قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه کهف آیات ۱۰۹ الی ۱۱۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅ آنها که ا
📝تفسیر سوره مبارکه کهف آیات ۱۰۹ الی ۱۱۰
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
🔹 ترسیمى از بى نهایت
قرآن مجید براى مجسم ساختن عدد بى نهایت، و نزدیک ساختن معنى علم بى پایان خدا و گستردگى فوق العاده جهان هستى به افکار ما، به بیان بسیار فصیح و بلیغى دست زده است و از اعداد زنده و جاندار استفاده کرده.
مگر اعداد هم زنده و مرده دارند؟
آرى، عددهائى که در ریاضیات به کار مى رود و از تکثیر صفر در طرف راست اعداد صحیح به دست مى آید، در حقیقت اعدادى مرده است، و هرگز نمى تواند عظمت چیزى را مجسم کند. کسانى که با ریاضیات سر و کار دارند مى دانند: عدد یک که در طرف راست آن یک کیلومتر صفر باشد، عددى است فوق العاده عظیم و گیج کننده که تصور عظمت آن به راستى مشکل است، اما براى چه اشخاصى؟ براى ریاضیدان ها، ولى براى توده مردم، هرگز نمى تواند تجسمى از عظمت باشد:
عدد زنده آن است که فکر ما را به همراه خود تا آنجا که پیش مى رود ببرد و واقعیت را آن چنان که هست، در نظرها تجسم بخشد، روح داشته باشد، عظمت داشته باشد، و زبان داشته باشد.
قرآن، به جاى این که: بگوید: مخلوقات خداوند در پهنه هستى از عددى که یکصد کیلومتر صفر در کنار آن باشد، فوق العاده بیشتر است مى گوید:
اگر تمام درختان روى زمین قلم شوند، و همه دریاها مرکّب، تمام این قلم ها مى شکند و از بین مى رود، و همه این مرکّب ها تا آخرین قطره پایان مى یابند، اما حقایق عالم هستى و اسرار و رموز آن، و موجودات این جهان و معلومات پروردگار، پایان نمى پذیرد.
درست فکر کنید: یک قلم چقدر قدرت نوشتن دارد؟ سپس فکر کنید از یک شاخه کوچک درخت، چند قلم ساخته مى شود؟ پس از آن از یک درخت بزرگ با آن ساقه تنومندش، چند هزار یا چند ملیون قلم تهیه مى شود؟ سپس مجموع درختان روى زمین در تمام جنگل ها و باغ ها را در نظر بگیرید، و قلم هائى که از آن ساخته مى شود، حساب کنید!
از سوى دیگر، با یک قطره مرکّب، فکر کنید چند کلمه مى توان نوشت؟ سپس آن را در یک استخر، یک دریاچه، یک دریا و اقیانوس و سرانجام همه دریاهاى روى زمین، ضرب کنید، چه عدد عجیبى را تشکیل مى دهد؟!!
عظمت این سخن آنگاه روشن تر مى شود که: به این واقعیت توجه کنیم: عدد سبع (هفت) در اینجا عدد تعداد نیست، بلکه عدد تکثیر است، و به تعبیر دیگر، مفهومش این است که: اگر دریاهاى بسیار بر آن دریا بیفزائیم باز کلمات اللّه پایان نمى یابد.
فکر کنید: این عدد تا چه اندازه زنده و جاندار است، عددى است که فکر انسان را با خود مى کشد و به سوى بى نهایت پیش مى برد.
عددى است که: هر کس، چه ریاضیدان و چه بى سواد، درک عظمت آن را مى کند، و به گستردگى و ابهتش آشنا مى شود.
آرى، علم خدا از این عدد هم بالاتر است.
علمى است، نامحدود و بى نهایت.
علمى است، که قلمرو آن سرتاسر جهان هستى است و گذشته و آینده تاریخ عالم، و همه اسرار، رموز و حقایق را در برمى گیرد.
* * *
آیه دوم که: آخرین آیه سوره کهف است مجموعه اى است از اصول اساسى اعتقادات دینى، یعنى توحید، معاد و رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و در واقع همان چیزى است که آغاز سوره کهف نیز با آن بوده است; چرا که در آغاز نیز سخن از اللّه، وحى و پاداش عمل و قیامت بود، و از یک نظر، عصاره و فشرده اى است از مجموع این سوره، که قسمت مهمى از آن بر محور این سه موضوع دور مى زد.
و از آنجا که مسأله نبوت، در طول تاریخش با انواع غلو و مبالغه همراه بوده است آن را چنین بیان مى کند:
بگو من فقط بشرى همچون شما هستم، یگانه امتیازم این است که: بر من وحى مى شود (قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ).
و با این تعبیر، بر تمام امتیازات پندارى شرک آلودى که پیامبران را از مرحله بشریت، به مرحله الوهیت بالا مى برد، قلم سرخ مى کشد.
سپس، از میان تمام مسائلى که وحى مى شود، انگشت روى مسأله توحید گذارده مى گوید: بر من وحى مى شود که معبود شما فقط یکى است (أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ):
چرا تنها به این مسأله اشاره شده است براى این که: توحید، عصاره همه معتقدات و همه برنامه هاى فردى و اجتماعى سعادت بخش انسان است.
در جاى دیگر نیز گفته ایم: توحید تنها یک اصل از اصول دین نیست، بلکه خمیرمایه همه اصول و فروع اسلام است.
اگر در یک مثال ساده تعلیمات دین را از اصول و فروع به دانه هاى گوهرى تشبیه کنیم، باید توحید را به آن ریسمانى تشبیه کرد که این دانه ها را به هم پیوند مى دهد، و از مجموع آن گردنبند پرارزش و زیبائى میسازد.
و یا این که: اگر هر یک از تعلیمات دین را به یکى از اعضاء پیکر انسان تشبیه کنیم، باید بگوئیم توحید روحى است که در مجموع این پیکر دمیده است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱ بخش یازدهم ✅ آفرینش زمین ↩️ ظاهر شدن کوهها و چشمه ها امام(عليه السلام) در اي
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱بخش یازدهم
✅ آفرینش زمین
↩️ سپس به امور مهمّ ديگرى براى آماده کردن زمين جهت زندگى انسانها اشاره کرده، چنين مى فرمايد: «خداوند ميان زمين و جوّ فاصله افکند، و نسيم هوا را براى ساکنان زمين آماده ساخت و تمام نيازمنديها و وسايل زندگى را براى اهل آن فراهم نمود». (وَ فَسَحَ بَيْنَ الْجَوِّ وَ بَيْنَها، وَ أَعَدَّ الْهَوَاءَ مُتَنَسَّماً لِسَاکِنِهَآ، وَأَخْرَجَ إِلَيْهَا أهْلَهَا عَلَى تَمَامِ مَرَافِقِها).
در اين عبارت به ارکان اصلى حيات و زندگى انسان و حيوانات اشاره شده است که از همه مهم تر، هوا، يا به تعبير ديگر اکسيژن هواست که اگر چند دقيقه از انسان قطع شود مرگ به سراغ او خواهد آمد; ولى خداوند متعال آن را چنان فراوان آفريده و همه جا را از آن پر کرده که بدون کمترين زحمت، هوايى که بزرگترين نعمت است، در همه جا به طور يکسان در اختيار فقير و غنى، کوچک و بزرگ، پير و جوان و توانا و ناتوان قرار داد.
آن گاه در يک اشاره اجمالى تمام آنچه را براى زندگى انسان و حيوانات لازم بود، در عبارت کوتاهى بيان فرموده و تحت عنوان «مَرَافِق» (نيازمندى ها) به همه اشاره مى کند.
در اينکه منظور از «جوّ» در اينجا چيست که خداوند ميان آن و زمين فاصله افکنده؟ بعضى گفته اند: منظور فضاست و از آنجا که فضا، در واقع جسم يا مادّه نيست، تعبير به ايجاد فاصله بين آن و زمين، مناسب به نظر نمى رسد.
ممکن است، منظور از «جوّ» طبقات مافوق هوا باشد، مانند لايه «اُزُن» که اگر فاصله آن با زمين کم بود و قشر هوا نازک مى شد، جوابگوى نيازهاى تنفّسى انسان نبود.
به علاوه ساير شرايط زندگى انسان و تمام جانداران در زمين به هم مى خورد.
*
نکته:
اسرار آفرينش کوه ها!
خداوند حکيم به مقتضاى علم و قدرتش تمام وسايل زندگى انسان را پيش از آفرينش او بر صفحه زمين فراهم کرده است که به قسمتى از آن در خطبه بالا اشاره شده است; از جمله آرامش زمين که اگر پيوسته در حالت لرزش بود زندگى بشر بر روى آن امکان نداشت و ديگر پيدايش هواست به گونه اى که به صورت گسترده اين مادّه حياتى، در سفر و حضر، در خانه و بيرون خانه، در خواب و بيدارى، همراه و همدم او باشد.
و نيز پيدايش چشمه ها و آبها که در همه جا در اختيار انسان بوده باشد و همچنين بارش بارانهاى حيات بخش که تمام نقاط مرتفع و بلنديها را سيراب و قابل استفاده مى کند و در بخش آينده اين خطبه به آن اشاره مى شود."همچنين پيدايش کوهها که نقش بسيار مؤثّرى در حيات انسانها دارد و به يقين مى توان گفت: «بدون آنها حيات انسانى بر صفحه زمين در مخاطره قرار خواهد گرفت» زيرا:
از يک سو، عامل موثّرى براى پيشگيرى لرزش زمين بر اثر فشار درونى است.
و از سوى دوم عامل مؤثّرى است براى پيشگيرى از ناآرامى زمين بر اثر فشار برونى که برخاسته از جاذبه خورشيد و ماه و جزر و مدّ حاصل از آن است.
و از سوى سوّم پناهگاهى است در مقابل طوفانهايى که همه چيز انسان را دست خوش تزلزل مى سازد.
و از سوى چهارم وسيله اى است براى متوقّف ساختن ابرها و نزول بارانها.
و از سوى پنجم عاملى است براى ذخيره کردن آبها به صورت برفهاى متراکم در سطح برونى به گونه اى که در طول سال تدريجاً آب شود و مورد بهره بردارى قرار گيرد.
و از سوى ششم محلى است براى ذخيره آبهاى درونى که در حفره هاى عظيم داخل آنها نهفته مى شود و به صورت چشمه ها بر دشت ها جارى مى گردد.
و از سوى هفتم مانع برخورد شديد هوا بر قشر جامد زمين است; زيرا کوهها پنجه در هوا افکنده و جوّ را همراه خود به گردش در مى آورد که اگر صفحه زمين صاف يا صيقلى بود، لغزش هوا بر سطح آن مشکلات زيادى به بار مى آورد.
و از سوى هشتم کوهها و چين خوردگى هاى زمين، سطح قابل استفاده زمين را عملا بيشتر مى کند و در بعضى از نقاط به چندين برابر مى رساند و با توجه به اختلاف درجه حرارت در بالا و وسط و دامنه کوه ها، محيط را براى پرورش انواع مختلفى از گياهان و محصولات فراهم مى سازد.
و از سوى نهم کوهها مرکز معادن عظيمى است که در زندگى انسانها نقش مهمّى دارد.
و از سوى دهم بخش مهمّى از مصالح ساختمانى بناهاى مهم و محکم از سنگهاى کوهها تأمين مى شود.
و فوائد ديگر که ما در اينجا فقط به بخشى از آن، آن هم فهرست وار اشاره کرده ايم.
به همين دليل قرآن مجيد بارها به مسئله آفرينش کوهها به عنوان يک نعمت بزرگ الهى اشاره کرده و فوايد مختلف آن را بر مى شمرد و از جمله مى فرمايد: «وَ هُوَ الَّذِى مَدَّ الاَْرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَوَاسِىَ وَ أَنْهَاراً وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ;خداوند کسى است که زمين را گسترد و در آن کوهها و نهرهايى قرار داد و از تمام ميوه ها دو جفت آفريد».
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ پیامبر اکرم فرمودند:
🔴 زنى كه #گوشت_بدن خود را با #قيچى هائى از آتش مى چيد، آن زنى بود كه در دنيا خود را در معرض تماشاى #نامحرمان و در اختيار آنها مى گذاشت.
📚حدیث معراج
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: سیصد و چهل و شش 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی 11- ﺣﺎﻓﻆ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ ﺩﺭﺍﻟ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: سیصد و چهل و هفت
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺍﻭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ: ﺍﺟﻌﻠﺘﻢ ﺳﻘﺎﻳﻪ ﺍﻟﺤﺎﺝ... ﺍﻟﺎﻳﻪ. ﻣﺎ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﻴﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺍﺭﻙ ﻭ ﻣﺼﺎﺩﺭﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﻳﻦ ﻣﻔﺎﺧﺮﻩ، ﻭ ﻧﺰﻭﻝ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ، ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻃﻠﺎﻉ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﻢ ﻭ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﻛﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﺎ، ﺧﻠﺎﺻﻪ ﻧﻮﻳﺴﻲ ﺍﺳﺖ، ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﻴﻢ ﻫﻤﻪ ﻣﺪﺍﺭﻙ ﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﺋﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﻘﻴﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺩﺭ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺫﻛﺮ ﻛﻨﻴﻢ.
[ جلد۳ ﺻﻔﺤﻪ 93]
ﻣﺎ ﮔﻔﺘﺎﺭﻱ ﻣﻔﺼﻞ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺑﻨﺎﻡ " ﺍﻟﻌﺘﺮﻩ ﺍﻟﻄﺎﻫﺮﻩ ﻓﻲ ﺍﻟﻜﺘﺎﺏ ﻟﻌﺰﻳﺰ " ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﺍﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺁﻳﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺎﻥ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﺎﻙ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﺘﻔﺼﻴﻞ ﺷﺮﺡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﻢ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﻔﺎﺧﺮﻩ ﻭ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺷﻌﺮﺍ ﺑﺰﺭﮒ، ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺩﺭ ﻓﻜﺮ ﺣﻔﻆ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ
ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﺮﺷﺘﻪ ﻧﻈﻢ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﻫﻢ ﭼﻮﻥ ﺳﻴﺪ ﺍﻟﺸﻌﺮﺍ ﺍﻟﺤﻤﻴﺮﻱ، ﺍﻟﻨﺎﺷﻲ، ﺍﻟﺒﺸﻨﻮﻱ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﻗﺼﺎﺋﺪﻱ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺰﻭﺩﻱ ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺷﻌﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﻳﺪ. 7- ﺍﻥ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﻭ ﻋﻤﻠﻮﺍ ﺍﻟﺼﺎﻟﺤﺎﺕ ﺳﻴﺠﻌﻞ ﻟﻬﻢ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﻭﺩﺍ. (ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺮﻳﻢ ﺁﻳﻪ 96 ( ﺗﺮﺟﻤﻪ: ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭﻛﺮﺩﺍﺭﻱ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﺰﻭﺩﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺑﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ. ﺍﺑﻮ ﺍﺳﺤﻖ ﺛﻌﻠﺒﻲ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺍﺯ ﺑﺮﺍ ﺑﻦ ﻋﺎﺯﺏ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﺪ: ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺑﻌﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻴﻄﺎﻟﺐ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻋﻠﻲ ﺑﮕﻮ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺍﺟﻌﻞ ﻟﻲ ﻋﻨﺪﻙ ﻋﻬﺪﺍ ﻭﺍﺟﻌﻞ ﻟﻲ ﻓﻲ ﺻﺪﻭﺭ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻣﻮﺩﻩ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩﺕ ﻋﻬﺪﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎﻱ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻭ ﻣﺤﺒﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ﻓﺮﻣﺎ. ﺑﻌﺪ ﻛﻪ ﻋﻠﻲ ﻣﺮﺗﻀﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻋﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ: ﺍﻥ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ... ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﻋﺪﻩ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ: 1- ﺍﺑﻮﺍﻟﻤﻈﻔﺮ ﺳﺒﻂ ﺍﺑﻦ ﺟﻮﺯﻱ ﺣﻨﻔﻲ ﺩﺭ " ﺗﺬﻛﺮﻩ " ﺹ 10
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﮔﻮﻳﺪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻛﻪ: ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺭﺍ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﻠﻲ ﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎﻱ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ2. - ﺩﺭ ﺟﻠﺪ ﻧﻬﻢ ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺰﻭﺍﻳﺪ ﺹ 125 ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻭﻱ ﮔﻮﻳﺪ: ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻴﻄﺎﻟﺐ (ﻉ) ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ:
[ جلد سومﺻﻔﺤﻪ 94]
ﺍﻥ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺤﺒﺘﻲ ﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎﻱ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ (ﺍﻳﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭ ﭼﺎﭖ ﺩﻭﻡ ﺯﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ).
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه کهف آیات ۱۰۹ الی ۱۱۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔹 ترسیمى از ب
📝تفسیر سوره مبارکه کهف آیات ۱۰۹ الی ۱۱۰
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ در بحث هاى معاد و نبوت، این واقعیت به ثبوت رسیده است که: آنها جدا از توحید نیستند، یعنى: هنگامى که خدا را با همه صفاتش بشناسیم، مى دانیم چنین خدائى باید پیامبرانى بفرستد، و نیز حکمت و عدالت او ایجاب مى کند: دادگاه عدل و رستاخیزى وجود داشته باشد، مسائل اجتماعى و کل جامعه انسانى و هر چه در ارتباط با آن است باید پرتوى از توحید و وحدت باشد، تا سامان یابد.
به همین دلیل، در احادیث مى خوانیم: جمله لا إِلهَ إِلاَّ اللّه قلعه محکم پروردگار است، و هر کس در آن وارد شود از عذاب و کیفر الهى در امان است.
و نیز، همه شنیده ایم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آغاز اسلام، مى فرمود: اگر طالب
رستگارى هستید زیر پرچم توحید درآئید : (قُولُوا لا إِلهَ إِلاَّ اللّه تُفْلِحُوا).
سومین جمله این آیه، اشاره به مسأله رستاخیز مى کند و آن را با فاء تفریع به مسأله توحید پیوند زده، و مى گوید: بنابراین هر کس امید لقاى پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد (فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً).
لقاى پروردگار، که همان مشاهده باطنى ذات پاک او با چشم دل و بصیرت درون است، گر چه در این دنیا هم براى مؤمنان راستین امکان پذیر است، اما از آنجا که این مسأله در قیامت به خاطر مشاهده آثار بیشتر و روشن تر و صریح تر، جنبه همگانى و عمومى پیدا مى کند، این تعبیر در لسان قرآن، معمولاً در مورد روز قیامت به کار رفته، از سوى دیگر، طبیعى است اگر انسان انتظار و امید چیزى را دارد، باید خود را براى استقبال از آن آماده کند.
آن کس که ادعا مى کند: من انتظار چیزى دارم و اثرى در عمل او نمایان نیست، در واقع مدعى دروغینى بیش نخواهد بود.
به همین دلیل، در آیه فوق، فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً به صورت صیغه امر، بیان شده، امرى که لازمه رجاء، امید و انتظار لقاى پروردگار است.
در آخرین جمله، حقیقت عمل صالح را در یک بیان کوتاه چنین بازگو مى کند: و نباید کسى را در عبادت پروردگارش، شریک سازد (وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً).
به تعبیر روشن تر تا حقیقت خلوص و اخلاص در عمل نیاید، رنگ عمل صالح به خود نخواهد گرفت.
انگیزه الهى و خدائى است که به عمل انسان عمق مى دهد، نورانیت مى بخشد، و جهت صحیح مى دهد، و هنگامى که اخلاص از میان رفت، عمل، بیشتر جنبه ظاهرى پیدا مى کند، به منافع شخصى گرایش مى یابد، و عمق و
اصالت و جهت صحیح خود را از دست مى دهد.
در حقیقت، این عمل صالحى که از انگیزه الهى و اخلاص، سرچشمه گرفته و با آن آمیخته شده است گذرنامه لقاى پروردگار است!.
و همان گونه که سابقاً اشاره کرده ایم عمل صالح آن چنان مفهوم وسیعى دارد که هر برنامه مفید و سازنده فردى و اجتماعى را در تمام زمینه هاى زندگى شامل مى شود.
* * *
اخلاص یا روح عمل صالح
در روایات اسلامى به مسأله نیّت اهمیت فوق العاده اى داده شده است، و اصلاً برنامه اسلام این است که: هر عملى را با رنگ نیت و انگیزه آن مى پذیرد حدیث معروف پیامبر(صلى الله علیه وآله) لا عَمَلَ إِلاّ بِالنِّیَّةِ را که همه شنیده ایم بیانگر همین حقیقت است.
و بعد از مسأله نیّت، روى اخلاص تکیه شده است که اگر آن باشد، عمل، فوق العاده پر ارزش و الا فاقد ارزش خواهد بود.
اخلاص آن است که: محرک انسان از هر گونه شائبه غیر الهى پاک باشد و مى توان نام آن را توحید نیت گذاشت، یعنى در تمام برنامه ها تنها به پروردگار و رضاى او اندیشیدن.
جالب توجه این که: در شأن نزول آیه فوق، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین نقل شده است: شخصى خدمتش آمده عرض کرد:
یا رسول اللّه! من در راه خدا انفاق مى کنم، صله رحم به جا مى آورم، و این اعمال را فقط به خاطر اللّه انجام مى دهم، اما هنگامى که مردم از این اعمال من سخن مى گویند و ستایش مى کنند، مسرور و خوشحال مى شوم، این اعمال من چگونه است؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) سکوت فرموده سخنى نگفت، تا این که: آیه فوق نازل شد و به این سؤال پاسخ داد (که تنها عملى مقبول درگاه خدا است که با اخلاص کامل همراه باشد).
بدون شک منظور از این روایت، آن حالت سرور غیر اختیارى نیست، بلکه حالتى است که انگیزه عمل انسان گردد و یا حکایت از عدم خلوص نیت کند.
عمل خالص، تا آن حدّ در اسلام مورد اهمیت است که: در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: مَنْ أَخْلَصَ لِلّهِ أَرْبَعِیْنَ یَوْماً فَجَّرَ اللّهُ یَنابِیْعَ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ:
کسى که چهل روز اعمال خود را خالصانه انجام دهد، خداوند چشمه هاى حکمت و دانش را از قلبش بر زبانش مى گشاید .
✔️ پایان سوره کهف
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام حسن (علیه السلام) :
✍ مَن عَبَدَ اللّهَ عَبَّدَ اللّهُ لَهُ كُلَّ شَىءٍ
🖌 هر کس خدا را بندگى کند ، خداوند همه چیز را بنده او گرداند.
📚 تنبیه الخواطر ، ج۲ ، ص۱۰۸
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# موعظه
🌓 دنیا جای تغییر است، آماده دگرگونی ها باش!
🎥حجت الاسلام والمسلمین پناهیان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: سیصد و چهل و هفت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻔﺘﺎﺭ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: سیصد و چهل و هشت
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
3- ﺧﻄﻴﺐ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺩﺭ " ﻣﻨﺎﻗﺐ " ﺹ 188 ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺍﺳﻨﺎﺩﻱ ﻛﻪ ﺫﻛﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻴﻄﺎﻟﺐ ﻧﻘﻞ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺮﺩﻱ ﺑﻤﻦ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﻱ ﻋﻠﻲ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧﺪﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ. ﻣﻦ ﺑﺨﺪﻣﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺮﺩﻱ ﺑﻤﻦ ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻋﻠﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺑﻲ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻱ ﮔﻔﺘﻢ: ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﻦ ﻫﻴﭻ ﺧﺪﻣﺘﻲ ﺑﺎﻭ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻡ. ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺳﭙﺎﺱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﻟﻬﺎﻱ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﺭﺍ ﺷﻴﻔﺘﻪ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺗﻮ ﻧﻤﻮﺩ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ: ﺍﻥ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﻭ ﻋﻤﻠﻮﺍ ﺍﻟﺼﺎﻟﺤﺎﺕ...
4- ﺻﺪﺭ ﺍﻟﺤﻔﺎﻅ ﮔﻨﺠﻲ ﺩﺭ ﺍﻟﻜﻔﺎﻳﻪ ﺹ 121 ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 5--ﻣﺤﺐ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻃﺒﺮﻱ ﺩﺭ " ﺭﻳﺎﺽ " ﺹ 207 ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺣﺎﻓﻆ ﺳﻠﻔﻲ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﺣﻨﻔﻴﻪ ﻧﻘﻞ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻮﻣﻨﻲ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻋﻠﻲ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺷﺖ. 6- ﺣﻤﻮﺋﻲ ﺩﺭ " ﻓﺮﺍﺋﺪ " ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻭﺍﺣﺪﻱ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺳﻨﺪ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 7- ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ ﺩﺭ ﺍﻟﻤﻨﺜﻮﺭ ﺟﻠﺪ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺹ 287 ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﻭ ﺩﻳﻠﻤﻲ ﺍﺯ ﺑﺮﺍ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻃﺒﺮﺍﻧﻲ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 8- ﻗﺴﻄﻠﺎﻧﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﻤﻮﺍﻫﺐ " ﺟﻠﺪ ﻫﻔﺘﻢ ﺹ 14 ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻧﻘﺎﺵ. [ ﺻﻔﺤﻪ 95] 9 - ﺷﺒﻠﻨﺠﻲ ﺩﺭ " ﻧﻮﺭ ﺍﻟﺎﺑﺼﺎﺭ " ﺹ 112 ﺍﺯ ﻧﻘﺎﺵ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻗﺒﻠﺎ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﺣﻨﻔﻴﻪ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﻣﺘﺬﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. 10- ﺣﻀﺮﻣﻲ ﺩﺭ " ﺭﺷﻔﻪ ﺍﻟﺼﺎﺩﻱ " ﺹ 25. 8-ﺍﻡ ﺣﺴﺐ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺍﺟﺘﺮﺣﻮﺍ ﺍﻟﺴﻴﺌﺎﺕ ﺍﻥ ﻧﺠﻌﻠﻬﻢ ﻛﺎﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﻭ ﻋﻤﻠﻮﺍ ﺍﻟﺼﺎﻟﺤﺎﺕ. (ﺳﻮﺭﻩ ﺟﺎﺛﻴﻪ ﺁﻳﻪ 21 (
ﻳﺎ ﮔﻤﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﺴﺎﻧﻴﻜﻪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺯﺷﺘﻴﻬﺎ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻮﻣﻨﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺍﺩ؟ 1- ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻤﻈﻔﺮ ﺳﺒﻂ ﺍﺑﻦ ﺟﻮﺯﻱ ﺣﻨﻔﻲ ﺩﺭ ﺹ 11 ﺗﺬﻛﺮﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺳﺪﻱ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﻛﺴﺎﻧﻴﻜﻪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺯﺷﺘﻴﻬﺎ ﺷﺪﻧﺪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺯ: ﻋﺘﺒﻪ، ﺷﻴﺒﻪ، ﻭﻟﻴﺪ ﻭ ﻣﻐﻴﺮﻩ، ﻭ ﻣﻮﻣﻨﻲ ﻛﻪ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺍﺳﺖ. 2- ﺩﺭ ﻛﻔﺎﻳﻪ ﮔﻨﺠﻲ ﺷﺎﻓﻌﻲ ﻧﻴﺰ ﻣﻄﻠﺒﻲ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺑﻬﻤﺎﻥ ﭼﻪ ﻛﻪ ﺍﺑﻦ ﺟﻮﺯﻱ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻳﺎﻓﺖ ﻣﻲﺷﻮﺩ. 9- ﺍﻥ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﻭ ﻋﻤﻠﻮﺍ ﺍﻟﺼﺎﻟﺤﺎﺕ ﺍﻭﻟﺌﻚ ﻫﻢ ﺧﻴﺮ ﺍﻟﺒﺮﻳﻪ ﺳﻮﺭﻩ ﺑﻴﻨﻪ:. 7 ﺗﺮﺟﻤﻪ - ﻛﺴﺎﻧﻴﻜﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺁﻓﺮﻳﺪﮔﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
كهيعص
*بنام خداوند بخشنده مهربان* کهیعص.
(مریم/۱)
*
ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا
(این) یادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زکریا،
(مریم/۲)
*
إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا
در آن هنگام که پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) خواند.
(مریم/۳)
*
قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا
گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده. و شعله پیرى سرم را فراگرفته. و من هرگز در دعاى تو اى پروردگار من، از اجابت محروم
نبوده ام.
(مریم/۴)
*
وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا
و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم
(که حق پاسدارى از آیین تو را نگاه ندارند). و در حالى که همسرم نازا و عقیم است. تو ازنزد خود جانشینى به من ببخش،
(مریم/۵)
***
يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ ۖ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا
که وارث من و وارث دودمان یعقوب باشد. و او را اى پروردگار من
مورد رضایت خود قرار ده.»
(مریم/۶)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه کهف آیات ۱۰۹ الی ۱۱۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ در بحث هاى
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۱ الی ۶
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
🤲 دعاى گیراى زکریا
بار دیگر به حروف مقطعه در آغاز این سوره برخورد مى کنیم: (کهیعص).
و از آنجا که تفسیر این حروف مقطعه را در آغاز سه سوره مختلف قرآن در گذشته (سوره بقره، آل عمران و اعراف) به طور مشروح آورده ایم، در اینجا نیازى به تکرار نمى بینیم.
آنچه لازم است در اینجا اضافه کنیم، این است که: در خصوص حروف مقطعه این سوره، دو دسته از روایات در منابع اسلامى دیده مى شود:
نخست، روایاتى است که: هر یک از این حروف را اشاره به یکى از اسماء بزرگ خداوند (اسماء الحسنى) مى داند کاف اشاره به کافى که از اسماء بزرگ خداوند است، و هـ اشاره به هادى ، و یاء اشاره به ولىّ ، و عین اشاره به عالم و ص اشاره به صادق الوعد (کسى که در وعده خود صادق است).
دوم، روایتى است که این حروف مقطعه را به داستان قیام امام حسین(علیه السلام) در کربلا تفسیر کرده است: کاف اشاره به کربلا ، هاء اشاره به هلاک خاندان پیامبر (صلى الله علیه وآله) و یاء به یزید و عین به مسأله عطش و صاد به صبر و استقامت حسین و یاران جانبازش.
البته، همان گونه که گفته ایم: آیات قرآن، تاب معانى مختلفى را دارد و گاه مفاهیمى را از گذشته و آینده بیان مى کند که، در عین تنوع منافاتى هم با هم ندارند در حالى که اگر معنى را منحصر به یک تفسیر کنیم ممکن است از نظر وضع نزول آیه و زمان آن گرفتار اشکالاتى بشویم.
* * *
بعد از ذکر حروف مقطعه، نخستین سخن از داستان زکریا(علیه السلام) شروع مى شود و مى فرماید: این یادى است از رحمت پروردگار تو، نسبت به بنده اش زکریا (ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیّا).
* * *
در آن هنگام که از نداشتن فرزندى، سخت ناراحت و غمناک بود، رو به درگاه خدا آورد آنگاه در خلوتگاه و آنجا که صدایش را دیگرى نمى شنید، پروردگارش را خواند (إِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِیّاً).
* * *
گفت: پروردگارا! استخوان هاى من که ستون پیکر من و محکم ترین اعضاى تن من است سستى گرفته (قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی).
و شعله هاى پیرى تمام موهاى سر مرا فرا گرفته است (وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً).
تشبیه آثار پیرى به شعله اى که تمام سر را فرا مى گیرد، تشبیه جالبى است زیرا از یکسو، خاصیت شعله آتش این است که زود گسترده مى شود و هر چه در اطراف آن است فرا مى گیرد.
از سوى دیگر، شعله هاى آتش درخشندگى خاصى دارد، و از دور جلب توجه مى کند.
و از سوى سوم، هنگامى که آتش محلى را فرا گرفت چیزى که از آن باقى مى ماند همان خاکسترها است.
زکریا فراگیرى پیرى و سفیدى تمام موى سرش را، به شعلهور شدن آتش و درخشندگى آن، و خاکستر سفیدى را که بر جاى مى گذارد، تشبیه کرده است، و این تشبیهى است بسیار رسا و زیبا.
آنگاه مى افزاید: پروردگارا من هرگز در دعاهائى که کرده ام از درگاه تو محروم باز نگشتم (وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیّاً).
تو همواره در گذشته مرا به اجابت دعاهایم عادت داده و هیچ گاه محرومم نساخته اى، اکنون که پیر و ناتوان شده ام، سزاوارترم که دعایم را اجابت فرمائى و نومید بازنگردانى.
در حقیقت شقاوت در اینجا به معنى تعب و رنج است، یعنى من هرگز درخواسته هایم از تو به زحمت و مشقت نمى افتادم; چرا که به سرعت مورد قبول تو واقع مى گشت.
* * *
سپس، حاجت خود را چنین شرح مى دهد: پروردگارا! من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (ممکن است دست به فساد بیالایند) و همسرم نازا است، از نزد خودت ولى و جانشینى به من ببخش (وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِىَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً).
* * *
جانشینى که از من ارث ببرد، و همچنین وارث آل یعقوب باشد، پروردگارا این جانشین مرا مورد رضایت خود قرار ده (یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً).
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱بخش یازدهم ✅ آفرینش زمین ↩️ سپس به امور مهمّ ديگرى براى آماده کردن زمين جهت ز
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱ بخش دوازدهم
🌧ابرهاى باران زا و حيات زمين هاى مرده
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه به يکى ديگر از مهم ترين نعمت هاى الهى که بدون آن حيات و زندگى بر صفحه زمين غير ممکن است اشاره مى فرمايد و با تعبيراتى بسيار زيبا و جالب و روح پرور آن را شرح مى دهد; مى گويد: «سپس خداوند هيچ يک از بلندى هاى زمين را که آب چشمه ها به نقاط مرتفع آن نمى رسد، و جدولهاى نهرها به آن راه ندارد، به حال خود وانگذاشت; بلکه (براى آبيارى آنها) ابرهايى آفريد تا قسمت هاى مرده آن را زنده کند و گياهان آن را بروياند». (ثُمَّ لَمْ يَدَعْ جُرُزَ(1) الأَرْضِ الَّتِي تَقْصُرُ مِيَاهُ الْعُيُونِ عَنْ رَوَابِيهَا،(2) وَ لاَ تَجِدُ جَدَاوِلُ الأَنْهَارِ ذَرِيعَةً إِلى بُلُوغِهَا، حَتَّى أَنْشَأَ لَهَا نَاشِئَةَ سَحَاب تُحْيِي مَوَاتَهَا، وَ تَسْتَخْرِجُ نَبَاتَهَا).
جالب اينکه امام(عليه السلام) به اقسام سه گانه آبيارى ها در اين بحث کوتاه اشاره کرده: آبيارى هايى که به طور طبيعى به وسيله چشمه هاى پر آب صورت مى گيرد و آبيارى هايى که از طريق کشيدن جدولهاى مختلف و هدايت آبِ نهرهاى طبيعى، از طريق اين جدولها، به مناطقى که آب از دسترس آن بيرون است، صورت مى گيرد و آبيارى از طريق باران که از همه مهم تر است; چرا که در زمين مناطقى وجود دارد که جز به وسيله آب باران آبيارى نمى شود و اين مناطق بسيار زياد است; اگر ابرها مأموريّت آبيارى اين مناطق را نداشتند. قسمت عمده روى زمين خشک و مرده بود.
اضافه بر اين، شکّى نيست که نهرها و چشمه ها نيز از آب باران مايه مى گيرند که «اگر باران به کوهستان نبارد بسالى دجله گردد، خشک رودى».
به هر حال، خداوند اين مأموريت مهم را بر دوش ابرها نهاده است.
امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن شرح اين مطلب را به زيباترين وجهى بيان فرموده است. مى گويد: «خداوند قطعات درخشنده و پراکنده و جداى ابرها را به هم پيوست، تا درياهايى از آب که در ابرها نهفته بود، سخت به حرکت درآمد (و آماده نزول شد) و برق در اطرافش درخشيدن گرفت و از درخشندگى آن در ابرهاى سفيد کوه پيکر و متراکم، چيزى کاسته نشد (و همچنان ادامه يافت) در حالى که (از شدّت سنگينى) به زمين نزديک شده بود. در اين هنگام، باد جنوب باران را همچون شيرى از پستان حيوان بدوشيد و به شدّت بر زمين فرو ريخت». (أَلَّفَ غَمَامَهَا بَعْد افْتِرَاق لُمَعِهِ،(3) وَ تَبَايُنِ قَزَعِهِ،(4) حَتَّى إِذَا تَمَخَّضَتْ(5) لُجَّةُ الْمُزْنِ(6) فِيْهِ وَ الْتَمَعَ بَرْقُهُ فِي کُفَفِهِ،(7) وَ لَمْ يَنَمْ وَمِيضُهُ(8) فِي کَنَهْوَرِ(9) رَبَابِهِ،(10) وَ مُتَرَاکِمِ سَحَابِهِ، أَرْسَلَهُ سَحّاً(11) مُتَدَارِکاً، قَدْ أَسَفَّ(12) هَيْدَبُهُ،(13) تَمْرِيهِ(14) الْجَنُوبُ دِرَرَ(15) أَهَاضِيبِهِ،(16) وَ دُفَعَ شَآبِيبِهِ(17))."
✍پی نوشت:
1. «جُرز» به زمينى گفته مى شود که گياه از آن قطع شده و در اصل از «جزر» (بر وزن غرض) به معناى قطع کردن و بريدن گرفته شده است.
2. «رَوابى» جمع «رابيه» از مادّه «ربوّ» (بر وزن غلوّ) به معناى افزايش و نموّ است و در اينجا به معناى بلندى هاى زمين (تپه ها) مى باشد.
3. لُمَع» جمع «لُمعه» (بر وزن لقمه) به معناى قطعه است; خواه قطعات ابر باشد، يا چيز ديگر.
4. «قَزع» جمع «قزعه» (بر وزن ثمره) به معناى قطعه ابر نازک است.
5. «تَمَخَّضت» از مادّه «مَخض» (بر وزن فرض) به معناى حرکت شديد است، مانند حرکتى که به هنگام گرفتن کره از ماست به مشک وارد مى کنند و «مخاض» به حرکت شديد بچه در شکم مادر به هنگام زايمان گفته مى شود.
6. «مُزْن» به معناى ابرهاى روشن است و گاه آن را به ابرهاى باران زا تفسير کرده اند.
7. «کُفَف» جمع «کُفّه» (بر وزن قبّه) به معناى حاشيه و اطراف و جوانب هر چيزى است.
8. «وَميض» از مادّه «ومض» (بر وزن رمز) به معناى درخشش مختصر است و «وَميض» به معناى درخشندگى است.
9. «کَنَهْوَر» به معناى قطعه عظيم يا متراکم از ابرهاست.
10. «رَباب» جمع «رَبابه» به معناى ابرهاى سفيد و به هم پيوسته است.
11. «سَحّ» به معناى فربه شدن و نيز به معناى فرو ريختن آب فراوان است و در خطبه بالا به همين معنا به کار رفته است.
12. «أسفّ» از مادّه «إسفاف» به معناى نزديک شدن به زمين است.
13. «هَيْدَب» به معناى ابر پر آب و سنگينى است که به زمين نزديک مى شود.
14. «تَمرى» از مادّه «مرى» (بر وزن نرم) به معناى دست کشيدن به پستان حيوان براى دوشيدن است.
15. «دِرَر» جمع «درّة» (بر وزن ملّت) به معناى فراوانى و جريان شير است.
16. «أهاضيب» جمع «أُهْضُوبَة» به معناى دوشيدن پى در پى است.
17. «شآبيب» جمع «شؤْبُوب» (بر وزن بهلول) به معناى رگبار باران است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام محمد باقر علیه السلام:
هرکس دنیا را به جهت یکى از این سه حالت طلب کند: بىنیازى از مردم؛ آسایش و رفاه خانواده و عائلهاش؛ کمک و رسیدگى به همسایهاش؛ روز قیامت در حالتى محشور مىگردد و به ملاقات خداوند متعال نایل مىشود که صورتش همچون ماه شب چهارده، نورانى است.
📚 وسائل الشّیعه: ج ۱۷، ص ۲۱، ح ۵
@Nahjolbalaghe2