قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۱۰۵ تا ۱۰۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️۲ ـ منظو
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۱۰۵ تا ۱۰۹
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️بنابراین، چگونه مى توان انتظار داشت ـ مخصوصاً در مرحله سازندگى یک جامعه از نظر فکرى و فرهنگى و یا از نظر اقتصادى و سیاسى ـ یک شبه، همه چیز اصلاح شود.
این سخن، بدین معنى نیز هست که: اگر از تلاش هاى خود در کوتاه مدت نتیجه نگرفتیم، هرگز، نباید یأس و نومیدى به خود راه دهیم، و دست از ادامه تلاش و کوشش برداریم. توجه داشته باشیم: غالباً پیروزى هاى نهائى و کامل در دراز مدت است.
* * *
۲ ـ رابطه علم و ایمان
درس دیگرى که از آیات فوق به وضوح مى توان گرفت: رابطه علم و ایمان است، مى گوید: شما چه به این آیات الهى ایمان بیاورید، چه نیاورید، عالمان نه تنها به آن ایمان مى آورند، بلکه آن چنان عشق به اللّه در وجودشان شعله مى کشد که، بى اختیار در برابر آن به سجده مى افتند و سیلاب اشک بر رخسارشان جارى مى شود، و هر زمان، خضوع و خشوعشان بیشتر و ادب و احترامشان نسبت به این آیات فزون تر مى گردد!.
تنها فرومایگان جاهل هستند که: در برخورد با حقائق، گاه با بى اعتنائى و گاهى با سخریه و استهزاء، از کنار آن مى گذرند، و اگر این گونه افراد، احیاناً جذب به سوى ایمان بشوند، ایمانى ضعیف، ناپایدار و خالى از عشق و شور و حرارت خواهند داشت.
به علاوه، این تأکید مجددى است بر ابطال فرضیه پوچ آنها که خیال مى کنند: دین رابطه اى با جهل بشر دارد، قرآن مجید بر ضد این ادعا در موارد مختلف تأکید مى کند: علم و ایمان همه جا با هم هستند، ایمان عمیق و پابرجا جز در سایه علم، ممکن نیست، و علم نیز در مراحل عالى تر و بالاتر، از ایمان کمک مى گیرد (دقت کنید).
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱بخش دوم ☀️ شناخت خدا ✔️نکته: آيا راسخان در علم تفسير متشابهات را مى دانند؟ در
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱ بخش دوم
☀️ شناخت خدا
↩️از اينجا روشن مى شود اينکه در ميان بزرگان علما معروف است که صفات خدا توقيفى است - يعنى هيچ نامى را نمى توان بر خدا نهاد، جز نام هايى که در کتاب و سنّت وارد شده - اشاره به همين معنا است، زيرا اگر ميدان نامگذارى پروردگار به روى افکار مردم که دائماً با صفات ممکنات سروکار دارند، صفاتى که همه جا آميخته با نقايص است، سبب مى شود که براى خداوند متعال نام هايى برگزينند که شايسته ذات او نباشد. به همين دليل، دستور داده شده در اين راه پر خوف و خطر، تنها در پرتو کتاب و سنّت حرکت کنند.
لذا امام(عليه السلام) در تعبير بسيار جالبى که ذيل فراز بالا دارد، به سؤال کننده از صفات خدا فرمود: به همين مقدار قناعت کن و عظمت خداوند را با عقل خود اندازه گيرى نکن که (در پرتگاه شرک و تشبيه خواهى افتاد و) از هلاک شوندگان خواهى بود!
***
اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم!
امام(عليه السلام) در اين فراز، براى تبيين هر چه بيشتر حقيقتى که در فراز قبل، درباره نارسايى عقل انسانها از درک کنه صفات خدا آمده بود، تعبيرات عميق تر و گوياترى دارد و ضمن يک قضيّه شرطيّه - که با چهار شرط معطوف به هم و دو جزاى شرط آمده است - اين حقيقت را کاملا برملا ساخته که هر انسانى، هر قدر عميق فکر کند و از طريق عقل و شهود براى رسيدن به کنه صفات خدا تلاش نمايد، هرگز به جايى نمى رسد و نبايد هم برسد; چرا که او ذاتى است فوق «ما لايتناهى بما لايتناهى; بى نهايت بالاتر از بى نهايت» و عقول انسانى از هر نظر متناهى و محدود است، مى فرمايد:
«او خداوند توانايى است که اگر نيروى اوهام و انديشه ها براى درک گستره قدرتش به کار افتد، و افکار بلندِ مبرّاى از وسوسه ها براى فهم عميق غيب ملکوتش به جولان در آيد، و قلب هاى مملوّ از عشقِ به او براى پى بردن به کيفيّات صفاتش به کوشش پردازد و عقل هاى پرتوان، با دقّت و باريک بينى هر چه بيشتر براى درک ذات پاکش - در آنجايى که توصيفات بشرى به آن نمى رسد - گام بردارد، دست ردّ بر سينه همه آنها مى گذارد، و همه را به عقب مى راند، در حالى که در تاريکى هاى غيب براى خلاص خويش به خداوند سبحان پناه مى برند; (و از گرفتار شدن در دام شرک و تشبيه بيمناکند)». (هُوَ الْقَادِرُ الَّذِي إِذَا ارْتَمَتِ(4) الأَوْهَامُ، لِتُدْرِکَ مُنْقَطَعَ(5) قُدْرَتِهِ. وَ حَاوَلَ الْفِکْرُ الْمُبَرَّأُ مِنْ خَطَرَاتِ الْوَساوِسِ أَنْ يَقَعَ عَلَيْهِ فِي عَمِيقَاتِ غُيُوبِ مَلَکُوِتِهِ، وَ تَوَلَّهَتِ(6) الْقُلُوبُ إِلِيْهِ، لِتَجْرِىَ فِي کَيْفِيَّةِ صِفَاتِهِ، وَ غَمَضَتْ مَدَاخِلُ الْعُقُولِ فِي حَيْثُ لاَتَبْلُغُهُ الصِّفَاتُ لِتَنَاوُلِ عِلْمِ ذَاتِهِ، رَدَعَهَا وَ هِيَ تَجُوبُ(7) مَهَاوِيَ(8) سُدَفِ(9) الْغُيُوبِ، مُتَخَلِّصَةً إِلَِيْهِ سُبْحَانَهُ).
✍پی نوشت:
. «ارْتَمَتْ» از مادّه «رمى» (بر وزن نهى) به معناى تير انداختن است و از آنجايى که تيرها با سرعت حرکت مى کنند جمله «إِرْتَمَتْ» در اينجا اشاره به سرعت حرکت انديشه است.
5. «مُنْقَطَع» به معناى جايى است که چيزى قطع مى شود و چون معمولا در پاپان، قطع صورت مى گيرد، «منقطع» به معناى منتها و پايان چيزى آمده است.
6. «تَوَلَّهت»از مادّه «وله» به معناى شدّت علاقه و عشق به چيزى است که انسان را حيران و از خود بى خود مى کند.
7. «تَجوب» از مادّه «جوب» (بر وزن ذوب) به معناى بريدن، قطع کردن و سوراخ نمودن است. قرآن درباره قوم «ثمود» مى گويد: «وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جَابوُا الصَّخْرَ بِالْوادِ» (فجر / 9) اشاره به خانه هايى است که در دل کوهها، با بريدن سنگها و صخره ها براى خود درست مى کردند.
8. «مَهاوى» جمع «مَهْواة» و «مَهْوى» در اصل به معناى درّه اى است که در ميان دو کوه، يا گودالى است که در ميان دو ديوار قرار مى گيرد و از آنجا که چنين مکانى پرتگاه مى باشد، اين واژه به معناى هلاکت نيز آمده است.
9. «سُدف» جمع «سُدفه» (بر وزن سرفه) به معناى تاريکى است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️امام على عليه السلام:
إذا جَلَستَ إلى عالِمٍ فَكُن عَلى أن تَسمَعَ أحرَصَ مِنكَ عَلى أن تَقولَ، وتَعَلَّم حُسنَ الاِستِماعِ كَما تَعَلَّمُ حُسنَ القَولِ، ولا تَقطَع عَلى أحَدٍ حَديثَهُ
هنگامى كه نزد دانشمندى مىنشينى، براى شنيدن حريصتر از گفتن باش و خوب گوش دادن را مانند خوب گفتن، ياد بگير و سخن كسى را قطع مكن
المحاسن جلد۱ صفحه ۳۶۴
@Nahjolbalaghe2
D1738715T16919811(Web)-mc.mp3
831K
#موعظه
⚡️ مهدویت و آخرالزمان
✉️ رسالت و ماموریت امام زمان(عج) در عصر کنونی
- ناشناخته بودن حضرت در دوره غیبت دلیل بر حضور نداشتن ایشان نیست
- تلاش حضرت برای...
🎙 استاد عالی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: دویست و شصت و یک 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﻭ ﺍﺑﻮ ﺍﺳﺤﻖ ﺛﻌﻠﺒﻲ ﺩﺭ ﺗ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: دویست و شصت و دو
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️5- ﻛﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺍﺑﻦ ﻃﻠﺤﻪ ﺷﺎﻓﻌﻲ، ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 654 ﺩﺭ " ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺍﻟﺴﺌﻮﻝ " ﺹ 16 ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺫﻛﺮ ﺣﺪﻳﺚ ﻏﺪﻳﺮ ﻭ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﺭﻩ، ﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺲ ﻗﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ: " ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ " ﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮ ﻟﻔﻆ " ﻣﻦ " (ﻫﺮ ﻛﺲ) ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻟﻔﻆ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺍﻗﺘﻀﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ: ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻩ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮ ﻟﻔﻆ (ﻣﻮﻟﻲ) ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﻟﻔﻆ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﺮﻳﻢ ﺑﺎﻥ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﺷﺪﻩ، ﻳﻜﺒﺎﺭ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﺁﻣﺪﻩ: ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻨﺎﻓﻘﻴﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: " ﻣﺎﻭﺍﻛﻢ ﺍﻟﻨﺎﺭ ﻫﻲ ﻣﻮﻟﺎﻛﻢ " ﻳﻌﻨﻲ: " ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻜﻢ "
ﺳﭙﺲ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ- (ﺍﺑﻦ ﻃﻠﺤﻪ) ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺁﻥ- ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ: ﻧﺎﺻﺮ، ﻭ ﻭﺍﺭﺙ. ﻭ ﻋﺼﺒﻪ (ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﻳﺶ) ﻭ ﺻﺪﻳﻖ، ﻭ ﺣﻤﻴﻢ. (ﻧﺰﺩﻳﻚ) ﻭ ﻣﻌﺘﻖ، ﺳﭙﺲ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ (ﻣﻮﻟﻲ) ﺑﺎﻳﻦ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ- ﺑﻬﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺣﻤﻞ ﺷﻮﺩ ﻳﺎ- ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ، - ﻳﺎ- ﺑﻤﻌﻨﻲ ﺻﺪﻳﻖ ﻭ ﺣﻤﻴﻢ، ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺣﺪﻳﺚ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻴﺸﻮﺩ: ﻫﺮ ﻛﺲ، ﻛﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﺑﺎﻭ ﻫﺴﺘﻢ، ﻳﺎ- ﻧﺎﺻﺮ ﺍﻭﻳﻢ، ﻳﺎ ﻭﺍﺭﺙ ﺍﻭﻳﻢ. ﻳﺎ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﻳﺶ ﺍﻭﻳﻢ. ﻳﺎ ﺻﺪﻳﻖ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺍﻭﻳﻢ. ﻋﻠﻲ ﻧﻴﺰ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺎﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﺎﻥ ﺻﺮﺍﺣﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ (ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ) ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﻦ ﻣﻨﻘﺒﺖ ﻋﺎﻟﻴﻪ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺎﻳﺮﻳﻦ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻬﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﻛﻠﻤﻪ (ﻣﻦ ﻋﻤﻮﻣﻲ) ﺷﺎﻣﻞ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ، ﺑﺎﻣﺘﻴﺎﺯﻱ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻏﻴﺮ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2