#هوالعشق❤️
#قسمت_هفتادم
امروز بیست و یکم دی ماهه و دقیقا یک ماه از اتمام محرمیت من به محمد و آخرین دیدارمون میگذره😢
الان یک ماهه نه خبری از محمده نه از خانوادش😕
علی امتحانای ترم اولش رو داده و دوهفته کرمان می مونه و فاطمه هم دو هفته خونمون می مونه...
حال و روزم خرابه...
گله دارم از همه... از خودم... از زندگیم... از محمد... از خانوادم... حتی از خدا...
رفتار همه باهام عوض شده...😢 دقیقا الان سه ماهه عوض شده...😢
همه به چشم یه آدم هوس باز... یه آدم بی مسولیت... پست... عوضی... و.... نگاه میکنن...😔
بابا قسم خورده اولین خواستگاری برام بیاد حتی اگه بدترین آدم دنیاهم باشه منو بهش بده تا از ننگ من راحت شه...
امشب خونه خاله ناهید دعوتیم.
همه نشست و مشغول صحبت کردنن و فقط منم که بی هدف چشم دوختم به صفحه تی وی و تو فکر محمدم😢
خاله ناهید: خب راستش میخواستم با اجازه شما(رو به بابام) یه مسئله رو اعلام کنم.
همه گوشا تیز شد و نگاها چرخید روی خاله.
خاله بلند شد و رفت توی اتاقشون و با یه انگشتر نقره نگین دار برگشت ک نشست
خاله: خب فائزه جان خاله.
_بله خاله جان؟
خاله: من با اجازه مامان و بابات میخوام تورو برای مهدی(پسرخاله چلغوز من😣) خواستگاری کنم.
اون قدر ناگهانی و محکم گفت که ناخداگاه با تعجب گفتم: بله؟؟؟؟
بابا با پوزخند رو به من: بعله😏
خاله: به هرحال شما از بچگی باهم بزرگ شدید و من از بچگیم همیشه میگفتم فائزه عروسه منه😊
_ولی خاله جان من و مهدی که...
بابام پرید وسط حرفم و با همون پوزخند و با چشم غره گفت : تو و مهدی خیلیم به هم میاید و علاقه تونم دو طرف ست مگه نه؟!
چی داره میگه واسه خودش؟؟؟😳
خدای من😳
چرا بقیه هیچ حرفی نمیزنن😣
بهشون نگاه کردم تا ازشون کمک بخوام.
همشون داشتن نگاهم میکردن👀
مامان با نگرانی😟
علی با تاسف😒
و فاطمه با غم و ناراحتی😔
بابا این بار با تحکم و خشم گفت: مگه نه فائزه؟
جوری گفت که از ترس یک آن به خودم لرزیدم.
مهدی با وقاحت تمام گفت: سکوت علامه رضایته😃 دهنتونو شیرین کنید😄
#قسمت_هفتادم
#نویسنده_خانم_فائزه_وحی
#دوستاتون_رو_تگ_کنید
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
📲 @Majid_ghorbankhani_313
❤️ تو ❤️
در مݩ اٺفاق افٺادے
و مݩ پُر شدم از ٺـو
ݕھ همیݩ سادگے
#بیو #استوری
🆔 @Majid_ghorbankhani_313
#هوالعشق❤️
#قسمت_هفتاد_و_یکم
دو هفته از اون شب لعنتی میگذره و هر روز توی خونه ما دعوا ست.
هیچ جوره زیر بار این ازدواج زوری نمیرم.😡
من با اون پسره ی...😡
غیر ممکنه بزارم... از وقتی یادمه مهدی یه پسر لوس و خودخواه بود... با همه دخترای فامیل و همسایه و شهر دوس بوده... یه پسره سوسوله... تیپ و قیافش... اندیشه و اعتقادش... هیچیش به من نمیخوره....😞
اصلا اینا همه به کنار مگه آدم چندبار میتونه عاشق شه؟
من یه دل داشتم اونم داده بودم محمد... من الان بی دلم... 💔
علی دیشب حرکت کرد بره تهران و لحظه آخر بهم گفت: خواهره من مهدی تورو از بچگی دوس داره... درسته یکم خورده شیشه داره (هه یکم😏) ولی تو میتونی کمکش کنی تا زندگیشو درست کنه... توی فامیل همه دارن حرف تورو میزنن... نامزد کردی و بهم خورده... کاشکی یکم فکر آبرو خانواده بودی... حرفای علی به کنار...
بابام وقتی داشتیم از فرودگاه بر میگشتیم با طعنه بهم گفت: تو لیاقت پسری مثل محمدجواد رو نداشتی ولی فکر کنم دیگه لیاقتت در حد مهدی باشه...😏
مامان خیلی نگرانم بود و همش سعی میکرد منو با زبون خوش برای این وصلت راضی کنه...
این وسط دل خوشیم به فاطمه بود که اون میدونست من مقصر نیستم.
به فاطمه نگاه میکنم کنار من روی لبه ی حوض نشسته و داره درس میخونه☹️
دستمو توی آب حرکت میدم و خیره میشم به فاطمه😐
فاطی: چرا عین چیز داری منو نگاه میکنی؟😳
با بغض صداش میکنم:فاطمه...😔
فاطی: جانم آبجی قشنگم؟😢
_تو که مثل بقیه فکر نمیکنی؟ تو که منو مقصر نمیدونی؟ تو که میدونی چی شده...؟
فاطی: آره آبجی من میدونم... بخدا میدونم... ولی توهم...😁
_من چی؟؟؟؟ 😳
فاطی: ای کاش حداقل میزاشتی توضیح بده... ای کاش بهش میگفتی چی شده... ای کاش ازش میپرسیدی...😔
فاطمه رو بغل کردم و از ته دلم زار زدم😭
ای کاش....😭
فاطمه من و از خودش جدا کرد و گفت: فائزه... میخوای جواب مهدی رو چی بدی...؟؟؟
_معلومه که جوابم منفیه😠
فاطی: همه چیز به این سادگی نیست... بابات این بار و کوتاه نمیاد...
#قسمت_هفتاد_و_یکم
#نویسنده_خانم_فائزه_وحی
#دوستاتون_رو_تگ_کنید
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
📲 @Majid_ghorbankhani_313
📹 زیارت مزار سردار سلیمانی به صورت آنلاین
"حسین امیرعبداللهیان" سخنگوی ستاد مردمی گرامیداشت سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی:
🔹 بر روی سایت tour.soleimany.ir امکان زیارت مزار شریف شهید سلیمانی به صورت آنلاین و ۳۶۰ درجه وجود دارد .
🔹 دوستداران سردار سلیمانی به دلیل محدودیت های کرونایی می توانند از این طریق زیارت را انجام دهند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وایمادرم💔
باز مشغول کاری با لبخند
که انگار نه انگار...😔
─━✿❀✿♣✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
Mohammadreza Nazari - Sardare Kermani.mp3
8.32M
#علمدارحرم🏴
بارش بارانی...
یار خراسانی
ای اشتر ثانی
قاسم سلیمانی💔
#پیشنهاد_دانلود👌🏼🥀
─━✿❀✿♣✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#علمدارحرم🏴 بارش بارانی... یار خراسانی ای اشتر ثانی قاسم سلیمانی💔 #پیشنهاد_دانلود👌🏼🥀 ─━✿❀✿♣✿❀✿─━ @
دشمن میلرزید از ابهت چشمات...
وقت رجزخوانی قاسم سلیمانی :)
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#علمدارحرم🏴 بارش بارانی... یار خراسانی ای اشتر ثانی قاسم سلیمانی💔 #پیشنهاد_دانلود👌🏼🥀 ─━✿❀✿♣✿❀✿─━ @
شبیه حسین شدی تو بی سر...
شبیه عباس شدی تو پرپر...
شبیه تن علی اکبر شد تن تو ارباًاربا آخر...💔
#داداش_مجید❤️
#مجیدبربری
#شهیدمجیدقربانخانی🌹
پسر شر و شوری بود
#چاقو همیشه تو جیبش بود🔪
وقتی میخوابید چاقو رو میزاشت بالاسرش
تو #رفاقت خیلی #بامعرفت بود💫
دست به خیرشم خوب بود🌹
به #مجیدبربری معروف بود
چون دایی هاش نونوایی داشتن و مجید اونجا وایمیستاد و اگر کسی وضع مالی خوبی نداشت نون رو بهشون مجانی میداد و آخرشب خودش پول نون هارو حساب میکرد😊
قهوه خونه داشت☕️
از خالکوبی خوشش اومده بودو دستش رو #خالکوبی کرده بود
رفته بود #کربلا❤️
تو راه کربلاهم تخمه میشکوندن و بگو و بخند راه انداخته بودن...
وقتی رسید کربلا و چشمش به #گنبدآقا افتاد به کل تغییر کرد...🙃
همش تو کربلا گریه میکرد😭،حالش عجیب تغییر کرده بود و دوستاش تعجب کرده بودن از این کاراش🙄😦
وقتی از کربلا برگشت...
گفت: از امام حسین خواستم #آدمم کنه :)
نمیبردنش سوریه چون مادر و پدرش راضی نبودن
قسم داد به #پهلویحضرتزهرا تابردنش💔 :)
به چند ماه نرسید که رفت سوریه...
تو #سوریه شب آخر یکی موقع وضو #خالکوبی های #مجید رو دید، بهش گفت:
مجید حیف تو نیست این #خالکوبی هارو زدی رو دستت😕
داداش مجیدم گفت:
این #خالکوبی ها فردا یا پاک میشه یا خاک میشه🙂🙃
فرداش بود که #داداشمجید #شهید شد...🕊:)
#شهیدمجیدقربانخانی🌹
─━✿❀✿♣✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#داداش_مجید❤️ #مجیدبربری #شهیدمجیدقربانخانی🌹 پسر شر و شوری بود #چاقو همیشه تو جیبش بود🔪 وقتی میخوا
رفقایی که شناختی به شهید ندارن
اینو بخونید🙂👌
توضیح کلی درباره ی زندگی داداش مجید❤️
شهید سید مجتبی علمدار:🌱
چقدر سخت است حال عاشقی که نمیداند
مجبوبش نیز هوای او را دارد یا نه؟! :)
#تولدتمبارکآسماننشینِمهربان💚
─━✿❀✿♣✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
میگن شهید سیدمجتبی علمدار از سمت پهلو و بازوش جانباز شده بود🙃
اومدن غسلش بدن درحالی که بازو هاو پهلوش به شدت کبود شده بود...
بالاسرش زمزمه میکردن:
بریز آب روان اسماء
به جسم اطهر زهرا
ولی آهسته آهسته...💔:)
#شهیدسیدمجتبیعلمدار
~•••↓🏴🥀🏴↓•••~
@Majid_ghorbankhani_313
207K
#صوت
#شهید_سید_مجتبی_عمدار💔
وقتی که شما از این وآن طعنه میخورید... :)
─━✿❀✿♣️✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#صوت #شهید_سید_مجتبی_عمدار💔 وقتی که شما از این وآن طعنه میخورید... :) ─━✿❀✿♣️✿❀✿─━ @Majid_ghorban
تو تمام مشکلاتم
فقط با این حرفای شما آروم میشم :)
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#صوت #شهید_سید_مجتبی_عمدار💔 وقتی که شما از این وآن طعنه میخورید... :) ─━✿❀✿♣️✿❀✿─━ @Majid_ghorban
میدونم که میبینید
میدونم که سایتون بالاسرم هست...❣
مادر هرکاری بکند
بچه ها یاد میگیرند
مثلا...↓
اگر شهید شود :)
#حاج_قاسم 🌹
#حاجابوالمهدی🕊
─━✿❀✿♣✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
بہ یـاد
مردی ڪہ
روز تولـدش ،
تولد واقعـے اش را
در آسمانهـا
جشن مے گیرنـد ...
#ولادت ۱۳۴۵/۱۰/۱۱
#شهادت ۱۳۷۵/۱۰/۱۱
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
#سالروز_ولادت_وشهادتت_مبارک_سید
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
#خدایجان🌱
به دل خسته بگویید
خداوندی هست :)
- الابذکرالله تطمئن القلوب❤️
─━✿❀✿♣✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
یکی از اساتید دانشگاه فهمیده بود پدرش پاسدار است...به خاطر مخالفتش با سپاه،
او را رد کرد!
برای پدر ماجرا را تعریف کرد
سردار گفت: مبادا خودتو معرفی کنی
این جهاد توست،ده بارم که رد ات کرد وایسا دوباره بخون
اجازه نداری بگی فرزند قاسم سلیمانی ام...
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
🆔 @Majid_ghorbankhani_313
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
#قمربنیهاشم💛
نام معشوق مَبَر نزد من از عشق مگو...
عشق دیریست که در پیچ وخم عباس است❤️✋🏼
#ماهِخیمهها🌙
─━✿❀✿♣✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313