قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۵ ✅ راه خود سازی ↩️ سپس امام(عليه السلام) در سومين نكته مى فرمايد: «براى تأدي
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۶
🔷 لزوم عمل به دانسته ها
آنجا كه علم فرار مى كند!
در همين باره قرآن مجيد مى فرمايد: «(ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُون); سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را مسخره نمودند!».[1]
اين آيه به وضوح مى گويد: گنهكاران در عاقبت، كارشان به جايى مى رسد كه آيات الهى را نيز تكذيب مى كنند بلكه آن را به سخريه مى گيرند.
بنابراين اگر بخواهيم علم ما تبديل به جهل نشود و در مبانى علمى خود ترديد نكنيم بايد به آنچه مى دانيم جامه عمل بپوشانيم تا علم ما تبديل به يك علم پايدار گردد.
اصولاً علم ـ به خصوص در ارتباط با فروع دين و مسائل اخلاقى ـ جنبه مقدميت دارد يعنى مقدّمه اى است براى عمل و تكامل انسان از اين طريق و مى دانيم اگر تمام مقدمات براى انجام كارى آماده باشد و كار انجام نشود مقدمات ارزشى ندارد.
لذا اميرمؤمنان(عليه السلام) در خطبه 110، عالم بى عمل را به منزله جاهل بى خبر شمرده است و مى فرمايد: «وَ إِنَّ الْعَالِمَ بِغَيرِ عِلْمِهِ كَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِى لاَ يسْتَفِيقُ مِنْ جَهْلِهِ; بَلِ الْحُجَّةُ عَلَيهِ أعْظَمُ، وَ الحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ، وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَلْوَمُ; به يقين، عالمى كه به غير علمش عمل مى كند، همچون جاهل سرگردانى است كه هرگز از جهل خويش بيرون نمى آيد; بلكه حجّت بر او عظيم تر، حسرتش پايدارتر و سرزنش او در پيشگاه خدا سزاوارتر است!».
اين نكته نيز قابل توجه است كه علم مراتبى دارد. در مرحله سطحى ممكن است آثار عملى از خود نشان ندهد ولى اگر به مرحله يقين قطعى كه در درون جان انسان نفوذ دارد برسد توأم با عمل است. آيا كسى كه يقين به سوزندگى آتش دارد هرگز دست خود را در آن فرو مى كند؟ و يا كسى كه يقين به مسموم بودن غذايى دارد آن را تناول مى كند؟
ازهمين رو اميرمؤمنان على(عليه السلام) در حكمت 92 مى فرمايد: «أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِى الْجَوَارِحِ وَ الاَْرْكَانِ; پست ترين مرحله علم آن است كه تنها بر زبان باشد و برترين آن، آن است كه در اعضا و اركان وجود انسان آشكار گردد».
نكته ديگر اين كه عمل به علم گاه سبب توسعه علم مى شود مثلاً كسى كه مى داند تواضع خوب است به خصوص در برابر استاد و تواضع پيشه كند اى بسا علوم بيشترى را از استاد خود فرامى گيرد.
همچنين كسى كه مى داند عبادات واجب الهى لازم العمل است و به آن عمل مى كند نورانيت علم در قلب او فزون تر مى شود.
ازاين رو در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ عَمِلَ بِمَا يعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ يعْلَمْ; كسى كه عمل كند به چيزى كه مى داند خداوند دانشى را كه نمى داند به او تعليم مى كند».[2]
راغب اصفهانى در مقدمه تفسير خود حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) به اين صورت نقل مى كند: «قالتِ الحكمةُ: مَن أرادَنى فَلْيَعملْ بأحسَنِ ما عَلِمَ، ثمّ تَلا (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ); دانش مى گويد هركس طالب من است به بهترين چيزهايى كه مى داند عمل كند. سپس امام(عليه السلام) اين آيه را تلاوت فرمود: بندگان حقيقى من همان كسانى هستند كه سخنان را مى شنوند و از نيكوترين آن ها پيروى مى كنند».[3]
اين سخن را با حديثى از حضرت مسيح(عليه السلام) پايان مى دهيم; فرمود: «لَيْسَ بِنافِعِكَ أن تَعْلَمَ ما لَمْ تَعْمَلْ إنَّ كثرةَ العِلمِ لا يَزيدُكَ إلاّ جَهلاً إذا لَمْ تعمَلْ بِه; علمى كه با آن عمل نباشد براى تو سودمند نيست و كثرت علم در صورتى كه خالى از عمل باشد چيزى جز بر جهل تو نمى افزايد»[4]. [5]
*
پی نوشت:
[1]. روم، آيه 10.
[2]. بحارالانوار، ج 40، ص 128.
[3]. زمر، آيه 18.
[4]. مجموعه ورّام، ج 1، ص 64.
[5]. سند گفتار حكيمانه: اين گفتار حكيمانه را مرحوم كلينى در روايتى در كافى از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است و همچنين ابن كثير در كتاب البداية و النهاية از امام على بن ابى طالب(عليه السلام) با تفاوتى روايت كرده است. در غررالحكم نيز روايتى شبيه به اين روايت آمده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 267.) اضافه مى كنيم كه در غرر دو روايت نقل شده كه يكى از آن دو عين همان چيزى است كه در نهج البلاغه آمده و ديگرى متفاوت است. در يكى چنين مى خوانيم: «العلم مقرون بالعمل فمن علم عمل» و در ديگرى مى خوانيم: «العلم يهتف بالعمل فإن أجابه و إلا ارتحل». (غررالحكم، احاديث 142 و 143)"
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
🎙 تفسیر صوتی آیات ۷ تا۱۱ سوره مبارکه مریم
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی👇
#در_محضر_اهل_بیت
🟢 قال المهدی علیهالسلام:
🔵 رَحْمَةَ رَبِّکُمْ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ أَنَا تِلْکَ الرَّحْمَةُ
🔴 رحمت و مهربانی خدا همه چیز را فرا گرفته است و من همان مهربانی خدا هستم
📚 بحار الأنوار، ج۵۳، ص ۱۱
#امام_زمان
@Nahjolbalaghe2
575_36237246516469.mp3
1.37M
#موعظه
🔴 ضرر قضا شدن نماز صبح
🎙حجت الاسلام رفیعی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: سیصد و پنجاه 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی 3- ﮔﻨﺠﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﻜﻔﺎﻳﻪ " ﺹ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: سیصد و پنجاه و یک
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ 9- ﺍﺑﻦ ﻋﺪﻱ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺭﻭﺍﺕ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. [ ﺻﻔﺤﻪ 98] ﻛﻪ ﮔﻮﻳﺪ: ﭼﻮﻥ ﺁﻳﻪ: ﺍﻥ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﻭ ﻋﻤﻠﻮﺍ ﺍﻟﺼﺎﻟﺤﺎﺕ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺑﻌﻠﻲ (ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺗﻮ ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻧﺖ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﻭ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ. 10- ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ: (ﻭ ﺑﻌﺪ ﺣﺪﻳﺚ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﺷﺮﺍﺣﻴﻞ ﺭﺍ ﺑﻬﻤﺎﻥ ﻟﻔﻈﻲ ﻛﻪ ﺩﺭﻓﻮﻕ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ). 11- ﺷﺒﻠﻨﺠﻲ ﺩﺭ " ﻧﻮﺭ ﺍﻟﺎﺑﺼﺎﺭ " ﺹ 78 ﻭ 112 ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﻭ ﺍﻟﻔﺎﻇﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﺻﺒﺎﻍ ﻣﺎﻟﻜﻲ
ﺫﻛﺮ ﺷﺪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 10- ﻭ ﺍﻟﻌﺼﺮ ﺍﻥ ﺍﻟﺎﻧﺴﺎﻥ ﻟﻔﻲ ﺧﺴﺮ ﺍﻟﺎ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﻭ ﻋﻤﻠﻮﺍ ﺍﻟﺼﺎﻟﺤﺎﺕ. ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻟﻌﺼﺮ ﺗﺮﺟﻤﻪ - ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﺼﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﺟﺰ ﻛﺴﺎﻧﻴﻜﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪﻭ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ. ﺟﻠﺎﻝ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﺪﺭ ﺍﻟﻤﻨﺜﻮﺭ " ﺟﻠﺪ ﺷﺸﻢ ﺹ 396 ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻗﺮﺁﻥ: ﻭ ﺍﻟﻌﺼﺮ ﺍﻥ ﺍﻟﺎﻧﺴﺎﻥ ﻟﻔﻲ ﺧﺴﺮ ﻛﻪ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭ ﺍﺑﻮﺟﻬﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﻟﺎ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﻭ ﻋﻤﻠﻮﺍ ﺍﻟﺼﺎﻟﺤﺎﺕ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻴﻄﺎﻟﺐ ﻭ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﻨﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۷ الی ۱۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅ زکریا به آرزوى
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۷ الی ۱۱
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ به هر حال، زکریا با شنیدن سخن فوق، بسیار دلگرم و خوشحال شد و نور امید سر تا پاى وجودش را فرا گرفت، اما از آنجا که این پیام از نظر او بسیار سرنوشت ساز و پر اهمیت بود، از خدا تقاضاى نشانه اى بر این کار کرده گفت: پروردگارا نشانه اى براى من قرار ده (قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً).
بدون شک، زکریا به وعده الهى ایمان داشت، و خاطرش جمع بود ولى براى اطمینان بیشتر ـ همان گونه که ابراهیم مؤمن به معاد، تقاضاى شهود چهره معاد در این زندگى کرد تا قلبش اطمینان بیشترى یابد ـ زکریا از خدا تقاضاى چنین نشانه و آیتى نمود.
خدا به او فرمود: نشانه تو آن است که سه شبانه روز تمام در حالى که زبانت سالم است، قدرت سخن گفتن با مردم را نخواهى داشت (تنها زبانت به ذکر خدا و مناجات با او گردش مى کند) (قالَ آیَتُکَ أَلاّ تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَ لَیال سَوِیّاً):
اما چه نشانه عجیبى، نشانه اى که از یکسو، هماهنگ با حال مناجات و دعاى او بود، و از سوى دیگر، او را از همه خلایق مى برید و به خدا پیوند مى داد تا در این حال، شکر این نعمت بزرگ را به جا آورد و بیش از پیش به نیایش خدا وا دارد.
این نشانه آشکارى است که: انسان با داشتن زبان سالم، و قدرت بر هر گونه نیایش، با پروردگار، در برابر مردم توانائى سخن گفتن را نداشته باشد.
* * *
بعد از این بشارت، و این آیت روشن، زکریا از محراب عبادتش به سراغ مردم آمد، و با اشاره به آنها چنین گفت: صبح و شام تسبیح پروردگار بگوئید (فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیّاً).
زیرا نعمت بزرگى که خدا به زکریا ارزانى داشته بود، دامنه آن همه قوم را فرا مى گرفت و در سرنوشت آینده همه آنها تأثیر داشت، به همین دلیل، سزاوار بود، همگى به شکرانه آن نعمت، به تسبیح خدا برخیزند و مدح و ثناى الهى گویند.
از این گذشته، این موهبت که اعجازى محسوب مى شد، مى توانست پایه هاى ایمان را در دل هاى افراد محکم کند، این نیز موهبت دیگرى بود.
* * *
نکته ها:
۱ ـ یحیى پیامبر وارسته الهى
نام یحیى در سوره هاى آل عمران ، انعام ، مریم و انبیاء مجموعاً پنج بار آمده است، او یکى از پیامبران بزرگ الهى است و از جمله امتیازاتش این بود که در کودکى به مقام نبوت رسید، خداوند آنچنان عقل روشن و درایت تابناکى در این سن و سال به او داد که: شایسته پذیرش این منصب بزرگ شد.
از ویژگى هائى که این پیامبر(صلى الله علیه وآله) داشته و قرآن در سوره آل عمران آیه ۳۹ به آن اشاره کرده، توصیف او به حصور است.
همان گونه که در ذیل همان آیه گفته ایم حصور از ماده حصر به معنى کسى است که از جهتى در محاصره قرار گیرد و در اینجا طبق بعضى از روایات، به معنى خوددارى کننده از ازدواج است.
این کار، از این نظر امتیاز براى او بوده است که بیانگر نهایت عفت و پاکى است، و یا بر اثر شرائط خاص زندگى، مجبور به سفرهاى متعدد براى تبلیغ آئین الهى بوده، و همچون عیسى مسیح(علیه السلام) ناچار به مجرد زیستن گردیده است.
این تفسیر، نیز نزدیک به نظر مى رسد که: منظور از حصور در آیه فوق کسى است که شهوات و هوس هاى دنیا را ترک گفته، و در واقع یک مرحله عالى از زهد بوده است.(۲)
و از منابع اسلامى و منابع مسیحى استفاده مى شود: یحیى پسر خاله عیسى بوده است.
در منابع مسیحى تصریح شده: یحیى ، حضرت مسیح(علیه السلام) را غسل تعمید داد، و لذا او را یحیى تعمید دهنده مى نامند (غسل تعمید غسل مخصوصى است که مسیحیان به فرزندان خویش مى دهند و معتقدند او را از گناه پاک مى کند) و هنگامى که مسیح(علیه السلام) اظهار نبوت کرده، یحیى به او ایمان آورده است.
بدون شک، یحیى کتاب آسمانى ویژه اى نداشت و این که: در آیات بعد مى خوانیم: یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّة: اى یحیى کتاب را با قوت بگیر اشاره به تورات کتاب حضرت موسى(علیه السلام) است.
البته عده اى پیرو یحیى هستند و کتابى را هم به او نسبت مى دهند، و شاید صابئین موحد پیروان یحیى باشند.(۳)
✍ پی نوشت:
۲ ـ در این که ترک ازدواج نمى تواند به تنهائى فضیلت بوده باشد و قانون اسلام در زمینه تأکید بر ازدواج، در جلد دوم تفسیر نمونه ، صفحه ۴٠۲ مشروحاً بحث کرده ایم.
۳ ـ اعلام القرآن ، صفحه ۶۶۷.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱ بخش دوازدهم 🌧ابرهاى باران زا و حيات زمين هاى مرده امام(عليه السلام) در اين
📝شرح و تفسیر خطبه ۹۱بخش یازدهم
🔷 ظاهر شدن کوهها و چشمه ها
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه - که بعد از شرح پيدايش زمين بيان فرموده - اشاره به مسأله پيدايش چشمه ها و آثار مهم کوه ها در آرامش زمين و زمينيان کرده است و در واقع مهم ترين اسباب حيات و زندگى را در زمين بر شمرده که اوّل «آب» است و دوم «آرامش». مى فرمايد: «هنگامى که هيجان آب در اطراف زمين فرو نشست، و زمين کوه هاى سخت و مرتفع را بر دوش خود حمل کرد، چشمه هاى آب را از بينى کوه ها جارى ساخت; و آن را در دشت هاى گسترده و گودال ها (و بستر رودخانه ها) پراکنده و جارى نمود». (فَلَمَّا سَکَنَ هَيْجُ الْمَاءِ مِنْ تَحْتِ أَکْنَافِهَا، وَ حَمْلِ شَوَاهِقِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ الْبُذَّخِ عَلَى أَکْتَافِهَا، فَجَّرَ يَنَابِيعَ الْعُيُونِ مِنْ عَرَانِينِ أُنُوفِهَا، وَ فَرَّقَهَا فِي سُهُوبِ بِيدِهَا وَ أَخَادِيدِهَا).
اين تعبير نشان مى دهد که نخست کوه ها بر صفحه زمين آشکار شدند و سپس چشمه ها; اين سخن با مطالعات زمين شناسى هماهنگ است که نخست پوسته زمين بر اثر سرد شدن، چين خوردگى هايى پيدا کرد و در اين چين خوردگى ها حفره هاى عظيمى بود که آب آسمان را در خود جاى مى داد و سپس از گوشه اى به صورت چشمه ها جارى مى شد.
تعبير به «عَرَانِينِ أُنُوفِهَا» که به معناى قسمت هاى بالاى بينى است، در اينجا کنايه زيبايى است از قله هاى کوهها; و اساساً تشبيه برآمدگى کوه ها به بينى تشبيه جالبى است که نشان مى دهد چنان نيست که درون کوه ها پُر باشد، بلکه قسمت هاى خالى در آن فراوان است که گاه به صورت غارهاى نمايان در مى آيد و گاه غارهاى بزرگ و مخفى و به هر حال، منابع ذخيره آب ها است.
و از آنجا که چين خوردگى هاى زمين و کوه ها به صورت پراکنده است، به طور طبيعى آب چشمه ها در دشت ها و بيابان هاى مختلف و دامنه کوه ها تقسيم مى شود و همه آنها از آب بهره مند مى گردند.
سپس به آرامش زمين و تعديل حرکات آن به وسيله کوه ها اشاره کرده، مى فرمايد: «حرکات زمين را با صخره هاى عظيم و قلّه هاى بلند و محکم کوهها تعديل نمود». (وَ عَدَّلَ حَرَکَاتِهَا بِالرَّاسِيَاتِ مِنْ جَلاَمِيدِهَا، وَ ذَوَاتِ الشَّنَاخِيبِ الشُّمِّ مِنْ صَيَاخِيدِهَا.)
و بدين ترتيب حرکات زمين به جهت نفوذ کوهها در سطح آن و فرو رفتن ريشه هاى آن در اعماق زمين و سوار شدن آنها بر گردن دشت ها و عمق زمين از لرزش باز ايستاد. (فَسَکَنَتْ مِنَ الْمَيَدَانِ لِرُسُوبِ الْجِبَالِ فِي قِطَعِ أَدِيِمهَا، وَ تَغَلْغُلِهَا مُتَسَرِّبَةً فِي جَوْبَاتِ خَيَاشِيمِهَا، وَ رُکُوبِهَا أَعْنَاقَ سُهُولِ الأَرَضِينَ وَ جَرَاثِيمِهَا)).
آنچه امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه بيان فرموده، همان است که از طريق علوم طبيعى ثابت شده است; زيرا ريشه هاى کوهها در زمين فرو رفته و در بسيارى از مناطق زمين، از زير به هم پيوسته اند و همچون شبکه اى اطراف زمين را گرفته و در برابر فشار درونى زمين که از موادّ مذاب آن بر مى خيزد، مقاومت مى کند و جلوى بسيارى از زلزله ها را مى گيرد.
اين همان چيزى است که در قرآن مجيد بارها به آن اشاره شده و گاه کوهها را به منزله ميخهاى زمين شمرده (وَ الْجِبَالَ أَوْتَاداً) و گاه مى فرمايد: «در زمين کوههايى افکنديم تا جلو حرکات ناموزون آن را بگيرد». (وَ أَلْقَى فِي الأَرْضِ رَوَاسِىَ أَنْ تَمِيدَ بِکُمْ).
البتّه کوهها فوايد فراوان ديگرى نيز دارد; از جمله ذخيره آبهاست که گاه در درون آنها به صورت چشمه ها خارج مى شود و گاه در بيرون به صورت ذخيره هاى فراوان برف است که تدريجاً آب شده و نهرها را تشکيل مى دهد و فوائد بسيار ديگرى که در جلد اوّل، در شرح خطبه اوّل، صفحه 79 به آن اشاره کرده ايم.
سپس به امور مهمّ ديگرى براى آماده کردن زمين جهت زندگى انسانها اشاره کرده، چنين مى فرمايد: «خداوند ميان زمين و جوّ فاصله افکند، و نسيم هوا را براى ساکنان زمين آماده ساخت و تمام نيازمنديها و وسايل زندگى را براى اهل آن فراهم نمود». (وَ فَسَحَ بَيْنَ الْجَوِّ وَ بَيْنَها، وَ أَعَدَّ الْهَوَاءَ مُتَنَسَّماً(50) لِسَاکِنِهَآ، وَأَخْرَجَ إِلَيْهَا أهْلَهَا عَلَى تَمَامِ مَرَافِقِها(51)).
✍ پی نوشت:
50. «مُتنسّم» از ريشه «نسيم» گرفته شده که به معناى وزش ملايم باد است; بنابراين، «مُتنسَّم» (به صيغه اسم مفعول) به معناى هوايى است که شايسته تنفّس است.
51. «مرافق» جمع «مرفق» (بر وزن مکتب) به معناى تمام چيزهايى است که مورد نياز است و انسان از آنها استفاده مى کند; «مرافق» جمع «مرفق» (بر وزن محنت) نيز آمده است که به معناى آرنج است و در خطبه بالا به همان معناى اوّل است.
52. سوره رعد، آيه 3.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ اميرالمؤمنين امام علی عليهالسلام:
كسى كه لغزشهاى دوست را تحمّل نكند [به تدريج از آنها مىبُرد و] تنها مىميرد.
📚 غررالحكم، ح۹۰۷۹
@Nahjolbalaghe2
مداحی آنلاین - خیانت در امانت - استاد رفیعی.mp3
2.08M
#موعظه
♨️ نشانههای منافق
🎙حجت الاسلام رفیعی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: سیصد و پنجاه و یک 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ 9- ﺍﺑﻦ ﻋﺪﻱ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: سیصد و پنجاه و دو
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
ﻗﻄﻌﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﻭ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺑﺎ ﺣﺴﻦ ﺗﻔﺪﻳﻚ ﻧﻔﺴﻲ ﻭ ﻣﻬﺠﺘﻲ ﻭ ﻛﻞ ﺑﻄﻲ ﻓﻲ ﺍﻟﻬﺪﻱ ﻭ ﻣﺴﺎﺭﻉ ﺍﻱ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﻣﻦ ﻓﺪﺍﻱ ﺗﻮ ﺑﺎﺩ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﻫﺮ ﺭﻫﺴﭙﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﭼﻪ ﺑﻜﻨﺪﻱ ﭘﻴﺶ ﺭﻭﺩ ﻭ ﭼﻪ ﺑﺘﻨﺪﻱ ﺍﻳﺬﻫﺐ ﻣﺪﺣﻲ ﻭ ﺍﻟﻤﺤﺒﻴﻦ ﺿﺎﻳﻌﺎ؟ ﻭ ﻣﺎ ﺍﻟﻤﺪﺡ ﻓﻲ ﺫﺍﺕ ﺍﻟﺎﻟﻪ ﺑﻀﺎﻳﻊ ﺁﻳﺎ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻣﻦ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺖ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﻲﺭﻭﺩ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺫﺍﺕ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻨﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻓﺎﻧﺖ ﺍﻟﺬﻱ ﺍﻋﻄﻴﺖ ﺍﺫ ﺍﻧﺖ ﺭﺍﻛﻊ ﻓﺪﺗﻚ ﻧﻔﻮﺱ ﺍﻟﻘﻮﻡ ﻳﺎ ﺧﻴﺮ ﺭﺍﻛﻊ ﭘﺲ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺭﻛﻮﻉ ﺩﺍﺩﻱ ﻓﺪﺍﻱ ﺗﻮ ﺟﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺍﻱ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺭﻛﻮﻉ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﺨﺎﺗﻤﻚ ﺍﻟﻤﻴﻤﻮﻥ ﻳﺎ ﺧﻴﺮ ﺳﻴﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺧﻴﺮ ﺷﺎﺭ ﺛﻢ ﻳﺎ ﺧﻴﺮ ﺑﺎﻳﻊ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﺑﺎ ﻣﻴﻤﻨﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻱ، ﺍﻱ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺁﻗﺎﻫﺎ ﻭﺍﻱ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﺍﻱ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﮔﺎﻥ ﻓﺎﻧﺰﻝ ﻓﻴﻚ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻴﺮ ﻭﻟﺎﻳﻪ ﻭ ﺑﻴﻨﻬﺎ ﻓﻲ ﻣﺤﻜﻤﺎﺕ ﺍﻟﺸﺮﺍﻳﻊ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻭ ﺣﻜﻤﻔﺮﻣﺎﺋﻲ ﺭﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ
ﻭ ﺩﺭﺁﻳﺎﺕ ﻣﺤﻜﻤﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺣﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭﺵ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﺼﺪﻕ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﺋﻞ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺭﻛﻮﻉ ﻭ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ " ﺍﻧﻤﺎ ﻭﻟﻴﻜﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﻪ ﻭ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﻳﻘﻴﻤﻮﻥ ﺍﻟﺼﻠﻮﻩ ﻭ ﻳﻮﺗﻮﻥ ﺍﻟﺰﻛﻮﻩ ﻭ ﻫﻢ ﺭﺍﻛﻌﻮﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻌﺮ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺣﺪﻳﺜﺶ ﺩﺭ ﺹ 85 ﮔﺬﺷﺖ. ﺳﺮﺍﻳﻨﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺭﺍ ﺧﻄﻴﺐ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﻤﻨﺎﻗﺐ " ﺹ 178 ﻭ ﺷﻴﺦ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ ﺣﻤﻮﺋﻲ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﺋﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﺳﻲ ﻭ ﻧﻬﻢ ﻭ ﺻﺪﺭ ﺍﻟﺤﻔﺎﻅ ﮔﻨﺠﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﻜﻔﺎﻳﻪ " ﺹ107، ﻭ ﺳﺒﻂ ﺍﺑﻦ ﺟﻮﺯﻱ ﺩﺭ ﺗﺬﻛﺮﻩ ﺹ 10 ﺣﺴﺎﻥ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ. (ﺯﻳﺎﺩﺗﻲ ﭼﺎﭖ ﺩﻭﻡ - ﻭ ﺟﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺯﺭﻧﺪﻱ ﺩﺭ ﻧﻈﻢ " ﺩﺭﺭ ﺍﻟﺴﻤﻄﻴﻦ ")
[جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ 100]
ﺷﻌﺮ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺟﺒﺮﻳﻞ ﻧﺎﺩﻱ ﻣﻌﻠﻨﺎ ﻭ ﺍﻟﻨﻘﻊ ﻟﻴﺲ ﺑﻤﻨﺠﻠﻲ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﮔﺮﺩ ﻭ ﻏﺒﺎﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﺑﺮ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﺍﻟﻤﺴﻠﻤﻮﻥ ﻗﺪ ﺍﺣﺪﻗﻮﺍ ﺣﻮﻝ ﺍﻟﻨﺒﻲ ﺍﻟﻤﺮﺳﻞ
ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻬﺎ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺮﺳﻞ ﻟﺎ ﺳﻴﻒ ﺍﻟﺎ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﻭ ﻟﺎ ﻓﺘﻲ ﺍﻟﺎ ﻋﻠﻲ ﺷﻤﺸﻴﺮﻱ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﻱ ﻫﻢ ﭼﻮﻥ ﻋﻠﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭﺵ ﺣﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﺣﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﻭ ﺷﻤﺸﻴﺮﺵ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲﻛﻨﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2