغم توبال وپرم گفت حسین روزه بودم وسط روزترک خوردلبم تاعطش کارگرافتدجگرم گفت حسین من حسینی شده ی روز اَلستم انگار چون خداوند به بالای سرم گفت حسین : ❤️ حالا که عزت وشرف وشوکتم ز تـوست گردن به پیش خلق چرا کج کنم، حسین صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،روزتون بخير، روزتون معطر بنام بیادسرداردلها وشهداء مدافعان وطن صلوت. https://eitaa.com/Maddahankhomein
لبیک یاحسین😢 رفته بودم به زیارت که حرم گفت حسین تاشنیدم همهٔ دوروبرم گفت حسین مادرم نام را به من آموخته بود بادلی سوخته اماپدرم گفت حسین روضه خوان داشت زِ بی آبی طفلان میگفت وسط روضهٔ توچشم ترم گفت حسین همچو ققنوس نشدقسمت من قلهٔ قاف سوختم درغم توبال وپرم گفت حسین روزه بودم وسط روزترک خوردلبم تاعطش کارگرافتدجگرم گفت حسین من حسینی شده ی روز اَلستم انگار چون خداوند به بالای سرم گفت حسین : ❤️ حالا که عزت وشرف وشوکتم ز تـوست گردن به پیش خلق چرا کج کنم، حسین صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،روزتون بخير، روزتون معطر بنام بیادسرداردلها وشهداء مدافعان وطن صلوت. https://eitaa.com/Maddahankhomein
❣لبیک یاحسین😢 رفته بودم به زیارت که حرم گفت حسین تاشنیدم همهٔ دوروبرم گفت حسین مادرم نام را به من آموخته بود بادلی سوخته اماپدرم گفت حسین روضه خوان داشت زِ بی آبی طفلان میگفت وسط روضهٔ توچشم ترم گفت حسین همچو ققنوس نشدقسمت من قلهٔ قاف سوختم درغم توبال وپرم گفت حسین روزه بودم وسط روزترک خوردلبم تاعطش کارگرافتدجگرم گفت حسین من حسینی شده ی روز اَلستم انگار چون خداوند به بالای سرم گفت حسین : ❤️ حالا که عزت وشرف وشوکتم ز تـوست گردن به پیش خلق چرا کج کنم، حسین صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،روزتون بخير، روزتون معطر بنام بیادسرداردلها وشهداء مدافعان وطن صلوت. https://eitaa.com/Maddahankhomein
💐 برای گل می دهد ...................... با بهار نام او، دشت و دمن گل می دهد لاله میروید به خاک و یاسمن گل می دهد دست او باران و چشمش آسمانی بیکران می شود رنگین کمان، بر مرد و زن گل می دهد گریه های یوسف و یعقوب روزی می رسند خونِ افتاده به قلب پیرهن گل می دهد می روم سمت وقتی به پایان می رسم تا سلامی می دهم دنیا به من گل می دهد بذر عشقش ریشه خواهد زد پس از دفن تنم سینه ام گل می کند خاکِ کفن گل می دهد ، آیینه ی لبریز چشمان ست ساقیِ او در فرات خویشتن گل می دهد پیوند هست و شاخه های نونهالان گل می دهد یعنی و یعنی او که بر نامردمان، با حُسن ظن گل می دهد هزاران بار شد او او که بر دشمن به لطف هر سخن گل می دهد زخمه اش بر پیکر دشمن فقط یک زخم نیست تیغ او در جنگ های تن به تن گل می دهد موی او آشفته و خاکستری شد در تنور او که روی نی به هر پیمان شکن گل می دهد بوسه ای جان داد بر او، بوسه ای جانش گرفت می دید هر دم از دهن گل می دمد قم المقدسه https://eitaa.com/Maddahankhomein
(ع) تنها نه او فرزند ارشد بود کامل ترین نسخه از بود از حنجرش سر زد اما در صورت و سیرت، بود چشمان او از پر بود و دستان او بود آنها که از نزدیک دیدندش گفتند که با عرش، هم قد بود با خود بهشتی جاودان آورد که حوّایی مجدد بود روز جوان، شد روز میلادش بر عشق، تاکیدِ مؤکد بود در ظلمت شب های بی مولا در ربنایش نور بی حد بود شب ها به یاد جد خود گاهی در کوچه ها، در رفت و آمد بود از اشک نخلستان، به جوش آمد در چاه دل، فریادِ ممتد بود در بین شیران عرب، مثل عموهایش سرآمد بود مست از عمو می شد به وقت وعظ وقتی ، مقصود و مقصد بود مست از عمو می شد به وقت رزم وقتی مثل یک سد بود مست از پدر می شد به وقت جنگ وقتی آنجا که باید... بود! برده دل ما را با آن - شش گوشه ای که زیر گنبد بود ما می رویم و باقی ست او بوده و همواره خواهد بود قم المقدسه 🆔 @Maddahankhomein
😭🤦🏻🖤 برای (ع) و خاموش 🥀🥀🥀 در آتش تب بودی و آتش گرفتی شدی در خیمه و از هوش رفتی مأمور بودی ای بر صبر، گویا فریادِ روشن بودی و خاموش رفتی گاهی پیاده می روی گاهی سواره خم می شوند از دور، نخلستان و گل ها آن بار سنگینی که بر دوش تو بوده ست بار امامت بوده نه زنجیر و غل ها از کوچه های کوفه درحال عبوری بوی می آید اینجا می خواهد آقاجان دهد بر تو سلامی ، سرِ دروازه شام است اما شکر خدا امیر کاروان شد تا جا نماند کودکی بین بیابان بی تاب بود اما ، تا که گم شد ، خودش را کشت تا پیدا شد آن جان ای مرد تنها در میان این همه زن در حیرتم از طاقت و صبر تو آقا در کوچه ها مثل خوردی زمین و در شام باشد بی گمان، قبر تو آقا قم المقدسه 🆔 @Maddahankhomein
🖤 قصیده ای چهل بیتی نثار قلب داغدار (ع) او بود... ......... «پرده اول» او بود امامی که به بازار رسید او بود غلامی که کس او را نخرید او بود یتیمی که پر از مقتل بود «مَن ماتَ علیٰ حبّ ، ماتَ شهید» ای وای از آن زمان که افتاد زمین با هروله اما سوی گودال دوید گودال، قصیده را غزل کرد و غزل از وزن نشد خارج و شد شعر سپید بر خاک کشید جسم بی جانش را دریا امواجِ پریشان شد باید ببرد بر سر دوشش خود را تا شام یک قافله در او غرق ساحل، که سرابی بود گم کرد نگاهی را طوفانِ شب از راه آمد فانوس، زمین افتاد از دستِ کمین خورده ی ماه در مقتلِ عشق با دستِ سپید زد رو به سیاهی ها آه... آن دست بلندی که کمی بالا رفت مست از مِی سیب شد ولی سیب نچید بی تاب ترین ماه زمین بود آن روز که از نیزه برآمد خورشید بنویس چه آمد به سر برکه ی سبز بنویس چه آمد به سر قوی سفید بنویس چه آمد به سر نیلوفر بنویس چه آمد به سر سرو رشید! از کوچ پرستو بنویس، از آن تیر از خون اناری که رسید و نرسید بنویس: چرا شمر به گودال رسید!؟ بنویس: چرا حرمله تکبیر کشید!؟ بنویس چگونه آب شد قلب بنویس چه چیز را شنید و نشنید!؟ مظلوم تر از او چه کسی بود!؟ آنکه در تشت طلا زد به لبش چوب...! یزید در غربت یک مدینه ی غرقِ نفاق مثل از عطش، به خود می پیچید «پرده دوم» سجاده اش آسمان شد و مُهرش ماه هر کس که تو را به قدر وسعش فهمید من، آن شتری که با تو ده ها حج رفت اما به جز عشق و معرفت از تو ندید ۱ من، شاپرکی که بر سر شانه نشست اما به هوای «دیگری»، از تو... پرید باید به تو برگردم و عاشق باشم ای وعده ی آشکار، الوعده وعید من در رمضان تو گرفتار شدم ای ماه ترین ماه من، ای عید سعید اعجازِ مناجاتِ شما راهگشاست از گنجِ ات بده شاهْ کلید شد شبنم اشک در قنوتِ صدفت تسبیحِ نجات بخشی، از مروارید در ساحت آن پنجره که رو به شماست باید که بود یا امثال و ها از حنجره ی سبز تو گشتند پدید بذر کلمات تو به بار آورده علامه و مرعشی، خمینی و وحید آرامشِ پنهان شده در هر سخنت از معرفت توست به قرآن مجید بگذار سلامی بدهم قبرت را بگذار زیارت کنمت، عبدِ عبید «پرده سوم» می سوزم از آن گنبد و گلدسته که نیست در ذهن من است طرح یک صحن جدید باید که تو گلستان بشود نابودی این حرامیان نیست بعید زیباست چراغ سبز در صحن در صحن تو سجاده ای از سنگ سفید خیبرشکن از راه می آید یک روز تا گردنِ کفر بشکند بی تردید ما منتظران، شوق رسیدن داریم پیش قدمش...آه، مرا سر بزنید! خالی ست اگرچه دستمان مولاجان داریم به ذوالفقارِ دستت... امّید «پرده چهارم» تو خاطره ی خونِ حسینی، تو... آنکه تمام روضه را درد کشید مداح از آن رو که تو غش می کردی از خواندن روضه، پیش تو می ترسید هر بار که گفت از قتیل العبرات از شدت اشکت، آسمان هم بارید دیدند که بارشِ شهابی دارد چشمان تو زیرِ تیربارانِ شدید کشتند خدا را و نمی دانستند او بوده و هست «اَقربُ مِن حبل ورید» دستی که به او سنگ زد این بار ولی بیرون شد از آستینِ آن روح پلید مرگ آمد و پنجه بر حقیقت انداخت انگار قیامت شد و در صور دمید پایان تو را نوشت با جامِ سراب دستی که عطش را به گلویت پاشید جامی که به لب رسید با دست ولید جانی که به لب رسید با دست ولید ۲ قم المقدسه ...................... ۱. امام سجاد (ع) شتری داشت که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. امام در شب شهادت خود سفارش کرد به این شتر رسیدگی شود. وقتی امام به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام رفت، در حالی که هرگز قبر امام را ندیده بود خود را به روی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود. خبر به امام باقر (ع) رسید. امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت:«آرام باش. بلند شو. خدا تو را مبارک گرداند.» شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد. امام باقر (ع) باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود: «او را رها کنید! او می‌داند که از دنیا خواهد رفت.» سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت. بحارالانوار، ‌ج ۴۶، ص۱۴۷ و ۱۴۸، حدیث ۲ و۳ و۴ به نقل از بصائر الدرجات و اختصاص و اصول کافی ج ۱، ص ۴۶۷، حدیث ۲و۳و۴ ۲. مورخین درباره قاتل امام ‌با‌ ‌هم‌ اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام ‌به‌ دست ولید مسموم شد ‌و‌ برخی دیگر معتقدند ‌به‌ دست هشام ‌بن‌ عبدالملک که برادر خلیفه بود؛ اما ‌به‌ ‌هر‌ حال، ‌او‌ نیز نمی‌توانست بدون اجازه ولید، مرتکب قتل امام شود. برگرفته از: بحارالانوار، ج ۴۶، ص۱۵۲، حدیث ۱۲ ‌و‌ ص ۱۵۳ و‌ ۱۵۴ 🆔 @Maddahankhomein
🤦🏻😭🖤 پیشکشی به .............. : قبله ی دل های ویران : جانماز و رحل قرآن : شب نشین کوچه ی درد : حال و روز یک پریشان : مرهم اندوه زائر : جای جایش : خنده ی دَه ها یهودی : گریه ی صدها مسلمان ، در عطشناکِ بیابان امیدِ عطسه ی ابر است و باران شبی ای کاش می گفت این مدینه کجا ما را کرده پنهان!؟ را باید کرد و کاخ ظلم را با خاک، یکسان اینجا غریبند ولی نه در میان قلب ایران غریبه در دل ما جای دارد قسم بر ، به سلطان! شما آبادیِ محضید و ما حیف فقط گفتیم از ویرانه هاتان! کجا گفتیم از و زهدش!؟ کجا گفتیم از حُسنِ جان!؟ کجا گفتیم از تدبیر !؟ کجا گفتیم از !؟ کجا... هان! تمام شعرمان، وصف بقیع است نگفتیم از امام خویش، چندان چه گوهرها که در این خاک، خفته و است یک از آن هزاران در مدینه، خانه دارد ولی بی صحن و ایوان «»، در کعبه ی خود دارد این خاک ببین... خوابیده در آن بقیع از کعبه باید یاد گیرد دهد چاک از پریشانی، گریبان قم المقدسه 🖤 🤦🏻 😭 https://eitaa.com/Maddahankhomein