eitaa logo
میوه دل من
13هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🎈🌸🎈🌸🎈 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃؟ 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🎈🌸🎈🌸🎈
🍄☘🍄☘🍄 🍄☘🍄 ☀️☀️ سارا کوچولو در یک خانه🏡 قشنگ زندگی می کرد. سارا دختر مهربان و خوبی بود. هیچ وقت کسی را اذیت نمی کرد. عاشق بازی بود. همیشه هم سر وقت غذا می خورد و به موقع هم می خوابید آن روز صبح که از خواب بیدار شد. بعد از اینکه دست و صورتش را شست و با حوله ی مخصوص خودش را خشک کرد. با لبخند😊 به پدر و مادرش سلام کرد. پدر و مادر جواب سلامش را دادند و صبح بخیر گفتند . نشست سر سفره ی صبحانه و پرسید بابا صبح یعنی چه؟🤔 پدر گفت : صبح یعنی وقتی که خورشید خانم🌞 می آد توی آسمون و یه روز جدید شروع میشه . یعنی هر کسی مشغول کار خودش میشه سارا با خوشحالی نان و اخم مرغ ابپز را که خیلی دوست داشت، خورد بعد بلند شد و رفت به اتاقش تا با خانوم گلی بازی کند. خانوم گلی اسم عروسکی بود که بابا برای تولدش خریده بود . سارا حسابی دوستش داشت و بازی های زیادی با خانوم گلی می کرد. کنار خانوم گلی نشست و گفت خب خانوم گلی امروز چی بازی کنیم. خودش جواب خودش را داد : آهان تو میشی مریض و منم خانوم دکتر👩‍⚕صبح زود میای پیش من. خب حالا عزیزم بگو چی شده؟ چرا ناراحتی؟ سرت درد می کنه؟ خوب نخوابیدی؟ باید شبها زود بخوابی تا خواب های رنگی ببینی. حالا هم باید داروها را بخوری تا خوب خوب بشی. سارا کوچولو همین طور با خانوم گلی بازی می کرد که مادرش برای نهار صدایش زد و سارا، سارا جان بیا وقت نهاره🍝 سارا از مادرش پرسید : مامان جون ظهر شده یعنی چی؟ مادر با لبخند☺️ گفت یعنی نصف روز گذشته . خورشید خانوم اومده وسط آسمون و گرما و نور خودشو برامون هدیه آورده .☀️💫 سارا سرش را بالا آورد و از پنجره به آسمان نگاه کرد . می خواست ببیند وقت ظهر و ناهار خورشید خانوم چه شکلی است. سارا دید که آسمان روشن است و خورشید خانوم وسط آسمان می درخشد. سارا فکری کرد و گفت : پس کی شب میشه🤔 مادر لپ سارا رو کشید و گفت : وقتی که خورشید خانوم بره پشت ابرها و آقا ماهه🌝 به جاش بیاد تو آسمون شب میشه و وقت شام. بعدش هم وقت خواب و استراحته دختر عزیزم. حالا برو دستهاتو بشور و بیا تا ناهارتو بیارم. سارا نهارش را که خورد نشست پای تلویزیون🖥 و برنامه ی کودک نگاه کرد تا وقتی که پدرش از سرکار آمد. هر سه رفتند پارک نزدیک خانشان تا کمی بازی کنند. کم کم هوا تاریک و تاریک تر می شد. خورشید خانوم هم رفته بود پشت ابرها پنهان شده بود و داشت استراحت می کرد. پدر گفت : سارا جان دیگه شب شده . باید بریم خونه سارا قبول کرد . به آسمان نگاه کرد و گفت فهمیدم الان وقت شامه . پدر دستی روی سرش کشید و گفت : ای شکمو معلومه که شکمت به صدا در اومده و حسابی گرسنه ای. سارا خندید 😁معلومه گرسنه ام. سارا فکری کرد و گفت : بابا جون پس ماه کجاست ؟ کی می آد توی آسمون پدر به آسمان اشاره کرد گفت : ببین دختر گلم، اوناهاش . اونم آقا ماهه . ببین چقدر قشنگه . اون ها هم که دارن چشمک می زنن ستاره ها هستن.🌟⭐️ سارا با خوشحال و خنده به خانه رفت و شامش را خورد . دندان هایش را مسواک زد و بعد از گفتن شب بخیر، رفت که بخوابد. 👶تولد تا هفت سال @tavalodtahaftsaleghey 🍄☘🍄 🍄☘🍄☘🍄 🔙۱۰۶🔜