غزل شب اول محرم.png
حجم:
17.57M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل اوّل محرّم حضرت مسلم ابنِ عقیل علیه السلام
در وفا و شجاعت از این ایل
بعد از عبّاس مسلمِ ابنِ عقیل
رقصِ شمشیرِ او شبیهِ عمو
لایقِ لاٰ فَتاٰیِ جبرائیل
برقِ چشمش چنان ابوفاضل
در مصافِ نفاق عزرائیل
ظاهراً تشنه و گرسنه ولی .....
آب و نان میدهد به میکائیل
او رجزخوان که میشود اِنگار
که دَمیده به صور اِسرافیل
کنجِ دِنجی زِ مسجدِ کوفه
دلِ ما را به عشق کرده دخیل
روزِ محشر هم او همهِکارهَست
چون امامش کند وصی وُ وکیل
اختیاری به آب لب نزده
قبل از عبّاس مسلمِ ابنِ عقیل
بر رویِ دار ندبه میخواند
سرِ سردار تا وصالِ خلیل
📄۱۴۰۳/۴/۱۲
#غزل #اول_محرم #کوفه #استوری #حضرت_مسلم_ابن_عقیل_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
@Maddahankhomein
😭🖤 برای #فلسطین که در خون می تپد و هنوز زندگی می کند
آتش گرفته❤️🔥
شب شده چون روز روشن، نیست دیگر ماه
آسمان آتش گرفته، بومِ خون است... آه
#کودکان بر تخت، خوابِ مرگ می دیدند
موشکی آمد به استقبال درمانگاه
خودخوری خوب است اما شعر باید گفت
هر که با هر آنچه دارد می شود همراه!
انتظاری نیست از #حُکام و #دولت_ها
بلکه با این زخم، #ملت_ها شوند #آگاه
مرگ بر هر کس که نان در خون مردم زد
مرگ بر هر کس که شد همسفره با اشباح
#دختران ماهند و شب، موهای یلداشان
مرگ بر هر کس که زندان کَردشان در چاه
دفترم شد یک کبوتر، نامه شد شعرم
نامه ای از جنس آه و آه و آه و آه...
#حاجیانِ_غزه را دیدم که حین #رمْی
راهیِ #سعی و #صفا بودند و #قربانگاه
#کوفه و #شام است #اسرائیل، این شب ها
«#کربلایی» شد #فلسطین و... جهان، مداح
#کودکان، سیراب از خونِ خودند اینجا...
می شود آیا بخوانم روضه ای کوتاه!؟
دست و پا زد کودکی #شش_ماهه در خون و...
یک نفر با حضرتِ دریا نشد همراه!
ساحران، این بار از قوم خودت هستند
کو عصا و اژدهایت ای کلیم الله!؟
امتحان تو یهودا بود و در اسلام
بود مثل او، جهانگیری چنین بدخواه
او که غاصب بود و حق آسمان را خورد
او که پیشِ دشت مولا بود کوهی کاه
ای یهودی های افراطی کجا هستید!؟
موش ها...! رفتید در سوراخ و مخفیگاه!؟
انگلستان است وقتی که پدرخوانده
می شود فرزند او از بیخ و بن، گمراه
گربه ی ایران شده شیری تنومند و...
پوزه ات را می کِشد بر خاک، ای روباه
دست از دیوانگی بردار اسرائیل
می شوی لِه زیر پای قدس و حزب الله!
تا سقوطت آنچنان چیزی نمانده ست و
صاحب ما می رسد با ذوالفقار از راه
می رسد با ذوالفقار و با تو خواهد کرد
آنچه که با هند، روزی کرد نادرشاه
#محمد_عابدی
#فلسطین_پیروز_است
#اسرائیل_نابود_است.
یاباب الحوائج ارباب ادرکنی
🆔 @Maddahankhomein
قطعه ای کوتاه گریز تنورخولی
#کوفه #تنورخولی
سجده گاه ملائک است اینجا
یاکه گردیده قبله گاه نور
در سکوت سحر به گوش دلم
صوت قرآن رسد ز کنج تنور
ای عجب مطبخ همین عصرم
طور موسی شده در این دل شب
بین داغی خاک وخاکستر
شد لبی گرم نالة یارب
کیستی ای سر بدون بدن
خیره خیره شده نگاه تو
در مناجات امشبت آمد
بوی بی مادری ز آه تو
قحط آغوشِ مِهر بوده مگر
سر به خاک سیه گذاری تو
تو یتیمی قبول ، مادر نه
دختری خواهری نداری تو
#قاسم_نعمتی
@Maddahankhomein
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کاروان_اسرا #کوفه
خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد
اگر دل یکی از آلبوتراب بگیرد
گرفته است دل زینب از زمین و زمانه
خوشا دلی که از این درد بیحساب بگیرد
برای عصمت کبری چگونه فرض کنم که
کسی بیاید و از روی او حجاب بگیرد؟
اگرچه داغ همه بر دلش نشست، ولی باز
ندیدهاند که او چشم از رباب بگیرد
چه باغبان که به چشمان خود نشسته و دیده
که نعل مرکبها از گلش گلاب بگیرد
بگو چگونه نگیرد دلش اگر که ببیند
به سمت تشت کسی جامی از شراب بگیرد
کسی ندیده که لبهای قاری سر نیزه
صله نگیرد و از خیزران جواب بگیرد
تمام اهل حرم را سوار کرده و حالا
کسی نمانده برای خودش رکاب بگیرد...
قسم دهید خدا را به حق زینب کبری
به این امید که امر فرج شتاب بگیرد.
#مجتبی_خرسندی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_علیه_السلام
#اسارت #کوفه #تنور_خولی
#چارپاره
ماجرا هر چه بود پایان یافت
هر کسی بود عازم کویش
زنی انگار چشم در راه است
از سفر، چه میآورد شویش
لحظهها بیقرار و دلواپس
غصههایش بدون حد میشد
مرد او از سفر نیامده بود
شب هم از نیمه داشت رد میشد
آسمان تار و تیره و خونبار
آه آن شب نبود معمولی
نیمهٔ شب پرید زن از خواب
آمده بود از سفر خولی
گفت خولی بگو چه آوردی
که چنین غرق تاب و تب شدهام
چیست سوغات تو که اینگونه
دلپریشان و جانبهلب شدهام
گفت هر چند تحفهٔ خولی
زر و سیم و طلا و درهم نیست
ولی این بار گنجی آوردم
که نظیرش به هر دو عالم نیست
چیزی از ماجرا نمیدانست
چشمش اما اسیر شیون بود
متحیر شد و سراسیمه
دید آخر تنور روشن بود
رفت با واهمه به سمت تنور
به سر و سینه زد نشست و گریست
ناگهان دید صحنهای خونبار
آه این سر، سر بریدهٔ کیست؟
به سر او مگر چه آمده است
شده این گونه غرق خون، پرپر
بر لبش آیههای قرآن است
میدهد عطر زمزم و کوثر
سر او را گرفت بر دامن
خاک و خون پاک کرد از رویش
گفت بیچاره مادرت، اما
ناگهان حس نمود پهلویش ـ
بانویی قد خمیده، آشفته
که گرفتهست دست بر پهلو
ضجه که میزند همه عالم
روضهخوان میشود ز شیون او *
گفت بانو تو کیستی که غمت
قاتل این دلِ پر از محن است
گفت من دختر پیمبرم و
این سر غرق خون، حسین من است
با دو چشم ترش روایت کرد
یک جهان درد و داغ و ماتم را
گفت از نیزهها که بوسیدند
بوسهگاه نبی اکرم را
گفت از خیمههای آل الله
گفت از ماجرای غارتها
گفت با چشمهای خونبارش
از شروع همه مصیبتها:
آتشی که گرفت راه حرم
پیش از این در مدینه برپا شد
پشت در که شکست بازویم
پای دشمن به خیمهها وا شد
گفت غصه اگر چه بیپایان
ولی این قصه انتها دارد
می رسد وارثی به خونخواهی
خونِ مظلوم خونبها دارد
#یوسف_رحیمی✍
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*همسر خولی، از محبین اهل بیت پیامبر صلواتاللهعلیهوآله بود و گویا در اینجا چشم بصیرت او بینا میشود و این حقایق را مشاهده میکند.
این ماجرا با اختلاف روایتهایی، در منابع و مقاتل مختلفی از جمله:
مقتل ابی مخنف، ص۱۶۸
مقتل الحسین علیهالسلام، ص۳۹۲،
بحارالانوار، ج45، ص۱۲۵ و ۱۷۷
الدمعةالساکبة، ج۵، ص۵۲ و ۳۸۴
تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۵
و روضة الشهدا، ص۳۶۱، آمده است.
(به نقل از: خورشید بر فراز نیزهها، نوشته سید محی الدین موسوی).
البته بعضی از گفتوگوهایی که در این شعر آمده است از باب زبانحال است.
https://eitaa.com/Maddahankhomein
«اسارت»
جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان
دادند در خرابهی بیسقف، جایشان
آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای
مجروح از پیادهرَوی بود، پایشان
شخصی کنیز خواست از آن فرقهای که بود
جبریل، خادم درِ دولتسرایشان
آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان
در آفتاب، سوخت رخ مهلقایشان
آنان که شُست قابلهشان ز آب سلسبیل
از تشنگی پرید رخ و رنگهایشان
جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند
از نینوا به عرش برین شد، نوایشان
کردند نرم، سینهی جمعی که روز و شب
زهرا به روی سینه همیداد، جایشان
جمعی که بود پنجهی ایشان، گرهگشای
بستند دستها ز جفا از قفایشان
آن فرقهای که واسطهی رزق عالمند
دادند نان به رسم تصدّق، برایشان
«جودی»، به روزگار زند خیمهی شهی
از آن دمی که گشت گدای گدایشان
#جودی_خراسانی
#دیوان_جودی_عنبرانی
#مرثیه_اسارت
#کوفه #شام
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل پیوسته روضهیِ حضرت زینب و امام حسین علیهم السلام بعد از عاشورا(کوفه)
ای سببِ گریههایِ هر شبِ خواهر
قـاریِ نیزهنشین ..... ترنُّـمِ کـوثر
من سرِ بازار طعنه میخورم و سنگ ...
پیش دو چشمَم زدند بر سرِ دلبر
بیکس و دلواپسم .... پناه ندارم
روز و شبم روضههایِ توست برادر
کوفه به فکرِ شکستنِ دلِـمان است
در صدقاتـَش هزار زخم زبان است
بیصفتی نانِ خشک پیشِ من انداخت
طعنه زد این هم تصدّقِ سَرِمان است
خانهیِ قـاریِ کـوفه گـوشهیِ زندان
سهمِ حرم خندههایِ شمر و سنان است
سارقِ انـگـشترِ تو همـسفـرم بود
روضهیِ کنج تنور داغِ حرم بود
بویِ گـلاب از فرازِ نیـزه میآید
راهِـبِ نـصرانی از تـَبارِ کـرم بود
قصّهیِ خورجینِ تنگِ مَرکبِ خولی
روضهیِ هرروزهیِ دوچشمِ ترم بود
مـثل سرِ تو شکسته شد سرِ زینب
مادریام خورده ضربهها پَر زینب
قاریِ قرآن همین که لَـعلِ تو وا شد
خونِ لـَبـَت ریخـت در برابرِ زینب
ندبه بخوان کُـلِّ روضهیِ حرم این است
ساقیِ نیزهنشـین و مـعـجرِ زینب
#محرم #مدح_مرثیه #کوفه #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #بعد_از_عاشورا
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
غزال پیوسته - اربعین حسینی
کاروان آمد
کاروانِ ناله و آه و فغان آمد
کاروان آمد
کاروانِ بی قرار و روضهخوان آمد
فصلِ باران است
موسمِ وصل و خزانِ برگریزان است
کاروان آمد
کاروانِ روضهها قامت کمان آمد
خسته و رنجور
می زند دلهای شیدایی خدایا شور
کاروان آمد
کاروانِ بی پناهِ عاشقان آمد
آمده خواهر
آمده شرحِ کمال و غربتِ مادر
کاروان آمد
کاروانِ بی نشان و پُرنشان آمد
دخترِ زهراست
کوهِ صبر و روحِ عشق و زینتِ باباست
زینبِ کبراست
عصمةُ اللهِ حرم باغیرتِ مولاست
صاحبِ بیرق
شرحِ نابِ آیهیِ زیبای جاءَالحَق
قادرِ مطلق
قدرتِ شیرِخدا در هیبتِ زهراست
وارثِ حیدر
که شده در شام و کوفه فاتحِ خیبر
پرچمِ ارباب
بر روی دوشِ عقیله بوده که بالاست
افتخارِ شاه
اعتبارِ ذکرِ یاحیدر ولیُ الله
شد سلاحش آه
آه او تیغِ علیِ عالیِ اعلاست
ناله ها میزد
او به چشمش دیده دلبر دستوپا میزد
دستوپا میزد
خنجری ضربه به این سَر از قفا میزد
آتش آوردند
خون به قلبِ زینب و این بچّهها کردند
بسته شد دستش
پیشِ او سر را سَنان بر نیزه جا میزد
کوفه و دشنام
روضهیِ زینب همین جمله سه بار اَلشّام
پیشِ چشمِ من
کَعبِ نِی روی لب و دندان چرا میزد
از امانتدار
پوستی بر روی پیکر مانده اِی دلدار
کنجِ ویرانه
مانده آن دردانه که دائم صدا میزد...
کُشتَنَم بابا
رفتی و شد وقتِ سیلی خوردنم بابا
غنچهیِ یاسم
دیده ای از روی نی پژمردنم بابا
دیدی از نیزه
ضربهیِ مشت و لگد با طعنه شد روضه
وای از آزار
بر سرِ بازار بی تو بُردنم بابا
جان ندارم من
نان نمیخواهم ببین دندان ندارم من
پای نی با مُشت
این طرف یا آن طرف آوُردنم بابا
دیده گریانم
اربعین اینجا زیارت نامه میخوانم
ندبه میخواند...
عمّه جان... آمد زمانِ مُردنم بابا
#محرم #صفر #اربعین
#امام_حسین_علیه_السلام
#امان_از_دل_زینب
#کوفه #شام #کربلا
#ما_با_ولایت_زنده_ایم
#حسین_ایمانی
@Maddahankhomein
✊🏻🇱🇧🇵🇸✊🏻 تقدیم به #جبهه_مقاومت و #شهید_سیدحسن_نصرالله
نیفتاده
................
از این دست اتفاقاتِ معظَّم، کم نیفتاده
#حسن بر خاک افتاده ولی پرچم نیفتاده
نمیخواهم بگویم آسمان ها بر زمین آمد
نمیخواهم بگویم اتفاقی هم نیفتاده
هنوز از حنجر گلدسته های سبز و نورانی
صدای جاریِ #پیغمبر_اکرم نیفتاده
هنوز #آیات_قرآن میرسد بر گوش دنیایی
که از #نخل_شهادت، قامت #میثم نیفتاده
#حسن، عمری به دنبال #شهادت بود و خندان است
به آبروی #امام_عصر حتی خم نیفتاده
جهان باید بداند که من #ایرانِ_سرافرازم
#درفش_کاویان و #پرچم_رستم نیفتاده
اگر که #زلزله افتاده در جان و دل #ارگم
ولی نام بلندم از دهان #بم نیفتاده
در این #لبنانِ خوش آب و هوا حتی
گذار سیبِ شک بر حضرت #آدم نیفتاده
چه #لبنانی که #شام و #کربلا و #کوفه شد یکجا
اگرچه دیده داغ بی امان و غم، نیفتاده!
رکابِ دل، ترَک خورد از #سلیمانی و #نصرالله
ولی از دستمان #انگشترِ_خاتم نیفتاده
اگرچه خیمه ها #آتش گرفت اما خدا را شکر
که بر #اهل_حرم، چشمان نامحرم نیفتاده
خدا را شکر بعدِ کشتن #مردان_غیرتمند
نگاه هرزه ای بر دامن #مریم نیفتاده
خدا را شکر #مهدی هست و #روزی می رسد از راه
خدا را شکر پرچمدارِ این عالم نیفتاده
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#شهادت_سیدحسن_نصرالله
#ضاحیه_بیروت
https://eitaa.com/Maddahankhomein
قطعه ای کوتاه گریز تنورخولی
#کوفه #تنورخولی
سجده گاه ملائک است اینجا
یاکه گردیده قبله گاه نور
در سکوت سحر به گوش دلم
صوت قرآن رسد ز کنج تنور
ای عجب مطبخ همین عصرم
طور موسی شده در این دل شب
بین داغی خاک وخاکستر
شد لبی گرم نالة یارب
کیستی ای سر بدون بدن
خیره خیره شده نگاه تو
در مناجات امشبت آمد
بوی بی مادری ز آه تو
قحط آغوشِ مِهر بوده مگر
سر به خاک سیه گذاری تو
تو یتیمی قبول ، مادر نه
دختری خواهری نداری تو
#قاسم_نعمتی
@Maddahankhomein
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کاروان_اسرا #کوفه
خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد
اگر دل یکی از آلبوتراب بگیرد
گرفته است دل زینب از زمین و زمانه
خوشا دلی که از این درد بیحساب بگیرد
برای عصمت کبری چگونه فرض کنم که
کسی بیاید و از روی او حجاب بگیرد؟
اگرچه داغ همه بر دلش نشست، ولی باز
ندیدهاند که او چشم از رباب بگیرد
چه باغبان که به چشمان خود نشسته و دیده
که نعل مرکبها از گلش گلاب بگیرد
بگو چگونه نگیرد دلش اگر که ببیند
به سمت تشت کسی جامی از شراب بگیرد
کسی ندیده که لبهای قاری سر نیزه
صله نگیرد و از خیزران جواب بگیرد
تمام اهل حرم را سوار کرده و حالا
کسی نمانده برای خودش رکاب بگیرد...
قسم دهید خدا را به حق زینب کبری
به این امید که امر فرج شتاب بگیرد.
#مجتبی_خرسندی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
«اسارت»
جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان
دادند در خرابهی بیسقف، جایشان
آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای
مجروح از پیادهرَوی بود، پایشان
شخصی کنیز خواست از آن فرقهای که بود
جبریل، خادم درِ دولتسرایشان
آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان
در آفتاب، سوخت رخ مهلقایشان
آنان که شُست قابلهشان ز آب سلسبیل
از تشنگی پرید رخ و رنگهایشان
جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند
از نینوا به عرش برین شد، نوایشان
کردند نرم، سینهی جمعی که روز و شب
زهرا به روی سینه همیداد، جایشان
جمعی که بود پنجهی ایشان، گرهگشای
بستند دستها ز جفا از قفایشان
آن فرقهای که واسطهی رزق عالمند
دادند نان به رسم تصدّق، برایشان
«جودی»، به روزگار زند خیمهی شهی
از آن دمی که گشت گدای گدایشان
#جودی_خراسانی
#مرثیه_اسارت
#کوفه
#شام
https://eitaa.com/Maddahankhomein