eitaa logo
سید محمدجواد موسوی‌فرد
1.1هزار دنبال‌کننده
606 عکس
210 ویدیو
7 فایل
طلبه حوزه علمیه قم، روضه خوان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام شاید اینجا برای اندکی عمیق‌تر شدن در اعتقادات و مسائل اجتماعی مناسب باشد ارتباط با بنده: https://eitaa.com/Mousavifard
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنرانی - سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدجواد موسوی فرد.MP3
49.37M
◽️ضرورت درک و کنش‌گری سیاسی برای حفظ دین هیات محبان فاطمه زهرا سلام الله علیها، اهواز جلسه هفتم ◾️لیبرال دموکراسی، رقیب عمده حاکمیت دین ◾️ بررسی ارزش آزادی در اسلام ◾️ مدارا به جای اصالت آزادی ◾️ روضه حضرت علی اصغر سلام الله علیه @elmetawhid
سخنرانی - حجت الاسلام و المسلمین سید محمدجواد موسوی فرد .MP3
48.14M
◽️ضرورت درک و کنش‌گری سیاسی برای حفظ دین هیات محبان فاطمه زهرا سلام الله علیها، اهواز جلسه هشتم ◾️آزادی اجتماعی مشروط به چه اموری است؟ ◾️چهار ملاحظه درباره آزادی و محدوده آن ◾️ روضه حضرت علی اکبر سلام الله علیه @elmetawhid
بدأت حكاية زینب! کوتاه کن کلام... بماند بقیّه اش مرده است احترام... بماند بقیّه اش از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود آن هم نشد حرام... بماند بقیّه اش هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت آمد به انتقام... بماند بقیّه اش شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام شد سنگ­ها تمام... بماند بقیّه اش گویا هنوز باور زینب نمی شود بر سینه ی امام...؟ بماند بقیّه اش پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین ازدحام... بماند بقیّه اش راحت شد از حسین همین که خیالشان شد نوبت خیام....بماند بقیّه اش رو کرد در مدینه که یا ایّهاالرّسول یافاطمه! سلام... بماند بقیّه اش از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی الدّوام... بماند بقیّه اش سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش از پیکر امام بماند بقیّه اش بر خاک خفته‌ای و مرا می­‌برد عدو من می­روم به شام... بماند بقیّه اش دلواپسم برای سرت روی نیزه ها از سنگ پشت بام... بماند بقیّه اش دلواپسی برای من و بهر دخترت در مجلس حرام... بماند بقیّه اش حالا قرار هست کجاها رود سرش؟ از کوفه تا به شام... بماند بقیّه اش تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن از روی پشت بام ... بماند بقیّه اش قصّه به "سر" رسید و تازه شروع شد شعرم نشد تمام... بماند بقیّه اش محمّد رسولی
نکته! نوکر همه مادحان و مرثیه‌خوانان اباعبدالله الحسین علیه السلام هستیم ولی برخی از ایشان فرهنگ عزاداری را به سمت و سوی خوبی نمی‌برند.. بدون تردید ذائقه دین اسلام با موسیقی آلات محور هماهنگ نیست، مقصودم طرد کلی نیست ولی قطعا دین اسلام به این مساله روی خوش نشان نداده است. حال آیا می‌شود عزای سالار شهیدان را که بی‌نظیرترین مستحبات و عبادات است با امری که رضایت خداوندی در آن معلوم نیست همراه کرد؟ بنده تردید جدی دارم. دلم برای نوحه‌های دهه شصت و هفتاد تنگ شده، نوحه‌هایی بدون آلات موسیقی و طنین تند "حسین حسین" گفتن میکروفون دوم! نوحه "بنشین تا به تو گویم زینب" حاج حسین فخری و "یا اباعبدالله الحسین" یونس حبیبی..
◽️ شورشی یا مطیع؟! بالاخره کار "امیر عبداللهیان"، توهین بود یا اقتدار؟! قاعدتا قضاوت درباره این گونه مطالب سواد روابط بین الملل می‌خواهد اما احتمالا این چند نکته بتواند پاسخ منتقدان باشد: یکم. به نظر می‌رسد مفروض منتقدان این است که وزیر خارجه باید کاملا در چارچوب قوانینی که دیگران وضع کردند بگنجد، باید "شهروند مطیع جامعه جهانی" باشد و پروتکل‌ها را مو به مو اجرا کند! وزیر نامحترم قبلی این چنین و بلکه شورتر از این چنین بود. وظیفه‌اش نبود انگلیسی صحبت کند اما می‌کرد حتی در کشور خودش، نباید زانو می‌زد اما زد. برای کشوری که انقلابی است گنجیده شدن در چارچوب‌های بین‌المللی یعنی مرگ آن انقلاب، لازم نیست شورشی باشیم اما نباید هم مطیع محض بود. دوم. تصور دیگری وجود دارد که این اقتدارها برای دشمن است و نه دوست! و در کشور دوست و برادر عراق نباید خلاف قوانین رفتار کرد. این پیش‌فرض هم اشتباه است، دنیا سفید یا سیاه نیست، دوست، شریک، رقیب و دشمن و حتی طیف‌های دیگر هم هست. برخورد با هر یک متفاوت است. ثانیا دولت الکاظمی - بنا به گزارش‌ها- اجلاسیه را طبق میل آمریکا و خلاف جبهه مقاومت طراحی کرده بود. در چنین شرایطی برخی اعتراضات را با مذاکره و برخی را باید با رفتارهای نمادین دیپلماتیک اعلام کرد. آقای رئیسی در اعتراض به دعوت نشدن بشار اسد به این اجلاسیه نرفتند و آقای امیرعبداللهیان هم تلاش کردند با این حرکت، انزوا کشاندن مقاومت را پاسخ دهند. سوم. احتمالا گفته می‌شود این حرکت‌ها هزینه دارد. قطعا هزینه دارد اما جمله طلایی رهبر انقلاب را به یاد آورید؛ هم مقاومت هزینه دارد و هم سازش. ۸ سال هزینه رفتارهای ساز‌ش‌گونه و سخیف و ضعیف دو شخصیت غرب‌گرا بلکه غرب‌زده را دادیم و نتیجه‌اش غیر از مشکلات داخلی، جرات آمریکا در ترور ق.ا.س.م عزیزمان بود. مقاومت غیر از این که وظیفه شرعی است هزینه کمتری هم دارد. جمله آخر: علوم انسانی عرصه جزم اندیشی نیست، هیچ کدام از گزاره‌های فوق را جازمانه نگفتم.. کنش و واکنش انسانی پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. شورشی باشیم یا مطیع؟ هیچ یک! راه سومی هم وجود دارد؛ مقاومت عقلانی!
◽️ چرایی حمایت اصلاح طلبها از مقاومت افغانستان چرا اصلاح طلب‌ها بر خلاف نظام گفتمانی و علی‌رغم داشتن اندیشه لیبرالی طرفدار مقاومت افغانستان شده‌اند؟ مسأله عجیب به نظر می رسد؛ این که جریان نزدیک به غرب با نظام گفتمانی جنگ‌ستیز و حتی دفاع‌ستیز و با سابقه محکوم ساختن و حتی تمسخر روحیه مقاومت هم وطنانش این چنین در قضیه افغانستان کف و خون بالا بیاورد و رجزهای حماسی و چهره سازی قهرمانی از «مسعود» به بار آورد چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ هنوز پاسخ قاطعی پیدا نکرده‌ام و نمی‌دانم که این چه مسأله‌ای است که حسین دهباشی به ظاهر آرام و خیلی مؤدب و سوآز تحصیل کرده را این چنین عصبانی و بی ادب و هتاک کرده است؟ در این گونه موارد احتمالات را بررسی می کنم؛ شما هم کمک کنید تا به نتیجه برسیم. مجموعا سه احتمال به ذهن بنده می رسد ولی روشن است که احتمال اول یعنی دفاع از مقاومت و مظلوم و امثال این کلمات با ریخت و قیافه این جماعت سازگاری ندارد پس بنده به راحتی این احتمال را کنار می گذارم. خوب دقت کنید! مطالبه این جماعت «حضور نظامی ایران» در افغانستان است نه استفاده از ظرفیت های متعدد برای حل مشکل. احتمال دوم. اندیشه اصلاح طلبی شدیدا با روی کار آمدن گروه‌های ایدئولوژی محور مخالف‌اند و از این رو از طالبان نه هراسناک و بیمناک‌اند بلکه آن را خلاف مصالح عامه بشر و رشد و ترقی دوران مدرن می‌دانند. لکن معنای این احتمال آن است که اصلاح طلب‌های داخلی دارای نفاق شدیدند و حکومت دینی داخل ایران را به دلایل منافقانه تحمل می کنند تا به قدرت رسیده و از مواهب قدرت بهره ببرند. من این احتمال را درباره برخی از این جماعت منتفی نمی دانم اما پذیرش کلیت آن به معنای پذیرش منافق بودن اصلاح طلبان است. احتمال سوم. منافع آمریکا اقتضا می‌کند ایران را درگیر ماجرای افغانستان کرده و از این درگیری نهایت استفاده را ببرد. توضیح: ظاهرا و بر اساس برخی تحلیل‌ها دلیل حمایت چین از طالبان مسأله جاده ابریشم و منافع فوق العاده اقتصادی است که عائد چین می گردد. با خروج آمریکا این هلوی پوست کنده دست چین افتاده و معنای این اتفاق، گام بسیار مهم برای پایان هژمونی آمریکا در منطقه است. اما چرا باید ایران را درگیر کنند؟ بنابر این احتمال برخی از این جماعت آگاهانه و برخی با تحریک بزرگترهایشان تلاش دارند ایران را درگیر با ارتجاع طالبان کرده تا باتلاق افغانستان جبهه سیاسی مقابل ایالات متحده را زمین گیر کرده و ایجاد هر گونه اتحاد سیاسی اقتصادی و در نتیجه ضعف جبهه غرب را منتفی سازد. این احتمال هم منتفی نیست اما معنایش اولا خباثت بیش از اندازه و بلکه رذالت این جماعت است، ثانیا این احتمال به معنای شکست بسیار سنگین آمریکا در افغانستان است، یعنی آن چیزی که در رسانه ها ظاهر شده است. اما آیا واقعا چنین است؟ نمی دانم، واقعا معلوم نیست آمریکا به این سادگی افغانستان را رها کرده باشد. چند نکته: ۱. مسلما معنای این جملات آن نیست که جمهوری اسلامی از ظرفیت‌های متعدد خود برای حل مشکل افغانستان استفاده نکند. جمهوری اسلامی در مقابل کشور بوسنی که در قلب اروپا بود سکوت نکرده بود چه رسد به همسایه مهم و تأثیر گذارش. ۲. آیا لزومی دارد چنین تلاشهایی رسانه ای شود؟ فکر نمی کنم. ممکن است این تلاشها بنا به دلایل متعددی در خفا صورت پذیرد دقیقا مثل دخالت ایران در لبنان و سوریه که تا مدت ها علنی نشده بود. ۳. راه حل افغانستان طولانی مدت است؛ برای حل مشکل باید مردم به میدان بیایند و برای این منظور باید آگاه سازی مردم هدف شود نه رویکرد نظامی. ۴. حضور نظامی ایران در افغانستان به احتمال خیلی زیاد سبب اتحاد همین دو جبهه علیه ایران خواهد شد و این همان باتلاق افغانستان است. ۵. این نتایج مربوط به اصلاح طلب‌های رادیکال است و میانه‌روها مشمول این احتمالات نیستند.
هدایت شده از بذل الخاطر
باسمه تبارک و تعالی (20) «کرونا و طبّ سنّتی» «تقابل طبّ قدیم و طبّ جدید» 😢امروز متأسفانه مراسم تدفین یکی از روحانیان خوش نام و با سابقه و اساتید محترم و متخلّق بود. نمیدانم چه بگویم! خداوند ایشان را رحمت کند. 🔵وی به نوعی مروّج طبّ سنّتی بین طلّاب هم بودند. بنده خودم دوست داشتم زمانی برنامه غذایی از ایشان بگیرم. از یکی از فضلاء امروز با واسطه شنیدم که مدیر مدرسه گفتند ایشان مبتلا به کرونا بودند و متأسفانه از رفتن به پزشک خودداری کرده و در همان منزل بعد از مدّتی رحلت کرده اند! 🔵البته غرض شماتت نیست و یا حتّی اینکه بگوییم اگر میرفتند لزوما نتیجه هم میگرفتند نیست! عمر هم دست خداست! 🔵آنچه مایع تأسّف است آن است که استنکاف ایشان از مراجعه به پزشک به علّت انحصارگرایی رائج در طبّ سنّتی و تحقیر علم نوین باشد که البته نمیدانم واقعا اینطور بوده یا نه. به همین مناسبت نکاتی به ذهن خطور کرد که به اشتراک میگزارم. 🔵اگر مقداری دقّت کنیم میبنیم مسأله طبّ نوین به مسأله عقل و تجربه انسان و جایگاه آن در کشف حقائق برمیگردد. 👈طبّ نوین چیزی جز بررسی آنچه عقل آدمی با روشهای خود که البته در اینجا مهمترینش تجربه است در حیطه سلامتی و مرض بدن انسانی نیست. 👈آیا عقل انسان میتواند با بررسی و تجربه و آزمایش اکتشافاتی در این زمینه داشته باشد؟ 👈هر کسی برای عقل منزلتی در هندسه معرفت دینی قائل است نمیتواند دست از این دستاوردهای بزرگ بشری به بهانه دین بکشد.
هدایت شده از بذل الخاطر
👈گویا افرادی که بر انکار طبّ نوین اصرار دارند ولو نادانسته منکر این امکان شده اند. این چنین رویکردی منحصر در طبّ جدید نبوده و در قبول بسیاری دیگر از جوانب عالم جدید نیز وجود داشته است. 👈این اشکال بیشتر در فضای نزاع مشهور علم و دین مطرح است ولی باید دانست چیز قابل توجّهی به عنوان طبّ اسلامی اکنون در دست نیست که با آن بتوان نیازهای طبّی مختلف را برآورد. البته منکر استنباط مبانی یا مباحث مهم طبی از روایات و لزوم کار در این زمینه نیستم. 🔵آنچه موجود است و معمولا نیز مراد از طبّ سنّتی همان است طبابت یونان قدیم است که نماد معلمین آن افرادی مانند بقراط و جالینوس و دیسقوریدوس و... است. 🔻طب سنتی موجود خود زمانی از علوم وارداتی غربی بوده است🔺 👈ایران و عرب از خود طبّ مهم و مدونی نداشته اند. بعدها در جندی شاپور طبّ هندی و یونانی تدریس شد. از طبّ چینی نیز تا همین اواخر خبر خاصّی در ممالک ما نبود. 👈ابو ریحان بیرونی نیز در کتاب مهمّ الصیدنة که در فنّ داروشناسی است به این مطلب اذعان نموده که طبّ صناعت یونانیان است. بوعلی سینا نیز در قانون خود عمدتا طبّ یونانی را ضبط و تنقیح و نقد نموده به نحوی که مرجع این علم حتی برای غربیان در قرون وسطی شد. در قدیم طبّ بزرگ و ریشه داری جز این طبّ نبوده است تا بتوان ارجاع معنی داری به آن داد. 🔶البته ائمه علیهم السلام گاهی از خود نکاتی در علم طبّ بروز میدادند که بسان معجزات علمی ایشان بوده و ربطی به تأسیس نظام طبّ اسلامی لزوما ندارد. از همین رو در روایات منعی از رجوع به اطبّاء نشده بلکه اطبّاء بر بالین خود حضرات علیهم السلام نیز ظاهرا آماده میشده اند. 🔴حال چنین طبّی که خود از میراث غرب قدیم است آیا لزوما بر طبّ غرب جدید برتری دارد؟ 👈کسی که آشنایی با طبّ سنّتی دارد به خوبی میداند که هرچند این طبّ از کارآمدی نسبی و برجستگی در برخی زوایا مانند قواعد حفظ الصحة برخوردار بوده ولی چندان نام علم به آن دادن خالی از مسامحه نیست. 👈زیرا دعاوی کلان و خرد آن نه مبتنی بر وحی الهی است و نه مبتنی بر استدلال منطقی قویم و منتهی بر بدیهیات و نه چندان در جمیع نواحی مبتنی بر تجارب متقن بشری! 👈عمدتا اصول و حتّی بسیاری از فروع خود را با صفت تعبّد به شخص تحمیل کرده و دلیل قانع کننده ای برای قبول آن در دست نیست. عمدتا باید با حسن ظن ناشی از عظمت امثال بقراط یا توهم اینکه این نجوم و طب وحی انبیاست باید آن را برای خود قانع کننده نمود! 👈به عبارتی نزاع طبّ جدید با طب قدیم از باب نزاع علم و دین هم نیست. 👈عمده آنچه امروزه تحت عنوان طبّ اسلامی ادّعاء میشود نیز ورای کارآمدی اجمالی در برخی مسائل خیلی خاصّ امری غریب است که در استناد خود به اسلام دارای خللهای جدّی سندی و دلالی میباشد. 👈روشن است که در اینگونه مباحث استدلال به حجّیت هم معنی نداشته و اعتبار آن در کارآیی عملی آن در همین دنیا میباشد. 🔴 در این میان معلوم نیست که برخی حوزویان چرا اینقدر سنگ طبّ سنّتی را طوری به سینه میزنند که گویا جزئی از دیانت اسلامی بوده است و طوری از آن یاد میکنند که گویا همه اش صحیح و طبّ جدید همه اش بد بوده است! 🔻گویا مقداری از نزاع به نزاع بزرگتر سنّت و مدرنیته برمیگردد.🔺 🔴بسیاری نمیدانند که اساسا یکی از مسائل مهم تعارض علم و دین در دنیای قدیم و در صدر اسلام همین تعارض برخی منقولات اسلامی با مسلّمات طبّ سنتی بوده است. 👈مثلا در قرآن کریم با لفظ صریحی بیان شده که عسل شفاء هر بیماری هست ولی علماء و حتّی اخباریونی مانند صدوق آن را به داء بارد تخصیص زده اند زیرا معتقد به آن بوده اند که عقل میتواند مخصص لبّی باشد. 🔴شیخ صدوق در رساله اعتقادات رویکرد مذهب را نسبت به روایات وارد در زمینه طبّ به گونه ای توضیح میدهد که انسان یاد روشنفکران زمان خودمان می افتد؛ تقریبا گویا نمیخواهد هیچ روایتی را در این زمینه بپذیرد! ایشان در این زمینه تمامی روایات را در زمینه طبّ اسلامی تأویل میبرد و میگوید: 📖«اعتقادنا فی الاخبار الواردة فی الطب أنها علی وجوه: منها ما قیل علی هواء مکّة و مدینة فلا یجوز استعماله فی سائر الأهویة 📖و منها ما أخبر به العالم علیه السلام علی ما عرف من طبع السائل و لم یتعدّ موضعه اذ کان أعرف بطبعه منه 📖و منها ما دلّسه المخالفون فی الکتب لتقبیح صورة المذهب عند الناس و منها ما وقع فیه سهو من ناقله 📖و منها ما حفظه بعضه و نسی بعضه و ما روی فی العسل أنّه شفاء من کلّ داء فهو صحیح و معناه أنّه شفاء من کلّ داء بارد ... 📖و أمّا ادویة العلل الصحیحة عن الائمة علیهم السلام فهی آیات القران و سوره و الادعیة علی حسب ما وردت به الآثار بالأسانید القویة و الطرق الصحیحة»
هدایت شده از بذل الخاطر
⛔گاهی نیز در طبّ سنّتی به کثرت خطاها و یا تغییر نظرات در طبّ جدید استدلال میکنند که امری غریب است! طبّ نوین چیزی جز تلاشی بشری برای طبابت جسم نیست و این تلاش همواره صحیح نیست و این خطاها نیز نمیتواند دلیلی بر بطلان کلّی آن باشد. مگر همان طبّ قدیم کم خطا و ناکارآمدی داشته است! چه بسیاری که بر اثر بیماریهای ساده ای مانند اسهال و یا بیماریهای واگیر داری مانند طاعون و وبا جان خود را از دست نمیدادند. اموری که به برکت طبّ جدید از جامعه بشری رخت بر بسته است. 👈آیا میتوان منکر خوبی فی الجملة جراحی های نوین و داروهایی با اثر گذاری سریع و دندان پزشکی و چشم پزشکی و واکسنها و ... شد؟ ⛔گاهی نیز به سود کلان شرکتهای داروسازی و پولهای کثیف در طبّ نوین استدلال میشود که هر چند نمیتوان کاملا آن را انکار نمود ولی در هر حال باعث ردّ کلّی داروهای جدید و روشهای درمان نوین نمیشود. ⛔شبهه دیگر آنان هم این است که غربیانی که انسان را نشناخته اند چگونه میخواهند او را مداوا کنند! جواب این است که علم طبّ ربط چندانی به انسان شناسی ندارد. البته منکر تأثیر امور غیبی و ادویه معنوی مانند آنچه در روایات از اوراد و اذکار و دعا و تأثیر روح در جسم و... نداریم ولی در هر حال طبّ به بدن انسان بیشتر کار دارد. حساسیت در علم طبّ به مراتب کمتر از علوم انسانی مانند جامعه شناسی و روان شناسی است. ⛔شبهه دیگر آن است که آنچه امروزه به بهبود وضع طبّی بشر کمک نموده بهداشت بالاست نه طبّ جدید. جواب هم این است که این خود ادّعائی بی دلیل بلکه مکابره و بی انصافی است. ⛔شبهه دیگر آن است که بسیاری به واسطه طبّ جدید به کام مرگ کشیده شده اند! انسان نباید خود را به تهلکه بیاندازد! پاسخ این است که در طبّ قدیم هم همینطور بوده است و ثانیا مگر چاره ای هم هست؟ آیا میتوان دست روی دست گذاشت؟ بسیاری اوقات همین دست روی دست گذاشتن انداختن خود به تهلکه است. اتّفاقا به خاطر همین شبهه است که روایاتی داریم مبتنی بر اینکه هر دائی دوائی دارد تا اینکه مؤمنین به دنبال معالجه رفته و از این امر ناامید نشوند و طبّ از رونق نیافتد. همینطور چندین روایت داریم که اگر بر اثر این معالجات بشری جانی هم از دست رفت هیچ اشکالی ندارد و جزء اجل بوده است و نباید بگویید قتلی رخ داده است؛ 👈یعنی در پزشکی خطا چون خطای کارشناس است و تداوی هم واجب است اشکالی ندارد و نباید به این بهانه به تخطئه این فنّ بشری پرداخت: 📖(قال طبیب للصادق علیه السلام کما فی الکافی إنّی رجل من العرب و لی بالطبّ بصر و طبّی طبّ عربیّ و لست آخذ علیه صفدا فقال لا بأس قلت إنّا نبطّ الجرح و نکوی بالنّار قال لا بأس قلت و نسقی هذه السموم الاسمحیقون و الغاریقون قال لا بأس قلت إنّه ربّما مات قال و إن مات قلت نسقی علیه النبیذ قال لیس فی الحرام شفاء) 📖و در روایت دیگر در کافی آمده که: (کان لی ابن و کان تصیبه الحصاة فقیل لی لیس له علاج الّا أدن تبطّه فبططته فمات فقالت الشیعة شرکت فی دم ابنک قال فکتبت الی ابی الحسن صاحب العسکر فوقّع صلوات الله علیه یا أحمد لیس علیک فیما فعلت شی إنّما التمست الدواء و کان أجله فیما فعلت) 👈همچنین حتّی انبیاء الهی نیز نباید به علم طبّ بی اعتناء بوده و صرفا بخواهند با امور غیبی به رفع مشکل خود بپردازند هر چند باید بدانند دواء از جانب خداست 📖(عن الصادق علیه السلام إنّ نبیّا من الانبیاء مرض فقال لا أتداوی حتّی کون الّذی أمرضنی هو الّذی یشفینی فأوحی الله تعالی الیه لا أشفیک حتّی تتداوی فإنّ الشفاء منّی). 👈اشکالی هم ندارد طبیب نصرانی یا یهودی باشد! 📖(عن الرجل یداویه النصرانی و الیهودی و یتّخذ له الادویة فقال علیه السلام لا بأس بذلک إنّما الشفاء بید الله تعالی). 👈همچنین نباید مردم را از اطبّاء نا امید کرد 📖(ففی العلل عن الصادق علیه السلام: کان یسمّی الطبیب المعالج فقال موسی بن عمران یا ربّ ممن الداء قال منّی قال ممّن الدواء قال منّی قال فما یصنع النّاس بالمعالج قال یطیّب بذلک أنفسهم فسمّی الطبیب لذلک). 👈البته در روایاتی هم داریم که در رجوع به طبیب افراط نکنید که ممکن است برایتان مخاطراتی به بار آورد! 📖(من ظهرت صّحته علی سقمه فشرب الدواء فقد أعان علی نفسه). 👈مستفاد از مجموع روایات در باب طبّ بیانگر وجوب مداوا و شاید کراهت اجمالی افراط در رجوع به اطبّاء در صورت جزئی بودن بیماری و امکان صبر است.
هدایت شده از بذل الخاطر
🔶در هر حال طرفداران طبّ سنّتی باید دست از لجاجت و جزم اندیشی برداشته و منکر طبّ جدید و عظمت آن نباشند و مردم را بی دلیل از آن نترسانند و متواضعانه دست آوردهای خود را در دسترس قرار داده و زمینه های تحقیق علمی در مورد آن را فراهم آوردند 🔶طرفداران طب جدید نیز باید دست از غرور و تکبّر برداشته و منکر طبّ قدیم و کارآیی اجمالی آن نشده و به بررسی علمی درمانهای سنّتی بی میلی نشان ندهند. نباید جامعه بشری را از تراث ارزشمند موجود در معالجات طبّ سنّتی محروم نمود. 🔵در برنامه خندوانه مورّخ 27 اردیبهشت سال 95 یادم هست آقای دکتر جمشید لطیفی فوق تخصّص نورولوژی و مغز و اعصاب و یکی از اعضاء هیئت علمی دانشگاه ایران و از بزرگان طبّ جدید در ایران مهمان برنامه بود. ایشان ادّعا کردند که امروزه هر 6 ماه یکبار علم پزشکی دو برابر میشود! در طب جدید صحبت از سال گذشته صحبت از تاریخ است! باید مدام به روز بود! بعد ایشان این پرسش را مطرح کردند که پس چرا اطباء قدیمی که اینقدر مشهور شدند در درمان بیماری ها موفق بوده اند! ایشان گفت پاسخ این پرسش که مدّتی در ذهنش بوده به نظرش آن است که بسیاری از بیماری های خودشان خوب میشده اند و بخشی دیگر از باب امید دادن و معنی درمانی بوده است! اعتقاد و حسن ظنّ بیماران به طبیب هم به امر درمان کمک میکرده است! انصافا این دیگر بی مهری به طبّ سنّتی است. 🔵البته معمولا این نزاع بین افرادی رخ میدهد که نه تخصص عمیقی در طبّ سنّتی دارند و نه تخصّص عمیقی در طبّ نوین. 👈تخصّص عمیق در فنّ طبّ خود نوعی تواضع آورده و حیطه وسیع جهل آدمی را در این عرصه مانند دیگر عرصه ها نشان میدهد. 👈هر چقدر تخصّص علمی در حیطه طبّ بالاتر رفته به اذعان بزرگان این رشته عدم قطعیت و امید قطعی دادن و یا نا امید قطعی نمودن بیمار توسّط پزشک بیشتر مورد توجّه قرار میگیرد. 👈طبّ سنّتی ادّعای کشف لمّیتها و درمان را دارد و طبّ جدید نیز ید طولانی در فهم کیفیتها و راهکار از میان بردن نشانه ها و آلام را با سرعتی بالاتر دارد. اینها میتوانند مکمّل باشند. همانطور که طبّ سوزنی یا هر طبّ دیگری اگر ثابت شود که منافعی دارد باید آن را پذیرفت.
◽️ ذلت رسانه‌ای! پتروس فداکار و آن انگشت و سوراخ سد که دروغی بیش نبود! آن کشیش‌ رمان بینوایان که گلدان‌های نقره را به وال‌ژان بخشید هم حاصل تخیلات ویکتور هوگو بود! "سرباز رایان" فداکاری که سه برادرش در نرماندی کشته شدند هم چیزی بیش از یک فیلم نبود چه این که آمریکایی‌ها اصلا به ساحل نرماندی نیامدند! بتمن و سوپرمن و اسپایدرمن و هیتمن و آیرون‌من و ده‌ها سوپرهیروی دیگر هم که کلا پلاستیکی‌اند. اما ما را چه شده که قهرمان‌های واقعی‌مان چشم‌مان را نمی‌گیرد؟! چرا این قدر مقهور و مغلوب و ذلیل رسانه و زرق و برق‌اش شده‌ایم؟! اقبال می‌گفت : "بوریای خود به قالینش مده" و ناصر فیض هم سرود: مَرگا به من که با پرِ طاووس عالَمی یک موی گربه وطنم را عوض کنم! ما کاملا برعکس‌اش را هم عوض می‌کنیم و قالی خود را به بوریای اروپایی می‌دهیم چون ذلیل رسانه‌ها شدیم و عقلانیت‌مان لاغر شده! ننگ بر این شعور رنگ آمیزی شده غرب‌زده!
◽️ نمک زندگی یا اصل زندگی! چرا عراقی‌ها همه زندگی‌شان را برای پذیرایی وسط می‌آورند و باز هم احساس بدهکاری دارند اما بعضی از ما ایرانی‌ها در ایستگا‌ه‌های صلواتی نهایتا یک‌ چای هم که می‌دهیم فکر می‌کنیم خیلی هنر کرده‌ایم؟! دلیل عمده‌اش آن است که اغلب‌مان خرج و برج‌های زندگی‌ را اول جدا کرده از مبل و دکوراسیون و فرش گرفته تا هزینه جشن تولد و سفرهای تفریحی و غیر آن و سپس "زیادی پول‌هایمان" را خرج امام حسین علیه السلام می‌کنیم.. اما عراقی‌ها اصل پول‌شان را برای امام مظلوم خرج می‌کنند، چون زندگی‌شان هنوز مدرن نشده، هنوز در تنافس رقابت با اروپایی‌ها نیفتاده‌اند، هنوز یک عده غر زن نادان بین‌شان نیست که به محض هزینه برای امام مظلوم نق بزنند که اول به فقرا برسید! هر چند در موضوعات دیگری دینداری ایرانی‌ها بر همه ترجیح دارد اما در موضوع عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام خیلی فاصله داریم با برادران عراقی، تلخ است بگویم اما واقعیت این است که برای بعضی از ما امام حسین به اندازه نمک زندگی است؛ کم و دلچسب. اما عراقی‌ها را دیده‌ام که با امام حسین علیه السلام زندگی می‌کنند، محور تمام تصمیمات زندگی!
◽️ موحدان مشرک نما امروز جلوی درب مرکز تخصصی فلسفه ایستاده بودیم و با تعدادی از دوستان مشغول گفتگو بودیم، سر در موسسه بنری به مناسبت ارتحال علامه حسن زاده آملی نصب شده است. یک آقای محترمی در حال رد شدن بود که به بنر اشاره کرد و گفت: "مرجع من از این آقا خوشش نمی‌آمد و شما هم بهتر است این بنر را بردارید". بعد از گفتگوی مختصر متوجه شدم از مطالب عرفانی علامه حسن‌زاده مکدر است. لازم است چند نکته عرض کنم: ۱. آموزه "وحدت وجود" در عرفان آموزه محوری است و عرفا تلاش می‌کنند همه معارف دین (از مباحث اعتقادی تا ریزترین مسائل اخلاقی) را بر اساس این آموزه تفسیر کنند. "وحدت وجود" به هیچ وجه به معنای این نیست که هر چه در عالم است خداست، معنای وحدت وجود بسیار پیچیده است و این برداشت‌های سطحی بسیار غلط بوده و در واقع منبری‌های تکفیری به فهم خود حمله می‌کنند نه به آنچه عرفا بدان معتقدند. ۲. تمام این بی‌مهری‌ها علیه عرفایی مثل علامه حسن زاده آملی به دلیل آن است که تکفیری‌ها و برخی تفکیکی‌ها تصور می‌کنند هر قدر دین و توحید "عوامانه‌تر" فهم شود به صواب نزدیک‌تر است. در حالی که دین لزوما آن‌چیزی نیست که این عده می‌گویند و به قول ما طلبه‌ها این "اول الکلام" است که آیا نظر دین نظر تو است یا نظر من؟! هیچ کدام از عرفای شیعه نگفته‌اند علی‌رغم این که دین توحید را چنین گفته ولی من مقابل‌اش را می‌گویم؛ بلکه می‌گویند شما آموزه‌های دین را سطحی و ساده درک کرده‌اید و توحید عمیق‌تر از این سخنان عوامانه است. ۳. آسیب دیگری که در کار منتقدین عرفان وجود دارد این است که توجه به مصطلحات بسیار خاص عرفان ندارند و بدون توجه به این که این اصطلاح در این علم چه معنایی دارد کلمات ایشان را در اختیار عموم قرار می‌دهند و سپس فریاد می‌زنند: ببینید این مشرک را! می‌گوید "انا الحق" یا می‌گوید "لیس تحت جبتی الا الله" غافل از این که این بیان‌ها در چارچوب ربط حق و خلق معنای دیگری می‌یابد کاملا متفاوت با ذهن ماهیت زده ما! با این همه و علی‌رغم این نکات باید بگویم نظر حضرت حافظ به صواب است که: آن یار کزو گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد!
◽️چند نکته درباره نهم ربیع الاول ۱) عید بودن نهم ربیع به سبب هلاکت دشمن شیعه در یک روایت بیشتر نیامده که از لجاظ سندی در حد افتضاح است. آقای مسائلی در کتابچه "نهم ربیع جهالت‌ها و خسارت‌ها" به برخی از این وجوه اشاره کرده‌اند لکن نکات دقیق‌تری در این باب هست که منعکس نشده است. ۲) حتی اگر این روایت صحیح بود به سبب تقیه مداراتی کاملا مطلوب و بلکه لازم بود از اعمالی که در این ایام مرسوم شده است پرهیز کنیم. درباره تقیه مداراتی (در مقابل تقیه خوفی) نکاتی در پست "وحدت را از جیب‌مان در نیاورده‌ایم " عرض شده است. ۳) عید بودن نهم ربیع به سبب آغاز امامت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز مطلب قابل قبولی نیست. ممکن است نهم ربیع به سببی عید باشد که فعلا برای ما معلوم نیست. مثل عید بودن نیمه شعبان برای امم گذشته.
▫️کم آبی را جدی بگیریم! امسال به هر دلیلی بارش های جوی بسیار اندک است و حتی سخن از آبرسانی با تانکر در بعضی استان های کم بارش به میان آمده است. کم آبی را جدی بگیریم و از هدر دادن آب همیشه و خصوصا اکنون جدا پرهیز کنیم. ۱. باور بفرمایید وضو و غسل آب بسیار کمی می‌خواهد؛ اگر غسل بیش از یک دقیقه طول می کشد بدانید که به احکام آن آگاه نیستید؛ غسل بسیار سریع و راحت صورت می گیرد. ۲. هنگام وضو، مسواک زدن و کارهای مشابه به سادگی می‌شود شیر آب را بست و از هدر دادن آب جلوگیری کرد. کسی که آب را هدر می‌دهد نهی از منکر کنید، کار غلط او بقیه را به دردسر می‌اندازد. بی توجهی هم حدی دارد. ۳. عمل به وسواس حرام است و انسان وسواسی غیر از این که خود را به دردسر می‌اندازد در این شرایط کم آبی کاری نادرست‌تر انجام می دهد. ۴. شست و شوی ماشین و منزل و ... را می توان با کمترین میزان مصرف آب انجام داد. آب «جارو» نیست که به وسیله آن هم زباله‌ها را جمع کنیم و هم شست و شو انجام دهیم. هم چنین استحمام یک ساعته و دو ساعته کار بسیار غلطی است. ۵. هر چند عمده آب مصرفی کشور در کشاورزی استفاده می شود اما آب کشاورزی آب خام و غیر تصفیه شده است اما آب شرب خانگی تصفیه شده است و به زحمت به دست می آید. ضمن این که هر آبی را نیز نمی توان تصفیه کرد. ۶. در این شرایط اضطراری از دعا و التجا و توسل غافل نشویم. خداوند متعال یکی از اسباب کم بارشی را گناهان متراکم بندگان اعلام فرموده است، ما نیز دست به استغفار بلند می کنیم که: يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا غَافِرَ الذَّنْبِ يَا قَابِلَ التَّوْبِ يَا عَظِيمَ الْمَنِّ يَا مَوْصُوفاً بِالْإِحْسَانِ أَيْنَ سَتْرُكَ الْجَمِيلُ أَيْنَ فَرَجُكَ الْقَرِيبُ أَيْنَ غِيَاثُكَ السَّرِيعُ أَيْنَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ أَيْنَ عَطَايَاكَ الْفَاضِلَةُ أَيْنَ مَوَاهِبُكَ الْهَنِيئَةُ أَيْنَ صَنَائِعُكَ السَّنِيَّةُ أَيْنَ فَضْلُكَ الْعَظِيمُ أَيْنَ مَنُّكَ الْجَسِيمُ أَيْنَ إِحْسَانُكَ الْقَدِيمُ أَيْنَ كَرَمُكَ يَا كَرِيمُ.
نکته! نمی‌دانم در حالت خستگی سخنرانی یا تدریس داشته‌اید یا خیر؟ بنده تجربه هر دو مورد را بارها داشته‌ام، امسال صبح‌ها چند کلاس دارم و کلاس آخر که یک ساعت به ظهر است دیگر به سادگی کلمه به ذهن نمی‌آید و تپق‌ها یکی پس از دیگری😅 یک رئیس دولت بود توی این کشور که ساعت ۹ صبح تازه از خانه بیرون می‌زد و به‌سادگی زحمت راه رفتن به خودش نمی‌داد حتی اگر می‌خواست از کارخانه بازدید کند! آن قدر به صندلی چسبیده بود که طنز شده بود "بچه‌های دهه نودی فکر می‌کنند صندلی عضوی از بدن رئیس جمهور است!!" حالا یک رئیس جمهور آمده که آرام و قرار ندارد، با وزرایش همه جا می‌رود تا گزارش‌های پلاستیکی نظام فشل اداری او را از واقعیت دور نکند! حال هی مسخره‌اش کنید! که فلان کلمه را فلان طور تلفظ کرده! لیاقت بعضی‌ها همان متکبر خدانشناس غربزده است! @elmetawhid
◽️ نکاتی در باب اهانت به مرجعیت! ۱. تعبیر «کانالیزه» شدن یک مرجع معظم تقلید تقریبا و بلکه تحقیقا معادل این است که کرارا گفته می شود «به رهبر انقلاب اطلاعات غلط می دهند». اگر بناست توهین شمرده شود همه جا توهین شمرده شود، اگر قرار است برخی اساتید حوزه گریبان چاک دهند که مقام مرجعیت زیر سؤال رفت همه جا چنین کنند تا ما هم زیر عَلَمشان سینه بزنیم! ۲. چندی پیش همین مرجع معظم تقلید که بنده شهادت می دهم هیچ هوای نفسی در ایشان وجود ندارد در مخالفت با کنگره بزرگداشت مولوی بیانیه ای صادر کرد و یادمان نرفته برخی اهل نفاق که امروز نگران مقام مرجعیت شده اند چه تعابیر زننده ای درباره ایشان به کار بردند. بدون هیچ تردیدی بخش معظمی از جریان غرب گرا هویتشان در نفی مرجعیت و بلکه فقه و فقاهت است و الا گرایش به غرب معنایی ندارد. ۳. بنا به فتوای خود مراجع معظم تقلید آنچه اتباعش لازم است حکم شرعی است و تشخیص موضوعات غیر مستنبط به عهده مکلفین است، بنابراین فرمایش ایشان را به نحو قضیه شرطیه می پذیریم یعنی «اگر ما با اکثر کشورهای دنیا قهر باشیم از دین فاصله گرفته ایم». اما آیا چنین است؟ @elmetawhid
باسمه تعالی شانه توفیقی حاصل شده است که چهارشنبه‌ها در مدرسه علمیه شهیدین به بیان شرح گونه فرمایشات حضرت امام خمینی در کتاب چهل حدیث بپردازیم. امروز جلسه اول آن برگزار شد که تقدیم دوستان می‌شود، ان شاءالله که خداوند توفیق تتمیم آن را بدهد.
چهل حدیث، جلسه ۱، ۱۲ آبان.mp3
7.56M
شرح چهل حدیث حضرت امام خمینی سلام الله علیه جلسه اول، حدیث اول، چهارشنبه ۱۲ آبان ◽️ جهاد با نفس؛ موضوع حدیث اول ◽️ میدان اول مبارزه با نفس ◽️ حاکمیت عقل یا حاکمیت وهم؟! ◽️ تفاوت نوع حکم وهم و حکم عقل @elmetawhid
◽️ سکوت کنیم حذف می‌شویم! "مارپیچ سکوت" نظریه‌ای در علوم ارتباطات است که دانشمند آلمانی، الیزابت نوئل نیومن مطرح کرد. مارپیچ سکوت باور دارد که بر اساس قدرت رسانه‌ای می‌توان عقاید مخالف و انحرافی را مأیوس ساخت و اجازه داد در گرداب سکوت به فراموشی سپرده شوند. آیت الله صافی گلپایگانی در دیدار رئیس مجلس فرمودند: "توصیه حقیر این است که باید با تمام کشورهای دنیا با عزّت و اقتدار رابطه داشته باشیم. اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم صحیح نیست و به ضرر مردم عزیزمان است. شما باید با عقلانیت و تعامل سازنده، حقوق ملت را احقاق کنید." سپس نویسنده مقاله رجانیوز به انتقاد از آیت‌الله صافی گلپایگانی پرداخت که انصافا بعضی از مطالب هر چند ممکن است حق باشند اما گفتن آنها از جانب هر کسی به مقام مرجعیت صحیح نیست. اما... اما خط هجوم غرب‌گراهایی که اساسا اعتقادی به مرجعیت ندارند به گونه‌ای علیه نویسنده حمله بردند که یک احتمال بیشتر باقی نگذاشتند: "مارپیچ سکوت". غرض از این عملیات رسانه‌ای آن است که مخالفین این فرمایشات جرات ابراز سخن خویش را نداشته باشند و در نتیجه آرام آرام از موجودیت اجتماعی حذف شوند. بنابراین بنده وظیفه خودم دیدم اشتباهاتی که در فرمایش حضرت آیت الله صافی گلپایگانی ضمن احترام به ایشان دیدم را اجمالا گوشزد کنم: اولا این که ما با بسیاری از کشورها قهر هستیم از کجا برای ایشان ثابت شده است؟ آیا قهر بودن با آمریکا و اسرائیل به معنای قهر با بسیاری از کشورهاست؟ ثانیا مگر دعوا و نزاع را ما شروع کرده‌ایم که ما بخواهیم پایان دهیم؟ مگر ما ۶۰۰۰ کیلومتر آن طرف‌تر لشکرکشی کرده‌ایم و پایگاه نظامی اطراف کشور خبیث و ملعون آمریکا تشکیل داده‌ایم؟ مگر ما مردم آمریکا را با بی‌سابقه‌ترین تحریم‌ها آزار و بلکه شکنجه داده‌ایم؟ و مگر ما برجام خسارت محض را نقض کردیم و زمینه دعوا و تنش را بیشتر فراهم کردیم؟ ثالثا این چه معیاری است که از زبان یک فقیه صادر می‌شود؟ مگر ارتباط با بسیاری از کشورها یا ارتباط نداشتن موضوع حق و حقیقت است؟ آیا ممکن نیست به سبب حقیقت با بسیاری از کشورها قهر بود؟ مگر معیار حق ارتباط معناداری با روابط کمی و کیفی با کشورهای دیگر دارد؟!! @elmetawhid
◽️ وقتی فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود! مشکل کار فرهنگی بعضی از بچه حزب‌اللهی‌ها بی تجربه بودن و دست زدن به کارهایی با نتایجی است که معمولا یا نتیجه مطلوب را نمی‌دهد و یا حتی ضد مطلوب را به بار می‌آورد، مثل این کار که گویی لشکرکشی است و نمی‌داند به لجاجت و حتی شاید دو قطبی شدن دامن می‌زند. 🔸 از یک سو می‌شود حق داد به همه بچه حزب‌اللهی‌ها؛ چون تجربه ندارند و یک‌باره افتاده‌اند وسط جنگ هیبریدی دشمن که از هر سو برایشان می‌بارد. 🔹 اما از سوی دیگر هم حق ندارند چون آن قدر جزم‌ اندیشانه کارها را انجام می‌دهند که به خود اجازه نمی‌دهند جمعی و با مشورت و دست به عصا و با هم‌فکری متعدد و پرمطالعه کار را جلو ببرند. بدون رودربایستی بگویم؛ بسیاری از ما توهم سواد و دانش و مهارت داریم نه خودش را و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آن کس که کار بدون دانش انجام می‌دهد آنچه را فاسد می‌کند بیش از آن چیزی است که درست می‌کند.