قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۳۰و۱۳۱)🔹 (أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللّهِ وَ لکِنَّ
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات (۱۳۲و۱۳۳)🔹
🔺بلاهاى پى درپى و رنگارنگ
در این آیات، به مرحله دیگرى از درس هاى بیدارکننده اى که خدا به قوم فرعون داد، اشاره شده است.
هنگامى که مرحله اول یعنى خشکسالى و زیان هاى مالى در آنها، اثر بیدارکننده نگذاشت، نوبت مرحله دوم که مجازات هاى سخت تر و شدیدتر بود فرا رسید، و خداوند آنها را به بلاهاى پى درپى و کوبنده که به طور متناوب نازل مى شد، گرفتار ساخت، اما متأسفانه باز هم بیدار نشدند!
در نخستین آیه مورد بحث به عنوان مقدمه اى براى نزول این بلاها مى فرماید: آنها همچنان در انکار دعوت موسى(علیه السلام)، مقاومت به خرج داده گفتند: هر گاه آیتى براى ما بیاورى که بخواهى ما را با آن سحر کنى، ما به تو ایمان نخواهیم آورد (وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَة لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنینَ).
تعبیر به آیه، شاید به عنوان تمسخر بوده; زیرا موسى(علیه السلام)، معجزات خود را به عنوان آیات و نشانه هاى خدا معرفى مى نمود، ولى آنها به عنوان سحر، آن را تفسیر مى کردند.
لحن آیات و قرائن چنین نشان مى دهد که: دستگاه تبلیغاتى فرعون که مسلماً با تناسب آن زمان، مجهزترین دستگاه تبلیغاتى بود، و نظام حاکم مصر، کاملاً از آن بهره بردارى مى کرد، در همه جا بسیج شده بود، که تهمت سحر را به عنوان یک شعار عمومى بر ضد موسى(علیه السلام)، پخش کند; زیرا هیچ وصله اى مناسب تر از آن براى معجزات موسى(علیه السلام) نیافته بودند، تا بدین وسیله جلو نفوذ او را در قلوب مردم بگیرند.
* * *
ولى از آنجا که خداوند بدون اتمام حجت کافى، هیچ جمعیتى را کیفر نمى دهد، در آیه بعد مى فرماید که ما چندین بلا بر آنها نازل کردیم شاید بیدار شوند.
نخست طوفان را بر آنها فرستادیم (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ).
طوفان از ماده طوف (بر وزن خوف) به معنى موجود گردنده و طواف کننده است، سپس به هر حادثه اى که انسان را احاطه کند، طوفان گفته شده، ولى در لغت عرب، بیشتر به سیلاب ها و امواج گردنده و کوبنده اى گفته مى شود که خانه ها را ویران مى کند و درختان را از ریشه برمى کند (اگر چه در زبان فارسى امروز، طوفان، بیشتر به بادهاى شدید و کوبنده اطلاق مى گردد).
پس از آن، مى فرماید: ملخ را بر زراعت ها و درختان آنها، مسلط ساخته (وَ الْجَرادَ).
در روایات وارد شده است، آن چنان ملخ به جان درختان و زراعت ها افتاد که همه را از شاخ و برگ خالى کرد، حتى بدن آنها را نیز آزار مى داد آن چنان که داد و فریاد آنها بلند شده بود.
هر بار که بلائى فرا مى رسید، دست به دامن موسى(علیه السلام) مى زدند، تا از خدا بخواهد رفع بلا کند، بعد از طوفان و ملخ خوارگى نیز همین تقاضا را کردند، و موسى(علیه السلام)پذیرفت و بلا برطرف شد، ولى باز دست از لجاجت خویش برنداشتند.
بار سوم قمل را بر آنها مسلط ساخت (وَ الْقُمَّلَ).
در این که منظور از قُمَل چیست؟ میان مفسران گفتگو است، ولى ظاهر این است که یک نوع آفت نباتى بوده که به غلات آنها افتاد، و همه را فاسد کرد.
هنگامى که امواج این بلا فرو نشست و باز ایمان نیاوردند، بار دیگر، نسل قورباغه را آن چنان افزایش دادیم که به صورت یک بلا زندگى آنها را فرا گرفت (وَ الضَّفادِعَ).
همه جا قورباغه هاى بزرگ و کوچک، حتى در خانه ها، اطاق ها و سفره ها و ظروف غذا مزاحم آنان بودند، آن چنان که دنیا بر آنان تنگ شد ولى باز در برابر حق زانو نزدند و تسلیم نشدند.
در این هنگام، خون را بر آنها مسلط نمودیم (وَ الدَّمَ).
بعضى گفته اند بیمارى رعاف (خون دماغ شدن) به صورت یک بیمارى عمومى درآمد و همگى گرفتار آن شدند.
ولى بیشتر روات و مفسران گفته اند: رودخانه عظیم نیل به رنگ خون درآمد، آن چنان که براى هیچ مصرفى قابل استفاده نبود!
و در پایان مى فرماید: این آیات و معجزات آشکار و نشانه هاى حقانیت موسى را به آنها نشان دادیم، اما آنها در برابر آن تکبر ورزیدند و از قبول حق سر باز زدند و جمعیت مجرم و گنهکارى بودند (آیات مُفَصَّلات فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمینَ).
در بعضى از روایات مى خوانیم: هر کدام از این بلاها، در یکسال واقع مى شد یعنى یکسال طوفان و سیلاب، سال دیگر ملخ خوارگى، و سال بعد آفات نباتى و همچنین.
ولى در بعضى دیگر از روایات مى خوانیم: میان هر یک از اینها با دیگرى یک ماه بیشتر فاصله نبود.
در هر حال شک نیست که در فواصل مختلف و جدا از یکدیگر (چنان که قرآن مى فرماید مفصلات) صورت گرفت، تا مهلت کافى براى تفکر و تنبه و بیدارى داشته باشند.
قابل توجه این که: در روایات مى خوانیم: این بلاها تنها دامان فرعونیان را مى گرفت و بنى اسرائیل از آن برکنار بودند.⬇️
↩️شک نیست که این یک نوع اعجاز بوده، اما قسمتى از آن را مى توان با توجه به نکته زیر توجیه علمى نمود; زیرا:
مى دانیم: در کشورى با مشخصات مصر، بهترین نقطه زیبا و مورد توجه همان دو طرف شط عظیم نیل بوده است که در اختیار فرعونیان و قبطى ها قرار داشت، قصرهاى زیبا، خانه هاى مجلل و باغ هاى خرم و مزارع آباد را در همین منطقه مى ساختند و طبعاً به بنى اسرائیل که بردگان آنها بودند، از زمین هاى دور افتاده و بیابان ها و نقاط کم آب، سهمى مى رسید.
طبیعى است هنگامى که طوفان و سیلاب برخاست، از همه نزدیک تر به کام خطر دو طرف شط عظیم نیل بوده، و همچنین قورباغه ها از شط برمى خاستند و اثر خونابه شدن شط قبل از همه در خانه هاى فرعونیان نمایان مى شد، و اما ملخ و آفات نباتى نیز در درجه اول متوجه نقاط سرسبزتر و پربرکت تر مى شود.
آنچه در آیات فوق گفته شد، در تورات کنونى، نیز آمده است، ولى تفاوت هاى قابل ملاحظه اى با محتویات قرآن دارد (به سفر خروج، فصل هفتم تا دهم تورات مراجعه
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۸۲)🔹 ✅كجا خاموش باش و كجا سخن بگو: امام(عليه السلام) در اين گفتار حك
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۸۳)🔹
🔺ادّعاهاى متضاد:
اميرمؤمنان على(عليه السلام) در اين كلمه حكمت آميز خود به مطلبى اشاره مى كند كه ظاهراً واضح است; ولى با نهايت تأسف براى گروهى كاملا پيچيده شده است. مى فرمايد: «هيچ گاه دو دعوت مختلف و متضاد وجود ندارد مگر اين كه يكى از آن دو ضلالت و گمراهى است»; (مَا اخْتَلَفَتْ دَعْوَتَانِ إِلاَّ كَانَتْ إِحْدَاهُمَا ضَلاَلَةً).
بعضى از شارحان نهج البلاغه مانند ابن ابى الحديد چون اين جمله را بر خلاف عقيده خود در تصويب در فروع دين دانسته اند (شرح معناى تصويب خواهد آمد) آن را به مسئله اختلاف در عقايد دينى تفسير كرده و گفته اند: دو عقيده مختلف و متضاد دينى نمى تواند هر دو درست باشد; يكى از آن دو حق است و ديگرى باطل. در صورتى كه كلام امام(عليه السلام) عام است و هرگونه نظرات متضاد را شامل مى شود و گويا امام(عليه السلام) با اين گفتار حكيمانه خود مى خواهد عقيده سخيف تصويب را ابطال كند.
توضيح اين كه گروهى از اهل سنت معتقدند مجتهدانى كه اختلاف در آراء دارند; يكى فلان كار را حرام مى داند و ديگرى واجب يا يكى حرام مى شمرد و ديگرى حلال همگى بر حقند و عقيده همه حكم الهى است نه حكم ظاهرى بلكه حكم واقعى. اين عقيده بر اثر اختلاف آراء شديدى كه ميان فقهاى آنها واقع شد ظهور كرد و متأسفانه آنان هدايت امامان اهل بيت را در اين امور نپذيرفتند و به اين گونه خطاها گرفتار شدند. از آن بدتر اين كه بعضى از آنها اختلاف در عقايد دينى اصول دين را هم هرچند متضاد باشد صحيح شمرده و حتى تصريح كرده اند كه قرآن هم مطالب متضاد و متناقضى گفته و همه آنها صحيح است.
مرحوم علامه شوشترى از ابن قتيبة در كتاب مختلف الحديث نقل مى كند كه عبيدالله بن حسن، از متكلمان اهل سنت كه مدتى قاضى بصره بود نظر داشت كه قرآن دلالت بر اختلاف دارد; آن كس كه معتقد به آزادى اراده است صحيح مى گويد و مطابق بعضى از آيات قرآن است و آن كس كه معتقد به جبر است او هم صحيح مى گويد و موافق بعضى از آيات قرآن است، پس همه آنها درست مى گويند! روزى از او سؤال شد كه درباره معتقدان به جبر و اختيار چه مى گويى؟ گفت: هر دو گروه صحيح مى گويند. گروهى خدا را بزرگ شمرده و گروهى او را منزه دانسته اند. (گروه اول اشاره به جبرى هاست كه همه چيز را فعل الله مى دانند و گروه دوم اشاره به اختيارى ها كه مى گويند عدالت خدا ايجاب مى كند افراد را مجبور به كارى نسازد و بعد مؤاخذه كند). نامبرده از اين هم فراتر رفته و مى گويد اگر كسى زناكار را مؤمن بداند صحيح گفته و اگر كافر بداند او هم صحيح گفته و سخنان ناموزون و ابلهانه ديگرى از اين قبيل.
بدین ترتیب او قرآن و اسلام را دینى غیر منطقى و دور از عقل و خرد معرفى کرده که هیچ عاقل آزاداندیشى حاضر نمى شود آن را بپذیرد.
امامان اهل بیت(علیهم السلام) در بیانات مختلفى این گونه عقاید خرافى را نفى مى کنند و اسلام را به شکل خردمندانه و مقبول عقلا که هماهنگ با آیات عقلانى قرآن است معرفى مى نمایند.
در خطبه هجدهم سخنان بسیار کوبنده و شفافى در نفى عقیده تصویب در جلد اول از همین کتاب گذشت که امام(علیه السلام) چگونه با بیان بسیار منطقى و روشن گر این گونه عقاید را نفى و ابطال مى کند و ساحت اسلام و قرآن را مبرا مى شمرد. سایر امامان اهل بیت(علیهم السلام) نیز همین معنا را در سخنان نورانى اشان دنبال کرده و با صراحت گفته اند: همیشه حق یکى است و آنچه در نقطه مقابل آن باشد باطل است و همه با هم باید بکوشند و حق را پیدا کنند.
آرى اگر کسى تلاش و کوشش کافى براى رسیدن به حق چه در اصول دین و چه در فروع دین انجام دهد و راه خطا را بپیماید در نزد خدا معذور خواهد بود. نه این که آنچه را به آن رسیده حق و عین واقعیت است، بلکه به مقتضاى (لاَ یُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا) بیش از این توان نداشته و تکلیفى متوجه او نیست وگرنه حق باطل مى شود و نه باطل حق.
مصیبت بزرگ نسبت دادن تناقض گویى به قرآن مجید است که واقعاً گفتار بى شرمانه اى است و نمونه آن در کلام عبیدالله بن حسن متکلم گذشت. قرآن مجید با صراحت مى فرماید: «(أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً); آیا درباره قرآن نمى اندیشید اگر از سوى غیر خدا بود اختلاف فراوانى در آن مى یافتید».
اصولاً نبودن اختلاف در کتابى که حدود بیست و سه سال از سوى خدا در مورد حوادث تلخ و شیرین و سخت و آسان نازل شده یکى از دلایل اعجاز قرآن است.
در جاى دیگر بعد از بیان احکام ده گانه معروف مى فرماید: «(وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِى مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)⬇️
↩️ این راه مستقیم من است از آن پیروى کنید و از راه هاى پراکنده (و انحرافى) پیروى نکنید که شما را از راه او دور مى سازد; این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى کند، تا پرهیزگارى پیشه کنید».
در این آیه راه خدا یکى معرفى شده و راه هاى منحرف و بیگانه از خدا متعدد و پراکنده، زیرا صراط مستقیم به صورت مفرد و طرق انحرافى به شکل جمع آورده شده است.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت های(۱۵۴الی۱۵۶) 🎙استاد نظافت ✔️برگرفته از سایت بنیا
شرح_صوتی_حکمت_۱۵۷_و_۱۵۸_و_۱۵۹.mp3
6.99M
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت های(۱۵۷الی۱۵۹)
🎙استاد نظافت
✔️برگرفته از سایت بنیاد مجازی نهج البلاغه
@Nahjolbalaghe2
🌙 دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان
🤲 اللَّهُمَّ نَبِّهْنِي فِيهِ لِبَرَكَاتِ أَسْحَارِهِ، وَ نَوِّرْ فِيهِ قَلْبِي بِضِيَاءِ أَنْوَارِهِ، وَ خُذْ بِكُلِّ أَعْضَائِي إِلَى اتِّبَاعِ آثَارِهِ، بِنُورِكَ يَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِينَ.
📿 خدایا مرا در این ماه به برکتهای سحرهایش آگاه کن، و دلم را با روشنایی انوارش روشنی بخش، و تمام اعضایم را به پیروی آثارش بگمار، به نورت ای نوربخش دلهای عارفان.
18.mp3
9.38M
🎥 شرح دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان
🔰 #آیت_الله_مجتهدی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 انس با قرآن :سوره بقره
🔹 جلسه چهاردهم
🤔 تا حالا دیدید کسی بتونه با چشم بسته و گوش بسته رانندگی بکنه!!!؟
📌 برای رسیدن به جواب سوالات کلیپ بالا رو حتما ببینید
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
♥️ فـرصــت بازگشـت بـه خدا
🌙 مروری بر توصیههای معنوی حضرت آیتالله خامنـهای بــرای استفاده از فرصت شبهای قدر
🏷 #شب_قدر
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُوا يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ ۖ لَئِن كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَائِيلَ
هنگامى که بلا بر آنها مسلّط مى شد، مى گفتند: «اى موسى! از پروردگارت براى ما بخواه به عهدى که با تو کرده، رفتار کند.اگر این بلا را از ما مرتفع سازى، به یقین به تو ایمان مى آوریم،
و بنى اسرائیل را با تو خواهیم فرستاد.»
(اعراف/۱۳۴)
*
فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَىٰ أَجَلٍ هُم بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ يَنكُثُونَ
امّا هنگامى که بلا را، پس از مهلت معیّنى که به آن مى رسیدند، از آنها برمى داشتیم، پیمان خویش را مى شکستند.
(اعراف/ ۱۳۵)
*
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ
سرانجام از آنها انتقام گرفتیم،و آنان را در دریا غرق کردیم. زیرا آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند.
(اعراف/۱۳۶)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات (۱۳۲و۱۳۳)🔹 🔺بلاهاى پى درپى و رنگارنگ در این آیات، به مرحل
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۳۴تا۱۳۶)🔹
🔴پیمان شکنى هاى مکرر
در این آیات واکنشى را که فرعونیان در برابر بلاهاى آموزنده و بیدارکننده پروردگار نشان دادند، بیان شده است، و از مجموع آنها چنین استفاده مى شود: آنان هنگامى که در چنگال بلا گرفتار مى شدند ـ همانند همه تبهکاران ـ موقتاً از خواب غفلت بیدار مى گشتند، به دست و پا مى افتادند و از موسى(علیه السلام)مى خواستند که دست به دعا بردارد و نجات آنها را از خدا بخواهد.
اما همین که طوفان بلا و امواج حوادث فرو مى نشست، همه چیز را فراموش کرده به حال اول باز مى گشتند.
در آیه نخست، مى خوانیم: هنگامى که بلا بر آنها مسلط مى شد، مى گفتند: اى موسى، براى ما از خدایت بخواه تا به عهدى که با تو کرده است وفا کند، و دعایت را در حق ما مستجاب نماید (وَ لَمّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ).
و اضافه کردند: اگر تو این بلا را از ما برطرف سازى، سوگند یاد مى کنیم که قطعاً هم خودمان به تو ایمان خواهیم آورد و هم بنى اسرائیل را آزاد ساخته و با تو مى فرستیم (لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنی إِسْرائیلَ).
رِجْز در معانى زیادى به کار رفته است: بلاهاى سخت، طاعون، بت و بت پرستى، وسوسه شیطان، و برف یا تگرگ سخت .
ولى همه اینها مصداق هاى مختلفى است از مفهومى که ریشه اصلى آن را تشکیل مى دهد; زیرا ریشه اصلى آن به طورى که راغب در کتاب مفردات گفته، همان اضطراب است.
و به گفته طبرسى در مجمع البیان مفهوم اصلیش انحراف از حق مى باشد.
بنابراین، اگر به مجازات و کیفر و بلا رِجْز گفته مى شود، براى این است که بر اثر انحراف از حق و ارتکاب گناه، دامان انسان را مى گیرد.
همچنین بت پرستى یک نوع انحراف از حق و اضطراب در عقیده است، و نیز به همین جهت عرب ها به یک نوع بیمارى که به شتر دست مى دهد و سبب لرزش پاى او مى گردد، تا آنجا که مجبور است گام ها را کوتاه بردارد، گاهى راه برود و گاهى توقف کند رَجَز (بر وزن مرض) مى گویند.
و این که ملاحظه مى کنیم به اشعار جنگى، رَجَز اطلاق مى شود آن نیز به خاطر آن است که داراى مقطع هاى کوتاه و نزدیک به هم مى باشد.
به هر حال منظور از رِجز در آیات فوق، ظاهراً همان مجازات هاى بیدارکننده پنجگانه اى است که در آیات قبل به آن اشاره شد، اگر چه بعضى از مفسران احتمال داده اند که اشاره به بلاهاى دیگرى باشد که خداوند بر آنها نازل کرد، که در آیات گذشته به آن اشاره نشده است، از جمله بلاى طاعون و یا برف و تگرگ شدید و مرگبار که در تورات نیز به قسمت اخیر اشاره شده است.
در مورد جمله بِما عَهِدَ عِنْدَکَ و این که منظور از آن عهد الهى که نزد موسى بوده چیست؟ مفسران گفتگو کرده اند، آنچه نزدیک تر به نظر مى رسد این است که:
منظور از آن، وعده اى است که خدا به موسى داده بود که اگر دعا کند، دعایش به اجابت مى رسد.
ولى این احتمال را نیز داده اند که: منظور از عهد همان عهد نبوت است و باء باء قسم مى باشد یعنى تو را به حق مقام نبوتى که دارى سوگند مى دهیم که براى برطرف شدن این حوادث دردناک دعا کن.
* * *
در آیه بعد، اشاره به پیمان شکنى آنها کرده، مى فرماید: هنگامى که بلا را پس از مدت تعیین شده اى از آنها برمى داشتیم، پیمان خود را مى شکستند (فَلَمّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلى أَجَل هُمْ بالِغُوهُ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ).
نه خودشان ایمان مى آوردند و نه بنى اسرائیل را از زنجیر اسارت رها مى ساختند.
جمله إِلى أَجَل هُمْ بالِغُوهُ اشاره به این است که: موسى، براى آنها مدتى تعیین مى کرد، و مى گفت: در فلان وقت، این بلا برطرف خواهد شد، براى این که: کاملاً روشن شود این دگرگونى تصادفى نبوده، بلکه به برکت درخواست او از خدا بوده است.
جمله إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ با توجه به این که یَنْکُثُونَ فعل مضارع است و دلیل بر استمرار مى باشد نشان مى دهد: آنها مکرر با موسى(علیه السلام) پیمان مى بستند سپس آن را مى شکستند، به طورى که پیمان شکنى جزء برنامه آنها شده بود.
* * *
آخرین آیه، سرانجامِ این همه خیره سرى و سرکشى و پیمان شکنى را در دو جمله کوتاه بیان مى کند، نخست به صورت سربسته مى فرماید: ما از آنها انتقام گرفتیم (فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ).
سپس این انتقام را شرح مى دهد و مى فرماید: آنها را در دریا غرق کردیم ; زیرا آنها آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند (فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُواعَنْها غافِلینَ).
نه این که براستى غافل بودند; زیرا بارها با وسائل مختلف، موسى(علیه السلام) به آنها گوشزد کرده بود، بلکه عملاً همچون غافلان بى خبر کمترین توجهى به آیات خدا نداشتند.⬇️
↩️شک نیست که منظور از انتقام الهى این نیست که خداوند همانند اشخاص کینه توز به مقابله برخیزد، و در برابر اعمال دیگران واکنش نشان دهد، بلکه منظور از انتقام الهى آن است که جمعیت فاسد و غیر قابل اصلاح را که در نظام آفرینش حق حیات ندارند، نابود سازند، و انتقام در لغت عرب چنان که سابقاً هم گفته ایم به معنى مجازات و کیفر دادن است، نه آن چنان که در فارسى امروز از آن فهمیده مى شود.»
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۷)بخش سوم🔹 🔹سفارش اکيد امام(عليه السلام) درباره قاتلش! امام(عليه السلام) در بخش
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۸)🔹
✅نصيحت جامع به معاويه:
امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه و پر معنا چند نکته مهم را به معاويه يادآور مى شود که اگر پند امام(عليه السلام) را به گوش جان شنيده بود و به کار بسته بود آن همه فساد در جهان اسلام پيدا نمى شد و شجره شوم بنى اميّه در سرزمين مقدّس اسلام رشد و نمو نمى کرد.
نخست به صورت اندرزى کلّى مى فرمايد: «(بدانيد) به يقين ظلم و ستم و سخنان باطل و بر خلاف حق انسان را در دين و دنيايش به هلاکت مى افکند و عيوب او را نزد عيب جويان آشکار مى سازد»; (وَإِنَّ الْبَغْيَ وَ الزُّورَ يُوتِغَانِ الْمَرْءَ فِي دِينِهِ وَدُنْيَاهُ، وَيُبْدِيَانِ خَلَلَهُ عِنْدَ مَنْ يَعِيبُهُ).
آرى هيچ چيز بدتر از ظلم و گفتار باطل نيست، زيرا انسان را فريب داده و به وادى هاى خطرناکى مى کشاند که هيچ گونه راه بازگشتى از آن ندارد و دين و دنيايش را بر باد مى دهد و در افکار عموم مردم فردى فاسد و مفسد معرفى خواهد شد.
در دومين نکته مى فرمايد: «من مى دانم که آنچه (از سوى خداوند) فوت آن مقدّر شده به دست نخواهى آورد»; (وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّکَ غَيْرُ مُدْرِک مَا قُضِيَ فَوَاتُهُ).
بسيارى از شارحان نهج البلاغه، اين جمله را اشاره به خونخواهى دروغين عثمان از سوى معاويه مى دانند، زيرا آنها که دستشان به خون عثمان آغشته بود و يا با سکوت و ترک يارى او شريک در قتل او بودند، براى پيشرفت کار خود و تحميق عوام، مطالبه خون عثمان را عنوان کردند و از امام خواستند که قاتلان عثمان را به آنها بسپارد تا قصاص کنند; ولى امام(عليه السلام) مى فرمايد: با اين کار هرگز به مقصود خود نخواهى رسيد و تو و همدستانت که شريک قتل عثمان بوده ايد هرگز نمى توانيد خون او را مطالبه کنيد و قاتلان را به قصاص برسانيد.
اين احتمال نيز وجود دارد که منظور از جمله «مَا قُضِيَ فَوَاتُهُ» حکومت شام باشد که معاويه آن را از امام(عليه السلام) درخواست کرده بود. امام(عليه السلام) مى فرمايد: من هرگز تو را به چنين حکومتى منصوب نخواهم کرد. گواه بر اين احتمال مطلبى است که در نامه 17 گذشت.
احتمال ديگرى نيز از سوى بعضى از شارحان در اينجا داده شده و آن اينکه امام(عليه السلام) مى فرمايد: تو هرگز به دنيايى که مى خواهى نخواهى رسيد و چند روز حکومت با تمام حوادث و مشکلاتش امرى است زود گذر و بيهوده و مرگ بار. شاهد اين تفسير جمله اى است که در بعضى از نقل هاى اين نامه پيش از اين جمله آمده است که مى فرمايد: «فَاحْذَرِ الدُّنْيَا فَإِنَّهُ لاَ فَرَحَ فِي شَيْء وَصَلْتَ إِلَيْهِ مِنْهَا وَلَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّکَ غَيْرُ مُدْرِک مَا قُضِيَ فَوَاتُه; از دنيا بپرهيز، زيرا آنچه از زرق و برق دنيا نصيب تو مى شود شادى آفرين نيست و من مى دانم تو به آنچه فرمان الهى بر از دست رفتن آن صادر شده نخواهى رسيد».
سپس امام(عليه السلام) در سومين نکته از نامه خود به معاويه هشدار مى دهد تا از خواب غفلت بيدار گردد، مى فرمايد: «گروهى (پيش از تو) در مطالبه امر (خلافت) به ناحق برخاستند و با هم به خدا سوگند ياد کردند; ولى خداوند آنها را تکذيب کرد (چرا که هرگز به اهدافشان نرسيدند)»; (وَقَدْ رَامَ أَقْوَامٌ أَمْراً بِغَيْرِ الْحَقِّ فَتَأَلَّوْا عَلَى اللهِ فَأَکْذَبَهُمْ).
شارحان نهج البلاغه غالباً اين جمله را اشاره به طلحه و زبير و پيروانشان که براى رسيدن به خلافت آتش جنگ جمل را روشن کردند مى دانند. آنها هم پيمان شده بودند که از پاى ننشينند تا حکومت بصره را به دست آورند و در صورت توانايى گسترش دهند; ولى همگى ناکام و سردمداران کشته شدند و بقيه شکست سختى خوردند و عايشه که از رهبران اصلى اين جنگ بود مورد عفو امام(عليه السلام) واقع شد و شرمسار به مدينه بازگشت و به اين ترتيب جمله «فَأَکْذَبَهُمْ; خداوند آنها را تکذيب کرد و دروغشان را ظاهر ساخت» انجام گرفت.
آن گاه امام(عليه السلام) در چهارمين نکته خود به معاويه هشدار مى دهد که به ياد روز قيامت باشد و از عواقب کار خويش در آن روز نگران گردد، مى فرمايد: «از آن روزى برحذر باش که افرادى که کارهاى پسنديده انجام داده اند، شادند و کسانى که زمام خويش را به دست شيطان سپردند و آن را باز پس نگرفته اند سخت پشيمانند»; (فَاحْذَرْ يَوْماً يَغْتَبِطُ فِيهِ مَنْ أَحْمَدَ عَاقِبَةَ عَمَلِهِ، وَ يَنْدَمُ مَنْ أَمْکَنَ الشَّيْطَانَ مِنْ قِيَادِهِ فَلَمْ يُجَاذِبْهُ).
آرى در آن روز نيکان شاد و مسرورند و در عين حال تأسف مى خورند که چرا بيشتر و بهتر عمل نکردند و بَدان به سبب سيئات اعمال و کيفرهايى که با چشم مى بينند سخت نادم مى شوند.«
@Nahjolbalaghe2