قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران ✨نکته ها: ۱ ـ تغییرات شب و روز وُلُوج در لغت به معنى دخول اس
✨
✅ادامه تفسیر سوره آل عمران
... مطابق این تفسیر، قرآن مسأله به هم ریختن قانون توارث را که بعضى از دانشمندان آن را از قوانین قطعى طبیعت مى دانند، اعلام مى دارد; زیرا انسان به خاطر داشتن آزادى اراده مانند موجودات بى جان طبیعت نیست که تحت تأثیر اجبارى عوامل مختلف باشد، و این خود یکى از قدرت نمائى هاى خدا است که آثار کفر را از وجود فرزندان کافر (آنها که مى خواهند واقعاً مؤمن باشند) مى شوید، و آثار ایمان را از وجود فرزندان مؤمن (آنها که مى خواهند واقعاً کافر باشند) از بین مى برد، و این استقلال اراده، که حتى مى تواند بر زمینه هاى مساعد و نامساعد ارثى پیروز گردد از ناحیه اوست.
همین معنى در روایتى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به ما رسیده است چنان که در تفسیر الدرّ المنثور از سلمان فارسى نقل شده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در تفسیر آیه تُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَیِّتِ... فرمود: یعنى مؤمن را از صلب کافر و کافر را از صلب مؤمن خارج مى سازد.(۴)
۳ ـ بخشش روزى بدون حساب
جمله وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِساب به اصطلاح از قبیل ذکر عام بعد از خاص است; زیرا در جمله هاى قبل، نمونه هایى از روزى هاى خداوند به بندگان، بیان شده است و در این جمله مسأله، به صورت کلى و عمومى تر در تمام مواهب و ارزاق ذکر گردیده یعنى نه تنها عزت و حکومت، و حیات و مرگ به دست خدا است، که هر نوع روزى و موهبتى از ناحیه او است.
جمله بِغَیْرِ حِساب: بدون حساب اشاره به این است که دریاى مواهب الهى آن قدر وسیع و پهناور است که هر قدر به هر کس ببخشد کمترین تأثیرى براى او نمى کند و نیاز به نگاه داشتن حساب ندارد; زیرا حساب را آنها نگه مى دارند که سرمایه محدودى دارند، و بیم تمام شدن یا کمبود سرمایه درباره آنها مى رود، چنین اشخاصى هستند که دائماً در عطایاى خود حسابگرند. مبادا سرمایه آنها از دست برود، اما خداوندى که دریاى بى پایان هستى و کمالات است، نه بیم کمبود دارد، و نه کسى از او حساب مى گیرد، و نه نیازى به حساب دارد.
از آنچه گفته شد، روشن مى شود: این جمله، با آیاتى که بیان تقدیر الهى و اندازه گیرى، لیاقت و شایستگى افراد و حکمت و تدبیر آفرینش را بیان مى کند، منافاتى ندارد.
۴ ـ آزادى انسان و ارتباط آن با بودن همه چیز در اختیار خدا
سؤال دیگرى در اینجا مطرح است و آن این که: از نظر قانون آفرینش، حکم عقل و دعوت انبیاء، هر کسى در کسب سعادت و خوشبختى، عزت و ذلت، تلاش و کوشش براى کسب روزى خویش مختار و آزاد است، پس چگونه در آیه فوق، همه اینها به خداوند نسبت داده شده است؟!
پاسخ این سؤال این است: سرچشمه اصلى عالم آفرینش و تمام مواهب و قدرت هائى که افراد دارند، خداست، اوست که همه امکانات را براى تحصیل عزت و خوشبختى در اختیار بندگان، قرار داده; و اوست که قوانینى در این عالم وضع کرده که اگر پشت پا به آن بزنند، نتیجه آن، ذلت است; و به همین دلیل همه اینها را مى توان به او نسبت داد; ولى این نسبت هرگز منافات با آزادى اراده بشر ندارد; زیرا انسان است که از این قوانین و مواهب، از این قدرت ها و نیروها، حسن استفاده، یا سوء استفاده مى کند.
📚۱ ـ مجمع البیان ، ذیل آیه مورد بحث ـ بحار الانوار ، جلد ۱۷، صفحه ۱۶۹ و ۱۷٠ و جلد ۲٠، صفحه ۱۸۸ و ۱۸۹.
۲ ـ مجمع البیان ، ذیل آیه مورد بحث ـ بحار الانوار ، جلد ۱۷، صفحه ۱۷٠ و ۱۷۱ و جلد ۲٠، صفحه ۱۸۹ و ۱۹٠.
۳ ـ المیزان ، جلد ۳، صفحه ۱۴۳، انتشارات جامعه مدرسین، ذیل آیه مورد بحث ـ بحار الانوار ، جلد ۴۵، صفحه ۱۳۱ ـ العوالم الامام الحسین(علیه السلام) شیخ عبداللّه بحرانى، صفحه ۴۳۲، مدرسه امام مهدى(علیه السلام)، طبع اول، ۱۴٠۷ هـ ق.
۴ ـ بحار الانوار ، جلد ۶، صفحه ۱۵۶ و جلد ۶۴، صفحه ۸۸، ۹۲ و ۹۳ ـ درّ المنثور ، جلد ۲، صفحه ۲۱۵، دار المعرفة، طبع اول، ۱۳۶۵ هـ ق ـ کافى ، جلد ۲، صفحه ۵، دار الکتب الاسلامیة ـ تفسیر قرطبى ،ذیل آیه. توجه داشته باشید روایاتى که این معنى را مى رساند به عبارت یخرج الحى من المیت... و مخرج الحى... اشاره کرده، نه تخرج الحى... گر چه در کتاب درّ المنثور در ذیل همین آیه بالا نقل شده است.
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهآلعمران
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
هدایت شده از 🇵🇸 رهپویان بصیرت🇮🇷
دعای روز نهم ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِيهِ نَصِيبا مِنْ رَحْمَتِكَ الْوَاسِعَةِ وَ اهْدِنِي فِيهِ لِبَرَاهِينِكَ السَّاطِعَةِ وَ خُذْ بِنَاصِيَتِي إِلَى مَرْضَاتِكَ الْجَامِعَةِ بِمَحَبَّتِكَ يَا أَمَلَ الْمُشْتَاقِينَ
«خدایا! در این روز بهرهای از رحمت بیکرانت به من ببخش و به نشانههای درخشانت راهنماییام کن و به خشنودی همهجانبهات رهنمونم باش. به حق دوستی و محبتت
ای آرزوی مشتاقان!»
رهپویان بصیرت
🇮🇷 eitaa.com/Rahpooyan_basirat
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه / حکمت ۴۵
🔻راه شناخت مومن و منافق
(اخلاقی، انسان شناسی، سیاسی)
✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هَذَا عَلَي أَنْ يُبْغِضَنِي مَا أَبْغَضَنِي وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَي الْمُنَافِقِ عَلَي أَنْ يُحِبَّنِي مَا أَحَبَّنِي وَ ذَلِكَ أَنَّهُ قُضِيَ فَانْقَضَي عَلَي لِسَانِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ ( صلي الله عليه وآله ) أَنَّهُ قَالَ يَا عَلِيُّ لَا يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يُحِبُّكَ مُنَافِقٌ .
✅ و درود خدا بر او فرمود: اگر با شمشيرم بر بيني مومن بزنم، كه دشمن من باشد، با من دشمني نخواهد كرد، و اگر تمام دنيا را بر منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد، و اين بدان جهت است كه قضاي الهي جاري شد، و بر زبان پيامبر امي (ص) گذشت كه فرمود: (اي علي! مومن تو را دشمن نگيرد، و منافق تو را دوست نخواهد داشت.)
⚘@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه / حکمت ۴۵ 🔻راه شناخت مومن و منافق (اخلاقی، انسان شناسی، سیاسی) ✨ وَ قَالَ ( عليه السل
✨
✅شرح حکمت ۴۵
(مکارم شیرازی)
🔻دوستان و دشمنان واقعى من:
امام(علیه السلام) در این سخن حکمت آمیزش به حقیقتى قابل توجه اشاره مى کند که آثارش در طول تاریخ زندگى امام(علیه السلام) دیدنى است. مى فرماید:
«اگر با این شمشیرم بر بن بینى مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد دشمن نخواهد داشت و اگر تمام دنیا را بر منافق بریزم که مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت»;
(لَوْ ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفِی هَذَا عَلَى أَنْ یُبْغِضَنِی; مَا أَبْغَضَنِی;
وَلَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلى أَنْ یُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی).
آن گاه امام(علیه السلام) به گفتارى از پیغمبر اکرم در این زمینه استناد مى جوید و مى فرماید: «این به دلیل آن است که مقدر شده و بر زبان پیامبر اُمّى و درس نخوانده جارى شده که فرمود: اى على! هیچ مؤمنى تو را دشمن نمى دارد و هیچ منافقى تو را دوست نخواهد داشت»;
(وَذَلِکَ أَنَّهُ قُضِیَ فَانْقَضى عَلى لِسَانِ النَّبِیِّ الاُْمِّیِّ(صلى الله علیه وآله); أَنَّهُ قَالَ: یَا عَلِیُّ، لاَ یُبْغِضُکَ مُؤْمِنٌ، وَلاَ یُحِبُّکَ مُنَافِقٌ).
جمله «قُضِیَ فَانْقَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ...»
اشاره به این است که این حقیقت که مؤمنان هرگز على را مبغوض نمى دارند و منافقان هرگز او را دوست نخواهند داشت نخست در علم الهى گذشته و مقدر گشته سپس بر لسان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)جارى شده است.
از این حدیث شریف استفاده مى شود که وجود مبارک امیرمؤمنان على بن ابى طالب(علیه السلام) با آن معرفت بالا و آن صفات والا، معیار سنجش مؤمن و منافق بود. مؤمنان که صفات خود را پرتوى از صفات آن بزرگوار مى دیدند به مناسبت تجانس روحى و اعتقادى و اخلاقى به آن حضرت عشق مىورزیدند و منافقان که صفات و اعتقاد خود را در تضاد با صفات و معارف اعتقادى على(علیه السلام)مشاهده مى کردند بغض و کینه او را در دل مى پروراندند.
راستى شگفت انگیز است که عالمان معروف اهل سنّت این حدیث را در اکثر منابع خود آورده اند و در عین حال، غیر على(علیه السلام) را بر او ترجیح داده اند.
اینکه امام(علیه السلام) مى فرماید: «اگر خیشوم مؤمن (خیشوم به معناى نقطه بالاى بینى است که اگر قطع شود در واقع تمام بینى قطع شده) را با شمشیر بزنم مرا مبغوض نخواهد داشت» براى این است که مؤمن مى داند به یقین در آن مصلحتى بوده و نیز اینکه مى فرماید: «لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیا بِجَمّاتِه(1) عَلَى الْمُنافِقِ...» مفهومش این است که منافقان به قدرى تعصب و کینه و عداوت دارند که تمام دنیا را هم اگر به آنها بدهند دست از راه و روش زشت و انحرافى خود بر نمى دارند.
امام(علیه السلام) به کلام پیغمبر(صلى الله علیه وآله) استناد مى جوید و حدیث معروف آن حضرت را بازگو مى کند، زیرا همه مدعى اند که سخن پیغمبر(صلى الله علیه وآله) براى آنها قول فصل و آخرین سخن است.
این سخن ادعا نیست بلکه واقعیت است و در طول تاریخ زندگى امام(علیه السلام)نمونه هاى زنده اى دارد از جمله مرحوم «کلینى» در کتاب کافى از «حارث بن حصیره» (یکى از یاران على(علیه السلام)) نقل مى کند که در اطراف مدینه مرد سیاه پوستى از اهل حبشه را دیدم که مشغول آبیارى است و انگشتان یک دستش قطع شده است. به او گفتم: چه کسى انگشتان تو را قطع کرده؟ گفت: بهترین مردم دنیا. سپس افزود: ما هشت نفر بودیم که دست به سرقتى زدیم. ما را دستگیر کردند و خدمت على بن ابى طالب بردند و ما به گناه خود اقرار کردیم. امام(علیه السلام) فرمود: از حرام بودن سرقت با خبر نبودید؟ گفتیم: مى دانستیم. دستور داد چهار انگشت ما را (به عنوان حد سرقت) قطع کردند. سپس دستور داد در خانه اى از ما پذیرایى کنند و روغن و عسل (و مواد غذایى مقوى) به ما بدهند تا جاى زخم ها خوب شود سپس ما را از آن خانه بیرون آورند و لباسى نو بر ما پوشاند و فرمود: اگر توبه کنید و راه صلاح را پیش گیرید به نفع شماست و انگشتان شما به شما در بهشت باز مى گردد و اگر چنین نکنید در دوزخ به شما باز مى گردد.(2)
در داستان ابن ملجم قاتل امام على بن ابى طالب(علیه السلام) نیز مى خوانیم: هنگامى که ضربه اى بر سر مبارک آن حضرت وارد ساخت او را خدمت على آوردند. به او فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نیکى نکردم؟ گفت: آرى به من نیکى کردى. فرمود پس چه چیزى باعث شد که این جنایت را انجام دهى؟ گفت: چهل روز شمشیر خود را تیز کردم و از خدا خواستم که به وسیله آن بدترین خلق خدا را به قتل برسانم (و چنین شد.) امام(علیه السلام) فرمود:
«فَلاَ أَرَاکَ إِلاَّ مَقْتُولاً بِهِ وَمَا أَرَاکَ إِلاَّ مِنْ شَرِّ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّوَجَل» (دعاى تو مستجاب شده است زیرا) تو را با همین شمشیر خواهند کشت و تو بدترین خلق خدایى.(3)
🔹ادامه مطلب در پست بعدی⬇️
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرححکمتهاینهجالبلاغه
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅شرح حکمت ۴۵ (مکارم شیرازی) 🔻دوستان و دشمنان واقعى من: امام(علیه السلام) در این سخن حکمت آمیزش
✨
✅ادامه شرح حکمت ۴۵
... جالب توجه این که روایات فراوانى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و صحابه آن حضرت درباره شناختن مؤمنان با محبت على بن ابى طالب(علیه السلام) و منافقان با بغض و کینه او در کتب معروف اهل سنت و شیعه به طور گسترده نقل شده است. از جمله «بلاذرى» در انساب الاشراف (ج 2، ص 96) و «ترمذى» در سنن (ج 5، 635 در باب مناقب على بن ابى طالب) از «ابوسعید خدرى» نقل کرده اند که مى گفت: «کُنّا لَنَعْرِفُ الْمُنافِقینَ نَحْنُ مَعاشِرُ الاْنْصارِ بِبُغْضِهِمْ عَلىَّ بْنَ أبى طالِب; ما جمعیت انصار، منافقان را به سبب بغضشان به على بن ابى طالب مى شناختیم».
این بیان را با سخنى از ابن ابى الحدید پایان مى دهیم. او مى گوید: استادم من «ابوالقاسم بلخى» مى گفت: «قَدِ اتَّفَقَتِ الاْخْبارُ الصَّحیحَةِ الَّتِی لارَیْبَ فِیها عِنْدَ الْمُحَدِّثینَ عَلى أنَّ النَّبىَّ قالَ: لایَبْغِضُکَ إلاّ مُنافِقٌ وَلا یُحِبُّکَ إلاّ مُؤمِنٌ; اخبار صحیحى که اتفاق بر این در نزد راویان اخبار شکى در آن نیست متفق است که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمود: دشمن نمى دارد تو را جز منافق و دوست نمى دارد تو را جز مؤمن»(4). (5)
📚پی نوشت:
(1). «جَمّات» جمع «جَمَّة» به معناى محل تجمع آب است.
(2). کافى، ج 7، ص 264، ح 25.
(3). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 7، ص 435.
(4). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 4، ص 83 .
(5). سند گفتار حکیمانه: این کلام نورانى و پر معنا بخشى از خطبه اى است که «رفیق بن فرقد» آن را از امام(علیه السلام) نقل کرده است و گروه زیادى از مورخان و راویان شیعه و اهل سنت قبل از سیّد رضى و بعد از او آن را در کتاب هاى خود آورده اند از جمله: ابو جعفر طبرى در کتاب بشارة المصطفى و شیخ طوسى در امالى و زمخشرى در ربیع الابرار و مسلم در صحیح خود (در کتاب الایمان، باب 33، ح 131) و امام احمد در مسند و نسایى در سنن و ابن عبدالبر در استیعاب و ابو نعیم اصفهانى در حلیة و متّقى هندى در کنز العمال و حاکم در مستدرک بخش اخیر این کلام حکمت آمیز که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است را با تفاوت هایى آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 42 با تلخیص).
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرححکمتهاینهجالبلاغه
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه / حکمت ۵۰
🔻راه جذب دلها
(اخلاقی،اجتماعی)
💥وَ قَالَ ( عليه السلام ) : قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ.
✨ و درود خدا بر او فرمود: دلهاي مردم وحشي است، به كسي روي آوردند كه خوشرويي كند.
⚘@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
Hekmat 050.mp3
6.1M
✅شرححکمت ۵۰
راه جذب دلها(اخلاقیاجتماعی)
👤استاد نظافت
کانال:
✨قرآنونهجالبلاغه✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرححکمتهاینهجالبلاغه
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#مسابقه_مفاهیم_قرآن_کریم
لطفا شماره جواب صحیح را تا ساعت ۲۲:۰۰ روز یکشنبه ۱۴ اریبهشت ماه به سامانه ۱۰۰۰۰۱۱۴۲۶۱ ارسال فرمائید.
(هر روز به قید قرعه به ۵ نفر از برندگان هدیه پانصد هزار ریالی تقدیم می گردد)
#جشنواره_قرآنی_ماه_مهربانی
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
1_26543.mp3
3.22M
✅ سوره النازعات
🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک
⚘ @Nahjolbalaghe2
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران ... مطابق این تفسیر، قرآن مسأله به هم ریختن قانون توارث را که ب
✨
✅ادامه تفسیر سوره آل عمران
🌷آیه ۲۸
🔻با دشمنان طرح دوستى نریزید
در آیات گذشته سخن از این بود که عزت و ذلت و تمام خیرات به دست خدا است، و در این آیه به همین مناسبت مؤمنان را از دوستى با کافران شدیداً نهى مى کند;
زیرا اگر این دوستى ها به خاطر کسب قدرت و ثروت و عزت است، همه اینها به دست خدا است.
مى فرماید: افراد با ایمان نباید غیر از مؤمنان (یعنى) کافران را دوست، ولىّ و حامى خود انتخاب کنند
(لایَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ).(۱)
و هر کس چنین کند، هیچ رابطه اى با خدا ندارد و پیوند خود را به کلى از پروردگارش گسسته است
(وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فی شَیْء).
این آیه، در زمانى نازل شد که روابطى در میان مسلمانان و مشرکان با یهود و نصارى وجود داشت، و چون ادامه این ارتباط، براى مسلمین زیانبار بود، مسلمانان از این کار نهى شدند.
این آیه در واقع یک درس مهم سیاسى، اجتماعى به مسلمانان مى دهد که بیگانگان را هرگز به عنوان دوست و حامى و یار و یاور نپذیرند، و فریب سخنان جذاب و اظهار محبت هاى به ظاهر صمیمانه آنها را نخورند; زیرا ضربه هاى سنگینى که در طول تاریخ بر افراد با ایمان و با هدف واقع شده، در بسیارى از موارد از این رهگذر بوده است.
تاریخچه استعمار مى گوید: همیشه ظالمانِ استثمارگر در لباس دوستى و دلسوزى و عمران و آبادى ظاهر شده اند..
فراموش نباید کرد (واژه استعمار که به معنى اقدام به عمران و آبادى است نیز از همین جا گرفته شده) آنها به نام عمران و آبادى وارد مى شدند و هنگامى که جاى پاى خود را محکم مى کردند، بى رحمانه بر آن جامعه مى تاختند و همه چیز آنها را به یغما مى بردند.
جمله مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِیْنَ اشاره به این است که: در زندگى اجتماعى، هر کس نیاز به دوستان و یاورانى دارد، ولى افراد با ایمان، باید اولیاى خود را از میان افراد با ایمان انتخاب کنند، و با وجود آنان چه نیازى به کفار بى رحم و ستمگر است، و تکیه بر وصف ایمان و کفر، اشاره به این است که: این دو از یکدیگر بیگانه و آشتى ناپذیرند.
جمله فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِى شَىْء
اشاره به این است: افرادى که با دشمنان خدا پیوند دوستى و همکارى برقرار سازند، ارتباطشان با خداوند و خدا پرستان گسسته مى شود.
سپس به عنوان یک استثناء از این قانون کلى مى فرماید: مگر این که از آنها بپرهیزید و تقیه کنید (إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً).
همان تقیه اى که براى حفظ نیروها و جلوگیرى از هدر رفتن قوا و امکانات و سرانجام پیروزى بر دشمن است.
در چنین موردى، جایز است مسلمانان با افراد بى ایمان، به خاطر حفظ جان خود و مانند آن ابراز دوستى کنند.
و در پایان آیه، هشدارى به همه مسلمانان داده، مى فرماید: خداوند شما را از (نافرمانى) خود بر حذر مى دارد، و بازگشت (همه شما) به سوى خداست (وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللّهِ الْمَصیرُ).
این دو جمله، بر مسأله تحریم دوستى با دشمنان خدا تأکید مى کند، از یک سو مى گوید: از مجازات و خشم و غضب خداوند بپرهیزید، و از سوى دیگر مى فرماید: اگر مخالفت کنید بازگشت همه شما به سوى او است و نتیجه اعمال خود را خواهید گرفت .
📚۱ ـ أَوْلِیاء جمع ولىّ و در اینجا به معنى دوست، حامى، هم پیمان و یار و یاور است.
#تفسیرسورهآلعمران
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۲۵ /به مامور جمع آوري ماليات
/فراز آخر
🔸 #حمايتازحقوقحيوانات
در رساندن حيوانات آن را به دست چوپاني كه خيرخواه و مهربان، امين و حافظ، كه نه سختگير باشد و نه ستمكار، نه تند براند و نه حيوانات را خسته كند، بسپار، سپس آنچه از بيت المال جمع آوري شد براي ما بفرست، تا در نيازهايي كه خدا اجازه فرمود مصرف كنيم، هرگاه حيوانات را به دست فردي امين سپردي، به او سفارش كن تا: (بين شتر و نوزادش جدايي نيفكند، و شير آن را ندوشد تا به بچه اش زياني وارد نشود، در سوار شدن بر شتران عدالت را رعايت كند، و مراعات حال شتر خسته يا زخمي را كه سواري دادن براي او سخت است بنمايد، آنها را در سر راه به درون آب ببريد، و از جاده هائي كه دو طرف آن علفزار است به جاده بي علف نكشاند و هر چندگاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند و هرگاه به آب و علفزار رسيد، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند.) تا آنگاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و كوفته، كه آنها را بر اساس رهنمود قرآن، و سنت پيامبر (ص) تقسيم نماييم، عمل به دستورات يادشده مايه بزرگي پاداش و هدايت تو خواهد شد. انشاءالله.
⚘
@Nahjolbalaghe2
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘ 📚نهج البلاغه/نامه۲۵ /به مامور جمع آوري ماليات /فراز آخر 🔸 #حمايتازحقوقحيوانات در رساندن ح
✨
✅شرح نامه ۲۵ بخش سوم رعایت حقوق حیوانات
(مکارم شیرازی )
رأفت اسلامى حتى درباره حيوانات:
در بخش گذشته، امام(عليه السلام) دستورات لازم را درباره چگونگى اخذ زکات از کسانى که زکات بر آنها واجب است بيان فرمود. در اين بخش از نامه، سخن درباره چگونگى حفظ اين اموال و طرز رفتار با حيواناتى است که به عنوان زکات پرداخته شده اند.
نخست امام(عليه السلام) صفات کسانى را که مأمور انتقال زکات به سوى بيت المال مى شوند، بيان مى کند و چندين ويژگى براى آنها بر مى شمرد. در نخستين و دومين صفت مى فرمايد: «آنها را به غير از کسى که به دينش اطمينان دارى و نسبت به اموال مسلمين دلسوز است، مسپار تا آن را (سالم) به ولى مسلمين برساند و او در ميان مسلمانان تقسيم کند»;
(وَلاَ تَأْمَنَنَّ عَلَيْهَا إِلاَّ مَنْ تَثِقُ بِدِينِهِ، رَافِقاً بِمَالِ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى يُوَصِّلَهُ إِلَى وَلِيِّهِمْ فَيَقْسِمَهُ بَيْنَهُمْ).
بنابراين مهمترين شرط، در اين گونه مسائل امانت و وثاقت و شرط دوم رفق، مدارا و دلسوزى است و اگر اين دو شرط در متصديان بيت المال و خزانه داران کشورهاى اسلامى رعايت شود به يقين مشکلى در امور مالى پيدا نخواهد شد;
نه خيانتى رخ مى دهد و نه حيف و ميل و افراط و تفريطى.
سپس در ادامه اين سخن، هشت وصف ديگر براى مأموران انتقال اين اموال و چوپان ها بيان کرده و مى فرمايد: «تنها کسانى را مأمور اين کار کن که خيرخواه و مهربان و امين و حافظ باشند، سخت گير و اجحاف گر نباشند، حيوانات را خسته نکنند و به زحمت نيندازند»;
(وَلاَ تُوَکِّلْ بِهَا إِلاَّ نَاصِحاً شَفِيقاً وَأَمِيناً حَفِيظاً، غَيْرَ مُعْنِف(1) وَلاَ مُجْحِف(2)، وَلاَ مُلْغِب(3) وَلاَ مُتْعِب(4)).
به يقين اين اوصاف هشت گانه ارتباط نزديک با يکديگر دارند; چوپانى که ناصح و شفيق است قطعاً حيوانات را خسته نمى کند و تند نمى راند، زيرا هم حيوانات به زحمت مى افتند که بر خلاف عدل اسلامى است و هم وزن آنها کم مى شود و يا بيمار مى گردند که به زيان مصرف کنندگان است.
قابل توجّه اينکه اين دستورات را امام(عليه السلام) هنگامى بيان فرمود که نه از حقوق حيوانات سخنى در ميان دانشمندان جهان مطرح بود و نه از حقوق بشر;
ولى اسلام به عنوان آئينى مملوّ از برنامه هاى اخلاقى، حرمت حيوانات و حقوق آنها را نيز فراموش نکرده و مشمول محبّت و رأفت قرار داده است (توضيح بيشترى در اين زمينه در بحث نکات خواهد آمد).
آن گاه در دستور ديگرى مى فرمايد: «سپس آنچه نزد تو جمع شده فوراً به سوى ما روانه کن تا آن را در مصارفى که خداوند امر فرموده صرف کنيم»;
(ثُمَّ احْدُرْ(5) إِلَيْنَا مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ نُصَيِّرْهُ حَيْثُ أَمَرَ اللهُ بِهِ).
اين دستور به دو دليل داده شده است: نخست اينکه ممکن است نيازمندانى به صورت فوق العاده در انتظار کمک هاى بيت المال باشند که اگر حق آنها زودتر برسد، مشکلاتشان حل خواهد شد و ديگر اينکه تأخير در رساندن اين اموال، معرض آفات است و براى نجات از آن آفات بايد تعجيل کرد و اموال زکات را به ولى امر مسلمين رسانيد.
بعضى از شارحان نهج البلاغه از اين جمله احکام فقهى متعدّدى استفاده کرده اند: نخست اينکه نقل زکات از شهرى به شهر ديگر جايز است و ديگر اينکه مأموران جمع آورى زکات حق ندارند خودسرانه آنها را تقسيم کنند و سوم اينکه زکات بايد به دست ولى امر مسلمين برسد و زير نظر او تقسيم گردد.
بديهى است اين دستور مربوط به مناطق نزديک به مرکز حکومت امام(عليه السلام)است و اما مناطق دور دست که انتقال مال زکات به غير صورت نقدى عملاً امکان پذير نيست حکم ديگرى دارد;
يعنى نمايندگان امام(عليه السلام) مى توانند آن را در مرکز نمايندگى خود جمع آورى و تقسيم کنند.
آن گاه امام(عليه السلام) درباره کيفيت نقل حيوانات زکَوى به نماينده خود دستورات ده گانه دقيق و ظريفى مى دهد و مى فرمايد: «هنگامى که امين تو آنها را در اختيار گرفت به او سفارش کن که ميان شتر ماده و نوزادش جدايى نيفکند و شير آن را چنان ندوشد که به بچه اش زيان وارد شود و در سوار شدن بر شتران، آنها را به زحمت نيفکند و عدالت را در اين امر در ميان آنها رعايت کند (گاه بر اين سوار شود و گاه بر ديگرى) و نيز حال شترِ خسته و يا زخمى را که سوارى دادن برايش مشکل است رعايت کند و با حيوانى که سم او ساييده يا لنگ شده مدارا نمايد»;
(فَإِذَا أَخَذَهَا أَمِينُکَ فَأَوْعِزْ(6) إِلَيْهِ أَلاَّ يَحُولَ بَيْنَ نَاقَة وَبَيْنَ فَصِيلِهَا(7)، وَلاَ يَمْصُرَ(8) لَبَنَهَا فَيَضُرَّ ذَلِکَ بِوَلَدِهَا; وَلاَ يَجْهَدَنَّهَا رُکُوباً، وَلْيَعْدِلْ بَيْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِي ذَلِکَ وَبَيْنَهَا، وَلْيُرَفِّهْ عَلَى اللاَّغِبِ، وَلْيَسْتَأْنِ(9) بِالنَّقِبِ(10) وَالظَّالِعِ(11)).
🌱ادامه دارد..
#شرحنامههاینهجالبلاغه
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۵۳/به مالك اشتر نخعي
/فراز ۱
(نامه به مالك اشتر، در سال ۳۸ هجري هنگامي كه او را به فرمانداري مصر برگزيد، آن هنگام كه اوضاع محمد بن ابي بكر متزلزل شد، و از طولانيترين نامه هاست كه زيبايي هاي تمام نامه ها را دارد).
به نام خداوند بخشنده و مهربان، اين فرمان بنده خدا علي امير مؤمنان، به مالك اشتر پسر حارث است، در عهدي كه با او دارد، هنگامي كه او را به فرمانداري مصر بر ميگزيند تا خراج آن ديار را جمع آورد، و با دشمنانش نبرد كند، كار مردم را اصلاح، و شهرهاي مصر را آباد سازد.
💥 ۱ ضرورت خود سازي
او را به ترس از خدا فرمان ميدهد، و اينكه اطاعت خدا را بر ديگر كارها مقدّم دارد، و آنچه در كتاب خدا آمده، از واجبات و سنّتها را پيروي كند، دستوراتي كه جز با پيروي آن رستگار نخواهد شد، و جز با نشناختن و ضايع كردن آن جنايتكار نخواهد گرديد. به او فرمان ميدهد كه خدا را با دل و دست و زبان ياري كند، زيرا خداوند پيروزي كسي را تضمين كند كه او را ياري دهد، و بزرگ دارد آن كس را كه او را بزرگ شمارد. و به او فرمان ميدهد تا نفس خود را از پيروي آرزوها باز دارد، و به هنگام سركشي رامش كند، كه: «همانا نفس همواره به بدي وا ميدارد جز آن كه خدا رحمت آورد» پس اي مالك بدان من تو را به سوي شهرهايي فرستادم كه پيش از تو دولتهاي عادل يا ستمگري بر آن حكم راندند، و مردم در كارهاي تو چنان مينگرند كه تو در كارهاي حاكمان پيش از خود مينگري، و در باره تو آن ميگويند كه تو نسبت به زمامداران گذشته ميگويي، و همانا نيكوكاران را به نام نيكي توان شناخت كه خدا از آنان بر زبان بندگانش جاري ساخت. پس نيكوترين اندوخته تو بايد اعمال صالح و درست باشد، هواي نفس را در اختيار گير، و از آنچه حلال نيست خويشتن داري كن، زيرا بخل ورزيدن به نفس خويش، آن است كه در آنچه دوست دارد، يا براي او ناخوشايند است، راه انصاف پيمايي.
@Nahjolbalaghe2
#نامه۵۳
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹