eitaa logo
دکتر محمدرضا کرامتی
533 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
49 فایل
دکتر رشته علوم قرآن و حدیث از دانشگاه فردوسی مشهد «نشر مطالب کانال، فقط همراه لینک آن رواست» نکات تفسیری نقد ترجمه‌های قرآن، آثار متفکران و... مفردات قرآن معرفی کتاب فرق کلمات طرح سؤال عقاید امامیه اخلاق احکام و... @mohammadrezakaramatitafsirdoost
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفرج يااَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لاتَأكُلوا اَموالَكُم بَينَكُم بِالباطِلِ اِلاّاَن تَكونَ تِجارَةً عَن تَراضٍ مِنكُم ولاتَقتُلوا اَنفُسَكُم اِنَّ اللهَ كانَ بِكُم رَحيما (نساء، 29) پس از طرح برخي مسائل مالي، مانند مهريه زنان، آيات 29 و30 قانون كلي دادوستد و تصرفات مالي حلال و لزوم برخورداري آن ها از دو ركن رضايت و تجارت را بيان مي كنند. تصرف دوجانبه، يعني دادوستد و تبادل مال در ميان افراد، مشروط به دو قيد است: تجارت و رضايت، بنابراين تصرف ابتدايي (بدون تجارت و رضايت) ديگران در مال يكديگر صحيح نيست. تجارت رضايتمندانه، مبادله مال به مال با رضايت طرفين است. مبادله و تصرف بدون رضايت، باطل و غصب، و با رضايت ولي از غير راه تجارت، حرام، و صرف رضايت بدون تجارت مصحّح تصرف است نه سبب تبادل مال. همه مردم مشمول حكم اين آيات اند. اختصاص خطاب آن ها به اهل ايمان براي آن است كه تنها مؤمنان از اين خطاب بهره مي برند. «اكل» در(لاتَأكُلوا اَموالَكُم بَينَكُم بِالباطِل) عنوان مشير است براي مطلق تصرف. تعبير به «اكل» درباره مطلق تصرفات از هم گسلنده رابطه مالك با مال، از آن روست كه «خوردن»، بارزترين و مهم ترين تصرف و نيز مايه زوال مأكول و قطع رابطه مالك است. تعبير (اَموالَكُم) هم اموال خود شخص را شامل مي شود و هم اموال ديگران، بنابراين، اسراف و صرف به باطل و در حرام به كار گرفتن مال خود نيز ناروا و مشمول نهي آيه است. كلمه (بَينَكُم) ناظر به گردش سرمايه و تجارت و تصرف هاي متقابل است. گردشِ (بِالباطِل) و نادرست مالي، جامعه را به فساد و بطلان مبتلا مي كند. مفهوم باطلِ در برابر حق، روشن است و آن چيزي است كه هدف الهي و عقلي ندارد؛ ليكن همه مصاديق آن (باطل) براي عقلا روشن نيست؛ مثلاً قبح و بطلان ربا را عقل عادي نمي فهمد. ذكر قمار و مانند آن در روايات ذيل (بِالباطِل)، براي تمثيل است نه تعيين. باطل استثناپذير نيست، بدين سبب استثناي (اِلاّاَن تَكون... ) منقطع است؛ يعني تجارت با رضايت از مصاديق اكل مال به باطل نيست تا در مستثنا منه داخل باشد و با استثنا از آن خارج شود. (تِجارَة) عنوان مشير است براي همه مبادلات و معاملات مالي، خواه به صورت خريد و فروش باشد يا اجاره، مساقات و.... حرمت مال به اندازه اي است كه اسلام آن را كنار حرمت خون بيگناه آورده و يكجا هم از تصرف باطل مال نهي مي كند و هم از ريختن خون يكديگر به ناحق. جمله «ولاتَقتُلوا اَنفُسَكُم» هم قتل ظالمانه خود و هم قتل ستمگرانه ديگران را شامل مي شود؛ گرچه محتمل است تنها براي نهي از قتل ديگران باشد. سرّ تعبير از ديگران به «أنفس» آن است كه امت اسلامي بر اثر در هم تنيدگي ايماني كه با هم دارند در حكم يك نفس اند. بعد از تنبّه به وحدت امت اسلامي و اينكه جملگي به مثابه نفس واحدند، تكالب و تطاول در مال و جان يكديگر متوقع نيست. موارد استثناي قتل اندك است، از اين رو به صورت ضابطه اي كلي و بدون استثنا مي فرمايد: (ولاتَقتُلوا اَنفُسَكُم). «حرمت اكل مال به باطل»، «محوريت گردش مال بر اساس تجارت و رضايت» و «حرمت خودكشي و ديگركشي»، احكامي بر اساس رحمت الهي اند: (اِنَّ اللهَ كانَ بِكُم رَحيما). تسنيم ج 18 صص 423 تا 425 https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْدِلْنِى مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ، وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْيِ الْمَوَدَّةَ، وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلاحِ الثِّقَةَ، وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَيْنَ الْوَلايَةَ، وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِى الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ، وَ مِنْ خِذْلانِ الْأَقْرَبِينَ النُّصْرَةَ، وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارِينَ تَصْحِيحَ الْمِقَةِ، وَ مِنْ رَدِّ الْمُلابِسِينَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ، وَ مِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظَّالِمِينَ حَلاوَةَ الْأَمَنَةِ. خداوندا، درود بر محمد و آل او فرست، و كين دشمنان مرا به مهر مبدل كن و حسد ستمكاران را به نيكخواهى، و بدگمانى بندگان شايسته ات را درباره من به وثوق و حسن ظن، و دشمنى نزديكان را به دوستى، و بدرفتارى خويشان را به خوش سلوكى، متاركه مرا به يارى و مددكارى، و چاپلوسى دوستان دروغين را به اخلاص، و قهر معاشران را به آميزشى خوش، و تلخى ترس را به شيرينى ايمنى. صحیفه‌ سجادیه https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
سوره‌ی فجر " فجر" به معناى صبح. " شفع" به معناى جفت. " يسر" مضارع از مصدر" سرى" است، كه به معناى رفتن شب، و پشت كردن آن است. " حجر" به معناى عقل است. " عماد" به معناى پايه‌اى است كه ساختمان بدان تكيه دارد. " ارم" نام شهرى براى قوم عاد بوده. " جوب" به معناى قطع كردن است، مى‌فرمايد مردم عاد صخره‌هاى عظيم دامنه‌ كوه‌ها را قطع كردند و به صورت خانه در آوردند. اگر او [فرعون] را" ذى الاوتاد" خوانده براى اين بوده كه- بنا بر آنچه در روايات آمده- هر گاه مى‌خواسته كسى را شكنجه كند، روى زمين مى‌خوابانده، و با چهار ميخ چهار دست و پايش را به زمين ميخكوب مى‌كرده، و چه بسا روى چوب مى‌خوابانده، و او را ميخكوب مى‌كرده. " صب" در مورد آب، به معناى ريختن آن است، و اما در مورد شلاق عذاب، كنايه است از عذاب پشت سرهم و شديد. " مرصاد" به معناى آن محلى است كه در آنجا به كمين بنشينند و منتظر رسيدن شكار و يا دشمن باشند. "ابْتَلاهُ" يعنى او را مورد امتحان قرار داد. اصل" تحاضون"" تتحاضون" است، كه به معناى تحريك و تشويق كردن يكديگر است. " لم" با تشديد ميم- به معناى اين است كه: انسان سهم خودش و ديگران را به خود اختصاص دهد. " جم" با تشديد جيم- به معناى بسيار و بزرگ از هر چيز است. " دك" با تشديد كاف به معناى دق و كوبيدن سخت است. ترجمه‌ تفسیر المیزان ج 20 https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
📌اقامه اولین نماز جمعه توسط آیت‌الله خامنه‌ای 🔹 آیت الله سید علی خامنه‌ای در ۲۴ دی ماه ۱۳۵۸، از سوی بنیانگذار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) به عنوان امام جمعه تهران منصوب شدند. ۲۸ دی ۱۳۵۸ نخستین نماز جمعه به امامت ایشان در دانشگاه تهران برگزار شد. 🔸حکم انتصاب آیت الله خامنه‌ای، به امامت جمعه تهران، توسط امام خمینی (ره) بدین شرح است: «بسم الله الرحمن الرحیم‏ خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و حجت الاسلام آقای حاج سید علی خامنه ‏ای- دامت افاضاته‏ جنابعالی که بحمدالله به حُسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته هستید به امامت جمعه تهران منصوب می ‏باشید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ارشاد و هدایت مردم خواستارم. و السلام علیکم و رحمة الله. ۲۵ صفر ۱۴۰۰ / ۲۴ دی ماه ۵۸ «روح الله الموسوی الخمینی‏»
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 بازنشر | نخستین خطبه نماز جمعه به امامت آیت‌الله خامنه‌ای بعد از انتصاب ایشان از سوی حضرت امام خمینی(ره) به امامت جمعه تهران؛ ۲۸ دی‌ماه ۱۳۵۸ 🔹️بخشی از مستند روایت رهبری 🗓۲۸ دی‌ماه، سالروز نخستین به امامت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۵۸
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفرج ومَن يَفعَل ذلِكَ عُدواناً وظُلماً فَسَوفَ نُصليهِ ناراً وكانَ ذلِكَ عَلَي اللهِ يَسيرا (نساء، 30) همان خداي رحيم كه بر اساس مهر، حرمت اكل مال به باطل، حليت تجارت رضايتمندانه و حرمت قتل نفس را تنظيم فرموده است، مقتدرانه و عادلانه و براساس قهر، متعدي و ظالم را به آتش برده و مي سوزاند و اين كار بر او آسان است. (ذلِك) اشاره است يا به همه محرمات ياد شده از آغاز سوره تاكنون، يا به خصوص دو مورد ياد شده در آيه قبل، يعني اكل مال به باطل و قتل نفس، يا به خصوص قتل نفس. تعميم و عموميت مشارٌ إليه (ذلِك) أولي است؛ هرچند ظهور آن در موارد اخير روشن تر است. هريك از اكل به باطل و قتل نفس دو مصداق دارد؛ يا عدوان است يا ظلم، و هر دو عنوان (عدوان، ظلم) سبب ورود به دوزخ است، بنابراين، آوردن دو تعبير عدوان و ظلم، افزون بر تأكيد بر اهميت موضوع، شايد براي اين باشد كه بفهماند ارتكاب باطل و قتل، در هر حال سبب آتش است؛ خواه تعدي باشد يا ظلم. «عدوان» و «ظلم» ترادف مفهومي ندارند و عدوان از ظلم اخص است، زيرا عدوان تجاوز به حقوق ديگران است و درباره خود معنا ندارد؛ مثلاً اكل مال خود به باطل و خودكشي، عدوان نيست؛ اما ظلم تضييع حق خود يا ديگران است و از اين رو جامع ستم به خويش و ستم به ديگران است؛ مثلاً صرف مال خود در حرام و نيز تعدّي به مال ديگري، هر دو ظلم است. آوردن متكلم مع الغير در (نُصليه) حاكي از كمال اقتدار است. احضار متهم و كيفر دادن به وي مرهون اراده پروردگار است، از اين رو هيچ گونه دشواري، خواه به لحاظ فاعل عادل و خواه به لحاظ قابل مورد تعذيب، فرض ندارد، زيرا كاري كه با صرف اراده انجام شود از نظر عسر و يسر و سهل و حزن فرقي ندارد و چون خداوند با صرف اراده چيزي را ايجاد مي كند، هركاري براي او آسان است: (وكانَ ذلِكَ عَلَي اللهِ يَسيرا). استفاده از عنوان جلاله «الله» در اين جمله، براي رسيدن تعليل به نصاب تام خود است، زيرا اگر «الله» مطرح شد، آسان بودن همه چيز براي وي بديهي است. تسنيم ج 18 صص 438 و 439 https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
امام عصر، مظهر علم و قدرت الهي انسان كامل معصوم(عليه‌السلام)، تجليگاه صفات و آينه اسماي الهي است. طالب حقيقت اگر به شناخت اسما و صفات حق تعالي بار نيابد، چگونه ظهور آن ها را در عالم خواهد شناخت؟ آن كه مي خواهد در آينه انسان كامل، ظهور اسما و صفات را به نظاره بنشيند بايد بهره اي از ادراك اسما و صفات الهي داشته باشد و بداند نازيبايي ها و ناروايي هاي جهانخواران و غارتگران جهاني، هرگز از زيبايي هستي و نظام احسن الهي نكاسته و بر چهره پرشكوه آفرينش گرد و غباري ننشانده است، چون قدرت الهي به امامت علم و حكمت خداوندي عمل مي كند و اين هر دو با ظهور نهايي خويش در وجود مبارك عصاره هستي و واپسين حجّت الهي مي درخشد و پرده آويخته بر چهره نظام احسن هستي را بر مي چيند، زيرا امام عصر(عج) در بُعد نظري ترجمان علم خداي سبحان و رمزگشاي (اِنِّي اَعلَمُ ما لاتَعلَمون)[1] ، (واَنَّ اللهَ قَد اَحاطَ بِكُلِّ شي ءٍ عِلما)[2] و... است و در بُعد عملي، نمود روشن قدرت و تفسير تام عزّت الهي است: (وما كانَ اللهُ لِيُعجِزَهُ مِن شي ءٍ فِي السَّموتِ ولافِي الارضِ اِنَّهُ كانَ عَليمًا قَديرا)[3] و عملكرد او احاطه قدرت الهي را بر طول و عرض دنيا از يكسو و بر ابتداء و انتهاي آن از سوي ديگر، به نمايش مي گذارد و خطاي ملحدان و مشركان و مستكبران را مبرهن مي سازد: (وما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدرِهِ والاَرضُ جَميعًا قَبضَتُهُ يَومَ القِيمَةِ والسَّموتُ مَطويّت بِيَمينِهِ سُبحنَهُ وتَعلي عَمّا يُشرِكون).[4] امام عصر، مظهر روشن (واَنَّ اللهَ قَد اَحاطَ بِكُلِّ شي ءٍ عِلما) است. بر تمام هستي و بر شئون بشر احاطه دارد، زيرا جان جانان و قلب عالمِ امكان است. نه تنها قلب جماد و نبات، آسمان و زمين، دريا و صحرا، بلكه قلب همگان و همگي =========== [1]ـ سوره بقره، آيه 30. [2]ـ سوره طلاق، آيه 12. [3]ـ سوره فاطر، آيه 44. [4]ـ سوره زمر، آيه 67. است. دل انسان اعضا و جوارح وي را كنترل مي كند و دلي هم هست كه دل هاي انسان ها را رصد مي كند. آري هر خاطره اي كه از دل بگذرد، وجود مبارك ولي عصر(عج) به اذن خدا آن را مي بيند و در مي يابد. همان گونه كه اعمال دست و ديده را دل مي داند و از آن بي خبر نيست، ممكن نيست دل ما به چيزي مشغول باشد يا كاري انجام دهد و دل دل ها و جان جان ها يعني، ولي و امام زمان آن را نداند. سخن از جان جانان، نظير عقل منفصل نيست كه ديگران پنداشته اند كه چيزي جدا از بشر است، بلكه همان گونه كه قلب ما از مجاري ادراكي و تحريكي مان جدا نيست و بر آن ها احاطه وجودي دارد، انسان كامل هم حقيقتاً بر ما احاطه وجودي دارد و بر اساس (وقُلِ اعمَلوا فَسَيَرَي اللهُ عَمَلَكُم ورَسولُهُ والمُؤمِنونَ...)[1] هر كاري را انجام بدهيم، خدا و پيامبر و امام كه نمونه انسان كامل است آن را مي بينند. نه تنها كارهاي جوارح ما بلكه اعمال جوانح و قلوب ما هم مشهود آن هاست. تا كسي قلب قلوب و جان جان ها نباشد و از آينه وجودش انوار اسما و صفات الهي بازنتابد، بر جان ها چنين اشراف و احاطه وجودي نخواهد داشت. =========== [1]ـ سوره توبه، آيه 105. جوادی آملی، امام مهدی (عج) موجود موعود صص 83 تا 85 https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
اصل هفدهم مبداء تاریخ رسمی کشور هجرت پیامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم است و تاریخ هجری شمسی و هجری قمری هر دو معتبر است اما مبنای کار ادارات دولتی هجری شمسی است. تعطیل رسمی هفتگی روز جمعه است . کرامتی: باید می‌نوشتند مبدأ نه مبداء https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
12.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[متن نوشتاری از کرامتی نیست] کمی تفسیر قرآن از زبان رهبر انصارالله یمن گوش کنید جگرتان حال بیاد چهره ی عبدالمالک آن لحظه که سعی میکند قرائتِ قاریان سعودی را مثل خودشان بخواند و کلمات را بکشد و در آن لحظه که به آیه ای از قرآن درباره این قاریان اشاره میکند را خوب ببینید. https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفرج اِن تَجتَنِبوا كَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنهُ نُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم ونُدخِلكُم مُدخَلاً كَريما (نساء، 31) در آيات پيشين برخي گناهان بزرگ ذكر شد. اين آيه، اثر اجتناب از گناهان بزرگ را بيان مي كند. اجتناب از گناه به معناي اجنبي بودن انسان از گناه و گناه از انسان و قرار گرفتن انسان در يك جانب و گناه در جانبي ديگر است. كاربرد واژه «اجتناب» در اين باره نيز از آن روست كه اگر كسي بخواهد عملي را ترك كند، از آن روبرمي گرداند؛ يعني جنب و پهلويش را متوجه آن سمت كرده و سپس به آن پشت مي كند. اجتناب، صرف ترك نيست، بلكه موضع گيري و همراه كفّ نفس و كاشف از اين ملكه نفساني است كه شخص در صدد بندگي و اطاعت امر خداست. صرف ترك، چنين كشفي ندارد. آمدن عنوان «سيئه» در برابر (كَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنه) مي نماياند كه منهي عنه دو قسم است: معصيت كبيره و صغيره و هر دو حرام اند و نهي تكليفي مولوي متوجه همه آن هاست. به قرينه آيه 49 سوره «كهف»، «سيئه» در آيه مورد بحث ناظر به گناهان كوچك است. نسبت كبيره و صغيره نسبت دو ضدّي است كه ثالث ندارند، از اين رو قضيه مؤلف از آن ها در حكم منفصله حقيقي است (و آن اينكه معصيت يا صغيره است يا كبيره) نه منفصله مانعة الجمع و نبايد در جست وجوي حدّ وسطي بود كه نه صغير باشد و نه كبير. اصل تقسيم گناه به دو قسم كبير و صغير صحيح است؛ ولي معيار تشخيص صغيره از كبيره به طور صريح روشن نيست. آيات و روايات نيز برخي بيان مصداق است و حصر گناهان كبيره به شماري از گناهان در برخي روايات، حصر اضافي است نه حقيقي. بعضي هم كه بيان ضابط است معيار جامع و مانع و ضابط كلي براي تشخيص صغيره از كبيره نيست، بلكه در حدّ علامت و نشانه و في الجمله مؤثر است.[1] در مقايسه، طرف سنجش لازم است و چون براي گناه صغيره و كبيره حدّي مشخص و ضابطه اي دقيق و جامع و مانع تعيين نشده است و طرف قياس مشخص نيست بايد آن ها (معاصي) را با يكديگر سنجيد و در سنجش بعضي از گناهان با برخي ديگر، بعضي نسبت به بعض ديگر صغيرند و برخي نسبت به برخي ديگر كبير؛ نه اينكه معصيت ها با مقياسي غير از خود آن ها، مثلاً با ناهي، يعني با خداوند سنجيده شوند و گفته شود: همه گناهان كبيره اند، چون هرگونه نافرماني عالمانه و عامدانه از خداي بزرگ، به عنوان تجرّي و تمرّد و طغيان و استكبار، گناه بزرگ است. البته اصل اين رأي حق =========== [1]ـ قرآن كريم از برخي گناهان به عنوان «إثم كبير» ياد كرده (سوره بقره، آيه 219) و نسبت به بعضي از گناهان با آوردن عناويني مانند موبق، مهلك، فتنه و فساد درباره آن ها كبيره بودن آن ها را مي فهماند (سوره آل عمران، آيه 117؛ سوره انفال، آيه 54؛ سوره مؤمنون، آيه 48 و سوره شوري، آيات 34 و 35). است؛ ليكن از مسير بحث اين آيه شريفه كه گناه را دو قسم صغيره و كبيره مي داند، خارج است. به هر روي، احكام الهي تابع مصالح و مفاسدند و بدين سبب با هر دليلي كه صراحت يا ظهور داشت كه مفسده فلان گناه زياد است، كبيره بودن آن گناه ثابت مي شود؛ خواه حدّي براي آن ذكر شده يا نشده باشد و وعيد به آتش داشته يا نداشته باشد. آيه مورد بحث وعده صريح به آمرزش گناهان كوچك است. شرط تحقق اين وعده الهي، ترك محرمات و انجام دادن واجبات است. در اين آيه شرط صريح بخشش گناهان صغيره، ترك گناهان كبيره بيان شده است كه انجام واجبات را نيز به طور ضمني دربردارد، چون ترك واجب هم معصيت كبيره است، همان گونه كه شرط شدن انجام واجبات در برخي آيات، معناي ضمني آن ترك محرمات است، زيرا ترك محرّم هم واجب عقلي است. خلاصه اينكه اگر كسي همه واجبات مهم را انجام داد و هيچ گناهي از هيچ صنفي از گناهان كبيره را مرتكب نشد و از همه معاصي كبيره اي كه ممكن است براي كسي پيش آيد و از جمله از اصرار بر صغيره كه خودش گناه كبيره است و گناه صغيره را كبيره مي كنداجتناب و دوري جست و محفوظ ماند، ولي براثر غفلت و جهالت به گناهان صغيره اي مبتلا شد، وعده بخشش الهي شامل حال وي شده و مطلق گناهان صغيره او از هر صنفي كه باشد بخشوده مي شود. اين بخشش گناهان صغيره، در فرض عدم توبه است، چون با توبه گناهان كبيره هم آمرزيده مي شوند. البته احراز شرط عفو از گناه كوچك آسان نيست، زيرا اولاً مصاديق گناهان صغيره مبهم اند و اين مستوري، از عنايات الهي براي بستن راه تجرّي و غرور است. ثانياً شرط بخشودگي صغاير انجام دادن همه واجبات و ترك همه كباير در گذشته و حال و آينده است و كسي نسبت به تحقق اين دو در گذشته و آينده اطمينان ندارد، به ويژه آنكه وضع آينده معلوم نيست. ادامه دارد 👇
غرض آنكه اميد به بخشش براي همگان مطرح است؛ ليكن نه مي توان به سهولت گناهي را كوچك شمرد و نه مي شود به آساني مصحح ارتكاب آن را احراز كرد و نه بعد از ارتكاب آن مي توان به عفو خدا مطمئن بود، از اين رو وعده بخشش گناهان صغيره سبب تجّري و غرور نمي شود و كسي را به سوي ارتكاب گناه سوق نمي دهد، بلكه سبب اميدواري به رحمت خدا و نجات از نااميدي است. كفر به معناي ستر، و تكفير گناهان به معناي مستور كردن و پوشاندن آن ها و حفظ آبروست. پوشاندن غير از بخشودن است. و لازم ستر، عفو نيست؛ يعني ممكن است خداوند در دنيا با پرده پوشي آبروي گنهكار را حفظ كند ولي او را نيامرزد، بنابراين بعد از ستر، عفو نيز لازم است؛ ليكن در اين آيه به قرينه (ونُدخِلكُم مُدخَلاً كَريما) ستر كامل و عالي يعني محو و عفو گناه منظور است نه صرف پوشاندن. خداي سبحان نخست نسبت به گناهْ پرده پوشي مي كند، آن گاه مي آمرزد، سپس شخص را وارد بهشت مي كند، بنابراين، اجتناب از گناهان كبيره نه تنها سبب بخشودگي گناهان صغيره مي شود، بلكه ورود به جايگاهي با كرامت را نيز به ارمغان مي آورد. بهشت «مُدْخَل» كريم[1] و صدقي است كه «مُخرج» ندارد، زيرا خلود ابدي، خروج نخواهد داشت. طبق اين آيه، اجتناب از معاصي كبيره از آن جهت كه اجتناب است دخالت دارد تا خداوند معاصي صغيره را به سبب آن ببخشد. مكفّر اصلي =========== [1]ـ «مُدخل» به معناي مكان فراگير است و «كريم» به كسي يا چيزي گفته مي شود كه در ذاتش عزت و برتري است و برايش ضعف و خواري نيست. سيئات، ذات اقدس الهي است و اسناد اذهاب و تكفير سيئات در اين آيه به خداوند سبحان و در آيه 114 سوره «هود» به حسنات، به اين معناست كه شرط و فراهم آورنده زمينه تكفير و آمرزش سيئات از سوي خداوند، انجام دادن حسنات، يعني اطاعت خدا، تقواي الهي و ترك محرّمات است. تسنيم ج 18 صص 446 تا 450 https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402