#معنای_کلمات_و_اصطلاحات
معنای إله
اين نام مبارك [الله] كه از آن به «لفظ جلاله» ياد مي شود و 2698 بار در قرآن كريم به كار رفته است، در اصل «إله» بوده و همزهي آن بر اثر كثرت استعمال حذف شده است و با پيوستن «الف و لام» به آن به صورت «الله» در آمده است.
«إله» به معناي «مَألُوه» است و مَألوه يا به معناي معبود است يا مُتَحيّرٌ فيه (ذاتي كه همهي عقلها و دلها دربارهي او متحيّر و سرگردانند)، يا مفهومي جامع بين اين دو.
در زبان عرب و فرهنگ وحي، «إله» بر هر معبودي كه عابدان در پيشگاهش خضوع كنند، اطلاق مي شود؛ حق باشد يا باطل: (لا تتخذوا إلهين اثنين)[1]
، (أرأيت من اتخذ إلهه هواه)[2]
، (أأنت فعلت هذا بِالهتنا)[3]
؛ امّا «الله» بر اثر كثرت استعمال، عَلَم (اسم خاص) ذات مقدس خداوند است كه
===========
[1]ـ سورهي نحل، آيهي 51.
[2]ـ سورهي فرقان، آيهي 43.
[3]ـ سورهي انبياء، آيهي 62.
جامع همهي صفات جلالي و جمالي است و جز بر او اطلاق نمي شود: (هو الله الخالق الباري المصور له الأسماء الحسني)[1]
و از اين رو لفظ جلاله (الله) موصوف همهي اسماي حسناي خداوند از جمله «الرّحمن» و «الرّحيم» قرار مي گيرد، ولي خود، صفت هيچ اسمي واقع نمي شود و بر اين اساس، گفته مي شود: «الله اسم ذات و ديگر اسمهاي خداوند نامهاي صفات اوست».
===========
[1]ـ سورهي حشر، آيهي 24.
تسنيم ج 1 صص 279 و 280
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#مفید و کاربردی
اشکالات کلام افراد عادی
تسنیم ج 23 صص 97 و 98 (این تصویر و تصویر بعد)
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
دکتر محمدرضا کرامتی
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
یکی از اعضای محترم، بعد از خواندن این مطلب پرسیدند:
کثیر را جای جمیع گرفتن، به چه معناست؟!
جواب کرامتی:
مثلا اگر «خیلی از مردم» فقط به فکر خودشان هستند، کسی تصور کند «همه» فقط به فکر خودشان هستند.
مجدد پرسیدند:
یعنی اکثر رو به کل تعمیم بده، درسته؟
جواب کرامتی:
حتی پایینتر از اکثر، که کثیر است.
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
«تَفَنُّن در تعبیر»
را در این متن ببینیم:
أُخوّت «گاهی» نَسَبی است و «زمانی» رضاعی و «وقتی» ایمانی و اعتقادی و بر اساس إنما المؤمنون إخوة [حجرات/10] و «هنگامی» نیز قومی و قبیلهای.
تسنيم 287/29
کرامتی: طبق فرهنگ دهخدا، تفنن یعنی گونهگونه شدن.
برای جلب توجه و تأکید، کلمات گاهی، زمانی، وقتی و هنگامی را داخل گیومه قرار دادم. و گرنه در متن کتاب گیومه نیست.
چهار کلمهی داخل گیومه یک معنا دارند اما مفسر محترم، برای دفع ملال، کلمات مختلف استعمال کرده است.
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به فرمایش سردار رادان عزیز، چادر پرچم است.
باید پرچم حفظ شود.
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تعریف نشاط توسط امام خامنهای بانشاط.
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
دکتر محمدرضا کرامتی
به فرمایش سردار رادان عزیز، چادر پرچم است. باید پرچم حفظ شود. https://eitaa.com/Mohammadrezakarama
بزرگواری بعد از گوش دادن به سخنان سردار عزیز رادان، این پیام رو برام فرستادن:
اقای سردار رادان در کانال از چادر حضرت زهرا علیها السلام میگه
آیا در اون زمان چادر مانند الان بود؟
جواب کرامتی، نقل قول از کتاب استاد مطهری است:
قاموس ميگويد : " و الجلباب كسرداب و سنمار : القميص و ثوب واسع للمرأه دون الملحفة او ما تغطي به ثيابها من فوق كالملحفة ، او هو الخمار . يعني جلباب عبارت است از پيراهن و يك جامه گشاد و بزرگ كوچكتر از ملحفه .
و يا خود ملحفه ( چادر مانند ) كه زن به وسيله آن تمام جامههاي خويش را ميپوشد ، يا چارقد " .
مطهری، مسأله حجاب، ص 173
ایضاح: مطلب داخل پرانتز هم از کتاب استاد مطهری رضوان الله علیه است نه از کرامتی.
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
#گزیده_تفسیر_سوره_آلعمران_آیه 81 و 82
در دو آيه گذشته دعوت انبيا(عليهمالسلام) مردم را به خويشتن نفي شد. در اين آيه نيز براي نفي افراط و تفريط در عملكرد انبيا(عليهمالسلام) مي فرمايد: چگونه ممكن است پيامبران خود را ربّ خوانده و مردم را به خود فراخوانده باشند، در حالي كه خداوند از انبياي پيشين و به واسطه و به وسيله آنان از امّت هايشان پيمان مؤكد گرفته است كه به ديگر پيامبران ايمان آورده و با تأييد گذشتگان و بشارتِ آمدن آيندگان آن ها را ياري كنند و هنگام آمدن و ظهور وجود مبارك پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله و سلم
كه مصدق انبياي پيشين در خطوط جامع اعتقادي، اخلاقي، فقهي و حقوقي است چنان كه شريعت و منهاج آنان را به لحاظ زمان گذشته تصديق مي كند به وي ايمان آورده و آن حضرت را حمايت و ياري كنند؛ با زمينه سازي بعثت و گرايش مردم به آن حضرت، مانند بشارت حضرت عيسي(عليهالسلام) به آمدن ايشان پيش از ظهور آن حضرت و با ياري كردن ايشان در زمان آن حضرت.
براي تأكيد اين پيمان، خداوند سبحان فرمود: آيا به پيمان و عهد مؤكد من متعهد شده و اعتراف مي كنند و مردم اعتراف و اقرار كردند و تعهدي همراه شهادت سپردند؛ آن گاه خداوند مي خواهد نسبت به يكديگر گواه باشند و خود نيز شاهد است.
انبيا(عليهمالسلام) هم شاهد امّت هاي خويش اند، هم گواه يكديگر و خدا نيز بر همه شاهد است، از اين رو هيچ راهي براي انكار اين تعهد نيست.
خداوند با تنزل در مقام فعل فرمود: من با شما و از شاهدانم و در همه مراحل حضور دارم.
كساني كه پس از حضور در صحنه ميثاق، اعتراف و اقرار، مشاهده استشهاد و شهادت شاهدان و اتمام حجّت، از ميثاق اعراض كنند در نهايت شدّت فاسق اند.
تسنيم ج 14 صص 681 و 682
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#قواعد_عربی
برای مشکلپسندان
اسم اشاره و مخاطب
تسنيم 288/28
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#مفید
برای دانشدوستان باحوصله
بسیار طولانی است.
قصد کرامتی این بود که بگوید برخی آیات قرآن از باب «إیاک أعنی و اسمعی جارة: منظورم تو هستی ای همسایه بشنو معادل به در میگم دیوار بشنو و نیز معادل قِزِمَه دِرَم گَلِنِم ایشِت: به دخترم میگم ای عروسم بشنو» است. اما وقتی دید مطلب، خیلی مفید است تصمیم گرفت کل مطلب را تقدیم کند:
در قرآن كريم آياتي به چشم مي خورد كه با عصمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم منافات دارد؛ مانند:
يكم. آيه (ليغفر لك اللّهُ ما تقدّم من ذنبك وما تأخّر ويتمّ نعمته عليكَ ويهديك صراطاً مستقيماً)[1]
؛ ما تو را پيروزي بخشيديم، چه پيروزي درخشاني تا خداوند از گناه گذشته و آينده تو در گذرد و نعمت خود را براي تو تمام كرده، و تو را به راهي راست هدايت كند.
طبق ظاهر اين آيات، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم قبل از نزول آن ها و بعد از نزول آن، داراي گناه بود و خداوند همه آن ها اعم از سابق ولاحق را بخشيد.
مفسّران پاسخ هاي فراواني به اين اشكال داده اند. براي نمونه:
الف. شخصي از امام صادق(عليهالسلام) از غفران و آمرزش گناهان پيشين و پسين پيامبر پرسيد، آن حضرت فرمود: پيامبر، نه گناهي كرده بود و نه اراده گناه داشت؛ ليكن خداوند، گناهان شيعيانش را بر او قلم داد كرد و آمرزيد: «ما كان له ذنبٌ ولاهمّ بذنبٍ، ولكنّ اللّه حمله ذنوب شيعته ثم غفر لها ويتمّ نعمته عليك ويهديك صراطاً مستقيماً وينصرك اللّه نصراً عزيزاً»[2].
ب. مأمون از امام رضا(عليهالسلام) پرسيد: يابن رسول اللّه! آيا اين سخن شما نيست كه پيامبران معصومند؟ حضرت رضا(عليهالسلام) فرمود: آري. سپس پرسيد: پس اين آيه را بيان بفرما: (ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك وما تأخّر)[3]
. امام رضا(عليهالسلام) فرمود: اين عقيده مشركان مكه بود كه پيامبر، چون آنان را به توحيد فراخواند و با بت هاي آنان به مبارزه برخاست، او را از گنه كاران برشمردند.[4]
دراين جا چند مطلب را يادآور مي شويم:
===========
[1]ـ سوره فتح، آيه 2.
[2]€
ـ بحارالأنوار، ج 17، ص 76ـ 89؛ ج 68، ص 24.
[3]ـ سوره فتح، آيه 2.
[4]ـ تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 56؛ بحارالأنوار، ج 11، ص 83.
1 پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم معصوم بود و هيچ گناهي نداشت، نه در سابق و نه در لاحقِ زندگي خود.
2. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم به گمان واهي مشركان گنه كار بود.
3. گناه پنداري (نه واقعي) آن حضرت به امر اعتقادي و حقوقي برمي گشت.
4. گناه اعتقادي پنداشته شده، عبارت از نفي بت پرستي و نكوهش عبادت بت و مانند آن بود. گناه حقوقي پنداري نيز كشتن مشركان در جنگ بدر و نظير آن بود.
5. با گسترش اسلام و روشن شدن توحيد، پندار گناه اعتقادي برطرف شد، و با گذشت كريمانه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بعد از فتح مكه،پندارگناه حقوقي نيز از بين رفت.
6. مقصود از گناه متقدم و متأخر، همان ذنب كهنه و تازه است، نه يعني نسبت به آينده.
7. اسناد ذَنْب به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم طبق گمان مشركان، نظير اسناد گناه به حضرت موسي طبق پندار آل فرعون بود كه در اين باره چنين آمد: (ولَهُم عَلي ذنبٌ فأخاف أن يقتلون)[1]
؛ يعني برابر پندار دشمنان من نسبت به آن ها گناه كرده ام.
دوم. آيه (عَفَا اللّه عنك لم أذنت لهم حتي يتبيّن لك الذين صدقوا وتعلم الكاذبين)[2]
؛ خدايت عفو كند، چرا پيش از آن كه حال راست گويان بر تو روشن شود و دروغ گويان را بازشناسي، به آنان اذن قعود و نرفتن به ميدان جهاد دادي؟
عتاب و سرزنشي كه در اين آيه به چشم مي خورد، براي آن است كه پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم كار خلافي انجام داده است. چرا او اذن داد تا گروهي از منافقان از عضويت در نيروهاي نظامي و شركت در جهاد خود داري كنند؟!
===========
[1]ـ سوره شعراء، آيه 14.
[2]ـ سوره توبه، آيه 43.
امام رضا(عليهالسلام) در اين زمينه و در جواب مأمون عباسي فرمود: اين آيه از قبيل «إيّاك أعني واسمعي يا جارة» است؛ يعني به تو مي گويم كه همسايه بشنود. پس، خطاب آيه به پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم است، ولي مقصود آن است كه امّت بشنوند و مضمون آن را به كار بندند؛ مانند اين كه مي فرمايد: اي پيامبر! اگر شرك آوري، همه اعمال و كردارت تباه مي شود و از زيان كاران خواهي شد و چنانچه ما تو را ثابت قدم نگه نمي داشتيم، نزديك بود به كافران ميل كني، و حال آن كه پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم لحظه اي شرك نياورد و به هيچ نيروي غير خدايي تكيه نكرد. مأمون اين تفسير را تصديق كرد: «خاطب اللّه عزّوجلّ بذلك نبيّه صلي الله عليه و آله و سلم وأراد به أُمّته فكذلك قول اللّه عزّوجلّ (...لئن أشركت ليحبطنّ عملك ولتكونن من الخاسرين)[1]
وقوله عزّوجلّ (ولولا أن ثبّتناك لقد كِدت تركنُ إليهم شيئاً قليلاً)[2]
قال: صدقت يابن رسول اللّه»[3].
سوم. آيه (وإذ تقول للذی
ادامه👇
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
أنعم اللّه عليه أمسِك عليكَ زوجك واتّق الله وتُخفي في نفسك ما اللّه مبديه وتخشي النّاس واللّه أحقّ أن تخشاه فلمّا قضي زيد منها وطراً زوّجناكها لكي لايكون علي المؤمنين حرج في أزواج أدعيائهم إذا قضوا منهنّ وطراً وكان أمر اللّه مفعولاً)[4]
؛ و آن گاه كه به آن كس كه خدايش نعمت آزادي بخشيد و تو (پيامبر) او را نعمت آزادي بخشيدي (يعني زيد بن حارثه) از روي پند مي گفتي كه همسرت را نگهدار (طلاقش مده) و از خدا پروا داشته باش، و آنچه را كه خدا آن را آشكار كرد،در دل خود نهان مي كردي و از مردم مي ترسيدي وحال آن كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسي. پس، ما هنگامي كه زيد از همسرش جدا شد، او را به عقد و همسري تو در آورديم تا پس از اين، مؤمنان را در نكاح زنان پسر
===========
[1]ـ سوره زمر، آيه 65.
[2]ـ سوره اسراء، آيه 74.
[3]ـ بحارالأنوار، ج 11، ص 83.
[4]ـ سوره احزاب، آيه 37.
خوانده خود(چون زيد پسرخوانده پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم بود)،پس ازآن كه از آنان طلاق مي گيرند، اشكال و باكي نباشد و بر خود گناهي نپندارند، و فرمان خدا انجام شدني است.
اكنون اين سؤال مطرح است كه چرا پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم از مردم ترسيده است و چيزي را در دل پنهان كرده كه مورد عتاب خداوند قرار گرفته است. آيا اين امور با مقام عصمت پيامبر تنافي ندارد؟
امام رضا(عليهالسلام) در جواب همين سؤال، به علي بن جهم فرمود: خداوند متعالي، نام هاي زنان پيامبر را در دنيا و در آخرت به او معرّفي كرد و فرمود: اين زنان، مادران مؤمنان هستند. يكي از آن زنان، «زينب بنت جحش» (دختر عمّه پيامبر) بود كه در آن زمان همسر زيد بن حارثه (غلام آزاده شده پيامبر و فرزند خوانده او) بود. پيامبر نام اين زن (زينب) را آشكار نكرد تا بهانه به دست منافقان نيفتد و آن ها نگويند كه او چشم به زني دوخته است كه در خانه همسر خود (زيد) است و او را به عنوان مادر مؤمنان مي خواند. به هر روي پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم از گفتار منافقان انديشه كرد و خداوند فرمود: (واللّه أحقّ أن تخشاه)[1]
؛ ترسيدن از خداوند سزاوارتر است كه در دل تو باشد[2].
بنابراين، ترس پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم از ياوه گويي هاي منافقان بود و او مصلحت انديشي كرد كه بهتر است فعلاً نامي از زينب بنت جحش (دختر عمّه خويش) نبرد؛ چون هنوز زن شخص ديگر است؛ ولي خداوند چون اراده شكستن سنّت جاهلي (صحيح ندانستن ازدواج با پسر خوانده بعد از طلاق) را داشته است، انديشه پنهان پيامبر را آشكار مي كند تا قانون الهي تثبيت و اعلان شود. خداوند، اين سنّت را بر پيامبر واجب كرد و اين سنّت در عصر پيامبران گذشته نيز بوده است و فرمان خداوند، حكمي نافذ و حتمي است: (ما كان علي النبي من حرج فيما فرض اللّه له
===========
[1]ـ سوره احزاب، آيه 37.
[2]ـ بحارالأنوار، ج 11، ص 74؛ تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 281، ح 129.
سنّة اللّه في الّذين خلوا من قبل و كان أمر اللّه قدراً مقدوراً)[1].
چهارم. آيات (ألم يجدك يتيماً فآوي و وجدك ضالاًّ فهدي و وجدك عائلاً فأغني)[2]
؛ مگرنه تو را يتيم يافت، پس پناه داد؟ و تو را سرگشته يافت، پس هدايت كرد؟ و تو را تنگ دست يافت، پس بي نياز كرد؟
برخي از نا آگاهانِ به منطق وحي و نبوّت گفته اند كه (ضالاً )به معناي گمراهي و كفر است. بنابراين، پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم سابقاً در گمراهي بود. پس، معصوم كامل نيست!! در اين زمينه، گرچه مفسّران شيعه و سنّي، جواب هاي متعددي ارايه داده اند، ليكن تنها پاسخ و تفسير اهل بيت(عليهمالسلام) را ذكر مي كنيم.
امام هشتم(عليهالسلام) فرمود: (ألم يجدك يتيماً فَآوي)[3]
يعني تنها فردي بودي كه نظير و مانند نداشتي (از اينجاست كه درّ يكتا را يتيم مي خوانند). لذا، مردم در پناه تو جا گرفتند (و تو سرپرست آنان شدي).(ووجدك ضالاًّ... )[4]
يعني در ميان مردم ناشناخته بودي و فضل تو را نمي دانستند و حق تعالي مردم را به سوي تو راهنمايي كرد و تو را دريافتند و ادراك كردند. (ووجدكَ عائلاً فأغني)[5]
يعني مردم از دانش و علم بي بهره بودند (فرهنگ جاهلي همه وجودشان را فرا گرفته بود و ابرهاي تاريك، سايه سنگين خود را بر جامعه آنان فرو افكنده بود)، در اين حال خداوند به وسيله تو علم و دانش را بر جامعه پرتو افكن كرد و خواسته هاي تو را در حقّ آنان به هدف اجابت رساند (و از جهل و بربريت نجات بخشيد)[6].
===========
[1]ـ سوره احزاب، آيه 38.
[2]ـ سوره ضحي، آيات 6ـ 8.
[3]ـ سوره ضحي، آيه 6.
[4]ـ سوره ضحي، آيه 7.
[5]ـ سوره ضحي، آيه 8.
[6]ـ تفسير مجمع البيان، ج 9ـ 10، ص 506.
«علي بن ابراهيم» نيز در تفسير خود، همين معنا را از زراره از امام باقر يا صادق(عليه السلام) نقل كرده است[1].
پنجم. افسانه غرانيق؛ اشاره شد كه پيامبران الهي در محدوده اخذ وحي و حفظ و نگهداري آن و تبليغ و بيان احكام و نیز
ادامه👇
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402