تحدیر(تندخوانی)جزء۱۳قرآنکریم - <unknown>.mp3
3.89M
💠 تلاوت تحدیر جزء ۱۳ قرآن کریم
🎙 استاد معتز آقایی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۲۷ الی ۳۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ ضمناً، نشان
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۲۷ الی ۳۳
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ ۳ ـ بکر زائى
از جمله سؤالاتى که آیات فوق برمى انگیزد این است: آیا از نظر علمى امکان تولد فرزند بدون پدر وجود دارد؟
آیا مساله تولد عیسى(علیه السلام) تنها از مادر، مخالف تحقیقات دانشمندان در این زمینه نیست؟
در پاسخ باید گفت: بدون شک، این مسأله از طریق اعجاز صورت گرفته، ولى علم امروز نیز امکان چنین امرى را نفى نکرده، بلکه تصریح به ممکن بودن آن نموده است.
مخصوصاً موضوع بکر زائى در میان بسیارى از حیوانات دیده شده، و با توجه به این که: مسأله انعقاد نطفه اختصاصى به انسان ها ندارد، امکان این امر را به طور عموم اثبات مى کند.
دکتر الکسیس کارل فیزیولوژیست و زیست شناس معروف فرانسوى در کتاب انسان موجود ناشناخته چنین مى نویسد:
هنگامى که به میزان سهمى که هر یک از پدر و مادر در تولید مثل دارند فکر مى کنیم، باید آزمایش هاى لوب و باتایون را به خاطر بیاوریم که: از یک تخمک بارور نشده قورباغه، بدون دخالت اسپرماتوزوئید به وسیله تکنیک هاى خاصى قورباغه جدیدى مى توان به وجود آورد.
به این ترتیب، که ممکن است یک عامل شیمیائى یا فیزیکى را جانشین سلول نر کرد، ولى در هر حال همیشه وجود یک عامل ماده ضرورى است .
بنابراین آنچه از نظر علمى براى تولد فرزند قطعیت دارد وجود نطفه مادر (اوول) مى باشد و گرنه در مورد نطفه نر (اسپرماتوزوئید) عامل دیگرى مى تواند جانشین آن گردد.
به همین دلیل، مسأله بکر زائى واقعیتى است که در جهان امروز، مورد قبول پزشکان قرار گرفته. هر چند بسیار نادر اتفاق مى افتد.
از این گذشته، این مسأله در برابر قوانین آفرینش و قدرت خداوند آن گونه است که قرآن مى گوید: إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ:
مثل عیسى در نزد خدا همچون آدم است که او را از خاک آفرید، سپس به او فرمان داد موجود شو! او هم موجود (کاملى) شد .
یعنى این خارق عادت از آن خارق عادت مهم تر نیست.
* * *
۴ ـ چگونه نوزاد سخن مى گوید؟
ناگفته پیدا است طبق روال عادى، هیچ نوزادى در ساعات، یا روزهاى نخستین تولد، سخن نمى گوید، سخن گفتن، نیاز به نمو کافى مغز و سپس ورزیدگى عضلات زبان و حنجره و هماهنگى دستگاه هاى مختلف بدن با یکدیگر دارد، و این امور، عادتاً باید ماه ها بگذرد تا تدریجاً در کودکان فراهم گردد.
ولى هیچ دلیل علمى هم بر محال بودن این امر نداریم، تنها این یک خارق عادت است و همه معجزات چنین هستند، یعنى همه، خارق عادتند نه محال عقلى، شرح این موضوع را در بحث معجزات پیامبران آورده ایم.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۷ ❌ پرهیز از دنیا طلبی ↩️ "اميرمؤمنان(عليه السلام) در پايان مى فرمايد: «وضع د
📝 شرح حکمت ۳۶۸
✍فلسفه ثواب و عقاب:
امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى و فشرده و كوتاه به فلسفه ثواب و عقاب در برابر اطاعت و معصيت اشاره كرده، مى فرمايد: «خداوند سبحان ثواب را بر اطاعتش و كيفر را بر معصيتش مقرر داشته است تا بندگانش را از عذاب خود بازدارد و آن ها را به سوى بهشتش سوق دهد»; (إِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ وَضَعَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ، وَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ، ذِيَادَةً لِعِبَادِهِ عَنْ نَقْمَتِهِ وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ).
«ذيادة» در اصل از ماده «ذود» (بر وزن ذوب) به معناى منع كردن و جلوگيرى نمودن است كه در قرآن مجيد در سوره قصص آيه 23 درمورد دختران شعيب به آن اشاره شده و مى فرمايد: «(وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمْ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ); در كنار چاه آب مدين به جز چوپان ها دو زن را ديد كه از رفتن گوسفندان خود به سوى چاه آب جلوگيرى مى كردند». در كلام نورانى مورد بحث مفهومش اين است كه خداوند عقاب را بر گناه قرار داده تا بندگانش را از عذاب خود بازدارد. «حياشة» مصدر حاش يحوش ـ آن گونه كه ارباب لغت ازجمله ابن منظور در لسان العرب، گفته اند ـ به معناى سوق دادن صيد به سوى دام يا به سوى افرادى كه آماده صيد كردن هستند مى باشد سپس به معناى هرگونه سوق دادن، به كار رفته و در كلام نورانى بالا به همين معنا استفاده شده است زيرا امام(عليه السلام) مى فرمايد: خداوند ثواب و عقاب را بر طاعت و معصيت قرار داده تا بندگانش را به سوى بهشتش سوق دهد. (توجه داشته باشيد كه اين واژه اجوف واوى است و اجوف يايى آن به معناى ديگرى است.)
تعبير به «وضع الثواب...» سبب شده است كه در ميان شارحان نهج البلاغه بحث هايى درباره هماهنگى اين كلام با مذهب اشاعره يا عدليه صورت گيرد. مى دانيم اشاعره منكر حسن و قبح عقلى هستند بنابراين اوامر و نواهى را تابع مصالح و مفاسد نمى دانند و همچنين ثواب و عقاب را امر عقلى نمى شمرند بلكه معتقدند همه اين ها قراردادى و طبق وضع شارع مقدس است در حالى كه پيروان مكتب عدل (شيعه و معتزله) معتقدند كه حسن و قبح، عقلى است; آنچه خداوند امر فرموده داراى مصلحتى بوده و آنچه نهى كرده داراى مفسده اى و اين مصالح و مفاسد سبب اوامر و نواهى پروردگار شده است. ثواب و عقاب نيز يك امر عقلى است چراكه مطيع و عاصى نمى توانند در ترازوى عقل يكسان باشند به همين دليل خداوند به مطيعان پاداش نيك و به عاصيان كيفر و مجازات مى دهد.
ولى قابل توجه اين كه اگر خداوند هيچ ثواب و عقابى بر اطاعت و معصيت قرار ندهد بلكه همان مصالح و مفاسد را كه در طاعات و معاصى است سبب امر و نهى قرار دهد كارى برخلاف عدالت و حكمت و حكم عقل انجام نداده است. مثلاً اگر طبيب به بيمار دستور دهد فلان دارو را مصرف كن و اين امر طبيب داراى فوائدى براى اين بيمار باشد همين نكته براى صحت امر طبيب كافى است و نياز به پاداش و جزاى اضافه اى ندارد و همچنين اگر بيمار را از بعضى كارها بازدارد به دليل زيانى كه در آن كارهاست، نهى او حكيمانه است و نيازى به كيفر ندارد. اوامر و نواهى الهى نيز اگر تنها به دليل مصالح و مفاسد آن ها باشد كاملاً حكيمانه است و نيازى به پاداش و كيفر ندارد. ولى خداوند براى لطف و رحمت بيشتر و ايجاد انگيزه در طاعات و نفرت از معاصى، براى اطاعت ثوابى قرار داده و براى معصيت عقابى.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام صادق علیهالسلام:
🔸هر کس دعایی کند و از پیامبر یادی نکند،
دعایش بالای سرش بال و پر میزند
وقتی (با صلوات) از پیامبر یاد کند دعایش پر خواهد کشید.
🔹مَن دَعا و لَم يَذكُرِ النَّبِيَّ رَفرَفَ الدُّعاءُ عَلى رَأسِهِ، فَإِذا ذَكَرَ النَّبِيَّ رُفِعَ الدُّعاء
📚 الكافي، ج۲، ص۴۹۱.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: سیصد و شصت و یک 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ⬅️ ﺩﺭ ﺗﻌﻘﻴﺐ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺍﻳﻦ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: سیصد و شصت و دو
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ 3- ﻭ ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﺣﺠﺖ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺷﻴﺦ ﻋﺒﻴﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺴﺪ ﺁﺑﺎﺩﻱ ﺩﺭ " ﺍﻟﻤﻨﻘﻊ " (ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﻫﺴﺖ - ﻣﻮﻟﻒ) ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻛﺎﻣﻞ ﺩﺭ ﺳﻨﺪﺵ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ
[جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ 115]
ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺩﻟﻴﻠﻬﺎ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ (ﻉ) ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﭘﻴﺸﻮﺍﺋﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﺳﻤﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﮔﻔﺘﺎﺭﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻨﺼﻮﺹ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺷﺪﻩ (ﻭ ﺣﻘﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ) ﻭ ﮔﻮﻳﺪ: ﻛﻪ ﻛﻤﻴﺖ ﺑﻦ ﺯﻳﺪ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﻭ ﺣﺴﺎﻥ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺭﺍ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 4- ﻭ ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﻋﻠﺎﻣﻪ ﻛﺮﺍﺟﻜﻲ ﻣﺘﻮﻓﻲ 449 ﺩﺭ ﻛﻨﺰ
ﺍﻟﻔﻮﺍﺋﺪ ﺹ 234 ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎﺋﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺩﻩ ﺣﻔﻆ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺻﻔﻴﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﭘﺮﭼﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 5 - ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻤﻈﻔﺮ ﺳﺒﻂ ﺍﺑﻦ ﺟﻮﺯﻱ ﺣﻨﻔﻲ ﻣﺘﻮﻓﻲ 654 ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﺍﻟﺘﺬﻛﺮﻩ " ﺹ 20 ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻛﺎﻣﻞ ﺩﺭ ﺳﻨﺪﺵ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﮔﻮﻳﺪ: ﻗﻴﺲ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺻﻔﻴﻦ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 6- ﺁﻗﺎﻱ ﻣﺎ ﻫﺒﻪ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺭﺍﻭﻧﺪﻱ ﺩﺭ " ﺍﻟﻤﺠﻤﻮﻉ ﺍﻟﺮﺍﺋﻖ " (ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺴﺖ - ﻣﻮﻟﻒ) ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 7- ﻣﻔﺴﺮ ﻛﺒﻴﺮ ﺷﻴﺦ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺘﻮﺡ ﺭﺍﺯﻱ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ ﺗﻔﺴﻴﺮﺵ ﺹ 193. 8- ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺍﺑﻦ ﺷﻬﺮ ﺁﺷﻮﺏ: ﺷﻴﺦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻣﺎ ﺷﻬﻴﺪ ﻓﺘﺎﻝ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺭﻭﺿﻪ ﺍﻟﻮﺍﻋﻈﻴﻦ ﺹ 90. 9- ﺁﻗﺎﻱ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ، ﻗﺎﺿﻲ ﻧﻮﺭ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺮﻋﺸﻲ ﺷﻬﻴﺪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1019 ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﻣﺠﺎﻟﺲ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ " ﺹ 101. 10- ﻋﻠﺎﻣﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 1111 ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﺍﻟﺒﺤﺎﺭ " ﺟﻠﺪ ﻧﻬﻢ ﺹ 245.
11- ﺳﻴﺪ ﻋﻠﻲ ﺧﺎﻥ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 1120 ﺩﺭ " ﺍﻟﺪﺭﺟﺎﺕ ﺍﻟﺮﻓﻴﻌﻪ "
[جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ 116]
(ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ - ﻣﻮﻟﻒ) ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺟﻨﮓ ﺻﻔﻴﻦ. 12- ﺷﻴﺦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻣﺎ ﺻﺎﺣﺐ " ﺍﻟﺤﺪﺍﺋﻖ " ﺍﻟﺒﺤﺮﺍﻧﻲ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 1186 ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﻛﺸﻜﻮﻝ " ﺹ 18. ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﻣﺘﺎﺧﺮﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺷﻴﻌﻪ ﺍﺑﻴﺎﺕ ﻣﺬﻛﻮﺭﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺩﻩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
Tahdir joze14.mp3
3.84M
🎙تلاوت جزء چهاردهم قرآن کریم
با صدای استاد معتز آقایی
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
ذَٰلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ۚ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ
این است عیسى پسر مریم. گفتار حقّى که در آن تردید مى کنند.
(مریم/۳۴)
***
مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ ۖ سُبْحَانَهُ ۚ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ
هرگز براى خدا شایسته نبود که فرزندى اختیار کند. منزّه است او! هرگاه امرى را اراده کند، تنها به آن مى
گوید: «موجود باش!» بى درنگ موجود مى شود.
(مریم/۳۵)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۲۷ الی ۳۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ ۳ ـ بکر زائى
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۳۴ الی ۳۵
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
مگر ممکن است خدا فرزند داشته باشد؟!
بعد از آن که قرآن مجید در آیات گذشته، ترسیم بسیار زنده و روشنى از ماجراى تولد حضرت مسیح(علیه السلام) کرد، به نفى خرافات و سخنان شرک آمیزى که درباره عیسى(علیه السلام) گفته اند پرداخته، چنین مى گوید: این است عیسى بن مریم (ذلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ).
مخصوصاً در این عبارت روى فرزند مریم بودن او تأکید مى کند، تا مقدمه اى باشد براى نفى فرزندى خدا.
و بعد اضافه مى نماید: این قول حقى است که آنها در آن شک و تردید مى کنند و هر یک در جاده اى انحرافى گام نهاده (قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ).
این عبارت در حقیقت تأکیدى است بر صحت تمام مطالب گذشته در مورد حضرت مسیح(علیه السلام) و این که کمترین خلافى در آن وجود ندارد.
اما این که: قرآن مى گوید: آنها در این زمینه در شک و تردید هستند، گویا اشاره به دوستان و دشمنان مسیح(علیه السلام)، یا به تعبیر دیگر، مسیحیان و یهودیان است، از یکسو، گروهى گمراه در پاکى مادر او شک و تردید کردند، و از سوى دیگر، گروهى در این که: او یک انسان باشد، اظهار شک نمودند.
حتى همین گروه نیز به شعبه هاى مختلف تقسیم شدند: بعضى او را صریحاً فرزند خدا دانستند (فرزند روحانى و جسمانى، حقیقى، نه مجازى!!) و به دنبال آن مسأله تثلیث و خدایان سه گانه را به وجود آوردند.
بعضى مسأله تثلیث را از نظر عقل نامفهوم خواندند، و معتقد شدند: باید تعبداً آن را پذیرفت.
و بعضى براى توجیه منطقى آن به سخنان بى اساسى دست زدند، خلاصه، همه آنها چون ندیدند حقیقت ـ یا چون نخواستند حقیقت ـ ره افسانه زدند!(۲)
* * *
آیه بعد، با صراحت مى گوید: هرگز براى خدا شایسته نبود، فرزندى انتخاب کند، او منزه و پاک از چنین چیزى است (ما کانَ لِلّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَد سُبْحانَهُ).
بلکه او هر گاه چیزى را اراده کند، و فرمان دهد به آن مى گوید: موجود باش آن نیز موجود مى شود (إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).
اشاره به این که: دارا بودن فرزند ـ آن چنان که مسیحیان در مورد خدا مى پندارند ـ با قداست مقام پروردگار سازگار نیست; زیرا از یکسو، لازمه آن جسم بودن، از سوى دیگر، محدودیت، و از سوى سوم، نیاز، و خلاصه خدا را از مقام قدسش زیر چتر قوانین عالم ماده کشیدن و او را در سر حدّ یک موجود ضعیف و محدود مادى قرار دادن است.
خداوندى که آن قدر قدرت و توانائى دارد که اگر اراده کند، هزاران عالم، همانند این عالم پهناورى که در آن وجود داریم با یک فرمان و اشاره اش تحقق خواهد یافت.
آیا این شرک و انحراف از اصول توحید و خداشناسى نیست که ما او را همانند یک انسان، داراى فرزند بدانیم، آن هم فرزندى که در رتبه پدر است و هم طراز او!
تعبیر کُنْ فَیَکُونُ که در هشت مورد از آیات قرآن آمده است، ترسیم بسیار زنده اى از وسعت قدرت خدا و تسلط و حاکمیت او در امر خلقت است، تعبیرى از فرمان کُنْ کوتاه تر تصور نمى شود، و نتیجه اى از فَیَکُونُ وسیع تر و جامع تر به نظر نمى رسد، مخصوصاً با توجه به فاء تفریع که فوریت را مى رساند، حتى فاء تفریع در اینجا به تعبیر فلاسفه، دلیل بر تأخر زمانى نیست، بلکه همان تأخر رتبى، یعنى ترتب معلول بر علت را بیان مى کند (دقت کنید).
* * *
نکته ها:
۱ ـ نفى فرزند، یعنى نفى هر گونه نیاز از خدا
اصولاً، چرا موجودات زنده نیاز به فرزند دارند؟ جز این است که: عمرشان محدود است و براى آن که نسل آنها منقرض نشود، و حیات نوعى آنها ادامه یابد باید فرزندانى از آنها متولد گردد؟
و از نظر اجتماعى، نیاز کارهاى دسته جمعى به نیروى انسانى بیشتر، سبب مى شود که انسان علاقه به فرزند داشته باشد.
به علاوه، نیازهاى عاطفى و روانى و از بین بردن وحشت تنهائى، او را به این کار دعوت مى نماید.
ولى آیا در مورد خداوندى که ازلى و ابدى است و قدرتش بى نهایت است و مسأله نیاز عاطفى و غیر آن در ذات پاکش اصلاً راه ندارد، این امور تصور مى شوند؟
آیا جز این است کسانى که براى خدا فرزندى قائل شدند، او را با مقیاس وجود خود سنجیده اند و در او همان دیده اند که در خود دیده اند در حالى که هیچ چیز ما همانند خدا نیست (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ).(۳)
✍ پی نوشت:
۲ ـ براى توضیح بیشتر در زمینه تثلیث نصارى و خرافاتى که در این زمینه به هم بافته اند به جلد چهارم تفسیر نمونه ، صفحه ۲۲۴، ذیل آیه ۱۷۱ سوره نساء مراجعه فرمائید.
۳ ـ درباره معنى کُنْ فَیَکُونُ و دلائل نفى فرزند از خدا در جلد اول تفسیر نمونه ، ذیل آیات ۱۱۶ و ۱۱۷ سوره بقره نیز بحث کرده ایم.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
شرح و تفسیر خطبه ۹۱ بخش ۱۲ 🌧 ابر و باران ↩️ آرى! انسان نه تنها از گياهان و ميوه ها تغذيه مى کند و
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱بخش ۱۳
✅ آفرينش آدم و بعثت پيامبران:
در اين بخش از خطبه، امام(عليه السلام) به مسأله آفرينش آدم بعد از مهيّا شدن زمين در تمام جهات مى پردازد و مى فرمايد: «هنگامى که خداوند زمين خود را آماده ساخت و فرمان خويش را (در تمام جهات) نافذ کرد، آدم را از ميان تمام آفريده ها برگزيد و او را نخستين و برترين خلق خويش قرار داد!» (فَلَمَّا مَهَدَ أَرْضَهُ، وَ أَنْفَذَ أَمْرَهُ، اخْتَارَ آدَمَ، عَلَيْهِ السَّلامُ، خِيرَةً مِنْ خَلْقِهِ، وَ جَعَلَهُ أَوَّلَ جِبِلَّتِهِ).(1)
تعبير به «أَوَّلِ جِبِلَّتِهِ» (نخستين مخلوق خود) ممکن است اشاره به نخستين انسان از نظر ترتيب زمانى باشد، و يا نخستين مخلوق از نظر موقعيّت و مقام، و يا هر دو.
سپس مى افزايد: «خداوند او را در بهشت خود جاى داد و غذاهاى فراوان و گوارا در اختيارش نهاد و (در عين حال) پيشاپيش از آنچه ممنوعش کرده بود وى را بر حذر داشت، و آگاهش ساخت که اقدام بر آن (تناول از درخت ممنوع) سبب نافرمانى او خواهد بود و مقام و منزلتش را به خطر مى افکند!». (وَ أَسْکَنَهُ جَنَّتَهُ، وَ أَرْغَدَ فِيهَا أُکُلَهُ، وَ أَوْعَزَ(2) إِلَيْهِ فِيمَا نَهَاهُ عَنْهُ، وَ أَعْلَمَهُ أَنَّ فِي الإِقْدَامِ عَلَيْهِ التَّعَرُّضَ لِمَعْصِيَتِهِ، وَ الْمُخَاطَرَةَ بِمَنْزَلَتِهِ).
آرى، خداوند آدم(عليه السلام) را در بهشت زمين (باغى بسيار خرّم و سرسبز و پر از ميوه ها از باغ هاى روى زمين) جاى داد و جمله «فَلَمَّا مَهَدَ أَرْضَهُ» گواه روشن اين معناست.
سپس گفتنى ها را به آدم گفت و امر و نهى خويش را به عنوان نخستين تکليف براى آدم بيان کرد و از عاقبت شوم نافرمانى او را باخبر ساخت.
گرچه در اين عبارت تصريح به شجره منهيّه (درخت ممنوع) نشده، ولى به طور اشاره بيان گرديده است و اين همان چيزى است که در آيات متعدّدى از قرآن مجيد ديده مى شود. از جمله مى فرمايد: «وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً; پيش از اين از آدم پيمان گرفته بوديم، امّا او فراموش کرد و عزم استوارى براى او نيافتيم».(3)
"در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ قُلْنَا يَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلاَمِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَ لاَ تَقْرَبَا هذِهِ شَجَرَةِ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ; و گفتيم: اى آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از نعمت هاى آن از هر جا مى خواهيد گوارا بخوريد; ولى نزديک اين درخت نشويد که از ستمگران خواهيد شد!»(4)
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى افزايد: «امّا آدم اقدام بر آن چيزى که از آن نهى شده بود کرد، و علم خداوند درباره او به وقوع پيوست». (فَأَقْدَمَ عَلَى مَا نَهَاهُ عَنْهُ- مُوَافَاةً لِسَابِقِ عِلْمِهِ-).
ممکن است در ابتدا چنين به نظر رسد، که تعبير «مُوَافَاةً لِسَابِقِ عِلْمِهِ» نشان مى دهد که آدم مجبور بود راه نافرمانى را بپيمايد، چرا که در علم خداوند اين معنا گذشته بود (و اين همان شُبهه معروف طرفداران جبر در مسأله علم ازلى خداوند است).
ولى همانگونه که در بحث جبر و تفويض به طور مشروح گفته ايم; هرگز علم ازلى سبب اجبار بر عمل نمى شود! چرا که خداوند مى دانسته، آدم از روى اختيار اقدام به چنين کارى مى کند; درست مثل اينکه استادى بداند فلان شاگرد او، به خاطر کوتاهى در درس و بحث، آخر سال رفوزه مى شود. به يقين اين علم و آگاهى، شاگرد او را مجبور بر اين کار نمى کند. چرا که او مى داند، شاگردش با علم و اختيار خود راه خطا مى رود; به خاطر تنبلى و تن پرورى و يا به هر دليل ديگر.(5) و به همين دليل، بعد از اين کار مورد مؤاخذه قرار گرفت و به او گفته شد: «أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُما الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّيْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ; آيا شما را (تو و همسرت را) از آن درخت نهى نکردم و نگفتم شيطان دشمن آشکار شماست».(6)
اگر آدم واقعاً مجبور بود، چگونه خداوند حکيم او را بر چيزى که اختيار نداشته مؤاخذه مى کند و نيز چرا آدم از کرده خود پشيمان مى شود و توبه مى نمايد و چرا خداوند حکيم او را به خاطر اين کار از بهشت خارج مى کند؟ تمام اينها دليل بر آن است که علم ازلى خداوند، هيچ گونه تضادّى با اختيار آدم و ديگران نداشته و ندارد.
✍ پی نوشت:
1. «جِبلّه»، به معناى طبيعت و فطرت انسان است (اين واژه از مادّه «جبل» به معناى کوه گرفته شده است و از آنجا که فطرت انسان غير قابل تغيير است، مانند کوه که نمى شود آن را جابجا کرد، به آن «جبّله» گفته شد).
2. «أَوعز» از مادّه «وعز» (بر وزن وعظ) به معناى پيشنهاد کردن کارى به ديگرى است.
3. سوره طه، آيه 115.
4. سوره بقره، آيه 35.
5. شرح بيشتر درباره اين موضوع را در کتاب «خدا را چگونه بشناسيم» مطالعه کنيد.
6. سوره اعراف، آيه 22.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
19.Maryam.34-35.mp3
2.63M
🎙 تفسیر صوتی آیات ۳۴ تا ۳۵ سوره مبارکه مریم
مفسّر : حجت الاسلام والمسلمین قرائتی
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لا تَسُبُّوا الدنيا فَنِعمَتْ مَطِيَّةُ المؤمنِ فعلَيها يَبلُغُ الخيرَ و بها يَنجو مِن الشرِّ .
إنّهُ إذا قالَ العبدُ : لَعَنَ اللّه ُ الدنيا ،
قالَتِ الدُّنيا : لَعَنَ اللّه ُ أعصانا لِرَبِّهِ ! .
💠 به دنيا ناسزا مگوييد كه آن نيكو مَركبى است براى مؤمن ؛
زيرا به وسيله آن به خير و خوبى مى رسد و از شرّ و بدى مى رهد .
هر گاه بنده بگويد : لعنت خدا بر دنيا ،
دنيا گويد : لعنت خدا بر نا فرمانترين ما نسبت به پروردگارش .
📚بحار الأنوار: ۷۷/۱۷۸/۱۰
@Nahjolbalaghe2
1_10310260913_320kbps.mp3
2.4M
#موعظه
💚 عجله نکن برای افطار،برای ظهور #امام_زمان عج دعا کن
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
🎙آیت الله ناصری
@Nahjolbalaghe2