قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۲ الی۱۴)🔹 ✅قرآن معجزه جاویدان از این آیات چنین بر مى آید که،
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۵و۱۶)🔹
آیات گذشته، با ذکر دلائل اعجاز قرآن حجت را بر مشرکان و منکران تمام کرد، و از آنجا که پس از وضوح حق باز گروهى، تنها به خاطر حفظ منافع مادى خویش، از تسلیم خوددارى مى کنند، آیات مورد بحث اشاره به سرنوشت این گونه افراد دنیاپرست کرده، مى گوید: کسى که تنها هدفش، زندگى دنیا، زرق و برق و زینت آن باشد، در همین جهان نتیجه اعمال خویش را در مى یابد، بى آن که چیزى از آن کم و کاست شود (مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لایُبْخَسُونَ).
بخس در لغت به معنى نقصان حق است، و جمله وَ هُمْ فیها لایُبْخَسُونَ اشاره به این است که، آنها نتیجه اعمالشان را بدون کمترین نقصانى خواهند گرفت.
این آیه، بیان یک سنت همیشگى الهى است، که اعمال مثبت و مؤثر، نتایج آن از میان نمى رود، با این تفاوت که، اگر هدف اصلى رسیدن به زندگى مادى این جهان باشد، ثمره آن چیزى جز آن نخواهد بود.
و اما اگر هدف، خدا و جلب رضاى او باشد، هم در این جهان تأثیر خواهد بخشید و هم نتایج پر بارى براى جهان دیگر خواهد داشت.
در واقع، قسم اول از این اعمال، به بناى بى دوام و کوتاه عمرى مى ماند که تنها براى یک مدت موقت ساخته، و از آن استفاده مى شود، ولى بعد از آن ویران مى گردد.
اما قسم دوم، به بناهاى محکم و شالوده دارى شبیه است که، قرن هاى متوالى برقرار مى ماند و قابل استفاده است.
نمونه این موضوع را، امروز در اطراف خود به روشنى مى یابیم، جهان غرب با تلاش پى گیر و منظم خود، اسرار بسیارى از علوم و دانش ها را یافته، بر نیروهاى مختلف طبیعت مسلّط گشته، و با سعى و کوشش مداوم و استقامت در مقابل مشکلات و اتحاد و همبستگى، مواهب فراوانى فراهم نموده است.
بنابراین، گفتگو ندارد که آنها نتایج اعمال و تلاش هاى خود را خواهند گرفت، و به پیروزى هاى درخشانى نایل خواهند شد، اما از آنجا که هدفشان تنها زندگى است، اثر طبیعى این اعمال، چیزى جز فراهم شدن امکانات مادى آنان نخواهد بود.
حتى کارهاى انسانى و مردمى آنها مانند: تأسیس بیمارستان ها، درمانگاه ها، مراکز فرهنگى، کمک به بعضى از ملت هاى فقیر و امثال آن اگر دامى براى استعمار و استثمار آنان نباشد، چون به هر حال، هدف مادى و حفظ منافع مادى دارد تنها اثر مادى خواهد داشت.
همچنین، کسانى که اعمال ریا کارانه انجام مى دهند، اعمالى که جنبه هاى انسانى و عبادى دارد.
* * *
لذا در آیه بعد، صریحاً مى گوید: این گونه افراد در سراى دیگر بهره اى جز آتش ندارند ! (أُولئِکَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الآْخِرَةِ إِلاَّ النّارُ).
و تمام آنچه را در این جهان انجام داده اند، در جهان دیگر محو و نابود مى شود و هیچ پاداشى در برابر آن دریافت نخواهند کرد (وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها).
و تمام اعمالى را که، براى غیر خدا انجام داده اند، باطل و نابود مى گردد (وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
حَبْطَ (بر وزن وقت) در اصل، به این معنى است که، حیوان از علف هاى نامناسب زیاد بخورد تا شکم او باد کند، و دستگاه گوارش او بیمار و ضایع شود، این حیوان، بر اثر این حالت ظاهراً چاق و چله به نظر مى رسد، ولى در باطن مریض و بیمار است.
این تعبیر جالب و رسائى است، درباره اعمالى که ظاهراً مفید و انسانى است، ولى در باطن با نیتى آلوده و پست انجام یافته است.
* * *
نکته ها:
۱ ـ ممکن است در ابتداء چنین به نظر برسد که، دو آیه فوق با هم یک نوع تعارض دارند، براى این که آیه اول مى گوید: اشخاصى که تنها هدفشان زندگى دنیاست، نتیجه همه اعمالشان را بى کم و کاست به آنها مى دهیم و آیه دوم مى گوید: اعمال آنها حبط و بى خاصیت و باطل مى گردد !
اما، با توجه به این که یکى از این دو آیه اشاره به محیط زندگى دنیا، و دیگرى به سراى آخرت است، پاسخ این ایراد روشن مى شود، آنها نتایج اعمال خویش را در دنیا به طور کامل مى گیرند، ولى چه سود که این اعمال، هر چند از مهم ترین کارها باشد براى آخرت آنها بى اثر است; چرا که هدفشان پاک و نیتشان خالص نبوده، آنها هدفى جز وصول به یک سلسله منافع مادى نداشتند، که به آن رسیدند.
* * *
۲ ـ ذکر کلمه زینت بعد از حیات دنیا ، براى این است که دنیاپرستى و زرق و برق دنیا را محکوم کند، نه بهره گیرى معتدل و حساب شده از مواهب این جهان.
کلمه زینت که در اینجا به طور سر بسته بیان شده، در آیات دیگر به زنان زیبا، گنج ها و ثروت هاى عظیم، مرکب هاى گران بها و پر زرق و برق، زمین هاى زراعتى و دام هاى فراوان تفسیر شده است (زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ).⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۵و۱۶)🔹 آیات گذشته، با ذکر دلائل اعجاز قرآن حجت را بر مشرکان و
↩️۳ ـ ذکر کلمه باطل بعد از حَبِطَ ، ممکن است اشاره به این باشد که
اعمال آنها ظاهرى دارد بدون محتوا، و به همین دلیل، نتیجه آن بر باد مى رود، سپس اضافه مى کند: اعمالشان اصولاً از آغاز باطل و بى خاصیت است، منتهى چون حقایق بسیارى از اشیاء در این جهان شناخته نمى شود، و در سراى دیگر که محل کشف اسرار است، حقیقت خود را نشان مى دهد، معلوم مى شود: این گونه اعمال از آغاز چیزى نبوده است.
* * *
۴ ـ در توضیح آیات فوق، در تفسیر درّ المنثور حدیثى نقل شده، که مفاد آیه را به خوبى روشن مى سازد، مى نویسد: پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود:
إِذا کانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ صارَتْ أُمَّتِى ثَلاثَ فِرَق:
فِرْقَةٌ یَعْبُدُونَ اللّهَ خالِصاً.
وَ فِرْقَةٌ یَعْبُدُونَ اللّهَ رِیاءً.
وَ فِرْقَةٌ یَعْبُدُونَ اللّهِ یُصِیْبُونَ بِهِ دُنْیا.
فَیَقُولُ لِلَّذِى کانَ یَعْبُدُ اللّهَ لِلدُّنْیا: بِعِزَّتِى وَ جَلالِى ما أَرَدْتَ بِعِبادَتِى؟ فَیَقُولُ: الدُّنْیا.
فَیَقُولُ لاجَرَمَ لایَنْفَعُکَ ما جَمَعْتَ وَ لاتَرْجِعُ إِلَیْهِ إِنْطَلِقُوا بِهِ إِلَى النّارِ.
وَ یَقُولُ لِلَّذِى یَعْبُدُ اللّهَ رَیاءً: بِعِزَّتِى وَ جَلالِى ما أَرَدْتَ بِعِبادَتِى؟
قالَ: الرِّیاءُ، فَیَقُولُ إِنَّما کانَتْ عِبادَتُکَ الَّتِى کُنْتَ تُرائِى بِها لایَصْعَدُ إِلىَّ مِنْها شَىْءٌ وَ لایَنْفَعُکَ الْیَوْمَ، إِنْطَلِقُوا بِهِ إِلَى النّارِ.
وَ یَقُولُ لِلَّذِى کانَ یَعْبُدُ اللّهَ خالِصاً: بِعِزَّتِى وَ جَلالِى ما أَرَدْتَ بِعِبادَتِى؟ فَیَقُولُ: بِعِزَّتِکَ وَ جَلالِکَ لاَ َنـْتَ أَعْلَمُ مِنِّى کُنْتُ أَعْبُدُکَ لِوَجْهِکَ وَ لِدارِکَ قالَ: صَدَقَ عَبْدِى إِنْطَلِقُوا بِهِ إِلَى الْجَنَّةِ:
هنگامى که روز قیامت مى شود، پیروان من به سه گروه تقسیم مى شوند:
گروهى خدا را با اخلاص پرستش مى کردند.
گروهى از روى ریا.
و گروهى به خاطر این که به دنیا برسند.
در آن هنگام خداوند به کسى که او را به خاطر دنیا، پرستش مى کرده مى گوید: به عزت و جلال من سوگند، بگو هدف تو از پرستش من چه بود؟
در پاسخ مى گوید: دنیا.
خداوند مى گوید: بنابراین آنچه را اندوختى به حال تو سودى نمى دهد و به آن باز نمى گردى، او را به سوى آتش ببرید!.
و به آن کس که خدا را از روى ریا عبادت مى کرده مى گوید: به عزت و جلالم سوگند، بگو منظورت از عبادت من چه بوده؟
در پاسخ مى گوید: ریا!
مى فرماید: آن عبادتى را که از روى ریا انجام مى دادى، چیزى از آن به سوى من صعود نمى کرد، و امروز هیچ سودى به تو نخواهد داد، او را به سوى آتش ببرید!
و به آن کس که خدا را از روى خلوص عبادت کرده مى گوید: به عزت و جلالم سوگند بگو منظورت از عبادت چه بود؟
در پاسخ مى گوید: به عزت و جلالت قسم تو از آن آگاه ترى، من فقط تو را براى خودت و براى سراى آخرت مى پرستیدم.
مى فرماید: بنده ام راست مى گوید او را به بهشت ببرید.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۴۳)🔹 🔄از دَرهم شدن جوابها بپرهيزيد: امام عليه السلام در اين كلام حكيمان
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۴۴)🔹
🍇راه بقاى نعمتها:
امام عليه السلام در اين كلام نورانى اشاره به اهميت مسئله شُكر با تعبير جديد مىكند، مىفرمايد: «خداوند در هر نعمتى حقى دارد. كسى كه حق آن را ادا كند، آن نعمت را بر او افزون مىكند و كسى كه در آن كوتاهى نمايد آن نعمت را در خطر زوال قرار مىدهد»؛ (إِنَّ لِلّهِ فِي كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً، فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنَها، وَمَنْ قَصَّرَ عَنْهُ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ).
«خاطَرَ» (از ماده مخاطره) به معناى به خطر افكندن است. منظور امام عليه السلام از حق نعمت، همان شكر است؛ نه تنها شكر زبانى و قلبى بلكه اساس شكر، شكر عملى است؛ يعنى از آن نعمت خداداد به نفع مظلومان استفاده كردن، صله رحم بهجا آوردن، آلام بيماران را تخفيف دادن، تعظيم شعائر نمودن، به فكر يتيمان بودن و امثال اينها. شكر نعمتهايى مانند چشم و گوش و عقل و هوش، اين است كه آنها را در مسير اهدافى كه براى آن آفريده شدهاند به كار بگيريم و مطابق تعبير معروف علماى اخلاق، «الشُّكْرُ هُوَ صَرْفُ الْعَبْدِ جَميعَ ما أنْعَمَهُ اللهُ فيما خُلِقَ لاِجْلِهِ؛ شكر عبارت از اين است كه انسان، تمام آنچه را خدا به او روزى داده براى آن اهدافى كه آفريده شده است صرف كند».
البته شكر زبانى جايگاه خود را دارد؛ در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم : «تَمَامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ تمام شكر آن است كه انسان (از روى اخلاص و ايمان) بگويد: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ».(1)
در حديث ديگرى از امام باقر و امام صادق عليهما السلام آمده است كه نوح عليه السلام همه روز صبحگاهان و عصرگاهان اين كلمات را به درگاه خدا عرضه مىداشت : «أَللّهُمَّ إِنِّى أُشْهِدُکَ أَنَّ ما أَصْبَحَ أَوْ أَمْسى بِى مِنْ نِعْمَةٍ فِى دِيْنٍ أَوْ دُنْيا فَمِنْکَ، وَحْدَکَ لا شَرِيْکَ لَکَ، لَکَ الْحَمْدُ وَلَکَ الشُّكْرُ بِها عَلَىَّ حَتّى تَرْضى، وَبَعْدَ الرِّضا؛ خداوندا من تو را گواه مىگيرم: هر نعمتى صبح و شام به من مىرسد، چه دينى و چه دنيوى، چه معنوى و چه مادى، همه از سوى توست، يگانهاى و شريكى ندارى، حمد مخصوص توست و شكر هم از آن تو، آنقدر شكرت مىگويم تا از من خشنود شوى و حتى بعد از خشنودى».(2) در بعضى از روايات آمده است كه خداى متعال بدين سبب او را عبد شكور خوانده است.(3)
همچنين شكر قلبى نيز جايگاه خود را دارد كه انسان واقعاً از خداوند به سبب نعمتهايى كه به او ارزانى داشته راضى باشد؛ ولى به هر حال شكر در صورتى كامل مىشود كه جنبههاى عملى آن آشكار گردد.
از بعضى روايات استفاده مىشود كه علاوه بر اينها انسان بايد از واسطه نعمت هم تشكر كند تا شكر او كامل گردد. در حديثى از امام زين العابدين على بن الحسين عليه السلام مىخوانيم: «إِنَّ اللَّهَ... يُحِبُّ كُلَّ عَبْدٍ شَكُورٍ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لِعَبْدٍ مِنْ عَبِيدِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَشَكَرْتَ فُلاناً فَيَقُولُ بَلْ شَكَرْتُکَ يَا رَبِّ فَيَقُولُ لَمْ تَشْكُرْنِي إِذْ لَمْ تَشْكُرْهُ ثُمَّ قَالَ أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ؛ خداوند... هر بنده شكرگزارى را دوست دارد. خداوند متعال روز قيامت به بعضى از بندگانش مىگويد: آيا از فلان شخص تشكر كردى؟ عرض مىكند: خدايا! من شكر تو را گزاردم. خداوند مىفرمايد: به سبب آن كه از او تشكر نكردى شكر مرا ادا ننمودهاى. سپس امام عليه السلام فرمود: شاكرترين شما در برابر خدا شاكرترين شما در برابر بندگان خداست».(4)
در احاديث متعددى آمده است كه شكر هر نعمتى پرهيز از گناهان است ازجمله در حديثى از امام اميرمؤمنان عليه السلام مىخوانيم: «شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ».(5) دليل آن هم روشن است؛ پرهيز از گناه دليل فرمانبردارى بنده است وفرمانبردارى، بهترين تشكر به پيشگاه بخشنده نعمتهاست.
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم كه ابو بصير از حضرت سؤال كرد: «هَلْ لِلشُّكْرِ حَدٌّ إِذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ كَانَ شَاكِراً؛ آيا شكر حد نهايى دارد كه هرگاه بندهاى آن را انجام دهد شاكر محسوب شود؟» امام عليه السلام فرمود: آرى. ابوبصير سؤال كرد: آن كدام است؟ امام عليه السلام فرمود: «يَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى كُلِّ نِعْمَةٍ عَلَيْهِ فِي أَهْلٍ وَمَالٍ وَإِنْ كَانَ فِيمَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ فِي مَالِهِ حَقٌّ أَدَّاهُ وَمِنْهُ قَوْلُهُ جَلَّ وَعَزَّ (سُبْحانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ)؛⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۴۴)🔹 🍇راه بقاى نعمتها: امام عليه السلام در اين كلام نورانى اشاره به اهم
↩️انسان در برابر هر نعمتى كه خدا به او داده؛ خواه در خانوادهاش باشد يا در اموالش، او را شكر مىگويد و اگر حقى در اموال او در نعمتى كه به وى داده شده، باشد، آن را ادا مىكند و از آن جمله است گفتار خداوند متعال كه مىفرمايد: «(انسان به هنگام سوار شدن بر مركبى بگويد:) منزه است خداوندى كه آن را مسخّر ما كرد و (اگرلطف خدا نبود) ما نمىتوانستيم در كنار آن قرار بگيريم».(6)
اين بخش از كلام حكيمانه را با حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام درباره آخرين مرحله شكرى كه از انسان امكانپذير است پايان مىدهيم. آن حضرت مىفرمايد: «أوْحَى اللهُ تَعالى إلى مُوسى عليه السلام: يا مُوسى! أُشْكُرْني حَقَّ شُكْري. فَقالَ : يا رَبِّ كَيْفَ أشْكُرُکَ حَقَّ شُكْرِکَ وَلَيْسَ مِنْ شُكْرٍ أشْكُرُکَ بِهِ إلّا وَأنْتَ أنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ؟ فَقالَ: يا مُوسى! شَكَرْتَني حَقَّ شُكْري حينَ عَلِمْتَ أنّ ذَلِکَ مِنّي؛ خداوند به موسى وحى فرستاد كه اى موسى! حق شكر من را ادا كن. موسى عرض كرد : چگونه حق شكر تو را ادا كنم در حالى كه همين نعمت توفيق شكرگزارى، نعمت ديگرى از سوى تو بر من است؟ (بنابراين با شكرگزارى نعمت جديدى به من عطا مىشود كه بايد شكر آن را هم بگزارم) خداوند فرمود: اى موسى! حق شكر من را بهجا آوردى چون مىدانى اين توفيق هم ازسوى من است».(7)
اما كفران نعمت بىشك مايه زوال نعمتهاست و در قرآن سرگذشت امتهايى كه كفران نعمت كردند و گرفتار شدند بهكرار نقل شده كه نمونه روشنى از آن داستان قوم سبأ است كه خداوند آن همه نعمت به آنها داد و كفران كردند وتمام آنها از آنان گرفته شد.
در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم: «أَحْسِنُوا جِوَارَ نِعَمِ اللَّهِ وَاحْذَرُوا أَنْ تَنْتَقِلَ عَنْكُمْ إِلَى غَيْرِكُمْ أَمَا إِنَّهَا لَمْ تَنْتَقِلْ عَنْ أَحَدٍ قَطُّ فَكَادَتْ أَنْ تَرْجِعَ إِلَيْهِ قَالَ وَكَانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَقُولُ قَلَّ مَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ؛ با نعمتهاى پروردگار به خوبى رفتار كنيد و بترسيد كه (براثر كفران) آن نعمتها از شما گرفته شود و به ديگران داده شود بدانيد هيچ نعمتى از كسى منتقل نشد كه به اين آسانى به او بازگردد. على عليه السلام مىفرمود: كمتر مىشود كه نعمتى به انسان پشت كند و سپس بار ديگر بازگردد».(8) همين مضمون در حكمت 246 بهزودى خواهد آمد.(9)
*
پی نوشت:
(1) . کافى، ج 2، ص 95، ح 10.
(2) . بحارالانوار، ج 11، ص 290.
(3) . کافى، ج 2، ص 99، ح 21.
(4) . کافى، ج 2، ص 99، ح 30.
(5) . بحارالانوار، ج 67، ص 307، ح 31.
(6) . کافى، ج 2، ص 95، ح 12؛ زخرف، آیه 13.
(7) . میزان الحکمة، ح 9603.
(8) . کافى، ج 4، ص 38، ح 3.
(9) . سند گفتار حکیمانه: خطیب در مصادر تصریح مى کند که این گفتار حکیمانه از کلام مشروحترى اقتباس شده است که پیش از مرحوم سیّد رضى، ابن شعبه حرانى آن را در کتاب تحف العقول آورده است. بعد از سیّد رضى نیز نویسنده غررالحکم آن را با تفاوتهایى در کتاب خود ذکر کرده که نشان مى دهد منبع دیگرى داشته است.(مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 190)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت: (۲۳۸ الی ۲۴۰) @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۲۴۱_و۲۴۲_و_۲۴۳.mp3
8.65M
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت: (۲۴۱ الی ۲۴۳)
@Nahjolbalaghe2
✍امیرالمومنین علی(ع):
خداوند تبارک و تعالی به حضرت موسی (علیه السلام) چنین وحی کرد:ذای موسی چهار سفارش به تو دارم
🍂تازمانی که مطمئن نیستی گناهانت آمرزیده شده به غیب دیگران مشغول مشو.
🍂تازمانی که مطمئن نیستی گنج های من تمام شده درمورد روزی خود اندوهگین مشو.
🍂تازمانی که از زوال پادشاهی من اطمینان نداری به کسی جز من امید مبند.
🍂تا زمانی که مطمئن نیستی شیطان مرده از مکر او ایمن مباش.
📚خصال شیخ صدوق/ج۱/ص۲۱۷
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅ثواب بردن تا قیامت با یک عمل
🔰 #استاد_عالی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً ۚ أُولَٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۚ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ ۚ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ ۚ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ
آیا آن کس که دلیل آشکارى از پروردگار خویش دارد، و به دنبال آن، شاهدى از سوى (خدا)آمده، و پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و
رحمت بوده (گواهى بر آن مى دهد، همچون کسى است که چنین نباشد)؟! آنها [= حق طلبان] به او ایمان مى آورند. و هر کس از گروههاى مخالف به او کافر شود، آتش وعده گاه اوست. پس، تردیدى در آن نداشته باش که آن حقّ است از پروردگارت. ولى بیشتر مردم ایمان نمى آورند.
(هود/۱۷)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۵و۱۶)🔹 آیات گذشته، با ذکر دلائل اعجاز قرآن حجت را بر مشرکان و
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۱۷)🔹
در تفسیر آیه فوق، میان مفسران گفتگو بسیار است، در جزئیات کلمات آیه، و ضمائر، موصول و اسم اشاره آن، نظرات گوناگونى داده اند، که نقل همه آنها بر خلاف روش این تفسیر است، ولى دو تفسیر را که از همه روشن تر به نظر مى رسد، به ترتیب اهمیت، در اینجا مى آوریم:
۱ ـ در آغاز آیه، مى گوید: آیا کسى که دلیل روشنى از پروردگار خویش در اختیار دارد، و به دنبال آن شاهد و گواهى از سوى خدا آمده، و قبل از آن، کتاب موسى (تورات) به عنوان پیشوا و رحمت و بیانگر عظمت او آمده است، همانند کسى است که داراى این صفات و نشانه ها و دلائل روشن نیست؟ (أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً).
این شخص همان پیامبر(صلى الله علیه وآله) است و بیّنه و دلیل روشن او قرآن مجید و شاهد و گواه صدق نبوتش مؤمنان راستینى همچون على(علیه السلام) مى باشند، پیش از او نشانه ها و صفاتش در تورات آمده است.
به این ترتیب، از سه راه روشن، حقانیت دعوتش به ثبوت رسیده است.
نخست، قرآن، که بیّنه و دلیل روشنى است در دست او.
دوم، کتب آسمانى پیشین، که نشانه هاى او را دقیقاً بیان کرده، و پیروان این کتب در عصر پیامبر (صلى الله علیه وآله) آنها را به خوبى مى شناختند، و به همین دلیل در انتظار او بودند.
سوم، پیروان فداکار و مؤمنان مخلص، که بیانگر صدق دعوت و گفتار او مى باشند; زیرا یکى از نشانه هاى حقانیت یک مکتب، اخلاص، فداکارى، عقل، درایت و ایمان پیروان آن مکتب است; چرا که هر مکتبى را از پیروانش مى توان شناخت!.
آیا با وجود این دلائل زنده، مى توان او را با مدعیان دیگر قیاس کرد و یا در صدق دعوتش تردید نمود؟.
پس از آن، به دنبال این سخن، اشاره به افراد حق طلب و حقیقت جو کرده، از آنها دعوت ضمنى به ایمان مى کند و مى گوید: آنها به چنین پیامبرى که این همه دلیل روشن در اختیار دارد، ایمان مى آوردند (أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ).
گر چه، چنین کسانى که با کلمه أُولئِکَ به آنها اشاره شده، در خود این آیه ذکر نشده اند، ولى با توجه به آیات گذشته، مى توان حضور آنها را در جوّ این آیه احساس کرد و مورد اشاره قرار داد.
و به دنبال آن، سرنوشت منکران را به این صورت بیان مى کند: هر کس از گروه هاى مختلف به او کافر شود، موعد و میعادش آتش دوزخ است (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزابِ فَالنّارُ مَوْعِدُهُ).
و در پایان آیه، همان گونه که سیره قرآن در بسیارى از موارد است، روى سخن را به پیامبر کرده، یک درس عمومى براى همه مردم بیان مى کند، مى گوید: اکنون که چنین است و این همه شاهد و گواه بر صدق دعوت تو وجود دارد ، هرگز در آنچه بر تو نازل شده تردید به خود راه مده (فَلا تَکُ فی مِرْیَة مِنْهُ).
چرا که این سخن حقى است از سوى پروردگار تو (إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ).
ولى بسیارى از مردم، بر اثر جهل و تعصب و خودخواهى، ایمان نمى آورند (وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لایُؤْمِنُونَ).
۲ ـ تفسیر دیگرى که براى آیه ذکر شده این است که، هدف اصلى بیان حال مؤمنان راستین است، که با در دست داشتن دلائل روشن و شواهدى که بر صدق دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است، و گواهى هائى که در کتب پیشین مى باشد، آنها به اتکاى این دلائل، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) ایمان مى آورند.
بنابراین، منظور از جمله مَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ تمام کسانى است که با چشم باز و در دست داشتن دلائل قانع کننده، به دنبال قرآن و آورنده آن شتافتند، نه شخص پیامبر.
ولى بدون شک، تعبیرات دیگر آیه با این تفسیر زیاد سازگار نیست، و لذا ما آن را در مرحله دوم قرار داده ایم (دقت کنید).
در هر حال، آیه اشاره به امتیازات اسلام و مسلمین راستین و اتکاى آنها بر دلائل محکم در انتخاب این مکتب است، و در نقطه مقابل، سرنوشت شوم منکران مستکبر را نیز بیان کرده است.
* * *
نکته ها:
۱ ـ منظور از شاهِد در آیه فوق چیست؟
بعضى از مفسران، گفته اند: منظور جبرئیل پیک وحى خدا است .
بعضى منظور از آن را پیامبر (صلى الله علیه وآله) دانسته اند.
و بعضى آن را به معنى زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله) تفسیر کرده اند)(در حالى که یَتْلُوهُ را از ماده تلاوت به معنى قرائت گرفته اند، نه به معنى پشت سر آمدن).
ولى، بسیارى از بزرگان مفسران، آن را به على(علیه السلام) تفسیر کرده اند.
در روایات متعددى، که از ائمه معصومین به ما رسیده است، و در بعضى از کتب تفسیر اهل سنت نیز آمده، روى این تفسیر تأکید شده است که، منظور از شاهد، امام امیر مؤمنان(علیه السلام)، یعنى نخستین مردى که به پیامبر و قرآن ایمان آورد، و در تمام مراحل با او بود، و لحظه اى از فداکارى فروگذار نکرد، و تا آخرین نفس در حمایتش کوشیده⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۱۷)🔹 در تفسیر آیه فوق، میان مفسران گفتگو بسیار است، در جزئیات کل
↩️در حدیثى مى خوانیم، على(علیه السلام) فرمود: درباره هر یک از مردان معروف قریش، آیه یا آیه هائى نازل شده است، کسى عرض کرد: اى امیر مؤمنان! درباره شما کدام آیه نازل شده است؟
امام فرمود: آیا آیه اى که در سوره هود است نخوانده اى؟ أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ ، پیامبر بیّنه الهى داشت و شاهد من بودم.
در آخرین آیه سوره رعد نیز، تعبیرى دیده مى شود که این معنى را تأئید مى کند، آنجا که مى فرماید: وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفى بِاللّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ: کافران مى گویند: تو پیامبر نیستى، بگو: همین اندازه بس که خداوند میان من و شما شاهد و گواه است، و همچنین کسى که علم کتاب (قرآن) نزد او است .
در روایات بسیارى، از طرق شیعه و اهل سنت چنین مى خوانیم: منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ على (علیه السلام) است.
همان گونه که سابقاً هم اشاره کرده ایم، یکى از بهترین طرق شناخت حقانیت یک مکتب، مطالعه در وضع پیروان، مدافعان و حامیان آن است.
طبق ضرب المثل معروف امام زاده را از زّوارش باید شناخت ، هنگامى که ملاحظه کنیم گروهى پاک باز، باهوش، باایمان ، مخلص و با تقوا گرد رهبر و مکتبى جمع شده اند، به خوبى مى توان دریافت این مکتب و آن رهبر در یک حدّ عالى از صداقت و درستى است.
اما هنگامى که ببینیم یک عده فرصت طلب، شیاد، بى ایمان، و بى تقوا، اطراف مکتب و یا رهبرى را گرفته اند، کمتر مى توان باور کرد که آن رهبر و آن مکتب بر حق باشد.
اشاره به این مطلب را نیز لازم مى دانیم که، تفسیر کلمه شاهد به على(علیه السلام)منافاتى با این حقیقت ندارد که، همه مؤمنان راستین و افرادى همچون ابوذرها، سلمان ها، و عمار یاسرها را شامل شود; چرا که این گونه تفاسیر اشاره به فرد شاخص و برتر مى کند، یعنى منظور اصلى، گروهى است که در رأس آنها آن فرد شاخص قرار گرفته است.
شاهد این سخن، روایتى است که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: منظور از شاهد امیر مؤمنان، سپس جانشینان او، یکى بعد از دیگرى هستند .
گر چه در این حدیث، تنها معصومین ذکر شده اند، ولى این خود نشان مى دهد، روایاتى که شاهد را منحصراً به على(علیه السلام) تفسیر کرده اند، منظور خصوص آن حضرت نیست، بلکه منظور مصداق شاخص است.
۲ ـ چرا تنها اشاره به تورات شده؟
همان گونه که گفتیم، یکى از دلائل حقانیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آیه فوق، کتب پیشین ذکر شده، ولى تنها از کتاب موسى ذکرى به میان آمده، در حالى که مى دانیم بشارات ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در انجیل نیز هست.
این موضوع ممکن است به خاطر آن باشد که، در محیط نزول قرآن و ظهور اسلام یعنى مکّه و مدینه بیشتر افکار یهود ـ از میان اهل کتاب ـ منتشر بوده است، و مسیحیان در نقاط نسبتاً دورترى زندگى داشتند، مانند یمن ، شامات ، و نجران که در کوهستان هاى شمالى یمن ، در فاصله ده منزلى صنعاء واقع شده است.
و یا به خاطر این که، ذکر اوصاف پیامبر(صلى الله علیه وآله) در تورات به طور جامع تر و وسیع ترى آمده است.
به هر حال، تعبیر به امام در مورد تورات ممکن است به خاطر این باشد که، احکام شریعت موسى(علیه السلام) به طور کامل در آن بوده، و حتى مسیحیان، بسیارى از تعلیمات خود را از تورات مى گیرند.
۳ ـ مخاطب در فَلا تَکُ فی مِرْیَة کیست؟
در این که مخاطب در این جمله کیست؟ دو احتمال داده شده:
نخست این که: مخاطب، پیامبر (صلى الله علیه وآله) است، یعنى کمترین شک و تردیدى در حقانیت قرآن یا آئین اسلام به خود راه مده!
البته پیامبر(صلى الله علیه وآله) به حکم این که وحى را با شهود درک مى کرد، و نزول قرآن از طرف خدا براى او محسوس، بلکه بالاتر از حس بوده تردیدى در حقانیت این دعوت نداشت.
ولى این نخستین بار نیست که قرآن خطابى را متوجه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى کند، در حالى که منظورش عموم مردم است، و به تعبیر معروف عرب، این گونه خطاب ها از قبیل: إِیّاکَ أَعْنِى وَ اسْمَعِى یا جارَهُ است، که ضرب المثل عامیانه آن در فارسى در به تو مى گویم دیوار تو گوش کن، یا تو بشنو مى باشد، و این خود یکى از فنون بلاغت است که در پاره اى از موارد، براى تأکید و اهمیت، و یا منظورهاى دیگر به جاى مخاطب حقیقى، دیگرى را مخاطب قرار مى دهند.
احتمال دیگر این که، مخاطب، هر مکلف عاقل بوده باشد، یعنى: فَلا تَکُ أَیُّهَا الْمُکَلَّفُ الْعاقِلُ فِى مِرْیَة: اى انسان عاقل و مکلف با این دلائل روشن شک و تردید در حقانیت این قرآن نداشته باش .
و این احتمال، بنابراین است که، منظور از مَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ پیامبر(صلى الله علیه وآله) نباشد بلکه همه مؤمنان راستین باشند (دقت کنید).
ولى به هر حال، تفسیر اول با ظاهر آیه سازگارتر است.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۵۹)🔹 ⚖بايد به همه با يک چشم نگاه کنى: مخاطب در اين نامه «اسود بن قطبه» ا
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه (۶۰)🔹
⛔️نهی سپاهیان از آزار مردم
نبايد سپاهيان به مردم مسير زيان برسانند:
همان گونه که در بالا اشاره شد در زمان هاى گذشته با توجّه به طول مسافرت ها، لشکريانى که به ميدان نبرد اعزام مى شدند گاه هفته ها در راه بودند و نمى توانستند تمام نيازها و ما يحتاج خود را همراه ببرند و معمول بود نيازهاى غذايى و غير آن را از اهل هر محل تأمين مى کردند که گاه حد اعتدال و نياز را رعايت نکرده و دست به ظلم و تعدى بر کسانى که در مسير راه آنها بودند مى زدند و اين سبب نارضايتى شديد مردم و کينه آنها نسبت به لشکريان مى شد و در موقع حساس حمايت خود را از آنها دريغ مى داشتند.
امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه و پر معنا که مخاطبش حاکمان و مأموران جمع زکات و خراج هستند دستورات لازم را در اين زمينه صادر مى کند.
نخست مى فرمايد: «فرمانى است از سوى بنده خدا على اميرمؤمنان به مأموران جمع خراج و حاکمان بلاد که سپاه از منطقه آنها مى گذرد. اما پس از حمد و ثناى الهى، من سپاهيانى را (براى مبارزه با دشمنان) بسيج کردم که به خواست خدا از سرزمين شما مى گذرند و به آنها سفارش هاى لازم را کرده ام که از آزار مردم و ايجاد ناراحتى براى آنها بپرهيزند»; (مِنْ عَبْدِ اللهِ عَلِيّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ مَرَّ بِهِ الْجَيْشُ مِنْ جُبَاةِ الْخَرَاجِ وَعُمَّالِ الْبِلاَدِ، أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي قَدْ سَيَّرْتُ جُنُوداً هِيَ مَارَّةٌ بِکُمْ إِنْ شَاءَ اللهُ، وَقَدْ أَوْصَيْتُهُمْ بِمَا يَجِبُ لِلَّهِ عَلَيْهِمْ مِنْ کَفِّ الاَْذَى، وَصَرْفِ الشَّذَى).
به اين ترتيب وظيفه سپاهيان را معين مى فرمايد که از آزار مردم بپرهيزند و دست به ظلم و ستم بر مردمى که در مسير راه قرار دارند دراز نکنند و آن را به عنوان واجبى الهى ذکر مى فرمايد.
سپس در تأکيد اين معنا مى افزايد: «و من بدين وسيله در برابر شما و کسانى (از يهود و نصارى) که در پناه شما هستند از مشکلاتى که سپاهيان به وجود مى آورند از خود رفع مسئوليت مى کنم وبيزارى مى جويم (وتأکيد مى کنم که آنهاحق ندارند زيانى به کسى برسانند)»; (وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَيْکُمْ وَإِلَى ذِمَّتِکُمْ مِنْ مَعَرَّةِ الْجَيْشِ).
آن گاه امام تنها استثنايى را که به اين حکم مى خورد بيان مى دارد و مى فرمايد: «جز اينکه آنها سخت گرسنه شوند و راهى براى سير کردن خود نيابند (که در اين صورت مى توانند به مقدار نيازشان از اموال شما بهره برگيرند)»; (إِلاَّ مِنْ جَوْعَةِ الْمُضْطَرِّ، لاَ يَجِدُ عَنْهَا مَذْهَباً إِلَى شِبَعِهِ).
به اين ترتيب امام نخست سخن از سفارش اکيد به لشکر در ميان آورده که هيچ گونه مزاحمتى به مردمى که در مسير قرار دارند نداشته باشند و ابراز بيزارى و تنفر از کسانى که از اين فرمان تخلّف مى کنند فرموده سپس وظيفه مردمى را که در مسير قرار دارند نيز مشخص کرده و آن اينکه اگر لشکر نياز به چيزى در حد اضطرار داشت از آنها دريغ نکنند، زيرا آنها در خدمت مردمند و نمى توانند تمام ما يحتاج خويش را در سفرهاى طولانى با خود ببرند.
سپس امام(عليه السلام) براى جلوگيرى از هر گونه درگيرى در ميان مردم مخصوصاً جوانان ناآگاه و لشکر، دو دستور به حاکمان و مأموران جمع آورى زکات اين مناطق مى دهد، مى فرمايد: «بنابراين هرگاه کسى از آنان (لشکريان) چيزى را به ظلم از مردم بگيرد او را از اين کار باز داريد و همچنين از زيان رساندن بى خردان به سپاهيان و تعرض به ايشان در مواردى که براى آنها استثنا کرده ايم بگيريد (در مواردى که نياز شديد دارند و مردم موظفند نياز آنها را برطرف سازند)»; (فَنَکِّلُوا مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهُمْ شَيْئاً ظُلْماً عَنْ ظُلْمِهِمْ، وَکُفُّوا أَيْدِيَ سُفَهَائِکُمْ عَنْ مُضَارَّتِهِمْ، وَالتَّعَرُّضِ لَهُمْ فِيمَا اسْتَثْنَيْنَاهُ مِنْهُمْ).
روشن است در اين گونه موارد ممکن است تخلّفاتى از طرفين صورت گيرد; گاه بعضى از سپاهيان بعضى از اموال مردم يا اشياى گران قيمت را به ظلم از آنها بگيرند و گاه ممکن است افراد نادان حتى از دادن مواد غذايى ضرورى به آنها خوددارى کرده و درگير شوند. هر يک از اين دو عمل ممکن است اسباب شورش در محل گردد. امام به حاکمان هر محل دستور مى دهد از اين دو کار جلوگيرى کنند.
از آنجا که ممکن است ستم هايى واقع شود و حاکمان نتوانند از آن پيشگيرى کنند براى اينکه منجر به شورش و درگيرى ميان سپاه و مردم نشود، در ادامه اين سخن مى افزايد: «و من خود پشت سر سپاه (يا در ميان سپاه) در حرکتم; شکايات خود را پيش من آوريد و آنجا که ستمى از سوى سپاه به شما مى رسد و در آنچه شما جز به کمک خدا و من قادر بر دفع آن نيستيد به من مراجعه کنيد که من به يارى خداوند آن را تغيير مى دهم ان شاءالله»⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۰)🔹 ⛔️نهی سپاهیان از آزار مردم نبايد سپاهيان به مردم مسير زيان برسانند:
↩️(وَأَنَا بَيْنَ أَظْهُرِ الْجَيْشِ فَارْفَعُوا إِلَيَّ مَظَالِمَکُمْ، وَمَا عَرَاکُمْ مِمَّا يَغْلِبُکُمْ مِنْ أَمْرِهِمْ، وَمَا لاَ تُطِيقُونَ دَفْعَهُ إِلاَّ بِاللهِ وَ بِي، فَأَنَا أُغَيِّرُهُ بِمَعُونَةِ اللهِ، إِنْ شَاءَاللهُ).
اشاره به اينکه کشور اسلام سرپرست دارد و ظالمان نمى توانند به ظلم خود ادامه دهند; اگر شکايتى داريد نبايد خودتان وارد عمل شويد که منجر به هرج و مرج مى شود، بلکه شکايات را نزد من آوريد تا با داورى عادلانه حق را به حقدار برسانم و ظالم را کيفر دهم و مظلوم را رهايى بخشم.
اين نامه کوتاه و پر معنا گواه بر نهايت تدبير امام براى حفظ نظم و آرامش و احقاق حقوق مردم و جلوگيرى از ظلم و ستم و هرگونه هرج و مرج در کشور اسلامى است که اگر به محتوايش عمل شود مزاحمت ها و ضايعات در اين گونه موارد به حد اقل خواهد رسيد. به عکس بسيارى از حکّام جور که براى جلب خاطر سپاهيان جور، آنها را آزاد مى گذاشتند که هر گونه ظلم و ستمى بر مردمى که در مسير راه بودند روا دارند و گاه اموال گرانبهاى آنها را به زور بگيرند و همين امر سبب شود افراد بيشترى از ارباب طمع در لشکر آنها شرکت کنند.
شايان توجّه است حکام محلى مى توانند مشکلاتى را که براى آحاد مردم محل پيدا مى شود با داورى صحيح برطرف سازند; ولى اگر مشکلاتى ميان سپاه و مردم پيدا شود و آنها بخواهند در مقابل لشکر بايستند باز هم منشأ هرج و مرج و درگيرى مى شود، لذا امام دستور مى دهد که حاکمان محل و مأموران جمع آورى زکات در اين امور دخالت نکنند و شکايات را نزد امام ببرند که حکم قاطع و فصل الخطاب را داراست.
*
نکته:
چگونگى استفاده سپاهيان از اموال مردم:
مى دانيم در اسلام هر گونه تصرف در اموال ديگران بدون رضايت آنها جايز نيست و موجب ضمان و مسئوليت دنيوى و اخروى است. حال اين سؤال پيش مى آيد چگونه در سابق اجازه داده مى شد سپاهيان از اموال مردمى که در مسير راهشان به سوى ميدان نبرد قرار داشتند بدون رضايت آنها استفاده کنند.
پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا اولاً در گذشته وسايل نقليه بسيار سطحى و ابتدايى بود و فاصله مبدا حرکت سپاه تا ميدان نبرد و دفاع از مرزهاى اسلام گاه بسيار زياد بود و امکان جابه جايى آن همه مواد غذايى و ساير وسايل مورد نياز سپاهيان براى يک مدت طولانى با آن وسايل ابتدايى امکان پذير نبود. ثانياً سپاه به عنوان دفاع از کشور اسلام و براى حفظ امنيّت مردم آماده جان فشانى بودند، بنابراين هزينه آنها طبعا بر دوش مردم بود و آنها حق داشتند ضروريات خود را از مردم بگيرند و آنها موظف بودند که راضى باشند حتى اگر راضى نبودند سپاهيان مى توانستند حق خود را از اموال آنها بردارند.
ولى امروز که فاصله ها به سبب وسايل نقليه سريع السير کوتاه شده و امکان حمل نيازها با وسايل امروز بدون زحمت زيادى فراهم گشته و تمام ارتش ها مأموران تدارکاتى منظم و با تجربه اى دارند، نيازى به چنين چيزى احساس نمى شود و حکم حرمت غصب همچنان به قوت خود باقى است.
ولى امکان دارد که لشکريان اسلام براى حمله به دشمن از اراضى آباد مردم بگذرند و خساراتى به اين اراضى وارد شود و روشن است که اين امر اگر ضرورى باشد باز حکم همان نيازهاى زمان سابق را پيدا مى کند. البته چنانچه بيت المال توان جبران خسارت ها را داشته باشد بايد پس از پايان جنگ به جبران آنها بپردازد.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح صوتی نامه های نهج البلاغه ✉️نامه(۵۸) 🔴ماجرای صفین در چند جمله @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_نامه_۵۹.mp3
4.68M
📝شرح صوتی نامه های نهج البلاغه
✉️نامه(۵۹)
⚖اجرای حق و عدالت وظیفه مسئولین
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔲✨امیرالمومنین عليه السّلام فرمودند:
أَلصّاحِبُ كَالرُّقْعَةِ فِى الثَّوبِ فَاتَّخِذْهُ مُشاكِلاً.
همنشين و دوست، همانند وصله در لباس است، پس آن را هم شكل برگزين.
📖غررالحكم ،ج۱،ص۳۷۹
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙#استادعالی
🍀روایت زیبای #کفاشی که با امام زمان(عج) شوخی داشت!
✅سهم شما #پنج_صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج)
🤲 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2