.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۚ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ
آنها گفتند: «خداوند رحمان فرزندى (براى خود) انتخاب کرده است». او منزّه است، بلکه (فرشتگان) بندگان شایسته اویند.
(انبیاء/26)
*
لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ
هیچ گاه در سخن بر او پیشى نمى گیرند. و (پیوسته) به فرمان او عمل مى کنند.
(انبیاء/27)
*
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ
آنچه پیش رو و پشت سر آنهاست [= گذشته و آینده آنان] را مى داند. و آنها جز براى کسى که خدا راضى (به شفاعت براى او) است شفاعت نمى کنند. و از ترس او بیمناکند.
(انبیاء/28)
*
۞ وَمَن يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَٰهٌ مِّن دُونِهِ فَذَٰلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ ۚ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ
و هر کس از آنها بگوید: «من معبودى جز او هستم»، او را با (عذاب) دوزخ کیفر مى دهیم! و این گونه ستمکاران را کیفر خواهیم داد.
(انبیاء/29)
*
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۱۹ الی ۲۵ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ پس از استد
📝تفسیر سوره مبارکه انبیاء آیات ۲۶ الی ۲۹
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
فرشتگان بندگان شایسته و فرمانبردار
از آنجا که در آخرین آیه بحث گذشته، سخن از پیامبران الهى و نفى هر گونه شرک (و ضمناً نفى فرزند بودن حضرت مسیح(علیه السلام)) در میان بود، آیات مورد بحث، همه در مورد نفى فرزند بودن فرشتگان است.
توضیح این که:
بسیارى از مشرکان عرب، عقیده داشتند که فرشتگان، فرزندان خدا هستند، و به همین دلیل، گاه آنها را پرستش مى کردند، قرآن صریحاً در آیات فوق، این عقیده خرافى و بى اساس را محکوم کرده و بطلان آن را با دلائل مختلف بیان مى کند.
نخست، مى گوید: آنها گفتند: خداوند رحمان فرزندى براى خود انتخاب کرده است (وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً).
اگر منظورشان فرزند حقیقى باشد که لازمه آن جسم بودن است، و اگر تبنى (فرزندخواندگى) که در میان عرب معمول بوده است، باشد، آن نیز دلیل بر ضعف و احتیاج است، و از همه اینها گذشته، اصولاً کسى نیاز به فرزند دارد که فانى مى شود، براى بقاء نسل، کیان و آثار او باید فرزندش حیات او را در درازمدت ادامه دهد، یا براى عدم احساس تنهائى و انس گرفتن یا کسب قدرت است، اما یک وجود ازلى و ابدى و غیر جسمانى و از هر نظر بى نیاز خداست، فرزند براى او معنى ندارد.
لذا بلافاصله مى فرماید: منزه و پاک است او از این عیب و نقص (سُبْحانَهُ).
سپس اوصاف فرشتگان را در شش قسمت بیان مى کند که مجموعاً دلیل روشنى است بر نفى فرزند بودن آنها:
۱ ـ آنها بندگان خدا هستند (بَلْ عِبادٌ).
۲ ـ بندگانى شایسته و گرامى داشته (مُکْرَمُونَ).
آنها همچون بندگان گریزپا نیستند که تحت فشار مولى، تن به خدمت مى دهند، بلکه بندگانى هستند، از هر نظر شایسته، که راه و رسم عبودیت را خوب مى دانند، و به آن افتخار مى کنند، خدا نیز آنها را به خاطر اخلاصشان در عبودیت گرامى داشته و مواهب خویش را به آنها افزایش داده است.
* * *
۳ ـ آنها آن قدر مؤدب، تسلیم و سر بر فرمان خدا هستند که هرگز در سخن گفتن بر او پیشى نمى گیرند (لایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ).
۴ ـ و از نظر عمل نیز آنها تنها فرمان او را اجرا مى کنند (وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ).
آیا این صفات، صفات فرزندان است یا صفات بندگان؟!
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
21.Anbiya.025-28.mp3
3.23M
🎙 تفسیر صوتی آیات ۲۵ الی ۲۸ سوره مبارکه انبیاء
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۷ بخش چهارم 🔴 کوفیان غیر قابل اعتماد من به وظيفه الهى خود عمل مى کنم امّا شما
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۷ بخش چهارم
❌ کوفیان غیر قابل اعتماد
↩️ روشن است جمع کردن شتران توسط ساربان ها ميسّر است و آنها به نداى هر کس گوش نمى دهند; به همين دليل، اگر ديگرى بخواهد آنها را جمع کند، به مقصود خود نائل نمى شود.
امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن، سوگند ياد مى کند و مى فرمايد: «به خدا سوگند! من درباره شما چنين گمان مى کنم که اگر جنگ سختى روى دهد، و آتش آن زبانه کشد، از گِرد فرزند ابوطالب جدا مى شويد همانند جدا شدن زن (هنگام وضع حمل) از نوزاد خويش!». (وَاللهِ لَکَأَنِّي بِکُمْ فِيمَا إِخَالُکُمْ: أَنْ لَوْ حَمِسَ(2) الْوَغَى(3)، وَ حَمِىَ(4) الضِّرَابُ، قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبي طَالِب انْفِرَاجَ الْمَرْأَةِ عَنْ قُبُلِهَا).
براى جمله «إِنْفَرَجْتُمْ...» تفسيرهاى گوناگونى شده، ولى مناسب تر با مقام شامخ اميرمؤمنان على(عليه السلام) و رعايت موازين فصاحت، و رعايت تناسب در مقام تشبيه، همان است که در بالا گفتيم.
زيرا زن به هنگام وضع حمل، به خاطر درد زيادى که مى کشد هر لحظه مى خواهد فرزند از او جدا شود، تا نَفَس راحتى بکشد! امام(عليه السلام) مردم کوفه را به چنين زنى تشبيه مى کند که براى جدا شدن از فرزند، لحظه شمارى مى نمايد; آنها نيز در ميدان نبرد، پيچ و تاب مى خوردند و در انتظار لحظه اى بودند که راه فرار را پيدا کنند و از محضر امام(عليه السلام) بگريزند; گريختنى که بازگشتنى در آن نمى باشد; همانگونه که نوزاد به شکم مادر باز نمى گردد.
امام(عليه السلام) در خطبه 34 تشبيه جالب ديگرى در اين زمينه فرموده; مى فرمايد: «وَ أَيْمُ اللهِ إِنِّي لاََظُنُّ بِکُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى، وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ، قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنْ إبْنِ أَبِي طَالِب انْفِرَاجَ الرَّأْسِ; به خدا قسم! من گمان مى کنم اگر جنگ سختى درگير شود و حرارت مرگ به شما نزديک گردد، از فرزند ابوطالب جدا مى شويد، همچون جداشدن سر از تن (که التيامى در آن نيست)».
سرانجام در پايان اين بخش، موضع خود را در اين گير و دارها روشن مى سازد و مى فرمايد: «من نشانه روشنى (بر حقّانيت خويش) از پروردگارم دارم; و بر طريقِ آشکار پيامبرم گام برمى دارم; و من در راهى واضح با هوشيارى و دقّت به پيش مى روم!» (وَ إِنِّي لَعَلَى بَيِّنَة مِنْ رَبِّي، وَ مِنْهَاج مِنْ نَبِيِّي، وَ إِنِّى لَعَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً(5)).
بديهى است کسى که تکيه گاهش فرمان خدا و مسيرش مسير پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد، گمراهى و شکستى براى او متصوّر نيست و هر چه براى او پيش آيد، فتح و پيروزى و انجام وظيفه است.
جمله «أَلْقُطُهُ لَقْطاً» در اصل به معناى جمع آورى کردن چيزى از نقاط مختلف است، که نياز به هوشيارى و دقّت دارد و منظور امام(عليه السلام) از اين تعبير، اين است که من براى پيشرفت در مسير حق، پيوسته گزينش مى کنم و با هوشيارى، بهترين راه را برمى گزينم و مسير خود را از لابلاى موانع، با تلاش و کوشش انتخاب مى کنم.
✍ پی نوشت:
2. «حَمس» از مادّه «حمس» (بر وزن قفس) به معناى شدّت است و «حماسه» و «تمحّس» به معناى تشديد، مخصوصاً در جنگ ها آمده است.
3. «وَغى» در اصل به معناى سروصداى جنگاوران در ميدان نبرد است و گاه به خود جنگ هم گفته مى شود و در اينجا به همين معنا است.
4. «حَمى» از مادّه «حمى» (بر وزن سعى) به معناى شدّت حرارت است. «ضِراب» در اينجا به معناى زد و خورد و جنگ مى باشد.
5. «لَقط» به معناى برداشتن چيزى از زمين است و همچنين برداشتن چيزهاى مختلفى از نقاط مختلف. و اشياى گمشده را «لُقَطه» مى گويند، زيرا معمولا از زمين برداشته مى شود.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام صادق عليه السلام:
عَزَّتِ السّلامَةُ حتّى لَقد خَفِيَ مَطْلَبُها، فإنْ يَكُنْ في شَيْءٍ فيُوشِكُ أنْ يكونَ في الخُمولِ
سلامت چندان كمياب است كه راه جستن آن پوشيده و ناپيداست و اگر سلامت در چيزى باشد، تقريباً در گمنامى است
@Nahjolbalaghe2
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موعظه
🌹 اول کسی که برای سیدالشهداء (علیه السلام) عزاداری کرد
🎥حجت الاسلام والمسلمین عاملی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و هفتاد و سه 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻋﺎﻣﻞ ﻭ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﻩ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و هفتاد و چهار
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺳﺨﻦ ﻣﻮﻟﻒ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻋﻤﺮﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ، ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻭ ﻧﻤﻮﺩﺍﺭ ﺫﺍﺗﻲ ﻭ ﺭﻭﺣﻴﺎﺕ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ (ﻋﻤﺮﻭﺑﻦ ﻋﺎﺹ)، ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﻧﺒﻮﺕ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺎ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﻓﺘﻨﻪﻫﺎ ﺑﭙﺎ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻗﺒﺎﺋﻞ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺑﺎﺯﺍﺩﻩ ﻫﻨﺪ ﺟﮕﺮﺧﻮﺍﺭ، ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺎﺑﻮﺩﻱ ﺣﻖ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺣﻖ ﭘﻴﻮﺳﺖ، ﻭ ﺁﻧﻬﻤﻪ ﻧﻴﺮﻧﮕﻬﺎ ﻭ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺟﻮﺋﻴﻬﺎ ﻛﻪ ﻧﻤﻮﺩ ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﻋﻤﺮ ﻧﻨﮕﻴﻨﺶ ﺑﺴﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺴﺘﺘﺮﻳﻦ ﺣﺎﻟﺎﺕ ﻣﺮﮔﺶ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﻨﻴﺎﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﺟﺎﻣﺶ ﺩﺭ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺩﻭﺯﺥ، ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺮﺍﺭﻩﻫﺎﻱ ﺁﺗﺶ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻗﻴﺪﻫﺎﻱ ﺁﻫﻨﻴﻦ ﻭ ﺁﺗﺸﻴﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﻣﺤﺴﻮﺱ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ، ﻭﺿﻊ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﻃﻮﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺯﻧﺪﮔﻴﺶ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺖ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺷﺮﺣﺶ ﮔﺬﺷﺖ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺛﻨﺎﺋﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻭ ﻧﻪ ﻣﻘﺎﻣﻲ ﺗﺎ ﻣﺎﻳﻪ ﻣﺒﺎﻫﺎﺕ ﺍﻭ ﮔﺮﺩﺩ، ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺻﺎﻑ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻫﻤﻘﻄﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﻫﻤﻔﻜﺮﺍﻥ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺘﻨﺪ،
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ 279]
ﻭ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺋﻖ ﻗﻄﻌﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺫﻛﺮ ﺳﻮﺍﺑﻖ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ، ﺑﻴﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ
ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﺭﻭﺩ ﺟﺎﺋﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺳﺎﺧﺘﮕﻲ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺤﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺳﺎﺯﺩ، ﺧﺎﺻﻪ ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﻭ ﺣﺎﻟﺎﺕ ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ ﻧﺎﭘﺎﻙ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﺪﻳﺶ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﮕﻴﺰﺵ ﺑﺎﻃﻞ ﻛﻮﺷﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﺍﻭ (ﻋﻤﺮﻭ) ﺩﺭ ﻏﺰﻭﻩ " ﺫﺍﺕ ﺍﻟﺴﻠﺎﺳﻞ "، ﻫﻴﭻ ﺳﻮﺩﻱ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻋﺎﻳﺪ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻓﻀﻴﻠﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ ﭼﻪ، ﺑﺎ ﺩﻟﺎﺋﻞ ﻗﻄﻌﻲ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﻴﺶ، ﺗﻈﺎﻫﺮ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻛﻔﺮ ﻭ ﻧﻔﺎﻕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﻃﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻲ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﻭ ﺣﻜﻤﺖ ﺍﻟﻬﻲ، ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﻣﻘﺘﻀﺎﻱ ﺑﺎﻃﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ، ﺑﺎﺯ ﻣﻲﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺣﻜﻢ ﻇﻮﺍﻫﺮﺷﺎﻥ، ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻩ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﮔﺮﺍﺋﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺘﻀﺎﻱ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻭ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﺩﺭﻭﻧﻲ ﺁﻧﻬﺎ (ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ) ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺎﻭﺷﻬﺎﺋﻲ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﺳﻴﺮ ﻗﻬﻘﺮﺍﺋﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﭘﻴﺶ ﻣﻲﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﻟﺬﺍ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﺮ ﻇﻮﺍﻫﺮﺷﺎﻥ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎﻣﻌﺎﺷﺎﺕ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ ﺗﺎ ﺷﺎﻳﺪ ﺗﺪﺭﻳﺠﺎ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺟﺎﺋﻲ ﺩﺭ ﻗﻠﻮﺏ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ
ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﻭﺋﻲ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﻭﺍﻗﻒ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻢ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ: ﻭ ﻣﻦ ﺍﻫﻞ ﺍﻟﻤﺪﻳﻨﻪ ﻣﺮﺩﻭﺍ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﻨﻔﺎﻕ... ﻭ ﺩﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻳﺎﺕ، ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺣﺎﻝ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲﮔﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺍﻋﺮﺍﺽ ﻭ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2