قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ 🍃ادامه شرح نامه ۲۷ بخش ۳ ... در حديثى از امام جواد(عليه السلام) از پدرانش نقل شده که فرمود: ب
✨
🍃ادامه شرح نامه ۲۷ بخش ۳
... جمله «هُوَ أَلْزَمُ لَکُمْ مِنْ ظِلِّکُمْ» اشاره به اين است که عوامل مرگ، هميشه همراه انسان است همچون سايه که به دنبال انسان حرکت مى کند، زيرا مرگ عوامل زيادى در درون وجود انسان دارد; يک ايست کوتاه قلبى يا پاره شدن يکى از مويرگ هاى باريک مغز و يا پرت شدن کمى غذا در درون دستگاه تنفس، هر يک از اينها ممکن است عامل مرگ انسان شود. در بيرون وجود انسان نيز حوادث تلخ، زلزله ها، صاعقه ها، سيل ها، حشرات موذى، حيوانات خطرناک و امثال آن پيوسته زندگى انسان ها را تهديد مى کنند و هرگز انسان نمى تواند به جايى برود که از عوامل درونى و برونى مرگ رهايى يابد.
تعبير به «الزم» (ملازم تر و همراه تر) شايد به سبب اين است که سايه در تاريکى شب با انسان نيست; ولى عوامل مرگ شب و روز ندارد.
جمله «الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيکُمْ; مرگ با موى پيش سر شما گره خورده» کنايه از اين است که در برابر آن هيچ گونه مقاومت از سوى شما ممکن نيست; مانند کسى که موهاى پيش سر او را محکم بچسبند که هرگونه تحرک از او گرفته مى شود.
قرآن مجيد نيز درباره سرنوشت مجرمان در قيامت مى فرمايد: «(يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِى وَالاَْقْدامِ); مجرمان از چهره هايشان شناخته مى شوند آن گاه آنها را با موهاى پيش سر و پاهايشان مى گيرند (و به دوزخ مى افکنند)».(9)
جمله «الدُّنْيَا تُطْوَى مِنْ خَلْفِکُمْ; دنيا پشت سر شما پيچيده مى شود» اشاره لطيفى به اين حقيقت است که انسان از هر مرحله زندگى که مى گذرد، آن مرحله گويى همچون فرشى که پشت سر انسان پيچيده و جمع مى شود قابل بازگشت نيست; پيران به جوانى باز نمى گردند و جوانان به کودکى; بنابراين در واقع هر لحظه براى انسان مرگى است و حيات جديدى، مرگى که بازگشت در آن تصور نمى شود.
امام(عليه السلام) بعد از بيان مشکلات مرگ و پايان زندگى و حوادث هولناکى که انسان در پيش دارد به شرح دوزخ و عذاب دردناک و گوناگون آن مى پردازد و مى فرمايد: «(اى بندگان خدا) برحذر باشيد از آتشى که عمقش زياد، حرارتش شديد و عذابش پيوسته تجديد مى شود»; (فَاحْذَرُوا نَاراً قَعْرُهَا بَعِيدٌ وَ حَرُّهَا شَدِيدٌ، وَعَذَابُهَا جَدِيدٌ).
درباره عمق آتش دوزخ همين بس که در حديثى آمده است: پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) با جمعى از اصحابش در مسجد نشسته بودند ناگهان صداى عظيمى شنيدند و متوحش شدند. پيغمبر فرمود: «أتَعْرِفُونَ ما هذِهِ الهِدَّة; مى دانيد اين صداى عظيم مربوط به چيست؟» عرض کردند: خدا و رسولش آگاه ترند، فرمود: «حَجَرُ أُلْقِىَ مِنْ أعْلى جَهَنَّمَ مُنْذُ سَبْعينَ سَنَة الانَ وَصَلَ إلى قَعْرِها; قطعه سنگى بود که از فراز جهنم هفتاد سال پيش سقوط کرده بود و اکنون به قعر دوزخ رسيد و اين صدا از آنجاست».(10)
در مورد شدت آتش دوزخ همين بس که در حديثى آمده است، آتش دوزخ را هفتاد بار خاموش کردند تا به صورت آتش دنيا در آمد; «إِنَّ نَارَکُمْ هَذِهِ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ وَقَدْ أُطْفِئَتْ سَبْعِينَ مَرَّةً بِالْمَاءِ ثُمَّ الْتَهَبَتْ وَلَوْ لاَ ذَلِکَ مَا اسْتَطَاعَ آدَمِيٌّ أَنْ يُطِيقَهَا».(11)
درباره عذاب هاى جديد و تازه دوزخ قرآن مجيد بيان روشنى دارد; مى فرمايد: «(کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذاب); هرگاه پوست هاى تن آنها (در آن) بسوزد، پوست هاى ديگرى به جاى آن براى آنها قرار مى دهيم، تا کيفر (الهى) را بچشند».(12)
آن گاه حضرت مى افزايد: «آنجا سرايى است که در آن رحمت وجود ندارد و هيچ سخنى (و درخواستى) از کسى شنيده نمى شود و غم و اندوه هرگز برطرف نمى گردد»; (دَارٌ لَيْسَ فِيهَا رَحْمَةٌ، وَلاَ تُسْمَعُ فِيهَا دَعْوَةٌ وَلاَ تُفَرَّجُ فِيهَا کُرْبَةٌ).
در قرآن مجيد مى خوانيم: «(وَقالَ الَّذينَ فِي النّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ يُخَفِّفْ عَنّا يَوْماً مِّنَ الْعَذابِ... قالُوا فَادْعُوا وَما دُعاءُ الْکافِرينَ إِلاّ فِي ضَلال); و آنها که در آتشند به مأموران دوزخ مى گويند: (از پروردگارتان بخواهيد يک روز عذاب را از ما بردارد * ... آنها مى گويند: پس هر چه مى خواهيد (خدا را) بخوانيد ولى دعاى کافران (به اجابت نمى رسد و) جز در گمراهى نيست».(13)
در جايى ديگر از قرآن مجيد مى خوانيم: «(وَنادَوْا يا مالِکُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ مَّاکِثُونَ); آنها فرياد مى کشند: «اى مالک دوزخ (اى کاش) پروردگارت ما را بميراند (تا آسوده شويم)» مى گويد: شما (در اينجا) ماندگار هستيد».(14)
@Nahjolbalaghe2
🔴عذرخواهی به شیوه حاج قاسم
✍سامی مسعودی از فرماندهان حشدالشعبی:
...سپس حاجقاسم گفت: ابومحمد من فردا ناهار را در منزل شما میهمان هستم سلام مرا به اممحمد برسان و به او بگو از غذای خودتان برای ما هم غذایی آماده کند...تا اینکه وقت آمدن حاج قاسم فرا رسید، اما حاجی نیامد. روز بعد یک جلسه داشتیم نگاهم به حاج قاسم افتاد که با دست به سرش زد طوری که نشان دهنده تاسف و غذرخواهی بود سپس به همه سلام کرد تا اینکه به من رسید، مرا بغل کرد و گفت: بگذارید دست شما را ببوسم و گفت از شما و خانواده عذرخواهی میکنم، دیروز یادم رفت میهمان شما هستم و تا شب هم یادم نیامد. فردا خودم میآیم و از خانواده شما عذرخواهی میکنم و از خانه شما نمی روم تا اینکه عذر مرا بپذیرید.
روز بعد حاج قاسم به ما افتخار داد و به خانه ما آمد و بچه هایم را بغل کرد و به خانواده ما سلام کرد و به فرزندم هدیهای شبیه مدال داد که معمولا به فرزندان مجاهدان هدیه میداد و حدود ده دقیقه از همه عذرخواهی میکرد. حاج قاسم بسیار با ملاحظه و بسیار باهوش بود به اثاث منزل ما نگاه کرد و در گوش من گفت: شیخنا برخی وسائل منزل شما قدیمی است و نیاز به تعمیر و تعویض دارد و من گفتم خدا بزرگ است.چند روز بعد قرار بود به ایران بروم و حاج قاسم مرا به منزلش دعوت کرد. با خودم فکر می کردم که حتما منزل حاج قاسم مملو از فرشها و اثاثیه گرانبها است زیرا ایران کشوری است که مردم آن به فرش و وسائل شیک علاقه دارند. خلاصه وارد خانه حاجی شدیم و دیدم وسائل خانه آنها از ساده هم ساده تر است و خانه با یک موکت قدیمی مفروش است و اتاق پذیرایی هم پر شده از تصاویر شهدا. این بار من در گوش حاجی گفتم اثاثیه شما قدیمی است و نیاز به تعویض دارد! حاجی خندید و دستم را گرفت و چیزی نگفت. گفتم حاجی راستی چقدر حقوق می گیری؟
حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم زیرا او یک سردار و فرمانده نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده!!! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق میگیرد با مزایای فراوان!! حاجی به من گفت: شیخنا مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش می گیرد مهم این است که چه چیزی به کشورش می دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک سنتالهی حتمی است. شیخنا ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم.
📚منبع : خبرگزاریحوزه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ 🍃ادامه تفسیر سوره آل عمران آیه ۶۱ ... ثانیاً ـ اطلاق صیغه جمع بر مفرد یا بر تثنیه تازگى
🍃ادامه تفسیر سوره آل عمران ایه ۶۱
... ۵ ـ آیا مباهله یک حکم عمومى است؟
شکى نیست آیه فوق یک دستور کلى براى دعوت به مباهله به مسلمانان نمى دهد، بلکه روى سخن در آن، تنها به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است، ولى این موضوع مانع از آن نخواهد بود که مباهله در برابر مخالفان، یک حکم عمومى باشد و افراد با ایمان که از تقوا و خداپرستى کامل برخوردارند به هنگامى که استدلالات آنها در برابر دشمنان بر اثر لجاجت به جائى نرسد از آنها دعوت به مباهله کنند.
از روایاتى که در منابع اسلامى نقل شده نیز، عمومیت این حکم استفاده مى شود: در تفسیر نور الثقلین ، جلد ۱، صفحه ۳۵۱ حدیثى از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:
اگر سخنان حق شما را مخالفان نپذیرفتند آنها را به مباهله دعوت کنید !
راوى مى گوید: سؤال کردم چگونه مباهله کنم؟
فرمود: خود را سه روز اصلاح اخلاقى کن !
و گمان مى کنم فرمود: روزه بگیر و غسل کن، و با کسى که مى خواهى مباهله کنى به صحرا برو، سپس انگشتان دست راستت را در انگشتان راست او بیفکن و از خودت آغاز کن و بگو:
خداوندا! تو پروردگار آسمان هاى هفتگانه و زمین هاى هفتگانه اى و آگاه از اسرار نهان هستى، و رحمان و رحیمى، اگر مخالف من حقى را انکار کرده و ادعاى باطلى دارد بلائى از آسمان بر او بفرست، و او را به عذاب دردناکى مبتلا ساز!
و بعد بار دیگر این دعا را تکرار کن و بگو:
اگر این شخص حق را انکار کرده و ادعاى باطلى مى کند بلائى از آسمان بر او بفرست و او را به عذابى مبتلا کن!
سپس فرمود: چیزى نخواهد گذشت که نتیجه این دعا آشکار خواهد شد، به خدا سوگند! هرگز نیافتم کسى را که حاضر باشد این چنین با من مباهله کند .(۲۹)
ضمناً از این آیه، معلوم مى شود بر خلاف حملات بى رویه افرادى که مى گویند: اسلام عملاً آئین مردان است و زنان در آن به حساب نیامده اند ، زنان در مواقع حساس به سهم خود در پیشبرد اهداف اسلامى همراه مردان در برابر دشمن مى ایستاده اند، صفحات درخشان زندگى فاطمه بانوى اسلام(علیها السلام) و دخترش زینب کبرى(علیها السلام) و زنان دیگرى که در تاریخ اسلام، گام بر جاى گام هاى آنها نهاده اند، گواه این حقیقت است.
📚منابع⬇️
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🍃ادامه تفسیر سوره آل عمران ایه ۶۱ ... ۵ ـ آیا مباهله یک حکم عمومى است؟ شکى نیست آیه فوق یک دس
📚۱ ـ مُباهَله در اصل از ماده بَهْل (بر وزن اهل) به معنى رها کردن و قید و بند را از چیزى برداشتن است، و به همین جهت هنگامى که حیوانى را به حال خود واگذارنند، و پستان آن را در کیسه قرار ندهند، تا نوزادش بتواند به آزادى شیر بنوشد، به آن باهِل مى گویند، و اِبْتِهال در دعا به معنى تضرع و واگذارى کار به خدا است.
و اگر آن را گاهى به معنى هلاکت و لعن و دورى از خدا گرفته اند نیز به خاطر این است که رها کردن و واگذار کردن بنده به حال خود این نتائج را به دنبال مى آورد، این بود معنى مباهله از نظر ریشه لغت.
و از نظر مفهوم متداول که از آیه فوق گرفته شده، به معنى نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است، بدین ترتیب، افرادى که با هم گتفگو درباره یک مسأله مهم مذهبى دارند در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع کنند و از او بخواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند.
۲ ـ مجمع البیان ، ذیل آیه مورد بحث، با کمى تلخیص. این شأن نزول با تفاوت هاى مختصرى در تفاسیر دیگر مانند ابوالفتوح رازى و تفسیر کبیر و غیر آن نیز آمده است، و فخر رازى ادعا مى کند: این روایت در میان علماى تفسیر و حدیث، مورد اتفاق است. بحار الانوار ، جلد ۲۱، صفحه ۳۲۱، ۳۲۲، ۳۴۲، ۳۴۴، ۳۴۵ و... ـ ارشاد شیخ مفید ، جلد ۱، صفحه ۱۶۶، ۱۶۷ و ۱۶۸، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ هـ ق.
۳ ـ بحار الانوار ، جلد ۱٠، صفحه ۱۴۱ و ۳۵٠ و جلد ۲۱، صفحه ۳۴۶ و جلد ۲۵، صفحه ۲۲۳ و جلد ۳۱، صفحه ۴۳۹ و جلد ۳۵، صفحه ۲۵۷ و...
۴ ـ جلد ۷، صفحه ۱۲٠، چاپ محمّد على صبیح ـ مصر.
۵ ـ جلد ۱، صفحه ۱۸۵، چاپ مصر.
۶ ـ جلد سوم، صفحه ۱۹۲، چاپ میمنیة ـ مصر.
۷ ـ جلد سوم، صفحه ۱۵٠، چاپ حیدر آباد دکن.
۸ ـ صفحه ۲۹۷، چاپ حیدر آباد.
۹ ـ صفحه ۷۴، چاپ الهندیة مصر.
۱٠ ـ جلد ۸، صفحه ۸۵، چاپ البهیه مصر.
۱۱ ـ جلد ۹، صفحه ۴۷٠، طبع السنة المحمّدیة ـ مصر.
۱۲ ـ صفحه ۱۷، چاپ نجف.
۱۳ ـ جلد ۲، صفحه ۲۲، چاپ مصطفى محمّد مصر.
۱۴ ـ جلد سوم، صفحه ۱۶۷، چاپ منیریه مصر.
۱۵ ـ جلد دوم، صفحه ۱۲٠، چاپ مصطفى البابى الحلبى ـ مصر.
۱۶ ـ جلد ۱، صفحه ۱۹۳، چاپ مصطفى محمّد ـ مصر.
۱۷ ـ جلد ۲، صفحه ۵٠۳، چاپ مصطفى محمّد ـ مصر.
۱۸ ـ صفحه ۱٠۸، چاپ نجف.
۱۹ ـ جلد ۳، صفحه ۱٠۴، چاپ مصر، سال ۱۹۳۶.
۲٠ ـ کشف الغمة ، جلد ۱، صفحه ۱٠۷ و ۱۴۹، دار الأضواء، بیروت، طبع دوم، ۱۴٠۵ هـ ق ـ صحیح مسلم ، جلد ۷، صفحه ۱۲٠، دار الفکر بیروت ـ الغدیر ، جلد ۳، صفحه ۲٠٠ و جلد ۶، صفحه ۳۳۷ وجلد ۱٠، صفحه ۲۵۷، دار الکتاب العربى، طبع اول، ۱۳۹۷ هـ ق ـ سنن ترمذى ، جلد ۵، صفحه ۳٠۱، دار الفکر ۲ بیروت، ۱۴٠۳ هـ ق و...
۲۱ ـ نور الثقلین ، جلد ۱، صفحه ۳۴۸، ۳۴۹ و ۳۵٠، مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، ۱۴۱۲ هـ ق.
۲۲ ـ نور الثقلین ، جلد ۱، صفحه ۳۴۹، مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، ۱۴۱۲ هـ ق ـ تفسیر برهان ، جلد ۱، صفحه ۲۸۹ (جلد ۱، صفحه ۶۳۵، بنیاد بعثت، طبع اول، ۱۴۱۵ هـق) ذیل آیه ـ بحار الانوار ، جلد ۲۵، صفحه ۲۲۳، چاپ آل البیت ـ عیون اخبار الرضا(علیه السلام) ، جلد ۱، صفحه ۲۲۹ الى ۲۳۱.
۲۳ ـ تفسیر قرطبى ، ذیل آیه ۱۷۳ سوره آل عمران ـ تفسیر فخر رازى ، ذیل آیه ۱۷۳ سوره آل عمران ـ تفسیر آلوسى ، ذیل آیه ۱۷۳ سوره آل عمران .
۲۴ ـ تفسیر طبرى ، جلد ۴، صفحه ۱۲۹، ذیل آیه ۱۸۱ سوره آل عمران ـ تفسیر قرطبى ، ذیل آیه ۱۸۱ سوره آل عمران ـ تفسیر ابن کثیر ، جلد ۲، صفحه ۱۵۵، ذیل آیه ۱۸۸ سوره آل عمران .
۲۵ ـ نحل، آیه ۱۲٠.
۲۶ ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد ۱۱، صفحه ۲۸، کتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى، ۱۴٠۴ هـ ق ـ فتح البارى ، جلد ۱۲، صفحه ۴۲، دار المعرفة للطباعة و النشر، طبع دوم ـ المیزان ، جلد ۴، صفحه ۳۱۲ و جلد ۷، صفحه ۲۶۲ و جلد ۱۸، صفحه ۴۴، انتشارات جامعه مدرسین ـ تفسیر قرطبى ، جلد ۱۶، صفحه۷۹، مؤسسة التاریخ العربى، ۱۴٠۵ هـ ق، ذیل آیه ۲۸ سوره زخرف ـ تفسیر ابن کثیر ، جلد ۲، صفحه ۱۶٠، دار المعرفة، بیروت، ۱۴۱۲ هـ ق.
۲۷ ـ دیوان على ، صفحه ۲۴، انتشارات پیام اسلام، ۱۳۶۹ هـ ش ـ با این تفاوت که در اینجا لِلأَحْسابِ آمده. مغنى المحتاج ، جلد ۴، صفحه ۵۳۸، با این تفاوت که در اینجا لِلآباءِ أَبْناءٌ آمده است، دار احیاء پالتراث العربى، ۱۳۷۷ هـ ق ـ مبسوط سرخسى ، جلد ۷، صفحه ۵۳ و جلد ۱۷، صفحه ۱۵۹، دار المعرفة بیروت، ۱۴٠۶ هـ ق ـ المیزان ، جلد ۱۸، صفحه ۴۴ و جلد ۴، صفحه ۳۱۲، انتشارات جامعه مدرسین.
۲۸ ـ نساء، آیه ۲۳.
۲۹ ـ جواهر الکلام ، جلد ۵، صفحه ۴٠، دار الکتب الاسلامیة، چاپخانه خورشید ـ المیزان ، جلد ۴، صفحه ۴۱٠، انتشارات جامعه مدرسین ـ کافى ، جلد ۲، صفحه ۵۱۳ و ۵۱۴، دار الکتب الاسلامیة ـ وسائل الشیعه ، جلد ۷، صفحه ۱۳۴، چاپ آل البیت ـ بحار الانوار ، جلد ۹۲، صفحه ۳۴۹ ـ عدّة الداعى ، صفحه ۲۱۴ و ۲۱۵، دار الکتاب الاسلامى، ۱۴٠۷ هـ ق ـ نور الثقلین
، جلد ۱، صفحه ۳۵۱، مؤسسه اسماعیلیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تلاوت آیات قرآن کریم به همراه تصاویر
📖سوره الرحمن آیات 74 تا78
@Nahjolbalaghe2
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌یک کلیپ متفاوت و جدید...
❌فرق من با بقیه دختر بازا میدونی چیه؟
من حواسم هست
میدونم دارم چیکار می کنم ....
🤨اگر هم با اون زن شوهر دار در ارتباطم فقط بخاطر اینه که کمکش کنم!!!!!
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
📣 #پیشنهاد_دانلود
⁉️چرا #ماسک الزامی آری، حجاب الزامی نه⁉️
📍بررسی تفاوت پرداختن مسئولین به مسئله ی زدن ماسک، با پرداختن ایشان به مسئله ی عفاف و حجاب
🔥استاد آیت الله وفسی
🌹🌹
🦋 #عفاف و #حجاب
🦋 در دست گلی دارم، این بار که می آیم
کان را به تو بسپارم، این بار که می آیم
ابرم، همه بارانم، وی باغ گل افشانم
جز بر تو نمی بارم، این بار که می آیم
خواهی اگرم سنجی، می سنج که جز مهرت
از هر چه سبک بارم، این بار که می آیم
سقفم ندهی باری، جایی بسپار، آری
در سایه ی دیوارم، این بار که می آیم
زان بیهُشی سنگین، وان خواب غبار آگین
هشیارم و بیدارم، این بار که می آیم
دیروز بهل جانا، با تو همه از فردا
یک سینه سخن دارم، این بار که می آیم 🦋
#حسین_منزوی
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ 🍃ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۳ ... 2ـ داستان ابولؤلؤ و آغاز حکومت عثمان «ابن اثير» در «کامل» چنين نق
🍂
🍃ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۳
سرانجام «طلحه» که مى دانست با وجود «على»(عليه السلام) و «عثمان» به او خلافت نخواهد رسيد و از «على» دل خوشى نداشت جانب «عثمان» را گرفت در حالى که زبير حقّ خود را به «على»(عليه السلام) واگذار کرد، «سعد بن ابى وقاص» حقّ خويش را به پسر عمويش «عبدالرحمان بن عوف» داد. بنابراين شش نفر در سه نفر خلاصه شدند: «على»(عليه السلام)، «عبدالرحمان» و «عثمان». «عبدالرحمان» رو به «على»(عليه السلام) کرد و گفت با تو بيعت مى کنم که طبق کتاب خدا و سنّت پيامبر و روش «عمر» و «ابوبکر» با مردم رفتار کنى، «على»(عليه السلام) در پاسخ گفت: مى پذيرم، ولى طبق کتاب خدا و سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و اعتقاد خودم عمل مى کنم. «عبدالرحمان» رو به «عثمان» کرد و همان جمله را تکرار نمود و «عثمان» آن را پذيرفت. «عبدالرحمان» سه بار اين جمله را تکرار کرد و همان جواب را شنيد لذا دست «عثمان» را به خلافت فشرد، اين جا بود که «على»(عليه السلام) به «عبدالرحمان» فرمود: «به خدا سوگند تو اين کار را نکردى مگر اين که از او انتظارى دارى همان انتظارى که خليفه اوّل و دوّم از يکديگر داشتند، ولى هرگز به مقصود خودنخواهى رسيد».(26)
شک نيست که اين شورا از جهات مختلفى زير سؤال است:
اولا: اگر بنابر آراى مردم است، چرا تبعيت عام صورت نگيرد؟ و اگر بنابر انتصاب است شوراى شش نفرى چرا؟ و اگر شورا بايد برگزيند شخصيّتهاى معروف ديگرى در ميان مسلمين نيز بودند.
ثانياً: اگر اينها مشمول رضاى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بودند پس تصريح نارضايى پيامبر تا آخر عمر از «طلحه» چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟
ثالثاً: به فرض اين که آنها نتوانند از نظر انجام وظيفه توافق بر کسى کنند چگونه مى توان گردن همه را زد.
رابعاً: اگر واقعاً هدف شورا بود، چرا پيش بينى خلافت «عثمان» را با صراحت ذکر کرد؟ و اگر از خلافت او بر جامعه اسلامى مى ترسيد، لازم بود او را جزء شورا قرار ندهد، تا نفر ديگرى انتخاب شود.
خامساً: در صورتى که سه نفر در يک طرف و سه نفر در طرف ديگر قرار گيرد چرا آن طرف که على(عليه السلام) است و به گفته عمر، مردم را به سوى حق و راه روشن فرا مى خواند و تنها اشکالش بسيار مزاح کردن است مقدّم نشود.
سادساً: آيا مزاح کردن مشکلى در امر خلافت ايجاد مى کند و آيا اين اشکال با اشکالى که بر عثمان گرفت که اگر تو بر مردم مسلّط شوى بنى اميّه را برگردن مردم سوار خواهى کرد و بيت المال را غارت مى کنند هرگز مى تواند برابرى کند؟
اينها ايرادهايى است که پاسخى براى آن وجود ندارد!
4ـ علل شورش بر ضدّ عثمان
به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه صحيح ترين گفتار درباره «عثمان» همان است که «طبرى» در تاريخ خود آورده که عبارت آن چنين است: عثمان، حوادث تازه اى در اسلام به وجود آورد که باعث خشم مسلمانان شد، از جمله: سپردن امارتها به دست بنى اميّه به ويژه فاسقان و سفيهان و افراد بى دين آنها و بخشيدن غنائم به آنان و آزار و ستمهايى که در مورد «عمّارياسر» و «ابوذر» و «عبدالله بن مسعود» روا داشت و کارهاى ديگرى از اين قبيل که در آخر خلافت خويش انجام داد.
«وليد بن عقبه» را والى «کوفه» ساخت که گروهى به شراب نوشيدن او گواهى دادند... و نيز «سعيد بن عاص» را پس از «وليد» فرماندار «کوفه» ساخت. سعید اعتقاد داشت که «عراق» باغ «قريش و بنى اميّه» است; که «مالک اشتر» در پاسخ وى گفت: «تو گمان مى کنى سرزمين عراق که خداوند آن را به وسيله شمشير ما مسلمانان فتح نموده، مربوط به تو و اقوام توست!» اين معنا به درگيريهايى ميان «اشتر» و «طايفه نخع» از يکسو و «رييس شرطه» از سوى ديگر انجاميد و تدريجاً صداى اعتراض مردم بر ضدّ «سعيد» و سپس بر ضدّ «عثمان» بلند شد. «عثمان» به جاى اين که مردم «کوفه» را از طريق صحيحى آرام کند، دستور تبعيد رهبران شورش را به «شام» صادر کرد که عدّه اى از بزرگان «کوفه» از جمله «مالک اشتر» و «صَعْصَعَةِ بْنِ صُوحان» را به شام تبعيد نمود.
در سال يازدهم خلافت او، عدّه اى از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) گرد هم آمدند و ايرادهاى مختلفى را که به عثمان داشتند به وسيله «عامر بن عبد قيس» که مردى عابد و خداشناس بود به او رساندند; «عثمان به جاى اين که برخورد منطقى با او کند، پاسخ اهانت آميزى به او داد.
ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻رعایت حلال حرام مال از زبان "آیت الله مجتهدی"
بسیار شنیدنی👌
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚۱ ـ مُباهَله در اصل از ماده بَهْل (بر وزن اهل) به معنى رها کردن و قید و بند را از چیزى برداشتن
✨
🍃ادامه تفسیر سوره آل عمران
🌷آیه ۶۲
✅داستان هاى راستین
در آیات فوق، پس از شرح زندگى مسیح(علیه السلام) به عنوان تأکید هر چه بیشتر مى فرماید: اینها سرگذشت واقعى مسیح است نه ادعاهائى همچون الوهیت مسیح یا فرزند خدا بودنش (إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ).
نه مدعیان خدائى او سخن حقى مى گفتند، و نه آنهائى که ـ العیاذ باللّه ـ فرزند نامشروعش مى خوانند، حق آن است که تو آوردى و تو گفتى او بنده خدا و پیامبر بود که با یک معجزه الهى از مادرى پاک، بدون پدر تولد یافت.
باز براى تأکید بیشتر مى افزاید: و هیچ معبودى جز خداوند یگانه نیست (وَ ما مِنْ إِله إِلاَّ اللّهُ).
و خداوند یگانه قدرتمند و توانا و حکیم است و تولد فرزندى بدون پدر در برابر قدرتش مسأله مهمى نیست (وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ).
آرى، چنین کسى سزاوار پرستش است نه غیر او.
واژه قَصَص مفرد است و به معنى قصه مى باشد و در اصل از ماده قَصّ (بر وزن صف) به معنى جستجوى چیزى کردن گرفته شده، مثلاً در داستان موسى بن عمران(علیه السلام) مى خوانیم: وَ قالَتْ لاِ ُخْتِهِ قُصِّیْهِ: مادر موسى به خواهرش گفت: به جستجوى موسى بپرداز .(۱)
و این که تلافى خون را قصاص مى گویند به خاطر آن است که جستجوى حق صاحب خون در آن مى شود سرگذشت ها و تاریخ پیشینیان را که حالات و ماجراهاى زندگى آنها را جستجو مى کند، نیز قصه مى گویند.
از آنچه در بالا گفته شد معلوم شد مشار الیه در هذا سرگذشت مسیح(علیه السلام)است نه قرآن مجید یا مجموعه تاریخ انبیاء.
در آیه بعد، کسانى را که از پذیرش این حقایق سر باز مى زنند، مورد تهدید قرار داده، مى فرماید: اگر (با این همه دلایل و شواهد روشن باز هم) روى برگردانند (بدان که در جستجوى حق نیستند و فاسد و مفسدند) زیرا خداوند از مفسدان آگاه است و کاملاً آنها را مى شناسد (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّهَ عَلیمٌ بِالْمُفْسِدینَ).
مسلّم است جمعیتى که پس از آن همه استدلالات منطقى قرآن درباره مسیح، و همچنین عقب نشینى از دعوت به مباهله تسلیم حق نشوند، و باز هم به گفتگوهاى لجوجانه خود ادامه دهند (حق جو) نیستند بلکه (مفسده جویانى) هستند که هدف آنها تخدیر عقاید صحیح مردم است، و مسلماً خداوند آنها را مى شناسد و از نیاتشان با خبر است و به موقع آنان را کیفر خواهد داد.
📚۱ ـ قصص، آیه ۱۱