veladate hazrate mohammad006.mp3
4.41M
🌸 #میلاد_پیامبر_اکرم (ص)
💐مشتری نگاه تو ناهیده
💐یه ذره خاک قدمت خورشیده
🎤 #سید مجید بنی فاطمه
@modafeaneharaam
🌸 #اخلاص سید زبانزد عام و خاص بود. یکبار یکی از بچه های #هیئت آمد و به سید گفت:
تو مراسم ها و روضه اهل بیت اصلاً گریه ام نمی گیرد و نمی توانم #گریه کنم!
🌺سید گفت: اینجا هم که من خواندم گریه ات نگرفت
🔹گفت: نه!
🔸سید گفت: مشکل از من است! من چشمم آلوده است. من دهنم آلوده است که تو گریه ات نمی گیرد!
🌼این شخص با تعجب می گفت: عجب حرفی! من به هر کس گفتم، گفت: تو مشکل داری برو مشکلت را حل کن،گریه ات می گیرد!اما این #سید می گوید مشکل از من است!
شهیـد سیـد مجتبے علمـدار🌹🍃
@modafeaneharaam
🔴کتاب #خاطرات_رهبر_انقلاب منتشر شد.
🔵خاطرات حضرت آیتالله العظمی سیّد علی خامنهای(مدّظلّهالعالی) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی با عنوان «خون دلی که لعل شد» برای اولین بار از سوی انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شد.🌺🍃
🔵این کتاب ترجمهی فارسی کتاب «إنّ مع الصّبر نصراً» است که پیش از این به زبان عربی در بیروت توسط #سیّد حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان رونمایی و منتشر شد.🍃
@Modafeaneharaam
﷽
🌹سردار شهید مدافع حرم
#سید #حمید_طباطبایی_مهر
❤️ نماز شب برای رسیدن به شهادت ❤️
🍃در نيمه هاي شب خيلي زود براي نماز شب بيدار مي شد.من ساعت را کوک مي کردم. قبل از آن يکي دو ساعت زودتر بيدار مي شد. مي گفتم چه خبر است بخواب که فردا مي خواهي بروي سرکار، خسته اي.
🍃ميگفت: خدا گدا می خواهد و من باید گیرهایم را برطرف کنم . تا خداوند توفیق خدمت خالصانه و رزق شهادت را نصیب من کند.😔
🍃گاهی اوقات با صداي گـــــريه ايشان بيـــــدار مي شدم. حس مي کنم که اين ارتباط دو طرفه شده بود و خداوند بسيار ايشان را دوست مي داشت.ميگفت خدا راحت وصل مي کند. ما هستيم که سيم مان گير دارد و نمي توانيم خوب اين ارتباط را برقرار کنيم...
🍃وقتی شهید شد بر روی پلاکاردها نوشتند: "سردار بیادعا و سرباز ولایت #سردارشهید #سید_حمید_طباطبایی به فراق پایان داد!"❤️
#شهادت۹۱/۱۲/۴
#بهروایتازهمسرمکرمشهید
@Modafeaneharaam
افطاری #عید_غدیر 🌸
#سید همیشه دوست داشت عید غدیر به همه عیـــــدی بده😌 حتی تو این روز هرکیا که بهش می رسید چه کوچیک و چه بزرگ بهش عیدی می داد.
هرساله هم با بـــرادراش خانواده را شام دعوت می کرد در این روز تا اینکه اقا سید پارسال ی طرحی دادند و گفتند که چه خوبه این کار را گسترش بدیم و سعی کنیم با کمک مردم و پایگاه بسیج کل محله رو افطاری بدیم👌... و این طرح برای اولین بار با حضور سید اجرا شد که واقعا مراسم خییلی عالی بود😍و حتی سید باعث سنتی شد در محل تا که از اون سال به بعد همه منتظر بودند برای جشن غدیر و امسال نیز مثل سالهای دیگر قراره برگزار بشه ولی بدون حضور آقا سید....😔💔
شهید مدافع حرم
#سید_یحیی_براتی🌹
@Modafeaneharaam
اخرین تماسی که گرفت به من گفت یه چیزی میگم قبول میکنی؟
بهش گفتم میخوای زن بگیری ❓خندید گفت نه..😅
دو سه باری ازم قول گرفت تا اینکه گفتم باشه قبول..😊
گفت وقتی شهید شدم برام گریه نکنی هااا..برای حضرت زینب گریه کن..😢
اشکهای این خواهر اروم اروم روی صورتش میومد..
گفتم خوابش هم دیدید❓
گفت خیلی وقته خوابش رو ندیدم..😞
اخرین بار خیلی گریه کردم دلتنگی کردم گفتم چرا به خوابم نمیای😭
تا اینکه خوابش رو دیدم:
یه جایی مثل صحرای سرسبز خیلی بزرگ دستم رو گرفته بود و خیلی سریع میدوید.😍.بهش گفتم اروووومتر ...الان میفتم...
خلاصه تند تند شاد و خندون دوید و دستم تو دستش بود.😊. رسید به یه تپه..
گفت پایین رونگاه کن چی میبنی؟
گفت دیدم یه برکه است ولی شبیه اسمون پر از ستاره است..✨✨
سید امین گفت این جای منه خیییلی بزرگ و قشنگه...😍
میگه بهش گفتم چرا اینقدر بی تابی میکنم به خوابم نمیای..خیلی دلتنگتم..⁉️
گفت خواهر ما اینجا کار داریم...فعلا نمیتونم به خوابت بیام☝️...ولی بدون جام خیلی خوب و راحته..."
🌹 #سید امین حسینی 🌹
از شهدای فاطمیون ...✌️
شهید #دهه_هفتادی که سال 93 به مقام شهادت نائل اومدند.🕊
@Modafeaneharaam
عید غدیر
در روز #عید_غدیر حتما به دیدن #سید های فامیل میرفت☝️.عید غدیر را عید اصلی شیعیان میدانست.و روی اعمال مستحبی آن روز تاکید داشت✨. و بعد از آن به دیدن اقوام میرفت.
و این عید را به هرکسی که میرسید تبریک میگفت🌸
تماس میگرفت یا به دیدنشان میرفت.
و در آخر کاری که هرسال میکرد و ترک نمیشد، به گلستان شهدا میرفت 🕊
شهیدمدافع حرم حسین رضایی🌹
#فقط_به_عشق_علی 💕
@Modafeaneharaam
پدرم متولد سال 45 بودن و تحصیلات حوزوی داشتند🌸
ایشان خیلی به حضرت زینب س ارادت داشتند و همیشه خطبههای حضرت زینب رو برامون میخوندن 😍
و هدف اصلیشون دفاع از اسلام و شیعیان بود.🌸
خیلی خیلی به صله رحم اهمیت میدادند همچنین همیشه نمازشان رو سر وقت میخوندند بسیار مهربان بودن 😊و خیلی زیاد دختراشونو دوست داشتن.
همیشه بعد نماز صبح تا طلوع آفتاب قرآن میخوندن که خیلی برای ما دلنشین بود و روزه زیاد میگرفتند.🌸
پدرم هیچوقت من یا خواهرم رو به پوشیدن چادر یا داشتن حجاب اجبار نکردن☝️ ولی با صحبت های دلنشین و توصیفات قشنگی که از حجاب برای ما داشتن ما خودمون بسمت حجاب و چادر مشتاق بودیم .🙂😍
شهید مدافع حرم #سید حسین حسینی
لشکر پر افتخار فاطمیون 🌸🌸
@Modafeaneharaam
🔻شهید زنجانی (رحمه الله علیه) خیلی مهماننواز و کریم بود. #شب_آخری که قرار بود برگردم دمشق، آمد دنبالم🚗 به همراه شیخ و چند نفر دیگر ما را به بازار #حلب برد.
🔻به یک مغازه #عطر فروشی رفتیم. یکی از عطرهای خوشبو را پیشنهاد کرد. قصد داشتم آن را به عنوان هدیه🎁 با خودم به #ایران ببرم. وقتی قیمت را پرسیدم، فروشنده گفت: «یازده هزار لیر». برای خرید مردد شدم، ولی بهخاطر رودربایستی که با #سید و شیخ داشتم چیزی نگفتم. در دلم گفتم: «چه خبره برا یه عطر یازده هزار لیر بدم!»
🔻وقتی میخواستم پول💰 را حساب کنم، سید اجازه نداد و خودش #حساب کرد. شعارش این بود و همیشه میگفت: من باید ببخشم تا #خدا بهم بده
👈حالا من میگم #کریم بودن به اینه که آنور دست رفقات هم بگیری ...
#راوی_استاد_عباسی
#شهید_سیدعلی_زنجانی
#سیدالشهدای_حلب
@Modafeaneharaam
🔺الگو برداری از شهداء 📣
روايتى از شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى شهیدی که دواعش دست و پا و سرش را از هم جدا کردند در روز تاسوعای حسینی94😔
🔴«مراقبه و محاسبه نفس»
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
🔻سيد اهل #مراقبه و #محاسبه بود. از #اعمال خود مراقبت مىكرد و از خودش #حساب مىكشيد. اما اين مسائل در #ظاهر زندگى او هيچ نمودى نداشت. يعنى در مقابل ديگران و در كنار دوستان، بسيار #عادى و #ساده ظاهر مىشد. مىگفت، شوخى مىكرد، مىخنديد. بىرياى #بىريا بود. بايد با سيد رفت و آمد مىكرديد تا متوجه #اخلاص در #اعمال و محاسبه و مراقبه او مىشديد.
🔸این #معنويت از پاى #درس #بزرگان و سخنرانهاى هيئت و ارتباط قوى با #شهدا بدست آمده بود. او مرتب به #مسجد مىرفت و از #كلام بزرگان استفاده مىنمود.
🔹يكبار همراه سيد و چند نفر از دوستان، رفتيم سراغ يكى از #عرفاى شهر. مغازه محقرى داشت. داخل مغازه مشغول كارش بود. سلام داديم و در مقابلش ايستاديم. با حرص و ولع، مشتاقانه دو زانو نشستيم پاى #مكتب اين پير فرزانه. ايشان تكتك بچهها را #توصيه مىكرد. نوبت به من كه رسيد جمله بسيار زيبايى گفت. همهمان #منقلب شديم. رو كرد به ما و گفت: «جوانان عزيز #نگاه نكنيد، #گناه نكنيد!!» جملهاى كه فرمود مثل پتكى بر سر ما فرود آمد. من خيلى #متأثر شدم. بعد از نصيحتهاى آن #عارف همگى از محضرش خداحافظى كرديم و برگشتيم. براى سيد يك #اشاره كافى بود كه راهش را پيدا كند و همينطور هم شد.
🔺يك روز ديدم سيد دستش كمى #سوخته و #متورم شده! گفتم سيد دستت چى شده؟! گفت چيز مهمى نيست. مطمئن بودم كه حتماً اتفاق خاصى براى سيد افتاده، اما هر چهقدر #اصرار كردم چيزى نگفت. شصتم خبر داد چى شده!! بعدها از دوستان شنيدم كه #سيد براى #تنبيه خودش اين كار را كرده. برخى مسائل چيزى بود بين خودش و خداى خودش كه ما متوجه نشديم. همين مراقبتها بود كه سيد را #آسمانى كرد.💔
📚 برشى از كتاب مهمان شام، زندگىنامه و خاطرات شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى🌹
@Modafeaneharaam
#شهید_مدافع_حرم_سید_یحیی_براتی 🕊🌺
📢 #الگو_بردارۍازشهید #مــــــبارزه_با_نـــــــفس
#ڪمڪ_کردن_به_کارگران_بازبان_روزه_درگرماۍتابستان
چند سال پیش توی #ماه_مبارک_رمضان کارگران در #هوای_گرم تابستانی مشغول #آسفالت کردن کوچه ها بودند #ظهر بود و هوا #بسیار_گرم که #سید تازه #خسته از سر کار رسیده بود.
خیلی تو خودش بود گفت کارگران #گناه دارند با #زبان روزه و هوای #داغ و #آسفالت تازه که بسیار هم #حرارت دارد، کار می کنند طاقت نیاورد رفت تو اتاق لباس هایش را عوض کرد و #رفت #کمک کارگران همون موقع چندتا از دوستانش از اونجا رد می شدند که با تعجب به سید گفتند: شما دیگه چرا #با_زبان_روزه تو این هوای داغ کار میکنید.
سید گفت: طوری نیست آدم باید چنین مواقعی روی نفس خودش پا بگذارد. خلاصه سید اون روز تا دم افطار کمک کارگران کرد وبعد خسته به خانه برگشت.
#نقل_ازخانواده_شهید
#شهادت۹۴/۹/۱۶
#نحوه_شهادت_انفجارمهیب_درتانک
@Modafeaneharaam
🔺الگو برداری از شهداء 📣
روايتى از شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى شهیدی که دواعش دست و پا و سرش را از هم جدا کردند در روز تاسوعای حسینی94
🔴«مراقبه و محاسبه نفس»
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
🔻سيد اهل #مراقبه و #محاسبه بود. از #اعمال خود مراقبت مىكرد و از خودش #حساب مىكشيد. اما اين مسائل در #ظاهر زندگى او هيچ نمودى نداشت. يعنى در مقابل ديگران و در كنار دوستان، بسيار #عادى و #ساده ظاهر مىشد. مىگفت، شوخى مىكرد، مىخنديد. بىرياى #بىريا بود. بايد با سيد رفت و آمد مىكرديد تا متوجه #اخلاص در #اعمال و محاسبه و مراقبه او مىشديد.
🔸این #معنويت از پاى #درس #بزرگان و سخنرانهاى هيئت و ارتباط قوى با #شهدا بدست آمده بود. او مرتب به #مسجد مىرفت و از #كلام بزرگان استفاده مىنمود.
🔹يكبار همراه سيد و چند نفر از دوستان، رفتيم سراغ يكى از #عرفاى شهر. مغازه محقرى داشت. داخل مغازه مشغول كارش بود. سلام داديم و در مقابلش ايستاديم. با حرص و ولع، مشتاقانه دو زانو نشستيم پاى #مكتب اين پير فرزانه. ايشان تكتك بچهها را #توصيه مىكرد. نوبت به من كه رسيد جمله بسيار زيبايى گفت. همهمان #منقلب شديم. رو كرد به ما و گفت: «جوانان عزيز #نگاه نكنيد، #گناه نكنيد!!» جملهاى كه فرمود مثل پتكى بر سر ما فرود آمد. من خيلى #متأثر شدم. بعد از نصيحتهاى آن #عارف همگى از محضرش خداحافظى كرديم و برگشتيم. براى سيد يك #اشاره كافى بود كه راهش را پيدا كند و همينطور هم شد.
🔺يك روز ديدم سيد دستش كمى #سوخته و #متورم شده! گفتم سيد دستت چى شده؟! گفت چيز مهمى نيست. مطمئن بودم كه حتماً اتفاق خاصى براى سيد افتاده، اما هر چهقدر #اصرار كردم چيزى نگفت. شصتم خبر داد چى شده!! بعدها از دوستان شنيدم كه #سيد براى #تنبيه خودش اين كار را كرده. برخى مسائل چيزى بود بين خودش و خداى خودش كه ما متوجه نشديم. همين مراقبتها بود كه سيد را #آسمانى كرد.
📚 برشى از كتاب مهمان شام، زندگىنامه و خاطرات شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى
@Modafeaneharaam
🌹✨🌹✨🌹✨🌹
🌹✨🌹✨🌹
🌹✨🌹
🌹
خیلی وقت شده بود ندیده بودمش #مجروح شده بود و رفته بود #ایران
وقتی برگشت، با عصا آمده بود، وقتی دیدمش خیلی خوشحال شدم
گفتم:
#سید آماده شو بریم تا جایی
گفت: کجا؟
خندیدم گفتم: بهشت!!! چشماش برق زد گفت:
#یاعلی... سوار ماشین کردمش و بردمش #زینبیه، سر#مزار_شهدا... دفعه اول بود میرفت مقبره#شهدای_زینبیه، حال عجیبی پیدا کرده بود
بعد از #زیارت مزار #شهدا گفت:
فلانی چندتا عکس یادگاری بگیریم؟
گفتم:
چرا که نه... عکسهای زیادی گرفتیم، ولی نمی دونم چرا تمام عکس های #سید یه حالت خاصی داشت!!! یه جورایی بوی خداحافظی می داد
باهاش شوخی کردم و گفتم:
#سید_ابراهیم این عکسها جون میده برای #حجله و شب هفت... شب که برگشتیم #سراج به عکسها خیره شده بود
گفت:
آره فلانی ، برا عکسهای مراسم خوبه
شادی ارواح مطهر #شهداصلوات...
راوی:
#رزمنده_فاطمی
@Modafeaneharaam