قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱بخش دوم ☀️ شناخت خدا ✔️نکته: آيا راسخان در علم تفسير متشابهات را مى دانند؟ در
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱ بخش دوم
☀️ شناخت خدا
↩️از اينجا روشن مى شود اينکه در ميان بزرگان علما معروف است که صفات خدا توقيفى است - يعنى هيچ نامى را نمى توان بر خدا نهاد، جز نام هايى که در کتاب و سنّت وارد شده - اشاره به همين معنا است، زيرا اگر ميدان نامگذارى پروردگار به روى افکار مردم که دائماً با صفات ممکنات سروکار دارند، صفاتى که همه جا آميخته با نقايص است، سبب مى شود که براى خداوند متعال نام هايى برگزينند که شايسته ذات او نباشد. به همين دليل، دستور داده شده در اين راه پر خوف و خطر، تنها در پرتو کتاب و سنّت حرکت کنند.
لذا امام(عليه السلام) در تعبير بسيار جالبى که ذيل فراز بالا دارد، به سؤال کننده از صفات خدا فرمود: به همين مقدار قناعت کن و عظمت خداوند را با عقل خود اندازه گيرى نکن که (در پرتگاه شرک و تشبيه خواهى افتاد و) از هلاک شوندگان خواهى بود!
***
اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم!
امام(عليه السلام) در اين فراز، براى تبيين هر چه بيشتر حقيقتى که در فراز قبل، درباره نارسايى عقل انسانها از درک کنه صفات خدا آمده بود، تعبيرات عميق تر و گوياترى دارد و ضمن يک قضيّه شرطيّه - که با چهار شرط معطوف به هم و دو جزاى شرط آمده است - اين حقيقت را کاملا برملا ساخته که هر انسانى، هر قدر عميق فکر کند و از طريق عقل و شهود براى رسيدن به کنه صفات خدا تلاش نمايد، هرگز به جايى نمى رسد و نبايد هم برسد; چرا که او ذاتى است فوق «ما لايتناهى بما لايتناهى; بى نهايت بالاتر از بى نهايت» و عقول انسانى از هر نظر متناهى و محدود است، مى فرمايد:
«او خداوند توانايى است که اگر نيروى اوهام و انديشه ها براى درک گستره قدرتش به کار افتد، و افکار بلندِ مبرّاى از وسوسه ها براى فهم عميق غيب ملکوتش به جولان در آيد، و قلب هاى مملوّ از عشقِ به او براى پى بردن به کيفيّات صفاتش به کوشش پردازد و عقل هاى پرتوان، با دقّت و باريک بينى هر چه بيشتر براى درک ذات پاکش - در آنجايى که توصيفات بشرى به آن نمى رسد - گام بردارد، دست ردّ بر سينه همه آنها مى گذارد، و همه را به عقب مى راند، در حالى که در تاريکى هاى غيب براى خلاص خويش به خداوند سبحان پناه مى برند; (و از گرفتار شدن در دام شرک و تشبيه بيمناکند)». (هُوَ الْقَادِرُ الَّذِي إِذَا ارْتَمَتِ(4) الأَوْهَامُ، لِتُدْرِکَ مُنْقَطَعَ(5) قُدْرَتِهِ. وَ حَاوَلَ الْفِکْرُ الْمُبَرَّأُ مِنْ خَطَرَاتِ الْوَساوِسِ أَنْ يَقَعَ عَلَيْهِ فِي عَمِيقَاتِ غُيُوبِ مَلَکُوِتِهِ، وَ تَوَلَّهَتِ(6) الْقُلُوبُ إِلِيْهِ، لِتَجْرِىَ فِي کَيْفِيَّةِ صِفَاتِهِ، وَ غَمَضَتْ مَدَاخِلُ الْعُقُولِ فِي حَيْثُ لاَتَبْلُغُهُ الصِّفَاتُ لِتَنَاوُلِ عِلْمِ ذَاتِهِ، رَدَعَهَا وَ هِيَ تَجُوبُ(7) مَهَاوِيَ(8) سُدَفِ(9) الْغُيُوبِ، مُتَخَلِّصَةً إِلَِيْهِ سُبْحَانَهُ).
✍پی نوشت:
. «ارْتَمَتْ» از مادّه «رمى» (بر وزن نهى) به معناى تير انداختن است و از آنجايى که تيرها با سرعت حرکت مى کنند جمله «إِرْتَمَتْ» در اينجا اشاره به سرعت حرکت انديشه است.
5. «مُنْقَطَع» به معناى جايى است که چيزى قطع مى شود و چون معمولا در پاپان، قطع صورت مى گيرد، «منقطع» به معناى منتها و پايان چيزى آمده است.
6. «تَوَلَّهت»از مادّه «وله» به معناى شدّت علاقه و عشق به چيزى است که انسان را حيران و از خود بى خود مى کند.
7. «تَجوب» از مادّه «جوب» (بر وزن ذوب) به معناى بريدن، قطع کردن و سوراخ نمودن است. قرآن درباره قوم «ثمود» مى گويد: «وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جَابوُا الصَّخْرَ بِالْوادِ» (فجر / 9) اشاره به خانه هايى است که در دل کوهها، با بريدن سنگها و صخره ها براى خود درست مى کردند.
8. «مَهاوى» جمع «مَهْواة» و «مَهْوى» در اصل به معناى درّه اى است که در ميان دو کوه، يا گودالى است که در ميان دو ديوار قرار مى گيرد و از آنجا که چنين مکانى پرتگاه مى باشد، اين واژه به معناى هلاکت نيز آمده است.
9. «سُدف» جمع «سُدفه» (بر وزن سرفه) به معناى تاريکى است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️امام على عليه السلام:
إذا جَلَستَ إلى عالِمٍ فَكُن عَلى أن تَسمَعَ أحرَصَ مِنكَ عَلى أن تَقولَ، وتَعَلَّم حُسنَ الاِستِماعِ كَما تَعَلَّمُ حُسنَ القَولِ، ولا تَقطَع عَلى أحَدٍ حَديثَهُ
هنگامى كه نزد دانشمندى مىنشينى، براى شنيدن حريصتر از گفتن باش و خوب گوش دادن را مانند خوب گفتن، ياد بگير و سخن كسى را قطع مكن
المحاسن جلد۱ صفحه ۳۶۴
@Nahjolbalaghe2
D1738715T16919811(Web)-mc.mp3
831K
#موعظه
⚡️ مهدویت و آخرالزمان
✉️ رسالت و ماموریت امام زمان(عج) در عصر کنونی
- ناشناخته بودن حضرت در دوره غیبت دلیل بر حضور نداشتن ایشان نیست
- تلاش حضرت برای...
🎙 استاد عالی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: دویست و شصت و یک 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﻭ ﺍﺑﻮ ﺍﺳﺤﻖ ﺛﻌﻠﺒﻲ ﺩﺭ ﺗ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: دویست و شصت و دو
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️5- ﻛﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺍﺑﻦ ﻃﻠﺤﻪ ﺷﺎﻓﻌﻲ، ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 654 ﺩﺭ " ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺍﻟﺴﺌﻮﻝ " ﺹ 16 ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺫﻛﺮ ﺣﺪﻳﺚ ﻏﺪﻳﺮ ﻭ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﺭﻩ، ﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺲ ﻗﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ: " ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ " ﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮ ﻟﻔﻆ " ﻣﻦ " (ﻫﺮ ﻛﺲ) ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻟﻔﻆ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺍﻗﺘﻀﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ: ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻩ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮ ﻟﻔﻆ (ﻣﻮﻟﻲ) ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﻟﻔﻆ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﺮﻳﻢ ﺑﺎﻥ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﺷﺪﻩ، ﻳﻜﺒﺎﺭ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﺁﻣﺪﻩ: ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻨﺎﻓﻘﻴﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: " ﻣﺎﻭﺍﻛﻢ ﺍﻟﻨﺎﺭ ﻫﻲ ﻣﻮﻟﺎﻛﻢ " ﻳﻌﻨﻲ: " ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻜﻢ "
ﺳﭙﺲ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ- (ﺍﺑﻦ ﻃﻠﺤﻪ) ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺁﻥ- ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ: ﻧﺎﺻﺮ، ﻭ ﻭﺍﺭﺙ. ﻭ ﻋﺼﺒﻪ (ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﻳﺶ) ﻭ ﺻﺪﻳﻖ، ﻭ ﺣﻤﻴﻢ. (ﻧﺰﺩﻳﻚ) ﻭ ﻣﻌﺘﻖ، ﺳﭙﺲ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ (ﻣﻮﻟﻲ) ﺑﺎﻳﻦ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ- ﺑﻬﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺣﻤﻞ ﺷﻮﺩ ﻳﺎ- ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ، - ﻳﺎ- ﺑﻤﻌﻨﻲ ﺻﺪﻳﻖ ﻭ ﺣﻤﻴﻢ، ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺣﺪﻳﺚ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻴﺸﻮﺩ: ﻫﺮ ﻛﺲ، ﻛﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﺑﺎﻭ ﻫﺴﺘﻢ، ﻳﺎ- ﻧﺎﺻﺮ ﺍﻭﻳﻢ، ﻳﺎ ﻭﺍﺭﺙ ﺍﻭﻳﻢ. ﻳﺎ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﻳﺶ ﺍﻭﻳﻢ. ﻳﺎ ﺻﺪﻳﻖ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺍﻭﻳﻢ. ﻋﻠﻲ ﻧﻴﺰ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺎﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﺎﻥ ﺻﺮﺍﺣﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ (ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ) ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﻦ ﻣﻨﻘﺒﺖ ﻋﺎﻟﻴﻪ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺎﻳﺮﻳﻦ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻬﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﻛﻠﻤﻪ (ﻣﻦ ﻋﻤﻮﻣﻲ) ﺷﺎﻣﻞ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ، ﺑﺎﻣﺘﻴﺎﺯﻱ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻏﻴﺮ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَيًّا مَّا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا
بگو: ««اللّه» را بخوانید یا «رحمان» را، هر کدام را بخوانید، (ذات پاکش یکى است. و) بهترین نامها براى اوست.» و نمازت را زیاد بلند، یا زیاد آهسته نخوان. و در میان آن دو، راهى (معتدل) انتخاب کن.
(اسراء/۱۱۰)
***
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلِّ ۖ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا
و بگو: «حمد
و ستایش مخصوص خداوندى است که نه فرزندى اختیار کرده، و نه شریکى در حکومت دارد، و نه بخاطر ضعف و ذلّت، (حامى و) سرپرستى براى اوست.» و او را بسیار بزرگ بشمار.
(اسراء/۱۱۱
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۱۰۵ تا ۱۰۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️بنابراین
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۱۱۰ و ۱۱۱
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
🌧شأن نزول:
مفسران در شأن نزول نخستین آیه فوق، از ابن عباس چنین نقل کرده اند: پیامبر یک شب در مکّه در حال سجده بود، و خدا را به نام: یا رحمان و یا رحیم مى خواند، مشرکان بهانه جو از فرصت استفاده کرده گفتند: ببینید این مرد (ما را سرزنش مى کند که: چرا چند خدائى هستیم اما) خودش دو خدا را پرستش مى کند، در حالى که مى پندارد موحد است و یک معبود بیشتر ندارد، آیه فوق، نازل شد و به آنها پاسخ گفت (که این اسم هاى متعدد از یک ذات پاک خبر مى دهد).(۱)
* * *
📝تفسیر:
آخرین بهانه ها
به دنبال ایرادهاى سست و بى اساسى که در آیات گذشته، از زبان مشرکان مطرح و پاسخ داده شد، در این سلسله آیات، به آخرین بهانه هاى آنها مى رسیم، و آن، این که: آنها مى گفتند: چرا پیامبر، خدا را به نام هاى متعددى مى خواند با این که: مدعى توحید است قرآن در پاسخ آنها مى گوید:
بگو! شما او را به نام اللّه بخوانید و یا به نام رحمان، هر کدام را بخوانید فرق نمى کند، براى او نام هاى متعدد نیک است (قُلِ ادْعُوا اللّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیّاً ما تَدْعُوا فَلَهُ الاْ َسْماءُ الْحُسْنى).
این کوردلان، حتى از زندگى روزمره خود غافل بودند که: گاه، براى یک شخص، یا یک مکان و مانند آن اسم هاى مختلفى مى گذارند که، هر کدام معرف یکى از زوایاى وجود او است.
آیا با این حال، تعجب دارد، خدائى که وجودش از هر نظر بى نهایت است، منبع و سرچشمه همه کمالات، همه نعمت ها، تمام نیکى ها و گرداننده اصلى همه چرخ هاى این جهان، به تناسب هر کارى که انجام مى دهد و هر کمالى که ذات مقدسش دارد، نام مخصوص داشته باشد؟!.
اصولاً ـ خدا را با یک نام نمى توان خواند، و نمى توان شناخت، بلکه نام هاى او باید همچون صفاتش بى پایان باشد، تا بتواند بیانگر آن ذات شود، ولى از آنجا که الفاظ ما، مانند همه چیزمان، محدود است، نمى توانیم جز نام هاى محدودى براى او پیدا کنیم، و لذا معرفت و شناخت ما هم هر چه باشد محدود است، حتى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آن وسعت روح عرض مى کند: ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ .(۲)
ولى این دلیل بر آن نیست که به اندازه عقل و درایت خویش او را نشناسیم، به خصوص که: او خودش در شناخت ذاتش به ما کمک بسیار فرموده و با نام هاى گوناگون در کتابش از خود یاد کرده است، و در بیانات اولیاء دینش به نام هاى بیشترى که به هزار نام بالغ مى شود برخورد مى کنیم.
بدیهى است، همه اینها اسم است، و یک معنى، اسم، علامت و نشانه است، همه اینها نشانه هائى از ذات پاک او مى باشد، و تمام این خطوط به یک نقطه منتهى مى گردد، و به هیچ وجه از توحید ذات و صفات او نمى کاهد.
از میان این همه اسماء، قسمتى اهمیت و عظمت بیشترى دارد، زیرا معرفت و آگاهى فزون ترى به ما مى دهد که از آن به اسماء حسنى در قرآن و روایات اسلامى تعبیر شده است، و طبق روایت معروفى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: خداوند نود و نه اسم دارد، هر کس آنها را شماره کند، داخل بهشت خواهد شد !(۳)
درباره معنى اسماء حسنى و این ۹۹ اسم به طور مشروح در جلد هفتم، صفحه ۲۵ به بعد، ذیل آیه ۱۸٠ سوره اعراف (وَ لِلّهِ الاْ َسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها) بحث مشروحى آورده ایم.
اما مهم آن است که: بدانیم معنى شمارش این اسماء، این نیست که تنها این نام ها را بر زبان جارى کنیم و خدا را به آن بخوانیم تا بهشتى شویم یا مستجاب الدعوة.
بلکه، هدف تخلق به این اسماء و پیاده کردن پرتوى از نام هاى عالم، رحمان، رحیم، جواد و کریم... در وجودمان مى باشد تا هم بهشتى مان کند و هم دعایمان در همه حال مستجاب!
✍پی نوشت:
۱ ـ مجمع البیان ، ذیل آیه مورد بحث.
۲ ـ بحار الانوار ، جلد ۶۸، صفحه ۲۳.
۳ ـ مدرک حدیث، در جلد ۷، صفحه ۲۶ آمده است
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2