eitaa logo
دکتر محمدرضا کرامتی
493 دنبال‌کننده
890 عکس
970 ویدیو
38 فایل
دکتر رشته علوم قرآن و حدیث از دانشگاه فردوسی مشهد نکات تفسیری نقد ترجمه‌های قرآن، آثار متفکران و... مفردات قرآن معرفی کتاب فرق کلمات طرح سؤال عقاید امامیه اخلاق احکام و... @mohammadrezakaramatitafsirdoost
مشاهده در ایتا
دانلود
محبت و معرفت آدمى، داراى دو ويژگى مهمّ است يكى شناخت و معرفت، و ديگرى عشق و محبّت. او در نهاد خويش، دو گوهر گران بها دارد و همواره به دنبال مشترى لايقى مى‌گردد تا اين دو گوهر را به پايش بريزد، و آن گاه كه معشوق خويش را يافت، به ابراز رفتارهاى عاشقانه مى‌پردازد و در شادى محبوبش شاد، و در غمش، غمگين مى‌شود. عاشق، در انجام اين رفتارهاى عاشقانه، هر چه بيش‌تر دقّت داشته باشد، عشقش قوى‌تر مى‌شود. انسان، هرچه بيش‌تر به رفيق محبوبش اظهار محبّت كند و رفتارهاى دوستانه بيش ترى انجام بدهد، محبّتش عميق‌تر و پايدارتر خواهد شد. از سوى ديگر، چنان چه شخصى، رفيق خويش را به فراموشى سپارد، كم كم محبّت او نيز از دلش مى‌رود: از دل برود، هر آن چه از ديده برفت. رفتارهاى محبّانه ما در احترام و توسّل به اولياى خدا و برگزارى مراسم جشن و سرور در ايّام شادى و برپايى مراسم عزادارى در ايّام غم و عزاى ايشان، براى اين است كه عواطفمان جهت يابد و رابطه عاطفى ما با اولياى خدا پابرجا بماند و رشد كند. ارزش آدمى به همين است كه معشوق شايسته‌اى بيابد و دلش را به او بسپارد؛ البتّه انسانيت انسان فقط به عشق و محبّت وابسته نيست؛ بلكه بخش ديگرى از وجود او نيز به شناخت و معرفت مربوط مى‌شود. اين دو (محبّت و معرفت يا عشق و شناخت)، رابطه بسيار نزديكى با هم دارند. هرچه انسان، كمال و زيبايى فرد يا چيزى را بيش‌تر بشناسد، محبّت فزون ترى به او مى‌يابد و آدمى تا نشناسد، محبّت پيدا نمى كند. علامه مصباح، آفتاب ولایت، مبحث منشور محبت و معرفت ۱، ص مجهول https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
از جمله تحريفهايى كه در بعضى از اديان آسمانى براى جلب رضايت جباران و ستمگران انجام گرفته اين است كه دايره دين را محدود به رابطه انسان با خدا، و احكام دين را منحصر به مراسم مذهبى خاصى قلمداد كرده‌اند و مخصوصاً سياست و تدبير امور جامعه را خارج از قلمرو دين، معرفى نموده‌اند در صورتى كه هر دين آسمانى، عهده دار بيان همه مطالبى است كه مورد نياز افراد جامعه براى رسيدن به سعادت دنيوى و اخرويشان مى‌باشد و عقل انسانهاى عادى براى شناختن آنها كافى نيست چنانكه توضيح اين مطلب در جاى خودش خواهد آمد و آخرين پيامبرى كه از طرف خداى متعال، مبعوث مى‌شود مى‌بايست معارف و دستوراتى را كه تا پايان جهان، مورد نياز انسانهاست در اختيار ايشان قرار دهد و از اينروى، بخش مهمى از تعاليم اسلام، مربوط به مسائل اجتماعى و اقتصادى و سياسى است. آموزش عقاید، خداشناسی ص مجهول https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
نظر استاد مصباح یزدی در مورد علامه طباطبایی به خاطر دارم كه روشندلى در محضرشان با چشمانى اشكبار آهسته مى‌گفت: «‌در شگفتم كه چگونه زمين سنگينى چنين مردانى را تحمل مى‌كند.‌» در طول سى سال كه افتخار درك محضر آن بزرگوار را داشتم هرگز كلمه «‌من‌» از ايشان نشنيدم در عوض عبارت «‌نمى‌دانم!‌» را بارها در پاسخ به سؤالات از وى شنيده‌ام. همان عبارتى كه افراد كم‌مايه از گفتن آن عار دارند ولى اين درياى پرتلاطم علم و حكمت از فرط تواضع بر زبان جارى مى‌ساخت و جالب اينكه، به دنبال آن پاسخ پرسش را به صورت احتمال و يا عبارت «‌به نظر مى‌رسد‌» بيان مى‌كرد. از جمله خصال بارز اين بزرگ‌مرد روحانى اشتياق و خضوع زايدالوصفى بود كه نسبت به خاندان رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) از خود بروز مى‌داد و تلاش‌هاى شبانه‌روزى علمى، او را از توسّل و عرض ادب به پيشگاه مقام رسالت و ولايت بازنمى‌داشت و موفقيت خويش را مرهون همين توسّل‌ها مى‌دانست و آنچنان به بيانات عترت نبى اكرم(عليهم السلام) احترام مى‌گذاشت كه حتى در برابر روايات مرسل و داراى سند ضعيف هم به احتمال اين‌كه از بيت عصمت صادر شده باشد، رفتار احترام‌آميزى داشت و برعكس كوچك‌ترين و كم‌ترين سوء ادب و كژانديشى را نسبت به اين دودمان پاك و مكتب پرافتخار تشيع، قابل اغماض نمى‌دانست. آخر مگر محبت به اين خاندان اجر رسالت و راه خدا نيست.(1) و مگر ايشان همان كسانى نمى‌باشند كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آنان را هم‌رديف قرآن 1. اشاره دارد به آيه: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (شورى(42)، 23). كريم قرار داد(1) و مگر ايشان بزرگ‌ترين نعمت‌هاى خدا در ميان جوامع انسانى نمى‌باشند كه بايد بزرگترين سپاس را در خصوص آنان به جاى آورد. علامه كتاب حديث را مى‌بوسيد، مدتى در جلسات شب‌هاى پنج‌شنبه و جمعه، احاديث و ادعيه معتبر را مى‌خواندند و شرح مى‌دادند كه متأسفانه اين بحث‌ها ضبط نشده مگر اين‌كه برخى شاگردان از آنها يادداشت‌بردارى كرده باشند. ايشان به قدرى براى جوامع روايى احترام قائل بود كه اجازه نمى‌داد كتاب بحارالانوار در جايى قرار گيرد كه نوعى بى‌احترامى به آن تلقّى گردد. البته بر بعضى مجلدات اين كتاب حاشيه نوشت و در اصلاح و منقح نمودن برخى مندرجات جلد اول تا هفتم بحار كوشيد ولى عده‌اى بر عليه وى جوّسازى كردند و چنين شايع نمودند كه علامه طباطبايى درصدد تخريب شخصيت علامه مجلسى مى‌باشد و لذا از برخى نقاط نامه‌هايى دريافت نمود كه چنين تلاشى را پى نگيرد و او هم ديگر نتوانست اين پژوهش را ادامه دهد.(2) علامه به مجالس عزادارى براى خاندان عترت به خصوص خامس آل‌عبا توجه ويژه‌اى نشان مى‌داد و همچون افراد عادى در اين مراسم 1. قال رسول الله: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا. (ميرحامد حسين در كتاب عبقات‌الانوار اين حديث را با ذكر سند نقل كرده است). 2. ديدار آيت‌الله مصباح با دكتر اعوانی (2 بهمن 1382) حضور مى‌يافت و مى‌گفت اين كتيبه‌هاى سياه كه بر در و ديوار حسينيه نصب شده است، قادرند ما را شفاعت كنند و در آن محافل چنان مى‌گريست كه دانه‌هاى درشت اشك از ديدگانش بر گونه‌هاى او جارى مى‌گشت، هنگامى كه نام مبارك يكى از ائمه طاهرين بر زبان مى‌آمد تواضع و ادب در سيمايش مشهود مى‌گرديد، هر سال تابستان‌ها به آستان قدس رضوى در مشهد مى‌رفت و در جوار حرم مطهر به تضرع و زارى مى‌پرداخت. در ماه رمضان روزه خود را با بوسه زدن بر ضريح مقدس حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام) در قم افطار مى‌كرد، آنگاه به سوى خانه مى‌رفت.(1) 1. جرعه‌هاى جانبخش (اقتباس از فصل هفتم). مصباح یزدی، تماشای فرزانگی و فروزندگی ص مجهول https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلا اللَّهَ وَکفَي بِاللَّهِ حَسِيبًا؛(أحزاب 39)«‌کساني که پيام‌هاي خداوند را مي‌رسانند و از او بيم دارند و از هيچ کس جز او هراسي ندارند، خدا براي ارزيابي اعمالشان کافي است‌». استاد شهيد علامه آيت‌الله مرتضي مطهري يکي از شخصيت‌هاي برجسته روزگار ماست. او از ذخاير علمي، فکري و فلسفيِ نه‌تنها ايران، بلکه جهان اسلام به شمار مي‌آيد؛ انديشمندي که عصاره مهم‌‌ترين انديشه‌هاي زمانه را فرا گرفته بود و به خوبي آنها را تجزيه و تحليل مي‌کرد و در کنار ارزيابي آنها، ابتکارات فکري و توانايي‌هاي ذهني خويش را نيز بر ميراث فلسفي و علمي عالمان سلف مي‌افزود. او اندوخته‌هاي دانش خويش را با سبکي مطلوب و شيوه‌اي جذاب و شيوا و حتي‌المقدور با بياني ساده عرضه مي‌کرد. بر اين اساس، اغراق نيست اگر گفته شود که ده‌ها سال بايد بگذرد و از ميان هزاران جوينده علوم اسلامي، فردي چونان شهيد مطهري برآيد تا جويندگان معارف ناب از جويبارهاي وجودش جرعه‌‌هاي حکمت و معنويت بنوشند. علامه مصباح یزدی (رضوان الله علیه)، آفتاب مطهر، فصل اول: دانشور ژرف‌اندیش، قله معرفت (ص 13) https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
وظيفه عالمان در عصر امام زمان(عليه السلام) 1. پرهيزگارى و پيشوايى پرهيزگاران نمونه‌اى از ولايت اولياى خدا 2. جهاد همه جانبه فرهنگى 3. دستگيرى از نسل جوان 4. تجهيز به سلاح علم و حكمت مصباح یزدی، آفتاب ولايت https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
كافى نبودن قرآن براى فهم همه معارف و احكام اسلام اما آنچه از همه اين موارد مهم تر است، مطلب ديگرى است; و آن اين كه قرآن كريم حجم محدودى دارد به گونه اى كه در اين زمان كودكان خردسال ما هم الحمد للّه ـ مى توانند به راحتى آن را حفظ كنند; اما اين حجم محدود، متكفل بيان حقايقى است كه بشر تا روز قيامت به آنها احتياج دارد. قرآن گاهى اين حقايق را به صورت كلى بيان كرده و تشخيص مصاديق آن را ابتدا به عهده پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و بعد از آن حضرت هم به عهده ائمه اطهار(عليهم السلام) گذاشته است. طبعاً هر زبانى محدوديت هايى دارد كه موجب مى شود ابهاماتى در كلام به وجود آيد و معناى آن به درستى براى هر شنونده اى روشن نشود; از اين رو گاهى فهم قرآن به كسى نياز دارد كه آن را تفسير كند. تفسير قرآن هم بر عهده پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) گذاشته شده است. آن حضرت در حديثى كه بين الفريقين متواتر است و حضرت امام(قدس سره) هم در مقدمه وصيت نامه خود، اين حديث را نوشته اند، مى فرمايند: «‌انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى‌»1، من دو چيز گرانبها را در ميان شما به امانت مى گذارم كه اين دو از هم جدا نمى شوند، يعنى بايد به هر دو آنها تمسك كنيد و اگر بين آنها فاصله انداختيد و گفتيد يكى را قبول داريم و ديگرى را نه، گمراه خواهيد شد; «‌ما ان تمسكتم بهما لن تضلّوا‌»، اگر به هر دوى آنها تمسك كرديد هلاك نمى شويد. اما اگر گفتيد يكى را قبول داريم، اگر گفتيد «‌حسبنا كتاب الله‌»، و عترت را رها كرديد، ضمانتى براى هدايت شما نخواهد بود. اين دو چيز را بايد با هم داشته باشيد تا بتوانيد به هدايت برسيد. سرّ اين فرمايش پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) اين است كه تمام آنچه ما به آن احتياج داريم در نصّ و منطوق قرآن نيامده است. و ممكن است پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و ائمه اطهار(عليهم السلام)به كمك دقت هاى خدادادى از ريزه كارى هاى الفاظ و ادبيات، مطالبى را استفاده كنند كه ما به ذهنمان نمى رسد. به هر حال، زمانى كه ما به قرآن مراجعه مى كنيم، بسيارى از مطالبى را كه احتياج داريم، از قرآن به دست نمى آوريم، در حالى كه يقين داريم كه در اسلام چنين مطالبى هست. در اينجا به عنوان مثال دو نمونه براى شما بيان مى كنم. [البته اگر قرائت هاى جديد تغييرى در اين مطلب نداده باشد!] تا جايى كه ما اطلاع داريم، شيعه، سنى، زيدى، كيسانى و تمام مذاهب مختلف اسلام، هر كس كه نام خود را مسلمان گذاشته، معتقد است نمازهاى واجب روزانه هفده ركعت است; نماز صبح دو ركعت، ظهر چهار ركعت، عصر چهار ركعت، مغرب سه ركعت، عشا چهار ركعت. ما در طول هزار و چهارصد سال از تاريخ اسلام، مسلمانى را سراغ نداريم كه غير از اين را گفته باشد. حتى هيچ كس احتمالى غير از اين هم نداده است. تمام مسلمانان در هر نقطه از دنيا و با هر مذهبى، اين مطلب را معتقدند و مى دانند كه اسلام چنين مطلبى را گفته است. اما در هيچ يك از آيات قرآن نگفته است كه نمازهاى يوميه هفده ركعت است و نماز صبح دو ركعت. اگر قرار باشد كه ما فقط به قرآن تمسك كنيم و به كلمات پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت(عليهم السلام) مراجعه نكنيم، از كجا بفهميم كه نماز صبح دو ركعت است؟ اگر فردا كسى پيدا شود [البته بعيد نمى دانم صبح كه از خواب بيدار شديم چنين كسى پيدا شود، و بگويد قرائت جديدى در قرآن پيدا شده است كه به جاى دو ركعت نماز صبح، ورزش كنيد! اين هم قرائت ديگرى است.] اگر بنا باشد ما فقط بخواهيم از قرآن استفاده كنيم، از كدام آيه قرآن مى توانيم استفاده كنيم كه نماز صبح دو ركعت است؟ مثال ديگرى را هم مطرح كنم. اين مورد در مناظره اى بين من با شخصى، اتفاق افتاد. پيش از انقلاب سفرى به اصفهان داشتم و يك ماه در آنجا بودم. بحث و گفتگويى با يكى از افراد منتسب به فرقه اى منحرف داشتيم. آن آقا گفته بود من مى خواهم با فلانى مباحثه كنم; من هم پذيرفتم [بعضى از كسانى كه بعدها به وزارت رسيدند در جلسه مباحثه ما حضور داشتند، بعضى از رجال و شخصيت هاى فرهنگى اصفهان هم بودند]. آن شخص گفت من در صورتى با شما بحث مى كنم كه فقط از قرآن استدلال كنى. من چيز ديگرى را قبول ندارم. گفتم قبول است. من اين كار را انجام مى دهم، اما به شرط اين كه ابتدا يك سؤال مرا جواب دهى، در آن صورت قول مى دهم كه هر چه مى گويم از قرآن باشد. او هم پذيرفت و گفت: بسيار خوب! سؤال شما چيست؟ گفتم: به نظر شما آيا در اسلام گوشت سگ حلال است يا حرام؟ گفت: آقا! اين چه حرفى است؟ مرا مسخره كرده اى؟! همه مى دانند گوشت سگ حرام است. گفتم: آيا واقعاً شما معتقدى كه اسلام گوشت سگ را حرام مى داند؟ گفت: بله! هيچ جاى شكى در اين مطلب نيست. گفتم: لطفاً يك آيه بياوريد كه در آن صحبتى از حرمت گوشت سگ شده باشد. ادامه دارد 👇