109.الكافرون.mp3
260.6K
✅ سوره کافرون
🎤استاد خلیل الحصری
⚘ @Nahjolbalaghe2
#صوتقرآن
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیرسوره واقعه 💥این آب و آتش از کیست؟ در این بخش از آیات، اشاره به 🔹ششمین و هفتمین
✨
✅ادامه تفسیر سوره واقعه
... آیا شما درخت آن را آفریده اید یا ما آفریده ایم ؟
✨(أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ).
🔹 تُورُون از ماده ورى (بر وزن نفى) به معنى مستور ساختن است، و به آتشى که در وسائل آتش افروزى نهفته است و آن را از طریق جرقه زدن بیرون مى آورند، ورى و ایراء مى گویند.
توضیح این که: براى افروختن آتش، و ایجاد جرقه نخستین که، امروز از کبریت و فندک و مانند آن استفاده مى کنند، در گذشته، گاه از آهن و سنگ چخماق بهره مى گرفتند، و آنها را به یکدیگر مى زدند و جرقه ظاهر مى شد، اما اعراب حجاز از دو نوع درخت مخصوص که در بیابانها مى روئید و به نام مرخ و عفار نامیده مى شد، به عنوان دو چوب آتش زنه، استفاده مى کردند، اولى را زیر قرار مى دادند و دومى را روى آن مى زدند، و مانند سنگ و چخماق جرقه از آن تولید مى شد.
🍃غالب مفسران، آیات فوق را به همین معنى تفسیر کرده اند که: خداوند مى خواهد از آتشى که در چوب این گونه درختان نهفته شده، و از آن به عنوان آتش زنه استفاده مى شود، استدلال بر نهایت قدرت خود کند، که در شجر اخضر (درخت سبز) آتش و نار آفریده است، در حالى که، جان درخت در آب است، آب کجا و آتش کجا؟!
آن کس که چنین توانائى دارد که، این آب و آتش را در کنار هم، بلکه در درون هم نگهدارى کند، چگونه نمى تواند مردگان را لباس حیات بپوشاند، و در
رستاخیز زنده کند؟
شبیه همین دلیل براى معاد، در آیات آخر سوره یس نیز آمده است:
✨الَّذِى جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ: همان کسى که براى شما از درخت سبز آتش آفرید، و شما به وسیله آن آتش مى افروزید .(۴)
🔹ولى، همان گونه که در تفسیر آیه فوق، مشروحاً بیان کردیم، این تعبیر قرآنى مى تواند اشاره به دلیل لطیفترى که، همان رستاخیز انرژیهاست، بوده باشد، و به تعبیر دیگر، در اینجا سخن تنها از آتش زنه نیست، بلکه سخن از خود آتش گیر، یعنى چوب و هیزم که، به هنگام سوختن، آن همه حرارت و انرژى را آزاد مى کند، نیز هست.
🍃توضیح این که: از نظر علمى ثابت شده آتشى که امروز به هنگام سوختن چوبها مشاهده مى کنیم، همان حرارتى است که درختان، طى سالیان دراز از آفتاب گرفته، و در خود ذخیره کرده اند، ما فکر مى کنیم تابش پنجاه سال نور آفتاب بر بدنه درخت، از میان رفته، غافل از این که تمام آن حرارت در درخت ذخیره شده، و به هنگامى که جرقه آتش به چوبهاى خشک مى رسد و شروع به سوختن مى کند، آن حرارت و نور و انرژى را پس مى دهند.
یعنى در اینجا رستاخیز و معادى برپا مى شود، و انرژیهاى مرده از نو زنده مى شوند و جان مى گیرند، و به ما مى گویند: خدائى که رستاخیز ما را فراهم ساخت، قدرت دارد رستاخیز شما انسانها را نیز فراهم سازد!
(براى توضیح بیشتر در این زمینه به بحث مشروحى که در جلد ۱۸ صفحه ۴۶۱ تا ۴۶۷ بیان کرده ایم مراجعه کنید).
🔸جمله تُورُون که به معنى آتش افروختن است، گرچه معمولاً در اینجا به استفاده از آتش زنه تفسیر شده، ولى هیچ مانعى ندارد که آتش گیره (هیزم) را نیز شامل شود; زیرا به هر حال آتشى است پنهان، که آشکار مى گردد.
البته این دو معنى با هم منافات ندارد، معنى اول را عموم مردم مى فهمند، و معنى دوم، که معنى دقیقترى است، با گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش آشکار گشته است.
در آیه بعد، براى تأکید بحثهاى فوق، مى افزاید: ما این آتشى را که از این درختان خارج مى شود وسیله یادآورى براى همگان، و نیز وسیله زندگى براى مسافران قرار داده ایم (نَحْنُ جَعَلْناها تَذْکِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِینَ).
🔹بازگشت آتش از درون درختان سبز، از یک سو، یادآور بازگشت روح به بدنهاى بى جان در رستاخیز است، و از سوى دیگر، این آتش، تذکرى است نسبت به آتش دوزخ; چرا که طبق حدیثى، پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله)
فرمود:
🍃نارُکُمْ هذِهِ الَّتِى تُوقِدُونَ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِیْنَ جُزْءاً مِنْ نارِ جَهَنَّمَ: این آتشى که برمى افروزید یک جزء از هفتاد جزء آتش دوزخ است !.(۵)
🌱ادامه دارد...
⚘ eitaa.com/Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه
🌹✨🍃
✅اعمال ماه رجب
👇🏻👇🏻👇🏻
https://hawzah.net/fa/occation/view/66255/
🌷🌷🌷
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۲ بخش ۳ ...و اسفناک تر اين که «در سرزمينى مى زيستند که دانشمندش به حکم اجبار لب
✨
✅ادامه شرح خطبه ۲بخش ۳
...مطالعه اين جمله هاى تکان دهنده براى امروز ما مسلمانها و آنچه را در دنياى حاضر و عصر تمدن ماشينى مى بينيم نيز هشدار ديگرى است; چرا که جمله به جمله آن کاملا بر اوضاع و احوال کنونى دنياى مادّى قابل تطبيق است. امروز هم مردم در درون فتنه ها فرو رفته اند، ارکان ايمان و يقين متزلزل شده، راه هاى شناخت حق، در ميان تبليغات زيانبار و آلودگى به فساد اخلاق پنهان گشته، امور مردم پراکنده و متشتّت و راه فرار از فتنه ها پيچيده، گمراهى و نابينايى فرا گير و هدايت به فراموشى سپرده شده است. گناه و معصيت جامعه بشرى را فرا گرفته و شياطين يکّه تاز ميدان جهانند.
آرى! هم در عصر آن امام بزرگوار مردم غفلت زده به سوى ارزشهاى جاهلى روى آورده بودند و هم در عصر ما و عجيب تر اين که چنان مردم آن زمان به خواب فرو رفته بودند که فريادهاى بيدارگر اين معلّم بزرگ، جز در گروه خاصّى اثر نکرد و همچنان به راه خود ادامه دادند و ارزشهاى عصر جاهليّت را يکى پس از ديگرى زنده کردند و سرانجام حکومت اسلامى تبديل به خلافت امويان و عبّاسيان شد و نه تنها پيشرفت اسلام را در جهان، متوقّف ساخت که ضربه هاى شديدى بر پيکر اسلام و مسلمين وارد کرد!
▫️براى تکميل اين بحث شايسته است نگاه عميق ترى به اوضاع مردم از جهات مختلف در عصر جاهليّت داشته باشيم و آنچه را امام(عليه السلام) در جمله هاى کوتاه و پرمعنايش بيان فرموده گسترده تر در لابه لاى آيات قرآن و تواريخ آن زمان مشاهده کنيم.
🍂جاهليّت عرب ـ و جاهليّتهاى مشابه آن در اقوام ديگر ـ نشان دهنده مجموعه اى از عقايد باطل و خرافات و آداب و رسوم غلط و گاه زشت و شرم آور و کارهاى بيهوده و برخوردهاى قساوتمندانه بوده، بتهايى را از سنگ و چوب مى تراشيدند و پرستش مى کردند و در مشکلات خود به آن پناه مى بردند و اين موجودات بى شعور را شفيعان درگاه خدا و حاکم بر مقدّرات و خير و شرّ خود، مى پنداشتند.
🔻تنها دختران خود را با دست خويش ـ به عنوان دفاع از ناموس يا به عنوان اين که دختر ننگى است در خانواده ـ زنده به گور نمى کردند، بلکه گاه پسران خود را نيز با دست خود به قتل مى رساندند، گاه به عنوان قربانى براى بتها و گاه به خاطر فقر و تنگدستى شديد!(22) و نه تنها از اين جنايت عظيم و بى مانند، نگران نبودند بلکه به آن افتخار مى کردند و از نقاط مثبت خانواده خود مى شمردند!
♦️مراسم نماز و نيايش آنها کف زدنها و سوت کشيدن هاى ممتدّ، کنار خانه کعبه بود و حتّى زنانشان به صورت برهنه مادرزاد احياناً اطراف خانه خدا طواف مى کردند و آن را عبادت مى شمردند.(23)
جنگ و خونريزى و غارتگرى مايه مباهاتشان بود و زن در ميان آنان متاع بى ارزشى محسوب مى شد که از ساده ترين حقوق انسانى محروم بود و حتّى گاه بر روى آن قمار مى زدند.
فرشتگان را دختران خدا مى دانستند در حالى که ـ همان گونه که در بالا اشاره شد ـ تولّد دختر را ننگ خانواده خود مى پنداشتند:
✨«وَيَجْعَلُونَ للهِِ الْبَناتِ سِبْحانَهُ وَلَهُمْ ما يَشْتَهُونَ»(24) «اَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ اِناثاً وَهُمْ شاهِدُونَ».(25)
آنها احکام خرافى عجيبى داشتند، از جمله مى گفتند: جنينهايى که در شکم حيوانات ماست، سهم مردان است و بر همسران حرام است امّا اگر مرده متولّد شود همگى در آن شريکند.(26)
هنگامى که از همسر خود ناراحت مى شدند و مى خواستند او را مورد غضب شديد قرار دهند، ظهار مى کردند، يعنى کافى بود به او بگويند: «اَنْتِ عَلَىَّ کَظَهْر اُمّى; تو نسبت به من همچون مادرم هستى» اين سخن به عقيده آنها سبب مى شد که آن زن به منزله مادر باشد و تحريم گردد، بى آن که حکم طلاق را داشته باشد و به اين ترتيب زن را در يک حال بلاتکليفى مطلق قرار مى داد.(27)
از ويژگيهاى دردناک عصر جاهليّت مسأله جنگ و خونريزى وسيع و گسترده و کينه توزيهايى بود که پدران براى فرزندان به ارث مى گذاشتند. همان وضع وخيمى که قرآن مجيد از آن به «شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ» (لبه پرتگاه آتش) تعبير کرده مى فرمايد:
✨«وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْکُمْ اِذْ کُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً وَکُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَة مِنَ النّار فَاَنْقَذَکُمْ مِنْها;
نعمت بزرگ خدا را بر خويشتن به ياد آريد که دشمن يکديگر بوديد و خدا در ميان دلهاى شما الفت ايجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شديد، و شما بر لب پرتگاهى از آتش بوديد خدا شما را نجات داد».(28)
🌱ادامه دارد...
⚘
@Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
شرح_صوتی_خطبه_۳۲_جلسه_۱.mp3
7.38M
✅شرح خطبه ۳۲
🔹روزگار و مردمان
سیر ارتجاعی امت اسلامی
✅قسمت اول
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال #قرآنونهجالبلاغه
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨
📚نهج البلاغه/خطبه۳۲-روزگار و مردمان
سير ارتجاعي امت اسلامي
🌷اي مردم، در روزگاري كينه توز، و پر از ناسپاسي و كفران نعمتها، صبح كرده ايم، كه نيكوكار، بدكار به شمار مي آيد، و ستمگر بر تجاوز و سركشي خود مي افزايد، نه از آنچه مي دانيم بهره مي گيريم، و نه از آنچه نمي دانيم، مي پرسيم، و نه از هيچ حادثه مهمي تا به ما فرود نيايد، مي ترسيم.
🌿اقسام مردم (روانشناسي اجتماعي مسلمين، پس از پيامبر(ص)
در اين روزگاران، مردم چهار گروهند،
🔹گروهي اگر دست به فساد نمي زنند، براي اين است كه، روحشان ناتوان، و شمشيرشان كند، و امكانات مالي، در اختيار ندارند،
🔹گروه ديگر، آنان كه شمشير كشيده، و شر و فسادشان را آشكار كرده اند. لشگرهاي پياده و سواره خود را گرد آورده، و خود آماده كشتار ديگرانند، دين را براي به دست آوردن مال دنيا تباه كردند كه يا رئيس و فرمانده گروهي شوند، يا به منبري فرا رفته، خطبه بخوانند، چه بد تجارتي، كه دنيا را بهاي جان خود بداني، و با آنچه كه در نزد خداست معاوضه نمايي.
🔹گروهي ديگر، با اعمال آخرت، دنيا مي طلبند، و با اعمال دنيا در پي كسب مقامهاي معنوي آخرت نيستند، خود را كوچك و متواضع جلوه مي دهند، گامها را رياكارانه كوتاه برمي دارند، دامن خود
را جمع كرده، خود را همانند مومنان واقعي مي آرايند، و پوششي الهي را وسيله نفاق و دورويي و دنياطلبي خود قرار مي دهند. و برخي ديگر، با پستي و ذلت و فقدان امكانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند، كه خود را به زيور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشيده اند. اينان هرگز، در هيچ زماني از شب و روز، از زاهدان راستين نبوده اند.
🌺وصف پاكان
در جامعه مسخ شده در اين ميان گروه اندكي باقي مانده اند كه ياد قيامت، چشمهايشان را بر همه چيز فرو بسته، و ترس رستاخيز، اشكهايشان را جاري ساخته است، برخي از آنها از جامعه رانده شده، و تنها زندگي مي كنند، و برخي ديگر ترسان و سركوب شده يا لب فرو بسته و سكوت اختيار كرده اند، بعضي مخلصانه همچنان مردم را به سوي خدا دعوت مي كنند، و بعضي ديگر گريان و دردناكند كه تقيه و خويشتن داري، آنان را از چشم مردم انداخته است، و ناتواني وجودشان را فرا گرفته گويا در درياي نمك فرو رفته اند، دهنهايشان بسته، و قلبهايشان مجروح است، آنقدر نصيحت كردند كه خسته شدند، از بس سركوب شدند، ناتوانند و چندان كه كشته دادند، انگشت شمارند.
♦️ روش برخورد با دنيا
اي مردم بايد دنياي حرام در چشمانتان از پر كاه خشكيده، و تفاله هاي قيچي شده دامداران، بي ارزشتر باشد، از پيشينيان خود پند گيريد، پيش از آنكه آيندگان از شما پند گيرند، اين دنياي فاسد نكوهش شده را رها كنيد، زيرا مشتاقان شيفته تر از شما را رها كرد.
(برخي از افراد ناآگاه اين خطبه را به معاويه نسبت دادند و در صورتي كه بي ترديد از سخنان اميرالمومنين (ع) است طلا كجا، خاك كجا؟ آب گوارا و شيرين كجا، آب شور كجا؟ دليل ما سخن جاهز است كه در ادبيات عرب مهارت تمام داشت و با آگاهي سخن مي گفت او مي گويد اين خطبه به سخنان امام علي (ع) و روش مردم شناسي او نزديك است تنها علي است كه مردم در حالات گوناگون مي شناسد و معرفي مي كند تاكنون در كجا ديده ايد كه معاويه در يكي از سخنانش راه زهد و تقوا پيشه كند و راه رسم بندگان خدا را انتخاب نماید؟!)
🍃
110.النصر.mp3
192.1K
✅ سوره نصر
🎤استاد خلیل الحصری
⚘ @Nahjolbalaghe2
#صوتقرآن
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره واقعه ... آیا شما درخت آن را آفریده اید یا ما آفریده ایم ؟ ✨(أَ أَنْتُمْ أَنْ
✨
✅ادامه تفسیر سوره واقعه
...و اما تعبیر به مَتاعاً لِلْمُقْوِین اشاره کوتاه و پر معنى به فوائد دنیوى این آتش است; زیرا در معنى مُقوِین دو تفسیر آمده:
🔹نخست این که: از ماده قواء (بر وزن کتاب) به معنى بیابان خشک و خالى است، بنابراین، مُقوِین به کسانى مى گویند که در بیابانها گام مى نهند، و از آنجا که افراد بادیه نشین غالباً فقیرند، گاه، این تعبیر در معنى فقیر نیز به کار رفته است.
🔹تفسیر دوم این که: از ماده قوت و به معنى نیرومندان است، بنابراین، واژه مزبور از لغاتى است که در دو معنى متضاد به کار مى رود.(۶)
درست است که آتش و درختان، آتش زنه و آتشگیره مورد استفاده همگان است، ولى، چون مسافران براى دفع سرما و طبخ غذا، مخصوصاً در سفرهاى قدیم به وسیله قافله ها، بیش از همه محتاج به آن بودند، روى آن تکیه شده است.
استفاده اقویاء از آتش نیز، به خاطر گستردگى زندگى آنها، روشن است، مخصوصاً اگر این بحث را گسترش به جهان امروز دهیم که، چگونه حرارت ناشى از انواع آتشها دنیاى صنعتى را به حرکت در مى آورد، و چرخهاى عظیمِ کارخانجات را به گردش وامى دارد، که اگر این شعله عظیم (که همه از درختان است، حتى آتشى که از زغال سنگ و یا مواد نفتى گرفته مى شود، آن هم نیز بلاواسطه یا بالواسطه به گیاهان باز مى گردد) روزى خاموش شود، نه تنها چراغ تمدن، که چراغ زندگى انسانها نیز خاموش خواهد گشت.
🔸بدون شک، آتش یکى از مهمترین اکتشافات بشر است، در حالى که تمام نقش ایجاد در آن را آفرینش بر عهده گرفته، و نقش انسان در آن بسیار ناچیز و بى ارزش است، و نیز بدون شک از زمانى که آتش کشف شد، بشریت در مرحله تازه اى از تمدن خود گام نهاد.
آرى، قرآن مجید در همین یک جمله کوتاه، به تمام این حقایق به صورت سربسته اشاره کرده است.
👌این نکته نیز قابل توجه است که، در آیه فوق، نخست فایده معنوى آتش که، تذکر رستاخیز است، مطرح شده، و بعد فایده دنیوى آن; چرا که اولى اهمیت بیشترى دارد، بلکه اصل و اساس را تشکیل مى دهد.
در مورد ذکر این نعمتهاى سه گانه (دانه هاى غذائى ـ آب ـ آتش) ترتیبى رعایت شده که کاملاً طبیعى است، انسان، نخست به سراغ دانه هاى غذائى مى رود، بعد آنها را با آب مى آمیزد، و سپس آن را با آتش طبخ و آماده براى تغذیه مى کند!
در آخرین آیه مورد بحث، به عنوان نتیجه گیرى مى فرماید: حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح کن و او را پاک و منزه بشمر (فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ).(۷)
آرى، خداوندى که این همه نعمت را آفریده، و هر کدام یادآور توحید، معاد، قدرت و عظمت او است، شایسته تسبیح و تنزیه از هر گونه عیب و نقص است.
🍃او هم ربّ است و پروردگار، و هم عظیم است و قادر و مقتدر، گر چه مخاطب در این جمله پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، ولى ناگفته پیدا است که، منظور همه انسانها مى باشد.
♦️نکته:
در اینجا لازم است به چند حدیث پر معنى در ارتباط با آیات فوق از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امیر مؤمنان على(علیه السلام) اشاره کنیم:
۱ ـ در تفسیر روح المعانى در حدیثى از على(علیه السلام) مى خوانیم: شبى از شبها حضرت، به هنگام نماز و خواندن سوره واقعه وقتى به آیه أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ رسید، سه بار عرض کرد: بَلْ أَنْتَ یا رَبِّ: بلکه تو خالق انسان هستى اى پروردگار ، و هنگامى که به آیه أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ رسید، باز سه مرتبه عرض کرد: بَلْ أَنْتَ یا رَبِّ: بلکه زارع حقیقى توئى اى پروردگار ، و هنگامى که به آیه أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ رسید، باز سه مرتبه عرض کرد: بَلْ أَنْتَ یا رَبِّ: توئى که باران را از ابرها فرو مى فرستى اى پروردگار ، سپس آیه أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ را تلاوت فرمود، و سه بار عرض کرد: بَلْ أَنْتَ یا رَبِّ: توئى که درختان آتش زا را آفریده اى پروردگار .(۸)
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح حکمت ۳۱ به این ترتیب امام(علیه السلام)، کافران را گروهى محجوب از حق مى شمرد و حجاب آن
✨
✅ ادامه شرح حکمت ۳۱
...ابن ابى الحدید بعد از ذکر این گفتار حکیمانه مى گوید:
بسیارى از عارفان اسلامى تعلیمات خود را از این سخن امام(علیه السلام) گرفته اند و در گفتار جمعى از آنها که مى نگریم مى بینیم که کلمات امام(علیه السلام) در این حدیث شریف مانند ستاره هاى پرنورى در سخنان آنان مى درخشد.
در شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى مى خوانیم که در کتاب التنبیه الکبرى آمده است هنگامى که امام(علیه السلام) ایمان را در پاسخ سؤالى به این صورت جالب و جاذب و مشروح تفسیر فرمود به قدرى در حاضران اثر گذاشت که مردى از آن میان برخاست و سر مبارک امام را بوسید.(28)
🔹نكته:
🔴اركان نفاق:
در بخش ديگرى از اين روايت مهم كه در كتاب كافى و بعضى منابع ديگر ذكر شده، اركان نفاق و صفات منافقان مشروحاً آمده است و در آغاز آن مى فرمايد:
🍃 «نفاق (نيز) بر چهار پايه استوار است:
♦️ بر هواى نفس، سستى و تهاون، تعصب و طمع»;
(وَالنِّفَاقُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الْهَوَى وَالْهُوَيْنَا وَالْحَفِيظَةِ وَالطَّمَع).
سپس براى هوا چهار شعبه:
🔻(بغى، عدوان، شهوت و طغيان) و
🔻 براى سستى و تهاون چهار شعبه:
(مغرور شدن، آرزوهاى دور و دراز، ترس از غير خدا و مماطله و سستى) و
🔻براى حفيظة (تعصب) چهار شعبه ذكر شده: «كبر، تفاخر، خودبزرگ بينى و عصبيت» و
🔻براى طمع نيز چهار شاخه آمده است: (شادى (از زر و زيور دنيا)، خودباختگى، لجاجت و فزون طلبى)(29). (30)
📚پی نوشت:⬇️
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ ادامه شرح حکمت ۳۱ ...ابن ابى الحدید بعد از ذکر این گفتار حکیمانه مى گوید: بسیارى از عارفان اس
.
🌱 ادامه شرح حکمت ۳۱
📚پی نوشت:
(1). تمام نهج البلاغه، ص 176.
(2). شرح بیشتر در این باره را در کتاب اخلاق در قرآن، ج 1، ص 99 به بعد مطالعه فرمائید.
(3). از بسیارى از نسخه هاى این حدیث شریف استفاده مى شود که در کلام مرحوم سیّد رضى سقط و حذفى وارد شده و صحیح آن چنین بوده است: «وَمَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ عَرَفَ السُّنَّةَ وَمَنْ عَرَفَ السُّنَّةَ فَکَأَنَّمَا کَانَ مَعَ الاَْوَّلِین» که ترجمه آن چنین مى شود: آن کس که درس عبرت بیاموزد بر سنت ها آگاهى پیدا مى کند و کسى که سنت هاى پیشینیان را فرا گیرد (و از تجربیات آنها استفاده کند) گویا همیشه در میان آنها و با آنها بوده است. (کافى، ج 2، ص 51، ح 1). از جمله امورى که گواهى مى دهد عبارت مرحوم سیّد رضى سقط و حذفى دارد این است که مطابق نقل او یقین سه شاخه پیدا مى کند در حالى که تمام پایه هاى چهارگانه ایمان هر کدام داراى چهار شاخه است.
(4). با توجه به این که امام شاخه هاى عدالت را چهار امر شمرده و بعد آثار یک یک آنها را بیان فرموده روشن مى شود که عبارت مرحوم شریف رضى نیز سقط و حذفى دارد، چرا که فقط اثر سه شاخه در آن بیان شده و از یک شاخه دیگر خبرى نیست در کتاب تمام نهج البلاغه به نقل از امالى شیخ طوسى و تحف العقول این جمله محذوف ذکر شده است و بعد از شرایع الحکم چنین آمده «وَمَنْ عَرَفَ شَرَائِعَ الْحُکْمِ لَمْ یَضِلَّ» یعنى «کسى که از سرچشمه احکام سیراب گردد هرگز گمراه نمى شود».
(5). مائده، آیه 8.
(6). بحارالانوار، ج 43، ص 70، ح 61.
(7). همان، ج 75، ص 62، ح 140.
(8). همان، ج 64، ص 295، ح 18.
(9). در بسیارى از نسخ به جاى «کافرین»، «منافقین» آمده است که با مسئله نهى از منکر تناسب بیشترى دارد.
(10). غررالحکم، ح 7639.
(11). همان، ح 7632.
(12). کافى، ج 5، ص 59، ح 12.
(13). توبه، آیه 25.
(14). بحارالانوار، ج 13، ص 351، ح 42.
(15). کافى، ج 5، ص 58، ح 8 .
(16). این بخش از کلام امام(علیه السلام) در کتاب کافى و خصال شیخ صدوق و تحف العقول به صورت کاملاً متفاوتى با آنچه در نهج البلاغه آمده است ذکر شده و بعید به نظر نمى رسد که مرحوم سیّد رضى تلخیص کاملى در اینجا انجام داده و به صورتى که در نهج البلاغه است در آورده و آنچه در نهج البلاغه آمده شباهت زیادى با متنى که در روضة الواعظین آمده است دارد.
(17). کافى، ج 1، ص 92، ح 1.
(18). همان، ص 91، ح 3.
(19). مائده، آیه 101.
(20). عنکبوت، آیه 69.
(21). غافر، آیه 35.
(22). روم، آیه 10.
(23). نهج البلاغه، خطبه 42. همچنین این حدیث در بحارالانوار، ج 67، ص 75، از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است.
(24). انفال، آیه 29.
(25). اسراء، آیه 90-93.
(26). نسخه مرحوم سیّد رضى با بسیارى از نسخ دیگر این روایت که در کافى، تحف العقول و خصال، بحارالانوار و تمام نهج البلاغه آمده است تفاوت دارد; در آن نسخه ها «شک» به صورت یک امر مستقل ذکر نشده بلکه یکى از پایه ها و ارکان کفر ذکر شده و آن گاه به ذکر شاخه هاى آن پرداخته شده است در حالى که در نسخه مرحوم سیّد رضى، شک در مقابل کفر و ایمان قرار گرفته که به نظر مى رسد «اربع شعب» به معناى «اربع دعائم» بوده باشد.
(27). براى آگاهى بیشتر به کتاب کافى، ج 2، ص 50 و تحف العقول، ص 162 و خصال، ج 1، ص 231، ح 74 مراجعه فرمائید.
(28). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 12، ص 352.
(29). براى توضیح بیشتر مى توانید به مرآة العقول (شرح کافى)، ج 11 مراجعه فرمائید.
(30). سند گفتار حکیمانه: نویسنده مصادر نهج البلاغه، سند این گفتار مبسوط و حکیمانه امام(علیه السلام) را در ذیل کلمه حکمت آمیز 266 آورده است، زیرا آن کلمه در واقع مقدمه اى است براى این بیان و در این که سؤال کننده چه کسى بوده که امام این جواب را بیان فرمود طبق گفته غزالى در احیاء العلوم، «عمار یاسر» و طبق نوشته کلینى در کافى «ابن الکوّاء» بود. (احتمال اول نزدیک تر به نظر مى رسد). سپس مى افزاید: این سخن به طور متواتر از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که بعضى آن را به صورت مسند و بعضى به صورت مرسل آورده اند، سپس نام عده کثیرى را ذکر مى کند که قبل از سیّد رضى آن را نقل کرده اند; مانند: مرحوم کلینى در اصول کافى، ابن شعبه حرّانى در تحف العقول، صدوق در خصال و جمعى دیگر. آن گاه مى افزاید: گروهى نیز بعد از سیّد رضى آن را با تفاوت روشنى آورده اند که نشان مى دهد از منبع دیگرى گرفته اند از جمله کتاب مناقب خوارزمى و کتاب دستور معالم الحکم را نام مى برد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 214) در کتاب تمام نهج البلاغه نیز این کلام مشروح حکمت آمیز را در لا به لاى خطبه مشروح دیگرى آورده است که با جمله «الْحَمْدُ للّهِ الَّذِی ابْتَدَأَ الأُمُورَ بِعِلْمِهِ فیهَا» آغاز مى شود. (تمام نهج البلاغه، ص 180).
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/حکمت ۳۳
🌸اعتدال در بخشش و حسابرسی(اخلاقی،اجتماعی،اقتصادی)
✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : كُنْ سَمْحاً وَ لَا تَكُنْ مُبَذِّراً وَ كُنْ مُقَدِّراً وَ لَا تَكُنْ مُقَتِّراً .
✅و درود خدا بر او فرمود: بخشنده باش اما زياده روي نكن، در زندگي حسابگر باش، اما سختگير مباش.
⚘
@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
Hekmat 033.mp3
4.12M
✅شرححکمت ۳۳
🔹اعتدال در بخشش و حسابرسی(اخلاقی،اجتماعی،اقتصادی)
👤استاد نظافت
کانال:
✨قرآنونهجالبلاغه✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه